شناخت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
شناخت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۳
، ۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳جایگزینی متن - 'فهم دین' به 'فهم دین'
(←معرفت) |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[حکمت اسلامی]] با اتکا به اصل امکان [[معرفت]]، [[خداشناسی]]، [[هستیشناسی]]، [[انسانشناسی]]، فرجامشناسی و دیگر معرفتهای [[دینی]] را مورد دقت و [[استدلال]] قرار داده و همسو با [[قرآن]]، [[تفکر]] و [[تدبر در آیات]] آفاقی و انفسی را مایه کسب معرفتهای [[یقینی]] متعالی میداند. حکمت اسلامی اقسام [[یقین]] را به تبع [[قرآن کریم]]، در سه مرتبه [[شناسایی]] و تحلیل میکند: [[علمالیقین]]<ref>{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ}} «هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید» سوره تکاثر، آیه ۵.</ref>، [[عینالیقین]]<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}} «سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref> و [[حقالیقین]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}} «به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵؛ {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}} «و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref><ref>تفسیر، ج۶، ص۲۸۲؛ مفاتیح الغیب، ص۱۴۰؛ شرح منظومه: منطق، ص۸ و حکمت، ص۵۳ و ۱۴۲؛ نیز ر. ک: اصول فلسفه و روش رئالیسم، نهایة الحکمة، ص۲۳۶ و ۲۴۰ و ۲۴ و ۲۵۹؛ حاشیه اسفار، ج۳، ص۲۸۰ و ۳۶۲؛ المیزان، ج۶، ص۱۷۱؛ ج۵، ص۴۲۷؛ ج۱، ص۴۷، ۱۲ و ۳۱۲؛ آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. | [[حکمت اسلامی]] با اتکا به اصل امکان [[معرفت]]، [[خداشناسی]]، [[هستیشناسی]]، [[انسانشناسی]]، فرجامشناسی و دیگر معرفتهای [[دینی]] را مورد دقت و [[استدلال]] قرار داده و همسو با [[قرآن]]، [[تفکر]] و [[تدبر در آیات]] آفاقی و انفسی را مایه کسب معرفتهای [[یقینی]] متعالی میداند. حکمت اسلامی اقسام [[یقین]] را به تبع [[قرآن کریم]]، در سه مرتبه [[شناسایی]] و تحلیل میکند: [[علمالیقین]]<ref>{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ}} «هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید» سوره تکاثر، آیه ۵.</ref>، [[عینالیقین]]<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}} «سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref> و [[حقالیقین]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}} «به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵؛ {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}} «و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref><ref>تفسیر، ج۶، ص۲۸۲؛ مفاتیح الغیب، ص۱۴۰؛ شرح منظومه: منطق، ص۸ و حکمت، ص۵۳ و ۱۴۲؛ نیز ر. ک: اصول فلسفه و روش رئالیسم، نهایة الحکمة، ص۲۳۶ و ۲۴۰ و ۲۴ و ۲۵۹؛ حاشیه اسفار، ج۳، ص۲۸۰ و ۳۶۲؛ المیزان، ج۶، ص۱۷۱؛ ج۵، ص۴۲۷؛ ج۱، ص۴۷، ۱۲ و ۳۱۲؛ آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. | ||
[[بشر]] در ابتدا [[ادراک]] [[تصدیقی]] ندارد<ref>ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۷ - ۹۶.</ref> و از راه حواس تصورات [[حسی]] را به دست میآورد؛ سپس با ارتقاء وجودی و فعلیت یافتن دیگر [[قوای ادراکی]] به ویژه [[عقل]]، به مفاهیم کلی دست مییابد و سپس با مفاهیم کلی [[برهان]]<ref>برهان، «القیاس المؤلف الیقینی» و ویژگی آن تشکیل یافتن از مواد یقینی است.</ref> تشکیل میدهد تا به [[معرفتهای عقلی]] [[یقینی]] برسد<ref>منطق ارسطو، ج۲، ص۳۳۳؛ التعلیقات، ص۱۹۲، ۱۴۸، ۸۲؛ برهان شفاء، ص۷۸ و ۲۲۰ -۲۲۴؛ المنطقیات، ج۱، ص۲۷۳؛ التحصیل، ص۱۹۲؛ اساس الاقتباس، ص۳۶۰.</ref>. آنچه در [[شناخت]] [[حقیقی]] مفید است، [[یقین]] میباشد<ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۱۳۶.</ref>. مراد از [[معرفت حقیقی]] آن است که [[مطابق با واقع]] باشد. [[قیاس]] برهانی قیاسی است که از مواد یقینی تألیف شده است و به طور ضروری نتیجه یقینی به دست میدهد<ref>برهان شفا، ص۷۸.</ref>. گفتنی است مبحث یقین و نسبت آن با [[شک]]، در زمینه [[اصول فقه]] و [[فقه]]، زمینهای بسیار وسیع را به خود اختصاص داده است. حضرت امام درباره قاعده {{عربی|لا تنقض اليقين بالشك}} و تحلیل و آثار مترتب بر آن بحثهای دامنهدار و دقیقی در آثار [[فقهی]] و اصولی خود سامان داده است<ref>ر. ک: الاجتهاد و التقلید، ص۷۱؛ الاستصحاب، ص۳، ۴، ۷ و... ؛ انوارالهدایة، ص۷۱ و....</ref>. این قاعده، نشان از این معناست که اولاً [[فرهنگ اسلامی]] [[معتقد]] به امکان کسب [[معرفت یقینی]] است و ثانیاً [[ارزش]] معرفت یقینی ذاتی است و هرگز نمیتوان آن را با معرفتهایی نازلتر از یقین مخدوش کرد. این اصل [[معرفتی]] در [[دانش اصول فقه]] مؤثر بوده و در حوزه [[احکام عملی]]، که خود برخاسته از ضوابط و [[قواعد]] نظری و استنباطی ([[اجتهادی]]) در [[فهم | [[بشر]] در ابتدا [[ادراک]] [[تصدیقی]] ندارد<ref>ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۷ - ۹۶.</ref> و از راه حواس تصورات [[حسی]] را به دست میآورد؛ سپس با ارتقاء وجودی و فعلیت یافتن دیگر [[قوای ادراکی]] به ویژه [[عقل]]، به مفاهیم کلی دست مییابد و سپس با مفاهیم کلی [[برهان]]<ref>برهان، «القیاس المؤلف الیقینی» و ویژگی آن تشکیل یافتن از مواد یقینی است.</ref> تشکیل میدهد تا به [[معرفتهای عقلی]] [[یقینی]] برسد<ref>منطق ارسطو، ج۲، ص۳۳۳؛ التعلیقات، ص۱۹۲، ۱۴۸، ۸۲؛ برهان شفاء، ص۷۸ و ۲۲۰ -۲۲۴؛ المنطقیات، ج۱، ص۲۷۳؛ التحصیل، ص۱۹۲؛ اساس الاقتباس، ص۳۶۰.</ref>. آنچه در [[شناخت]] [[حقیقی]] مفید است، [[یقین]] میباشد<ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۱۳۶.</ref>. مراد از [[معرفت حقیقی]] آن است که [[مطابق با واقع]] باشد. [[قیاس]] برهانی قیاسی است که از مواد یقینی تألیف شده است و به طور ضروری نتیجه یقینی به دست میدهد<ref>برهان شفا، ص۷۸.</ref>. گفتنی است مبحث یقین و نسبت آن با [[شک]]، در زمینه [[اصول فقه]] و [[فقه]]، زمینهای بسیار وسیع را به خود اختصاص داده است. حضرت امام درباره قاعده {{عربی|لا تنقض اليقين بالشك}} و تحلیل و آثار مترتب بر آن بحثهای دامنهدار و دقیقی در آثار [[فقهی]] و اصولی خود سامان داده است<ref>ر. ک: الاجتهاد و التقلید، ص۷۱؛ الاستصحاب، ص۳، ۴، ۷ و... ؛ انوارالهدایة، ص۷۱ و....</ref>. این قاعده، نشان از این معناست که اولاً [[فرهنگ اسلامی]] [[معتقد]] به امکان کسب [[معرفت یقینی]] است و ثانیاً [[ارزش]] معرفت یقینی ذاتی است و هرگز نمیتوان آن را با معرفتهایی نازلتر از یقین مخدوش کرد. این اصل [[معرفتی]] در [[دانش اصول فقه]] مؤثر بوده و در حوزه [[احکام عملی]]، که خود برخاسته از ضوابط و [[قواعد]] نظری و استنباطی ([[اجتهادی]]) در [[فهم دین]] است، نیز متبلور گشته و [[احکام فقهی]] ارائه شده توسط [[فقهای شیعه]] بر این اصل مبتنی است. علاوه بر حوزه فقه و اصول، یقین در حوزه [[اخلاق]] و [[عرفان]] نیز مورد استفاده و تحلیل قرار داشته و ارزشمندترین مرتبه [[معرفت]] را به خود اختصاص داده است که [[بندگان]] [[برگزیده خداوند]] بدان مرتبه نایل میشوند که در آن، جز حضور [[محبوب]] را نمییابند<ref>آداب الصلاة، ص۶۵؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۷۹ و ۴۴۷.</ref>. بدین ترتیب، معرفت یقینی از دیدگاه فرهنگ اسلامی و حکمای [[مسلمان]] از جمله حضرت امام امری است ممکن که در مناسبات مختلف [[علمی]] و عملی [[انسان]] در [[ارتباطات]] او با خود، همنوع، هستی و [[خدای تعالی]] مؤثر و معنابخش است. | ||
به طور خلاصه، [[اعتقاد]] به امکان کسب [[معرفت یقینی]] بر اساس [[دلایل]] و [[براهین]]، در [[حکمت اسلامی]] اصلی ثابت است و علاوه بر [[علوم عقلی]]، در [[علوم نقلی]] مانند [[فقه]] و اصول نیز نقشی کلیدی دارد. البته در ادامه به نمونههای دیگری از بهرهبرداری حضرت امام از اصل امکان [[معرفت]] در حوزههای دیگر [[معرفت دینی]] اعم از [[کلام]] و [[تفسیر]] ذکر خواهد شد. این نتیجه اعتقاد و [[التزام]] مستدل به رئالیسم [[معرفتی]] در حکمت اسلامی است که حضرت امام یکی از [[اندیشمندان]] شاخص آن میباشد.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۳.</ref> | به طور خلاصه، [[اعتقاد]] به امکان کسب [[معرفت یقینی]] بر اساس [[دلایل]] و [[براهین]]، در [[حکمت اسلامی]] اصلی ثابت است و علاوه بر [[علوم عقلی]]، در [[علوم نقلی]] مانند [[فقه]] و اصول نیز نقشی کلیدی دارد. البته در ادامه به نمونههای دیگری از بهرهبرداری حضرت امام از اصل امکان [[معرفت]] در حوزههای دیگر [[معرفت دینی]] اعم از [[کلام]] و [[تفسیر]] ذکر خواهد شد. این نتیجه اعتقاد و [[التزام]] مستدل به رئالیسم [[معرفتی]] در حکمت اسلامی است که حضرت امام یکی از [[اندیشمندان]] شاخص آن میباشد.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۳.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
ابزاری که [[قادر]] به [[درک]] [[معارف]] و معانی کلی است، [[عقل]] است. این اصطلاح، دارای دو کاربرد [[هستیشناختی]] (به معنای مرتبه تجرد تام یا عالم [[جبروت]]) و [[انسانشناختی]] (ابزاری متعالی برای درک [[حقایق]] کلی در [[اختیار]] [[نفس انسان]]) میباشد<ref>لغتنامه دهخدا، ج۱۰، ص۱۶۰۰۰؛ لسان العرب، ج۴، ص۸۴۵؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۹۶.</ref>. [[فرهنگ شیعی]] برای عقل، در اطلاقهای مختلف، [[ارج]] و جایگاه ویژهای قایل است و [[ارزش]] و جایگاه ممتاز [[انسان]] را به برخورداری او از عقل میداند؛ زیرا [[حق تعالی]]، با اعطاء عقل به انسان، همه چیز به او اعطا فرموده است<ref>همان، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. حضرت امام در ارزش و [[شأن]] عقل [[معتقد]] است [[ارزش انسان]] و [[انسانیت]] او به این [[دارایی]] [[ارزشمند]] و والاست که مایه تمایز او از سایر [[مخلوقات]] خداست<ref>طلب و اراده، ۱۴۱ و ۱۴۲.</ref>. | ابزاری که [[قادر]] به [[درک]] [[معارف]] و معانی کلی است، [[عقل]] است. این اصطلاح، دارای دو کاربرد [[هستیشناختی]] (به معنای مرتبه تجرد تام یا عالم [[جبروت]]) و [[انسانشناختی]] (ابزاری متعالی برای درک [[حقایق]] کلی در [[اختیار]] [[نفس انسان]]) میباشد<ref>لغتنامه دهخدا، ج۱۰، ص۱۶۰۰۰؛ لسان العرب، ج۴، ص۸۴۵؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۹۶.</ref>. [[فرهنگ شیعی]] برای عقل، در اطلاقهای مختلف، [[ارج]] و جایگاه ویژهای قایل است و [[ارزش]] و جایگاه ممتاز [[انسان]] را به برخورداری او از عقل میداند؛ زیرا [[حق تعالی]]، با اعطاء عقل به انسان، همه چیز به او اعطا فرموده است<ref>همان، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. حضرت امام در ارزش و [[شأن]] عقل [[معتقد]] است [[ارزش انسان]] و [[انسانیت]] او به این [[دارایی]] [[ارزشمند]] و والاست که مایه تمایز او از سایر [[مخلوقات]] خداست<ref>طلب و اراده، ۱۴۱ و ۱۴۲.</ref>. | ||
بدین ترتیب، عقل مد نظر [[اسلام]]، عقل [[الهی]] است که انسان را موظف و مکلّف به تکالیفی در برابر مولای خود میداند. این [[عقل]]، ماهیتی [[ملکوتی]] دارد و هرگز نمیتوان آن را به ابزار تشخیص [[خیر و شرّ]] [[زندگی مادی]] و بدنی (مانند عقل ابزاری جزئی<ref>فصلنامه نقد و نظر، سال اول، شماره ۲، ص۱۰؛ ماکس وبر در تبیین علل دنیاگریزی مذهبی، اموری را بر میشمارد که ناظر به وجود تعارض بین عقل و دین میباشد. ر. ک: ماکس وبر، دین، قدرت، جامعه، ترجمه احمد تدین، هرمس، تهران، ۱۳۸۲ ش، ص۳۷۰ و ۴۰۳.</ref>) فرو کاست؛ بلکه [[کشف]] و تبیین [[سرنوشت]] [[ابدی]] [[انسان]] برعهده عقل است. این همان معنایی است که در [[روایت]] آمده که: {{متن حدیث|الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ}}<ref>کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. به همین دلیل است که [[قرآن]] کسانی را که از عقل بهره نبرده و در مسیر [[زندگی]] نمیاندیشند و در [[حقایق]] هستی [[تدبر]] نمیکنند، بارها [[نکوهیده]] است<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند: ما (نیز) ایمان آوردهایم و چون با یکدیگر تنها شوند میگویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان میگویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. علاوه بر اهتمام [[قرآن]] به [[عقل]] و [[ضرورت]] بهرهمندی [[انسان]] از آن، این نکته نیز به دست میآید که [[اسلام]] تلاش [[عقلی]] در [[کشف]] [[معارف دینی]] را میپذیرد<ref>صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۵؛ ج۲۱، ص۲۲۲: پیام امام به گورباچف.</ref>. این دلیل مهم درون [[دینی]] و یکی از ارکان [[منطق]] [[فهم | بدین ترتیب، عقل مد نظر [[اسلام]]، عقل [[الهی]] است که انسان را موظف و مکلّف به تکالیفی در برابر مولای خود میداند. این [[عقل]]، ماهیتی [[ملکوتی]] دارد و هرگز نمیتوان آن را به ابزار تشخیص [[خیر و شرّ]] [[زندگی مادی]] و بدنی (مانند عقل ابزاری جزئی<ref>فصلنامه نقد و نظر، سال اول، شماره ۲، ص۱۰؛ ماکس وبر در تبیین علل دنیاگریزی مذهبی، اموری را بر میشمارد که ناظر به وجود تعارض بین عقل و دین میباشد. ر. ک: ماکس وبر، دین، قدرت، جامعه، ترجمه احمد تدین، هرمس، تهران، ۱۳۸۲ ش، ص۳۷۰ و ۴۰۳.</ref>) فرو کاست؛ بلکه [[کشف]] و تبیین [[سرنوشت]] [[ابدی]] [[انسان]] برعهده عقل است. این همان معنایی است که در [[روایت]] آمده که: {{متن حدیث|الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ}}<ref>کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. به همین دلیل است که [[قرآن]] کسانی را که از عقل بهره نبرده و در مسیر [[زندگی]] نمیاندیشند و در [[حقایق]] هستی [[تدبر]] نمیکنند، بارها [[نکوهیده]] است<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند: ما (نیز) ایمان آوردهایم و چون با یکدیگر تنها شوند میگویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان میگویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. علاوه بر اهتمام [[قرآن]] به [[عقل]] و [[ضرورت]] بهرهمندی [[انسان]] از آن، این نکته نیز به دست میآید که [[اسلام]] تلاش [[عقلی]] در [[کشف]] [[معارف دینی]] را میپذیرد<ref>صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۵؛ ج۲۱، ص۲۲۲: پیام امام به گورباچف.</ref>. این دلیل مهم درون [[دینی]] و یکی از ارکان [[منطق]] [[فهم دین]] ([[حجیت]] و اعتبار عقل در فهم دین) میباشد. | ||
خلاصه اینکه: [[نفس انسان]] برای [[تحصیل معرفت]]، ابزارهایی در [[اختیار]] دارد که عبارتاند از [[حواس ظاهری]]، [[حواس]] [[باطنی]]، [[خیال]] و عقل. منابع [[معرفت]] نیز عبارتاند از [[عالم طبیعت]]، [[عالم مثال]] و عالم عقل. حواس ظاهری ابزار [[کسب معرفت]] از عالم طبیعت هستند. حواس باطنی و [[قوه خیال]] ابزار کسب معرفت از عالم مثال هستند و عقل، ابزار کسب معرفت از عالم عقل میباشد. هریک از این ابزارها در کسب معرفت، دارای [[ارزش]] و [[کارآمدی]] هستند؛ اما عقل که ممیزه ویژه انسان از دیگر [[کائنات]] است، جایگاهی ممتاز و [[برتر]] از دیگر ابزارهای [[معرفتی]] دارد.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۶.</ref> | خلاصه اینکه: [[نفس انسان]] برای [[تحصیل معرفت]]، ابزارهایی در [[اختیار]] دارد که عبارتاند از [[حواس ظاهری]]، [[حواس]] [[باطنی]]، [[خیال]] و عقل. منابع [[معرفت]] نیز عبارتاند از [[عالم طبیعت]]، [[عالم مثال]] و عالم عقل. حواس ظاهری ابزار [[کسب معرفت]] از عالم طبیعت هستند. حواس باطنی و [[قوه خیال]] ابزار کسب معرفت از عالم مثال هستند و عقل، ابزار کسب معرفت از عالم عقل میباشد. هریک از این ابزارها در کسب معرفت، دارای [[ارزش]] و [[کارآمدی]] هستند؛ اما عقل که ممیزه ویژه انسان از دیگر [[کائنات]] است، جایگاهی ممتاز و [[برتر]] از دیگر ابزارهای [[معرفتی]] دارد.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۶.</ref> | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
با توجه به تبیین پیش گفته از چیستی دین و معرفت دینی، [[پرسش]] مبحث پیشرو این است که: آیا [[انسان]] امکان و ابزار کسب معرفتهای صادق از متن دین را دارد یا باید [[معارف دین]] را به منطقهای فراتر از توان ادراکی و عقل و فهم انسان تحویل داد؟ آیا انسان میتواند با استفاده از عقل خود به [[کشف]] و فهم مراد دین برسد؟ | با توجه به تبیین پیش گفته از چیستی دین و معرفت دینی، [[پرسش]] مبحث پیشرو این است که: آیا [[انسان]] امکان و ابزار کسب معرفتهای صادق از متن دین را دارد یا باید [[معارف دین]] را به منطقهای فراتر از توان ادراکی و عقل و فهم انسان تحویل داد؟ آیا انسان میتواند با استفاده از عقل خود به [[کشف]] و فهم مراد دین برسد؟ | ||
متفکران [[ادیان]] و مکاتب مختلف، پاسخهای متفاوتی به این پرسش دادهاند. از جمله این دیدگاهها ایمانگرایی در [[جهان مسیحیت]]<ref>عقل و اعتقاد دینی، ص۷۳ - ۷۷.</ref> است که منکر هرگونه کارآیی عقل و تحلیل [[عقلی]] در فهم و تفسیر متن و مفاد دین است. در [[جهان اسلام]] برخی از [[اندیشمندان]] [[عامه]] [[معتقد]] به محدودیت کارآیی [[عقل]] در برخی از [[معارف دینی]] هستند. مثلاً [[فخر رازی]] [[معتقد]] است عقل در [[درک]] برخی از [[معارف دین]] و به ویژه [[شناخت]] [[خداوند تعالی]] توان و کارآیی [[معرفتی]] ندارد<ref>مفاتیح الغیب، ج۲، ص۸۵ - ۸۷.</ref>. از متفکران [[شیعه]] نیز اخباریان، توان و کارآیی عقل را در [[فهم | متفکران [[ادیان]] و مکاتب مختلف، پاسخهای متفاوتی به این پرسش دادهاند. از جمله این دیدگاهها ایمانگرایی در [[جهان مسیحیت]]<ref>عقل و اعتقاد دینی، ص۷۳ - ۷۷.</ref> است که منکر هرگونه کارآیی عقل و تحلیل [[عقلی]] در فهم و تفسیر متن و مفاد دین است. در [[جهان اسلام]] برخی از [[اندیشمندان]] [[عامه]] [[معتقد]] به محدودیت کارآیی [[عقل]] در برخی از [[معارف دینی]] هستند. مثلاً [[فخر رازی]] [[معتقد]] است عقل در [[درک]] برخی از [[معارف دین]] و به ویژه [[شناخت]] [[خداوند تعالی]] توان و کارآیی [[معرفتی]] ندارد<ref>مفاتیح الغیب، ج۲، ص۸۵ - ۸۷.</ref>. از متفکران [[شیعه]] نیز اخباریان، توان و کارآیی عقل را در [[فهم دین]] [[نفی]] کرده و [[مرجع]] و منبع دین را در نقل منحصر میدانند و در نتیجه [[اجتهاد]] را فاقد [[ارزش]] معرفتی میشمارند<ref>ر. ک: حسینزاده، محمد، معرفت دینی، عقلانیت و منابع، ص۲۹۵ - ۲۹۸.</ref>. | ||
حضرت امام متفکری اصولی است. ایشان، اجتهاد را اصلی کارآمد و [[ارزشمند]] میداند و تلاشهای عمیق [[عقلی]] ایشان در آثار متعدد در [[حوزههای علوم اسلامی]] گویای اهتمام ایشان به [[تفقّه]] عقلی در دین است. آثار ایشان در [[اصول فقه]] و مباحث دامنهدار اجتهاد و [[تقلید]] و ضوابط و [[قواعد]] اجتهاد و تفقّه عقلی در دین نشان از [[عقلگرایی]] عمیق ایشان در فهم و [[تفسیر دین]] دارد. بر این اساس، حضرت امام عملاً به امکان [[کسب معرفت]] از [[منابع دینی]] معتقد است و استفاده از عقل و روش عقلی، مبنایی در تحقیقات ایشان در زمینه [[علوم اسلامی]] است<ref>ر. ک: الاجتهاد و التقلید، ص۱۸ و ۳۲ و ۶۱ و... ؛ الاستصحاب، ص۶ و ۱۱ و ۱۳ و... ؛ انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۱، ص۱۴۳؛ تهذیب الاصول، ج۱، ص۲۳۴ و....</ref>. | حضرت امام متفکری اصولی است. ایشان، اجتهاد را اصلی کارآمد و [[ارزشمند]] میداند و تلاشهای عمیق [[عقلی]] ایشان در آثار متعدد در [[حوزههای علوم اسلامی]] گویای اهتمام ایشان به [[تفقّه]] عقلی در دین است. آثار ایشان در [[اصول فقه]] و مباحث دامنهدار اجتهاد و [[تقلید]] و ضوابط و [[قواعد]] اجتهاد و تفقّه عقلی در دین نشان از [[عقلگرایی]] عمیق ایشان در فهم و [[تفسیر دین]] دارد. بر این اساس، حضرت امام عملاً به امکان [[کسب معرفت]] از [[منابع دینی]] معتقد است و استفاده از عقل و روش عقلی، مبنایی در تحقیقات ایشان در زمینه [[علوم اسلامی]] است<ref>ر. ک: الاجتهاد و التقلید، ص۱۸ و ۳۲ و ۶۱ و... ؛ الاستصحاب، ص۶ و ۱۱ و ۱۳ و... ؛ انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۱، ص۱۴۳؛ تهذیب الاصول، ج۱، ص۲۳۴ و....</ref>. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
== [[آسیبشناسی]] [[معرفت دینی]] == | == [[آسیبشناسی]] [[معرفت دینی]] == | ||
چنانکه گذشت، یکی از دو [[وظیفه]] اصلی [[منطق]] [[فهم | چنانکه گذشت، یکی از دو [[وظیفه]] اصلی [[منطق]] [[فهم دین]]، جلوگیری از بروز [[انحراف]] و [[خطا]] در فهم و [[تفسیر دین]] است. [[تاریخ]] [[گواه]] است که [[ادیان]] و [[معارف الهی]] همواره در معرض [[سوء]] فهم، [[تحریف]] و [[بدعت]] بودهاند و حتی برخی [[ادیان الهی]] - مانند [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] - به این آفت [[مبتلا]] گشتهاند. [[شناسایی]] و رفع این آفات وظیفه [[اندیشمندان دینی]] در قالب ضوابط و [[قواعد]] منسجم [[علمی]] است. این آفتها در چهرههای مختلف [[ظهور]] میکنند که [[تفسیر به رأی]]، تحریف و بدعت سه انحراف و خطای بارز در این زمینه است. در ادامه پس از تعریف این موارد، به موضع حضرت امام در این زمینهها و راه رفع آنها خواهیم پرداخت.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۰۹.</ref> | ||
=== [[تفسیر به رأی]] === | === [[تفسیر به رأی]] === |