پرش به محتوا

ازدواج امام علی با حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۷۳: خط ۷۳:
[[امیرمؤمنان علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}} را به داخل [[خانه]] برد و هر دو در گوشه‌ای کنار هم نشستند و نگاه‌شان از [[حیا]] به [[زمین]] دوخته شده بود تا آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و از پشت در پرسید: چه کسی اینجاست؟ [[فاطمه]] و [[امیرمؤمنان]] جواب دادند: بفرمایید ای [[رسول خدا]]!، خوش آمدید که [[بهترین]] وارد شونده‌اید. [[رسول خدا]] {{صل}} وارد شد و [[فاطمه]] {{س}} و [[علی]] {{ع}} را در دو طرف خود نشاند. سپس رو به [[فاطمه]] {{س}} کرد و فرمود: "[[فاطمه]]! مقداری آب برایم بیاور!" [[فاطمه]] {{س}} برخاست و ظرف آبی را که در منزل بود پر از آب کرده و به حضور آن [[حضرت]] آورد. [[رسول خدا]] جرعه‌ای از آن را در دهان خود مضمضه کرد و به لیوان برگرداند. آنگاه مقداری از آب لیوان را بر سر [[فاطمه]] ریخت و به او فرمود: "به سمت من بیا" و وقتی [[فاطمه]] {{س}} نزد ایشان رفت مقداری از آب را به سمت [[قلب]] [[فاطمه]] {{س}} پاشید؛ سپس فرمود: "برگرد" و مقداری نیز بین دو کتف او پاشید<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۲.</ref> و همین کار را درباره [[علی]] {{ع}} نیز تکرار فرمود<ref>شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۸؛ جزء فضائل فاطمه، ابن شاهین، ج۱، ص۳۸.</ref>. سپس چنین [[دعا]] فرمود: "خدایا! این دخترم، محبوب‌ترین [[آفریده]] در نزد من است؛ خدایا! این ([[علی]]) [[برادر]] من و محبوب‌ترین [[آفریده]] در نزد من است. خدایا! تو بر ما [[مهربان]] باش و [[اهل]] [[علی]] را بر او [[مبارک]] گردان"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۳؛ ابن‌سعد نیز با اختلاف کمی این مطلب را نقل کرده است (الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳).</ref>.
[[امیرمؤمنان علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}} را به داخل [[خانه]] برد و هر دو در گوشه‌ای کنار هم نشستند و نگاه‌شان از [[حیا]] به [[زمین]] دوخته شده بود تا آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و از پشت در پرسید: چه کسی اینجاست؟ [[فاطمه]] و [[امیرمؤمنان]] جواب دادند: بفرمایید ای [[رسول خدا]]!، خوش آمدید که [[بهترین]] وارد شونده‌اید. [[رسول خدا]] {{صل}} وارد شد و [[فاطمه]] {{س}} و [[علی]] {{ع}} را در دو طرف خود نشاند. سپس رو به [[فاطمه]] {{س}} کرد و فرمود: "[[فاطمه]]! مقداری آب برایم بیاور!" [[فاطمه]] {{س}} برخاست و ظرف آبی را که در منزل بود پر از آب کرده و به حضور آن [[حضرت]] آورد. [[رسول خدا]] جرعه‌ای از آن را در دهان خود مضمضه کرد و به لیوان برگرداند. آنگاه مقداری از آب لیوان را بر سر [[فاطمه]] ریخت و به او فرمود: "به سمت من بیا" و وقتی [[فاطمه]] {{س}} نزد ایشان رفت مقداری از آب را به سمت [[قلب]] [[فاطمه]] {{س}} پاشید؛ سپس فرمود: "برگرد" و مقداری نیز بین دو کتف او پاشید<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۲.</ref> و همین کار را درباره [[علی]] {{ع}} نیز تکرار فرمود<ref>شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۸؛ جزء فضائل فاطمه، ابن شاهین، ج۱، ص۳۸.</ref>. سپس چنین [[دعا]] فرمود: "خدایا! این دخترم، محبوب‌ترین [[آفریده]] در نزد من است؛ خدایا! این ([[علی]]) [[برادر]] من و محبوب‌ترین [[آفریده]] در نزد من است. خدایا! تو بر ما [[مهربان]] باش و [[اهل]] [[علی]] را بر او [[مبارک]] گردان"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۳؛ ابن‌سعد نیز با اختلاف کمی این مطلب را نقل کرده است (الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳).</ref>.


