پرش به محتوا

ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'طنین افکن' به 'طنین‌افکن'
جز (جایگزینی متن - 'برگزیده' به 'برگزیده')
جز (جایگزینی متن - 'طنین افکن' به 'طنین‌افکن')
خط ۳۴۸: خط ۳۴۸:
ابوذر گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] باید پیش از آنکه به میان قبیله خود برگردم، ندای اسلام را به گوش این مردم برسانم و این سد ممنوعیت [[شعار]] اسلام و [[آیین]] [[یکتاپرستی]] در مکه را بشکنم. او به دنبال این [[تصمیم]]، هنگامی که [[قریش]] در [[مسجد الحرام]] سرگرم گفت‌و‌گو بودند وارد [[مسجد]] شد و با صدای بلند ندا در داد: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} تا آنجا که [[تاریخ اسلام]] نشان می‌دهد، آن نخستین ندایی بود که آشکارا، [[عظمت]] و [[جبروت]] قریش را به مبارزه‌طلبید. این ندا، از حنجره مرد غریبی درآمد که نه حامی و [[پشتیبانی]] در مکه داشت و نه قوم و [[خویشی]].
ابوذر گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] باید پیش از آنکه به میان قبیله خود برگردم، ندای اسلام را به گوش این مردم برسانم و این سد ممنوعیت [[شعار]] اسلام و [[آیین]] [[یکتاپرستی]] در مکه را بشکنم. او به دنبال این [[تصمیم]]، هنگامی که [[قریش]] در [[مسجد الحرام]] سرگرم گفت‌و‌گو بودند وارد [[مسجد]] شد و با صدای بلند ندا در داد: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} تا آنجا که [[تاریخ اسلام]] نشان می‌دهد، آن نخستین ندایی بود که آشکارا، [[عظمت]] و [[جبروت]] قریش را به مبارزه‌طلبید. این ندا، از حنجره مرد غریبی درآمد که نه حامی و [[پشتیبانی]] در مکه داشت و نه قوم و [[خویشی]].
   
   
اتفاقاً، آن چه پیامبر اسلام {{صل}} [[پیش‌بینی]] کرده بود، رخ داد و صدای ابوذر در [[مسجدالحرام]] طنین افکند؛ قریش حلقه انجمن را شکسته به سوی او [[هجوم]] بردند و او را با بی‌رحمی آن قدر زدند که بی‌هوش نقش بر [[زمین]] گشت.
اتفاقاً، آن چه پیامبر اسلام {{صل}} [[پیش‌بینی]] کرده بود، رخ داد و صدای ابوذر در [[مسجدالحرام]] طنین‌افکند؛ قریش حلقه انجمن را شکسته به سوی او [[هجوم]] بردند و او را با بی‌رحمی آن قدر زدند که بی‌هوش نقش بر [[زمین]] گشت.


خبر به گوش عباس [[عموی پیامبر]] رسید. او فوراً به مسجدالحرام آمد و خود را روی پیکر ابوذر افکند و برای این که بتواند او را از چنگال [[مشرکان]] [[نجات]] بدهد، به [[تدبیر]] لطیفی [[متوسل]] شد و گفت: شما همگی بازرگانید، راه تجارتی شما از میان [[طایفه]] [[غفار]] می‌گذرد و این [[جوان]] از [[قبیله غفار]] است؛ اگر او کشته شود، فردا [[تجارت]] [[قریش]] به خطر می‌افتد و هیچ کاروانی نمی‌تواند از میان این طایفه بگذرد.
خبر به گوش عباس [[عموی پیامبر]] رسید. او فوراً به مسجدالحرام آمد و خود را روی پیکر ابوذر افکند و برای این که بتواند او را از چنگال [[مشرکان]] [[نجات]] بدهد، به [[تدبیر]] لطیفی [[متوسل]] شد و گفت: شما همگی بازرگانید، راه تجارتی شما از میان [[طایفه]] [[غفار]] می‌گذرد و این [[جوان]] از [[قبیله غفار]] است؛ اگر او کشته شود، فردا [[تجارت]] [[قریش]] به خطر می‌افتد و هیچ کاروانی نمی‌تواند از میان این طایفه بگذرد.
۲۱۸٬۶۶۰

ویرایش