شرایط امر به معروف و نهی از منکر: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'شهید اول' به 'شهید اول'
جز (جایگزینی متن - 'لیکن' به 'لکن') |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
نکته دیگر درباره شرط [[علم]]، آن است که آیا [[کسب علم]] برای [[امر به معروف]] [[واجب]] است یا خیر. به تعبیر فنی و اصولی آن، آیا علم برای [[امر به معروف و نهی از منکر]]، شرط [[وجوب]] است، یا شرط واجب. برای مثال آیا علم همچون [[استطاعت]] برای [[حج]] است که هرگاه حاصل شد، حج بر [[مکلف]] واجب میشود و تحصیل استطاعت واجب نیست، یا آنکه همچون [[طهارت]] برای [[نماز]] به شمار میرود که باید آن را کسب کرد و نمیتوان به عذر بیطهارتی نماز را فرو گذاشت. به تعبیر دیگر امر به معروف بر شخص [[جاهل]] واجب نیست، یا آنکه جاهل نیز مکلف به کسب علم و سپس امر به معروف است؟ تفاوت قضیه آنجا آشکار میشود که اگر علم را شرط وجوب دانستیم، عملاً این [[فریضه]] از گردن بسیاری کسان ساقط میشود و افراد پرشماری از شمول [[حکم]] خارج میگردند و این با [[فلسفه]] اصلی این [[فریضه]] سازگار نیست؛ اما اگر بر آن رفتیم که این شرط، شرط [[واجب]] است، در آن صورت بر [[عالمان]]، بالفعل واجب است و افراد [[جاهل]] نیز مکلفند تا معروف و منکر را بشناسند و به اجرای این فریضه بپردازند. | نکته دیگر درباره شرط [[علم]]، آن است که آیا [[کسب علم]] برای [[امر به معروف]] [[واجب]] است یا خیر. به تعبیر فنی و اصولی آن، آیا علم برای [[امر به معروف و نهی از منکر]]، شرط [[وجوب]] است، یا شرط واجب. برای مثال آیا علم همچون [[استطاعت]] برای [[حج]] است که هرگاه حاصل شد، حج بر [[مکلف]] واجب میشود و تحصیل استطاعت واجب نیست، یا آنکه همچون [[طهارت]] برای [[نماز]] به شمار میرود که باید آن را کسب کرد و نمیتوان به عذر بیطهارتی نماز را فرو گذاشت. به تعبیر دیگر امر به معروف بر شخص [[جاهل]] واجب نیست، یا آنکه جاهل نیز مکلف به کسب علم و سپس امر به معروف است؟ تفاوت قضیه آنجا آشکار میشود که اگر علم را شرط وجوب دانستیم، عملاً این [[فریضه]] از گردن بسیاری کسان ساقط میشود و افراد پرشماری از شمول [[حکم]] خارج میگردند و این با [[فلسفه]] اصلی این [[فریضه]] سازگار نیست؛ اما اگر بر آن رفتیم که این شرط، شرط [[واجب]] است، در آن صورت بر [[عالمان]]، بالفعل واجب است و افراد [[جاهل]] نیز مکلفند تا معروف و منکر را بشناسند و به اجرای این فریضه بپردازند. | ||
برخی [[فقیهان]]، همچون [[شهید]] | برخی [[فقیهان]]، همچون [[شهید اول]]، [[علم]] را شرط [[وجوب]] دانسته و آن را از [[جاهلان]] ساقط شمردهاند. حال آنکه دیگرانی چون [[شهید ثانی]] در چند و چون این شرط مناقشه کرده و آن را شرط واجب و لازم التحصیل شمردهاند<ref>ر. ک: شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۳، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>. از فقهای معاصر نیز [[امام خمینی]]، این شرط را، شرط واجب شمرده و همگان را [[مکلف]] به کسب آن کرده و فرموده است: «[[آموختن]] شرایط [[امر به معروف و نهی از منکر]] و موارد وجوب و عدم آن، واجب است»<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۶۷، مسئله ۸.</ref>. | ||
با توجه به جایگاهی که امر به معروف و نهی از منکر در [[نظام فکری]] [[امام علی]] {{ع}} دارد و آن همه تأکیدات ایشان بر اجرای این فریضه و اهمیت آن - که به آنها اشاره شد- به نظر میرسد که ایشان هیچ شرطی را برای تعطیل آن موجه نمیشمارد و میکوشد تا زمینه [[رشد]] و گسترش این فریضه فراهم آید<ref>برای مثال ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. حساسیت ایشان در باب صلاحیت آمر و ناهی اعجاب برانگیز است. به گفته [[عطار نیشابوری]]، روزی [[حضرت]] به [[بصره]] آمد، «مهار شتر بر میان بسته و سه [[روز]] بیش درنگ نکرد. و فرمود [[منابر]] بشکنند و مذکران را منع کرد، و به مجلس حسن [[[بصری]]] شد و از او سؤال کرد که تو عالمی یا [[متعلم]]؟ گفت: هیچ. دو سخنی که از [[پیغمبر]] به من رسیده است، باز میگویم. [[مرتضی]] {{ع}} او را منع نکرد و گفت: این [[جوان]] [[شایسته]] سخن است»<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، ص۳۵.</ref>. | با توجه به جایگاهی که امر به معروف و نهی از منکر در [[نظام فکری]] [[امام علی]] {{ع}} دارد و آن همه تأکیدات ایشان بر اجرای این فریضه و اهمیت آن - که به آنها اشاره شد- به نظر میرسد که ایشان هیچ شرطی را برای تعطیل آن موجه نمیشمارد و میکوشد تا زمینه [[رشد]] و گسترش این فریضه فراهم آید<ref>برای مثال ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. حساسیت ایشان در باب صلاحیت آمر و ناهی اعجاب برانگیز است. به گفته [[عطار نیشابوری]]، روزی [[حضرت]] به [[بصره]] آمد، «مهار شتر بر میان بسته و سه [[روز]] بیش درنگ نکرد. و فرمود [[منابر]] بشکنند و مذکران را منع کرد، و به مجلس حسن [[[بصری]]] شد و از او سؤال کرد که تو عالمی یا [[متعلم]]؟ گفت: هیچ. دو سخنی که از [[پیغمبر]] به من رسیده است، باز میگویم. [[مرتضی]] {{ع}} او را منع نکرد و گفت: این [[جوان]] [[شایسته]] سخن است»<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، ص۳۵.</ref>. |