پرش به محتوا

امام کاظم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۴: خط ۱۴:
[[مادر امام کاظم]] {{ع}}، ام [[حمیده]] بربری نامیده می‌شد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} درباره همسرش ـ [[مادر]] [[امام هفتم]] ـ می‌فرماید: حمیده مانند شمش طلا از [[زشتی‌ها]] پاک است؛ [[فرشتگان]] همواره او را نگهداری کردند تا به من رسید، به سبب کرامتی که [[خداوند]] به من و [[حجت]] پس از من داشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.</ref>.
[[مادر امام کاظم]] {{ع}}، ام [[حمیده]] بربری نامیده می‌شد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} درباره همسرش ـ [[مادر]] [[امام هفتم]] ـ می‌فرماید: حمیده مانند شمش طلا از [[زشتی‌ها]] پاک است؛ [[فرشتگان]] همواره او را نگهداری کردند تا به من رسید، به سبب کرامتی که [[خداوند]] به من و [[حجت]] پس از من داشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.</ref>.


مرحوم [[کلینی]] داستان خرید حمیده را اینچنین ذکر کرده است: ابن [[عکاشة بن محصن]] [[اسدی]] در جلسه‌ای نزد [[امام باقر]] {{ع}} بود. در آنجا امام صادق {{ع}} نیز حضور داشت. ابن عکاشه از حضرت پرسید: چرا [[ابوعبدالله]] [[ازدواج]] نمی‌کند، درحالی که وقت ازدواج وی رسیده است؟ امام باقر {{ع}} که در برابرش کیسۀ پولِ سر به مهری بود، در پاسخ فرمود: به زودی برده‌فروشی از ساکنان بربر در خانه [[میمون]] [[منزل]] می‌کند. با این [[پول]] دختر برده‌ای برایش می‌خری. پس از مدتی امام باقر {{ع}} خبر ورود برده فروش را داد و [[دستور]] فرمود با کیسه پول دختری بخرید. ما نزد برده فروش رفتیم. گفت: تنها دو دختر [[بیمار]] برایم باقی مانده که حال یکی بهتر است. گفتیم: نکوتر را به چند می‌فروشی؟ گفت: هفتاد [[دینار]]. درخواست [[تخفیف]] کردیم، نپذیرفت. گفتیم: به مقدار همین کیسه زر می‌خریم؛ اما نمی‌دانیم چه مقدار زر است. مردی که با وی بود گفت: آن را باز کنید و وزن کنید؛ ما این‌گونه عمل کردیم. هفتاد دینار در آن بود. دخترک را خریدم و نزد [[امام باقر]] {{ع}} بردیم، درحالی که [[جعفر]] نزد وی [[ایستاده]] بود. جریان را گزارش دادیم. از [[کنیز]] پرسید نامت چیست؟ گفت: [[حمیده]]. فرمود: ستوده باشی در [[دنیا]] و [[پسندیده]] باشی در [[آخرت]]. پرسید دوشیزه هستی یا [[بیوه]]؟ گفت: دوشیزه‌ام و علت محفوظ ماندنش را از آسیب برده‌فروشان بیان کرد. امام باقر {{ع}} فرمود: ای جعفر، دختر را نزد خود ببر [[بهترین]] شخص روی [[زمین]]، یعنی [[موسی بن جعفر]] {{ع}} از او متولد خواهد شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۷۳.</ref>
مرحوم [[کلینی]] داستان خرید حمیده را اینچنین ذکر کرده است: ابن [[عکاشة بن محصن]] [[اسدی]] در جلسه‌ای نزد [[امام باقر]] {{ع}} بود. در آنجا امام صادق {{ع}} نیز حضور داشت. ابن عکاشه از حضرت پرسید: چرا [[ابوعبدالله]] [[ازدواج]] نمی‌کند، درحالی که وقت ازدواج وی رسیده است؟ امام باقر {{ع}} که در برابرش کیسۀ پولِ سر به مهری بود، در پاسخ فرمود: به زودی برده‌فروشی از ساکنان بربر در خانه [[میمون]] [[منزل]] می‌کند. با این [[پول]] دختر برده‌ای برایش می‌خری. پس از مدتی امام باقر {{ع}} خبر ورود برده فروش را داد و [[دستور]] فرمود با کیسه پول دختری بخرید. ما نزد برده فروش رفتیم. گفت: تنها دو دختر [[بیمار]] برایم باقی مانده که حال یکی بهتر است. گفتیم: نکوتر را به چند می‌فروشی؟ گفت: هفتاد [[دینار]]. درخواست [[تخفیف]] کردیم، نپذیرفت. گفتیم: به مقدار همین کیسه زر می‌خریم؛ اما نمی‌دانیم چه مقدار زر است. مردی که با وی بود گفت: آن را باز کنید و وزن کنید؛ ما این‌گونه عمل کردیم. هفتاد دینار در آن بود. دخترک را خریدم و نزد [[امام باقر]] {{ع}} بردیم، درحالی که [[جعفر]] نزد وی [[ایستاده]] بود. جریان را گزارش دادیم. از [[کنیز]] پرسید نامت چیست؟ گفت: [[حمیده]]. فرمود: ستوده باشی در [[دنیا]] و [[پسندیده]] باشی در [[آخرت]]. پرسید دوشیزه هستی یا [[بیوه]]؟ گفت: دوشیزه‌ام و علت محفوظ ماندنش را از آسیب برده‌فروشان بیان کرد. امام باقر {{ع}} فرمود: ای جعفر، دختر را نزد خود ببر [[بهترین]] شخص روی [[زمین]]، یعنی [[موسی بن جعفر]] {{ع}} از او متولد خواهد شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۷۳.</ref>


== کنیه و القاب ==
== کنیه و القاب ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش