عثمان بن حنیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←نامهای از حضرت به عثمان بن حنیف درباره زکات
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
[[شهر بصره]] از مرکزیت ویژهای برخوردار بود. [[خراج]] و زکات [[فارس]] نیز به خزانهداری [[بصره]] وارد میشد. از این روی در منابع گوناگون نقل شده است که علی{{ع}} در نامهای به عثمان بن حنیف نوشت: «از بچه گوسفند و بچه شتر چیزی نگیر!»<ref>{{متن حدیث|لَا تَأْخُذَنَّ مِنَ الزُّخَّةِ وَ النُّخَّةِ شَيْئاً}}؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۹۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۰؛ زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۲۶۳ و ۳۵۴، چاپ دار الهدایه.</ref>؛ | [[شهر بصره]] از مرکزیت ویژهای برخوردار بود. [[خراج]] و زکات [[فارس]] نیز به خزانهداری [[بصره]] وارد میشد. از این روی در منابع گوناگون نقل شده است که علی{{ع}} در نامهای به عثمان بن حنیف نوشت: «از بچه گوسفند و بچه شتر چیزی نگیر!»<ref>{{متن حدیث|لَا تَأْخُذَنَّ مِنَ الزُّخَّةِ وَ النُّخَّةِ شَيْئاً}}؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۹۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۰؛ زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۲۶۳ و ۳۵۴، چاپ دار الهدایه.</ref>؛ | ||
بیشتر منابع این [[حدیث]] را از [[غریب الحدیث]]<ref>خطابی، غریب الحدیث، ج۲، ص۱۷۶.</ref>خطابی نقل کردهاند. وی تعبیر به [[عثمان]] دارد و در [[لسان العرب]]<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۰.</ref>، [[تاج العروس | بیشتر منابع این [[حدیث]] را از [[غریب الحدیث]]<ref>خطابی، غریب الحدیث، ج۲، ص۱۷۶.</ref>خطابی نقل کردهاند. وی تعبیر به [[عثمان]] دارد و در [[لسان العرب]]<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۰.</ref>، [[تاج العروس]]<ref>تاج العروس، ج۷، ص۲۶۳ و ۳۵۴.</ref> و [[موسوعة فقه علی بن ابی طالب]]{{ع}}<ref>قلعه چی، موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰۶.</ref> او را عثمان بن حنیف دانستهاند و در منبع اخیر «رخه» نقل شده است. «رخه» و «زخه» هر دو را به معنای بچه گوسفند دانستهاند و «نخه» را به معنی بچه شتر. گفته شده رخّه گاوی است که کار میکند و برخی گفتهاند به هر [[حیوانی]] که کار کند نخه میگویند چه گاو، شتر و یا برده<ref>خطابی، غریب الحدیث، ج۲، ص۱۷۷.</ref> و از [[فراء|فرّاء]] نقل شده که «نُخّه» به ضمه دیناری است که [[کارگزار زکات]] پس از دریافت زکات میگیرد. [[ابن اثیر]] [[سخن]] حضرت را به همین معنی گرفته است<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۹۸.</ref>. | ||
متأسفانه بیش از این از [[نامه]] حضرت به ما نرسیده و در [[حدیثی]] [[نبوی]] نخّه ذکر شده است<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۳.</ref> اما سخن از [[آیین]] دریافت زکات به نقل دیگر از حضرت گزارش شده است. در سخنی میفرماید: [[مأمور]] [[زکات]]، [[حیوان]] ماده پیر و معیوب و [[کور]] نمیگیرد و همچنین بز یک ساله مگر این که [[مصدق]] زکات بخواهد<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۵۵۶، ش۱۶۹۲۷؛ عبد الرزاق، المصنف، ج۴، ص۷؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۳، ص۲۸؛ موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 311 - 313.</ref> | متأسفانه بیش از این از [[نامه]] حضرت به ما نرسیده و در [[حدیثی]] [[نبوی]] نخّه ذکر شده است<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۳.</ref> اما سخن از [[آیین]] دریافت زکات به نقل دیگر از حضرت گزارش شده است. در سخنی میفرماید: [[مأمور]] [[زکات]]، [[حیوان]] ماده پیر و معیوب و [[کور]] نمیگیرد و همچنین بز یک ساله مگر این که [[مصدق]] زکات بخواهد<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۵۵۶، ش۱۶۹۲۷؛ عبد الرزاق، المصنف، ج۴، ص۷؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۳، ص۲۸؛ موسوعة فقه علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 311 - 313.</ref> | ||
