پرش به محتوا

بعثت پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۴: خط ۶۴:
این مرحله، با [[بعثت]] آن حضرت آغاز شد بنابر مشهور سه سال طول کشید<ref>ابن هشام، ج۱، ص۲۸۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۳۱؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.</ref>، اما چهار سال نیز گفته شده است<ref>بلاذری، انساب، ج۱، ص۳۲.</ref>. در این مرحله که البته از جزئیات آن [[آگاهی]] [[درستی]] در دست نیست، [[رسول خدا]] {{صل}} نزدیک‌ترین افراد [[خانواده]]، مانند [[امام علی]] {{ع}}، [[حضرت خدیجه]] {{س}}، [[زید بن حارثه]] و عده‌ای از [[مسلمانان]] نخستین را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و [[مخالفت]] آن حضرت با [[قریش]] و [[مشرکان]] علنی نبود و در دعوت از افراد نیز تنها آنان را به اسلام دعوت می‌کرد و برخورد قریش نیز با آن حضرت در حد [[شگفتی]] از گزاردن [[نماز]] و [[تمسخر]] مسلمانان بود و می‌گفتند: پسر "ابن عبد المطلب" از؛ [[آسمان]]، [[سخن]] می‌گوید<ref>برای اطلاع از این موارد، ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶ یعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ حلبی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. اما پس از آن، مخالفت [[قریش]] بیشتر شد و مسلمانان، به ویژه [[بندگان]]، مورد تمسخر و [[آزار]] بیشتر قرار گرفتند و حتی برای [[نماز خواندن]] [[آزادی]] لازم را نداشتند، تا آنجا که بنا بر [[نقلی]]، این مسئله، موجب درگیری [[سعد بن ابی وقاص]] با برخی از مشرکان و زخمی شدن آن [[مشرک]] گردید و گفته‌اند این نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.</ref>. البته برخی نخستین [[خون]] ریخته شده در اسلام را به دست [[طلیب بن عمیر]] می‌دانند که در [[حمایت]] از رسول خدا {{صل}} رخ داد<ref>ر.ک: ابن حبیب، المنمق، ص۲۲۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۳۲۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۴۳۹.</ref>. پس از شدت یافتن آزار قریش، دار أرقم که به آن [[دارالاسلام]] هم گفته‌اند<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۳، ص۱۸۴.</ref>، به عنوان محل دعوت رسول خدا {{صل}} و [[عبادت]] و نماز و جلسات مسلمانان مورد توجه قرار گرفت و گفته‌اند مجموع افرادی که تا پیش از [[دعوت عمومی]] اسلام آوردند و حدود یک ماه در دار ارقم بودند، سی و نه<ref>حلبی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> یا [[چهل]] تن بودند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۱۹؛ برای اطلاع بیشتر، ر.ک: دار ارقم.</ref>. برخی نیز حضور [[رسول خدا]] {{صل}} و [[مسلمانان]] را در دارأرقم، تا سال چهارم و تا [[زمان]] [[دعوت عمومی]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: حلبی، ج۱، ص۲۸۳.</ref>. البته باید توجه داشت که پنهانی بودن این مرحله، به هیچ وجه بدان معنا نیست که [[مشرکان]] و به ویژه [[قریش]] از [[دعوت]] رسول خدا {{صل}} در این مرحله [[آگاهی]] نداشتند یا هیچ حرکتی بر ضد مسلمانان انجام نمی‌دادند، بلکه بدان معناست که برخوردها و [[دشمنی‌ها]] چندان آشکار شدت یافته نبود و بیشتر در حد [[تمسخر]] و [[آزار]] [[بندگان]] بود. با این حال، مواردی از دشمنی‌های آنان در منابع گزارش شده است و زمینه‌های مرحله دعوت عمومی به دنبال همین برخوردها فراهم آمد<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۴۶.</ref>.
این مرحله، با [[بعثت]] آن حضرت آغاز شد بنابر مشهور سه سال طول کشید<ref>ابن هشام، ج۱، ص۲۸۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۳۱؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.</ref>، اما چهار سال نیز گفته شده است<ref>بلاذری، انساب، ج۱، ص۳۲.</ref>. در این مرحله که البته از جزئیات آن [[آگاهی]] [[درستی]] در دست نیست، [[رسول خدا]] {{صل}} نزدیک‌ترین افراد [[خانواده]]، مانند [[امام علی]] {{ع}}، [[حضرت خدیجه]] {{س}}، [[زید بن حارثه]] و عده‌ای از [[مسلمانان]] نخستین را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و [[مخالفت]] آن حضرت با [[قریش]] و [[مشرکان]] علنی نبود و در دعوت از افراد نیز تنها آنان را به اسلام دعوت می‌کرد و برخورد قریش نیز با آن حضرت در حد [[شگفتی]] از گزاردن [[نماز]] و [[تمسخر]] مسلمانان بود و می‌گفتند: پسر "ابن عبد المطلب" از؛ [[آسمان]]، [[سخن]] می‌گوید<ref>برای اطلاع از این موارد، ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶ یعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ حلبی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. اما پس از آن، مخالفت [[قریش]] بیشتر شد و مسلمانان، به ویژه [[بندگان]]، مورد تمسخر و [[آزار]] بیشتر قرار گرفتند و حتی برای [[نماز خواندن]] [[آزادی]] لازم را نداشتند، تا آنجا که بنا بر [[نقلی]]، این مسئله، موجب درگیری [[سعد بن ابی وقاص]] با برخی از مشرکان و زخمی شدن آن [[مشرک]] گردید و گفته‌اند این نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.</ref>. البته برخی نخستین [[خون]] ریخته شده در اسلام را به دست [[طلیب بن عمیر]] می‌دانند که در [[حمایت]] از رسول خدا {{صل}} رخ داد<ref>ر.ک: ابن حبیب، المنمق، ص۲۲۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۳۲۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۴۳۹.</ref>. پس از شدت یافتن آزار قریش، دار أرقم که به آن [[دارالاسلام]] هم گفته‌اند<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۳، ص۱۸۴.</ref>، به عنوان محل دعوت رسول خدا {{صل}} و [[عبادت]] و نماز و جلسات مسلمانان مورد توجه قرار گرفت و گفته‌اند مجموع افرادی که تا پیش از [[دعوت عمومی]] اسلام آوردند و حدود یک ماه در دار ارقم بودند، سی و نه<ref>حلبی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> یا [[چهل]] تن بودند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۱۹؛ برای اطلاع بیشتر، ر.ک: دار ارقم.</ref>. برخی نیز حضور [[رسول خدا]] {{صل}} و [[مسلمانان]] را در دارأرقم، تا سال چهارم و تا [[زمان]] [[دعوت عمومی]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: حلبی، ج۱، ص۲۸۳.</ref>. البته باید توجه داشت که پنهانی بودن این مرحله، به هیچ وجه بدان معنا نیست که [[مشرکان]] و به ویژه [[قریش]] از [[دعوت]] رسول خدا {{صل}} در این مرحله [[آگاهی]] نداشتند یا هیچ حرکتی بر ضد مسلمانان انجام نمی‌دادند، بلکه بدان معناست که برخوردها و [[دشمنی‌ها]] چندان آشکار شدت یافته نبود و بیشتر در حد [[تمسخر]] و [[آزار]] [[بندگان]] بود. با این حال، مواردی از دشمنی‌های آنان در منابع گزارش شده است و زمینه‌های مرحله دعوت عمومی به دنبال همین برخوردها فراهم آمد<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۴۶.</ref>.


=== دعوت [[خویشاوندان]] ===
=== دعوت خویشاوندان ===
{{اصلی|دعوت خویشاوندان پیامبر خاتم}}
این مرحله پس از سه سال [[دعوت سری]] و بنا بر مشهور با [[نزول]] [[آیه انذار]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. آغاز شد و رسول خدا {{صل}} مأموریت یافت دعوت خود را میان خویشاوندان نزدیک خود آشکار کند. از این رو، آن حضرت به [[امام علی]] {{ع}} [[دستور]] داد غذایی تهیه بیند و بزرگان [[بنی عبدالمطلب]] را دعوت نماید تا با آنان سخن گوید و [[مأموریت]] خود را انجام دهد. امام علی {{ع}} چنین کرد و حدود چهل تن از خویشاوندان رسول خدا {{صل}} حاضر شدند که برخی از [[عموهای پیامبر]]، از جمله [[ابوطالب]]، [[حمزه]]، [[عباس]] و [[ابولهب]] در میان آنان بودند. پس از صرف [[غذا]] که با معجزاتی همراه بود، هنگامی که رسول خدا {{صل}} [[تصمیم]] گرفت سخن بگوید ابولهب اجازه نداد و جلسه را به هم زد. از این‌رو، رسول خدا {{صل}} از امام علی {{ع}} خواست تا دوباره این میهمانی را تشکیل دهد. [[روز]] بعد باز غذا تهیه و میهمانی تشکیل شد. در این جلسه، رسول خدا {{صل}} با بنی عبدالمطلب [[سخن]] گفت و با اشاره به آنکه خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای آنان آورده است، ایشان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و فرمود: "کدام یک از شما مرا بر این امر [[یاری]] می‌کند تا آنکه همو، [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟" همه [[سکوت]] کردند و کسی جز [[امام علی]] {{ع}} به [[پیامبر]] پاسخ نداد. از این‌رو، [[رسول خدا]] {{صل}} به آنان فرمود: "همانا این [[علی]] {{ع}} برادر، وصی و جانشین من در بین شماست، پس سخن او را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هذا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي؛ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}</ref>، سپس حاضران برخاستند و می‌خندیدند و به [[ابوطالب]] می‌گفتند: او رسول خدا {{صل}} به تو [[دستور]] داد سخن پسرت را بشنوی و از او اطاعت کنی!<ref>برای نمونه، ر.ک: طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۲۰-۳۱۹؛ بغوی، ج۳، ص۴۰۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۵۰-۴۹.</ref>. این خبر که در [[تاریخ]] به [[حدیث دار]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۹.</ref>، [[حدیث یوم الدار]]<ref>ابن جبر، ص۲۳۶.</ref>، [[حدیث انذار]]<ref>ر.ک: ابن حجر، تهذیب، ج۳، ص۳۰.</ref> و [[حدیث عشیره]]<ref>ر.ک: امینی، ج۲، ص۲۷۶.</ref> مشهور است، از مهم‌ترین [[دلایل]] [[اثبات]] [[امامت امام علی]] {{ع}} و بیانگر [[همراهی]] [[امامت]] و [[رسالت]] است، اما در برخی منابع به طور کامل<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۱.</ref> و در برخی منابع بخش مربوط به [[وصایت]] و [[خلافت امام علی]] {{ع}} حذف شده است<ref>ر.ک: ابن اسحاق، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> حتی [[طبری]] که حدیث را به صورت کامل آورده، در جایی دیگر<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۹.</ref> جمله {{متن حدیث|وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}} را حذف کرده و به جای آن {{عربی|"كذا وكذا"}}؛ آورده است. البته در برخی منابع، دو خبر دیگر درباره [[آیه انذار]] نقل شده است<ref>ر.ک: بخاری، ج۶، ص۱۶ و ۹۴؛ مسلم، ج۱، ص۱۳۳؛ نسائی انذار و، ج۶، ص۲۴۹-۲۴۸.</ref> که به دلایلی، از جمله [[ناسازگاری]] با مفهوم [[آیه انذار]] و نیز ناهماهنگی بین [[روایات]]، [[نادرست]] می‌نمایند و برخی منابع، خبر بالا را با این دو خبر خلط کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶؛ حلبی، ج۱، ص۲۸۳؛ و برای آگاهی بیشتر، ر.ک: یوسفی غروی، ج۱، ص۴۲۶-۴۰۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۴۶-۴۷.</ref>
این مرحله پس از سه سال [[دعوت سری]] و بنا بر مشهور با [[نزول]] [[آیه انذار]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. آغاز شد و رسول خدا {{صل}} مأموریت یافت دعوت خود را میان خویشاوندان نزدیک خود آشکار کند. از این رو، آن حضرت به [[امام علی]] {{ع}} [[دستور]] داد غذایی تهیه بیند و بزرگان [[بنی عبدالمطلب]] را دعوت نماید تا با آنان سخن گوید و [[مأموریت]] خود را انجام دهد. امام علی {{ع}} چنین کرد و حدود چهل تن از خویشاوندان رسول خدا {{صل}} حاضر شدند که برخی از [[عموهای پیامبر]]، از جمله [[ابوطالب]]، [[حمزه]]، [[عباس]] و [[ابولهب]] در میان آنان بودند. پس از صرف [[غذا]] که با معجزاتی همراه بود، هنگامی که رسول خدا {{صل}} [[تصمیم]] گرفت سخن بگوید ابولهب اجازه نداد و جلسه را به هم زد. از این‌رو، رسول خدا {{صل}} از امام علی {{ع}} خواست تا دوباره این میهمانی را تشکیل دهد. [[روز]] بعد باز غذا تهیه و میهمانی تشکیل شد. در این جلسه، رسول خدا {{صل}} با بنی عبدالمطلب [[سخن]] گفت و با اشاره به آنکه خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای آنان آورده است، ایشان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و فرمود: "کدام یک از شما مرا بر این امر [[یاری]] می‌کند تا آنکه همو، [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟" همه [[سکوت]] کردند و کسی جز [[امام علی]] {{ع}} به [[پیامبر]] پاسخ نداد. از این‌رو، [[رسول خدا]] {{صل}} به آنان فرمود: "همانا این [[علی]] {{ع}} برادر، وصی و جانشین من در بین شماست، پس سخن او را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هذا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي؛ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}</ref>، سپس حاضران برخاستند و می‌خندیدند و به [[ابوطالب]] می‌گفتند: او رسول خدا {{صل}} به تو [[دستور]] داد سخن پسرت را بشنوی و از او اطاعت کنی!<ref>برای نمونه، ر.ک: طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۲۰-۳۱۹؛ بغوی، ج۳، ص۴۰۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۵۰-۴۹.</ref>. این خبر که در [[تاریخ]] به [[حدیث دار]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۹.</ref>، [[حدیث یوم الدار]]<ref>ابن جبر، ص۲۳۶.</ref>، [[حدیث انذار]]<ref>ر.ک: ابن حجر، تهذیب، ج۳، ص۳۰.</ref> و [[حدیث عشیره]]<ref>ر.ک: امینی، ج۲، ص۲۷۶.</ref> مشهور است، از مهم‌ترین [[دلایل]] [[اثبات]] [[امامت امام علی]] {{ع}} و بیانگر [[همراهی]] [[امامت]] و [[رسالت]] است، اما در برخی منابع به طور کامل<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۱.</ref> و در برخی منابع بخش مربوط به [[وصایت]] و [[خلافت امام علی]] {{ع}} حذف شده است<ref>ر.ک: ابن اسحاق، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> حتی [[طبری]] که حدیث را به صورت کامل آورده، در جایی دیگر<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۹.</ref> جمله {{متن حدیث|وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}} را حذف کرده و به جای آن {{عربی|"كذا وكذا"}}؛ آورده است. البته در برخی منابع، دو خبر دیگر درباره [[آیه انذار]] نقل شده است<ref>ر.ک: بخاری، ج۶، ص۱۶ و ۹۴؛ مسلم، ج۱، ص۱۳۳؛ نسائی انذار و، ج۶، ص۲۴۹-۲۴۸.</ref> که به دلایلی، از جمله [[ناسازگاری]] با مفهوم [[آیه انذار]] و نیز ناهماهنگی بین [[روایات]]، [[نادرست]] می‌نمایند و برخی منابع، خبر بالا را با این دو خبر خلط کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶؛ حلبی، ج۱، ص۲۸۳؛ و برای آگاهی بیشتر، ر.ک: یوسفی غروی، ج۱، ص۴۲۶-۴۰۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۴۶-۴۷.</ref>


۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش