جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«جهاد» به معنی جنگیدن[۱]، مصدر باب مفاعله[۲]، برگرفته از ریشه «جهد» به فتح جیم به معنی «مشقت» یا به ضم جیم به معنی «توان» است[۳] و در صورت دوم به معنی به‌کارگیری تمام توان در برابر دشمن است[۴]. جهاد در فقه به جهاد ابتدایی با کفّار و جهاد دفاعی در برابر تعرّض دیگران تقسیم شده است و در اصطلاح شرعی، جهاد ابتدایی جنگیدن با کفّار یا کسانی که در حکم کفّار باشند، برای برافراشتن کلمه اسلام و شعائر ایمانی[۵] یا مفاهیمی نزدیک به آن[۶] تعریف شده است. دفاع نیز برگرفته از ریشه «دفع»، مصدر باب مفاعله و به معنی منع‌کردن و دورکردن است[۷] و در اصطلاح فقهی و حقوقی به معنای مقابله با هجوم و تعرّض دشمن به جان، مال، آبرو و کیان مسلمانان و حمایت از آنان است[۸].

گروهی نسبت جهاد و دفاع را عام و خاص «مِن‌وجه» دانسته‌اند؛ زیرا برخی مصادیق، مانند جنگ ابتدایی با کفّار صرفاً جهاد است؛ همان‌طور که دفاع از نفس و مال محترم، دفاع است، نه جهاد. از سوی دیگر، به دفع هجوم کفّار، هم دفاع گفته می‌شود و هم جهاد[۹]. برخی نیز کاربرد واژه جهاد برای دفاع را نادرست دانسته‌اند[۱۰].[۱۱]

پیشینه تاریخی

جهاد و دفاع و احکام آن را در برخی آیین‌های توحیدی، مانند یهود می‌توان دید. در کتاب مقدس عهد عتیق، به مواردی از احکام جهاد، مانند غنایم و نوع برخورد با اسیران اشاره شده است[۱۲]. قرآن به مواردی از جهاد ابتدایی در زمان پیامبران پیشین (ع)، همچون جهاد حضرت سلیمان (ع) با بت‌پرستانارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ [۱۳] اشاره کرده است. جهاد دفاعی نیز مورد توجه انبیای الهی (ع) بوده است؛ نیز قرآن کریم از تشویق تورات به مطلق جهاد خبر می‌دهد إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۱۴] و در میان احادیث نیز گزارش‌هایی از جهاد دفاعی حضرت ابراهیم (ع) وجود دارد[۱۵]. در آیین اسلام، احکام جهاد در سال اول هجری تشریع شد[۱۶] و آیات فراوانی به لزوم جهاد و دفاع كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۷]؛ انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۸]؛ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۱۹]؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۲۰]، فضیلت جهاد و مجاهدانوَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ [۲۱]؛ فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۲] و شرایط و احکام آن فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [۲۳] اشاره کرده است. همچنین در منابع روایی شیعه[۲۴] و اهل سنت[۲۵]، از شئون مختلف جهاد و دفاع، روایات فراوانی گردآوری شده است.

بحث از جهاد در آثار فقهی، بیشتر زیر عنوان کتاب «جهاد»[۲۶] و گاه با عنوان کتاب «السیر»[۲۷] یا «الجهاد و سیرة الامام (ع)»[۲۸] مطرح شده است، در برخی منابع فقهی به ویژه متأخر از جمله به دلیل احساس عدم نیاز، بخش جهاد نیامده است. با این حال، برخی فقهای معاصر به آن پرداخته‌اند[۲۹].

بحث از دفاع در متون فقهی، مستقل نیست، بلکه غالباً ضمن کتاب جهاد آمده است[۳۰]. در سده‌های اخیر، با آغاز هجوم استعمارگران به سرزمین‌های اسلامی، فقیهان توجه ویژه‌ای به خصوص مسئله دفاع کردند و برخی به تفصیل به احکام آن پرداختند[۳۱] و رساله‌های متعددی تألیف کردند[۳۲].

امام خمینی از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر؛ ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب[۳۳] و نیز در انتهای رساله عملیه فارسی، احترام دفاع را مطرح کرده است[۳۴]. افزون بر این مجموعه، پاسخ‌های ایشان به استفتائات مردمی، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با جهاد و دفاع را دربر داشت[۳۵]. جهاد دفاعی در دیدگاه امام خمینی با توجه به وقوع جنگ تحمیلی، تبلور ویژه‌ای یافت؛ ایشان امر دفاع را مقدّم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل می‌دانست[۳۶] و بر اساس دیدگاه تکلیف محوری، حتی شکست در این مسیر را پیروزی واقعی می‌شمرد[۳۷]. از آنجا که این جنگ تجاوز یک کشور مسلمان به ایران اسلامی بود، سبب طرح مسائلی جدید در این زمینه شد که مورد نیاز رزمندگان بود[۳۸].[۳۹]

جهاد در ادیان سابق

جهاد با عنایت به قلمرو گسترده‌اش، در ادیان سابق نیز دارای پیشینه است[۴۰]. قرآن کریم نیز حکایت از وجود حکم جهاد در تورات و انجیل داشته إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۴۱] و به مواردی از مبارزه پیامبران با طاغوت‌های زمان خود اشاره کرده است؛ مانند جنگ حضرت موسی با عمالقه يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ * قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ[۴۲] در شام و فلسطین و بیت‌المقدس را اشغال کرده بودند[۴۳]. اساساً فلسفه بعثت انبیا اقتضا داشته که در فرایند تلاش‌های آنان، عنصر مبارزه با دشمنان تعبیه شده باشد؛ زیرا وظیفه انبیا تنها بیان حلال و حرام الهی نبوده است و گزارش برخی آیات مانند: وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ[۴۴] در مورد مبارزه بسیاری از انبیا مؤید این امر است[۴۵].

جهاد در شریعت خاتم

پیامبر اسلام (ص) در مدت حضور خود در مکه و بعد از دعوت علنی به اسلام، با وجود انکار، آزار و اذیت مشرکان، مأمور به تحمل این وضعیت بوده و به جهت کمی نفرات و امکانات، در مقام نبرد با کفار بر نیآمدند[۴۶]؛ بلکه در این مرحله مأمور به خویشتن‌داری در مقابل اهانت کفار بودند وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ [۴۷]؛ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ [۴۸]. بعد از هجرت به مدینه و تغییر شرایط مسلمانان، جواز جهاد و مقابله از سوی خداوندأُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ [۴۹] در مقابل ظلم و تعدی دشمنانی چون قریش و مشرکان نازل شد[۵۰] و در سال دوم هجری اولین فرمان جهاد از سوی خداوند صادر گردید كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [۵۱]؛[۵۲]، چنانکه پیامبر اکرم (ص) بعد از تشریع اصل جهاد و متعارف شدن جهاد نظامی، از عنوان جهاد برای سایر عرصه‌های مبارزه، از جمله «مبارزه با نفس» استفاده فرمود[۵۳]. جهاد با نفس بعد از پیامبر (ص) در ادبیات اسلامی رواج یافت و از جمله در بیانات امیرمؤمنان علی (ع) استفاده شد[۵۴].

جهاد پس از دوران پیامبر اکرم

بعد از پیامبر اسلام (ص) نیز جهاد به لحاظ قوت و ضعف مسلمانان، فراز و نشیب و ادوار مختلفی را طی نموده است. علی‌رغم اینکه در میان عامه مسلمانان، جهاد به عنوان دستوری پایدار حتی بعد از پیامبر (ص) تلقی می‌شد[۵۵]، اما در میان فرقه‌های اسلامی، بر اساس خاستگاه فکری - عقیدتی دارای احکامی متفاوت بوده است. برخی گروه‌های منتسب به اسلام مانند «قادیانیه»، قائل به نسخ حکم جهاد شدند[۵۶]؛ ولی در برخی فرقه‌های اسلامی مانند «زیدیه»، جهادامر به معروف و نهی از منکر) از اصول دین شمرده شده است[۵۷]. نظر مشهور میان فقهای شیعه امامیه، اشتراط جهاد ابتدایی به اذن امام معصوم (ع) بوده است[۵۸]؛ از این‌رو در دوران غیبت، جهاد ابتدایی نامشروع دانسته شده است[۵۹]. البته در عصر حاضر شهرت یاد شده به سوی تجویز جهاد ابتدایی به اذن فقیه جامع الشرائط در حال تغییر بوده است[۶۰] اما در جهاد دفاعی فرقی میان دوران حضور و غیبت معصوم نیست[۶۱] و فقیهان، اعم از شیعه[۶۲] و سنّی[۶۳] در این باب کتب مفصلی نگاشته‌اند. علاوه بر فقه، در علوم دیگر نیز در شرایط و فواید جهاد سخن رفته است[۶۴].

در قرون اخیر که به نوعی دوران فترت مسلمانان بوده، به تدریج بحث جهاد از متون فارسی فقه خارج شد[۶۵]، ولی در دوران نزدیک‌تر شاهد تغییر نگرش مسلمین در این مسئله و برجسته شدن جهاد و طرح مجدد آن در سطح جهان اسلام می‌باشیم. از جمله علت‌های این تغییر رویکرد، آن است که مسلمانان در سایه دگرگونی‌های فکری - هویتی دنیای جدید، به بازسازی عقبه فرهنگی- عقیدتی خود پرداختند[۶۶]؛ لذا در برابر تلقی ناصواب و بعضاً مغرضانه نسبت به جهاد و مسائل پیرامون آن، مباحث جدیدی به جهت تنویر افکار صورت گرفت[۶۷]. این فعالیت‌های مصلحانه که به دمیده شدن روحیه جهادی در ملل اسلامی منجر شد، از اسباب شکل‌گیری انقلاب اسلامی به شمار می‌رود[۶۸].

عواملی چون دست‌اندازی دولت‌های استعماری بر سرزمین‌های اسلامی و تسلط سیاسی و فرهنگی آنان، مسلمانان را واداشت تا با نگاهی عبرت‌آموز به گذشته خود و یافتن عوامل پیشرفتشان در دوران گذشته، به جهاد به عنوان عاملی اساسی در برون‌رفت از وضعیت موجود بنگرند[۶۹].

هر چند عصر حاضر شاهد پیدایش جریان‌های تروریستی ذیل عنوان جهاد اسلامی است که متأسفانه هزینه‌ای سنگین و خسارتی عظیم را به وجهه اسلام در جهان وارد کرده است، با این حال نگرش مثبت انقلاب اسلامی به مسئله جهاد و دوری آن از افراط و تفریط، باعث شده است که در دنیای امروز جهاد را فارغ از قرائت‌های خوارج‌مآبانه و تنگ‌نظرانه معرفی کرده و روح فراگیر جهاد را در جوانب مختلف جامعه ترویج نماید؛ زیرا بعد از انقلاب اسلامی در ایران، با فرهنگ‌سازی‌ای که در امر جهاد و توجه به جوانب آن شد، انقلاب اسلامی ثابت کرد که همین روحیه جهادی چه تأثیرات مثبتی را در پیشرفت جامعه و خروج آن از انحطاط و عقب‌ماندگی می‌تواند داشته باشد.[۷۰]

فلسفه جهاد

جایگاه و اهمیت جهاد

اسلام جهاد را به عنوان یکی از واجبات مهم دین شمرده است[۷۱]. برای درک اهمیت جهاد کافی است که به ابعاد تببین شده جهاد در شریعت اسلام توجه شود؛ زیرا اسلام گاه با بیاناتی تشویقی و برانگیزاننده[۷۲] و گاهی با تهدید در صورت ترک جهاد[۷۳]، و نیز با بیان آثار حقوقی جهاد و توابع آن مانند لزوم آمادگی رزمی و مهیا نمودن ساز و برگ جنگی وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ [۷۴]، حرمت فرار از جنگيَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ [۷۵] و... بر اهمیت جهاد تأکید کرده است.

در منابع دینی جهاد دری از درهای بهشت معرفی شده که خداوند برای اولیای خاص خود گشوده است[۷۶] و مجاهدان، به عنوان رهبران اهل بهشت، شمرده شده‌اند[۷۷] و بهره مجاهد فی سبیل الله بهشت بوده و پیروزی یا شکست، در این وعده تأثیری ندارد قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ [۷۸]. اثر این نگاه توحیدی، قطعی بودن پاداش برای هرگونه مجاهده در هر مرحله از حرکت جامعه اسلامی می‌باشد که یأس، ناامیدی و سرخوردگی را در جامعه اسلامی از بین می‌برد[۷۹].

اهمیت امر جهاد در انقلاب اسلامی نیز به وضوح مورد تأکید بوده[۸۰] و اساساً زیربنای انقلاب اسلامی و مشروعیت آن در پرتو این موضوع مهم، بوده است که توسط امام خمینی ترویج و احیا شده است و تبلور این نگرش با تأکید بر شعار عمل به تکلیف[۸۱] در مقابل دیدگاه «عمل برای پیروزی» پررنگ گردیده است[۸۲]؛ چنانکه ریشه تاریخی این نگاه را در رفتارهای امیرالمؤمنین (ع) در برخورد با معاویه و نیز قیام امام حسین (ع) می‌توان یافت[۸۳]. در انقلاب اسلامی، بر اساس این آرمان، نگرش مثبت نسبت به آینده همواره مورد تأکید بوده است تا فقدان نیرو و امکانات در این راه مقدس، موجبات ضعف را فراهم نسازد[۸۴]. مجموعه اشاراتی که در انقلاب اسلامی نسبت به امر جهاد شده است، حکایت از اهمیت آن در منظومه اندیشه اسلام و انقلاب دارد؛ لذا جهاد در رأس امور شمرده شده است[۸۵]؛ زیرا اسلام در مقام نکوهش کسانی که زندگی در این دنیا و مظاهر آن را بر جهاد ترجیح می‌دهند، آنان را سخت تهدید کرده قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ [۸۶] و در بیان موازنه بین مسائل دنیوی و امور معنوی، جهاد را در ردیف امور معنوی بعد از حب خدا و رسول آورده است، که نشان دهنده آن است که تنها با جهاد، اصول حفظ می‌شود و ترک آن عواقب ناگواری در پی دارد[۸۷].

در اندیشه انقلاب اسلامی این باور وجود داشته است که جامعه اسلامی باید ضمن هوشیاری، همواره توان خود را به بالاترین حد ارتقا دهد تا علاوه بر اینکه از ناحیه دشمنان دچار غافلگیری نشود[۸۸]، قدرت بازدارندگی خود را نسبت به دشمنان حفظ کرده، موجبات دلگرمی حامیان و دوستان خود را نیز فراهم آورد[۸۹].[۹۰]

اقسام جهاد

برخی فقیهان تقسیم چهارگانه‌ای از جهاد به دست داده‌اند که براساس آن جهاد یا با کفّار و مشرکان است یا با شورشی‌های داخلی (بغاة). نیز در فرض جهاد با کفّار، جهاد یا به جهت دعوت آنان به اسلام است یا به سبب دفاع در مقابل هجوم آنان و حفظ نفس و مال مسلمانان[۹۱]. برخی نیز این تقسیم‌بندی را تا پنج دسته رسانده‌اند[۹۲]؛ اما در تقسیم‌بندی معروف، فقیهان با توجه به منشأ جنگ، آن را به دو دسته جهاد ابتدایی و دفاعی تقسیم کرده‌اند[۹۳]. ظاهر عبارات امام خمینی نیز همسو با این تقسیم‌بندی است[۹۴]. جهاد ابتدایی به نبرد مسلمانان با کفّار برای دعوت آنان به اسلام و یکتاپرستی و عدالت و جهاد دفاعی به نبرد با متجاوزان و مهاجمان برای دفاع از حوزه اسلام و سرزمین‌های مسلمانان و حفظ جان و مال و حیثیت مسلمانان گفته می‌شود[۹۵].[۹۶]

انواع و قلمرو جهاد

گستره مفهومی جهاد شامل جهاد نظامی و غیر آن می‌شود[۹۷]، چنانچه عموم ائمه (ع) به عنوان کسانی خطاب شده‌اند که حق جهاد را اداء کرده‌اند[۹۸]؛ حال آنکه اکثر ائمه (ع) در جهاد نظامی شرکت نکرده بودند؛ لذا مجاهدت‌های سیاسی و تلاش‌های علمی و عملی ائمه‌(ع) در مواجهه با دشمنان اسلام، جهاد شمرده شده است؛ از این‌رو قلمرو جهاد، تعمیم یافته و مبارزه با نفس اماره و دفع هر موجود شروری مانند شیطان که به دنبال گمراهی انسان است را نیز شامل می‌شود[۹۹]. از این روی جهاد صرفاً به معنی جنگ و نبرد مسلحانه نیست و شامل هر نوع تلاش و کوششی در قالب مبارزه برای پیشبرد اهداف مقدس الهی در مقابل دشمنان می‌شود[۱۰۰]، بنابراین با عنایت به این معنای گسترده از جهاد، مبارزه در راستای از بین بردن جهالت، فقر و... را نیز می‌توان جهاد نامید.

در اندیشه انقلاب اسلامی بر اساس همین وسعت، دائره جهاد، پهنای فعالیت‌های جهادی؛ أعم از نظامی، فرهنگی، اقتصادی و... بوده و تلاش و آمادگی برای حفظ استقلال در همه زمینه‌ها، لازمه دفاع حداکثری از ممالک اسلامی بوده و این فعالیت‌ها جهاد شمرده شده است[۱۰۱]، که با توجه به رویکرد سلطه‌گرانه دشمنان، و تعارض منافع آنان با پیشرفت انقلاب اسلامی، لازم است که انقلاب اسلامی با آنان مقابله نماید؛ لذا راهبرد اساسی انقلاب نیز حفظ حالت تدافعی و لوازم آن نسبت به دشمنان تعیین شده است [۱۰۲]. با این گستره مفهومی، جهاد محدود به زمان خاصی نیست بلکه همواره تداوم دارد.

رویکرد کلی انقلاب اسلامی در تأکید بر جهاد، هدایت ظرفیت‌های جامعه از بعد علمی- عملی و تقویت این ظرفیت‌ها در راستای فعلیت یافتن آن و نهایتاً رسیدن جامعه به کمال مطلوب در همه ابعاد بوده است[۱۰۳]. با توجه به این رویکرد عام، مفهوم مقدس جهاد را که عمدتاً در ذهن عموم مردم و خواص از آنها، در قالب پیکار با کفار به صورت قتال بود، خارج کرده و به آن جانی تازه بخشید و سبب احیای معانی اصیلی گردید[۱۰۴].

با توجه به متعلقات جهاد و موارد آن می‌توان اقسام را چنین نام برد که متعلق جهاد، یا نفس است یا غیر آن، در صورت اول، جهاد اکبر (جهاد با نفس) خواهد بود و در صورت دوم، جهاد اصغر می‌باشد. در فرض اخیر یا متعلق آن نبرد مسلحانه و پیکار نظامی است که همان جهاد نظامی است که بارزترین مصداق جهاد است و یا غیر آن می‌باشد که شامل عرصه‌های دیگر جهاد مانند جهاد علمی، اقتصادی و... می‌شود.[۱۰۵]

جهاد نظامی

جهاد ابتدایی

جهاد دفاعی

دفاع شخصی

جهاد سیاسی

جهاد اقتصادی

جهاد علمی

جهاد اکبر

مسائل جهاد و دفاع

  1. نقش مصلحت در جهاد: به باور فقیهان، در جهاد ابتدایی، اگر دشمن غالب باشد یا مصلحت دیگری اقتضا کند، حاکم می‌تواند با دشمن قرارداد آتش‌بس امضا کند[۱۰۶]. این حکم در جهاد دفاعی نیز کاربرد دارد[۱۰۷]. با توجه به عبارات فقیهان، عامل اصلی پذیرش یا ردّ آتش‌بس ارزیابی حاکم نسبت به وجود مصلحت و عدم آن است[۱۰۸]. امام خمینی نیز در برخی موضع‌گیری‌های خویش، از جمله پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش صلح صادر کرد، مصلحت را عامل اصلی خواند[۱۰۹]؛
  2. آمادگی و تهیه مقدّمات: قرآن کریم ضمن دستور به گردآوری ادوات نظامی و کسب آمادگی‌های لازم، یکی از اهداف این فرمان را بازدارندگی و ایجاد ترس در دل دشمن دانسته استوَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ [۱۱۰]. فقیهان نیز از این آیه وجوب تهیه مقدّمات را برداشت کرده‌اند[۱۱۱] و آن را شامل هر نوع آمادگی و گردآوری تجهیزات دانسته‌اند[۱۱۲]. در احادیث نیز بر آمادگی و تهیه مقدمات دفاع تأکید شده است[۱۱۳]. تجویز شرط‌بندی در برخی امور، مانند اسب‌دوانی و تیراندازی نیز به منظور تقویت مسلمانان و ایجاد آمادگی در امور نظامی شمرده شده است[۱۱۴]. بر این اساس و با توجه به این ملاک، امام خمینی و برخی معاصران، موضوع سبق و رمایه را مختص به اسب و تیراندازی با کمان ندانسته‌اند و حکم آن را به آلات و وسایل جنگی جدید نیز توسعه داده‌اند[۱۱۵]. امام خمینی در مواضع متعدد، ضمن تشویق به این امور، حتی در زمان صلح و تبیین اهمیت پرداختن به آمادگی نظامی جهت دفاع[۱۱۶]، بر این راهبرد کلان تأکید ورزیده است. اگرچه احتمال تجاوز ضعیف باشد، اما به جهت قوت محتمل و اهمیت موضوع، آمادگی دفاعی، امری لازم[۱۱۷] و از اهمّ واجبات شمرده شده است[۱۱۸]؛ چنان‌که ایشان آموزش نظامی برای بانوان را جایز دانسته و بر مطلوبیت آن تصریح کرده است[۱۱۹]؛
  3. سلاح‌های کشتار جمعی: حکم استفاده از این‌گونه سلاح‌ها، به سبب نوظهور بودن، در آثار فقهیان پیشین مطرح نبوده است، هرچند برخی از ایشان در موارد مشابه، مانند آتش‌زدن مناطق دشمن[۱۲۰] یا ریختن سم در آب و غذای دشمن را ممنوع[۱۲۱] و برخی دیگر مکروه[۱۲۲] دانسته‌اند. با توجه به این موارد، امام خمینی[۱۲۳] و برخی دیگر[۱۲۴] تولید و استفاده از ابزار جنگی کشتار جمعی را جایز نمی‌دانند؛
  4. حکم حامیان دشمن: کشوری که زمین و فضای خود را در اختیار دشمن قرار دهد، در صف دشمن قرار می‌گیرد، هرچند با مسلمانان پیمان همکاری داشته باشد؛ چون براساس تعالیم قرآن كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ [۱۲۵]؛ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۱۲۶]، احترام به هم‌پیمانان تا زمانی است که طرف مقابل از تعهد خود تخطی نکرده باشد؛ از این رو با عدم پایبندی وی، پیمان نیز ملغا می‌شود[۱۲۷]. در صدر اسلام، کمک برخی هم‌پیمانان به دشمن، نقض پیمان محسوب می‌شد و واکنش عملی پیامبر (ص) را در پی داشت[۱۲۸]. برخی نظریات فقهی نیز در مسیر این دیدگاه ارزیابی می‌شود؛ مانند الغای عقد ذمه در فرض کمک کردن اهل کتاب به دشمن[۱۲۹] و جواز کشتن آنان به سبب همکاری با دشمن[۱۳۰]؛
  5. دفاع استشهادی: این کار به ویژه اگر دفاع منحصر به آن باشد، به عنوان روشی دفاعی مطرح است و پیشینه بحث از آن در برخی رساله‌های جهادی مربوط به دوران جنگ‌های ایران و روس است[۱۳۱]. برخی فقیهان به استناد اینکه دلایل حرمت انتحار و به هلاکت‌انداختن نفس از دفاع استشهادی انصراف دارد، آن را مجاز شمرده‌اند[۱۳۲] و معتقدند فرقی میان عملیات استشهادی و دیگر اقسام دفاع و جهاد نیست[۱۳۳]. برخی نیز بر این باورند که اگر حرمت قتل نفس، مزاحم واجب اهمی، مانند دفاع و حفظ دین شود، به جهت لزوم رعایت امر اهمّ، حرمت قتل نفس برداشته می‌شود[۱۳۴]. ستایش امام خمینی از دفاع استشهادیِ شهید حسین فهمیده[۱۳۵]، حاکی از همراهی ایشان با این روش است.[۱۳۶]

غنایم جنگی

احکام اسیران

احکام شهید

چنان‌که در قرآن کریم آمده خداوند در برابر گذشتن انسان از جان و مال خویش، کامیابی عظیم وی را تضمین کرده إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۱۳۷] و از مرده نامیدن شهدا نهی کرده است وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ [۱۳۸]. امام خمینی شهیدان را در پیشگاه خداوند دارای مقام خاص می‌دانست[۱۳۹] که شاهد جلوه حق خواهند بود[۱۴۰]. به نظر امام خمینی و دیگر فقیهان، کسی که در میدان نبرد و معرکه جنگ به شهادت رسیده باشد، غسل و کفن ندارد[۱۴۱] و با لباس رزم خود دفن می‌شود[۱۴۲]. مسّ شهید نیز باعث غسل مسّ میّت نمی‌شود[۱۴۳]. امام خمینی کسانی را که در حال اشتغال به تدارکات یا استراحت در میدان نبرد کشته شوند نیز داخل در معرکه می‌شمرد و احکام شهدا را در حقّ ایشان جاری می‌دانست[۱۴۴].[۱۴۵]

مقایسه نگرش انقلاب اسلامی به جهاد با سایر نگرش‌ها

با وجود همسویی متفکران معتدل اهل سنت با انقلاب اسلامی، نگاه‌ها نسبت به مسئله جهاد مختلف بوده است. در این راستا به دلیل بحران‌هایی که در زمان حاضر در منطقه غرب آسیا خصوصاً، از جانب گروه‌هایی با عنوان اسلامی پدیدار شده، مقایسه‌ای کوتاه میان دیدگاه نوسلفیان و اندیشه انقلاب اسلامی خواهیم داشت. البته نوسلفیه معاصر، خود منشعب در طیف‌ها و جریانات مختلفی مانند سلفیه جهادی «پیرو سید قطب»، سلفیه افراطی «دیوبندی» در مناطق شبه قاره هند، سلفیه اعتدالی «اخوان المسلمین» در قاره آفریقا و سلفیه «وهابی تکفیری» به ویژه در عربستان سعودی است، که این جریان به‌خاطر وجود خلأ فکری، خصوصاً در زمینه سیاسی و اجتماعی و حمایت‌های ویژه مالی از آن، به سرعت در میان جوامع اهل سنت گسترش یافت.

اساس اختلافات از لایه‌های اعتقادی ۔ کلامی شروع شده و به مسائل فقهی - حقوقی و سایر جوانب از جمله مسائل سیاسی- اجتماعی ختم می‌شود. پایه‌های اعتقادی این تفکرات در نوع رویکردی است که این جریان‌ها در مسائل کلامی‌ای از قبیل: «لزوم تبعیت از فهم و روش صحابه، تابعان و محدثان قرن دوم و سوم»، «مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات و روایات»، «ایمان تام به ظواهر نصوص»؛ هر چند معنای آنها فهمیده نشود، «تقدیم نقل بر عقل» و «توسعه مفهوم شرک و کفر»[۱۴۶] و... دارند. و همچنین عناوینی چون «دارالاسلام» و «دارالکفر» مطرح است؛ به طوری که فهم رویکرد این گروه‌ها بدون توجه به تعریف این عناصر ممکن نیست. در مجموع باید گفت که پایه‌های فکری این گروه‌ها دارای صبغه اهل حدیث بوده که در روند تاریخی خود به بازتعریف و توسعه مفاهیم فوق دست زده‌اند. این پیش‌فرض‌ها در تفسیر منابع اسلامی، این نتیجه را به دنبال داشته است که تفکر مزبور شدیداً دچار عقل‌گریزی؛ بلکه عقل ستیزی گردیده است[۱۴۷] و این اختلافات به نوعی به مواجهه با پدیده‌های اجتماعی - سیاسی نیز کشیده شده است.

اگر در دیدگاه گذشتگان، جهاد مختص به کفار یا باغیان بوده، اما امروزه در دیدگاه اینان، جامعه اسلامی را نیز شامل شده است؛ زیرا هر گروهی که با آنها نباشد، حتی اگر همکیش باشد، ولی به اردوگاهشان مهاجرت نکند، مسلمان نبوده و حکم کفار را دارد[۱۴۸]، چراکه در تعریف «دارالاسلام» بر این عقیده‌اند که منطقه «دارالاسلام»، منطقه‌ای است که قوانین اسلامی در آن حاکم باشد و إلا به صرف حضور مسلمانان، از «دارالکفر» و «دارالحرب» بودن خارج نشده[۱۴۹] و مشمول حکم جهاد می‌شود. به لحاظ ساز و کار جهاد و قتال نیز صدور حکم تکفیر در نزد آنان مساوی با جواز هر گونه عملیات جهادی به هر شکل بوده است[۱۵۰]. نتیجه طبیعی چنین تفکری رواج اشکال مختلف خشونت و اعمال تروریستی با نام جهاد می‌باشد.

نکته مهم دیگر در اندیشه این گروه‌ها این است که جهاد نظامی را واجب عینی می‌دانند[۱۵۱]؛ از این‌رو جهاد به باور آنها نیازمند مجوز از کسی نیست. این رویکرد در جهان اسلام، با مشخصه جهادگرایی و تکفیرگرایی به صورت آسیبی فراگیر در آمده است. این تفکر در تقابل کامل با اندیشه انقلاب اسلامی است و با قطع نظر از لایه‌هایی از اختلاف همچون تعریف مفاهیمی چون شرک، بدعت، عبادت و... و نیز کیفیت تعامل با کتاب و سنت، می‌توان گفت که خطرناک‌ترین شاخصه در شاکله فکری این گروه‌ها از منظر انقلاب اسلامی همان عقل‌ستیزی آنهاست که در سایه آن سایر امور تحت الشعاع قرار می‌گیرد[۱۵۲].

انقلاب اسلامی بر این باور است که نمی‌توان علیه هیچ مسلمانی حکم تکفیر صادر کرد؛ علاوه بر اینکه جهاد علیه کفار نیز مشروط به شرایط و زمینه‌های ویژه‌ای است. هر نوع اقدام خشونت بار علیه بی‌گناهان در امر جهاد ممنوع است[۱۵۳]؛ چنانکه جهاد با وجود اهمیت زیاد، فرعی از مسئله ولایت بوده و در سایه آن تعریف می‌شود؛ لذا هیچ‌گاه مهمتر از آن نخواهد بود؛ بنابراین قبض و بسط جهاد منوط به اذن ولایت بوده و بدون آن مشروع نمی‌باشد[۱۵۴].

در حقیقت این تدبیر و تشخیص «ولی» واجد شرایط خاص می‌باشد که سمت وسو، به نوع مبارزات مردم و تلاش‌های آنان می‌دهد[۱۵۵]. امر ولایت در زمان غیبت متبلور در ولی فقیه واجد شرایط خاص است (مقام ولایت فقیه) و چون او متولی امور عامه مسلمین، از جمله امر جهاد است، تخطی از او به هیچ وجه جایز نمی‌باشد[۱۵۶]. از این‌رو اساساً در نگاه انقلاب اسلامی، جهاد امر شخصی و فردی نیست، تا هر کس، هرگونه که خواست با نام جهاد اقدام نماید. این در حالی است که گروه‌های یاد شده جهاد نظامی را مانند نماز یک واجب عینی می‌دانند؛ لذا هر فرد و گروهی باید به هر روشی اقدام به آن نماید[۱۵۷]؛ در یک مرور اجمالی، جهاد مسلحانه از نگاه انقلاب اسلامی منوط به اذن مجتهد جامع الشرایط است که با توجه تام به مصالح مسلمانان در مقابله با کفار حربی و بر اساس بصیرت و نفی خشونت (به شکل‌های مختلف آن) می‌تواند انجام پذیرد. به علاوه اینکه در نگاه انقلاب اسلامی - همان‌گونه که گذشت -جهاد به عرصه‌هایی چون جهاد اقتصادی، علمی و سیاسی نیز تعمیم داده شده است.[۱۵۸]

فرهنگ جهادی

شبهات مستشرقین درباره جهاد

یکی از مهمترین نقاطی که مستشرقان بر آن تمرکز کرده و به شبهات پیرامون آن دامن زده‌اند، مسئله جهاد است[۱۵۹]. به اعتقاد برخی صاحب‌نظران این رویکرد مستشرقان در تحقیق مسائل اسلامی دارای خلل‌های روشی بوده[۱۶۰] که از مهمترین آنها، دخالت دادن برخی پیش‌فرض‌ها است؛ لذا جهت‌گیری آنان در راستای اثبات غیر الهی بودن دعوت پیامبر (ص) بوده است[۱۶۱]. از این‌رو در تحلیل عوامل گسترش اعجاب‌انگیز اسلام با پررنگ کردن عواملی خارجی، درصدد استناد این امر به پدیده‌هایی غیر از مقبولیت حقیقت اسلام بوده‌اند[۱۶۲]، از سوی دیگر، مواجهه برخی محققان مسلمان با این اشکال‌ها دارای آسیب‌هایی بوده، چنانکه برخی از روشنفکران غرب‌گرا رویه‌ای منفعلانه در پیش گرفته و در قالب تفسیرهایی انحرافی از قبیل منحصر بودن حکم جهاد به زمان پیامبر (ص) و ریاضت نفسانی دانستن اصل جهاد یا خارجی قلمداد کردن جهاد از متن دین، در صدد پاک کردن صورت مسئله برآمده‌اند[۱۶۳]. رویکرد انقلاب اسلامی تأکید بر نفی این انفعال، و بیان واقعیت جهاد اسلامی و مذمت وادادگی در مقابل این اشکال‌ها بوده است[۱۶۴].

اساس جهاد ابتدایی بر دعوت به اسلام و یکتاپرستی بوده[۱۶۵]، بدون آنکه هدف مستقیم و مباشر آن، مسلمان کردن اجباری باشد. آنچه در تشریع جهاد مهم است حاکمیت دین بوده است و گرایش به اسلام به عنوان افق و چشم‌اندازی مهم مورد توجه قانون‌گذار بوده است[۱۶۶]؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع پیشرفت دین و تبلیغ آن بوده است[۱۶۷]. خداوند در قرآن کریم لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [۱۶۸] اکراه در دین را نفی کرده[۱۶۹] و از اینکه پیامبر (ص) مردم را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته استوَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ [۱۷۰]؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است[۱۷۱]. علاوه براین، اساس گسترش امور اعتقادی، با زور امکان‌پذیر نیست[۱۷۲] و در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که به اجبار در تغییر دین دعوت کند[۱۷۳]. شاهد این مدعا، اقرار برخی مستشرقان درخصوص مسئله گسترش اسلام است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در اسلام ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان می‌دهد حتی کفاری که در برخی برهه‌های تاریخی بر مسلمانان پیروز شده‌اند؛ مانند ترکان سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) آیین دشمنان شکست‌خورده خود یعنی اسلام را پذیرا شده‌اند[۱۷۴].

اشکالی نیز به این صورت مطرح شده که اصل دین موافق صلح است؛ نه تشریع جنگ و جهاد، ولی آنچه که فطرت سلیم به وضوح آن را درک می‌کند، حسن دفع تجاوز است و چون دین اسلام دینی جامع و خاتم بوده و بر اساس فطرت انسانی می‌باشد از این‌رو نمی‌تواند نسبت به این امر مهم بی‌تفاوت باشد[۱۷۵]. البته گویا مستشرقان در مقابل رفتاری که در میان ابناء مسیحیت و دولت‌هایشان رخ داده و در تاریخ نیز ثبت شده، خود را به فراموشی زده‌اند؛ جنگ‌هایی که میزان خشونت آن بسیار فراتر از تلفاتی است که در جنگ‌های اسلامی مطرح بوده است؛ مانند بی‌گناهانی که در جنگ‌های مذهبی بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها کشته شدند[۱۷۶] و یا جنگ‌هایی که در دوره مدرن به راه انداختند و میلیون‌ها انسان را با سلاح‌های کشتار جمعی و غیر آن نابود کرده و بسیاری را گرفتار امراض جسمی و روحی کردند[۱۷۷].[۱۷۸]

نظام سیاسی؛ جهاد، جنگ و صلح

اسلام دینی اجتماعی و برخوردار از مسئولیت‌های اجتماعی است؛ لذا در متن دستورات آن «جهاد» قرار گرفته و جزء یکی از فروع آن به‌شمار رفته است. عده‌ای حکم جهاد در اسلام را تحقیر کرده و می‌گویند: مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمی از جنگ در آن نیست، اما ما می‌گوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون «جهاد» دارد. مسیحیت اگر جهاد ندارد چون جامعه، قانون و تشکیلات اجتماعی مبتنی بر خود ندارد تا قانون جهاد داشته باشد. هرچه در مسیحیت است مسائل اخلاقی و مجموعه نصیحت‌ها است که آنها هم جهاد نمی‌خواهد؛ اما اسلام دینی است که خود را متعهد و موظف به تشکیل جامعه می‌داند. تشکیل کشور، دولت و حکومت از مهم‌ترین هدف‌های اسلام است پس این دین نمی‌تواند قانون جهاد نداشته باشد. اسلام برخلاف مسیحیت که دایره‌ای محدود به اندرز و نصیحت دارد، دایره و گستره وسیعی دارد که تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد[۱۷۹].

دنیای مسیحیت یکی از نقاط ضعف اسلام را جهاد می‌داند و می‌گوید: اسلام دین جنگ است نه دین صلح، درحالی‌که مسیحیت دین صلح است و به‌طور کلی جنگ بد است و صلح خوب، دینی که از طرف خدا است باید طرفدار صلح باشد نه جنگ. آنان دیروز از زاویه اخلاق به این اشکال می‌پرداختند و می‌گفتند اگر به طرف راست چهره‌ات زدند طرف چپ را بگیر، امروز تغییر چهره داده و از زاویۀ حقوق وارد شده‌اند که جنگ به‌طور کلی برخلاف حق «آزادی» است؛ آزادی عقیده، آزادی اراده، آزادی انتخاب مذهب. هر دو زاویه جواب روشن و واضحی دارد. البته صلح خوب است. جنگ هم به معنای تهاجم به دیگران و تصرف زمین و اموال آنها بد است. اما اگر دینی از جامعیت و ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، حقوقی و عبادی برخوردار بود، باید فکر آن روز را کرده باشد که اگر پیروانش یا حتی مردم دیگری - غیر از پیروانش - مورد تجاوز قرار گرفتند چه باید کرد؟ اینجا است که باید قانون جنگ و جهاد مقرر کند. معلوم و آشکار است که صلح خوب است اما تسلیم و ذلت چطور؟ تسلیم در مقابل متجاوز، صلح‌دوستی نیست، زیر بار ذلت رفتن است[۱۸۰]. به علاوه قرآن به‌طور مطلق دستور جنگ نداده است. آیات قرآن مربوط به جهاد حداقل در چهار ردیف قابل دسته‌بندی است[۱۸۱].

۱. آیاتی که به‌صورت مطلق دستور به جنگ داده است؛ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۸۲].

۲. آیاتی که جنگیدن با دیگران را مقید کرده به اینکه آنها نیز با مسلمانان در حال جنگ باشند مانند اینکه فرموده است: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۸۳]؛ و وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً[۱۸۴]. یا اینکه توده‌ای از مسلمانان و غیر مسلمانان را در زیر ظلم و ستم خود قرار داده و آزادی آنها را پایمال کرده‌اند؛ وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۱۸۵]؛ و لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ[۱۸۶].

۳. آیاتی که تصریح می‌کند دعوت ایمان به اسلام به اجبار و زور نیست؛ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۸۷]. و ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۱۸۸].

۴. آیاتی که با صراحت طرفداری از «صلح» را اعلام کرده است. آنجا که بعد از دستور به آمادگی و تهیه توانمندی در مقابل دشمن؛ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ...[۱۸۹] فرموده است: وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۱۹۰]. در جای دیگر فرموده است: اگر اینها از جنگ کناره‌گیری کردند و با شما نجنگیدند و اظهار صلح کردند و گفتند ما حاضر به صلح با شماییم خدا اجازه نمی‌دهد که بیشتر جلو بروی و با آنها به جنگ بپردازی[۱۹۱]. آری! اگر فقط آیات دسته اول بود که به‌طور مطلق به جنگ و جهاد دستور داده است ممکن بود بگوییم اسلام دین جنگ است؛ اما با توجه به آیات سه دسته بعدی باید مطلق را حمل بر مقید کرده و نتیجه گرفت: نظر اسلام این نیست که به زور به مردم بگوید مسلمان بشوید و گرنه کشته خواهید شد[۱۹۲]. حتی جنگیدن با کافران هم حد و اندازه‌ای دارد که نباید از آن تجاوز کرد؛ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۹۳][۱۹۴].[۱۹۵]

ماهیت جهاد

اهل تحقیق در این اختلافی ندارند که جهاد ماهیت «دفاعی»[۱۹۶] دارد و هر نوع قتال و جنگ و جهاد به عنوان تجاوز و در قالب جذب کردن مال و ثروت و سایر نیروهای طرف مقابل و به تعبیر دیگر استخدام نیروهای اقتصادی یا انسانی یک قوم به هیچ وجه از نظر اسلام روا نیست، بلکه خود نوعی ظلم است. جهاد فقط به عنوان «دفاع» و در واقع مبارزه با یک نوع تجاوز می‌تواند مشروع باشد. جنگی که به عنوان دفاع باشد نه تنها بد نیست بسیار هم خوب است و جزء ضرورت‌های حیات بشر است. قرآن هم به این مطلب تصریح می‌کند که اگر خداوند به وسیله بعضی از افراد بشر مانع بعضی دیگر نشود، خرابی و فساد همه جا را می‌گیرد[۱۹۷]، مراکز عبادت خراب می‌شود. اگر در موقع تهاجم، طرف مقابل از خود دفاع نکند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود[۱۹۸]. دفاع فقط به دفاع از حقوق یک فرد و یک ملت و یک کشور محدود نیست، بلکه دفاع از حقوق انسانیت نیز مشروع است. مثلاً آزادی که از مقدسات به‌شمار می‌آید و مربوط به یک فرد و ملت نیست، اگر مورد تهاجم قرار گرفت هرچند مربوط به من و ملت من نباشد بلکه در یک گوشه‌ای از دنیا آزادی مورد تهاجم قرار گرفت، افراد دیگر و ملت‌های دیگر هم می‌توانند به دفاع از او برخیزند و حتی باید این کار را بکنند[۱۹۹].[۲۰۰]

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۳۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
  2. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱.
  3. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۴۶۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۸.
  5. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.
  6. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  7. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۴۵؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۸.
  8. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۲۴۵ - ۲۴۶؛ ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۱۶۱.
  9. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۱۷.
  10. شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۵۳.
  11. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۶.
  12. سفر تثنیه، ب۲۱.
  13. «نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.
  14. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  15. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۵۱.
  16. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۷۷.
  17. «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶
  18. «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱
  19. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳
  20. «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  21. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴
  22. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  23. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۱ - ۵۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۱ – ۱۷۶.
  25. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۰ – ۹۲۳.
  26. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  27. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.
  28. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۳.
  29. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۵۹ – ۴۰۴.
  30. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۸؛ محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۷۸؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴ - ۱۹.
  31. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۴۷.
  32. آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۲۹۶ و ج۵، ص۲۹۶ – ۲۹۸.
  33. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
  34. امام خمینی، توضیح المسائل، ص۴۵۶.
  35. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۲ - ۵۱۹؛ ج۳، ص۴۲ – ۵۷.
  36. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۰۰.
  37. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۶ - ۱۰۷
  38. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۵۳۸؛ منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ ج۲، ص۳۲۲؛ همو، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱۰، ص۱۲۱ – ۱۲۵.
  39. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۶.
  40. کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰/۱۰-۱۷؛ یوشع، ج۸، ص۲۴؛ ۱۰/۲۰؛ لوقا، ۱۲/۴۹ -۵۲؛ متی، ۱۰/۳۴-۳۹.
  41. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  42. «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید * گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم * دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید * گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۱-۲۴.
  43. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۴.
  44. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۳/۲/۱۳۸۸.
  46. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۹/۵/۱۳۸۷.
  47. «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸
  48. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  49. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  50. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، ص۳۱۹.
  51. «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶
  52. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴ - ۲۲۵.
  53. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲.
  54. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰ (۳۳۷).
  55. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸-۱۰.
  56. زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۹۴؛ نجار، ۱۴۲۴، ۲۳۴.
  57. رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل القاسم بن ابراهیم الرسی، ج۱، ص۲۴.
  58. سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، ج۱، ص۳۶۸.
  59. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳؛ عراقی، ضیاءالدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۴.
  60. ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).
  61. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
  62. ر.ک: ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  63. ر.ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلی، ج۵، ص۳۴۱؛ نووی، محی‌الدین بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج۱۹، ص۲۶۲.
  64. بحرالعلوم، محمدمهدی، رساله سیر و سلوک (منسوب به بحرالعلوم)، ص۶۰.
  65. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  66. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  67. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۹ -۲۲۹.
  68. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  69. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱ -۲۱۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۵/۹/۱۳۸۸.
  70. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۴.
  71. جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج۴، ص۳۱۴؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۵۳۸؛ خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.
  72. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷.
  73. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴.
  74. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  75. «ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید! * و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۵-۱۶.
  76. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۴۷۴.
  77. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷.
  78. «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
  79. آیت الله خامنه‌ای، ۴/۸/۱۳۸۹.
  80. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲ - ۳۱۳.
  81. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۴۱۰.
  82. آیت الله خامنه‌ای، ۲۹/۶/۱۳۶۹.
  83. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۸-۲۰.
  84. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۰؛ ج۱۳، ص۹۵.
  85. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲.
  86. «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴.
  87. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲.
  88. آیت الله خامنه‌ای، ۲۴/۹/۱۳۶۹.
  89. آیت الله خامنه‌ای، ۲۵/۳/۱۳۷۴.
  90. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۶.
  91. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.
  92. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷ – ۲۸۹.
  93. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  94. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  95. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  96. محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد، جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۷.
  97. ر.ک: ابتدای مقاله، مفهوم‌شناسی جهاد.
  98. صدوق، محمد بن علی، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.
  99. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۱۱.
  100. آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
  101. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۰۹؛ ج۱۱، ص۴۲۴ -۴۲۵.
  102. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹-۲۴۰.
  103. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۲/۱۳۸۹.
  104. آیت الله خامنه‌ای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
  105. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۹.
  106. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵.
  107. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ نووی، یحیی بن شرفی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۹، ص۴۴۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۲.
  108. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۶۴.
  109. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۲.
  110. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  111. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶؛ مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۱۳۰.
  112. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۳؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶.
  113. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۸ - ۵۱؛ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۴۴.
  114. ابن جنید، محمد بن احمد، مجموعة فتاوی ابن جنید، ص۲۲۹؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۱۴۶.
  115. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۲۱؛ ج۲۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۶۰.
  116. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۲؛ ج۲۱، ص۱۹۵.
  117. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۰.
  118. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳.
  119. امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۳۶۱ – ۳۶۲.
  120. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۲۹۳.
  121. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۷.
  122. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۴۲.
  123. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۸۰ و ۲۹۳.
  124. شیرازی، سیدمحمد، فقه العولمة، ص۲۶۸؛ صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، ج۲، ص۳۸۴ – ۳۸۵.
  125. «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷
  126. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  127. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰.
  128. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱ – ۵۵۲.
  129. ابن زهره، سید حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۲۰۳.
  130. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۳۷.
  131. فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۸۰.
  132. هاشمی شاهرودی، سید محمود، موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  133. فضل‌الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۸۶ و ۹۲ – ۹۳.
  134. منتظری، حسینعلی، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ خرازی، سید محسن، فی التجسس و التفتیش، مجله فقه أهل البیت (ع)، شماره ۱۱ - ۱۲، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  135. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.
  136. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۹.
  137. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  138. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  139. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.
  140. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.
  141. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۴؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۶۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۸۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۶.
  142. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۱۰؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۱۶۶؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۲.
  143. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۳۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۳.
  144. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.
  145. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۱۲.
  146. عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۷.
  147. سقاف، حسن بن علی، سلفی‌گری وهابی، ترجمه حمیدرضا آژیر، ص۱۲۰.
  148. امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب، ص۹۷؛ میرزایی، علیرضا، «سپاه صحابه و لشکر جھنگوی نماینده افکار افراطی سلفی‌گری»، سراج منیر (فصلنامه)، قم، مؤسسة دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، س۳، ش۱۱، ۱۳۹۲ش، ص۱۸۱.
  149. رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۱-۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
  150. عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
  151. رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.
  152. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۶/۱۳۸۴.
  153. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
  154. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۱ -۴۵۲؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۸/۲/۱۳۷۵؛ ۴/۱۱/۱۳۷۸؛ ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).
  155. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۱/۱۱/۱۳۷۷.
  156. امام خمینی، ۱۳۷۹، ۳۷۷-۳۷۸.
  157. رفعت، ۱۳۹۱، ۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.
  158. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۳۴.
  159. زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۲۱.
  160. مرصفی، سعد، المستشرقون و الشئة، ص۹.
  161. نفیسی، شادی، عقل‌گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۶۰ - ۶۱.
  162. عطاء، عوض عبدالهادی، الجهاد بین عقیدة المسلمین و شبه المستشرقین، ص۸۵.
  163. البهی، محمد، الفکر الاسلامی الحدیث و صلته بالاستعمار الغربی، ص۲۰۵-۲۰۶.
  164. آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۱۴/۳/۱۳۸۹.
  165. آیت الله خامنه‌ای، ۵/۷/۱۳۷۰.
  166. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.
  167. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.
  168. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  169. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.
  170. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  171. حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.
  172. آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶.
  173. آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.
  174. آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.
  175. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۸.
  176. شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۰-۶۱.
  177. شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۱.
  178. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۲۲.
  179. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۲ و ۲۲۳.
  180. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۷ و ۲۲۸.
  181. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۹-۲۳۹.
  182. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
  183. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  184. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  185. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  186. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
  187. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  188. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  189. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  190. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  191. إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۲۳۸.
  192. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۳۵.
  193. «که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  194. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۷۵۲.
  195. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۶۴.
  196. جهاد بر دو قسم است: ابتدایی و دفاعی. از نظر فقه شیعه، جهاد ابتدایی منحصراً زیر نظر پیامبر اکرم(ص) و یا امام معصوم(ع) صورت می‌گیرد و فقط بر مردان واجب است؛ ولی جهاد دفاعی در همه زمان‌ها و بر مردم اعم از زن و مرد واجب می‌شود.
  197. فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
  198. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  199. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۴۲ و ۲۴۳.
  200. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۶۸.