==مقدمات [[نبرد]] [[ناکثین]] با علی{{ع}}== | |||
از آنجا که [[جنگ جمل]] در [[بصره]] اتفاق افتاد، بنابراین میتواند رابطه مستقیم با [[کارگزاری]] [[عثمان بن حنیف]] داشته باشد، به ویژه آنچه مربوط به مقدمات این نبرد تا [[سقوط]] بصره است. | |||
برابر روایتی که از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} نقل شده [[حضرت علی]]{{ع}} [[مأمور]] بوده که با ناکثین، [[قاسطین]] و [[مارقین]] بجنگد: « [[رسول خدا]]{{صل}} با من [[عهد]] کرده بود که با ناکثین ([[بیعت]] شکنان) قاسطین ([[ستمگران]]) و مارقین (خارج شدگان از [[دین الهی]]) بجنگم.<ref>{{متن حدیث|عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ أُقَاتِلَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ}}؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱۱۵. این حدیث به این عبارت نیز نقل شده: {{متن حدیث|أُمِرْتُ بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ}}، بحار الأنوار، ج۳۲، ص۳۰۳ و ۲۹۳ به نقل از امام رضا{{ع}} (صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۶۱).</ref>؛ | |||
در روایتی [[پیامبر]] به [[ام سلمه]] میفرماید: منظور از ناکثین کسانی است که در [[مدینه]] با علی{{ع}} [[بیعت]] میکنند و در بصره بیعت خود را از بین میبرند و نقض میکنند منظور از قاسطین [[معاویه]] و [[یاران]] وی از [[مردم]] شاماند و مارقین نیز [[اصحاب]] نهرواناند<ref>بحار الأنوار، ج۳۲، ص۲۹۹.</ref>. | |||
از [[عمار یاسر]]<ref>امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۹۲.</ref>، [[ابوسعید خدری]]<ref> اسد الغابة، ج۴، ص۱۱۴؛ الغدیر، ج۳، ص۱۹۲.</ref> و [[ابو ایوب انصاری]]<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۹۲، اسد الغابه، ج۴، ص۱۱۵.</ref> نیز نقل شده که رسول خدا{{صل}} به ما دستور داد که به همراه علی، با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگیم. | |||
آنان که در مدینه بیعت کردند و در بصره بیعت علی{{ع}} را نقض کردند، [[طلحه]] و [[زبیر]] بودند و بنابر قول مشهور اولین کسی که با علی{{ع}} بیعت کرد، طلحه بود. به هنگام بیعت وی با علی{{ع}}، مردی از [[بنی اسد]]: گفت اولین دستی که با علی{{ع}} بیعت کرد دست شَلْ است و این نشانهای از ناپایداری بیعت وی خواهد بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۶. کتاب عقد الفرید (تحقیق محمد سعید عریان، ج۵، ص۵۷) تصریح میکنند که اولین بیعت کننده طلحه بوده است. شیخ مفید در کتاب جمل، ص۶۵ این نظر را تأیید میکند و قول مخالف را به عثمانیه که مخالف علی{{ع}} هستند، نسبت میدهد؛ چون برخی گفتهاند طلحه به زور و از ترس مالک اشتر بیعت کرده است. طبری نیز این قول را نقل کرده است.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 313 - 314.</ref> | |||
==تقاضاهای [[نامشروع]] [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | |||
طلحه و زبیر [[انتظار]] داشتند که علی{{ع}} آنها را در [[کارها]] [[شریک]] خود کرده و در تمام امور با آنها [[مشورت]] کند. یکی را [[استاندار بصره]] و دیگری را [[استاندار کوفه]] نماید و همانگونه که در [[زمان عثمان]] سهم بیشتری از [[بیت المال]] نصیب آنها میشد، حضرت نیز آنان را بر دیگران ترجیح دهد و سهم بیشتری از [[اموال]] بیت المال برای آنان در نظر بگیرد. | |||
امیرالمؤمنین{{ع}} در نخستین روزهای [[خلافت]] خود [[سیاست]] رسمی خویش را اعلام کرد و به [[مردم]] فهماند که در صدد احیای روش و [[سیره پیامبر]]{{صل}} در [[تقسیم عادلانه بیت المال]] است. علی{{ع}} در [[روز]] سوم خلافتش دستور داد اموال بیت المال [[مدینه]] را [[محاسبه]] کردند که به هر نفر سه دینار (سی درهم) رسید<ref>بحار الأنوار، ج۳۲، ص۱۸.</ref>. اشراف و مالاندوزان مدینه به این روش علی{{ع}} [[اعتراض]] کرده و از او [[انتقاد]] نمودند. طلحه و زبیر از جمله این افراد بودند. آنها [[تصور]] میکردند باید سهم بیشتری داشته باشند، نزد امیرالمؤمنین{{ع}} رفته و گفتند: ای امیرالمؤمنین تو میدانی که مخارج [[زندگی]] در [[شهر مدینه]] زیاد است و ما نان خوران زیادی داریم و آنچه از بیت المال به ما داده میشود، کمبودهای ما را تأمین نمیکند. | |||
حضرت فرمود: از من چه انتظار دارید؟ گفتند از بیت المال آن قدر به ما بده که نیازمندیهای ما را برطرف سازد. حضرت فرمود: از مردم بخواهید اگر همه پذیرفتند که از [[حق]] آنها چیزی به شما بدهم، من این کار را انجام خواهم داد. گفتند: ما از مردم چیزی نمیخواهیم و اگر بخواهیم به ما نخواهند داد. حضرت فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] که من سزاوارترم که چنین کاری انجام ندهم<ref>{{متن حدیث|فَأَنَا وَ اللَّهِ أَحْرَى أَنْ لَا أَفْعَلَ}}؛ بحار الأنوار، ج۳۲، ص۳۲.</ref>؛ | |||
[[طلحه]] و [[زبیر]] به طور رسمی از علی{{ع}} خواستند که آن دو را به [[امارت کوفه]] و [[بصره]] بگمارد. حضرت فرمود: در نزد من باشید، بهتر است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۷.</ref>. زبیر که دید علی{{ع}} با خواستههای آنها مخالف است، در میان گروهی از [[قریش]] گفت: «این [[پاداش]] علی است به ما. در [[سقوط]] [[عثمان]] به او کمک کردیم و [[گناه]] برای عثمان[[ثابت]] کرده و او را کشتیم. در حالی که علی{{ع}} در [[خانه]] خود نشسته بود. ولی اکنون که به [[قدرت]] رسیده دیگران را بر ما مقدم میدارد». طلحه گفت: «سرزنشی نیست جز این که ما هر سه از اعضای شورایی بودیم که [[عمر]] [[انتخاب]] کرده بود. یک نفر از او [[کراهت]] داشت و ما با او [[بیعت]] کردیم و آنچه در دست خود داشتیم، به او دادیم. اما او ما را از آنچه در دستش بود منع کرد. پس ما در آنچه [[امید]] میبردیم [[خطا]] کردیم». | |||
این سخنان نشانه توقع بالای این دو است که خود را همردیف [[خلیفه مسلمین]] میدانستند. چون سخنان آن دو به حضرت رسید، با [[عبدالله بن عباس]] که جزو [[مشاوران]] [[امام]] بود [[مشورت]] کرد و به وی فرمود: آیا سخن آن دو به تو رسیده؟ [[ابن عباس]] گفت: آری! فرمود: نظرت چیست؟ ابن عباس گفت: به نظر من آنها خواهان حکومتاند؛ زبیر را به [[امارت بصره]] و طلحه را به امارت کوفه بگمار؛ زیرا آن دو نزدیکتر به تو از ولید و [[ابن عامر]] به عثمان نیستند. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} از سخن ابن عباس به [[خنده]] درآمد و فرمود: وای بر تو [[بصره]] و [[کوفه]] جای مردان [[جنگجو]] و [[اموال]] فراوان است. زمانی که آنان بر [[مردم]] مسلط شوند، مردم [[سفیه]] و احمق را با [[تطمیع]]، به خود جذب میکنند و [[ضعیفان]] را گرفتار [[بلا]] و [[مصیبت]] مینمایند و بر مردم [[قوی]] با [[زور]] [[استیلا]] مییابند. اگر من میخواستم کسی را به خاطر نفع و ضررش به کار گیرم [[معاویه]] را بر [[شام]] میگماردم. در هر صورت اگر این نبود که برای من [[حرص]] آن دو بر [[حکومت]] آشکار شده، نسبت به آنان نظر موافقی پیدا میکردم (و ممکن بود از آنان در [[مناصب]] حکومت بهره برم).<ref>{{متن حدیث| وَيْحَكَ، إِنَّ الْعِرَاقَيْنِ بِهِمَا الرِّجَالِ وَ الْأَمْوَالِ، وَ مَتَى تملكا رِقَابَ النَّاسِ يستميلا السَّفِيهِ بالطمع، ويضربا الضَّعِيفِ بِالْبَلَاءِ، ويقويا عَلَى الْقَوِيِّ بِالسُّلْطَانِ، وَ لَوْ كُنْتُ مُسْتَعْمِلًا أَحَداً لضره وَ نَفْعَهُ لاستعملت مُعَاوِيَةَ عَلَى الشَّامِ، وَ لَولَا مَا ظَهَرَ لِي مِنْ حرصهما عَلَى الْوَلَايَةِ، لَكَانَ لِيَ فِيهِمَا رَأْيِ }}؛ ابن قتیبه، الإمامة والسیاسه، ج۱، ص۵۲.</ref>؛ | |||
علی{{ع}} در این سخن به تحلیل و بررسی پی آمد پذیرش درخواست [[طلحه]] و [[زبیر]] پرداخته و نتیجه آن را به [[ضرر]] [[حکومت اسلامی]] تشخیص میدهد. علی به خوبی میداند که شام تحت [[سیطره]] معاویه است، وضعیت [[مکه]] نیز چندان مطلوب نیست و اگر کوفه و بصره از دست برود، دیگر جایی برای [[خلیفه مسلمین]] باقی نمیماند. و در [[آینده]] نزدیک مرکز حکومت اسلامی نیز [[سقوط]] خواهد کرد. افزون بر اینکه طلحه و زبیر شایستگیهای لازم را برای دریافت [[امارت]] ندارند؛ چراکه مردمی [[حریص]] و طماع و علاقهمند به [[مقام]] و ثروتند. | |||
طلحه و زبیر چون دیدند نمیتوانند به [[ریاست]] برسند و از [[بیت المال]] سهم بیشتری به آنان داده نمیشود، اشکال دیگری را مطرح کردند. آنان گفتند: چرا علی{{ع}} در [[کارها]] با ما [[مشورت]] نمیکند و ما را در کارها [[شریک]] نمیسازد و امور حکومت را بدون نظر و [[آگاهی]] ما مسائل را حلّ و فصل میکند و خود مستبدانه کارها را انجام میدهد و از ما نظر نمیخواهد؟<ref>ابن [[ابی الحدید]] مینویسد: [[هدف]] آنان از طرح این مسائل رسیدن به [[حکومت بصره]] و کوفه بود. ولی زمانی که [[صلابت]] او را در [[دین]] [[مشاهده]] کردند و به [[توانایی]] او در [[تصمیم]] و دوری از چرب زبانی و [[مداهنه]] پی بردند و دیدند که در تمام امور و ابعاد [[حکومت]] روش [[کتاب و سنت]] را میپیماید، اشکالاتی را مطرح کردند. آن دو از قدیم علی{{ع}} را میشناختند و با طبع و [[خصوصیات اخلاقی]] علی{{ع}} آشنایی کامل داشتند. [[عمر]] به آن دو و دیگران گفته بود که «اگر آن مرد اصلع بر اریکه [[قدرت]] پا نَهَد، شما را به راه روشن و [[صراط مستقیم]] وا میدارد» و قبل از وی [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده بود: {{متن حدیث|وَ إِنْ تُوَلُّوهَا عَلِيّاً تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً}}؛ اگر علی را به [[خلافت]] برگزینید، او را [[هدایتگر]]، [[هدایت کننده]] مییابید. | |||
[[ابن ابی الحدید]] سپس به پیامدهای [[سوء]] روش عمر میپردازد. (ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱۱، ص۱۰ و ۱۱) [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در برخوردی که با [[طلحه]] و [[زبیر]] داشت، به این [[انتقاد]] آنان نیز پاسخ میدهد و میفرماید: «آیا [[سنت]] [[رسول]] سزاوار [[پیروی]] است یا سنت عمر؟» و در این باره که آن دو میگفتند: ما سابقه بیشتری در [[اسلام]] داریم، میفرماید: «آیا سابقه من در اسلام بیشتری است یا سابقه شما؟» [[بدیهی]] است که آنان در برابر [[منطق]] علی{{ع}} بیپاسخ بمانند (ر.ک محمودی، نهج السعاده، ج۱، ص۲۴۱).</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 315 - 317.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |