جهاد در معارف و سیره امام باقر
جهاد اهل بیت(ع) و نقش امام باقر(ع)
ناگفته پیدا است که هر فعّالیت تربیتی بر سه عنصر اساسی استوار است: مربّی، نظام تربیتی و شخصی که مورد تربیت قرار میگیرد و اگر کار تربیتی فاقد مربّی لایق یا فاقد نظام تربیتی صحیح باشد به انحراف کشیده شده و نتیجه موردنظر را نخواهد داد. اسلام آمده است تا جامعه بشری را با رهبری هوشمندانه رسول خاتم حضرت محمّد مصطفی(ص) تربیت کند. پیامبر اکرم(ص) نیز در راه پرمشقّت تربیت بشر گامهای بزرگی برداشت، آن حضرت توانست در سایه شریعت اسلام و نظام تربیتی آن از آن قبایل جاهل و بدوی، امّتی صالح و رشید بسازد. امّا با وفات پیامبر اکرم(ص) و پرکشیدن روح پاکش به سوی خداوند متعال امّت اسلامی مربّی صالح خود را از دست داد. این مطلب باعث فقدان اوّلین عنصر از سه عنصر اساسی عمل تربیت گردید.
از بین رفتن این عنصر باعث از بین رفتن دو عنصر دیگر نیز گردید؛ زیرا کسانی که رهبری قیام پیامبر اکرم(ص) را پس از او به دست گرفتند، از نظر دانش، عصمت، پاکی، قدرت، شجاعت و کمال، به هیچوجه از شایستگی کافی برخوردار نبودند.
آری، کسانی پس از پیامبر اکرم(ص) عهدهدار رهبری قیام شدند که نه از قدرت عصمت برخوردار بوده و نه در مفاهیم رسالت پیامبر اکرم(ص) ذوب شده و نه هرگز قادر بودند امّت را از خطر انحراف از خطّی که پیامبر اکرم(ص) ترسیم کرده بود، حفظ کنند. انحرافی که هنوز عمق و ژرفا و برد تأثیر منفی آن بر دولت و امّت و شریعت ناشناخته بود و اصلا شاید امّت این جانشینی را فقط تغییری در شخص رهبر دیده و در خطّ رهبری هیچگونه تغییر ظاهری را حسّ نمیکردند.
در چنین آشفتهبازاری، ائمّه که از اهل بیت پیامبر اسلام(ص) بودند نقش بسیار بزرگی در حفظ و حراست از اسلام و محافظت از قیام و انقلاب اسلامی پیامبر اکرم و دولت آن حضرت ایفا کردند. ائمّه اطهار(ع) تا آنجا که در توان داشتند، در جهت حفظ امّت مسلمان از باقی ماندن در خطّ انحراف و در نتیجه وادادگی و فروپاشی اعتقادی آنان کوشش نمودند. آن بزرگواران به صورت کلّی دو خطّ اساسی را برای مقاومت در برابر انحراف بزرگی که تنها پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت اطهار او قادر به درک عمق خطر آن برای دین و دولت و امّت بودند در پیش گرفتند.
آن دو خطّ مشی اساسی که ائمّه(ع) طبق آن عمل میکرده و همه فعّالیتها را در تحت آن خطوط انجام میدادند از این قرار است:
- مقاوم کردن امّت در برابر فروپاشی فکری: پس از آنکه نظام اسلامی به دست کسانی که صلاحیت رهبری آن را نداشتند افتاد، ائمّه اطهار شروع به تقویت روحیه مقاومت در فکر و اندیشه مردم نموده و عناصر لازم برای ادامه حرکت با گامهای استوار و در مسیر صحیح را به میزان لازم در اختیار آنان قرار دادند.
- اقدام برای به دست گرفتن زمام حکومت و رهبری انقلاب: ائمّه اطهار(ع) همواره مترصّد فرصت بودند تا بتوانند رهبری روحی، فکری و سیاسی جامعه را در دست گرفته، آثار انحراف را زدوده و رهبری را به جایگاه اصلی و طبیعی آن برگردانند تا عناصر سهگانه تربیتی فراهم آمده و امّت، جامعه، دولت و رهبری راستین باهم جمع آید[۱].
چنانکه پیدا است، پیگیری خطّ دوّم که همان خطّ به دست گرفتن زمام امور دولت و ملّت باشد، محتاج برنامهریزی دراز مدّت ائمّه معصومین(ع) بود. چراکه باید شرایط مناسبی در جامعه ایجاد میشد که با مجموعه ارزشها، هدفها و احکام اصولی که رسالت اسلامی از جانب خداوند آورده است همخوانی داشته باشد؛ زیرا هدف از به دست گرفتن حکومت، رهبری امّت به نام اسلام پایا و به نام خداوندی است که برای انسان شریعتی نازل کرده که او را به کمالی که درخور اوست برساند؛ لذا است که تشکیل این حکومت و تحقّق این ارزشها، اهداف و احکام محتاج صرف وقت بیشتری است.
از همینرو است که مشاهده میکنیم ائمّه اطهار(ع) در رابطه با به دست گرفتن زمام حکومت، پیروزی مسلّحانه سریع و آنی را برای اقامه ستونهای یک حکومت اسلامی مستقرّ و پابرجا کافی نمیدانستند. بلکه آن را متوقّف بر آماده کردن یک ارتش عقیدتی میدانستند که به امامت و عصمت امام ایمانی مطلق داشته و در جهت تحقّق اهداف بزرگ آن امام به حرکت پرداخته و برنامهریزیهای آن حضرت را در عرصه حکومت پشتیبانی کرده و از اهداف بلند امام در جهت مصالحی که خداوند برای زندگی امّت مقدّر فرموده است نگاهبانی نماید.
امّا میبینیم که خطّ اوّل که خطّ مقاومسازی امّت است، با هیچ شرایط زمانی حتّی شرایط سخت منافات نداشته و قابلجمع است. از اینرو میبینیم ائمّه اطهار(ع) حتّی در حالتی که میدانستند شرایط برای وارد شدن در معرکه به دست گرفتن زمام حکومت مناسب نیست، خطّمشی اول را دنبال مینمودند.
بیشترین نمود این خطّمشی در این بود که رسالت اسلام را از نظر فکری، روحی و سیاسی در ژرفای جان امّت اسلام جای دهند. این کار باعث میشد تا در فرض نابودی و سقوط حکومت اسلامی (دولت حاکم وقت)، عقاید مردم حفظ شده و دین اسلام از فکر و جان مردم بیرون نرود. ائمّه اطهار(ع) این مهمّ را با ایجاد هستههای بیدار در میان امّت، همچنین دمیدن روح رسالت در آنها و تحریک عواطف صادقانه امّت در برابر رسالت اسلامی به انجام میرساندند[۲].
کار ائمّه اطهار(ع) در پیگیری این دو خطّمشی مستلزم ایفای نقش رسالی مثبت و فعّال و مستمر برای حفظ رسالت، امّت و دولت و حمایت مستمرّ از همه این ارکان بود. از اینجاست که میبینیم هرگاه انحراف شدیدتر میشد، ائمّه اطهار(ع) تدابیر لازم را برای خنثی کردن آن انحراف اتّخاذ مینمودند. یا هرگاه برای اعتقادات اسلامی یا نظام اسلامی مسأله مشکلی پیش میآمد و رهبران منحرف ـ به دلیل عدم شایستگی برای این کار ـ از چاره آن عاجز میشدند ائمّه اطهار(ع) برای ارائه راهحلّ و نگه داشتن امّت از خطرهایی که آنها را تهدید میکرد، همواره پیشقدم بودند.
آن بزرگواران همواره پاسداران معیارهای عقیدتی در میان جامعه اسلامی بودند تا بدینوسیله از خطر نابودی امّت اسلام جلوگیری نمایند[۳].
از همینجاست که میبینیم نوع عملکرد ائمّه(ع) در عرصههای مختلف به دلیل تعدّد روابط، جوانب، مسئولیتها و اموری که برای آنان بهعنوان یک رهبر بیدار و رشید که قصد پیاده کردن اسلام و بهطور کلّی حفظ و حراست از انسانیت را دارد به انواع مختلفی تقسیم میشود.
ائمّه اطهار(ع) مسئول پاسداری از میراث گرانبار رسول گرامی اسلام و ماحصل زحمات طاقتفرسای آن حضرت میباشند که در چهار نقطه ذیل تجسّم عینی یافته بود:
- شریعت و رسالتی که پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند تعالی آورده و در قالب قرآن کریم و سنّت شریف نبوی جلوه کرده بود.
- امّتی که پیامبر اکرم(ص) آن را به دست خود ساخته، پرداخته و تربیت کرده بود.
- نظام سیاسی اسلامی که پیامبر اکرم(ص) آن را بهوجود آورد و دولتی که به دست خود آن را بنیان نهاد و ارکان آن را مستحکم ساخت.
- رهبری نمونهای که خود آن حضرت آن را تحقّق بخشیده و از میان اهل بیت پاکیزه خود ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ کسانی را که شایستگی برای این کار را داشتند تربیت نمود.
حال اگر امکان نگهداری این مرکز رهبری برای رهبران الهی که پیامبر اکرم(ص) به دستور خداوند تعالی آنها را برای اینکار معین کرده بود وجود نداشت، این مطلب مانع از این نمیشد که آن رهبران شرعی تا آنجا که شرایط عملا اجازه بدهد به مسئولیت خطیر حفاظت از جامعه اسلامی و پاسداری از دولت اسلامی در برابر خطر فروپاشی بپردازند.
همچنانکه اگر روزی دولت اسلامی بهکلّی سقوط میکرد مانع از همّت گماردن رهبران واقعی امت اسلام بر جلوگیری از نابودی امّت اسلام و حفاظت از رسالت و شریعت اسلامی در برابر خطر فروپاشی و اضمحلال کامل نمیبود.
از اینرو است که حیطههای فعالیت ائمه(ع) بر حسب اختلاف اوضاع و شرایط از تنوع برخوردار میباشد این اختلاف اوضاع و شرایط بدینقرار میباشند:
- نوع حکومت وقت.
- میزان فرهنگ، بیداری، ایمان امت و میزان شناخت آنان از ائمه(ع) و اندازه متابعت آنان از حاکمان منحرف.
- نوع شرایط حاکم بر نظام و دولت اسلامی.
- میزان پایبندی حاکمان به اسلام.
- نوع ابزاری که حاکمان برای تقویت حکومت و استحکام سیطره خود از آن استفاده میکردند.
در این شرایط، ائمه(ع) در برابر حکومتها و رهبریهای منحرف زمان خود فعالیت مستمری داشتند که در بازداشتن حاکم جائر از فزونی انحراف جلوهگر میشد، حال اینکار با موعظههای زبانی متحقق میگردید یا در شرایطی که خطر نابودی اسلامی را تهدید مینمود با قیام مسلحانه ـ چون قیام امام حسین(ع) در برابر یزید بن معاویه ـ و تا پای جان در این راه ایستادگی میکردند.
زمانی نیز به رغم یاریرسانیهای غیرمستقیم ائمه(ع) به دولت اسلامی در هنگام تهدید خطر از سوی کفار، مبارزه ائمه(ع) به صورت ایجاد و تقویت دائمی جریانهای مخالف به جهت متزلزل کردن رهبری منحرف نظام اسلامی جلوهگر میگردید.
ائمه(ع) همچنین در زمینه تربیت اعتقادی، اخلاقی و سیاسی امت نیز نقش فعال و مستمری داشتند، این رسالت با تربیت اصحاب دانشمند و به وجود آوردن کادر علمی و شخصیتهایی که برای جامعه نقش الگو داشته باشند عملی شد، کسانی که به انتشار بیداری و فکر اسلامی، پاسخگویی به شبهاتی که در طول زمان در زمینه فهم رسالت و شریعت پیدا میشد و روبرو شدن با جریانهای فکری منحرف وارداتی، جریانهای منحرف سیاسی و شخصیتهای به ظاهر علمی منحرفی که آلت دست و تأییدکننده حکومت حاکمان منحرف بودند، همت گماشتند.
آنان برای رهبری منحرفی که قدرت را در دست داشت جایگزین مناسبی از جهت فکری، اخلاقی و سیاسی ارائه کردند که در رهبری مشروع اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ظهور و بروز پیدا میکرد این اشخاص میزان شناخت مردم از اهل بیت(ع) و ایمان امت نسبت به آنان را افزایش داده و آنان را به امامت و رهبری ائمه(ع) برمیانگیختند.
علاوه بر این امور، وارد شدن خود ائمه(ع) به عرصه زندگی عموم مردم و ارتباط مستقیم با آنان و ایجاد رابطه عاطفی با قشر وسیعی از مسلمانان خود عامل مضاعفی در این راه بود.
رهبری مردمی فراگیری که اهل بیت(ع) قرنها از آن بهرهمند بودند تصادفاً یا بهواسطه انتساب به پیامبر بهوجود نیامده بود؛ چراکه بسیار بودند افراد دیگری از منسوبان پیامبر(ص) که از چنین جایگاهی برخوردار نگردیدند؛ زیرا امت اسلام منزلت رهبری خود را مجانی به کسی نداده و تا کسی در عرصههای مختلف مشکلات، غمها و مسائل مورد توجه مردم از خود سخاوتمندانه مایه نگذارد به رتبه حکومت بر دلها نایل نخواهد گشت.
اینچنین بود که اسلام علیرغم تغییر و مسخشدگی راهکارهای پیاده شدن عملی، از حیث نظری سالم از انحراف باقیمانده و امت اسلامی به امتی بدل گردید که در برابر هجوم فکری و سیاسی بیگانگان ایستادگی کرده و توانست در درازمدت قدرت خود را بازیابد که آثار آن را حتی پس از قرنهای سقوط و از هم گسیختگی، در قرن معاصر مشاهده میکنیم.
ائمه معصومین(ع) تمام این پیروزیها را بهواسطه همت گماردن به تربیت مجموعه صالحی که به امامت ایشان ایمان داشتند به دست آوردند، آن بزرگواران به رشد بیداری و ایمان در دست پروردگان خود از طریق برنامهریزی برای سلوک آنان، پشتیبانی دائم فکری و تقویت آنان با همه روشهای مؤثر در پایداری جهت فائق آمدن بر سختیها پرداخته و پیروان خود را به سپاهی عقیدتی- رسالی بدل کردند که با دلمشغولیهای این رسالت زیسته و شبوروز در راه نگاهداری و نشر و پیاده کردن آن تلاش مینمودند[۴].
مراحل حرکت مبارزاتی ائمه طاهرین(ع)
زمانی که به تاریخ اهل بیت(ع) مراجعه میکنیم و شرایطی که در آنزمان آنها را احاطه کرده بود از یکطرف و نحوه برخورد و موضعگیریهای عمومی و خصوصی ائمه(ع) را از دیگرسوی مورد توجه قرار میدهیم میبینیم که آنها را میتوان به سه مرحله و عصر تقسیمبندی کرد که علیرغم اشتراک در بسیاری از شرایط و موضعگیریها با ملاحظه مجموعهای از حوادث که تعیینکننده خط فاصل میان هرکدام از این سه دوره است از هم قابل تفکیک میباشند.
اولین مرحله از زمان وفات پیامبر اکرم(ص) آغازشده و در زمان امامت حضرت علی، امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع) جلوهگر بوده است، این مرحله به تعبیری مرحله جدا شدن از پیامدهای انحراف بعد از پیامبر بود، این بزرگواران اگرچه امکان براندازی رهبری منحرف را نداشتند، اما با هدف حفظ عناصر اصلی رسالت دست به عملیات مصونسازی زده موفق به آشکار کردن نادرستی آن رهبری برای امت و صیانت از اصل رسالت اسلامی شدند.
بهطور کلی ائمه(ع) علاوه بر کوشش فراوان در جهت ایجاد و تشکیل مجموعه مؤمن و صالحی به رهبری خود، هیچگاه در امور مربوط به نظام اسلام و امت مسلمان، امت و دولت را از حمایت خود بینصیب نمیگذاشتند.
دومین مرحله مبارزاتی ائمه(ع) که از نیمه دوم زندگانی شریف امام سجاد(ع) آغاز و تا زمان امام کاظم(ع) امتداد یافته است دارای دو ویژگی عمده است:
- پس از توفیق ائمه(ع) در آشکار ساختن نادرستی خط خلافت و حساس کردن مردم نسبت به عوامل تشدیدکننده انحراف پس از وفات رسول الله(ص) در مرکز رهبری عالم اسلام، کوشش آن بزرگواران در این راه مصروف شد که دستگاه خلافت را از نظر قدرت دفاع علمی و اعتقادی خلع سلاح کنند چراکه دستگاه برای نگهداری خود به تقویت گروهی از عالم نمایان و محدثان که مصداق بارز (وعاظ السلاطین ـ واعظان درباری) بودند پرداخته بودند تا با تأیید ایشان و ترویج ولایت آنان به حکومت خود رنگ و لعاب شرع دهند
- دومین ویژگی این مرحله از مبارزه ائمه(ع) پرورش طبقه درستکاری بود که شالوده آن در مرحله اول مبارزه ریخته شده بود ایشان در این مرحله به تهیه طرح تفصیلی و تشریح خط رسالت که خود [از جانب خدا] امین بر اجرای آن بودند پرداختند که آثار آن در تبیین و انتشار آموزههای نظری اسلام امامیه و تربیت نسلهایی از دانشمندان براساس فرهنگ اسلام امامی در مقابل خط دانشمندان دستپرورده خلفا (وعاظ السلاطین) جلوه کرده است.
علاوه بر این مسئولیت پاسخگویی به شبهات وارده و نمودار ساختن نادرستی فرقههای مذهبی که از سوی خلفا یا دیگران اختراع میشد را نیز بر دوش میکشیدند. ائمه(ع) در این مرحله برای متزلزل کردن حکومتها و رهبریهای منحرف از هیچ کوششی فروگذار نمیکردند، این کار ضمن پشتیبانی از بعضی حرکتهای مخالف با قدرت حاکم خصوصا حرکتهایی که جنبه انقلابی داشته و بعضی از آنها با تکیهزدگان بر کرسی خلافت پیامبر اکرم(ص) پس از قیام امام حسین(ع) رودررو میشدند، انجام میگردید. سومین مرحله از این مبارزه از نیمه پایانی زندگی امام کاظم شروعشده و در زمان امام مهدی(ع) پایان یافته است.
پس از ایمنسازی مجموعه صالح و ترسیم مفصل خطمشی عقیدتی، اخلاقی و سیاسی، در مرحله دوم مبارزاتی، طبیعتا برای خلفا معلوم شده بود که قدرت رهبری اهل بیت(ع) بهجایی رسیده است که دیگر آماده به دست گرفتن حکومت و بازگرداندن جامعه اسلامی به جایگاه حقیقی آن میباشد و این مطلب موجب عکس العمل و موضعگیری خلفا در برابر ائمه(ع) شده بود.
موضعگیری ائمه(ع) نیز در قبال خلفا نیز به نوع موضعگیری خلفا در برابر آنان بستگی داشته و با تغییر موضعگیری خلفا مواضع ائمه(ع) نیز در قبال آنها تغییر میکرد.
چون ائمه(ع) احتمال میدادند که پس از آشکار شدن نادرستی و دروغ خلفا برای مردم و آگاهی خلفا از جایگاه مردمی ائمه(ع) که برای امت اسلام به مثابه تجسم عینی یک حکومت شرعی واقعی بهشمار میآمدند، به اضافه رویارویی دائم ائمه(ع) با آنان دیگر خلفا به آنان اجازه باقی ماندن در متن جامعه و فعالیت آزادانه را نخواهند داد، بیشترین اهتمام ائمه(ع) درباره مجموعه صالحی بود که خود آنان را تربیت کرده و خطمشی مبارزه را به آنان آموخته بودند آن بزرگواران بیشترین تأکید را بر ایمنی بخشی و خودکفا کردن این جماعت داشتند تا بتوانند به دور از رهبر نیز فعالیت خود را حفظ کنند.
از اینجا است که پدیده تربیت فقیهان و ارجاع دادن مردم به آنها نمود پیدا میکند تا فقها برای زمان غیبتی که پیامبر اکرم(ص) وعده آن را داده و پایان آن را جز خدا نمیداند برای حلوفصل مشکلات و امور جامعه آزموده شوند.
بدینترتیب ائمه(ع) توانستند ضمن یک برنامهریزی درازمدت از پیشرفت انحراف رو به تزاید حکومت و رهبری اسلامی که میرفت تا به جدایی امت از اسلام اصیل و در نتیجه محو و نابودی کامل شریعت و رسالت الهی منجر گردد جلوگیری کنند.
آنچه که از دور شدن امت از اسلام اصیل جلوگیری کرد این بود که نمونه دیگری از اسلام به آنان عرضه شد که از نظر ارزشها و اهداف اصیل و عاری از پیرایهها بود این نمونه اصیل اسلام را مسلمانان بیدار به رهبری ائمه اهل بیت(ع) به جامعه عرضه کردند اهل بیتی که خداوند آلودگی را از خاندانشان زدوده و آنان را پاک و پاکیزه گردانده است.
تأثیر رویه ائمه اطهار(ع) تنها برای شیعیان که معتقد به امامت آن بزرگواران بودند نبود بلکه بازتاب بزرگی در تمام جهان اسلام داشت. ائمه(ع) برای پیاده کردن اسلام تز خاص خود را داشتند و مدعی رهبری جهان اسلام بودند و اگرچه جز تعداد معدودی از میان امت اسلام به این دعوت پاسخ مثبت ندادند اما از آنجا که این تز نمودارکننده نمونه صحیح و تعیینکننده خطمشی واضح و صریحی در زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، عبادی و... بود توانست با همه جامعه مسلمان آن روزگار ارتباط برقرار نموده و آنان را به مرور زمان وادار به نگاهی نو از دیدگاهی نو به اسلام نماید، نگاهی از دیدگاهی غیر آنکه نظام حاکم بر زندگی آنان بر ایشان تحمیل کرده بود، جامعه اسلامی به برکت این دیدگاه به مراقبت از اسلام پرداخته و آن را بهپا میداشتند[۵].[۶]
امام باقر(ع) و زنده کردن روح جهاد و حماسه در امّت
قیام امام حسین(ع) نقش بزرگی در زنده کردن روح حماسه و جهاد در جان مؤمنان به خدا و پیغمبر بر ضدّ حکام ستمگر داشت. از همینرو بود که امام باقر(ع) در زمینه زنده نگه داشتن این روح قیام و جهاد فعّالیت میکرد تا اینکه به مردم نیرویی انقلابی ببخشد تا بتوانند در وقت و شرایط مناسب با آن نیرو به رویارویی دشمنان بروند. عملیات زنده نگه داشتن روح جهاد و انقلاب در مردم توسّط امام باقر(ع) به دوگونه عینیت مییافت:
اقامه شعائر حسینی
امام باقر(ع) خود به زنده نگهداشتن شعائر حسینی اقدام مینمودند. آن حضرت برای جدّ بزرگوارش سید الشّهداء(ع) در منزل خود مجالس عزا برپا مینموده و حکام اموی نیز نمیتوانستند جلوی آن حضرت را بگیرند؛ چراکه آنان قادر به منع عزاداری امام باقر(ع) برای جدّش نبودند؛ زیرا آنان یعنی طایفه مروانی بنی امیه درصدد این بودند که ننگ قتل امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش را از دامن خود پاک کرده و آن را به گردن آل ابو سفیان بیاندازند.
تجسّم این شعائر حسینی با فعّالیتهای ذیل به وقوع میپیوست:
- اقامه مجالس عزا و ماتم: امام باقر(ع) همگان را بر گریستن برای مصائب جدّ بزرگوار خود امام حسین(ع) و اهل بیت پاک و یاران برجستهاش تشویق مینمود، تا اینکه رابطه عاطفی امّت با آن بزرگوار در دلوجان و احساسات آنان ریشه بدواند. به همین منظور است که میبینیم آن حضرت در روایتی فرموده است: «مَنْ ذَرَفَتْ عَيْنَاهُ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الْبَعُوضَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ»؛ هرکس در مصیبت حسین(ع) از چشمش به اندازه بال پشهای اشک بیاید، خداوند گناهان او را خواهد بخشید[۷].
- زیارت امام حسین(ع): امام باقر(ع) همچنین همگان را به زیارت قبر جدّ بزرگوارش امام حسین(ع) فرا میخواند، تا اینکه این مسأله باعث عمق بخشیدن ارتباط امّت باوجود مقدس امام حسین(ع)، راهوروش او، الهام گرفتن روح قیام و انقلاب از آن حضرت، و همچنین باعث پیمان بستن زیارتکنندگان بر پیمودن راه آن حضرت باشد. آن حضرت برای انجام این کار به دوستان و مؤمنان به ولایت و رهبری خود تأکید فراوانی داشته و میفرمود: شیعیان ما را به زیارت حسین بن علی(ع) فرمان دهید؛ چراکه زیارت او بر هرکس که حسین را امام بداند واجب است[۸]. آن حضرت بر این نکته تأکید داشتند که محبّت اهل بیت(ع) با زیارت قبر امام حسین(ع) آمیخته و جدانشدنی است، همچنانکه در روایتی از آن حضرت نقلشده که فرمود: هرکس محبّ و دوستدار ما اهل بیت است، باید در زیارت قبر حسین(ع) از خود رغبت نشان دهد. پس هرکس زائر قبر حسین بود، ما وی را به دوستی خود میشناسیم[۹].
- سرودن شعر درباره امام حسین(ع): امام باقر(ع) هرکس که درباره امام حسین(ع) شعری میسرود تشویق نموده و مقدار زیادی از اموال خود را برای نوحهسرایانی که در ایام حجّ در منی مراسم نوحهسرایی برقرار میکردند خرج میکرد[۱۰]. در اثر این تشویقات بود که روح قیام و نهضت زنده شد، تا جایی که میبینیم قیامهایی که حتّی پس از عصر امام باقر(ع) بهوجود میآمد روز عاشورا را نقطه آغاز حرکت خود قرار میدادند؛ چراکه این انقلابیون مبدأ قیام خود را قبر سید الشّهداء(ع) در کربلا قرار داده و غالباً پس از زیارت آن حضرت اقدام به قیام و حرکت مسلّحانه نمودهاند[۱۱].
زنده کردن ایمان به مسأله امام مهدی(ع)
تا آنزمان که نامی از اسلام و جاهلیت باشد و تا آنزمان که حقّ و باطلی وجود داشته و هرکدام نظام و رهبر و پیرو داشته باشند، نزاع و جدال در میان ایندو همواره باقی خواهد بود و این نزاع تا آنجا ادامه پیدا میکند که در آخر کار حقّ بر باطل پیروز شود. ظهور امام مهدی(ع) و قیام ضدّ ستم جهانی و فراگیری که آن حضرت به انجام میرساند، آخرین حلقه از قسمتهای مختلف این جنگ و جدال مستمرّ است که در پی آن، باطل بهکلّی محوشده و دیگر کیان مستقلّی برای آن باقی نخواهد ماند.
انتظار امام مهدی(ع) که یک انقلابی بزرگ است خود حرکتی مثبت و نشان از زنده بودن روح قیام و مبارزه در منتظران دارد که البتّه این نیز نیازمند آمادگی و بسیج اندیشهها و نیروها برای شرکت در عملیات نجاتبخش و آزادیبخش فراگیر و نهائی خواهد بود. همه ائمّه اهل بیت(ع) بر این حقیقت تأکید کردهاند. امام باقر(ع) نیز به خصوص تأکید فراوانی بر مسأله انتظار حضرت مهدی(ع) داشتند، تا این تأکید باعث عمیق شدن ایمان به این قضیه بزرگ در اندیشه و جان امّت باشد.
امام باقر(ع) در روایتی فرمودهاند: بدانید افرادی که در میان شما ستارهاند (امامان) همچون ستارگان آسماناند که هر گاه ستارهای غروب میکند ستاره دیگری طلوع مینماید اما چون با اشاره انگشت و ابرو او را به یکدیگر نشان دادید [و با ترک تقیه او را به مخالفان نمایاندید] خداوند [به کیفر این ناسپاسی] او را از شما خواهد گرفت و فرزندان عبدالمطلب در آنزمان همه در [عدم شایستگی برای امامت] مساوی خواهند شد که نتوانید یکی را از دیگری بازشناسید، پس هرگاه ستاره شما (قائم) طلوع کرد شکر خدا را بهجای آورید[۱۲]. امام باقر(ع) قیام حضرت مهدی(ع) را امری الهی و حتمی دانسته و فرمودهاند: از امور حتمی که خداوند متعال حتمیت آن را تأیید نموده است، قیام قائم ماست[۱۳].
آن حضرت همچنین فرمودهاند: شما همواره به سوی مردانی از ما گردن میکشید و میگویید این همان است که قائم امّت است. امّا خداوند او را میبرد تا اینکه خداوند برای این امر کسی را برانگیزد که شما نمیدانید آیا متولّد شده یا نشده، خلق گردیده یا خلق نگردیده است[۱۴]. آن حضرت ذهنها را برای آمادگی در آنروز اینگونه آماده میکردند که: هنگامی که قائم ما قیام نمود و مهدی ما ظاهر شد، جرأت مردان از شیر و برش آنان از نیزه بیشتر خواهد بود[۱۵].[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ اهل البیت، تنوّع ادوار و وحدت هدف، ص۵۹.
- ↑ اهل البیت، تنوّع ادوار و وحدة هدف، ص۱۳۱- ۱۳۲ و ۱۴۷- ۱۴۸.
- ↑ اهل البیت، تنوّع ادوار و وحدة هدف، ص۱۴۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۷۷-۸۴.
- ↑ أهل البیت، تنوع ادوار و وحدة هدف، ص۷۹- ۸۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۸۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۹۸، ص۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۹۳.
- ↑ بحار الانوار، ج۹۸، ص۴.
- ↑ مقتل الحسین، ص۱۰۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۳۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۳۸.
- ↑ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۳۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۴۰.
- ↑ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۴۱.