پرش به محتوا

اسلام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:


==== تقدم [[حقوق]] [[جامعه]] بر فرد ====
==== تقدم [[حقوق]] [[جامعه]] بر فرد ====
[[اسلام]] ضمن به رسمیت شناختن [[حقوق]] فرد و [[جامعه]] و [[دولت]]، در مواقع تعارض و تزاحم، به تقدم [[حقوق]] [[جامعه]] بر فرد [[حکم]] کرده است، به عنوان مثال [[امام علی]] {{ع}} در [[نامه]] معروف خود به [[مالک اشتر]] ضمن اشاره به وجود برخی از تجار که از دادن [[مالیات]] استنکاف میورزند و به [[احتکار]] [[دست]] می‌زنند، به [[دلیل]] ضرر عمومی، به فرماندار خود [[دستور]] منع از [[احتکار]] می‌دهد و آن را به [[عمل]] [[پیامبر]] {{صل}} مستند می‌کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref>
[[اسلام]] ضمن به رسمیت شناختن [[حقوق]] فرد و [[جامعه]] و [[دولت]]، در مواقع تعارض و تزاحم، به تقدم [[حقوق]] [[جامعه]] بر فرد [[حکم]] کرده است، به عنوان مثال [[امام علی]] {{ع}} در [[نامه]] معروف خود به [[مالک اشتر]] ضمن اشاره به وجود برخی از تجار که از دادن [[مالیات]] استنکاف میورزند و به [[احتکار]] دست می‌زنند، به [[دلیل]] ضرر عمومی، به فرماندار خود [[دستور]] منع از [[احتکار]] می‌دهد و آن را به [[عمل]] [[پیامبر]] {{صل}} مستند می‌کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref>


==== جایگاه و اختیارات [[دولت]] ====
==== جایگاه و اختیارات [[دولت]] ====
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
# '''وضع سیاست و [[قوانین]] [[اقتصادی]]:''' [[دولت]] علاوه بر [[احکام]] [[اقتصادی]] موجود در [[فقه]]، مانند [[خمس]] و [[زکات]]، می‌تواند به تناسب روز، [[احکام]] و مقررات تجاری، [[اقتصادی]] و انواع قراردادها از قبیل [[قانون]] کار، بیمه و [[مالیات]] را وضع نماید.
# '''وضع سیاست و [[قوانین]] [[اقتصادی]]:''' [[دولت]] علاوه بر [[احکام]] [[اقتصادی]] موجود در [[فقه]]، مانند [[خمس]] و [[زکات]]، می‌تواند به تناسب روز، [[احکام]] و مقررات تجاری، [[اقتصادی]] و انواع قراردادها از قبیل [[قانون]] کار، بیمه و [[مالیات]] را وضع نماید.
# '''[[مالکیت]] و اداره منابع ملی:''' در تبیین اصل [[مالکیت]] بیان شد که [[دولت]] مالک و متکفل اداره منابع ملی از قبیل [[انفال]]، جنگل‌ها، مراتع، منابع زیرزمینی و غیره است. علاوه بر آن، [[مالکیت]] و اجازه [[تصرف]] [[اموال]] وقفی، [[اموال]] [[بلا]] [[وارث]] یا مجهول به [[حاکم]] [[دینی]] سپرده شده است که در [[فقه]] تحت عنوان [[امور حسبیه]] از آنها بحث می‌شود. همچنین [[دولت اسلامی]] [[مسئول]] و متکفل دریافت [[جزیه]] (نوعی [[مالیات]]) از [[اهل کتاب]] است{{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref> «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>.
# '''[[مالکیت]] و اداره منابع ملی:''' در تبیین اصل [[مالکیت]] بیان شد که [[دولت]] مالک و متکفل اداره منابع ملی از قبیل [[انفال]]، جنگل‌ها، مراتع، منابع زیرزمینی و غیره است. علاوه بر آن، [[مالکیت]] و اجازه [[تصرف]] [[اموال]] وقفی، [[اموال]] [[بلا]] [[وارث]] یا مجهول به [[حاکم]] [[دینی]] سپرده شده است که در [[فقه]] تحت عنوان [[امور حسبیه]] از آنها بحث می‌شود. همچنین [[دولت اسلامی]] [[مسئول]] و متکفل دریافت [[جزیه]] (نوعی [[مالیات]]) از [[اهل کتاب]] است{{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref> «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>.
# '''ابطال و فسخ یکطرفه بعضی قراردادها:''' [[اسلام]] این اجازه را به [[دولت]] داده است که در موارد خاص مانند به مخاطره افتادن [[مصلحت جامعه]] یا [[نظام]]، یک طرفه به ابطال و فسخ قراردادهایی که خود با [[شهروندان]] منعقد کرده است، [[دست]] بزند<ref>صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۷۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref>
# '''ابطال و فسخ یکطرفه بعضی قراردادها:''' [[اسلام]] این اجازه را به [[دولت]] داده است که در موارد خاص مانند به مخاطره افتادن [[مصلحت جامعه]] یا [[نظام]]، یک طرفه به ابطال و فسخ قراردادهایی که خود با [[شهروندان]] منعقد کرده است، دست بزند<ref>صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۷۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref>


==== اهداف ====
==== اهداف ====
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
[[قرآن]] در جای دیگر [[تزکیه نفس]] را راهکار [[فلاح]] و [[سعادت]] و [[آلودگی]] آن را بستر [[بدبختی]] و [[شقاوت]] وصف می‌کند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>.
[[قرآن]] در جای دیگر [[تزکیه نفس]] را راهکار [[فلاح]] و [[سعادت]] و [[آلودگی]] آن را بستر [[بدبختی]] و [[شقاوت]] وصف می‌کند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>.


[[تزکیه نفس]] با انجام [[اعمال]] و [[فضایل اخلاقی]] و [[دوری از گناه]] و پلیدی‌ها به [[دست]] می‌آید، که [[قرآن]] از اولی با در پیش گرفتن [[تقوای الهی]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref> «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.
[[تزکیه نفس]] با انجام [[اعمال]] و [[فضایل اخلاقی]] و [[دوری از گناه]] و پلیدی‌ها به دست می‌آید، که [[قرآن]] از اولی با در پیش گرفتن [[تقوای الهی]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref> «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.


و از دومی با دوری از [[اطاعت]] [[هوای نفس]] و [[شیطان]]:
و از دومی با دوری از [[اطاعت]] [[هوای نفس]] و [[شیطان]]:
خط ۳۰۸: خط ۳۰۸:
# '''امور نظامی:''' با [[تشکیل حکومت دینی]] توسط [[پیامبر]]، [[ارتش]] با رعایت اصول و متد نظامی، از قبیل تشکیل رده‌های مختلف [[فرماندهی]]، پیاده [[نظام]]، سواره‌نظام، [[استتار]]، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با [[تعلیم]] [[سلمان فارسی]]) در [[خدمت]] [[حکومت اسلامی]] قرار گرفت<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۴۶.</ref> و باروت توسط [[مسلمانان]] اختراع شد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۵۰.</ref>.
# '''امور نظامی:''' با [[تشکیل حکومت دینی]] توسط [[پیامبر]]، [[ارتش]] با رعایت اصول و متد نظامی، از قبیل تشکیل رده‌های مختلف [[فرماندهی]]، پیاده [[نظام]]، سواره‌نظام، [[استتار]]، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با [[تعلیم]] [[سلمان فارسی]]) در [[خدمت]] [[حکومت اسلامی]] قرار گرفت<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۴۶.</ref> و باروت توسط [[مسلمانان]] اختراع شد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۵۰.</ref>.
# '''طب:''' در مورد [[بهداشت]] جسمانی و طب سفارش‌هایی از سوی [[پیامبر]] و [[امامان]] [[نقل]] و در مجموعه‌هایی به نام طب النبی و طب [[الرضا]] تدوین شده است که با قطع نظر از اصالت سندی همه [[روایات]] آن، نشان دهنده اوج اصول طبی در [[جامعه اسلامی]] است. در همین زمینه طب سنتی [[رشد]] و نمو یافت که اینجا می‌توان به ابن [[طبری]]، نویسنده [[کتاب]] فردوس الحکمه، [[حنین بن اسحاق]] اولین پدید آورنده رساله‌ای در چشم پزشکی به نام الشعر و مقالات فی العین، [[بختیشوع بن جبرائیل]] نویسنده نصائح البرهان فی الأدویة المرکبة و غیره اشاره کرد. [[محمد بن زکریای رازی]] موسوعه چند جلدی در [[علم]] پزشکی به نام الحاوی را تدوین کرد که سه جلد آن به آبله، حصبه و پاره‌ای ترکیبات داروها اختصاص داشت. دیگر کتاب وی طب المنصوری بود که هر دو در [[قرن سیزدهم]] و پانزدهم میلادی به لاتین ترجمه شد. [[کتاب]] [[قانون]] [[ابن سینا]] یکی دیگر از گرانسنگ‌ترین آثار طبی دوره [[تمدن اسلامی]] است که در موضوع خود ابتکاراتی داشته است و به زبان‌های لاتین، فرانسوی، آلمانی و [[عبری]] ترجمه و تا قرن هفدهم میلادی از کتب درسی دانشگاه‌های اروپا به شمار می‌رفت<ref>براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه: مسعود رجب‌نیا؛ لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>.
# '''طب:''' در مورد [[بهداشت]] جسمانی و طب سفارش‌هایی از سوی [[پیامبر]] و [[امامان]] [[نقل]] و در مجموعه‌هایی به نام طب النبی و طب [[الرضا]] تدوین شده است که با قطع نظر از اصالت سندی همه [[روایات]] آن، نشان دهنده اوج اصول طبی در [[جامعه اسلامی]] است. در همین زمینه طب سنتی [[رشد]] و نمو یافت که اینجا می‌توان به ابن [[طبری]]، نویسنده [[کتاب]] فردوس الحکمه، [[حنین بن اسحاق]] اولین پدید آورنده رساله‌ای در چشم پزشکی به نام الشعر و مقالات فی العین، [[بختیشوع بن جبرائیل]] نویسنده نصائح البرهان فی الأدویة المرکبة و غیره اشاره کرد. [[محمد بن زکریای رازی]] موسوعه چند جلدی در [[علم]] پزشکی به نام الحاوی را تدوین کرد که سه جلد آن به آبله، حصبه و پاره‌ای ترکیبات داروها اختصاص داشت. دیگر کتاب وی طب المنصوری بود که هر دو در [[قرن سیزدهم]] و پانزدهم میلادی به لاتین ترجمه شد. [[کتاب]] [[قانون]] [[ابن سینا]] یکی دیگر از گرانسنگ‌ترین آثار طبی دوره [[تمدن اسلامی]] است که در موضوع خود ابتکاراتی داشته است و به زبان‌های لاتین، فرانسوی، آلمانی و [[عبری]] ترجمه و تا قرن هفدهم میلادی از کتب درسی دانشگاه‌های اروپا به شمار می‌رفت<ref>براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه: مسعود رجب‌نیا؛ لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>.
# '''[[فلسفه]] و منطق:''' استدلال عقلی و [[فلسفی]] در نصوص دینی به وفور یافت می‌شود، اما آشنایی [[مسلمانان]] با اصطلاحات خاص [[فلسفه]] و [[منطق]] با ترجمه کتب [[فلسفی]] و منطقی به [[عربی]] آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس [[بیت]] الحکمه در سال (۲۱۵ق) توسط [[مأمون]]، [[خلیفه عباسی]] برمی گردد. نکته قابل [[تأمل]] این که [[مسلمانان]] صرفاً به ترجمه و بسط [[فلسفه]] [[روم]] و یونان بسنده نکردند، بلکه با رویکرد [[فلسفی]] و [[اسلامی]] به تصحیح و نقد و [[تکامل]] آن پرداختند؛ مثلاً در [[فلسفه]] [[افلاطون]] و ارسطو به جای یک [[خدا]]، [[خدایان]] با اوصاف مختلف مطرح بود، [[فلاسفه]] [[اسلامی]] به تصحیح آن با [[اثبات]] [[وحدت]] [[خدا]] و صفات کمالی آن [[دست]] زدند. مسائل و موضوعاتی که در [[فلسفه]] [[اسلامی]] مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با [[فلسفه]] یونان و [[روم]] نیست. [[فلاسفه]] نامی بزرگی مانند [[کندی]]، [[فارابی]]، [[ابن سینا]]، [[ابن ماجه]]، [[ابن طفیل]]، [[ابن رشد]]، [[شیخ اشراق]]، [[میرداماد]] و [[صدرالمتألهین]] در بستر [[فرهنگ اسلامی]] [[ظهور]] یافتند که موجب [[بالندگی]] [[فلسفه]] [[اسلامی]] شدند. [[فلسفه]] [[اسلامی]] تا سده یازدهم در دو شاخه [[اشراق]] (طرفداران [[افلاطون]]) و مشاء (طرفداران ارسطو) به [[سیر]] تکاملی خود ادامه می‌داد، تا این که در [[قرن یازدهم]] [[صدرالمتألهین]] با افزودن اصولی بر آن دو، تلفیقی از آن دو را به نام [[حکمت]] متعالیه ارائه داد.
# '''[[فلسفه]] و منطق:''' استدلال عقلی و [[فلسفی]] در نصوص دینی به وفور یافت می‌شود، اما آشنایی [[مسلمانان]] با اصطلاحات خاص [[فلسفه]] و [[منطق]] با ترجمه کتب [[فلسفی]] و منطقی به [[عربی]] آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس [[بیت]] الحکمه در سال (۲۱۵ق) توسط [[مأمون]]، [[خلیفه عباسی]] برمی گردد. نکته قابل [[تأمل]] این که [[مسلمانان]] صرفاً به ترجمه و بسط [[فلسفه]] [[روم]] و یونان بسنده نکردند، بلکه با رویکرد [[فلسفی]] و [[اسلامی]] به تصحیح و نقد و [[تکامل]] آن پرداختند؛ مثلاً در [[فلسفه]] [[افلاطون]] و ارسطو به جای یک [[خدا]]، [[خدایان]] با اوصاف مختلف مطرح بود، [[فلاسفه]] [[اسلامی]] به تصحیح آن با [[اثبات]] [[وحدت]] [[خدا]] و صفات کمالی آن دست زدند. مسائل و موضوعاتی که در [[فلسفه]] [[اسلامی]] مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با [[فلسفه]] یونان و [[روم]] نیست. [[فلاسفه]] نامی بزرگی مانند [[کندی]]، [[فارابی]]، [[ابن سینا]]، [[ابن ماجه]]، [[ابن طفیل]]، [[ابن رشد]]، [[شیخ اشراق]]، [[میرداماد]] و [[صدرالمتألهین]] در بستر [[فرهنگ اسلامی]] [[ظهور]] یافتند که موجب [[بالندگی]] [[فلسفه]] [[اسلامی]] شدند. [[فلسفه]] [[اسلامی]] تا سده یازدهم در دو شاخه [[اشراق]] (طرفداران [[افلاطون]]) و مشاء (طرفداران ارسطو) به [[سیر]] تکاملی خود ادامه می‌داد، تا این که در [[قرن یازدهم]] [[صدرالمتألهین]] با افزودن اصولی بر آن دو، تلفیقی از آن دو را به نام [[حکمت]] متعالیه ارائه داد.
# '''صنعت:''' [[تمدن]] و [[پیشرفت]] [[اسلام]] در امر صنایع نیز چشمگیر بود، که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
# '''صنعت:''' [[تمدن]] و [[پیشرفت]] [[اسلام]] در امر صنایع نیز چشمگیر بود، که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
## [[مسلمانان]] در اثر [[ارتباط]] با چین، [[راز]] تولید کاغذ را آموختند و موفق شدند در سال ۱۸۴ق کارگاه کاغذسازی را در [[بغداد]] [[راه]] اندازی کنند. این [[صنعت]] در سال ۲۸۷ق در [[مصر]] و دیگر مراکز گسترش یافت. [[مسلمانان]] به کیفیت کاغذ نیز افزودند که در پرتو کاغذ، پوست از رده خارج شد؛
## [[مسلمانان]] در اثر [[ارتباط]] با چین، [[راز]] تولید کاغذ را آموختند و موفق شدند در سال ۱۸۴ق کارگاه کاغذسازی را در [[بغداد]] [[راه]] اندازی کنند. این [[صنعت]] در سال ۲۸۷ق در [[مصر]] و دیگر مراکز گسترش یافت. [[مسلمانان]] به کیفیت کاغذ نیز افزودند که در پرتو کاغذ، پوست از رده خارج شد؛
۲۱۸٬۵۵۰

ویرایش