پرش به محتوا

تقیه در معارف و سیره امام حسن عسکری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = پاسداری از دین | عنوان مدخل = تقیه | مداخل مرتبط = تقیه در قرآن - تقیه در فقه اسلامی - تقیه در کلام اسلامی - تقیه در معارف مهدویت - تقیه در فقه سیاسی - تقیه در سیره معصوم - تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی - تقیه...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = پاسداری از دین
| موضوع مرتبط = تقیه
| عنوان مدخل  = [[تقیه]]
| عنوان مدخل  = تقیه
| مداخل مرتبط = [[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]] - [[تقیه در معارف و سیره امام حسن عسکری]]
| مداخل مرتبط = [[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]] - [[تقیه در معارف و سیره امام حسن عسکری]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[امامان شیعه]] در مواقع [[لزوم]] و هنگامی که در [[مقام]] برخورد با [[حاکمان ستمگر]] [[زمان]] خود راه [[مبارزه]] مخفی را برمی‌گزیدند، از راهکار [[تقیه]] نیز برای این منظور بهره می‌بردند و نه تنها خودشان، بلکه [[شیعیان]] را نیز به استفاده از این شیوه توصیه می‌کردند. برای نمونه، [[عبدالعزیز]] بلخی می‌گوید: روزی در خیابان منتهی به بازار گوسفندفروشان نشسته بودم. ناگهان [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را دیدم که به سوی دارالعامه<ref>یعنی دارالخلافه، ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱۱، پاورقی شماره ۴.</ref> حرکت می‌کرد. در دلم گفتم: اگر فریاد کنم که ای [[مردم]]! این [[حجت]] خداست، او را بشناسید، مرا خواهند کشت؟ پس از آنکه [[امام عسکری]]{{ع}} به من نزدیک شدند انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که ساکت باش! چون شب خدمت [[امام]] رفتم، فرمود: یا باید پنهان کنی یا کشته شوی، پس بر [[جان]] خود بترس و مراقب باش<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۲۱۸.</ref>.
[[امامان شیعه]] در مواقع [[لزوم]] و هنگامی که در [[مقام]] برخورد با [[حاکمان ستمگر]] [[زمان]] خود راه [[مبارزه]] مخفی را برمی‌گزیدند، از راهکار [[تقیه]] نیز برای این منظور بهره می‌بردند و نه تنها خودشان، بلکه [[شیعیان]] را نیز به استفاده از این شیوه توصیه می‌کردند. برای نمونه، [[عبدالعزیز]] بلخی می‌گوید: روزی در خیابان منتهی به بازار گوسفندفروشان نشسته بودم. ناگهان [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را دیدم که به سوی دارالعامه<ref>یعنی دارالخلافه، ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱۱، پاورقی شماره ۴.</ref> حرکت می‌کرد. در دلم گفتم: اگر فریاد کنم که ای [[مردم]]! این [[حجت]] خداست، او را بشناسید، مرا خواهند کشت؟ پس از آنکه [[امام عسکری]]{{ع}} به من نزدیک شدند انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که ساکت باش! چون شب خدمت [[امام]] رفتم، فرمود: یا باید پنهان کنی یا کشته شوی، پس بر [[جان]] خود بترس و مراقب باش<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۲۱۸.</ref>.
همچنین امام عسکری{{ع}} به برخی از [[اصحاب]] می‌فرمود: اگر شنیدی کسی به ما [[دشنام]] می‌دهد به راهی که به تو دستور داده‌ام برو و بر [[حذر]] باش از اینکه در صدد جواب‌گویی برآیی و یا بخواهی به او بفهمانی که تو کیستی؛ زیرا ما در [[شهر]] و [[دیار]] [[بدی]] هستیم. پس راه خود را برو، [[اخبار]] و احوال تو به ما می‌رسد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۵۲۸ - ۵۲۹.</ref>.
همچنین امام عسکری{{ع}} به برخی از [[اصحاب]] می‌فرمود: اگر شنیدی کسی به ما [[دشنام]] می‌دهد به راهی که به تو دستور داده‌ام برو و بر [[حذر]] باش از اینکه در صدد جواب‌گویی برآیی و یا بخواهی به او بفهمانی که تو کیستی؛ زیرا ما در [[شهر]] و [[دیار]] [[بدی]] هستیم. پس راه خود را برو، [[اخبار]] و احوال تو به ما می‌رسد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۵۲۸ - ۵۲۹.</ref>.
همچنین آن [[حضرت]] اگر نسبت به [[امنیت]] و جان شیعیان [[احساس]] خطر می‌کرد در مواردی که ممکن بود به آنان هشدار می‌داد و حتی از آنان می‌خواست که از [[سلام کردن]] به آن حضرت نیز خودداری کنند. برای نمونه، از [[علی بن جعفر]] [[حلبی]] نقل کرده‌اند که گفت ما در روزی که امام عسکری{{ع}} به [[دارالخلافه]] می‌رفتند جمع شده بودیم و [[منتظر]] [[دیدار]] با آن حضرت بودیم که نوشته‌ای از آن حضرت رسید که در آن نوشته بودند: «[[آگاه]] باشید! هیچ یک به من [[سلام]] نکنید و با دست یا با سر به سمت من اشاره نکنید؛ زیرا بر [[جان]] خودتان ایمن نخواهید بود»<ref>قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۱، ص۴۳۹.</ref>.
 
همچنین آن حضرت اگر نسبت به [[امنیت]] و جان شیعیان [[احساس]] خطر می‌کرد در مواردی که ممکن بود به آنان هشدار می‌داد و حتی از آنان می‌خواست که از [[سلام کردن]] به آن حضرت نیز خودداری کنند. برای نمونه، از [[علی بن جعفر]] [[حلبی]] نقل کرده‌اند که گفت ما در روزی که امام عسکری{{ع}} به [[دارالخلافه]] می‌رفتند جمع شده بودیم و [[منتظر]] [[دیدار]] با آن حضرت بودیم که نوشته‌ای از آن حضرت رسید که در آن نوشته بودند: «[[آگاه]] باشید! هیچ یک به من [[سلام]] نکنید و با دست یا با سر به سمت من اشاره نکنید؛ زیرا بر [[جان]] خودتان ایمن نخواهید بود»<ref>قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۱، ص۴۳۹.</ref>.
پیش از [[هلاکت]] [[معتزّ]] [[عباسی]]، [[امام عسکری]]{{ع}} با نامه‌ای به [[ابوالقاسم]] [[اسحاق بن جعفر زبیری]] نوشتند و فرمودند: در [[خانه]] خود باش و بیرون نیا تا آن حادثه رخ دهد. [[اسحاق]] گوید: پس از مدتی «بریحه» کشته شد و من به امام عسکری{{ع}} نوشتم که حادثه رخ داد، دستور شما برای خروج از خانه چیست؟ آن [[حضرت]] در نامه‌ای نوشتند منظورم این حادثه نبود، حادثه‌ای دیگر در پیش است که برای معتزّ رخ خواهد داد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۲۳۸.</ref>
پیش از [[هلاکت]] [[معتزّ]] [[عباسی]]، [[امام عسکری]]{{ع}} با نامه‌ای به [[ابوالقاسم]] [[اسحاق بن جعفر زبیری]] نوشتند و فرمودند: در [[خانه]] خود باش و بیرون نیا تا آن حادثه رخ دهد. [[اسحاق]] گوید: پس از مدتی «بریحه» کشته شد و من به امام عسکری{{ع}} نوشتم که حادثه رخ داد، دستور شما برای خروج از خانه چیست؟ آن [[حضرت]] در نامه‌ای نوشتند منظورم این حادثه نبود، حادثه‌ای دیگر در پیش است که برای معتزّ رخ خواهد داد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۲۳۸.</ref>


خط ۱۹: خط ۲۱:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:تقیه]]
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش