ابوعامر انصاری فاسق: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'اهل مدینه' به 'اهل مدینه'
جز (جایگزینی متن - 'فرزند من' به 'فرزند من') |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
نام او [[عبد عمرو]] یا [[عمرو بن صیفی]]، از تیره [[بنوضُبَیعة بن زید اوسی انصاری]] است. [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴.</ref>، واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۲۲۳.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۳۸۲.</ref> و [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۳، ص۲۳۹.</ref> نام وی را [[عبد عمرو بن صیفی]] نیز آوردهاند. [[نسب]] او با [[اختلاف]]، [[عمرو بن صیفی بن زید بن امیة بن ضبیعه]]<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۹؛ به نقل از ابن اسحاق.</ref>، و [[عمرو بن صیفی بن نعمان بن مالک بن میة بن ضبیعة بن زید بن عوف بن عمرو بن عوف]] آمده است<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۹؛ به نقل از ابن کلبی.</ref>. او پسر خاله [[عبدالله بن أبی]] بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۰۸.</ref>. برای او تنها یک [[کنیه]] گزارش شده است و در [[جاهلیت]] [[لقب]] وی را به دلیل [[خداپرستی]] و زیادی عباداتش و [[پوشیدن]] لباسهای [[خشن]]، "[[راهب]]" میگفتند و البته [[پیامبر]] وی را "[[فاسق]]" نامید<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹۵؛ ابن کثیر، ج۴، ص۱۸.</ref>. ابن سعد میگوید: او از جمله کسانی بود که در جاهلیت [[مردم]] را به [[ظهور]] [[پیامبری]] [[بشارت]] میداد، از او یاد میکرد و میگفت به وی [[ایمان]] خواهد آورد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۰۸.</ref>. | نام او [[عبد عمرو]] یا [[عمرو بن صیفی]]، از تیره [[بنوضُبَیعة بن زید اوسی انصاری]] است. [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴.</ref>، واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۲۲۳.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۳۸۲.</ref> و [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۳، ص۲۳۹.</ref> نام وی را [[عبد عمرو بن صیفی]] نیز آوردهاند. [[نسب]] او با [[اختلاف]]، [[عمرو بن صیفی بن زید بن امیة بن ضبیعه]]<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۹؛ به نقل از ابن اسحاق.</ref>، و [[عمرو بن صیفی بن نعمان بن مالک بن میة بن ضبیعة بن زید بن عوف بن عمرو بن عوف]] آمده است<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۹؛ به نقل از ابن کلبی.</ref>. او پسر خاله [[عبدالله بن أبی]] بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۰۸.</ref>. برای او تنها یک [[کنیه]] گزارش شده است و در [[جاهلیت]] [[لقب]] وی را به دلیل [[خداپرستی]] و زیادی عباداتش و [[پوشیدن]] لباسهای [[خشن]]، "[[راهب]]" میگفتند و البته [[پیامبر]] وی را "[[فاسق]]" نامید<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹۵؛ ابن کثیر، ج۴، ص۱۸.</ref>. ابن سعد میگوید: او از جمله کسانی بود که در جاهلیت [[مردم]] را به [[ظهور]] [[پیامبری]] [[بشارت]] میداد، از او یاد میکرد و میگفت به وی [[ایمان]] خواهد آورد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۰۸.</ref>. | ||
