غدیر خم در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
[[حسان]] [[جمال]] (شتربان [[امام صادق]] {{ع}}) گوید: امام صادق {{ع}} را از [[مدینه]] به [[مکه]] میبردم، هنگامی که به [[مسجد]] [[الغدیر]] رسیدیم، امام صادق {{ع}} نگاهی به طرف چپ مسجد انداخت و فرمود: این جای پای [[رسول]] خداست، در زمانی که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}؛ آن گاه امام صادق {{ع}} به گوشهای دیگر از مسجد نظر افکند و فرمود: اینجا محلی است که [[منافقان]] و سالم [[مولی]] [[ابن حذیفه]] و [[ابی عبیده بن جراح]]، [[خیمه]] زده بودند. چون دست [[پیامبر]] {{صل}} را دیدند که دست [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را گرفته و بلند کرده، بین خودشان گفتند: به چشمان او بنگرید، که در حدقه میچرخند، چنانکه که گویی چشمان مجنونی است. در این حال، [[جبرئیل]] {{ع}} این [[آیه]] را آورد: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را میشنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و میگویند بیگمان او دیوانه است * در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره قلم، آیه ۵۱-۵۲.</ref><ref>{{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَمَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى مَسْجِدِ الْغَدِيرِ نَظَرَ فِي مَيْسَرَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَاكَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} حَيْثُ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ ذَاكَ مَوْضِعُ فُسْطَاطِ الْمُنَافِقِينَ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ فَلَمَّا رَأَوْهُ رَافِعاً يَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمُ انْظُرُوا إِلَى عَيْنَيْهِ تَدُورَانِ كَأَنَّهُمَا عَيْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ {{ع}} بِهَذِهِ الْآيَةِ {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰.</ref>. | [[حسان]] [[جمال]] (شتربان [[امام صادق]] {{ع}}) گوید: امام صادق {{ع}} را از [[مدینه]] به [[مکه]] میبردم، هنگامی که به [[مسجد]] [[الغدیر]] رسیدیم، امام صادق {{ع}} نگاهی به طرف چپ مسجد انداخت و فرمود: این جای پای [[رسول]] خداست، در زمانی که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}؛ آن گاه امام صادق {{ع}} به گوشهای دیگر از مسجد نظر افکند و فرمود: اینجا محلی است که [[منافقان]] و سالم [[مولی]] [[ابن حذیفه]] و [[ابی عبیده بن جراح]]، [[خیمه]] زده بودند. چون دست [[پیامبر]] {{صل}} را دیدند که دست [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را گرفته و بلند کرده، بین خودشان گفتند: به چشمان او بنگرید، که در حدقه میچرخند، چنانکه که گویی چشمان مجنونی است. در این حال، [[جبرئیل]] {{ع}} این [[آیه]] را آورد: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را میشنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و میگویند بیگمان او دیوانه است * در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره قلم، آیه ۵۱-۵۲.</ref><ref>{{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَمَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى مَسْجِدِ الْغَدِيرِ نَظَرَ فِي مَيْسَرَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَاكَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} حَيْثُ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ ذَاكَ مَوْضِعُ فُسْطَاطِ الْمُنَافِقِينَ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ فَلَمَّا رَأَوْهُ رَافِعاً يَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمُ انْظُرُوا إِلَى عَيْنَيْهِ تَدُورَانِ كَأَنَّهُمَا عَيْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ {{ع}} بِهَذِهِ الْآيَةِ {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۶۰.</ref>. | ||
صاحب [[تفسیر البرهان]] از [[ | صاحب [[تفسیر البرهان]] از [[ابنشهرآشوب]] نقل میکند که [[پیامبر اکرم]] وقتی که [[علی بن ابیطالب]] را در [[غدیر خم]] به [[ولایت]] [[نصب]] فرمود، عدهای از [[قریش]] [[اجتماع]] کردند و گفتند: ای کاش [[پیامبر]] غیر از علی فرد دیگری را به این سمت برمیگزید و از [[ولایت علی]] اظهار [[تأسف]] کردند. این موضوع را [[ابوذر]] شنید و به [[رسول خدا]] خبر داد! پیامبر {{صل}} آنان را احضار فرمود و جریان قضیه را پرسید! آنان منکر شدند و [[سوگند]] یاد کردند که چنین موضوعی را درباره علی {{ع}} نگفتهاند سپس این [[آیه]] نازل شد. {{متن قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا...}}<ref>نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص۴۲۵.</ref>. | ||
از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده که در [[روز غدیر]] وقتی پیامبر اکرم دست علی {{ع}} را گرفت و به ولایت بعد از خود معرفی کرد، [[حارث بن نعمان]] فهری نزد پیامبر {{صل}} آمد و گفت: ای محمد آمدی و به ما امر کردی ۳۶۰ [[بت]] را رها کنید و بگویید [[خدا]] یکی است، گفتیم! بعد گفتی: پنج نوبت [[نماز]] بخوانید، خواندیم! گفتی: [[ماه رمضان]] [[روزه]] بدارید، قبول کردیم! گفتی: [[زکات]] [[مال]] بدهید، دادیم! [[حج]] را امر کردی، قبول کردیم، [[جهاد]] را امر کردی، ابا نکردیم، به این همه [[اوامر]] [[راضی]] نشدی تا دست پسر عمت را بالا بردی و بر ما [[فضیلت]] دادی و گفتی: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ فَهَذَا شَيْءٌ مِنْكَ أَمْ مِنَ اللَّهِ؟}} ما این را قبول نداریم! آیا این کار از جانب خودت بود یا امری از خدا بود؟ پیامبر فرمود: امری از جانب خدا بود، گفت: سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، آیا این کار از سوی خدا بود؟ پیامبر گفت: {{متن حدیث|وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّ هَذَا مِنَ اللَّهِ}} [[سوگند]] به خدایی که معبودی جز او نیست، این کار از سوی [[خدا]] بود. | از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده که در [[روز غدیر]] وقتی پیامبر اکرم دست علی {{ع}} را گرفت و به ولایت بعد از خود معرفی کرد، [[حارث بن نعمان]] فهری نزد پیامبر {{صل}} آمد و گفت: ای محمد آمدی و به ما امر کردی ۳۶۰ [[بت]] را رها کنید و بگویید [[خدا]] یکی است، گفتیم! بعد گفتی: پنج نوبت [[نماز]] بخوانید، خواندیم! گفتی: [[ماه رمضان]] [[روزه]] بدارید، قبول کردیم! گفتی: [[زکات]] [[مال]] بدهید، دادیم! [[حج]] را امر کردی، قبول کردیم، [[جهاد]] را امر کردی، ابا نکردیم، به این همه [[اوامر]] [[راضی]] نشدی تا دست پسر عمت را بالا بردی و بر ما [[فضیلت]] دادی و گفتی: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ فَهَذَا شَيْءٌ مِنْكَ أَمْ مِنَ اللَّهِ؟}} ما این را قبول نداریم! آیا این کار از جانب خودت بود یا امری از خدا بود؟ پیامبر فرمود: امری از جانب خدا بود، گفت: سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، آیا این کار از سوی خدا بود؟ پیامبر گفت: {{متن حدیث|وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّ هَذَا مِنَ اللَّهِ}} [[سوگند]] به خدایی که معبودی جز او نیست، این کار از سوی [[خدا]] بود. |