شهادت امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - 'جمع آوری' به 'جمعآوری') |
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
از کتاب [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]] نقل است: هنگامی که سرِ [[حسین بن علی]] {{ع}} را برای عبیداللّه بن زیاد آوردند و او با چوبدستیاش، با سر ایشان [[بازی]] میکرد و میگفت: «چه دندان خوبی داشته!». به او گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، تو را بدنام میکنم. [[پیامبر خدا]] {{صل}} را دیدم که جای [ضربه] چوبت بر دهان [[حسین]] را میبوسید<ref>{{متن حدیث|لَمَّا اُتِيَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ {{ع}} إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ، جَعَلَ يَنْكُتُ بِقَضِيبٍ فِي يَدِهِ، وَ يَقُولُ: إِنْ كَانَ لَحَسَنَ الثَّغْرِ. فَقُلْتُ: وَاللَّهِ، لَأَسُوءَنَّكَ، لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللّهِ {{صل}} يُقَبِّلُ مَوْضِعَ قَضِيبِكَ مِنْ فِيهِ}} (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۵، ح۲۸۷۸؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ص۱۰۸، ح۳۹۶۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۳.</ref> | از کتاب [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]] نقل است: هنگامی که سرِ [[حسین بن علی]] {{ع}} را برای عبیداللّه بن زیاد آوردند و او با چوبدستیاش، با سر ایشان [[بازی]] میکرد و میگفت: «چه دندان خوبی داشته!». به او گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، تو را بدنام میکنم. [[پیامبر خدا]] {{صل}} را دیدم که جای [ضربه] چوبت بر دهان [[حسین]] را میبوسید<ref>{{متن حدیث|لَمَّا اُتِيَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ {{ع}} إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ، جَعَلَ يَنْكُتُ بِقَضِيبٍ فِي يَدِهِ، وَ يَقُولُ: إِنْ كَانَ لَحَسَنَ الثَّغْرِ. فَقُلْتُ: وَاللَّهِ، لَأَسُوءَنَّكَ، لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللّهِ {{صل}} يُقَبِّلُ مَوْضِعَ قَضِيبِكَ مِنْ فِيهِ}} (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۵، ح۲۸۷۸؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ص۱۰۸، ح۳۹۶۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۳.</ref> | ||
=== [[زید بن ارقم]]<ref>زید بن ارقم بن قیس انصاری خزرجی - که در کنیه او اختلاف است - | === [[زید بن ارقم]]<ref>زید بن ارقم بن قیس انصاری خزرجی - که در کنیه او اختلاف است - از اصحاب پیامبر خدا {{صل}}، امام علی {{ع}}، امام حسن {{ع}} و امام حسین {{ع}} بود. وی، پس از پیامبر {{صل}}، نابینا شد و مجدّداً بینا گردید. او در هفده جنگ، حضور داشت. زید، از هواداران امام علی {{ع}} بود و در جنگهای ایشان، حضور داشت. وی از پیامبر {{صل}} و علی {{ع}} روایت نقل کرده است. او در کوفه سکنا گزید و در محلّه کِنده، خانهای ساخت و در دوران مختار به سال ۶۶ یا ۶۸ ق، از دنیا رفت.</ref> === | ||
از کتاب [[الصواعق المحرقة (کتاب)|الصواعق المُحْرِقة]] نقل است: ابن ابی الدنیا، [[روایت]] کرده است که: زید بن ارقم، نزد عبیداللّه بن زیاد بود و به او گفت: چوبت را [از لب حسین] بردار. به خدا سوگند، همواره میدیدم که پیامبر خدا {{صل}} میان این دو لب را میبوسید. [[زید]]، سپس [[گریه]] کرد. [[ابن زیاد]] گفت: خدا، چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد خرفتی نبودی، گردنت را میزدم. زید برخاست، در حالی که میگفت: [[مردم]]! از امروز، شما بَردهاید. پسر [[فاطمه]] {{س}} را کشتید و [[ابن مرجانه]] را [[حاکم]] کردید. به خدا سوگند، خوبانِ شما را میکُشد و بَدانتان را به [[بردگی]] میگیرد. از [[رحمت خدا]] دور باد آنکه تن به [[خواری]] و [[ننگ]] بدهد! سپس به [[ابن زیاد]] گفت: برایت خبری را میگویم که بیش از این، تو را به [[خشم]] آورَد. [[پیامبر خدا]] {{صل}} را دیدم که [[حسن]] {{ع}} را بر روی پای راست و [[حسین]] {{ع}} را بر روی پای چپش نشاند و دستش را بر وسط سر این دو گذاشت و آن گاه گفت: «خداوندا! من این دو را و [نیز] صالحِ [[مؤمنان]] را به تو میسپارم». ابن زیاد! [[امانت]] [[پیامبر]] {{صل}} در نزد تو چه جایی دارد؟!<ref>{{متن حدیث|رَوَى ابْنُ أَبِي الدُّنْيَا: أَنَّهُ كَانَ عِنْدَهُ [أَيْ عِنْدَ ابْنِ زِيَادٍ] زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ، فَقَالَ لَهُ: اِرْفَع قَضِيبَكَ، فَوَاللَّهِ، لَطالَمَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يُقَبِّلُ مَا بَيْنَ هَاتَيْنِ الشَّفَتَيْنِ، ثُمَّ جَعَلَ زَيْدٌ يَبْكِي. فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ: أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ! لَوْلَا أَنَّكَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ لَضَرَبْتُ عُنُقَكَ. فَنَهَضَ وَ هُوَ يَقُولُ: أَيُّهَا النَّاسُ! أَنْتُمُ الْعَبِيدُ بَعْدَ الْيَوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فَاطِمَةَ {{س}}، وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجَانَةَ! وَاللّهِ، لَيَقْتُلَنَّ خِيَارَكُم، وَ يَسْتَعْبِدَنَّ شِرَارَكُمْ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِيَ بِالذِّلَّةِ وَالعَارِ. ثُمَّ قَالَ: يَابْنَ زِيَادٍ! لَاُحَدِّثَنَّكَ بِمَا هُوَ أَغْيَظُ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا، رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} أَقْعَدَ حَسَناً عَلَى فَخِذِهِ اليُمْنَى، وَ حُسَيْناً عَلَى اليُسْرَى، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى يَافُوخِهِمَا، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ إِيَّاهُمَا وَ صَالِحَ المُؤْمِنِينَ، فَكَيْفَ كَانَت وَدِيعَةُ النَّبِيِّ {{صل}} عِنْدَكَ يَابْنَ زِيَادٍ}} (الصواعق المحرقة، ص۱۹۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۳.</ref> | از کتاب [[الصواعق المحرقة (کتاب)|الصواعق المُحْرِقة]] نقل است: ابن ابی الدنیا، [[روایت]] کرده است که: زید بن ارقم، نزد عبیداللّه بن زیاد بود و به او گفت: چوبت را [از لب حسین] بردار. به خدا سوگند، همواره میدیدم که پیامبر خدا {{صل}} میان این دو لب را میبوسید. [[زید]]، سپس [[گریه]] کرد. [[ابن زیاد]] گفت: خدا، چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد خرفتی نبودی، گردنت را میزدم. زید برخاست، در حالی که میگفت: [[مردم]]! از امروز، شما بَردهاید. پسر [[فاطمه]] {{س}} را کشتید و [[ابن مرجانه]] را [[حاکم]] کردید. به خدا سوگند، خوبانِ شما را میکُشد و بَدانتان را به [[بردگی]] میگیرد. از [[رحمت خدا]] دور باد آنکه تن به [[خواری]] و [[ننگ]] بدهد! سپس به [[ابن زیاد]] گفت: برایت خبری را میگویم که بیش از این، تو را به [[خشم]] آورَد. [[پیامبر خدا]] {{صل}} را دیدم که [[حسن]] {{ع}} را بر روی پای راست و [[حسین]] {{ع}} را بر روی پای چپش نشاند و دستش را بر وسط سر این دو گذاشت و آن گاه گفت: «خداوندا! من این دو را و [نیز] صالحِ [[مؤمنان]] را به تو میسپارم». ابن زیاد! [[امانت]] [[پیامبر]] {{صل}} در نزد تو چه جایی دارد؟!<ref>{{متن حدیث|رَوَى ابْنُ أَبِي الدُّنْيَا: أَنَّهُ كَانَ عِنْدَهُ [أَيْ عِنْدَ ابْنِ زِيَادٍ] زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ، فَقَالَ لَهُ: اِرْفَع قَضِيبَكَ، فَوَاللَّهِ، لَطالَمَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يُقَبِّلُ مَا بَيْنَ هَاتَيْنِ الشَّفَتَيْنِ، ثُمَّ جَعَلَ زَيْدٌ يَبْكِي. فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ: أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ! لَوْلَا أَنَّكَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ لَضَرَبْتُ عُنُقَكَ. فَنَهَضَ وَ هُوَ يَقُولُ: أَيُّهَا النَّاسُ! أَنْتُمُ الْعَبِيدُ بَعْدَ الْيَوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فَاطِمَةَ {{س}}، وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجَانَةَ! وَاللّهِ، لَيَقْتُلَنَّ خِيَارَكُم، وَ يَسْتَعْبِدَنَّ شِرَارَكُمْ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِيَ بِالذِّلَّةِ وَالعَارِ. ثُمَّ قَالَ: يَابْنَ زِيَادٍ! لَاُحَدِّثَنَّكَ بِمَا هُوَ أَغْيَظُ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا، رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} أَقْعَدَ حَسَناً عَلَى فَخِذِهِ اليُمْنَى، وَ حُسَيْناً عَلَى اليُسْرَى، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى يَافُوخِهِمَا، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ إِيَّاهُمَا وَ صَالِحَ المُؤْمِنِينَ، فَكَيْفَ كَانَت وَدِيعَةُ النَّبِيِّ {{صل}} عِنْدَكَ يَابْنَ زِيَادٍ}} (الصواعق المحرقة، ص۱۹۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۳.</ref> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
[[ابوبکر هذلی]] اینگونه نقل کرده است که: حسن بصری، آن گاه که [[حسین]] {{ع}} کشته شد، چنان گریست که پهلوهایش تکان میخوردند. سپس گفت: چه [[خوار]] است امّتی که در آن، پسر پدری حرامزاده، پسر پیامبر [[امّت]] را بکُشد!<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بَكَى حَتَّى اخْتَلَجَ جَنباهُ، ثُمَّ قَالَ: وَا ذُلَّ اُمَّةٍ قَتَلَ ابْنُ دَعِيِّهَا ابْنَ نَبِيِّهَا}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۲۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۸.</ref> | [[ابوبکر هذلی]] اینگونه نقل کرده است که: حسن بصری، آن گاه که [[حسین]] {{ع}} کشته شد، چنان گریست که پهلوهایش تکان میخوردند. سپس گفت: چه [[خوار]] است امّتی که در آن، پسر پدری حرامزاده، پسر پیامبر [[امّت]] را بکُشد!<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بَكَى حَتَّى اخْتَلَجَ جَنباهُ، ثُمَّ قَالَ: وَا ذُلَّ اُمَّةٍ قَتَلَ ابْنُ دَعِيِّهَا ابْنَ نَبِيِّهَا}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۲۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۸.</ref> | ||
=== [[ابراهیم بن مالک اشتر]]<ref>ابراهیم بن مالک اشتر بن حارث نَخَعی - که پدرش از بزرگان تابعیان و از نام آورترین یاران امیر مؤمنان علی {{ع}} بود - | === [[ابراهیم بن مالک اشتر]]<ref>ابراهیم بن مالک اشتر بن حارث نَخَعی - که پدرش از بزرگان تابعیان و از نام آورترین یاران امیر مؤمنان علی {{ع}} بود - مردی چابک سوار، دلیر، شجاع، زبان آور و دوستدار اهل بیت {{عم}} بود. وقتی مختار با شعار خونخواهی حسین {{ع}}، بر کوفه دست یافت، از او کمک گرفت و حکمرانی مختار با یاری او، ثبات و قرار یافت. ابراهیم، عبیداللّه بن زیاد را در سال ۶۷ ق، با دست خود به هلاکت رساند و آن گاه، سلطهاش را تا موصل و اطراف آن، گسترش داد. از کارها و فعّالیتهای او به دست میآید که وی، به حکومت مختار، بیتوجّهی میکرده است. ابراهیم، پس از کشته شدن مختار، به مُصعَب بن زبیر پیوست و گویا با این کار، بنای جنگ با شامیان را داشت. عبد الملک با او جنگید و زمانی که عراقیان، او را تنها گذاشتند، عبد الملک بر وی فائق آمد. او پیوسته با عبد الملک جنگید تا به سال ۷۱ ق، کشته شد و در نزدیکی سامرّا به خاک سپرده شد.</ref> === | ||
در کتاب [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]] به نقل از [[ابراهیم]] آمده است: اگر از [[قاتلان]] [[حسین بن علی]] {{ع}} بودم و آمرزیده میشدم و وارد [[بهشت]] میشدم، [[شرم]] میکردم که از کنار [[پیامبر]] {{صل}} عبور کنم و ایشان به صورت من بنگرد<ref>{{متن حدیث|لَوْ كُنْتُ فِيمَنْ قَتَلَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}}، ثُمَّ غُفِرَ لِي، ثُمَّ اُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ، اسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَمُرَّ عَلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَيَنْظُرَ فِي وَجْهِي}} (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۲، ش۲۸۲۹؛ تهذیب الکمال، ج۲۵، ص۱۵۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۹.</ref> | در کتاب [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]] به نقل از [[ابراهیم]] آمده است: اگر از [[قاتلان]] [[حسین بن علی]] {{ع}} بودم و آمرزیده میشدم و وارد [[بهشت]] میشدم، [[شرم]] میکردم که از کنار [[پیامبر]] {{صل}} عبور کنم و ایشان به صورت من بنگرد<ref>{{متن حدیث|لَوْ كُنْتُ فِيمَنْ قَتَلَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}}، ثُمَّ غُفِرَ لِي، ثُمَّ اُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ، اسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَمُرَّ عَلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَيَنْظُرَ فِي وَجْهِي}} (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۲، ش۲۸۲۹؛ تهذیب الکمال، ج۲۵، ص۱۵۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۹.</ref> | ||
=== [[بشر بن غالب]]<ref>بشر بن غالب اسدی کوفی - که کنیهاش ابو صادق است - | === [[بشر بن غالب]]<ref>بشر بن غالب اسدی کوفی - که کنیهاش ابو صادق است - از یاران امیر مؤمنان {{ع}}، امام حسن {{ع}}، امام حسین {{ع}} و امام زین العابدین {{ع}} بوده است. ظاهرا او و برادرش بشیر، دعای روز عرفه را از امام حسین {{ع}} روایت کردهاند. وی، در زمان مختار، به زندان افکنده شد و پس از کشته شدن مختار، آزاد گردید.</ref> === | ||
از [[عبداللّه بن شریک]] نقل است که: بِشر بن غالب را دیدم که به خاطر [[پشیمانی]] از کمک نکردن به [[حسین]] {{ع}}، بر روی [[قبر]] وی، غلت میزد<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ بِشْرَ بْنَ غَالِبٍ يَتَمَرَّغُ عَلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ {{ع}} نَدَامَةً عَلَى مَا فَاتَهُ مِنْ نَصْرِهِ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۱، ش۴۶۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۹.</ref> | از [[عبداللّه بن شریک]] نقل است که: بِشر بن غالب را دیدم که به خاطر [[پشیمانی]] از کمک نکردن به [[حسین]] {{ع}}، بر روی [[قبر]] وی، غلت میزد<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ بِشْرَ بْنَ غَالِبٍ يَتَمَرَّغُ عَلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ {{ع}} نَدَامَةً عَلَى مَا فَاتَهُ مِنْ نَصْرِهِ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۱، ش۴۶۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۳۹.</ref> | ||