[[رسول خدا]] {{صل}} از زن‌های حاضر خواست تا از [[خانه]] خارج شوند و همگی آنها رفتند و تنها [[اسماء بنت عُمیس]]<ref>اربلی مینویسد: روایات زیادی بر این مسئله دلالت دارد که در شب زفاف فاطمه اسماء بنت عمیس حاضر بوده و این در حالی است که اسماء همراه همسرش در حبشه بوده و به همراه او در سال ششم هجری به مدینه بازگشت و لذا در زمان زفاف فاطمه در مدینه نبوده است، زیرا زفاف در ذی حجه سال دوم بوده و زنی که در شب زفاف حاضر بوده، خواهرش سلمی بنت عمیس بوده است که همسر حمزة بن عبدالمطلب بوده است. لکن اسماء نزد راویان حدیث از خواهرش مشهورتر است و لذا از او روایت کرده‌اند یا اینکه راوی اشتباه کرده است و بقیه از او پیروی کرده‌اند (کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۷۶-۳۷۵؛ و نیز ر. ک: تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: حسین علی عربی)، ج۲، ص۳۴۴).</ref> ماند. وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} خواست از [[خانه]] خارج شود، وجود زنی را [[حس]] کرد و پرسید: کیستی؟ أسماء خود را معرفی کرد، [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "آیا نگفتم از [[خانه]] خارج شوید؟" اسماء پاسخ داد: "آری، ای [[رسول خدا]]؛ [[پدر]] و مادرم به فدای شما، قصد [[نافرمانی]] نداشتم اما پیمانی با [[خدیجه]] بسته‌ام" و [[پیمان]] خود را با [[خدیجه]] برای آن [[حضرت]] [[نقل]] کرد. با شنیدن سخنان اسماء چشمان [[رسول خدا]] {{صل}} پر از [[اشک]] شد و از او پرسید: برای این ماندی؟ اسماء جواب داد: "بله به [[خدا]] قسم"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۷۵؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۳۷.</ref>. پس آن [[حضرت]] دیگر او را از ماندن منع نکرد و به سمت در رفت در حالی که برای [[فاطمه]] {{س}} و [[امیرمؤمنان]] {{ع}} چنین [[دعا]] می‌کرد: "[[خداوند]] شما و نسل‌تان را [[پاک]] قرار داده است. با هر کس که با شما در [[صلح]] باشد، در [[صلح]] و با هر کس که با شما در [[جنگ]] باشد، در [[جنگ]] هستم. شما را به [[خدا]] سپرده و او را به [[حمایت]] از شما می‌خوانم"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۳۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۱۷.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} از زن‌های حاضر خواست تا از [[خانه]] خارج شوند و همگی آنها رفتند و تنها [[اسماء بنت عُمیس]]<ref>اربلی مینویسد: روایات زیادی بر این مسئله دلالت دارد که در شب زفاف فاطمه اسماء بنت عمیس حاضر بوده و این در حالی است که اسماء همراه همسرش در حبشه بوده و به همراه او در سال ششم هجری به مدینه بازگشت و لذا در زمان زفاف فاطمه در مدینه نبوده است، زیرا زفاف در ذی حجه سال دوم بوده و زنی که در شب زفاف حاضر بوده، خواهرش سلمی بنت عمیس بوده است که همسر حمزة بن عبدالمطلب بوده است. لکن اسماء نزد راویان حدیث از خواهرش مشهورتر است و لذا از او روایت کرده‌اند یا اینکه راوی اشتباه کرده است و بقیه از او پیروی کرده‌اند (کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۷۶-۳۷۵؛ و نیز ر. ک: تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: حسین علی عربی)، ج۲، ص۳۴۴).</ref> ماند. وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} خواست از [[خانه]] خارج شود، وجود زنی را [[حس]] کرد و پرسید: کیستی؟ أسماء خود را معرفی کرد، [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "آیا نگفتم از [[خانه]] خارج شوید؟" اسماء پاسخ داد: "آری، ای [[رسول خدا]]؛ [[پدر]] و مادرم به فدای شما، قصد [[نافرمانی]] نداشتم اما پیمانی با [[خدیجه]] بسته‌ام" و [[پیمان]] خود را با [[خدیجه]] برای آن [[حضرت]] [[نقل]] کرد. با شنیدن سخنان اسماء چشمان [[رسول خدا]] {{صل}} پر از [[اشک]] شد و از او پرسید: برای این ماندی؟ اسماء جواب داد: "بله به [[خدا]] قسم"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۷۵؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۱۹۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۳۷.</ref>. پس آن [[حضرت]] دیگر او را از ماندن منع نکرد و به سمت در رفت در حالی که برای [[فاطمه]] {{س}} و [[امیرمؤمنان]] {{ع}} چنین [[دعا]] می‌کرد: "[[خداوند]] شما و نسل‌تان را [[پاک]] قرار داده است. با هر کس که با شما در [[صلح]] باشد، در [[صلح]] و با هر کس که با شما در [[جنگ]] باشد، در [[جنگ]] هستم. شما را به [[خدا]] سپرده و او را به [[حمایت]] از شما می‌خوانم"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۳۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۱۷.</ref>.


و نیز [[نقل]] شده، آن [[حضرت]] [[دست]] [[فاطمه]] {{س}} را گرفته و فرمود: "[[فاطمه]]! از [[غضب]] [[علی]] برحذر باش، زیرا که [[خداوند]] با غضبش، [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شود". سپس به سوی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} آمد و [[دست]] او را نیز گرفت و فرمود: "ای اباالحسن! از [[غضب فاطمه]] برحذر باش، زیرا که [[فرشتگان]]، با [[غضب]] او [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شوند"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۱۴؛ در برخی منابع اهل سنت آمده روزی رسول خدا {{صل}} به فاطمه {{س}} فرمود: "علی را غضبناک مساز زیرا که خداوند با غضب او، غضب می‌کند" (ربیع الابرار، زمخشری، ج۱، ص۱۴۱). اما به این مطلب که "خداوند با غضب فاطمه، غضب می‌کند" نیز در منابع اهل سنت، اشاره شده که نقل خواهد شد.</ref>.
و نیز [[نقل]] شده، آن [[حضرت]] [[دست]] [[فاطمه]] {{س}} را گرفته و فرمود: "[[فاطمه]]! از [[غضب]] [[علی]] برحذر باش، زیرا که [[خداوند]] با غضبش، [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شود". سپس به سوی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} آمد و [[دست]] او را نیز گرفت و فرمود: "ای اباالحسن! از [[غضب فاطمه]] برحذر باش، زیرا که [[فرشتگان]]، با [[غضب]] او [[غضب]] کرده و با رضایتش [[راضی]] می‌شوند"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۱۴؛ در برخی منابع اهل سنت آمده روزی رسول خدا {{صل}} به فاطمه {{س}} فرمود: "علی را غضبناک مساز زیرا که خداوند با غضب او، غضب می‌کند" (ربیع الابرار، زمخشری، ج۱، ص۱۴۱). اما به این مطلب که "خداوند با غضب فاطمه، غضب می‌کند" نیز در منابع اهل سنت، اشاره شده که نقل خواهد شد.</ref>.


بدین‌سان [[فاطمه]] {{س}} به منزل [[همسر]] خود رفت و فرشتگانی که برای بدرقه او، فرود آمده بودند تا [[طلوع صبح]] در [[مدینه]]، [[خداوند متعال]] را [[تسبیح]] می‌گفتند<ref>جزء الحمیری، حمیری، ج۱، ص۲۹؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۵، ص۷؛ ذخائر العقبی، طبری، ج۱، ص۳۲.</ref>. [[فاطمه]] {{س}} درباره [[شب]] اول [[زندگی]] مشترکش با [[امیرمؤمنان]] به اسماء چنین فرمود: "[[شب]] اولی که به [[خانه علی]] {{ع}} وارد شدم، شنیدم که [[زمین]] با او سخن گفته و او نیز با [[زمین]] سخن می‌گفت"<ref>الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۱۱؛ کشف الغمة، ابن ابی‌الفتح اربلی، ج۱، ص۲۸۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۷۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۱، ص۲۷۱.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۲-۲۴۷؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>
بدین‌سان [[فاطمه]] {{س}} به منزل [[همسر]] خود رفت و فرشتگانی که برای بدرقه او، فرود آمده بودند تا [[طلوع صبح]] در [[مدینه]]، [[خداوند متعال]] را [[تسبیح]] می‌گفتند<ref>جزء الحمیری، حمیری، ج۱، ص۲۹؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۵، ص۷؛ ذخائر العقبی، طبری، ج۱، ص۳۲.</ref>. [[فاطمه]] {{س}} درباره [[شب]] اول [[زندگی]] مشترکش با [[امیرمؤمنان]] به اسماء چنین فرمود: "[[شب]] اولی که به [[خانه علی]] {{ع}} وارد شدم، شنیدم که [[زمین]] با او سخن گفته و او نیز با [[زمین]] سخن می‌گفت"<ref>الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۱۱؛ کشف الغمة، ابن ابی‌الفتح اربلی، ج۱، ص۲۸۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۷۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۱، ص۲۷۱.</ref><ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۲-۲۴۷؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۴۲-۱۴۶.</ref>


=== روز اول سکونت در [[خانه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} ===
=== روز اول سکونت در [[خانه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} ===
در اولین [[صبح]] [[زندگی]] مشترک [[فاطمه]] {{س}}، [[رسول خدا]] {{صل}} به [[دیدار]] دختر آمد و هنگام ورود به [[خانه]] آنها فرمود: "[[درود]] بر شما! آیا به [[خانه]] وارد شوم؟ [[خدا]] شما را [[رحمت]] کند. اسماء در را باز کرد<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۳۱.</ref> و [[رسول خدا]] {{صل}} در حالی‌که ظرف شیری در [[دست]] داشت به [[خانه]] وارد شد و به [[فاطمه]] فرمود: "بنوش! پدرت به فدایت" و به [[امیرمؤمنان]] نیز فرمود: "بنوش! پسر عمویت به فدایت"<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۳۲.</ref> و از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} پرسید: همسرت را چگونه دیدی؟ [[علی]] {{ع}} فرمود: "خوب کمک کاری است برای [[اطاعت خداوند]]" و از [[فاطمه]] {{س}} نیز همین سؤال را پرسید و [[فاطمه]] جواب داد: "[[بهترین]] شوهر". و سپس [[رسول خدا]] {{صل}} برایشان چنین [[دعا]] فرمود: "خدایا! بین قلب‌هایشان [[الفت]] و اینان و فرزندانشان را از [[وارثان]] [[بهشت]] پرنعمت قرار ده و نسلی [[پاک]] و [[مبارک]] روزیشان فرما و [[برکت]] را در این [[نسل]] قرار ده و آنان را امامانی هدایت‌گر به [[اطاعت]] خود و آنچه [[رضایت]] تو در آن است، قرار ده".
در اولین [[صبح]] [[زندگی]] مشترک [[فاطمه]] {{س}}، [[رسول خدا]] {{صل}} به [[دیدار]] دختر آمد و هنگام ورود به [[خانه]] آنها فرمود: "[[درود]] بر شما! آیا به [[خانه]] وارد شوم؟ [[خدا]] شما را [[رحمت]] کند. اسماء در را باز کرد<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۳۱.</ref> و [[رسول خدا]] {{صل}} در حالی‌که ظرف شیری در [[دست]] داشت به [[خانه]] وارد شد و به [[فاطمه]] فرمود: "بنوش! پدرت به فدایت" و به [[امیرمؤمنان]] نیز فرمود: "بنوش! پسر عمویت به فدایت"<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۳۲.</ref> و از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} پرسید: همسرت را چگونه دیدی؟ [[علی]] {{ع}} فرمود: "خوب کمک کاری است برای [[اطاعت خداوند]]" و از [[فاطمه]] {{س}} نیز همین سؤال را پرسید و [[فاطمه]] جواب داد: "[[بهترین]] شوهر". و سپس [[رسول خدا]] {{صل}} برایشان چنین [[دعا]] فرمود: "خدایا! بین قلب‌هایشان [[الفت]] و اینان و فرزندانشان را از [[وارثان]] [[بهشت]] پرنعمت قرار ده و نسلی [[پاک]] و [[مبارک]] روزیشان فرما و [[برکت]] را در این [[نسل]] قرار ده و آنان را امامانی هدایت‌گر به [[اطاعت]] خود و آنچه [[رضایت]] تو در آن است، قرار ده".


[[فاطمه]] {{س}} نیز آنچه را که [[شب]] گذشته درباره گفتگوی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با [[زمین]] شنیده بود برای [[پدر]] [[نقل]] کرد و آن [[حضرت]] بلافاصله سجده‌ای طولانی به جا آورد. سپس سر از [[سجده]] برداشت و فرمود: "[[فاطمه]]! [[بشارت]] باد بر تو به نسلی [[پاک]]، زیرا که [[خداوند]]، همسرت را بر سایر مخلوقاتش [[برتری]] بخشیده و [[زمین]] را [[مأمور]] کرده تا او را از خبرهایش و آنچه بر روی آن در [[شرق]] و [[غرب]] آن اتفاق می‌افتد، باخبر کند"<ref>الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۱۱؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۲۸۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۷۱؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج۴۱، ص۲۷۱.</ref>.
[[فاطمه]] {{س}} نیز آنچه را که [[شب]] گذشته درباره گفتگوی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با [[زمین]] شنیده بود برای [[پدر]] [[نقل]] کرد و آن [[حضرت]] بلافاصله سجده‌ای طولانی به جا آورد. سپس سر از [[سجده]] برداشت و فرمود: "[[فاطمه]]! [[بشارت]] باد بر تو به نسلی [[پاک]]، زیرا که [[خداوند]]، همسرت را بر سایر مخلوقاتش [[برتری]] بخشیده و [[زمین]] را [[مأمور]] کرده تا او را از خبرهایش و آنچه بر روی آن در [[شرق]] و [[غرب]] آن اتفاق می‌افتد، باخبر کند"<ref>الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۱۱؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۲۸۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۷۱؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج۴۱، ص۲۷۱.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش