بحث:عصمت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
←اثبات عصمت پیامبر خاتم
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
== [[اثبات عصمت پیامبر خاتم]] == | == [[اثبات عصمت پیامبر خاتم]] == | ||
=== براهین عقلی === | |||
مهمترین براهین عقلی اثبات [[عصمت]] [[پیامبرخاتم]] {{صل}} که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارتاند از: | |||
==== برهان لزوم هدایت بشر ==== | |||
ارتباط تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>پیامبراکرم پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است و اگر معصوم نبوده و مرتکب خطا و گناه شود، خود آن حضرت هم محتاج هادیان یا پیامبران دیگری هستند که بیخطا باشند و «معصوم» و اگر آنها هم معصوم نباشند نیازمند به معصوم دیگری هستند که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به پیامبر (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علیاکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱.</ref>. | |||
==== [[برهان]] وجوب [[اطاعت]] از [[معصوم]] ==== | |||
اگر از پیامبر [[خطا]] سرزند، مخالفت و [[انکار]] آن حضرت [[واجب]] خواهد بود و این با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از ایشان مغایرت دارد: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | |||
==== [[برهان حفظ شریعت]] ==== | |||
پیامبراکرم{{صل}} حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] که آن حضرت است معصوم باشد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | |||
==== برهان لزوم اطمینان ==== | |||
پیامبر اکرم{{صل}} میخواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برساند لذا اگر [[خطاکار]] باشد ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>. | |||
==== [[برهان لطف]] ==== | |||
چنانکه وجود پیامبر [[لطف]] است، عصمت آن حضرت نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبر غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود مصون نیست و این لامحاله منافی لطف است. ایضاً غرض از نصب پیامبر، حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشد و [[خطا]] و [[معصیت]] بر آن حضرت روا باشد، اطاعتش واجب نیست، بلکه مخالفتش واجب بوده و این مناقض لطف و غرض [[نبوت]] است<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref> | |||
=== [[ادله نقلی]] === | |||
[[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را میتوان از [[آیات]] و [[روایات]] متعددی به [[اثبات]] رساند. [[عصمت]] آن [[حضرت]] با استناد به دو دسته از [[آیات]] قابل [[اثبات]] است. نخست آیاتی که مشتمل بر [[عصمت]] تمامی [[انبیای الهی]] است و دوم آیاتی که منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} بوده و به نوعی [[مصونیت]] آن [[حضرت]] را از ارتکاب انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و نیز [[فراموشی]] [[ ثابت]] میکنند. در توضیح دسته نخست باید گفت: [[بدیهی]] است که پس از [[اثبات عصمت انبیا]] {{عم}}، [[اثبات]] [[عصمت رسول خدا]] {{صل}} که خود [[افضل]] از سایر [[انبیا]] و [[رسل]] است امری [[سهل]] خواهد بود.؛ چراکه شخص [[افضل]] نمیتواند فاقد مقامی باشد که [[مفضول]] آن را دارا است. | [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را میتوان از [[آیات]] و [[روایات]] متعددی به [[اثبات]] رساند. [[عصمت]] آن [[حضرت]] با استناد به دو دسته از [[آیات]] قابل [[اثبات]] است. نخست آیاتی که مشتمل بر [[عصمت]] تمامی [[انبیای الهی]] است و دوم آیاتی که منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} بوده و به نوعی [[مصونیت]] آن [[حضرت]] را از ارتکاب انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و نیز [[فراموشی]] [[ ثابت]] میکنند. در توضیح دسته نخست باید گفت: [[بدیهی]] است که پس از [[اثبات عصمت انبیا]] {{عم}}، [[اثبات]] [[عصمت رسول خدا]] {{صل}} که خود [[افضل]] از سایر [[انبیا]] و [[رسل]] است امری [[سهل]] خواهد بود.؛ چراکه شخص [[افضل]] نمیتواند فاقد مقامی باشد که [[مفضول]] آن را دارا است. | ||
در ادامه ابتدا به [[آیات]] دسته نخست اشاره مینماییم و سپس [[آیات]] منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را [[ذکر]] میکنیم. | در ادامه ابتدا به [[آیات]] دسته نخست اشاره مینماییم و سپس [[آیات]] منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را [[ذکر]] میکنیم. | ||
=== | ==== ادله قرآنی ==== | ||
==== آیات مشتمل بر عصمت پیامبران ==== | ===== آیات مشتمل بر عصمت پیامبران ===== | ||
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران}} | {{اصلی|اثبات عصمت پیامبران}} | ||
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. | در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. | ||
'''عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]]''' | |||
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}} <ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و [[تصرف]] شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی میکند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. [[بدیهی]] است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا،[[ ثابت]] مینماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}} <ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و [[تصرف]] شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی میکند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. [[بدیهی]] است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا،[[ ثابت]] مینماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
'''اصطفای الهی پیامبران''' | |||
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. | واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. | ||
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و نيز از ميان مردم. بىگمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات «أَيْدِيهِمْ» و «خَلْفَهُمْ» بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمیگردد و با [[عنایت]] به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین میشود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، [[شایستگان]] را برمیگزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و نيز از ميان مردم. بىگمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات «أَيْدِيهِمْ» و «خَلْفَهُمْ» بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمیگردد و با [[عنایت]] به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین میشود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، [[شایستگان]] را برمیگزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
'''امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]]''' | |||
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر [[مکلفین]] به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | [[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر [[مکلفین]] به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
'''معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]]''' | |||
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را میتوان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان [[ترغیب]] مینمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوهای [[نیکو]] یاد کرده و میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و میفرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست.»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. | [[مصونیت انبیا]] {{عم}} را میتوان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان [[ترغیب]] مینمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوهای [[نیکو]] یاد کرده و میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و میفرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست.»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. | ||
واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار میرود که به او [[اقتدا]] میشود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با [[عنایت]] به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار میگیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کردهاند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار میرود که به او [[اقتدا]] میشود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با [[عنایت]] به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار میگیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کردهاند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
'''[[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]]''' | |||
در دستهای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص میفرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref> | در دستهای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص میفرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref> | ||
'''آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند''' | |||
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب میشود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>. | در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب میشود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>. | ||
==== آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم{{صل}} ==== | ===== آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم{{صل}} ===== | ||
[[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را میتوان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود. | [[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را میتوان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود. | ||
'''خبر از دوری حضرت از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]]''' | |||
[[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]] خاتم{{صل}} و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفتههای [[پیامبر]]{{صل}} را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و میفرماید: {{متن قرآن|ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي * وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي}} <ref>صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.» سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>. | [[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]] خاتم{{صل}} و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفتههای [[پیامبر]]{{صل}} را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و میفرماید: {{متن قرآن|ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي * وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي}} <ref>صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.» سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>. | ||
مرحوم [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این آیات میگوید: ««ماینطق»، مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام [[سخنان پیامبر]] نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب «[[صاحبکم]]» به [[مشرکین]] است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت که منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن میخواند و آنچه از [[قرآن]] برایتان [[تلاوت]] میکند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب میگوید، وحیی است که [[خدای متعال]] به او نازل میکند». <ref>طباطبایی، [[سیدمحمد]] حسین، [[المیزان]]، ذیل [[سوره نجم]]، آیات ۴-۲.</ref>. | مرحوم [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این آیات میگوید: ««ماینطق»، مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام [[سخنان پیامبر]] نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب «[[صاحبکم]]» به [[مشرکین]] است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت که منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن میخواند و آنچه از [[قرآن]] برایتان [[تلاوت]] میکند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب میگوید، وحیی است که [[خدای متعال]] به او نازل میکند». <ref>طباطبایی، [[سیدمحمد]] حسین، [[المیزان]]، ذیل [[سوره نجم]]، آیات ۴-۲.</ref>. | ||
با این وجود برخی [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] (و ما ینطق عن الهوی) چنین استفاده میشود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از آیات دیگری مثل [[آیه ۵۰ سوره انعام]] و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار میشود. <ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۸، ص۳۲.</ref>. | با این وجود برخی [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] (و ما ینطق عن الهوی) چنین استفاده میشود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از آیات دیگری مثل [[آیه ۵۰ سوره انعام]] و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار میشود. <ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۸، ص۳۲.</ref>. | ||
'''[[ امر]] به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت''' | |||
قرآن کریم در آیهای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، امر کرده <ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>. و [[بدیهی]] است، [[مقام]] آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}}[[ امر]] فرموده نیز قابل استفاده است. | قرآن کریم در آیهای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، امر کرده <ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>. و [[بدیهی]] است، [[مقام]] آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}}[[ امر]] فرموده نیز قابل استفاده است. | ||
{{متن قرآن|... ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...}} <ref>آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند را واگذارید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. | {{متن قرآن|... ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...}} <ref>آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند را واگذارید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. | ||
'''معرفی حضرت به عنوان [[اسوه حسنه]]''' | |||
توضیح این بخش در مورد چهارم از عنوان [[ادله قرآنی]] [[عصمت انبیا]] بیان شد. | توضیح این بخش در مورد چهارم از عنوان [[ادله قرآنی]] [[عصمت انبیا]] بیان شد. | ||
'''تاکید بر عدم ارتکاب [[فراموشی]]''' | |||
آنچه باقی میماند عصمت آن حضرت از [[نسیان]] و فراموشی است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین میفرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي}} <ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی». سوره اعلی، آیه۶.</ref>. | آنچه باقی میماند عصمت آن حضرت از [[نسیان]] و فراموشی است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین میفرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي}} <ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی». سوره اعلی، آیه۶.</ref>. | ||