خوشخلقی در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←حلم و بردباری
خط ۲۸۸: | خط ۲۸۸: | ||
[[رفتار]] دیگری که بدون [[شک]] [[نشانه]] [[حسن خلق]] است، ولی بدون تمرین و [[تهذیب]] دستیافتنی نیست، حلم و بردباری است. [[فروبردن خشم]]، بخشیدن بیمهریهای دیگران و بالاتر از همه مقابله به [[نیکی]]. [[قرآن کریم]] در وصف [[بندگان خاص]] [[خدا]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>. | [[رفتار]] دیگری که بدون [[شک]] [[نشانه]] [[حسن خلق]] است، ولی بدون تمرین و [[تهذیب]] دستیافتنی نیست، حلم و بردباری است. [[فروبردن خشم]]، بخشیدن بیمهریهای دیگران و بالاتر از همه مقابله به [[نیکی]]. [[قرآن کریم]] در وصف [[بندگان خاص]] [[خدا]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>. | ||
برای دستیابی به [[فضیلت]] حلم تمرین لازم است و برای واداشتن نفس به تمرین، [[انگیزه]] میباید؛ چرا که [[مهار نفس]] به هنگام اشتعال [[غضب]] بسیار مشکل است؛ بنابراین باید فواید حلم و عواقب [[اعمال]] [[خشم]] را در نظر داشت؛ باید به یاد داشت که طبق صریح [[قرآن]]، حلم، مصداق [[احسان]] و تقواست و [[حلیم]]، [[محسن]] و [[متقی]]، که خدا دوستش دارد<ref>رک: مرعشی، شرح احقاق الحق، ج۱۲، ص۷۱ و ج۱۹، ص۴۳۵ و ج۲۸، ص۶۳؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۱۸۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.</ref>. علاوه بر این، باید به یاد داشت که [[پیشوایان معصوم]] در [[بیمهری]]، [[درشتی]] و حدشکنی [[مردمان]]، لبخند میزدند، [[مهربانی]] میکردند، [[هدیه]] میدادند، [[طلب رحمت]] و [[آمرزش]] میکردند و به [[تفقد]] و رسیدگی بر میخاستند؛ برای نمونه، رفتار [[رسول خدا]] {{صل}} را با نُعَیمان نقل میکنیم. [[نعیمان]] از [[اصحاب]] [[رسول]] خداست؛ [[مسلمانی]] [[سستعنصر]] که بهرغم حضور در همه [[غزوات]]، بارها مشروبات مستکننده خورده و رسول خدا {{صل}} بر او حد جاری کرده است<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۹۲؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۹۹.</ref>. از [[روایات]] بر میآید که کاری جز [[شوخی]] و مسخرگی نداشته است. روزی [[عرب]] صحرانشینی را میبیند که مشکی عسل برای فروش به [[مدینه]] آورده است. به عنوان مشتری دست او را میگیرد و به دنبال خود میآورد. با خبر است که رسول خدا {{صل}} در [[خانه]] [[عایشه]] است. عسل را از [[اعرابی]] گرفته به [[عایشه]] میدهد و خود از آنجا میرود. [[رسول خدا]] با خود [[فکر]] میکند که [[نعیمان]] عسل را به [[هدیه]] آورده است، بیخبر از آنکه اعرابی بر در نشسته تا قیمت عسلش را بگیرد. [[زمان]] به دراز میکشد. اعرابی فریاد بر میآورد: ای [[اهل]] [[خانه]]! اگر نمیتوانید قیمتش را بپردازید عسل را به من بازگردانید. در این هنگام رسول خدا متوجه میشود که نعیمان با او [[شوخی]] کرده است. قیمت عسل را به اعرابی میپردازد و چون نعیمان را میبیند، باز میپرسد چرا چنین کردی؟ و [[مرد]] [[شوخ طبع]] میگوید: عسل را با او دیدم و میدانستم که شما عسل [[دوست]] میدارید. رسول خدا لبخند میزند و قضیه را فراموش میکند<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۲۹؛ در باب حلم، روایات بیشتری در این باره نقل خواهیم کرد.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
==== تمرین گفتاری ==== | ==== تمرین گفتاری ==== |