حذیفة بن یمان در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'فرزند من' به 'فرزند من') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
== [[پیشگویی]] حذیفه == | == [[پیشگویی]] حذیفه == | ||
حذیفه به خاطر تعلیمات [[پیامبر]] {{صل}} و [[امیر مؤمنان]] نه تنها [[منافقان]] را میشناخت بلکه از بسیاری از امور [[آینده]] نیز خبر داشت و گاهی به [[مردم]] هم خبر میداد؛ لذا خود او میگفت: همه [[یاران]] از پیامبر {{صل}} درباره [[خوبیها]] میپرسیدند ولی من از [[بدیها]] میپرسیدم<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۰۳؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۲۲۲.</ref>. روزی گفت: "اگر آنچه را از پیامبر شنیده ام، برای شما بگویم، سیلیها بر صورتم مینوازید. مردم گفتند: [[پناه]] بر [[خدا]]! ما چنین میکنیم؟ حذیفه گفت: "اگر بگویم یکی از ام المؤمنینها در [[جنگ]] سنگینی با شما خواهد جنگید، حرف مرا میپذیرید؟ مردم گفتند: [[خیر]]! چه کسی است که این حرف را بپذیرد! سپس حذیفه گفت: "حمیرا ([[عایشه]]) مادرتان در میان لشکری که [[کفار]] راهنمای او هستند، به جنگ شما خواهد آمد"<ref>مناقب آل ابی طالب، | حذیفه به خاطر تعلیمات [[پیامبر]] {{صل}} و [[امیر مؤمنان]] نه تنها [[منافقان]] را میشناخت بلکه از بسیاری از امور [[آینده]] نیز خبر داشت و گاهی به [[مردم]] هم خبر میداد؛ لذا خود او میگفت: همه [[یاران]] از پیامبر {{صل}} درباره [[خوبیها]] میپرسیدند ولی من از [[بدیها]] میپرسیدم<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۰۳؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۲۲۲.</ref>. روزی گفت: "اگر آنچه را از پیامبر شنیده ام، برای شما بگویم، سیلیها بر صورتم مینوازید. مردم گفتند: [[پناه]] بر [[خدا]]! ما چنین میکنیم؟ حذیفه گفت: "اگر بگویم یکی از ام المؤمنینها در [[جنگ]] سنگینی با شما خواهد جنگید، حرف مرا میپذیرید؟ مردم گفتند: [[خیر]]! چه کسی است که این حرف را بپذیرد! سپس حذیفه گفت: "حمیرا ([[عایشه]]) مادرتان در میان لشکری که [[کفار]] راهنمای او هستند، به جنگ شما خواهد آمد"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۲۲.</ref>. | ||
[[حبه عرنی]] گوید: در روز [[جنگ جمل]] که دو [[لشکر]] با هم روبه رو شدند، منادی [[امیر المؤمنین]] {{ع}} ندا داد: تا [[دستور]] ندادهام هیچ یک از شما شروع به [[جنگ]] نکند. لشکر [[جمل]] شروع به [[تیراندازی]] کردند. به [[حضرت]] [[شکایت]] کردیم که ما را تیر [[باران]] کردند، حضرت فرمود: "دست نگه دارید"[[اطاعت]] کردیم تا اینکه به خاطر تیراندازی عدهای از ما را کشتند. به [[امام]] {{ع}} گفتیم: یا [[امیرالمؤمنین]]! ما را کشتند، حضرت فرمود: "حمله کنید، [[خدا]] شما را [[برکت]] دهد". پس بر ایشان حمله کردیم تا جایی که نیزههای ما به هم میرسید. سپس منادی [[علی]] {{ع}} ندا داد که با [[شمشیر]] بجنگید؛ شمشیرها را بر خودها میزدیم ولی اثر نمیکرد. باز منادی ندا داد که به پاها بزنید؛ هیچ وقت به اندازه آن [[روز]] پای بریده دیده نشده بود. در این وقت به یاد گفته [[حذیفه]] افتادم و دانستم که گفتارش درست است. باز منادی امیر المؤمنین {{ع}} ندا داد که شتر را از میان بردارید که آن، [[شیطان]] است. مردی شتر [[عایشه]] را پی کرد و یک دستش را [[برید]]. شتر به [[زمین]] خوابید در حالی که از دهان [[کف]] میریخت. در این حال، عایشه نالهای کرد و [[مردم بصره]] و [[لشکریان]] عایشه فرار کردند. پس منادی ندا کرد که مجروحان را نکشید، فراریان را تعقیب نکنید، هر که درب خانهاش را ببندد و هر که [[سلاح]] را بر زمین بگذارد، نیز در [[امان]] است"<ref>الامالی، شیخ مفید، ص۵۸-۵۹.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۶-۳۶۷.</ref> | [[حبه عرنی]] گوید: در روز [[جنگ جمل]] که دو [[لشکر]] با هم روبه رو شدند، منادی [[امیر المؤمنین]] {{ع}} ندا داد: تا [[دستور]] ندادهام هیچ یک از شما شروع به [[جنگ]] نکند. لشکر [[جمل]] شروع به [[تیراندازی]] کردند. به [[حضرت]] [[شکایت]] کردیم که ما را تیر [[باران]] کردند، حضرت فرمود: "دست نگه دارید"[[اطاعت]] کردیم تا اینکه به خاطر تیراندازی عدهای از ما را کشتند. به [[امام]] {{ع}} گفتیم: یا [[امیرالمؤمنین]]! ما را کشتند، حضرت فرمود: "حمله کنید، [[خدا]] شما را [[برکت]] دهد". پس بر ایشان حمله کردیم تا جایی که نیزههای ما به هم میرسید. سپس منادی [[علی]] {{ع}} ندا داد که با [[شمشیر]] بجنگید؛ شمشیرها را بر خودها میزدیم ولی اثر نمیکرد. باز منادی ندا داد که به پاها بزنید؛ هیچ وقت به اندازه آن [[روز]] پای بریده دیده نشده بود. در این وقت به یاد گفته [[حذیفه]] افتادم و دانستم که گفتارش درست است. باز منادی امیر المؤمنین {{ع}} ندا داد که شتر را از میان بردارید که آن، [[شیطان]] است. مردی شتر [[عایشه]] را پی کرد و یک دستش را [[برید]]. شتر به [[زمین]] خوابید در حالی که از دهان [[کف]] میریخت. در این حال، عایشه نالهای کرد و [[مردم بصره]] و [[لشکریان]] عایشه فرار کردند. پس منادی ندا کرد که مجروحان را نکشید، فراریان را تعقیب نکنید، هر که درب خانهاش را ببندد و هر که [[سلاح]] را بر زمین بگذارد، نیز در [[امان]] است"<ref>الامالی، شیخ مفید، ص۵۸-۵۹.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۶-۳۶۷.</ref> | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
هنگامی که [[اسیران]] [[لشکر]] [[ایران]] را به [[مدینه]] آوردند، [[عثمان]] [[تصمیم]] گرفت آنان نیز مانند سایر اسیران فروخته شوند. [[علی]] {{ع}} فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} میفرمود: بزرگان هر قومی را گرامی بدارید. اینان برخی از بزرگان [[قوم]] خود هستند، به علاوه علاقمند به اسلامند، باید آنان را [[آزاد]] کرد و [[زنان]] را نیز در امر [[ازدواج]] آزاد گذاشت. من حق خود و سهم [[بنی هاشم]] را آزاد کردم". [[مهاجران]] و [[انصار]] هم گفتند: ما هم سهم خود را به تو بخشیدیم. عثمان گفت: "علی پیشی گرفت و تصمیم مرا [[شکست]]". عدهای خواستار ازدواج با [[دختران]] شاهان و شاهزادگان ایران شدند. [[امیر مؤمنان]] فرمود: "ایشان آزادند هر که را بخواهند، برگزینند". هر کدام کسی را برگزید تا این که نوبت به [[شهربانو]] رسید. وی [[امام حسین]] {{ع}} را [[انتخاب]] کرد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به او فرمود: "کسی را [[وکیل]] قرار بده تا تو را [[عقد]] کند". او گفت: "شما وکیل هستید". [[حضرت]] {{ع}} [[حذیفه]] را وکیل قرار داد تا شهربانو را برای [[امام حسین]] {{ع}} عقد کند، سپس حذیفه [[خطبه]] عقد را خواند<ref>العدد القویه، علی بن یوسف حلی، ص۵۷.</ref>. | هنگامی که [[اسیران]] [[لشکر]] [[ایران]] را به [[مدینه]] آوردند، [[عثمان]] [[تصمیم]] گرفت آنان نیز مانند سایر اسیران فروخته شوند. [[علی]] {{ع}} فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} میفرمود: بزرگان هر قومی را گرامی بدارید. اینان برخی از بزرگان [[قوم]] خود هستند، به علاوه علاقمند به اسلامند، باید آنان را [[آزاد]] کرد و [[زنان]] را نیز در امر [[ازدواج]] آزاد گذاشت. من حق خود و سهم [[بنی هاشم]] را آزاد کردم". [[مهاجران]] و [[انصار]] هم گفتند: ما هم سهم خود را به تو بخشیدیم. عثمان گفت: "علی پیشی گرفت و تصمیم مرا [[شکست]]". عدهای خواستار ازدواج با [[دختران]] شاهان و شاهزادگان ایران شدند. [[امیر مؤمنان]] فرمود: "ایشان آزادند هر که را بخواهند، برگزینند". هر کدام کسی را برگزید تا این که نوبت به [[شهربانو]] رسید. وی [[امام حسین]] {{ع}} را [[انتخاب]] کرد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به او فرمود: "کسی را [[وکیل]] قرار بده تا تو را [[عقد]] کند". او گفت: "شما وکیل هستید". [[حضرت]] {{ع}} [[حذیفه]] را وکیل قرار داد تا شهربانو را برای [[امام حسین]] {{ع}} عقد کند، سپس حذیفه [[خطبه]] عقد را خواند<ref>العدد القویه، علی بن یوسف حلی، ص۵۷.</ref>. | ||
برخی از [[روایات]] عقد شهربانو را در [[زمان]] [[خلافت عمر]]<ref>دلائل الامامه، محمد بن جریر الطبری، ص۱۹۴؛ الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۸۲۵؛ مناقب آل ابی طالب، | برخی از [[روایات]] عقد شهربانو را در [[زمان]] [[خلافت عمر]]<ref>دلائل الامامه، محمد بن جریر الطبری، ص۱۹۴؛ الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۸۲۵؛ مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۲۰۷.</ref> و برخی دیگر نیز در زمان [[خلافت عثمان]] ذکر میکنند و همین درست است؛ زیرا [[اسیر]] شدن [[دختران]] یزگرد بعد از کشته شدن وی اتفاق افتاده و این موضوع را نیز در زمان [[حکومت عثمان]] ذکر کردهاند<ref>عیون اخبار الرضاع، شیخ صدوق، ج۲، ص۱۲۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۹، ص۲۵۷ و ج۳۸، ص۱۲۷.</ref>. | ||
هم چنین [[تولد]] [[امام سجاد]] {{ع}} در زمان [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} بوده است و شهربانو، دختر یزگرد که [[همسر]] امام حسین {{ع}} بود، غیر از امام سجاد {{ع}} [[فرزندی]] نداشته است و اگر [[ازدواج]] او در زمان خلافت عمر بوده باشد، باید شهربانو بعد از گذشت بیست سال از ازدواجش با امام حسین {{ع}}، امام سجاد {{ع}} را به [[دنیا]] آورده باشد و این پذیرفتنی نیست. پس نتیجه میگیریم عقد شهربانو در زمان خلافت عثمان بوده است. و [[علامه مجلسی]] اضافه میکند بعید نیست [[عمر]] در این [[روایت]] تصحیف شده باشد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۶، ص۱۰.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۹-۳۷۰.</ref> | هم چنین [[تولد]] [[امام سجاد]] {{ع}} در زمان [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} بوده است و شهربانو، دختر یزگرد که [[همسر]] امام حسین {{ع}} بود، غیر از امام سجاد {{ع}} [[فرزندی]] نداشته است و اگر [[ازدواج]] او در زمان خلافت عمر بوده باشد، باید شهربانو بعد از گذشت بیست سال از ازدواجش با امام حسین {{ع}}، امام سجاد {{ع}} را به [[دنیا]] آورده باشد و این پذیرفتنی نیست. پس نتیجه میگیریم عقد شهربانو در زمان خلافت عثمان بوده است. و [[علامه مجلسی]] اضافه میکند بعید نیست [[عمر]] در این [[روایت]] تصحیف شده باشد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۶، ص۱۰.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۹-۳۷۰.</ref> | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
حذیفه در نبرد [[أحد]] (سال سوم) همراه [[پدر]] سالخورده و برادرش [[صفوان]] شرکت داشت که پدرش به [[اشتباه]] به دست یکی از [[مسلمانان]]<ref>واقدی، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن هشام، ج۳، ص۹۲.</ref> کشته شد و چون پیامبر خواست دیه او را بپردازد، حذیفه آن را بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۲۳۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۳۰.</ref>. حذیفه در [[غزوه حمراء الأسد]] که [[روز]] پس از نبرد أحد و به قصد تعقیب قریش و تجدید [[روحیه]] مسلمانان انجام شد، حضور داشت<ref>ذهبی، سیر اعلام، ج۳، ص۱۹۱؛ ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۱۹.</ref>. او را جزء کسانی دانستهاند که [[ابوسفیان]] را تعقیب کردند<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۱۷۲؛ ابوالفتوح، ج۵، ص۱۶۱.</ref>. پس از نبرد أحد، [[یهود]] ساکن یثرب که [[شکست]] مسلمانان در أحد را ناشی از [[حقانیت]] نداشتن پیامبر تا معرفی کرده و موقعیت آن [[حضرت]] و مسلمانان را در پی این نبرد، [[ضعیف]] میدانستند، برخی از آنان در طی توطئهای، با خطاب قرار دادن حذیفه و برخی مسلمانان دیگر، [[سعی]] در رویگردانی آنان از [[اسلام]] داشتند، اما آنها به [[عهد]] خود با [[خدا]] مبنی بر [[کافر]] نشدن به [[پیامبر]] {{صل}} [[وفادار]] مانده و آن [[حضرت]] را از وسوسههای [[یهود]] [[آگاه]] کردند. برخی [[مفسران]] [[نزول آیات]] {{متن قرآن|وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ}}<ref>«دستهای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمیکنند و درنمییابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹. ر. ک: واحدی نیشابوری، ص۷۱؛ زمخشری، ج۱، ص۳۰۴.</ref>. نیز: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>. را درباره این دسته از [[مسلمانان]] دانستهاند<ref>بغوی، ج۱، ص۱۰۵؛ ثعلبی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. | حذیفه در نبرد [[أحد]] (سال سوم) همراه [[پدر]] سالخورده و برادرش [[صفوان]] شرکت داشت که پدرش به [[اشتباه]] به دست یکی از [[مسلمانان]]<ref>واقدی، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن هشام، ج۳، ص۹۲.</ref> کشته شد و چون پیامبر خواست دیه او را بپردازد، حذیفه آن را بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۲۳۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۳۰.</ref>. حذیفه در [[غزوه حمراء الأسد]] که [[روز]] پس از نبرد أحد و به قصد تعقیب قریش و تجدید [[روحیه]] مسلمانان انجام شد، حضور داشت<ref>ذهبی، سیر اعلام، ج۳، ص۱۹۱؛ ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۱۹.</ref>. او را جزء کسانی دانستهاند که [[ابوسفیان]] را تعقیب کردند<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۱۷۲؛ ابوالفتوح، ج۵، ص۱۶۱.</ref>. پس از نبرد أحد، [[یهود]] ساکن یثرب که [[شکست]] مسلمانان در أحد را ناشی از [[حقانیت]] نداشتن پیامبر تا معرفی کرده و موقعیت آن [[حضرت]] و مسلمانان را در پی این نبرد، [[ضعیف]] میدانستند، برخی از آنان در طی توطئهای، با خطاب قرار دادن حذیفه و برخی مسلمانان دیگر، [[سعی]] در رویگردانی آنان از [[اسلام]] داشتند، اما آنها به [[عهد]] خود با [[خدا]] مبنی بر [[کافر]] نشدن به [[پیامبر]] {{صل}} [[وفادار]] مانده و آن [[حضرت]] را از وسوسههای [[یهود]] [[آگاه]] کردند. برخی [[مفسران]] [[نزول آیات]] {{متن قرآن|وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ}}<ref>«دستهای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمیکنند و درنمییابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹. ر. ک: واحدی نیشابوری، ص۷۱؛ زمخشری، ج۱، ص۳۰۴.</ref>. نیز: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>. را درباره این دسته از [[مسلمانان]] دانستهاند<ref>بغوی، ج۱، ص۱۰۵؛ ثعلبی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. | ||
[[حذیفه]] در [[نبرد خندق]] (سال پنجم) هنگامی که کندن قسمتی از [[خندق]] بر گروهی که حذیفه نیز از آنان بود، دشوار شد، ایشان، [[سلمان]] را نزد پیامبر {{صل}} فرستادند تا با دعای آن حضرت، حفر آن قسمت آسان شود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۶۲؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. با طولانی شدن محاصره خندق از سوی [[احزاب]] و بروز [[اختلاف]] میان ایشان، [[رسول خدا]] {{صل}}، حذیفه را به منظور اشراف به [[کار]] ایشان، شبانه بر سراپرده [[سپاه]] [[شرک]] فرستاد و او پس از بازگشت، [[تصمیم]] جدی سران احزاب برای ترک [[مدینه]] را به اطلاع پیامبر {{صل}} رساند و این در حالی بود که کسی داوطلب این [[وظیفه]] حتی به شرط تضمین [[سلامتی]] و [[وعده]] [[بهشت]] از سوی رسول خدا {{صل}} نشده بود<ref>واقدی، ج۲، ص۴۸۸؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۲.</ref>. در بازگشت از [[غزوه تبوک]] (سال نهم) زمانی که برخی [[منافقان]] درصدد [[قتل]] غافلگیرانه پیامبر {{صل}} بودند و میخواستند با نزدیک شدن به آن حضرت شتر او را رم دهند، حذیفه به [[دستور]] رسول خدا {{صل}} آنان را دور کرد و از قول حضرت گفت اگر عقب نروند پیامبر آنها را با نامهای پدرانشان صدا خواهد زد، از این رو، [[توطئه]] گران از [[ترس]] [[شناسایی]] شدن، خود را میان [[سپاه]] انداختند و به [[ظاهر]] رد گم کردند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۶۸؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۵۶.</ref>. برخی [[مفسران]]، [[آیات]] ۶۵ و ۶۶<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۹۰؛ ماوردی، ج۲، ص۳۷۹؛ زمخشری، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و ۷۴ [[سوره توبه]] را درباره رخداد [[ترور]] نافرجام [[رسول خدا]] {{صل}} دانستهاند<ref>واحدی، ص۱۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۸۱-۸۲.</ref>. مشهور است که [[پیامبر]] را نام این [[منافقان]] را برای [[حذیفه]] بیان کرده بود، اما او به [[دستور]] آن [[حضرت]] از افشای نام آنان، خودداری میکرد<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۵؛ یعقوبی، ج۲، ص۶۸.</ref>. حذیفه از این رو که [[منافق]] شناس بود، به [[صاحب سر پیامبر]] {{صل}} معروف شد<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۹۴؛ ابن اثیر، ج۱، ص۷۰۶؛ مجلسی، ج۱۰، ص۱۲۳.</ref>. در گزارش منحصر به فردی، حذیفه از [[ابوموسی اشعری]] به عنوان یکی از [[اصحاب عقبه]] و منافق یاد کرده است<ref>فسوی، ج۲، ص۷۷۱.</ref> که شاید این گزارش در اثر رقابتها و نزاعهای مذهبی ساخته شده باشد. در [[نقل]] واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۵.</ref>، [[عمر]] هر گاه میخواست بر جنازهای [[نماز]] گزارد، درباره منافق بودن یا نبودن فرد فوت شده، به حذیفه مراجعه میکرد و نظر او را جویا میشد و بر هر جنازه ای که حذیفه [[حضور]] نمییافت، [[خلیفه]] نیز از نماز بر او خودداری میکرد. حذیفه در [[حجة الوداع]] ([[سال دهم]]) نیز حاضر بود و از کسانی است که به دستور رسول خدا {{صل}} در [[غدیر خم]] به [[علی]] {{ع}} [[سلام]] به [[امارت]] دادند<ref>مفید، امالی، ص۱۹.</ref>. حذیفه را در زمره [[کاتبان]] رسول خدا {{صل}} برشمردهاند. صالحی شامی<ref>شامی، ج۱، ص۵۹.</ref> بابی با نام «استکتابة [[حذیفة]] الیمان» آورده است. به نقل از حذیفه: پیامبر {{صل}} از آنان خواست نام [[مسلمانان]] را بنویسند و آنان نام ۱۵۰۰ نفر را برای آن حضرت [[ثبت]] کردند (حمید [[الله]]، ۱۱۳). گویا این [[کار]] پس از [[عقد برادری]] (سال دوم) بوده است. حذیفه از این رو که آشنایی به [[کتابت]] داشت، کارشناس براورد محصولات بود و طبق گزارشهایی، پیش فروش با پیش خریاد برآورد [[نخل]] را مینوشت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۵؛ ابن عبد ربه، ج۴، ص۲۱۲؛ | [[حذیفه]] در [[نبرد خندق]] (سال پنجم) هنگامی که کندن قسمتی از [[خندق]] بر گروهی که حذیفه نیز از آنان بود، دشوار شد، ایشان، [[سلمان]] را نزد پیامبر {{صل}} فرستادند تا با دعای آن حضرت، حفر آن قسمت آسان شود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۶۲؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. با طولانی شدن محاصره خندق از سوی [[احزاب]] و بروز [[اختلاف]] میان ایشان، [[رسول خدا]] {{صل}}، حذیفه را به منظور اشراف به [[کار]] ایشان، شبانه بر سراپرده [[سپاه]] [[شرک]] فرستاد و او پس از بازگشت، [[تصمیم]] جدی سران احزاب برای ترک [[مدینه]] را به اطلاع پیامبر {{صل}} رساند و این در حالی بود که کسی داوطلب این [[وظیفه]] حتی به شرط تضمین [[سلامتی]] و [[وعده]] [[بهشت]] از سوی رسول خدا {{صل}} نشده بود<ref>واقدی، ج۲، ص۴۸۸؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۲.</ref>. در بازگشت از [[غزوه تبوک]] (سال نهم) زمانی که برخی [[منافقان]] درصدد [[قتل]] غافلگیرانه پیامبر {{صل}} بودند و میخواستند با نزدیک شدن به آن حضرت شتر او را رم دهند، حذیفه به [[دستور]] رسول خدا {{صل}} آنان را دور کرد و از قول حضرت گفت اگر عقب نروند پیامبر آنها را با نامهای پدرانشان صدا خواهد زد، از این رو، [[توطئه]] گران از [[ترس]] [[شناسایی]] شدن، خود را میان [[سپاه]] انداختند و به [[ظاهر]] رد گم کردند<ref>یعقوبی، ج۲، ص۶۸؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۵۶.</ref>. برخی [[مفسران]]، [[آیات]] ۶۵ و ۶۶<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۹۰؛ ماوردی، ج۲، ص۳۷۹؛ زمخشری، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و ۷۴ [[سوره توبه]] را درباره رخداد [[ترور]] نافرجام [[رسول خدا]] {{صل}} دانستهاند<ref>واحدی، ص۱۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۸۱-۸۲.</ref>. مشهور است که [[پیامبر]] را نام این [[منافقان]] را برای [[حذیفه]] بیان کرده بود، اما او به [[دستور]] آن [[حضرت]] از افشای نام آنان، خودداری میکرد<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۵؛ یعقوبی، ج۲، ص۶۸.</ref>. حذیفه از این رو که [[منافق]] شناس بود، به [[صاحب سر پیامبر]] {{صل}} معروف شد<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۹۴؛ ابن اثیر، ج۱، ص۷۰۶؛ مجلسی، ج۱۰، ص۱۲۳.</ref>. در گزارش منحصر به فردی، حذیفه از [[ابوموسی اشعری]] به عنوان یکی از [[اصحاب عقبه]] و منافق یاد کرده است<ref>فسوی، ج۲، ص۷۷۱.</ref> که شاید این گزارش در اثر رقابتها و نزاعهای مذهبی ساخته شده باشد. در [[نقل]] واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۵.</ref>، [[عمر]] هر گاه میخواست بر جنازهای [[نماز]] گزارد، درباره منافق بودن یا نبودن فرد فوت شده، به حذیفه مراجعه میکرد و نظر او را جویا میشد و بر هر جنازه ای که حذیفه [[حضور]] نمییافت، [[خلیفه]] نیز از نماز بر او خودداری میکرد. حذیفه در [[حجة الوداع]] ([[سال دهم]]) نیز حاضر بود و از کسانی است که به دستور رسول خدا {{صل}} در [[غدیر خم]] به [[علی]] {{ع}} [[سلام]] به [[امارت]] دادند<ref>مفید، امالی، ص۱۹.</ref>. حذیفه را در زمره [[کاتبان]] رسول خدا {{صل}} برشمردهاند. صالحی شامی<ref>شامی، ج۱، ص۵۹.</ref> بابی با نام «استکتابة [[حذیفة]] الیمان» آورده است. به نقل از حذیفه: پیامبر {{صل}} از آنان خواست نام [[مسلمانان]] را بنویسند و آنان نام ۱۵۰۰ نفر را برای آن حضرت [[ثبت]] کردند (حمید [[الله]]، ۱۱۳). گویا این [[کار]] پس از [[عقد برادری]] (سال دوم) بوده است. حذیفه از این رو که آشنایی به [[کتابت]] داشت، کارشناس براورد محصولات بود و طبق گزارشهایی، پیش فروش با پیش خریاد برآورد [[نخل]] را مینوشت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۵؛ ابن عبد ربه، ج۴، ص۲۱۲؛ ابنشهرآشوب، ج۱، ص۲۱۰.</ref>. [[حذیفه]] مورد [[اعتماد]] [[پیامبر]] {{صل}} بود، از این رو، مأموریتهایی بد و محول میشد. بنا به گزارشی، قومی به [[نزاع]] برخاسته بودند و شکایتشان را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بردند، آن [[حضرت]]، به حذیفه [[مأموریت]] داد و او میان ایشان [[داوری]] کرد که مورد [[تأیید]] [[پیامبران]] قرار گرفت. سهیلی ذیل [[آیه]] اول [[سوره مزمل]] آورده است: پیامبر به حذیفه در حین [[خواب]] فرمود: {{متن حدیث|یا نوهان}}؛ و این [[سخن]] از روی [[مهربانی]] صورت گرفت<ref>سهیلی، ص۳۵۶؛ ابن جماعه، ص۵۲۱.</ref> نیز ذیل آیه {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ}}<ref>«و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید میگویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمیدانند» سوره بقره، آیه ۱۳.</ref>. از [[ابن عباس]] [[نقل]] است که مقصود از [[ایمان]] آورندگان، [[علی]] {{ع}}، حذیفه و تنی چند از [[صحابه]] خاص رسول خدا {{صل}} هستند<ref>حسکانی، ج۱، ص۹۳.</ref>. | ||
روایتگری حذیفه: او [[راوی]] پیامبر {{صل}} بود. کسانی چون [[امام علی]] {{ع}}، [[عمر]]، فرزندش [[ابوعبیده]] و برخی دیگر از او [[روایت]] کردهاند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۷۰۶؛ ذهبی، سیر اعلام، ج۲، ص۳۶۱؛ ابن حجر، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[بخاری]] از او هشت [[حدیث]] و [[مسلم]] هفده حدیث نقل کردهاند<ref>ذهبی، سیر اعلام، ج۲، ص۳۶۱.</ref>. موضوع [[روایات]] او عبارتاند از: [[طهارت]]، [[وضو]]، مسح، [[روزه]]، [[معرفت خدا]]، [[نماز]]، [[زنا]]<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۸۲؛ کلینی، ج۲، ص۱۸۳؛ صدوق، خصال، ج۲، ص۳۲۰.</ref>، [[خروج دجال]]<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۸۳؛ بخاری، صحیح، ج۸، ص۱۰۳.</ref> و حدیث [[دابة الأرض]] است<ref>قرطبی، ج۷، ص۱۴۷؛ طبرانی، ج۳، ص۱۷۰-۱۷۳.</ref>. [[احادیث]] نقل شاه در منابع [[شیعی]] از جهت متن مشترک با [[اهل سنت]] است. از حذیفه درباره [[تفسیر]] برخی [[آیات قرآن کریم]]، روایاتی نقل شده که [[آیات]] {{متن قرآن|وَانْشَقَّ الْقَمَرُ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۴۶۲.</ref>. [[آیه کلاله]]<ref>نساء: ۴؛ سیوطی، ج۱، ص۱۴۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ}}<ref>«و میان آن دو پردهای است و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامدهاند ولی (آن را) امید میبرند ندا میدهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶. بلنسی، ج۱، ص۴۷۶؛ قرطبی، ج۱۴، ص۸۸.</ref>. از آن جملهاند. | روایتگری حذیفه: او [[راوی]] پیامبر {{صل}} بود. کسانی چون [[امام علی]] {{ع}}، [[عمر]]، فرزندش [[ابوعبیده]] و برخی دیگر از او [[روایت]] کردهاند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۷۰۶؛ ذهبی، سیر اعلام، ج۲، ص۳۶۱؛ ابن حجر، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[بخاری]] از او هشت [[حدیث]] و [[مسلم]] هفده حدیث نقل کردهاند<ref>ذهبی، سیر اعلام، ج۲، ص۳۶۱.</ref>. موضوع [[روایات]] او عبارتاند از: [[طهارت]]، [[وضو]]، مسح، [[روزه]]، [[معرفت خدا]]، [[نماز]]، [[زنا]]<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۸۲؛ کلینی، ج۲، ص۱۸۳؛ صدوق، خصال، ج۲، ص۳۲۰.</ref>، [[خروج دجال]]<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۸۳؛ بخاری، صحیح، ج۸، ص۱۰۳.</ref> و حدیث [[دابة الأرض]] است<ref>قرطبی، ج۷، ص۱۴۷؛ طبرانی، ج۳، ص۱۷۰-۱۷۳.</ref>. [[احادیث]] نقل شاه در منابع [[شیعی]] از جهت متن مشترک با [[اهل سنت]] است. از حذیفه درباره [[تفسیر]] برخی [[آیات قرآن کریم]]، روایاتی نقل شده که [[آیات]] {{متن قرآن|وَانْشَقَّ الْقَمَرُ}}<ref>«رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۴۶۲.</ref>. [[آیه کلاله]]<ref>نساء: ۴؛ سیوطی، ج۱، ص۱۴۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ}}<ref>«و میان آن دو پردهای است و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامدهاند ولی (آن را) امید میبرند ندا میدهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶. بلنسی، ج۱، ص۴۷۶؛ قرطبی، ج۱۴، ص۸۸.</ref>. از آن جملهاند. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
حذیفه و [[اهل بیت]] {{ع}}: [[شیخ طوسی]] و برخی دیگر از [[علمای شیعه]]، حذیفه را در کنار [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]]، از [[ارکان اربعه]] [[شیعه]] به شمار آوردهاند<ref>طوسی، رجال، ص۶۰؛ کشی، رجال، ص۳۶.</ref>. [[مناقب]] نویسان هنگام برشماری [[مناقب امام علی]] {{ع}} از قول حذیفه، مناقبی را از [[رسول خدا]] {{صل}} برای آن حضرت [[ذکر]] کردهاند از جمله آنکه [[پیامبر]] {{صل}} علی {{ع}} را [[صدیق اکبر]] و [[فاروق]] اکبر خواند<ref>کوفی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>. نیز آمده است که [[حذیفه]] در جواب [[ربیعه]] [[سعدی]] که از قول [[مردم بصره]] کسانی مانند او را به [[افراط]] در [[حق]] آن [[حضرت]] متهم میکنند، اظهار داشت: درباره مردی جویا میشوی که اگر عمل تمام [[صحابه پیامبر]] پایه در یک طرف ترازو و عمل [[علی]] در کفه دیگر قرار گیرد، باز عمل او ترجیح دارد<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۱؛ ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۶۰-۶۱؛ مجلسی، ج۲، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>. چنان که عمل علی {{ع}} در [[روز خندق]] در [[قتل]] [[عمرو بن عبدود]] بر همه [[اعمال امت]] [[محمد]] ا تا [[روز قیامت]] [[برتری]] دارد<ref>کوفی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۲۵۳.</ref>. نیز از حذیفه [[نقل]] شده که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: ترک کنندگان [[ولایت علی]] {{ع}}، خارجان از [[دین]] من هستند<ref>کوفی، ج۲، ص۴۲۱.</ref>. [[حدیث]] «علی [[خیر البشر]]»<ref>کوفی، ج۱، ص۲۶۶ و ۴۱۰؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰.</ref> و [[حدیث غدیر]] نیز از حذیفه نقل شده است. نیز وی از [[راویان حدیث]] «[[صالح]] [[المؤمنین]]» است<ref>حسکانی، ج۲، ص۲۴۸.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز از حذیفه در [[شأن]] و [[منزلت امام]] علی {{ع}} و [[اهل بیت]] {{ع}} نقل شده است<ref>اربلی، ج۲، ص۹۵-۲۱۹.</ref>. [[شجاعت امام علی]] {{ع}}در جنگهای [[أحد]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۷۶.</ref> و [[خندق]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۳۱.</ref>، [[برادری]] [[امام علی]] {{ع}} با [[پیامبر]] {{صل}}، [[غدیر]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۲۹۶.</ref>، بهشتی بودن اهل بیت و [[دوستداران]] آنان<ref>ابن مردویه، ص۷۳.</ref>، [[حسنین]] آقای [[جوانان]] بهشتاند<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۴۲.</ref>، نقل [[واقعه مباهله]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۲۶.</ref>، بهشتی بودن [[دوستدار]] علی {{ع}}<ref>طوسی، امالی، ص۳۴۴۶.</ref> از آن جملهاند. [[حاکم حسکانی]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۹۹ و ۴۸۹ و ج۲، ص۳۹۱.</ref> ذیل [[آیات]] متعددی از حذیفه [[باد]] کرده و از او در [[تأویل]] برخی آیات به امام علی {{ع}}و اهل بیت {{ع}} [[روایت]] نقل کرده است. ذیل [[آیه]] ۱۴۴ [[سوره آل عمران]]: {{متن قرآن|وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>. از قول [[حذیفه]] آمده است که منظور از «شاکرین»، [[علی]] و [[ابودجانه]] است که در [[نبرد]] آحد [[پایداری]] کردند<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. | حذیفه و [[اهل بیت]] {{ع}}: [[شیخ طوسی]] و برخی دیگر از [[علمای شیعه]]، حذیفه را در کنار [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]]، از [[ارکان اربعه]] [[شیعه]] به شمار آوردهاند<ref>طوسی، رجال، ص۶۰؛ کشی، رجال، ص۳۶.</ref>. [[مناقب]] نویسان هنگام برشماری [[مناقب امام علی]] {{ع}} از قول حذیفه، مناقبی را از [[رسول خدا]] {{صل}} برای آن حضرت [[ذکر]] کردهاند از جمله آنکه [[پیامبر]] {{صل}} علی {{ع}} را [[صدیق اکبر]] و [[فاروق]] اکبر خواند<ref>کوفی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>. نیز آمده است که [[حذیفه]] در جواب [[ربیعه]] [[سعدی]] که از قول [[مردم بصره]] کسانی مانند او را به [[افراط]] در [[حق]] آن [[حضرت]] متهم میکنند، اظهار داشت: درباره مردی جویا میشوی که اگر عمل تمام [[صحابه پیامبر]] پایه در یک طرف ترازو و عمل [[علی]] در کفه دیگر قرار گیرد، باز عمل او ترجیح دارد<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۱؛ ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۶۰-۶۱؛ مجلسی، ج۲، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>. چنان که عمل علی {{ع}} در [[روز خندق]] در [[قتل]] [[عمرو بن عبدود]] بر همه [[اعمال امت]] [[محمد]] ا تا [[روز قیامت]] [[برتری]] دارد<ref>کوفی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۲۵۳.</ref>. نیز از حذیفه [[نقل]] شده که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: ترک کنندگان [[ولایت علی]] {{ع}}، خارجان از [[دین]] من هستند<ref>کوفی، ج۲، ص۴۲۱.</ref>. [[حدیث]] «علی [[خیر البشر]]»<ref>کوفی، ج۱، ص۲۶۶ و ۴۱۰؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰.</ref> و [[حدیث غدیر]] نیز از حذیفه نقل شده است. نیز وی از [[راویان حدیث]] «[[صالح]] [[المؤمنین]]» است<ref>حسکانی، ج۲، ص۲۴۸.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز از حذیفه در [[شأن]] و [[منزلت امام]] علی {{ع}} و [[اهل بیت]] {{ع}} نقل شده است<ref>اربلی، ج۲، ص۹۵-۲۱۹.</ref>. [[شجاعت امام علی]] {{ع}}در جنگهای [[أحد]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۷۶.</ref> و [[خندق]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۳۱.</ref>، [[برادری]] [[امام علی]] {{ع}} با [[پیامبر]] {{صل}}، [[غدیر]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۲۹۶.</ref>، بهشتی بودن اهل بیت و [[دوستداران]] آنان<ref>ابن مردویه، ص۷۳.</ref>، [[حسنین]] آقای [[جوانان]] بهشتاند<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۴۲.</ref>، نقل [[واقعه مباهله]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۲۶.</ref>، بهشتی بودن [[دوستدار]] علی {{ع}}<ref>طوسی، امالی، ص۳۴۴۶.</ref> از آن جملهاند. [[حاکم حسکانی]]<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۹۹ و ۴۸۹ و ج۲، ص۳۹۱.</ref> ذیل [[آیات]] متعددی از حذیفه [[باد]] کرده و از او در [[تأویل]] برخی آیات به امام علی {{ع}}و اهل بیت {{ع}} [[روایت]] نقل کرده است. ذیل [[آیه]] ۱۴۴ [[سوره آل عمران]]: {{متن قرآن|وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>. از قول [[حذیفه]] آمده است که منظور از «شاکرین»، [[علی]] و [[ابودجانه]] است که در [[نبرد]] آحد [[پایداری]] کردند<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. | ||
[[فضایل]] حذیفه: به [[نقل]] برخی [[روایات]]، حذیفه در شمار کسانی است که [[امام علی]] {{ع}}از آنان به [[نیکی]] یاد کرده است و او در [[دفن حضرت فاطمه]] {{ع}} شرکت داشت<ref>صدوق، خصال، ج۲، ص۳۶۱؛ | [[فضایل]] حذیفه: به [[نقل]] برخی [[روایات]]، حذیفه در شمار کسانی است که [[امام علی]] {{ع}}از آنان به [[نیکی]] یاد کرده است و او در [[دفن حضرت فاطمه]] {{ع}} شرکت داشت<ref>صدوق، خصال، ج۲، ص۳۶۱؛ ابنشهرآشوب، ج۳، ص۴۱۲؛ فرات کوفی، ص۵۷۰.</ref>. نیز از قول آن [[حضرت]] [[روایت]] است که [[رسول خدا]] {{صل}} دو برابر دیگر [[انبیا]]، یعنی چهارده نفر [[رفیق]] و نجیب و [[وزیر]] دارد که یکی از آنها حذیفه است<ref>متقی هندی، ج۱۱، ص۶۴۰.</ref>. گویند از علی {{ع}} درباره حذیفه [[سؤال]] شد، فرمود: او [[منافق]] شناس است<ref>حسکانی، ج۲، ص۴۸۹؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۷۰.</ref>. از قول علی {{ع}} حذیفه را در زمره هفت تنی دانستهاند که به سبب ایشان، عنایتهای [[خدا]] بر [[مردم]] ارزانی میشود و همانها در [[نماز]] گزاردن بر پیکر [[فاطمه]] و [[خاکسپاری]] او [[حضور]] داشتهاند<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۷؛ حسکانی، ج۲، ص۴۹۹.</ref>. درباره [[زهد]] حذیفه گزارشی در دست است که او به هنگام عزیمت به [[مدائن]] بیش از تکه نانی از مردم درخواست نکرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۳۰؛ متقی هندی، ج۱۳، ص۳۴۳.</ref>. | ||
درگذشت حذیفه: [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۳۰.</ref> [[وفات]] او را چند ماه پس از [[قتل عثمان]] و در [[سال ۳۶ هجری]] دانسته است. برخی تصریح دارند که وفات حذیفه در اوایل سال ۳۶ بوده است<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۳۶.</ref>. در مقابل گزارشهای دیگر بیانگر آن هستند که حذیفه هنگام عزیمت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} از [[مدینه]] به [[عراق]]، از مدائن رسید و با سخنان خود به [[تشویق]] مردم برای [[همراهی]] با آن حضرت پرداخت، اما چون خود [[بیمار]] بود پس از [[گذشت]] یک هفته دار [[دنیا]] را [[وداع]] گفت<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴؛ قاضی نعمان، ج۴، ص۳۸۶.</ref>. به نقل [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸۸.</ref>، هنگامی که علی {{ع}} به ذوقار (نزدیکی [[بصره]]) رسید، [[حذیفه]] به [[یاران]] خود گفت خود را به [[امیرالمؤمنین]] و [[وصی]] [[سید]] المرسلین برسانید که [[حق]] در پاری دادن اوست. | درگذشت حذیفه: [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۳۰.</ref> [[وفات]] او را چند ماه پس از [[قتل عثمان]] و در [[سال ۳۶ هجری]] دانسته است. برخی تصریح دارند که وفات حذیفه در اوایل سال ۳۶ بوده است<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۳۶.</ref>. در مقابل گزارشهای دیگر بیانگر آن هستند که حذیفه هنگام عزیمت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} از [[مدینه]] به [[عراق]]، از مدائن رسید و با سخنان خود به [[تشویق]] مردم برای [[همراهی]] با آن حضرت پرداخت، اما چون خود [[بیمار]] بود پس از [[گذشت]] یک هفته دار [[دنیا]] را [[وداع]] گفت<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴؛ قاضی نعمان، ج۴، ص۳۸۶.</ref>. به نقل [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸۸.</ref>، هنگامی که علی {{ع}} به ذوقار (نزدیکی [[بصره]]) رسید، [[حذیفه]] به [[یاران]] خود گفت خود را به [[امیرالمؤمنین]] و [[وصی]] [[سید]] المرسلین برسانید که [[حق]] در پاری دادن اوست. |