|
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط =[[نیاکان پیامبر خاتم در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط =[[نیاکان پیامبر خاتم در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} |
| == مقدمه ==
| |
| منظور این است که [[رسول اکرم]] {{صل}} [[پیامبری]] [[برگزیده]] از نژاد [[عرب]]، یعنی [[قریش]] در [[حجاز]] بود و این خود موقعیتی [[اجتماعی]] برای موفقیت در [[دعوت]] ایجاد میکرد، نه این که [[پیامبر]] به این امور میبالید و یا برای آن [[ارزش]] قائل بود. این [[موقعیت]] هم بیش از آنکه جنبه نژادی داشته باشد، وصف [[دینی]] و اتصال به [[سلسله]] ابراهیمی در مکان [[مقدس]] و بنیانگذاری [[کعبه]] و [[مبارزه]] با [[بتپرستی]] و [[شرک]] و [[دعوت به توحید]] و انجام [[مناسک]] [[دینی]] داشت. از سوی دیگر حرکت [[پیامبر]] تداوم همان [[دعوت]] و [[رفتار]] او مانند آن بنیانگذار را داشت.
| |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۷-۱۲۹.</ref>. '''نکته''': [[حسن]] و [[قتاده]] و جمعی (منقول در درالمنثور) میگویند: منظور از [[پیغمبری]] که از [[خداوند]] [[بعثت]] او را در میان [[ذریه]] خود تقاضا کرده “پیغمبر ما” است؛ زیرا از [[رسول اکرم]] [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ وَ بُشْرَى عِيسَى}} یعنی دعای [[ابراهیم]] {{ع}} و [[بشارت]] [[عیسی]] {{ع}} من هستم و مراد از [[بشارت]] [[عیسی]] {{ع}} بشارتی است که از جمله {{متن قرآن|مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ}}<ref>«نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است» سوره صف، آیه ۶.</ref> استفاده میشود. و [[دلیل]] این موضوع این است که [[ابراهیم]] {{ع}} [[دعا]] را درباره [[ذریه]] خود که در [[مکه]] و حوالی آن اقامت دارند کرد و گفت {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ}} یعنی پروردگارا در میان [[ذریه]] من که در [[مکه]] اقامت دارند [[پیغمبری]] [[مبعوث]] کن در حالی که میدانیم این خصوصیّت به غیر از [[حضرت محمّد]] {{صل}} بر هیچکس قابل [[تطبیق]] نیست<ref>ترجمه مجمع البیان، ج۲، ص۶۱.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ * إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ * وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم * مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد * و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۶-۲۸.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ}}<ref>«تا به گروهی بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشدهاند، از این رو آنان غافلند» سوره یس، آیه ۶.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ * فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«این (- فرجام ما) جز (همان) مرگ نخستین ما نیست و ما انگیخته نخواهیم شد * پس اگر راست میگویید پدرانمان را (نزد ما) باز آورید» سوره دخان، آیه ۳۵-۳۶.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ * وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دستهای) میمیریم و (دستهای) زنده میشویم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمیگرایند * و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود برهان آنان جز این نیست که میگویند: اگر راست میگویید پدران ما را (نزد ما) باز آورید» سوره جاثیه، آیه ۲۴-۲۵.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ * وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست * و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۳-۹۰.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند میگویند: این جز مردی نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.</ref>.
| |
| #{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ}}<ref>«و کافران گفتند: آیا ما و پدرانمان هنگامی که (مردیم و) خاک شدیم دوباره (از گور) بیرون آورده خواهیم شد؟» سوره نمل، آیه ۶۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| == نکات == | | ==[[نیاکان]] رسول خدا{{صل}}== |
| در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
| | رسول خدا{{صل}} بدون تردید از [[اسماعیل ذبیح]] [[الله]] فرزند [[ابراهیم خلیل الرحمن]]{{ع}} [[نسب]] میبرد. در روایتی از رسول خدا{{صل}} نقل شده است که نسب مرا تا عَدْنان بیشتر ذکر نکنید<ref>{{متن حدیث|إِذَا بَلَغَ نَسَبِي إِلَى عَدْنَانَ فَأَمْسِكُوا}}؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. دلیل این امر فاصله زمانی زیاد و گذشت قرنها و [[اقوام]] بسیار بین [[حضرت اسماعیل]] و [[پیامبر]]{{صل}} است. به قول [[قاضی عبدالجبار]] اتصال [[انساب]] در این ایام طولانی؛ غیر معلوم و نتیجه آن [[کذب]] است<ref>{{متن حدیث|الْقَاضِي عَبْدُ الْجَبَّارِ: أَنَّ اتِّصَالَ الْأَنْسَابِ غَيْرُ مَعْلُومٍ فَلَا يَخْلُو إِمَّا أَنْ يَكُونَ كَاذِباً أَوْ فِي حُكْمِ الْكَاذِبِ}}؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۱، ص۱۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۹۴.</ref>. [[عرب]] منسوب به عَدْنان؛ عَدنانی گفته میشوند. آن طور که عربهای باقی مانده از [[نسل]] [[اسماعیل ذبیح]] به سایر اجداد آن [[حضرت]]، [[معدی]]، نزاری، [[مُضَری]] و تمام آنها که عرب شمالی هستند را عرب مُستَعربه گویند<ref>سمعانی، الانساب، ج۱، ص۲۲.</ref>. |
| # [[پیامبر اسلام]] برانگیخته شده از [[نسل ابراهیم]] و [[اسماعیل]]: {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ... *... وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً... * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ...}}، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ * إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ * وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}؛
| | [[عدنانیان]] پیش از [[اسلام]] در تهامه، نجد، [[حجاز]] و... [[سکونت]] داشتند. در مقابل عرب [[عدنانی]]، عرب [[قحطان]] است که به [[یعرب بن قحطان]] [[نسب]] میبرند. [[قحطانیان]] از جنوب به شمال [[عربستان]] آمدند. به عرب [[قحطانی]] عرب جنوبی و عرب عاربه<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۲۰.</ref> نیز میگویند. جُرْهُمیان شاخهای از عرب قحطانی بودند که [[مادر]] [[فرزندان]] حضرت اسماعیل از این تیره است. [[جرهمیان]] تولیت [[کعبه]] را قبل از [[خُزاعه]] در دست داشتند. شاخصترین افراد در بین [[اجداد رسول خدا]]{{صل}} عبارتند از: |
| # [[انذار]] شدن نیاکان [[مردم]] [[صدر اسلام]]، به وسیله [[پیامبران]] قبل از [[پیامبر اکرم]]: {{متن قرآن|لِتُنْذِرَ قَوْمًا<ref>این برداشت مبتنی بر این احتمال است که $ما» در {{متن قرآن|مَا أُنْذِرَ}} مصدریه و یا موصوله باشد.</ref> مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ}}؛
| | قُصی بن [[کلاب]]، [[عبد]] مُناف<ref>برخی این نام را عبد مناف به ضم میم درست میدانند. در این صورت مُناف به معنای مُشرف است و کنایه از خدای تعالی است یعنی بنده کسی که مشرف بر جهان است.</ref> بن قُصی، [[هاشم بن عبد مناف]]، [[عبدالمطلب بن هاشم]] و [[عبدالله بن عبدالمطلب]]. قصی<ref>نام اصلی قصی، زید است. در وجه تسیمه قصی گفته شده است، بعد از درگذشت کلاب، مادر قصی با ربیعه بن حرام ازدواج کرد، ربیعه او را همراه قصی به سرزمین خود برد. مادر قصی فرزندش زید را به جهت دوری از سرزمین پدریش قصی نامید.</ref> بعد از درگذشت پدرش کلاب همراه مادر و ناپدری خود، [[ربیعه]] بن [[حرام]] عُذری به [[شام]] رفت<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۱ و ۸۲.</ref>، در ایام [[جوانی]] که مقارن با ایام [[حج]] بود با [[حاجیان]] [[قبیله]] [[قُضاعه]] به [[مکه]] آمد و بعد از [[مرگ]] حَلیل خُزاعی که [[زعامت]] مکه را در دست داشت، داماد و [[جانشین]] او شد، [[اداره امور]] مکه را به کمک [[بنی کِنانه]]<ref>ارزقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ص۱۰۴-۱۰۸.</ref> از [[خزاعه]] گرفت و آنان را به بیرون مکه فرستاد و [[وضع سیاسی]] و [[دینی]] مکه را سامان بخشید<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۳.</ref> و [[قریش]] را از اطراف مکه به داخل [[شهر]] آورد و از پراکندگی [[نجات]] داد؛ از این رو او را مُجَمِّع نامیدند<ref>قریش به دو گروه الظواهر و البطاح تقسیم میشود. قریش ظواهر در کوههای اطراف مکه ساکن بودند و خود را نگهبان مکه میدانستند و به این جهت بر قریش بطاح فخر میفروختند ولی قریش بطاح که در داخل محیط حرم زندگی میکردند خود را برتر از دیگران میدانستند. بلاذری، أنساب الأشراف، چاپ زکار، ج۱، ص۴۱ و ۴۵.</ref>. سپس [[مناصب]] [[کعبه]]: رفادت ([[پذیرایی]] و [[اطعام]] حاجیان)، سقایت (آبرسانی)، [[حجابت]] (پردهداری)، [[لواء]] ([[پرچم]]: [[نیروی نظامی]]) را بین [[فرزندان]] خود تقسیم<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶.</ref> و [[دارالندوه]] را تأسیس کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۰.</ref>. |
| # درخواست احیای نیاکان توسط [[پیامبر]] نشانه [[صدق]] ادعای خود نسبت به [[معاد]] از نظر [[مشرکان]]: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ * وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}؛
| | |
| # [[حضرت ابراهیم]] و [[نوح]] از جمله نیاکان [[انبیا]] و مقتدای [[هدایت]] برای [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ... * وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ... * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}؛
| | بعد از درگذشت قصی فرزندش [[عبدمناف]]<ref>فرزندان ذکور عبد مناف عبارت بودند از: هاشم، عبدشمس، مطلب، نوفل و ابوعمرو.</ref> بدون [[نزاع]] مناصب کعبه را به دست گرفت، اما بعد از درگذشت عبد مناف، برای کسب جایگاه ممتاز و [[تصرف]] مناصب مهم کعبه [[رقابت]] [[سختی]] بین تیرههای قریش در گرفت. مهمترین این [[نزاعها]]، نزاع بین [[بنی هاشم]] ([[بنی عبدمناف]]) و [[بنی عبدالدار]]<ref>عبدالله یکی از چهار پسر قصی بن کلاب و بزرگترین آنان بود که بنی عبدالدار از فرزندان او هستند که به افراد منتسب به عبدالدار «عبدری» نیز میگویند. ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۵.</ref> بود. |
| # [[عدم آگاهی]] نیاکان [[یهود]] زمان [[پیامبر]]، از حقایق و [[معارف]] [[تورات]]: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى... وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ}} مراد از این علمی که میفرماید: $آموختید چیزی را که نه خودتان میدانستید و نه پدرانتان» علم عادی نیست، برای اینکه سیاق کلام، سیاق احتجاج و استدلال بر مدعی است. مدعا این بود که از لوازم الوهیت پروردگار یکی این است که انسان را به سوی سعادتش رهبری کند، و برای حصول این غرض، انبیایی برگزیده وحی و کتابی به سوی ایشان بفرستد، و این مدعا هیچ ربطی به علم عادی به خیر و شر زندگی و آن علمی که آدمی مجهز به وسایل تحصیل آن از حس و خیال و عقل هست، ندارد. ترجمه المیزان، ج۷، ص۳۸۳.</ref>؛
| | [[بنی عبدمناف]] برای مقابله با [[بنی عبدالدار]] پیمانی را با قبائل [[بنی اسد]]، بنی زُهره، [[بنی تمیم]] و [[بنی زهرة بن فهر]]، بستند که به [[پیمان]] «حِلف المُطَیّبین»<ref>برای آگاهی از متن و محتوای این پیمان، ر.ک: ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۷۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۲، ص۲۹۱ روایتی نقل کرده است که بر اساس آن این پیمان در زمان عبدالمطلب بوده و رسول خدا{{صل}} نیز در ایام کودکی شاهد این پیمان بوده است و دختر عبدالمطلب ظرف عطر را برای مطیبین آورده است، اما با توجه به حضور هاشم بن عبدمناف در این پیمان هنوز حضرت به دنیا نیامده بوده است، از این رو صحت این نقل یعقوبی محل تردید است. ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، سهیل زکار، ج۲، ص۲۸۲.</ref> [[شهرت]] یافت. در مقابل [[بنی عبدالدار]] نیز با [[بنی سهم]]، [[بنی عَدی بن کعب]]، [[بنی عامر بن لؤی]] و [[بنی مخزوم]] پیمانی را منعقد کردند که به پیمان «[[احلاف]]»<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۵۴؛ مقدسی، البدأ و التاریخ، ج۴، ص۱۲۸.</ref> یا «لعقه الدم» شهرت یافت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۳۷. کسی که احلاف را بر ضد بن عبد مناف جمع کرد قیس بن عدی بود. فرزندش ابوحارث بن قیس نیز از استهزاء کنندگان رسول خدا{{صل}} بود. بعدها هر شخصی که علیه پیمان بنی عبد مناف وارد شد احلاف نامیده شد.</ref>، اما بدون [[جنگ]] و درگیری، [[مناصب]] بین [[بنی هاشم]] و بنی عبدالدار تقسیم شد. [[منصب]] رفادت (طعام دادن به [[حاجیان]]) و سقایت (آبرسانی به حاجیان) و [[قیادت]] ([[فرماندهی سپاه]]) به بنی هاشم رسید<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ج۱، ص۵۷- ۵۶ [چاپ زکار، ج۱، ص۶۲-۶۳].</ref>. |
| # [[پیامبر اکرم]] شخصی معمولی با [[هدف]] بازدارندگی [[مردم]] از [[آیین]] نیاکانشان، در دیدگاه [[مشرکان]]: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ}}؛
| | [[هاشم بن عبد مناف]] حاجیان را در [[منی]] و [[عرفات]] و مشعر [[غذا]] میداد و برای آنان آب آماده میکرد و او نخستین کسی بود که دو [[سفر]] تابستانی و زمستانی [[تجارت]] را که [[قرآن]] نیز بدان تصریح کرده است<ref>ر.ک: ذیل تفسیر سوره ایلاف؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۶۶.</ref> در بین [[قریش]] برقرار کرد. او با [[انعقاد پیمان]] نامههای [[بازرگانی]] ([[ایلاف]])<ref>سوره ایلاف. مقصود از ایلاف همان پیمانهای تجاری هاشم است. در سوره مزبور نام هاشم نیامده است، اما منابع تاریخی و تفاسیر بر اینکه این پیمانها را هاشم منعقد کرده و تجارت را رونق داده است متفق القولند.</ref> با [[شام]] و قبائلی که در مسیر [[کاروان تجاری قریش]] بودند، [[تجارت]] قریش را رونق بخشید و [[اقتصاد]] [[اهل مکه]] را سامان داد<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۴؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۶۳.</ref> و خود نیز در یکی از همین سفرهای [[تجاری]] درگذشت. |
| # [[برانگیخته شدن]] در [[قیامت]] پس از تبدیل [[بدن]] [[مشرکان]] و نیاکانشان به ذرات [[خاک]] شده امری شگفت و [[باور]] نکردنی، در نظر [[مشرکان]] [[عصر پیامبر]]: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۱۰.</ref>.
| | |
| | بعد از هاشم، [[مناصب]] سقایت و رفادت به مطلب<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۶۶.</ref> و سپس به [[عبدالمطلب بن هاشم]] رسید. [[عبدالمطلب]] دارای یازده پسر و شش دختر بود. مشهورترین [[فرزندان]] او [[حمزه]]، عباس، عبدالله و [[ابوطالب]] و [[ابولهب]] است. [[لشکرکشی]] [[ابرهه]] به [[مکه]] در [[زمان]] عبدالمطلب اتفاق افتاد و این حادثه به [[عظمت]] عبدالمطلب در بین قریش افزود تا جایی که در بین قریش از او به [[ابراهیم]] دوم یاد شد<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۱.</ref> و موجب رونق حجگزاری گردید<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۱.</ref>. از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده است که فرمود: «[[خداوند]] جد من عبدالمطلب را به [[تنهایی]] در هیئت [[پیامبران]] و [[هیبت]] [[پادشاهان]] [[محشور]] مینماید»<ref>{{عربی|إِنَّ اللهَ يَبْعَثُ جَدِّي عَبْدَ المُطَّلِبِ اُمَّةً وَاحِدَةً فِي هَيْئَةِ الأَنْبِياءِ وَ زِيِّ الْمُلُوكِ}}؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۱۴.</ref>. [[عبد المطلب]] سنتهای مهمی را در بین قریش ایجاد نمود که بعد از [[اسلام]] نیز بسیاری از آنها از سوی رسول خدا{{صل}} [[امضا]] شد<ref>ابن بابویه، الخصال، ج۱، ص۵۶-۵۷ و ۱۵۷.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|تاریخ اسلام]]، ج۱، ص۳۷.</ref> |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | | # [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']] |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
خط ۳۰: |
خط ۲۰: |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:مدخل]] | | [[رده:پیامبر خاتم]] |