در مورد [[مسلمان]] شدن و [[صحابی]] بودن ابوعامر اختلاف است. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۵۳.</ref> نام وی را در بخش چهارم کتابش، (توهمات)، قرار داده است. علت [[اشتباه]] و [[خطا]] در صحابی شمردن وی این است که او در شمار چند [[نماینده]] [[اهل | در مورد [[مسلمان]] شدن و [[صحابی]] بودن ابوعامر اختلاف است. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۵۳.</ref> نام وی را در بخش چهارم کتابش، (توهمات)، قرار داده است. علت [[اشتباه]] و [[خطا]] در صحابی شمردن وی این است که او در شمار چند [[نماینده]] [[اهل مدینه]] بود که در جریان [[بیعت عقبه اول]] به [[مکه]] رفتند و [[رسول خدا]] {{صل}} را در [[مسجدالحرام]] دیدند. آنان، نخستین مدنیهایی بودند که [[حضرت]] را [[ملاقات]] کردند. ابن حجر <ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۵۳.</ref> میگوید: البته این دلیل بر [[اسلام]] او نیست و کسی نام وی را در فهرست [[بیعت کنندگان]] با پیامبر نیاورده است. وی میافزاید: اگر فرض کنیم چنان باشد، او پس از بازگشت [[مرتد]] شد و [[دشمنی]] و اقدامات وی، دلیل بر [[کفر]] اوست<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۵۴.</ref>. بر اساس اخباری که ابوعامر را در شمار [[منافقان]] آورده است و اینکه منافقان میگفتند ابو عامر میآید و در مسجدشان [[نماز]] خواهد خواند <ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۵۳.</ref> میتوان استفاده کرد که او نخست [[مسلمان]] شده بود، سپس [[منافق]] و [[مرتد]] گردید؛ البته [[اخبار]]، به روشنی بر نامسلمانی وی [[گواهی]] میدهند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴-۲۲۳.</ref>. | ||
واقدی در گزارشی مربوط به [[غزوه بنی نضیر]] آورده است که [[محمد بن مسلمه]]، [[مأمور]] [[ابلاغ پیام]] [[حضرت]] بر بیرون راندن [[بنو نضیر]] از [[مدینه]] بود. پیش از آن، [[یهودیان]] وی را به [[دین یهود]] [[دعوت]] کرده بودند و برای نمونه، ابوعامر را که [[دین اسلام]] را نپذیرفت و بر [[آیین حنیف]] وارد نشد، یادآور شدند. در آن [[زمان]]، محمد بن مسلمه پاسخ آنان را با [[حکم]] [[پیامبر]] داد<ref>واقدی، ج۱، ص۳۶۷.</ref>. [[ابن اسحاق]] به [[روایت]] از [[عاصم بن عمر بن قتاده]] میگوید: هنگام ورود [[رسول خدا]] {{صل}} به یثرب، [[عبدالله بن أبی]] از [[خزرج]] و ابوعامر از [[اوس]]، دو تن از اشراف و بزرگان مورد توجه و [[اطاعت]] [[مردم]] بودند که با [[گرایش]] مردم به [[اسلام]]، [[کینه]] پیامبر را در [[دل]] میپروراندند. آنها به حضرت [[حسادت]] میورزیدند<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۹.</ref> و به [[شرافت]] و موقعیت خویش [[مغرور]] شدند و برخی در هجو ابوعامر چنین سرودند: {{عربی|"فاما قُلتَ لی شَرفٌ و مالٌ}}<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴.</ref>؛ [[عبدالله بن ابی]] به ظاهر اسلام آورد، ولی ابو عامر پیش از خروج از مدینه، نزد حضرت رفت و گفت: چه [[دینی]] آوردهای؟ رسول خدا {{صل}} فرمود: [[دین ابراهیم]] [[حنیف]]. ابوعامر گفت: من بر آن آیینم و حضرت وی را [[بیگانه]] از آن دانست. او گفت: همین طور است، تو در دین ابراهیم [[بدعت]] گذاری کردی! حضرت فرمود: من چنان نکردم، ولی [[نورانیت]] بیآلایش آن را نمایاندم. ابوعامر با [[جسارت]] افزود: [[خداوند]]، [[دروغگو]] (از ما دو تن) را، [[غریب]]، تنها و [[رانده شده]] بمیراند. حضرت فرمود: چنین باد! [[ابوعامر]] برای دور شدن از [[پیامبر]] و تازه [[مسلمانان]]، با بیش از ده (و به روایتی پانزده) یا پنجاه نفر از اوسیان به [[مکه]] رفتند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴؛ واقدی، ج۱، ص۲۰۵_۲۰۶؛ ابن کثیر، ج۴، ص۱۷.</ref>. [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۱، ص۳۸۳.</ref> [[زمان]] آن [[سفر]] را هنگام [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} دانسته است. [[طبرسی]]<ref>طبرسی، ج۴، ص۳۹۵.</ref> در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref> ابوعامر را مصداق آن و یکی از احتمالات [[شأن نزول]] [[آیه]] میداند، که [[آیات]] و نشانههایی بر او روشن شد، ولی [[امتناع]] ورزید و بر [[کفر]] خویش باقی ماند. | واقدی در گزارشی مربوط به [[غزوه بنی نضیر]] آورده است که [[محمد بن مسلمه]]، [[مأمور]] [[ابلاغ پیام]] [[حضرت]] بر بیرون راندن [[بنو نضیر]] از [[مدینه]] بود. پیش از آن، [[یهودیان]] وی را به [[دین یهود]] [[دعوت]] کرده بودند و برای نمونه، ابوعامر را که [[دین اسلام]] را نپذیرفت و بر [[آیین حنیف]] وارد نشد، یادآور شدند. در آن [[زمان]]، محمد بن مسلمه پاسخ آنان را با [[حکم]] [[پیامبر]] داد<ref>واقدی، ج۱، ص۳۶۷.</ref>. [[ابن اسحاق]] به [[روایت]] از [[عاصم بن عمر بن قتاده]] میگوید: هنگام ورود [[رسول خدا]] {{صل}} به یثرب، [[عبدالله بن أبی]] از [[خزرج]] و ابوعامر از [[اوس]]، دو تن از اشراف و بزرگان مورد توجه و [[اطاعت]] [[مردم]] بودند که با [[گرایش]] مردم به [[اسلام]]، [[کینه]] پیامبر را در [[دل]] میپروراندند. آنها به حضرت [[حسادت]] میورزیدند<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۹.</ref> و به [[شرافت]] و موقعیت خویش [[مغرور]] شدند و برخی در هجو ابوعامر چنین سرودند: {{عربی|"فاما قُلتَ لی شَرفٌ و مالٌ}}<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴.</ref>؛ [[عبدالله بن ابی]] به ظاهر اسلام آورد، ولی ابو عامر پیش از خروج از مدینه، نزد حضرت رفت و گفت: چه [[دینی]] آوردهای؟ رسول خدا {{صل}} فرمود: [[دین ابراهیم]] [[حنیف]]. ابوعامر گفت: من بر آن آیینم و حضرت وی را [[بیگانه]] از آن دانست. او گفت: همین طور است، تو در دین ابراهیم [[بدعت]] گذاری کردی! حضرت فرمود: من چنان نکردم، ولی [[نورانیت]] بیآلایش آن را نمایاندم. ابوعامر با [[جسارت]] افزود: [[خداوند]]، [[دروغگو]] (از ما دو تن) را، [[غریب]]، تنها و [[رانده شده]] بمیراند. حضرت فرمود: چنین باد! [[ابوعامر]] برای دور شدن از [[پیامبر]] و تازه [[مسلمانان]]، با بیش از ده (و به روایتی پانزده) یا پنجاه نفر از اوسیان به [[مکه]] رفتند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۳۴؛ واقدی، ج۱، ص۲۰۵_۲۰۶؛ ابن کثیر، ج۴، ص۱۷.</ref>. [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۱، ص۳۸۳.</ref> [[زمان]] آن [[سفر]] را هنگام [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} دانسته است. [[طبرسی]]<ref>طبرسی، ج۴، ص۳۹۵.</ref> در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref> ابوعامر را مصداق آن و یکی از احتمالات [[شأن نزول]] [[آیه]] میداند، که [[آیات]] و نشانههایی بر او روشن شد، ولی [[امتناع]] ورزید و بر [[کفر]] خویش باقی ماند. |