پرش به محتوا

نسخ قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'کرد' به 'کرد'
جز (جایگزینی متن - 'ترک' به 'ترک')
جز (جایگزینی متن - 'کرد' به 'کرد')
خط ۲۱: خط ۲۱:


=== نسخ در لغت ===
=== نسخ در لغت ===
نسخ در لغت به معنای زایل‌ کردن است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] می‌گوید: نسخ آن است که چیزی را که مورد عمل بوده، از میان‌ برداری و امری دیگر را [[جانشین]] آن سازی؛ همان طور که آیه‌ای نازل می‌شود و سپس در [[حکم]] آن [[تخفیف]] داده می‌شود و آیه‌ای دیگر می‌آید و آن را نسخ می‌کند <ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، بیروت، مؤسسۀ دار الهجره، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۴، ص۲۰۱.</ref>. [[ابن فارس]] نیز می‌گوید: نسخ یک معنای اصلی دارد، اما در بیان آن تعاریف مختلفی رسیده است؛ برخی گفته‌اند که آن برداشتن چیزی و [[جانشین کردن]] چیز دیگر به جای آن است. برخی گفته‌اند که [[تغییر]] چیزی را نسخ گویند و می‌توان گفت که هر چیزی که به دنبال چیزی دیگر بیاید، آن را نسخ کرده است؛ همان طور که می‌گویند: {{عربی|" إنتَسَخَتِ الشّمْسُ الظِّلَ وَالشَّیْبُ الشَّبابَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، قم، مکتبة الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۵، ص۴۲۴.</ref> [[جوهری]] نیز می‌نویسد: [[عرب]] می‌گوید: {{عربی|"نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"}}؛ یعنی، [[آفتاب]] [[سایه]] را زایل [[کرد]]، یا وقتی می‌گوید: {{عربی|"نَسَخَتِ الرّیحُ آثارَ الدّار"}}؛ یعنی، باد آثار [[خانه]] را [[تغییر]] داد. [[نسخ]] آیه‌ای با [[آیه]] دیگر به معنای زایل‌ کردن [[حکم]] آن آیه است<ref>الصحاح، جوهری، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ ﻫ، ج ۱، ص۴۳۳.</ref>.
نسخ در لغت به معنای زایل‌ کردن است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] می‌گوید: نسخ آن است که چیزی را که مورد عمل بوده، از میان‌ برداری و امری دیگر را [[جانشین]] آن سازی؛ همان طور که آیه‌ای نازل می‌شود و سپس در [[حکم]] آن [[تخفیف]] داده می‌شود و آیه‌ای دیگر می‌آید و آن را نسخ می‌کند <ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، بیروت، مؤسسۀ دار الهجره، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۴، ص۲۰۱.</ref>. [[ابن فارس]] نیز می‌گوید: نسخ یک معنای اصلی دارد، اما در بیان آن تعاریف مختلفی رسیده است؛ برخی گفته‌اند که آن برداشتن چیزی و [[جانشین کردن]] چیز دیگر به جای آن است. برخی گفته‌اند که [[تغییر]] چیزی را نسخ گویند و می‌توان گفت که هر چیزی که به دنبال چیزی دیگر بیاید، آن را نسخ کرده است؛ همان طور که می‌گویند: {{عربی|" إنتَسَخَتِ الشّمْسُ الظِّلَ وَالشَّیْبُ الشَّبابَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، قم، مکتبة الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۵، ص۴۲۴.</ref> [[جوهری]] نیز می‌نویسد: [[عرب]] می‌گوید: {{عربی|"نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"}}؛ یعنی، [[آفتاب]] [[سایه]] را زایل کرد، یا وقتی می‌گوید: {{عربی|"نَسَخَتِ الرّیحُ آثارَ الدّار"}}؛ یعنی، باد آثار [[خانه]] را [[تغییر]] داد. [[نسخ]] آیه‌ای با [[آیه]] دیگر به معنای زایل‌ کردن [[حکم]] آن آیه است<ref>الصحاح، جوهری، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ ﻫ، ج ۱، ص۴۳۳.</ref>.


همچنین واژه نسخ در مورد [[نوشتن]] چیزی از روی نوشته دیگر "نسخه‌برداری" و {{عربی|"تَناسُخُ الوَرَثَه"}} "[[جانشینی]] طبقه‌ای از میراثبران به جای طبقه پیشین" نیز به کار می‌رود<ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج ۴، ص۲۰۱؛ الصحاح، جوهری، ج ۱، ص۴۳۳.</ref>.
همچنین واژه نسخ در مورد [[نوشتن]] چیزی از روی نوشته دیگر "نسخه‌برداری" و {{عربی|"تَناسُخُ الوَرَثَه"}} "[[جانشینی]] طبقه‌ای از میراثبران به جای طبقه پیشین" نیز به کار می‌رود<ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج ۴، ص۲۰۱؛ الصحاح، جوهری، ج ۱، ص۴۳۳.</ref>.
خط ۹۹: خط ۹۹:
[[علامه طباطبایی]] نیز [[معتقد]] است که مراد از {{متن قرآن|آيَةٍ}} در {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ}} تنها [[آیات]] [[قرآن]] نیست، بلکه هر چیزی را که مفهوم [[آیه]] بر آن [[صدق]] کند، شامل می‌شود. او می‌گوید: این آیه با تعلیل ذیلش که می‌فرماید: "مگر نمی‌دانی که [[خدا]] بر هر چیز [[قادر]] است"، به ما می‌فهماند که مراد از [[نسخ]]، از بین بردن اثر [[آیت]]، از جهت آیت بودنش است؛ یعنی، از بین بردن علامت بودنش، با [[حفظ]] اصلش. پس با نسخ، اثر آن آیت از بین می‌رود، اما خود آن باقی است. و اما اینکه آیت بودن یک آیت به چیست؟ در جواب می‌گوییم: آیت‌ها، و جهات آنها مختلف است، چون بخشی از قرآن آیتی است برای [[خدای سبحان]]، به اعتبار اینکه [[بشر]] از آوردن مثل آن عاجز است و بخشی دیگر، که [[احکام]] و [[تکالیف الهی]] را بیان می‌کند، آیات اویند، بدان جهت که در [[انسان‌ها]] [[تقوا]] ایجاد و آنان را به خدا نزدیک می‌کند. و نیز موجودات خارجی آیات او هستند، بدان جهت که با هستی خود، وجود [[صانع]] خود را با خصوصیات وجودیشان حکایت می‌کنند. و نیز انبیای خدا و اولیائش آیات او هستند، بدان جهت که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوی خدا [[دعوت]] می‌کنند و همچنین چیزهایی دیگر. از سوی دیگر بعضی از آیات در آیت بودن تنها یک جهت دارند؛ یعنی، از یک جهت نمایشگر و یادآورنده صانع خویش‌اند. بعضی از آیات دارای جهات بسیارند و چون چنین است، نسخ آیت نیز بر دو گونه است؛ یکی نسخ آن به همان یک جهتی که دارد و مثل اینکه به کلی آن را نابود کند، و یکی اینکه آیتی را که از چند جهت آیت است، از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیت بودن باقی بگذارد؛ مانند [[آیات قرآنی]] که هم از نظر [[بلاغت]] و هم از نظر [[حکم]]، آیت و [[معجزه]] است، آن‌گاه جهت حکمی آن را [[نسخ]] کند و جهت دیگرش همچنان [[آیت]] باشد.
[[علامه طباطبایی]] نیز [[معتقد]] است که مراد از {{متن قرآن|آيَةٍ}} در {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ}} تنها [[آیات]] [[قرآن]] نیست، بلکه هر چیزی را که مفهوم [[آیه]] بر آن [[صدق]] کند، شامل می‌شود. او می‌گوید: این آیه با تعلیل ذیلش که می‌فرماید: "مگر نمی‌دانی که [[خدا]] بر هر چیز [[قادر]] است"، به ما می‌فهماند که مراد از [[نسخ]]، از بین بردن اثر [[آیت]]، از جهت آیت بودنش است؛ یعنی، از بین بردن علامت بودنش، با [[حفظ]] اصلش. پس با نسخ، اثر آن آیت از بین می‌رود، اما خود آن باقی است. و اما اینکه آیت بودن یک آیت به چیست؟ در جواب می‌گوییم: آیت‌ها، و جهات آنها مختلف است، چون بخشی از قرآن آیتی است برای [[خدای سبحان]]، به اعتبار اینکه [[بشر]] از آوردن مثل آن عاجز است و بخشی دیگر، که [[احکام]] و [[تکالیف الهی]] را بیان می‌کند، آیات اویند، بدان جهت که در [[انسان‌ها]] [[تقوا]] ایجاد و آنان را به خدا نزدیک می‌کند. و نیز موجودات خارجی آیات او هستند، بدان جهت که با هستی خود، وجود [[صانع]] خود را با خصوصیات وجودیشان حکایت می‌کنند. و نیز انبیای خدا و اولیائش آیات او هستند، بدان جهت که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوی خدا [[دعوت]] می‌کنند و همچنین چیزهایی دیگر. از سوی دیگر بعضی از آیات در آیت بودن تنها یک جهت دارند؛ یعنی، از یک جهت نمایشگر و یادآورنده صانع خویش‌اند. بعضی از آیات دارای جهات بسیارند و چون چنین است، نسخ آیت نیز بر دو گونه است؛ یکی نسخ آن به همان یک جهتی که دارد و مثل اینکه به کلی آن را نابود کند، و یکی اینکه آیتی را که از چند جهت آیت است، از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیت بودن باقی بگذارد؛ مانند [[آیات قرآنی]] که هم از نظر [[بلاغت]] و هم از نظر [[حکم]]، آیت و [[معجزه]] است، آن‌گاه جهت حکمی آن را [[نسخ]] کند و جهت دیگرش همچنان [[آیت]] باشد.


ایشان در ادامه مواردی را به عنوان مدلول‌های این [[آیات]] به شرح زیر بر می‌شمارد: از این [[آیه]] پنج نکته را می‌توان [[استنباط]] [[کرد]]:
ایشان در ادامه مواردی را به عنوان مدلول‌های این [[آیات]] به شرح زیر بر می‌شمارد: از این [[آیه]] پنج نکته را می‌توان [[استنباط]] کرد:
# اول اینکه، نسخ تنها به [[احکام شرعی]] مربوط نیست، بلکه در تکوینیات نیز هست.
# اول اینکه، نسخ تنها به [[احکام شرعی]] مربوط نیست، بلکه در تکوینیات نیز هست.
# دوم اینکه، نسخ همواره دو طرف می‌خواهد: یکی [[ناسخ]] و یکی [[منسوخ]].
# دوم اینکه، نسخ همواره دو طرف می‌خواهد: یکی [[ناسخ]] و یکی [[منسوخ]].
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
نکته مهمی که در تحقیقات پیشینیان بیش از همه بدان توجه شده است، این است که تا [[قرن چهارم]]، همه [[دانشمندان]] نسخ در [[آیات]] [[قرآن]] را مسلم دانسته‌اند و کسی آن را [[انکار]] نکرده است. از اوایل قرن چهارم به بعد برخی از دانشمندان در نوشته‌های خود وقوع نسخ در قرآن را انکار کرده‌اند. [[ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانی]] اولین کسی است که کتابی در ردّ نسخ در قرآن نوشته است. همچنین گفته شده است که [[ابو علی محمد بن احمد بن الجنید]]، از [[عالمان]] [[شیعه]]، نیز کتابی به نام الفسخ علی من أجاز النسخ در ردّ نسخ قرآن نوشته است، که البته از هیچ یک از این دو کتاب اثری در دست نیست<ref>ر. ک: الناسخ و المنسوخ، قتاده، مقدمۀ مؤلف، ص۱۶؛ عزت الله مولایی‌نیا، نسخ در قرآن (نقد نظریۀ انکار نسخ در قرآن)، ص۶۲.</ref>. نکته دیگر در تحقیقات پیشینیان این است که در بیش‌تر کتب پیشینیان نسخ به معنای عام آن، که تخصیص و تقیید را نیز شامل می‌شود، به کار رفته است. [[شیوه]] کار در این کتب نوعاً به این گونه است که ابتدا به بیان معنای لغوی و اصطلاحی نسخ می‌پردازند، آن‌گاه [[کلام]] [[پیشوایان دین]]، صحابه و تابعین را در مورد اهمیت نسخ یادآور می‌شوند، پس از آن انواع نسخ را ذکر می‌کنند، آن‌گاه سوره‌های قرآن را، از نظر دارا بودن یا دارا نبودن [[آیات]] [[ناسخ و منسوخ]] و یا یکی از آن دو دسته‌بندی می‌کنند و در نهایت آیاتی را که در مورد آنها ادعای [[نسخ]] شده است به همراه آیات [[ناسخ]] آنها بر می‌شمرند و این کار را از ابتدا تا انتهای [[قرآن]] یک به یک به ترتیب [[سوره‌ها]] انجام می‌دهند. نکته دیگر اینکه برخی گفته‌اند که [[شافعی]] اولین کسی است که در مورد ناسخ و منسوخ، به شیوه‏ای [[علمی]]، قلم زده ‏است، اما کتاب مستقلی را در این زمینه تألیف نکرده است. به گفته [[مصطفی زید]]، اولین کتاب نوشته ‏شده در این زمینه الناسخ والمنسوخ از [[ابو عبد الله ابن حزم اندلسی]] است<ref>ر. ک: النسخ فی القرآن الکریم، مصطفی زید، ج ۱، ص۳۴۱.</ref> در زمینه نسخ تألیفات بسیار زیادی از پیشینیان به ثبت رسیده است <ref>از جملۀ این تألیفات می‌توان موارد زیر را برشمرد: ۱. عطاء بن مسلم (ت ۱۱۵ ﻫ)؛ ۲. قتادة بن دعامه (ت ۱۱۷ ﻫ)؛ ۳. ابن شهاب الزهری (ت ۱۲۴ ﻫ)؛ ۴. محمد بن السائب الکلبی (ت ۱۴۶ ﻫ‍)؛ ۵. مقاتل بن سلیمان (ت ۱۵۰ ﻫ)؛ ‍ ۶. الحسین بن واقد القرشی (ت ۱۵۷ ﻫ)؛ ۷. عبد الرحمن بن زید بن أسلم (ت ۱۸۲ ﻫ)؛ ۸. عبد الله بن عبد الرحمن الأصم المسمعی، من أصحاب الإمام الصادق{{ع}}، القرن الثانی؛ ۹. إسماعیل بن زیاد (أو ابن أبی زیاد) السکونی، القرن الثانی؛ ۱۰. درام بن قبیصة التمیمی الدرامی؛ من أصحاب الإمام الرضا{{ع}}؛ ۱۱. أحمد بن محمد بن عیسی القمی؛ من أصحاب الإمام الرضا{{ع}}؛ ۱۲. حجاج بن محمد المصیصی الأعور (ت ۲۰۵ ﻫ)؛ ۱۳. عبد الوهاب بن عطاء العجلی (ت ۲۰۶ ﻫ)؛ ۱۴. الحسن بن علی فضّال (ت ۲۲۴ ﻫ)؛ ۱۵. أبو عبید القاسم بن سلّام (ت ۲۲۴ ﻫ) ۱۶. جعفر بن مبشر الثقفی (ت ۲۳۴ ﻫ)؛ ۱۷. سریج بن یونس (ت ۲۳۵ ﻫ)؛ ۱۸. أحمد بن حنبل (ت ۲۴۱ ﻫ)؛ ۱۹. سلیمان بن الأشعث السجستانی (ت ۲۷۵ ﻫ)؛ ۲۰. محمد بن إسماعیل الترمذی (ت۲۸۰ ﻫ)؛ ۲۱. إبراهیم بن إسحاق الحربی (ت ۲۸۵ ﻫ)؛ ۲۲. إبراهیم بن عبدالله الکجی (ت ۲۹۲ ﻫ)؛ ۲۳. علی بن إبراهیم بن هاشم القمی، القرن الثالث؛ ۲۴. سعد بن إبراهیم الأشعری القمی (ت ۳۰۱ ﻫ)؛ ۲۵. الحسین بن منصور المشهور بالحلاج (ت ۳۰۹ ﻫ)؛ ۲۶. عبد الله بن سلیمان الأشعث (ت ۳۱۶ ﻫ)؛ ۲۷. الزبیر بن أحمد (ت ۳۱۷ ﻫ)؛ ۲۸. أبو عبد الله محمد بن حزم الأندلسی (ت ۳۲۰ ﻫ)؛ ۲۹. أبو مسلم محمد بن بحر الأصفهانی (ت ۳۲۲ ﻫ)؛ ۳۰. محمد بن عثمان بن مسبح المعروف بالجعد (ت ۳۲۶ ﻫ)؛ ۳۱. أبو بکر محمد بن القاسم الأنباری (ت ۳۲۸ ﻫ)؛ ۳۲. أحمد بن جعفر البغدادی، المعروف بابن المنادی (ت ۳۳۴ ﻫ)؛ ۳۳. أبو جعفر أحمد بن محمد النحاس (ت ۳۳۸ ﻫ)؛ ۳۴. محمد بن العباس، المعروف بابن الحجام، القرن الرابع؛ ۳۵. الحسین بن علی البصری (ت ۳۳۹ ﻫ)؛ ۳۶. قاسم بن أصبغ (ت ۳۴۰ ﻫ)؛ ۳۷. أبو بکر البردعی (ت نحو ۳۵۰ ﻫ)؛ ۳۸. المنذر بن سعید البلوطی (ت ۳۵۵ ﻫ)؛ ۳۹. أبو سعید السیرافی النحوی (ت ۳۶۸ ﻫ)؛ ۴۰. أبو الحسین محمد بن محمد النیسابوری (ت ۳۶۸ ﻫ)؛ ۴۱. محمد بن علی بن بابویه القمی، المعروف بالصدوق (ت ۳۸۱ ﻫ)؛ ۴۲. أبو المطرف بن فطیس (ت ۴۰۲ ﻫ)؛ ۴۳. هبة الله بن سلامة الضریر (ت ۴۱۰ ﻫ)؛ ۴۴. عبد القاهر البغدادی (ت ۴۲۹ ﻫ)؛ ۴۵. مکی بن أبی طالب المغربی (ت ۴۳۷ ﻫ)؛ ۴۶. علی بن أحمد بن حزم الظاهری (ت ۴۵۶ ﻫ)؛ ۴۷. الواحدی علی بن أحمد (ت ۴۶۸ ﻫ)؛ ۴۸. سلیمان بن خلف الباجی (ت ۴۷۴ ﻫ)؛ ۴۹. عبد الملک بن حبیب (ت ۴۸۹ ﻫ)؛ ۵۰. محمد بن برکات السعیدی المصری (ت ۵۲۰ ﻫ)؛ ۵۱. أبو العباس الإشبیلی (ت ۵۳۱ ﻫ)؛ ۵۲. محمد بن عبد الله المعروف بابن العربی (ت ۵۴۳ ﻫ)؛ ۵۳. أبو ‌الفرج عبد ‌الرحمن بن الجوزی (ت ۵۹۷ ﻫ)؛ ۵۴. علی بن محمد المعروف بابن الحصار (ت ۶۱۱ ﻫ)؛ ۵۴. ابن الشواش، أبو ‌عبد الله محمد بن أحمد (ت ۶۱۹ ﻫ)؛ ۵۵. هبة الله بن إبراهیم بن البارزی (ت ۷۳۸ ﻫ)؛ ۵۶. یحیی بن عبد الله الواسطی (ت ۷۳۸ ﻫ)؛ ۵۷. علی بن شهاب الدین الهمذانی (ت ۷۸۶ ﻫ)؛ ۵۸. عبد الرحمن بن محمد العتائقی الحلی (ت ۷۹۰ ﻫ)؛ ۵۹. أحمد بن المتوج البحرانی (ت ۸۳۶ ﻫ)؛ ۶۰. أحمد بن إسماعیل الأبشیطی (ت ۸۸۳ ﻫ)؛ ۶۱. جلال‌ الدین السیوطی (ت ۹۱۱ ﻫ). ر. ک: الناسخ و المنسوخ، قتادة بن دعامة سدوسی، تحقیق حاتم صالح ضامن، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ ﻫ، مقدمۀ محقّق، ص۱۵ ـ ۱۰؛ در بارۀ کتب مربوط به ناسخ و منسوخ، ر. ک: علوم [[قرآن]] و فهرست منابع، سید عبد الوهاب طالقانی، ص۳۷۵ ـ ۳۶۶؛ درآمدی بر تاریخ علوم قرآنی، محمد تقی دیاری، قم، انتشارات دانشگاه قم، ۱۳۸۵ ﻫ. ش، ص۳۱۸ ـ ۳۰۷؛ الفهرست، ابن ندیم، فن ثالث از مقالۀ اول.</ref>.
نکته مهمی که در تحقیقات پیشینیان بیش از همه بدان توجه شده است، این است که تا [[قرن چهارم]]، همه [[دانشمندان]] نسخ در [[آیات]] [[قرآن]] را مسلم دانسته‌اند و کسی آن را [[انکار]] نکرده است. از اوایل قرن چهارم به بعد برخی از دانشمندان در نوشته‌های خود وقوع نسخ در قرآن را انکار کرده‌اند. [[ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانی]] اولین کسی است که کتابی در ردّ نسخ در قرآن نوشته است. همچنین گفته شده است که [[ابو علی محمد بن احمد بن الجنید]]، از [[عالمان]] [[شیعه]]، نیز کتابی به نام الفسخ علی من أجاز النسخ در ردّ نسخ قرآن نوشته است، که البته از هیچ یک از این دو کتاب اثری در دست نیست<ref>ر. ک: الناسخ و المنسوخ، قتاده، مقدمۀ مؤلف، ص۱۶؛ عزت الله مولایی‌نیا، نسخ در قرآن (نقد نظریۀ انکار نسخ در قرآن)، ص۶۲.</ref>. نکته دیگر در تحقیقات پیشینیان این است که در بیش‌تر کتب پیشینیان نسخ به معنای عام آن، که تخصیص و تقیید را نیز شامل می‌شود، به کار رفته است. [[شیوه]] کار در این کتب نوعاً به این گونه است که ابتدا به بیان معنای لغوی و اصطلاحی نسخ می‌پردازند، آن‌گاه [[کلام]] [[پیشوایان دین]]، صحابه و تابعین را در مورد اهمیت نسخ یادآور می‌شوند، پس از آن انواع نسخ را ذکر می‌کنند، آن‌گاه سوره‌های قرآن را، از نظر دارا بودن یا دارا نبودن [[آیات]] [[ناسخ و منسوخ]] و یا یکی از آن دو دسته‌بندی می‌کنند و در نهایت آیاتی را که در مورد آنها ادعای [[نسخ]] شده است به همراه آیات [[ناسخ]] آنها بر می‌شمرند و این کار را از ابتدا تا انتهای [[قرآن]] یک به یک به ترتیب [[سوره‌ها]] انجام می‌دهند. نکته دیگر اینکه برخی گفته‌اند که [[شافعی]] اولین کسی است که در مورد ناسخ و منسوخ، به شیوه‏ای [[علمی]]، قلم زده ‏است، اما کتاب مستقلی را در این زمینه تألیف نکرده است. به گفته [[مصطفی زید]]، اولین کتاب نوشته ‏شده در این زمینه الناسخ والمنسوخ از [[ابو عبد الله ابن حزم اندلسی]] است<ref>ر. ک: النسخ فی القرآن الکریم، مصطفی زید، ج ۱، ص۳۴۱.</ref> در زمینه نسخ تألیفات بسیار زیادی از پیشینیان به ثبت رسیده است <ref>از جملۀ این تألیفات می‌توان موارد زیر را برشمرد: ۱. عطاء بن مسلم (ت ۱۱۵ ﻫ)؛ ۲. قتادة بن دعامه (ت ۱۱۷ ﻫ)؛ ۳. ابن شهاب الزهری (ت ۱۲۴ ﻫ)؛ ۴. محمد بن السائب الکلبی (ت ۱۴۶ ﻫ‍)؛ ۵. مقاتل بن سلیمان (ت ۱۵۰ ﻫ)؛ ‍ ۶. الحسین بن واقد القرشی (ت ۱۵۷ ﻫ)؛ ۷. عبد الرحمن بن زید بن أسلم (ت ۱۸۲ ﻫ)؛ ۸. عبد الله بن عبد الرحمن الأصم المسمعی، من أصحاب الإمام الصادق{{ع}}، القرن الثانی؛ ۹. إسماعیل بن زیاد (أو ابن أبی زیاد) السکونی، القرن الثانی؛ ۱۰. درام بن قبیصة التمیمی الدرامی؛ من أصحاب الإمام الرضا{{ع}}؛ ۱۱. أحمد بن محمد بن عیسی القمی؛ من أصحاب الإمام الرضا{{ع}}؛ ۱۲. حجاج بن محمد المصیصی الأعور (ت ۲۰۵ ﻫ)؛ ۱۳. عبد الوهاب بن عطاء العجلی (ت ۲۰۶ ﻫ)؛ ۱۴. الحسن بن علی فضّال (ت ۲۲۴ ﻫ)؛ ۱۵. أبو عبید القاسم بن سلّام (ت ۲۲۴ ﻫ) ۱۶. جعفر بن مبشر الثقفی (ت ۲۳۴ ﻫ)؛ ۱۷. سریج بن یونس (ت ۲۳۵ ﻫ)؛ ۱۸. أحمد بن حنبل (ت ۲۴۱ ﻫ)؛ ۱۹. سلیمان بن الأشعث السجستانی (ت ۲۷۵ ﻫ)؛ ۲۰. محمد بن إسماعیل الترمذی (ت۲۸۰ ﻫ)؛ ۲۱. إبراهیم بن إسحاق الحربی (ت ۲۸۵ ﻫ)؛ ۲۲. إبراهیم بن عبدالله الکجی (ت ۲۹۲ ﻫ)؛ ۲۳. علی بن إبراهیم بن هاشم القمی، القرن الثالث؛ ۲۴. سعد بن إبراهیم الأشعری القمی (ت ۳۰۱ ﻫ)؛ ۲۵. الحسین بن منصور المشهور بالحلاج (ت ۳۰۹ ﻫ)؛ ۲۶. عبد الله بن سلیمان الأشعث (ت ۳۱۶ ﻫ)؛ ۲۷. الزبیر بن أحمد (ت ۳۱۷ ﻫ)؛ ۲۸. أبو عبد الله محمد بن حزم الأندلسی (ت ۳۲۰ ﻫ)؛ ۲۹. أبو مسلم محمد بن بحر الأصفهانی (ت ۳۲۲ ﻫ)؛ ۳۰. محمد بن عثمان بن مسبح المعروف بالجعد (ت ۳۲۶ ﻫ)؛ ۳۱. أبو بکر محمد بن القاسم الأنباری (ت ۳۲۸ ﻫ)؛ ۳۲. أحمد بن جعفر البغدادی، المعروف بابن المنادی (ت ۳۳۴ ﻫ)؛ ۳۳. أبو جعفر أحمد بن محمد النحاس (ت ۳۳۸ ﻫ)؛ ۳۴. محمد بن العباس، المعروف بابن الحجام، القرن الرابع؛ ۳۵. الحسین بن علی البصری (ت ۳۳۹ ﻫ)؛ ۳۶. قاسم بن أصبغ (ت ۳۴۰ ﻫ)؛ ۳۷. أبو بکر البردعی (ت نحو ۳۵۰ ﻫ)؛ ۳۸. المنذر بن سعید البلوطی (ت ۳۵۵ ﻫ)؛ ۳۹. أبو سعید السیرافی النحوی (ت ۳۶۸ ﻫ)؛ ۴۰. أبو الحسین محمد بن محمد النیسابوری (ت ۳۶۸ ﻫ)؛ ۴۱. محمد بن علی بن بابویه القمی، المعروف بالصدوق (ت ۳۸۱ ﻫ)؛ ۴۲. أبو المطرف بن فطیس (ت ۴۰۲ ﻫ)؛ ۴۳. هبة الله بن سلامة الضریر (ت ۴۱۰ ﻫ)؛ ۴۴. عبد القاهر البغدادی (ت ۴۲۹ ﻫ)؛ ۴۵. مکی بن أبی طالب المغربی (ت ۴۳۷ ﻫ)؛ ۴۶. علی بن أحمد بن حزم الظاهری (ت ۴۵۶ ﻫ)؛ ۴۷. الواحدی علی بن أحمد (ت ۴۶۸ ﻫ)؛ ۴۸. سلیمان بن خلف الباجی (ت ۴۷۴ ﻫ)؛ ۴۹. عبد الملک بن حبیب (ت ۴۸۹ ﻫ)؛ ۵۰. محمد بن برکات السعیدی المصری (ت ۵۲۰ ﻫ)؛ ۵۱. أبو العباس الإشبیلی (ت ۵۳۱ ﻫ)؛ ۵۲. محمد بن عبد الله المعروف بابن العربی (ت ۵۴۳ ﻫ)؛ ۵۳. أبو ‌الفرج عبد ‌الرحمن بن الجوزی (ت ۵۹۷ ﻫ)؛ ۵۴. علی بن محمد المعروف بابن الحصار (ت ۶۱۱ ﻫ)؛ ۵۴. ابن الشواش، أبو ‌عبد الله محمد بن أحمد (ت ۶۱۹ ﻫ)؛ ۵۵. هبة الله بن إبراهیم بن البارزی (ت ۷۳۸ ﻫ)؛ ۵۶. یحیی بن عبد الله الواسطی (ت ۷۳۸ ﻫ)؛ ۵۷. علی بن شهاب الدین الهمذانی (ت ۷۸۶ ﻫ)؛ ۵۸. عبد الرحمن بن محمد العتائقی الحلی (ت ۷۹۰ ﻫ)؛ ۵۹. أحمد بن المتوج البحرانی (ت ۸۳۶ ﻫ)؛ ۶۰. أحمد بن إسماعیل الأبشیطی (ت ۸۸۳ ﻫ)؛ ۶۱. جلال‌ الدین السیوطی (ت ۹۱۱ ﻫ). ر. ک: الناسخ و المنسوخ، قتادة بن دعامة سدوسی، تحقیق حاتم صالح ضامن، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ ﻫ، مقدمۀ محقّق، ص۱۵ ـ ۱۰؛ در بارۀ کتب مربوط به ناسخ و منسوخ، ر. ک: علوم [[قرآن]] و فهرست منابع، سید عبد الوهاب طالقانی، ص۳۷۵ ـ ۳۶۶؛ درآمدی بر تاریخ علوم قرآنی، محمد تقی دیاری، قم، انتشارات دانشگاه قم، ۱۳۸۵ ﻫ. ش، ص۳۱۸ ـ ۳۰۷؛ الفهرست، ابن ندیم، فن ثالث از مقالۀ اول.</ref>.


علاوه بر کتبی که به موضوع [[نسخ]] اختصاص دارد، نظریات [[دانشمندان]] قرآن‌پژوه در باره نسخ را در دو دسته دیگر از کتب نیز می‌توان جست و جو [[کرد]]:
علاوه بر کتبی که به موضوع [[نسخ]] اختصاص دارد، نظریات [[دانشمندان]] قرآن‌پژوه در باره نسخ را در دو دسته دیگر از کتب نیز می‌توان جست و جو کرد:
# کتب [[تفسیر]]، در ذیل [[آیات]] {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref> اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن| وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref> و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره نحل، آیه:۱۰۱.</ref>، {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref> خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه:۳۹.</ref> و همچنین در مقدمه برخی [[تفاسیر]] مطالب مهمی پیرامون [[نسخ]] ذکر شده است.
# کتب [[تفسیر]]، در ذیل [[آیات]] {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref> اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۶.</ref>، {{متن قرآن| وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref> و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره نحل، آیه:۱۰۱.</ref>، {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref> خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه:۳۹.</ref> و همچنین در مقدمه برخی [[تفاسیر]] مطالب مهمی پیرامون [[نسخ]] ذکر شده است.
# کتب [[علوم قرآنی]]، نظیر الإتقان فی [[علوم]] القرآن نوشته [[جلال الدین سیوطی]] و [[البرهان]] فی علوم القرآن نوشته [[بدر الدین زرکشی]] و البیان فی تقسیر القرآن نوشته [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] و [[التمهید فی علوم القرآن]]، تألیف آیت‌الله [[محمد هادی معرفت]] است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۰۷ - ۲۰۹.</ref>.
# کتب [[علوم قرآنی]]، نظیر الإتقان فی [[علوم]] القرآن نوشته [[جلال الدین سیوطی]] و [[البرهان]] فی علوم القرآن نوشته [[بدر الدین زرکشی]] و البیان فی تقسیر القرآن نوشته [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] و [[التمهید فی علوم القرآن]]، تألیف آیت‌الله [[محمد هادی معرفت]] است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۰۷ - ۲۰۹.</ref>.
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
# نسخ در [[قرآن]] ([[نقد]] نظریه [[انکار]] نسخ در قرآن) از [[عزت الله مولایی‌نیا]].
# نسخ در [[قرآن]] ([[نقد]] نظریه [[انکار]] نسخ در قرآن) از [[عزت الله مولایی‌نیا]].


برخی از [[دانشمندان]] بنام [[شیعی]] نیز در ضمن برخی از مجموعه‌های [[علوم قرآنی]]، به طور گسترده به بحث نسخ پرداخته و مباحث جدیدی را در این زمینه رقم زده‌اند که از این میان می‌توان به مبحث نسخ در کتاب‌های البیان تألیف [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]]، [[المیزان فی تفسیر القرآن]] از [[علامه طباطبایی]]، التمهید تألیف آیت‌الله [[محمد هادی معرفت]] و القرآن [[الکریم]] و [[روایات]] المدرستین از [[علامه]] [[سید مرتضی عسکری]] اشاره [[کرد]].
برخی از [[دانشمندان]] بنام [[شیعی]] نیز در ضمن برخی از مجموعه‌های [[علوم قرآنی]]، به طور گسترده به بحث نسخ پرداخته و مباحث جدیدی را در این زمینه رقم زده‌اند که از این میان می‌توان به مبحث نسخ در کتاب‌های البیان تألیف [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]]، [[المیزان فی تفسیر القرآن]] از [[علامه طباطبایی]]، التمهید تألیف آیت‌الله [[محمد هادی معرفت]] و القرآن [[الکریم]] و [[روایات]] المدرستین از [[علامه]] [[سید مرتضی عسکری]] اشاره کرد.


[[آیت الله]] سید ابوالقاسم خویی با بررسی حدود ۳۶ [[آیه]] به اصطلاح نسخ‌ شده، نسخ را در تمام آنها رد کرده و تنها نسخ یک آیه از [[قرآن کریم]] را قبول کرده‌اند که آیه ۱۲ [[سوره مجادله]]، مشهور به [[آیه نجوا]] است.
[[آیت الله]] سید ابوالقاسم خویی با بررسی حدود ۳۶ [[آیه]] به اصطلاح نسخ‌ شده، نسخ را در تمام آنها رد کرده و تنها نسخ یک آیه از [[قرآن کریم]] را قبول کرده‌اند که آیه ۱۲ [[سوره مجادله]]، مشهور به [[آیه نجوا]] است.
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
این نوع نسخ را نسخ [[تلاوت]] و حکم نیز می‌نامند. مراد از این نوع نسخ آن است که آیه یا آیاتی در قرآن بوده است که پیش‌تر تلاوت می‌شده و حکم و محتوای آن نیز مورد عمل مسلمانان بوده است، اما بعدها هم متن آن از [[مصحف]] حذف شده است و هم حکم آن [[لغو]] و حکم دیگری [[جانشین]] آن شده است؛ برای نمونه [[انس بن مالک]] می‌گوید: "سوره‌ای را که به اندازه [[سوره توبه]] بود، قرائت می‌کردیم که من تنها این آیه را از آن [[حفظ]] هستم: اگر برای [[پسر آدم]] دو [[وادی]] از طلا باشد، سومی را خواهان است و اگر برای او سومی نیز باشد، چهارمی را خواهان است و در واقع چیزی جز [[خاک]]، شکم [[انسان]] را پر نمی‌کند و خداوند بر هر کس که [[توبه]] کند، بازگشت می‌کند"<ref>{{عربی|" کُنّا نَقرَأُ سُورَةً تَعدِلُ سُورَةَ التَوبَةِ ما أحْفِظُ مِنْها إلّا هذِهِ الآیَةَ لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ ذَهَبٍ لَابْتَغَى إِلَيْهِمَا ثَالِثاً وَ لَا يَمْلَأُ جَوْفَ‏ ابْنِ‏ آدَمَ‏ إِلَّا التُّرَابُ‏ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَاب‏‏‏"}}؛ الناسخ و المنسوخ، ابن حزم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۶ ﻫ، ص۹.</ref>.
این نوع نسخ را نسخ [[تلاوت]] و حکم نیز می‌نامند. مراد از این نوع نسخ آن است که آیه یا آیاتی در قرآن بوده است که پیش‌تر تلاوت می‌شده و حکم و محتوای آن نیز مورد عمل مسلمانان بوده است، اما بعدها هم متن آن از [[مصحف]] حذف شده است و هم حکم آن [[لغو]] و حکم دیگری [[جانشین]] آن شده است؛ برای نمونه [[انس بن مالک]] می‌گوید: "سوره‌ای را که به اندازه [[سوره توبه]] بود، قرائت می‌کردیم که من تنها این آیه را از آن [[حفظ]] هستم: اگر برای [[پسر آدم]] دو [[وادی]] از طلا باشد، سومی را خواهان است و اگر برای او سومی نیز باشد، چهارمی را خواهان است و در واقع چیزی جز [[خاک]]، شکم [[انسان]] را پر نمی‌کند و خداوند بر هر کس که [[توبه]] کند، بازگشت می‌کند"<ref>{{عربی|" کُنّا نَقرَأُ سُورَةً تَعدِلُ سُورَةَ التَوبَةِ ما أحْفِظُ مِنْها إلّا هذِهِ الآیَةَ لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ ذَهَبٍ لَابْتَغَى إِلَيْهِمَا ثَالِثاً وَ لَا يَمْلَأُ جَوْفَ‏ ابْنِ‏ آدَمَ‏ إِلَّا التُّرَابُ‏ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَاب‏‏‏"}}؛ الناسخ و المنسوخ، ابن حزم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۶ ﻫ، ص۹.</ref>.


همچنین به [[عایشه]] نسبت داده‌اند که او گفته‏ است: "از جمله [[آیات]] نازل‌شده بر [[پیامبر]] این [[آیه]] بود: ده مرتبه شیر دادن معلوم، باعث [[حرمت]] می‏‌شود، سپس این آیه با [[حکم]] پنج ‏بار [[نسخ]] شد. [[رسول خدا]] [[وفات]] [[کرد]] در حالی که این آیه در میان [[مردم]] قرائت می‏شد"<ref>{{عربی|" کانَ فیما أُنْزِلَ مِنَ القُرْآنِ عَشْرُ رَضَعاتٍ مَعْلوماتٍ یُحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسِ مَعلوماتٍ فَتَوَفّی رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُنَّ فیما یُقْرَأُ مِنَ القُرآنِ"}}؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، بیروت، دار الفکر، ج ۴، ص۱۶۷؛ کتاب المسند، شافعی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص۲۲۰؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، تحقیق و ترقیم و تعلیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ج ۱، ص۶۲۵؛ سنن الترمذی، ترمذی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۲، ص۳۰۹.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۱۵ - ۲۱۶.</ref>
همچنین به [[عایشه]] نسبت داده‌اند که او گفته‏ است: "از جمله [[آیات]] نازل‌شده بر [[پیامبر]] این [[آیه]] بود: ده مرتبه شیر دادن معلوم، باعث [[حرمت]] می‏‌شود، سپس این آیه با [[حکم]] پنج ‏بار [[نسخ]] شد. [[رسول خدا]] [[وفات]] کرد در حالی که این آیه در میان [[مردم]] قرائت می‏شد"<ref>{{عربی|" کانَ فیما أُنْزِلَ مِنَ القُرْآنِ عَشْرُ رَضَعاتٍ مَعْلوماتٍ یُحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسِ مَعلوماتٍ فَتَوَفّی رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُنَّ فیما یُقْرَأُ مِنَ القُرآنِ"}}؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، بیروت، دار الفکر، ج ۴، ص۱۶۷؛ کتاب المسند، شافعی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص۲۲۰؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، تحقیق و ترقیم و تعلیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ج ۱، ص۶۲۵؛ سنن الترمذی، ترمذی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۲، ص۳۰۹.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۱۵ - ۲۱۶.</ref>


=== نسخ متن آیه بدون نسخ حکم ===
=== نسخ متن آیه بدون نسخ حکم ===
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
# '''[[نسخ قرآن]] به اجماع:''' [[ابن جوزی]] در [[مخالفت]] با این نوع نسخ می‌گوید: از شروط نسخ آن است که [[حکم]] ناسخ باید از طریق نقل از [[شارع]] رسیده باشد؛ بنا بر این، [[حکم شرعی]] با اجماع و [[قیاس]] نسخ نمی‌شود<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص۲۴.</ref>.
# '''[[نسخ قرآن]] به اجماع:''' [[ابن جوزی]] در [[مخالفت]] با این نوع نسخ می‌گوید: از شروط نسخ آن است که [[حکم]] ناسخ باید از طریق نقل از [[شارع]] رسیده باشد؛ بنا بر این، [[حکم شرعی]] با اجماع و [[قیاس]] نسخ نمی‌شود<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص۲۴.</ref>.


[[آیت الله]] سید ابوالقاسم خویی امکان نسخ قرآن با اجماع قطعی را که کاشف از [[رأی معصوم]] باشد، می‌پذیرد<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص۲۸۶.</ref>. برخی [[دانشمندان]] در مواردی از نسخ [[آیات قرآن]] ادعای اجماع کرده‌اند که در بحث نمونه‌های نسخ در قرآن به آن اشاره خواهیم [[کرد]]<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۱۸ - ۲۱۹.</ref>.
[[آیت الله]] سید ابوالقاسم خویی امکان نسخ قرآن با اجماع قطعی را که کاشف از [[رأی معصوم]] باشد، می‌پذیرد<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص۲۸۶.</ref>. برخی [[دانشمندان]] در مواردی از نسخ [[آیات قرآن]] ادعای اجماع کرده‌اند که در بحث نمونه‌های نسخ در قرآن به آن اشاره خواهیم کرد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۱۸ - ۲۱۹.</ref>.


==[[حکمت]] نسخ ==
==[[حکمت]] نسخ ==
زمانی می‌توان در باره حکمت یا حکمت‌های نسخ سخن گفت که منظور از نسخ مشخص باشد. آن‌گونه که از [[آیات]] قرآن برمی‌آید و برخی از [[مفسران]] نیز بر آن تأکید دارند، [[نسخ]] در اصطلاح [[قرآن]] به [[احکام شرعی]] و یا [[آیات]] قرآن اختصاص ندارد، بلکه به عکس، [[سیاق آیه]] ۱۰۶ [[سوره بقره]]، نسخ در غیر از [[احکام]] و آیات قرآن است. در این [[سیاق]]، [[حکمت]] نسخ همان چیزی است که [[خداوند]] به [[صراحت]] اعلام کرده است: {{متن قرآن| لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ}} <ref> سوره رعد، آیه: ۳۸.</ref>؛ این بدان معنا است که [[خداوند تبارک و تعالی]] مطابق با اقتضای [[حکمت بالغه الهی]]، آیاتش را [[تغییر]] می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که هیچ معیار مشخصی در این‌باره وجود ندارد یا هیچ حکمتی از حکمت‌های [[الهی]] برای ما درک‌کردنی نیست و یا هر آیه‌ای از [[آیات الهی]] ممکن است تغییر کند. خداوند در ادامه می‌فرماید: {{متن قرآن| عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>؛ در [[ام الکتاب]] تغییری رخ نمی‌دهد، اما در آنچه مربوط به [[امت‌ها]] در طول [[تاریخ]] است، تغییر رخ می‌دهد. این تغییر را می‌توان به تغییر نسخه یک پزشک حاذق برای [[بیماران]] مختلف و حتی تغییر آن برای یک [[بیمار]] فرض [[کرد]]. این تغییر نسخه به منزله بی‌ ثباتی در دانشِ آن پزشک و یا [[بی‌ثباتی]] در [[علم]] [[پزشکی]] نیست. ضمن اینکه هر دردی علت و یا علل خاص خود را دارد و به طور طبیعی درمان خاصی را نیز می‌طلبد، اما این امر از تغییر در نسخه پزشک جلوگیری نمی‌کند. خداوندِ عالَم سنت‌هایی را در جریان [[نظام]] این [[جهان]] قرار داده است که تغییرناپذیرند، اما در چارچوب همین سنت‌های ثابت، تغییراتی برای [[جوامع]] به وجود می‌آید؛ برای نمونه یکی از [[سنت‌ها]] این است که خداوند تغییر در بهبود وضعیت جوامع و [[ملل]] را به تغییر وضعیت خود آنها منوط کرده است: {{متن قرآن| لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ}} <ref> بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند؛ سوره رعد، آیه: ۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن| ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} <ref> آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه: 53.</ref> بنا بر این، در چارچوب این [[سنت]] که امری ثابت است، سرنوشت‌های گوناگونی برای یک [[جامعه]] تصورکردنی است؛ برای نمونه [[خداوند]] به دلیل ستمی که [[یهودیان]] مرتکب شدند، برخی از چیزها را بر آنها [[حرام]] [[کرد]]: {{متن قرآن| فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا}} <ref> آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۰.</ref>.
زمانی می‌توان در باره حکمت یا حکمت‌های نسخ سخن گفت که منظور از نسخ مشخص باشد. آن‌گونه که از [[آیات]] قرآن برمی‌آید و برخی از [[مفسران]] نیز بر آن تأکید دارند، [[نسخ]] در اصطلاح [[قرآن]] به [[احکام شرعی]] و یا [[آیات]] قرآن اختصاص ندارد، بلکه به عکس، [[سیاق آیه]] ۱۰۶ [[سوره بقره]]، نسخ در غیر از [[احکام]] و آیات قرآن است. در این [[سیاق]]، [[حکمت]] نسخ همان چیزی است که [[خداوند]] به [[صراحت]] اعلام کرده است: {{متن قرآن| لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ}} <ref> سوره رعد، آیه: ۳۸.</ref>؛ این بدان معنا است که [[خداوند تبارک و تعالی]] مطابق با اقتضای [[حکمت بالغه الهی]]، آیاتش را [[تغییر]] می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که هیچ معیار مشخصی در این‌باره وجود ندارد یا هیچ حکمتی از حکمت‌های [[الهی]] برای ما درک‌کردنی نیست و یا هر آیه‌ای از [[آیات الهی]] ممکن است تغییر کند. خداوند در ادامه می‌فرماید: {{متن قرآن| عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>؛ در [[ام الکتاب]] تغییری رخ نمی‌دهد، اما در آنچه مربوط به [[امت‌ها]] در طول [[تاریخ]] است، تغییر رخ می‌دهد. این تغییر را می‌توان به تغییر نسخه یک پزشک حاذق برای [[بیماران]] مختلف و حتی تغییر آن برای یک [[بیمار]] فرض کرد. این تغییر نسخه به منزله بی‌ ثباتی در دانشِ آن پزشک و یا [[بی‌ثباتی]] در [[علم]] [[پزشکی]] نیست. ضمن اینکه هر دردی علت و یا علل خاص خود را دارد و به طور طبیعی درمان خاصی را نیز می‌طلبد، اما این امر از تغییر در نسخه پزشک جلوگیری نمی‌کند. خداوندِ عالَم سنت‌هایی را در جریان [[نظام]] این [[جهان]] قرار داده است که تغییرناپذیرند، اما در چارچوب همین سنت‌های ثابت، تغییراتی برای [[جوامع]] به وجود می‌آید؛ برای نمونه یکی از [[سنت‌ها]] این است که خداوند تغییر در بهبود وضعیت جوامع و [[ملل]] را به تغییر وضعیت خود آنها منوط کرده است: {{متن قرآن| لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ}} <ref> بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند؛ سوره رعد، آیه: ۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن| ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} <ref> آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه: 53.</ref> بنا بر این، در چارچوب این [[سنت]] که امری ثابت است، سرنوشت‌های گوناگونی برای یک [[جامعه]] تصورکردنی است؛ برای نمونه [[خداوند]] به دلیل ستمی که [[یهودیان]] مرتکب شدند، برخی از چیزها را بر آنها [[حرام]] کرد: {{متن قرآن| فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا}} <ref> آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۰.</ref>.


[[آیات]] دیگری از [[قرآن]] بیان‌کننده این است که [[یهود]] در موارد دیگری نیز دچار تحریم‌هایی شده‌اند و این تحریم‌ها به خاطر وضعیتی بوده است که خودشان در پدید آوردن آن نقش داشته‌اند<ref>ر. ک: سوره انعام، آیه:۱۴۶؛ سوره نحل، آیه:۱۶. </ref>. این تبیین از [[حکمت]] [[نسخ]] می‌تواند همه انواع نسخ و حتی [[بداء]] را نیز در بر گیرد. بر اساس این تبیین، [[خداوند متعال]] با [[علم]] و [[آگاهی]] و احاطه کامل به همه جوانب امور، [[قوانین]] را به صورت تدریجی و با رعایت حال و موقعیت [[مردم]] وضع می‌‏کند. [[میزان]] درجه کمال و [[ترقی]] و [[پیشرفت]] [[امت‌ها]] به طور کامل با نوع قوانین وضع‌شده برای آنها تناسب دارد. هر امتی برای [[رسیدن به کمال]]، [[قانون]] و [[شریعت]] خاص خود را می‌‌طلبد. حکمت نسخ در [[شرایع]] گذشته نیز جز این نیست. در واقع نسخ پاسخی به نیازهای ضروری هر [[مکتب]] و برنامه‌ای عملی برای [[جوامع بشری]] است.
[[آیات]] دیگری از [[قرآن]] بیان‌کننده این است که [[یهود]] در موارد دیگری نیز دچار تحریم‌هایی شده‌اند و این تحریم‌ها به خاطر وضعیتی بوده است که خودشان در پدید آوردن آن نقش داشته‌اند<ref>ر. ک: سوره انعام، آیه:۱۴۶؛ سوره نحل، آیه:۱۶. </ref>. این تبیین از [[حکمت]] [[نسخ]] می‌تواند همه انواع نسخ و حتی [[بداء]] را نیز در بر گیرد. بر اساس این تبیین، [[خداوند متعال]] با [[علم]] و [[آگاهی]] و احاطه کامل به همه جوانب امور، [[قوانین]] را به صورت تدریجی و با رعایت حال و موقعیت [[مردم]] وضع می‌‏کند. [[میزان]] درجه کمال و [[ترقی]] و [[پیشرفت]] [[امت‌ها]] به طور کامل با نوع قوانین وضع‌شده برای آنها تناسب دارد. هر امتی برای [[رسیدن به کمال]]، [[قانون]] و [[شریعت]] خاص خود را می‌‌طلبد. حکمت نسخ در [[شرایع]] گذشته نیز جز این نیست. در واقع نسخ پاسخی به نیازهای ضروری هر [[مکتب]] و برنامه‌ای عملی برای [[جوامع بشری]] است.


[[دانشمندان اسلامی]] در تبیین حکمت نسخ به موارد دیگری نیز اشاره کرده‌اند که می‌توان آنها را به مثابه مصادیقی از [[حکمت]] پیش‌گفته تلقی [[کرد]]. برخی تدریجی بودن [[تشریع]] در [[قرآن]]، بنا بر [[سیاست]] گام‌به‌گام در امور اصلاحی و تغییرات [[اجتماعی]] را مهم‌ترین کارکرد [[نسخ]] برشمرده‌اند<ref>ر. ک: حامد ابوزید، معنای متن؛ پژوهشی در علوم قرآنی، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، نشر نِی، تهران، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۱۴.</ref>. و آن را لازمه رابطه دوسویه میان [[وحی]] و [[واقعیت]] دانسته‌اند<ref> ر. ک: حامد ابوزید، معنای متن؛ پژوهشی در علوم قرآنی، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، نشر نِی، تهران، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۰۸.</ref>. برخی دیگر از [[مفسران]] بر عنصر [[آزمایش الهی]] در نسخ تأکید کرده‌اند. [[خداوند]] به [[صراحت]] اعلام کرده است که [[مؤمنان]] را می‌آزماید. یکی از راه‌های [[آزمایش]]، آوردن حکمی برای [[امتحان]] است و بعد از امتحان [[مردم]]، [[حکم]] نسخ می‌شود و شکست‌خوردگان و پیروزشدگان در امتحان مشخص می‌شوند. به نظر می‌رسد که [[آیه نجوا]] بر چنین حکمتی [[استوار]] باشد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.
[[دانشمندان اسلامی]] در تبیین حکمت نسخ به موارد دیگری نیز اشاره کرده‌اند که می‌توان آنها را به مثابه مصادیقی از [[حکمت]] پیش‌گفته تلقی کرد. برخی تدریجی بودن [[تشریع]] در [[قرآن]]، بنا بر [[سیاست]] گام‌به‌گام در امور اصلاحی و تغییرات [[اجتماعی]] را مهم‌ترین کارکرد [[نسخ]] برشمرده‌اند<ref>ر. ک: حامد ابوزید، معنای متن؛ پژوهشی در علوم قرآنی، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، نشر نِی، تهران، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۱۴.</ref>. و آن را لازمه رابطه دوسویه میان [[وحی]] و [[واقعیت]] دانسته‌اند<ref> ر. ک: حامد ابوزید، معنای متن؛ پژوهشی در علوم قرآنی، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، نشر نِی، تهران، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۰۸.</ref>. برخی دیگر از [[مفسران]] بر عنصر [[آزمایش الهی]] در نسخ تأکید کرده‌اند. [[خداوند]] به [[صراحت]] اعلام کرده است که [[مؤمنان]] را می‌آزماید. یکی از راه‌های [[آزمایش]]، آوردن حکمی برای [[امتحان]] است و بعد از امتحان [[مردم]]، [[حکم]] نسخ می‌شود و شکست‌خوردگان و پیروزشدگان در امتحان مشخص می‌شوند. به نظر می‌رسد که [[آیه نجوا]] بر چنین حکمتی [[استوار]] باشد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.


== بررسی [[شبهات]] نسخ ==
== بررسی [[شبهات]] نسخ ==
[[مخالفان اسلام]] و مقابله‌کنندگان با قرآن، چنین پنداشته‌اند که با [[اعتقاد]] به نسخ، می‌توان قرآن را از جایگاه کتابی آسمانی که عین [[کلام]] خداست، فروکاست. در این مورد بیش‌ترین اشکال از سوی [[یهودیان]] که، به شدت با نسخ [[مخالفت]] کردند و نسل‌های امروزین آنان که در هیئت [[خاورشناسان]] ظاهر شده‌اند، طرح شده است. [[دانشمندان یهودی]] در گذشته "نسخ" و "[[بداء]]" را اموری محال و غیرممکن می‌دانستند. این اشکال آنان از آنجا ریشه می‌گرفت که ظهور [[شریعت اسلام]] را مستلزم [[نسخ شریعت]] خود می‌دیدند؛ از این رو، برای سر باز زدن از پذیرش این [[شریعت]]، آهنگ غیرممکن بودن نسخ شریعت و [[احکام]] آن را ساز کردند. دلیل آنان بر غیرممکن بودن نسخ آن است که نسخ در [[تکوین]] و تشریع مستلزم نسبت دادن [[جهل]] به خداوند است؛ یعنی، نسخ را مانند آن دانسته‌اند که کسی بدون داشتن [[علم]] و [[آگاهی]] در یک موضوع [[دستوری]] دهد یا کاری انجام دهد و بعد از گذشت زمانی به [[اشتباه]] خود پی ببرد و با کار یا [[حکم]] و دستور جدید موارد پیشین را [[لغو]] کند. به [[باور]] آنها، این امر در باره [[انسان‌ها]]، که علمشان محدود است، امکان دارد، اما در مورد [[خداوند]] که دارای [[علم]] [[ازلی]] است، امکان ندارد.
[[مخالفان اسلام]] و مقابله‌کنندگان با قرآن، چنین پنداشته‌اند که با [[اعتقاد]] به نسخ، می‌توان قرآن را از جایگاه کتابی آسمانی که عین [[کلام]] خداست، فروکاست. در این مورد بیش‌ترین اشکال از سوی [[یهودیان]] که، به شدت با نسخ [[مخالفت]] کردند و نسل‌های امروزین آنان که در هیئت [[خاورشناسان]] ظاهر شده‌اند، طرح شده است. [[دانشمندان یهودی]] در گذشته "نسخ" و "[[بداء]]" را اموری محال و غیرممکن می‌دانستند. این اشکال آنان از آنجا ریشه می‌گرفت که ظهور [[شریعت اسلام]] را مستلزم [[نسخ شریعت]] خود می‌دیدند؛ از این رو، برای سر باز زدن از پذیرش این [[شریعت]]، آهنگ غیرممکن بودن نسخ شریعت و [[احکام]] آن را ساز کردند. دلیل آنان بر غیرممکن بودن نسخ آن است که نسخ در [[تکوین]] و تشریع مستلزم نسبت دادن [[جهل]] به خداوند است؛ یعنی، نسخ را مانند آن دانسته‌اند که کسی بدون داشتن [[علم]] و [[آگاهی]] در یک موضوع [[دستوری]] دهد یا کاری انجام دهد و بعد از گذشت زمانی به [[اشتباه]] خود پی ببرد و با کار یا [[حکم]] و دستور جدید موارد پیشین را [[لغو]] کند. به [[باور]] آنها، این امر در باره [[انسان‌ها]]، که علمشان محدود است، امکان دارد، اما در مورد [[خداوند]] که دارای [[علم]] [[ازلی]] است، امکان ندارد.


[[خاورشناسان]] که در وضعیت کنونی حربه پیشینیان خود را، حربه‌ای ناکارآمد یافتند، اشکال را در قالب دیگری [[تدارک]] دیدند. آنها می‌گویند که [[نسخ]] در [[قرآن]] مستلزم وجود تناقض است. برخی دیگر بیان کرده‌اند که [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] برای توجیه موارد تناقض‌آمیز در [[آیات قرآن]] و یا [[احکام شریعت]]، نظریه نسخ را پیش کشیدند. به باور گروهی دیگر، چون [[پیامبر اسلام]] برخی از [[احکام]] را با شرایط جدید ناسازگار یافت، موضوع نسخ را مطرح [[کرد]] و در سایه آن احکامی جدید را آورد<ref>ر. ک: الظاهرة الاستشراقیة و أثرها فی الدراسات الإسلامیه، الدکتور ساسی سالم الحاج، منشورات الجامعة المفتوحه، طرابلس، ۱۹۹۷ م، ص۴۶۹ ـ ۴۵۹.</ref>.
[[خاورشناسان]] که در وضعیت کنونی حربه پیشینیان خود را، حربه‌ای ناکارآمد یافتند، اشکال را در قالب دیگری [[تدارک]] دیدند. آنها می‌گویند که [[نسخ]] در [[قرآن]] مستلزم وجود تناقض است. برخی دیگر بیان کرده‌اند که [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] برای توجیه موارد تناقض‌آمیز در [[آیات قرآن]] و یا [[احکام شریعت]]، نظریه نسخ را پیش کشیدند. به باور گروهی دیگر، چون [[پیامبر اسلام]] برخی از [[احکام]] را با شرایط جدید ناسازگار یافت، موضوع نسخ را مطرح کرد و در سایه آن احکامی جدید را آورد<ref>ر. ک: الظاهرة الاستشراقیة و أثرها فی الدراسات الإسلامیه، الدکتور ساسی سالم الحاج، منشورات الجامعة المفتوحه، طرابلس، ۱۹۹۷ م، ص۴۶۹ ـ ۴۵۹.</ref>.


پاسخ این [[شبهه‌ها]] در بحث [[حکمت]] نسخ ارائه شد. در [[احکام الهی]] دو چیز مراعات شده است: یکی [[مصالح]] و [[مفاسد]] که با [[اختلاف]] زمان‌ها و شرایط، دگرگون می‌شود؛ و دیگری تدریج در [[تشریع]]. هیچ دلیلی وجود ندارد که [[وحیانی]] بودن قرآن و احکام الهی مستلزم [[تغییر]] نکردن قرآن و احکام، مطابق مقتضیات و شرایط باشد و یا تدریجی بودن [[نزول]] احکام الهی در یک [[شریعت]] امری توجیه‌ناپذیر باشد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>.
پاسخ این [[شبهه‌ها]] در بحث [[حکمت]] نسخ ارائه شد. در [[احکام الهی]] دو چیز مراعات شده است: یکی [[مصالح]] و [[مفاسد]] که با [[اختلاف]] زمان‌ها و شرایط، دگرگون می‌شود؛ و دیگری تدریج در [[تشریع]]. هیچ دلیلی وجود ندارد که [[وحیانی]] بودن قرآن و احکام الهی مستلزم [[تغییر]] نکردن قرآن و احکام، مطابق مقتضیات و شرایط باشد و یا تدریجی بودن [[نزول]] احکام الهی در یک [[شریعت]] امری توجیه‌ناپذیر باشد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>.
خط ۲۱۵: خط ۲۱۵:
همان‌گونه که اشاره شد، در مصادیق آیات ناسخ و منسوخ قرآن و تعداد آنها اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. در بین [[معتقدان]] به اصل وقوع نسخ در قرآن، کسانی مانند [[آیت‌الله]] خویی تنها یک مورد را به عنوان ناسخ و منسوخ پذیرفته‌اند و عده‌ای از قدما شمار موارد آن را به بیش از دویست مورد رسانده‌اند. [[مصطفی زید]] در کتاب خود، موارد ادعایی [[نسخ]] را نزد متقدمان این‏گونه گزارش می‏‌کند: [[ابو عبد الله، محمد بن حزم]] ۲۱۴ مورد، [[ابو جعفر نحاس]] ۱۳۴ مورد، [[ابن سلامه]]۲۱۳ مورد، [[عبد القاهر بغدادی]] ۶۶ مورد، [[ابن البرکات]] ۲۱۰ مورد، [[ابن جوزی]] ۲۴۷ مورد، [[کرمی]] در قلائد المرجان ۲۱۸ مورد و [[اجهوری]] در إرشاد [[الرحمان]] ۲۱۳ مورد را از مصادیق نسخ دانسته‌‏اند<ref>ر. ک: النسخ فی القرآن الکریم، مصطفی زید؛ دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیه، بیروت، دار الفکر، ۱۹۷۱ م، ج ۱، ص۴۰۶ ـ ۴۰۱.</ref>. مصطفی زید پس از گزارش این آمار می‌افزاید: "مجموع آیاتی که در مورد آنها ادعای نسخ شده است، به ۲۹۳ مورد می‌رسد که هفتاد [[سوره]] [[قرآن]] را شامل می‌شود". [[سیوطی]] در الإتقان با ردّ نظریه طرفداران کثرت نسخ، در یک بررسی در مورد [[آیات]] نسخ، موارد معدودی را ذکر کرده است. از نظر سیوطی مجموع آیات [[منسوخ]] ۲۱ [[آیه]] است و در یک مورد هم تردید وجود دارد. [[آیت‌الله]] [[محمد هادی معرفت]] در بررسی‌های خود، تنها هشت آیه را منسوخ دانسته است که این هشت آیه عبارت‌اند از: [[آیه نجوا]]، [[آیه عدد]] مقاتلان، [[آیه امتاع]]، آیه جزای فاحشه، آیه توارث به [[ایمان]]، آیات [[صفح]]، آیات [[معاهده]] و آیات تدریجی بودن [[تشریع]] [[قتال]]. آیت‌الله [[سید ابوالقاسم خویی]]، تنها یک آیه از قرآن را منسوخ می‌داند که آیه نجوا است. [[زیاده‌روی]] در مورد [[ناسخ و منسوخ]] تا آنجا پیش رفته است که برخی کوچک‌ترین [[اختلاف]] میان دو آیه را گونه‌ای از نسخ دانسته‌اند. [[ابن عربی]] می‌گوید: آیه {{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}} <ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه: ۵.</ref> [[ناسخ]] [[حکم]] ۱۱۴ [[آیه]] است<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، ج ۲، ص۴۷.</ref>.
همان‌گونه که اشاره شد، در مصادیق آیات ناسخ و منسوخ قرآن و تعداد آنها اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. در بین [[معتقدان]] به اصل وقوع نسخ در قرآن، کسانی مانند [[آیت‌الله]] خویی تنها یک مورد را به عنوان ناسخ و منسوخ پذیرفته‌اند و عده‌ای از قدما شمار موارد آن را به بیش از دویست مورد رسانده‌اند. [[مصطفی زید]] در کتاب خود، موارد ادعایی [[نسخ]] را نزد متقدمان این‏گونه گزارش می‏‌کند: [[ابو عبد الله، محمد بن حزم]] ۲۱۴ مورد، [[ابو جعفر نحاس]] ۱۳۴ مورد، [[ابن سلامه]]۲۱۳ مورد، [[عبد القاهر بغدادی]] ۶۶ مورد، [[ابن البرکات]] ۲۱۰ مورد، [[ابن جوزی]] ۲۴۷ مورد، [[کرمی]] در قلائد المرجان ۲۱۸ مورد و [[اجهوری]] در إرشاد [[الرحمان]] ۲۱۳ مورد را از مصادیق نسخ دانسته‌‏اند<ref>ر. ک: النسخ فی القرآن الکریم، مصطفی زید؛ دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیه، بیروت، دار الفکر، ۱۹۷۱ م، ج ۱، ص۴۰۶ ـ ۴۰۱.</ref>. مصطفی زید پس از گزارش این آمار می‌افزاید: "مجموع آیاتی که در مورد آنها ادعای نسخ شده است، به ۲۹۳ مورد می‌رسد که هفتاد [[سوره]] [[قرآن]] را شامل می‌شود". [[سیوطی]] در الإتقان با ردّ نظریه طرفداران کثرت نسخ، در یک بررسی در مورد [[آیات]] نسخ، موارد معدودی را ذکر کرده است. از نظر سیوطی مجموع آیات [[منسوخ]] ۲۱ [[آیه]] است و در یک مورد هم تردید وجود دارد. [[آیت‌الله]] [[محمد هادی معرفت]] در بررسی‌های خود، تنها هشت آیه را منسوخ دانسته است که این هشت آیه عبارت‌اند از: [[آیه نجوا]]، [[آیه عدد]] مقاتلان، [[آیه امتاع]]، آیه جزای فاحشه، آیه توارث به [[ایمان]]، آیات [[صفح]]، آیات [[معاهده]] و آیات تدریجی بودن [[تشریع]] [[قتال]]. آیت‌الله [[سید ابوالقاسم خویی]]، تنها یک آیه از قرآن را منسوخ می‌داند که آیه نجوا است. [[زیاده‌روی]] در مورد [[ناسخ و منسوخ]] تا آنجا پیش رفته است که برخی کوچک‌ترین [[اختلاف]] میان دو آیه را گونه‌ای از نسخ دانسته‌اند. [[ابن عربی]] می‌گوید: آیه {{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}} <ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه: ۵.</ref> [[ناسخ]] [[حکم]] ۱۱۴ [[آیه]] است<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، ج ۲، ص۴۷.</ref>.


حتی در مورد یک آیه ادعا شده است که ابتدا و انتهایش [[نسخ]] شده و بخش میانی آن بدون نسخ مانده است. شرح این ماجرا را از زبان [[رشید الدین میبدی]]، صاحب [[تفسیر]] [[کشف]] الأسرار، می‌شنویم. او در آغاز [[سوره اعراف]] می‌نویسد:و در این [[سوره]] [[منسوخ]] نیست مگر یک آیه، وهی قوله تعالی: {{متن قرآن| خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}} <ref> گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه: 199.</ref> گفته‌اند که اول این [[آیت]] منسوخ است، و میانه آیت محکم، و آخر آیت منسوخ. اول گفت: {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ}}؛ یعنی {{عربی|" الفَضْلُ مِنْ أمْوالِهِم "}}، و این آن بود که در ابتدای [[اسلام]] کسی که صاحب [[مال]] بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی، یا ثلث مال، و باقی به [[صدقه]] دادی. و اگر صاحب [[ضیاع]] و زرع بودی، یک سال [[نفقه]] خود و عیال بنهادی، و باقی به صدقه بدادی. اگر پیشه‌ور بودی، قوت یک [[روزه]] بنهادی و باقی به صدقه بدادی. پس [[زکات]] فرض آن را منسوخ [[کرد]]. و میانه آیت
حتی در مورد یک آیه ادعا شده است که ابتدا و انتهایش [[نسخ]] شده و بخش میانی آن بدون نسخ مانده است. شرح این ماجرا را از زبان [[رشید الدین میبدی]]، صاحب [[تفسیر]] [[کشف]] الأسرار، می‌شنویم. او در آغاز [[سوره اعراف]] می‌نویسد:و در این [[سوره]] [[منسوخ]] نیست مگر یک آیه، وهی قوله تعالی: {{متن قرآن| خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}} <ref> گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه: 199.</ref> گفته‌اند که اول این [[آیت]] منسوخ است، و میانه آیت محکم، و آخر آیت منسوخ. اول گفت: {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ}}؛ یعنی {{عربی|" الفَضْلُ مِنْ أمْوالِهِم "}}، و این آن بود که در ابتدای [[اسلام]] کسی که صاحب [[مال]] بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی، یا ثلث مال، و باقی به [[صدقه]] دادی. و اگر صاحب [[ضیاع]] و زرع بودی، یک سال [[نفقه]] خود و عیال بنهادی، و باقی به صدقه بدادی. اگر پیشه‌ور بودی، قوت یک [[روزه]] بنهادی و باقی به صدقه بدادی. پس [[زکات]] فرض آن را منسوخ کرد. و میانه آیت
{{متن قرآن|وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ}}؛ یعنی "بالمعروف" این محکم است، {{متن قرآن| وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}} منسوخ است به آیت [[سیف]]<ref>کشف الأسرار و عدة الأبرار، ابو الفضل رشید الدین میبدی، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات ابن سینا، ص۵۴۸.</ref>.
{{متن قرآن|وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ}}؛ یعنی "بالمعروف" این محکم است، {{متن قرآن| وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}} منسوخ است به آیت [[سیف]]<ref>کشف الأسرار و عدة الأبرار، ابو الفضل رشید الدین میبدی، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات ابن سینا، ص۵۴۸.</ref>.


با این توضیح، چهار نمونه از آیاتی را که به نظر برخی از [[مفسران]] جزء [[آیات]] [[ناسخ و منسوخ]] [[قرآن کریم]] است، ذکر و دیدگاه‌های مختلف در مورد آنها را بیان می‌کنیم<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>:
با این توضیح، چهار نمونه از آیاتی را که به نظر برخی از [[مفسران]] جزء [[آیات]] [[ناسخ و منسوخ]] [[قرآن کریم]] است، ذکر و دیدگاه‌های مختلف در مورد آنها را بیان می‌کنیم<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>:
# '''[[نجوا]] با [[پیامبر]]:''' {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}} <ref> ای مؤمنان! چون می‌خواهید با پیامبر رازگویی کنید پیش از رازگویی‌تان صدقه‌ای بپردازید، این برای شما بهتر و پاکیزه‌تر است ولی اگر (چیزی) نیابید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره المجادله، آیه: ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن| أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} <ref> آیا ترسیدید که پیش از رازگویی‌تان صدقه‌هایی بپردازید؟ حال که چنین نکردید و خداوند از شما در گذشت پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره المجادله، آیه: ۱۳.</ref>. در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گفته‏اند که [[مسلمانان]] با سؤالات فراوان غیرضروری وقت [[پیامبر]] را بی‌نتیجه می‏گرفتند. این آیه نازل شد و برای هر بار صحبت، [[انفاق]] یک درهم [[صدقه]] را [[واجب]] [[کرد]]. [[مؤمنان]] و [[صحابه]]، [[نجوا]] با پیامبر را برای [[خوف]] از [[بخشش مال]]، ترک کرد و هیچ کس جز [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} با پیامبر سخن نگفت. [[امام علی]]{{ع}} ده مرتبه به این کار [[اقدام]] کرد و برای هر مرتبه یک درهم صدقه داد؛ تا آن‌که آیه بعدی از همین [[سوره]] نازل شد و صحابه و مؤمنان را به شدت مورد [[عتاب]] قرار داد که آیا ترسیدید که پیش از گفت‏وگوی محرمانه خود، صدقه‏ای تقدیم بدارید.... با [[نزول]] این آیه، [[حکم]] آیه سابق [[نسخ]] شد. آیه فوق را همه قرآن‏شناسان [[شیعی]] و بسیاری از [[دانشمندان]] [[اهل سنت]]، جزء [[آیات]] [[منسوخ]] [[قرآن]] می‏دانند<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۱۹، ص۲۱۷؛ التمهید فی علوم القرآن، قم، مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۲، ص۳۰۱ ـ ۳۰۰؛ تفسیر شبر، ج ۱، ص۵۴۴.</ref>. [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] این [[آیه]] را تنها مورد [[نسخ]] ‌می‌داند. نسخ در آیه مورد بحث به این صورت بود که [[حکم]] اول طبق ظاهرش تداوم داشت، تا اینکه آیه دوم "[[ناسخ]]" اعلام [[کرد]] که این حکم تا این [[زمان]] [[کارایی]] داشت و از این به بعد [[لغو]] می‌شود<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص۳۸۰ ـ ۳۷۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۳.</ref>.
# '''[[نجوا]] با [[پیامبر]]:''' {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}} <ref> ای مؤمنان! چون می‌خواهید با پیامبر رازگویی کنید پیش از رازگویی‌تان صدقه‌ای بپردازید، این برای شما بهتر و پاکیزه‌تر است ولی اگر (چیزی) نیابید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره المجادله، آیه: ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن| أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}} <ref> آیا ترسیدید که پیش از رازگویی‌تان صدقه‌هایی بپردازید؟ حال که چنین نکردید و خداوند از شما در گذشت پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره المجادله، آیه: ۱۳.</ref>. در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گفته‏اند که [[مسلمانان]] با سؤالات فراوان غیرضروری وقت [[پیامبر]] را بی‌نتیجه می‏گرفتند. این آیه نازل شد و برای هر بار صحبت، [[انفاق]] یک درهم [[صدقه]] را [[واجب]] کرد. [[مؤمنان]] و [[صحابه]]، [[نجوا]] با پیامبر را برای [[خوف]] از [[بخشش مال]]، ترک کرد و هیچ کس جز [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} با پیامبر سخن نگفت. [[امام علی]]{{ع}} ده مرتبه به این کار [[اقدام]] کرد و برای هر مرتبه یک درهم صدقه داد؛ تا آن‌که آیه بعدی از همین [[سوره]] نازل شد و صحابه و مؤمنان را به شدت مورد [[عتاب]] قرار داد که آیا ترسیدید که پیش از گفت‏وگوی محرمانه خود، صدقه‏ای تقدیم بدارید.... با [[نزول]] این آیه، [[حکم]] آیه سابق [[نسخ]] شد. آیه فوق را همه قرآن‏شناسان [[شیعی]] و بسیاری از [[دانشمندان]] [[اهل سنت]]، جزء [[آیات]] [[منسوخ]] [[قرآن]] می‏دانند<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۱۹، ص۲۱۷؛ التمهید فی علوم القرآن، قم، مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۲، ص۳۰۱ ـ ۳۰۰؛ تفسیر شبر، ج ۱، ص۵۴۴.</ref>. [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] این [[آیه]] را تنها مورد [[نسخ]] ‌می‌داند. نسخ در آیه مورد بحث به این صورت بود که [[حکم]] اول طبق ظاهرش تداوم داشت، تا اینکه آیه دوم "[[ناسخ]]" اعلام کرد که این حکم تا این [[زمان]] [[کارایی]] داشت و از این به بعد [[لغو]] می‌شود<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص۳۸۰ ـ ۳۷۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۳.</ref>.
# ''' امتاع و عدّه [[وفات]]: ''' {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}} <ref> و کسانی از شما که می‌میرند و همسرانی به جای می‌نهند، آن همسران باید چهار ماه و ده روز انتظار کشند و چون به سرآمد عدّه خود رسیدند، در آنچه به شایستگی با خویش می‌کنند بر شما گناهی نیست و خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است؛ سوره بقره، آیه: 234.</ref>؛ {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}} <ref> و کسانی از شما که می‌میرند و همسرانی به جای می‌نهند، باید برای همسرانشان هزینه زندگی تا یک سال را وصیّت کنند بی‌آنکه آنان را (از خانه شوهر) بیرون کنند و اگر آنان خود بیرون روند در آنچه آنها به شایستگی با خویش می‌کنند بر شما گناهی نیست و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۰.</ref>. به [[باور]] بسیاری از [[مفسران]]، آیه ۲۴۰ [[سوره بقره]] از نظر [[ترتیب نزول]] پیش از آیه ۲۳۴ است و با این فرض آیه ۲۳۴ را ناسخ آیه ۲۴۰ دانسته‌اند. [[علامه طباطبایی]] می‌گوید: آیه ۲۴۰ دلالت دارد که قبل از آیه ۲۳۴ نازل شده است؛ زیرا در آن از یک رسم [[جاهلی]] سخن می‌گوید که بر اساس آن، زنانِ شوهرمرده به مدت یک سال عدّه [[وفات]] نگه می‌داشتند. این [[آیه]] به [[وارثان]] میت سفارش می‌کند که در این یک سال [[اجازه]] دهند آن [[زن]] در [[خانه]] شوهرش بماند و [[نفقه]] او را نیز بپردازند، اما آیه ۲۳۴ عدّه وفات را چهار ماه و ده [[روز]] اعلام و [[حکم]] قبلی در آیه ۲۴۰ را [[نسخ]] کرده است<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۲، ص۲۵۸.</ref>. برخی نیز به [[روایات]] و [[اجماع]] در نسخ آیه ۲۴۰ با آیه ۲۳۴ استناد کرده‌اند<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج ۲، ص۳۰۳.</ref>. [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] در کتاب البیان به این [[آیات]] نپرداخته است، اما بر پایه نظر آیت‌الله [[محمد هادی معرفت]]، ایشان [[معتقد]] بودند که این دو آیه از نظر حکم با هم هیچ مغایرتی ندارند. در آیه ۲۳۴ بقره، زن [[بیوه]] [[مکلف]] شده است که به مدت چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و بعد از آن [[ازدواج]] کند و آیه دوم بیان یک حکم استحبابی در مورد [[زنان]] بیوه را بیان می‌کند و آن اینکه وارثان اجازه دهند او در خانه همسرش به مدت یک سال پس از فوت وی اقامت گزیند. آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی [[اسناد روایات]] موجود در [[تأیید]] وقوع نسخ در این مورد را [[ضعیف]] می‌دانند<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج ۲، ص۳۰۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۳ - ۲۲۴.</ref>.
# ''' امتاع و عدّه [[وفات]]: ''' {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}} <ref> و کسانی از شما که می‌میرند و همسرانی به جای می‌نهند، آن همسران باید چهار ماه و ده روز انتظار کشند و چون به سرآمد عدّه خود رسیدند، در آنچه به شایستگی با خویش می‌کنند بر شما گناهی نیست و خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است؛ سوره بقره، آیه: 234.</ref>؛ {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}} <ref> و کسانی از شما که می‌میرند و همسرانی به جای می‌نهند، باید برای همسرانشان هزینه زندگی تا یک سال را وصیّت کنند بی‌آنکه آنان را (از خانه شوهر) بیرون کنند و اگر آنان خود بیرون روند در آنچه آنها به شایستگی با خویش می‌کنند بر شما گناهی نیست و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۰.</ref>. به [[باور]] بسیاری از [[مفسران]]، آیه ۲۴۰ [[سوره بقره]] از نظر [[ترتیب نزول]] پیش از آیه ۲۳۴ است و با این فرض آیه ۲۳۴ را ناسخ آیه ۲۴۰ دانسته‌اند. [[علامه طباطبایی]] می‌گوید: آیه ۲۴۰ دلالت دارد که قبل از آیه ۲۳۴ نازل شده است؛ زیرا در آن از یک رسم [[جاهلی]] سخن می‌گوید که بر اساس آن، زنانِ شوهرمرده به مدت یک سال عدّه [[وفات]] نگه می‌داشتند. این [[آیه]] به [[وارثان]] میت سفارش می‌کند که در این یک سال [[اجازه]] دهند آن [[زن]] در [[خانه]] شوهرش بماند و [[نفقه]] او را نیز بپردازند، اما آیه ۲۳۴ عدّه وفات را چهار ماه و ده [[روز]] اعلام و [[حکم]] قبلی در آیه ۲۴۰ را [[نسخ]] کرده است<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۲، ص۲۵۸.</ref>. برخی نیز به [[روایات]] و [[اجماع]] در نسخ آیه ۲۴۰ با آیه ۲۳۴ استناد کرده‌اند<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج ۲، ص۳۰۳.</ref>. [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] در کتاب البیان به این [[آیات]] نپرداخته است، اما بر پایه نظر آیت‌الله [[محمد هادی معرفت]]، ایشان [[معتقد]] بودند که این دو آیه از نظر حکم با هم هیچ مغایرتی ندارند. در آیه ۲۳۴ بقره، زن [[بیوه]] [[مکلف]] شده است که به مدت چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و بعد از آن [[ازدواج]] کند و آیه دوم بیان یک حکم استحبابی در مورد [[زنان]] بیوه را بیان می‌کند و آن اینکه وارثان اجازه دهند او در خانه همسرش به مدت یک سال پس از فوت وی اقامت گزیند. آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی [[اسناد روایات]] موجود در [[تأیید]] وقوع نسخ در این مورد را [[ضعیف]] می‌دانند<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج ۲، ص۳۰۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۳ - ۲۲۴.</ref>.
# '''[[ارث]] در میان [[مهاجر]] و [[انصار]]'''{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}} <ref> کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره انفال، آیه: ۷۲.</ref>، {{متن قرآن| النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا}} <ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref>. بر پایه نظر [[مفسران]] و گزارش [[روایات]]، [[مسلمانان]] در ابتدا بر اساس [[عقد]] اُخوّتی که [[پیامبر]] بین [[مهاجر]] و [[انصار]] بست، هر یک از آنها از [[برادر دینی]] خود [[ارث]] می‌برد. اما پس از [[جنگ بدر]] [[آیه]] دوم نازل شد و ارث مهاجر و انصار از یکدیگر را [[نسخ]] [[کرد]]. [[علامه طباطبایی]] [[معتقد]] است که گرچه مهاجر و انصار به خاطر پیوند اُخوّتی که پیامبر بین آنها به وجود آورده بود، از همدیگر ارث می‌بردند، اما [[ولایت]] در آیه اول به ارث اختصاص ندارد و ولایت در [[نصرت]]، [[امنیت]] و ارث را شامل می‌شود<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۹، ص۱۴۱.</ref>. مهم‌ترین شاهدی که دلالت دارد آیه اول به ولایت در ارث نظر دارد، عبارت {{متن قرآن| مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ}} در آیه دوم است<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۲، ص۳۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۴ - ۲۲۵.</ref>.
# '''[[ارث]] در میان [[مهاجر]] و [[انصار]]'''{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}} <ref> کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره انفال، آیه: ۷۲.</ref>، {{متن قرآن| النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا}} <ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref>. بر پایه نظر [[مفسران]] و گزارش [[روایات]]، [[مسلمانان]] در ابتدا بر اساس [[عقد]] اُخوّتی که [[پیامبر]] بین [[مهاجر]] و [[انصار]] بست، هر یک از آنها از [[برادر دینی]] خود [[ارث]] می‌برد. اما پس از [[جنگ بدر]] [[آیه]] دوم نازل شد و ارث مهاجر و انصار از یکدیگر را [[نسخ]] کرد. [[علامه طباطبایی]] [[معتقد]] است که گرچه مهاجر و انصار به خاطر پیوند اُخوّتی که پیامبر بین آنها به وجود آورده بود، از همدیگر ارث می‌بردند، اما [[ولایت]] در آیه اول به ارث اختصاص ندارد و ولایت در [[نصرت]]، [[امنیت]] و ارث را شامل می‌شود<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۹، ص۱۴۱.</ref>. مهم‌ترین شاهدی که دلالت دارد آیه اول به ولایت در ارث نظر دارد، عبارت {{متن قرآن| مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ}} در آیه دوم است<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۲، ص۳۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۴ - ۲۲۵.</ref>.
# '''[[میزان]] [[مقاومت]] در برابر [[دشمن]]: '''{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} <ref> ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند؛ سوره انفال، آیه: 65.</ref>، {{متن قرآن| الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} <ref> اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است؛ سوره انفال، آیه: ۶۶.</ref>. بسیاری از [[مفسران]] این دو [[آیه]] را از مصادیق [[ناسخ و منسوخ]] در [[قرآن]] دانسته‌اند. با این حال، [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] آیه ۶۶ را [[ناسخ]] آیه ۶۵ نمی‌داند. او می‌گوید: " [[نسخ]] در این مورد وقتی درست است که ثابت شود [[نزول آیه]] ۶۶ مدتی پس از نزول آیه ۶۵ بوده است، حال آن‌که [[سیاق آیات]] بر هم‌زمانی [[نزول]] این دو آیه دلالت دارد. بنا بر این، منظور این دو آیه آن است که مطابق آیه اول [[خداوند]]، ضمن [[تشویق]] [[مؤمنان]] به مقاومت در مقابل [[کافران]]، به آنها [[وعده]] می‌دهد که در صورت مقاومت بر [[دشمنان]] [[پیروز]] خواهند شد، حتی اگر شمار کافران ده برابر مؤمنان باشد. اما آیه دوم این [[واقعیت]] را بیان می‌کند که به دلیل رخنه کردن [[ضعف]] و [[سستی]] در میان [[مسلمانان]]، آنها [[روحیه]] چنین مقاومتی را ندارند؛ از این رو، خداوند [[وجوب]] مقاومت در مقابل [[دشمن]]، در صورتی که تعداد آنها بیش از دو برابر [[مسلمانان]] باشد، را برداشته است. این نشان می‌دهد که [[حکم]] [[آیه]] اول، یعنی [[مقاومت]] در برابر دشمن، حتی اگر ده برابر باشند، یک حکم استحبابی است<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص۳۷۵ ـ ۳۷۶.</ref>. [[آیت‌الله]] [[محمد هادی معرفت]] واژه "الآن" در آیه دوم را بهترین دلیل بر تأخر [[نزول آیه]] دوم می‌داند. او به این استناد و همچنین به دلیل روایتی که در [[تأیید]] [[نسخ]] وجود دارد، آیه دوم را [[ناسخ]] آیه اول می‌داند<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج ۲، ص۳۰۲.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>
# '''[[میزان]] [[مقاومت]] در برابر [[دشمن]]: '''{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} <ref> ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند؛ سوره انفال، آیه: 65.</ref>، {{متن قرآن| الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} <ref> اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است؛ سوره انفال، آیه: ۶۶.</ref>. بسیاری از [[مفسران]] این دو [[آیه]] را از مصادیق [[ناسخ و منسوخ]] در [[قرآن]] دانسته‌اند. با این حال، [[آیت‌الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] آیه ۶۶ را [[ناسخ]] آیه ۶۵ نمی‌داند. او می‌گوید: " [[نسخ]] در این مورد وقتی درست است که ثابت شود [[نزول آیه]] ۶۶ مدتی پس از نزول آیه ۶۵ بوده است، حال آن‌که [[سیاق آیات]] بر هم‌زمانی [[نزول]] این دو آیه دلالت دارد. بنا بر این، منظور این دو آیه آن است که مطابق آیه اول [[خداوند]]، ضمن [[تشویق]] [[مؤمنان]] به مقاومت در مقابل [[کافران]]، به آنها [[وعده]] می‌دهد که در صورت مقاومت بر [[دشمنان]] [[پیروز]] خواهند شد، حتی اگر شمار کافران ده برابر مؤمنان باشد. اما آیه دوم این [[واقعیت]] را بیان می‌کند که به دلیل رخنه کردن [[ضعف]] و [[سستی]] در میان [[مسلمانان]]، آنها [[روحیه]] چنین مقاومتی را ندارند؛ از این رو، خداوند [[وجوب]] مقاومت در مقابل [[دشمن]]، در صورتی که تعداد آنها بیش از دو برابر [[مسلمانان]] باشد، را برداشته است. این نشان می‌دهد که [[حکم]] [[آیه]] اول، یعنی [[مقاومت]] در برابر دشمن، حتی اگر ده برابر باشند، یک حکم استحبابی است<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص۳۷۵ ـ ۳۷۶.</ref>. [[آیت‌الله]] [[محمد هادی معرفت]] واژه "الآن" در آیه دوم را بهترین دلیل بر تأخر [[نزول آیه]] دوم می‌داند. او به این استناد و همچنین به دلیل روایتی که در [[تأیید]] [[نسخ]] وجود دارد، آیه دوم را [[ناسخ]] آیه اول می‌داند<ref>. ر. ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج ۲، ص۳۰۲.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>


۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش