عثمان بن حنیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) |
||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
طلحه و زبیر چون دیدند نمیتوانند به [[ریاست]] برسند و از [[بیت المال]] سهم بیشتری به آنان داده نمیشود، اشکال دیگری را مطرح کردند. آنان گفتند: چرا علی{{ع}} در [[کارها]] با ما [[مشورت]] نمیکند و ما را در کارها [[شریک]] نمیسازد و امور حکومت را بدون نظر و [[آگاهی]] ما مسائل را حلّ و فصل میکند و خود مستبدانه کارها را انجام میدهد و از ما نظر نمیخواهد؟<ref>ابن [[ابی الحدید]] مینویسد: [[هدف]] آنان از طرح این مسائل رسیدن به [[حکومت بصره]] و کوفه بود. ولی زمانی که [[صلابت]] او را در [[دین]] [[مشاهده]] کردند و به [[توانایی]] او در [[تصمیم]] و دوری از چرب زبانی و [[مداهنه]] پی بردند و دیدند که در تمام امور و ابعاد [[حکومت]] روش [[کتاب و سنت]] را میپیماید، اشکالاتی را مطرح کردند. آن دو از قدیم علی{{ع}} را میشناختند و با طبع و [[خصوصیات اخلاقی]] علی{{ع}} آشنایی کامل داشتند. [[عمر]] به آن دو و دیگران گفته بود که «اگر آن مرد اصلع بر اریکه [[قدرت]] پا نَهَد، شما را به راه روشن و [[صراط مستقیم]] وا میدارد» و قبل از وی [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده بود: {{متن حدیث|وَ إِنْ تُوَلُّوهَا عَلِيّاً تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً}}؛ اگر علی را به [[خلافت]] برگزینید، او را [[هدایتگر]]، [[هدایت کننده]] مییابید. | طلحه و زبیر چون دیدند نمیتوانند به [[ریاست]] برسند و از [[بیت المال]] سهم بیشتری به آنان داده نمیشود، اشکال دیگری را مطرح کردند. آنان گفتند: چرا علی{{ع}} در [[کارها]] با ما [[مشورت]] نمیکند و ما را در کارها [[شریک]] نمیسازد و امور حکومت را بدون نظر و [[آگاهی]] ما مسائل را حلّ و فصل میکند و خود مستبدانه کارها را انجام میدهد و از ما نظر نمیخواهد؟<ref>ابن [[ابی الحدید]] مینویسد: [[هدف]] آنان از طرح این مسائل رسیدن به [[حکومت بصره]] و کوفه بود. ولی زمانی که [[صلابت]] او را در [[دین]] [[مشاهده]] کردند و به [[توانایی]] او در [[تصمیم]] و دوری از چرب زبانی و [[مداهنه]] پی بردند و دیدند که در تمام امور و ابعاد [[حکومت]] روش [[کتاب و سنت]] را میپیماید، اشکالاتی را مطرح کردند. آن دو از قدیم علی{{ع}} را میشناختند و با طبع و [[خصوصیات اخلاقی]] علی{{ع}} آشنایی کامل داشتند. [[عمر]] به آن دو و دیگران گفته بود که «اگر آن مرد اصلع بر اریکه [[قدرت]] پا نَهَد، شما را به راه روشن و [[صراط مستقیم]] وا میدارد» و قبل از وی [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده بود: {{متن حدیث|وَ إِنْ تُوَلُّوهَا عَلِيّاً تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً}}؛ اگر علی را به [[خلافت]] برگزینید، او را [[هدایتگر]]، [[هدایت کننده]] مییابید. | ||
[[ابن ابی الحدید]] سپس به پیامدهای [[سوء]] روش عمر میپردازد. (ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱۱، ص۱۰ و ۱۱) [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در برخوردی که با [[طلحه]] و [[زبیر]] داشت، به این [[انتقاد]] آنان نیز پاسخ میدهد و میفرماید: «آیا [[سنت]] [[رسول]] سزاوار [[پیروی]] است یا سنت عمر؟» و در این باره که آن دو میگفتند: ما سابقه بیشتری در [[اسلام]] داریم، میفرماید: «آیا سابقه من در اسلام بیشتری است یا سابقه شما؟» [[بدیهی]] است که آنان در برابر [[منطق]] علی{{ع}} بیپاسخ بمانند (ر.ک محمودی، نهج السعاده، ج۱، ص۲۴۱).</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 315 - 317.</ref> | [[ابن ابی الحدید]] سپس به پیامدهای [[سوء]] روش عمر میپردازد. (ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱۱، ص۱۰ و ۱۱) [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در برخوردی که با [[طلحه]] و [[زبیر]] داشت، به این [[انتقاد]] آنان نیز پاسخ میدهد و میفرماید: «آیا [[سنت]] [[رسول]] سزاوار [[پیروی]] است یا سنت عمر؟» و در این باره که آن دو میگفتند: ما سابقه بیشتری در [[اسلام]] داریم، میفرماید: «آیا سابقه من در اسلام بیشتری است یا سابقه شما؟» [[بدیهی]] است که آنان در برابر [[منطق]] علی{{ع}} بیپاسخ بمانند (ر.ک محمودی، نهج السعاده، ج۱، ص۲۴۱).</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 315 - 317.</ref> | ||
==[[سخنان علی]]{{ع}} در پاسخ به [[طلحه]] و [[زبیر]]== | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[ارتباط]] با ترک [[مشورت]] آن دو و [[یاری]] نخواستن از آنها در سخنانی طلحه و زبیر را مخاطب ساخته و میفرماید: | |||
همانا از اندک [[خشم]] گرفتید و بسیار را پشت سر انداختید آیا مرا [[آگاه]] نمیکنید که شما در چه چیزی [[حق]] داشته و من آن را از شما باز داشتم؟ یا چه نصیب و بهرهای را به خود اختصاص داده و از شما دریغ ورزیدم؟ یا کدام حق و دعوا را یکی از [[مسلمانان]] نزد من آورد و از رسیدگی به آن [[ناتوان]] بودم یا به آن [[نادان]]؟ یا در آن [[خطا]] کردم؟ | |||
[[سوگند]] به [[خدا]] خواستار [[خلافت]] نبودم و رغبتی به آن نداشتم. اما شما مرا به آن کار فرا خواندید و به آن واداشتید. پس چون خلافت به من رسید به [[کتاب خدا]] و به آنچه در آن کتاب برای ما مقرر فرموده و ما را به [[حکم]] نمودن به آن [[فرمان]] داده است، نظر افکندم و از آن [[پیروی]] و به آنچه [[پیامبر]]{{صل}} [[سنت]] نهاده است، [[اقتدا]] کردم و در آنها نیازی به [[رأی]] و نظر شما و غیر شما نیافتم و حکمی ندیدم که به آن [[جاهل]] بوده باشم و ناچار باشم از شما و [[برادران]] [[مسلمان]] خود [[مشورت]] بخواهم و اگر به مشورت شما نیازی داشتم، از شما و غیر شما روی نمیگرداندم. | |||
اما آنچه درباره [[برابری]] سهم افراد نسبت به [[اموال]] ([[بیت المال]]) یاد کردید، موضوعی است که من در آن به رأی خود و از روی [[هوای نفس]] خویش حکم نمیکنم؛ بلکه من و شما احکامی در دست داریم که [[رسول الله]]{{صل}} آورد. از این موضوع [[فراغت]] حاصل است و با شما در موضوعی که [[خداوند]] تعیین فرموده است و در آن حکم خود را صادر کرده است، نظرخواهی نمیکنم. به خدا سوگند که از شما و از غیر شما در این امر بر من سرزنشی روا نیست. خداوند [[دل]] ما و دل شما را به سوی [[حق]] بگرداند و به ما و شما [[بردباری]] [[عنایت]] فرماید. | |||
سپس فرمود: خدای بیامرزد مردی را که حقی دید و از آن [[حمایت]] کرد، یا ستمی را دید و از آن جلو گرفت و با صاحب حق [[یار]] و مددکار شد<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً أَ لَا تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ كَانَ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ أَمْ أَيُّ قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ أَمْ أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ. وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوَلَايَةِ إِرْبَةٌ وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ{{صل}} فَاقْتَدَيْتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لَا رَأْيِ غَيْرِكُمَا وَ لَا وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لَا عَنْ غَيْرِكُمَا. وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لَا وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صقَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِي وَ لَا لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى. أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ. ثُمَّ قَالَ{{ع}}: رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲۰۵، ص۳۲۱؛ فیض الاسلام، خطبه ۱۹۴، ص۶۵۶؛ نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۱۰۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص١٠٠.</ref>. | |||
[[طلحه]] و [[زبیر]] که از این بهانهها نیز طرفی نبستند، بهانه دیگری را مطرح کردند. آن دو همراه تنی چند از [[صحابه]] پیش علی{{ع}} آمدند و گفتند: ای علی ما به شرط [[اجرای حدود]] [[بیعت]] کردیم. این [[جماعت]] در کشتن این [[مرد]] ([[عثمان]]) [[شریک]] بودهاند و در نتیجه باید [[مجازات]] شوند. حضرت پاسخ این اشکال آنان را چنین میدهد: «ای [[برادران]]: من از چیزی که شما میدانید نا [[آگاه]] نیستم؛ اما چگونه توان [[انتقام]] دارم در حالی که آن [[قوم]] که به این کار دست زدند، در کمال [[شوکت]] هستند و بر ما [[چیرگی]] دارند و ما بر آنان دست نداریم. هان بدانید که آنان گروهی هستند که [[غلامان]] شما با آنان [[قیام]] کردند و [[بادیه نشینان]] شما که رو به سوی آنان داشتند، در میان شمایند و شما را به آنچه بخواهند مجبور میسازند. | |||
آیا شما [[توانایی]] آنچه میخواهید دارید؟ این کار، کار [[جاهلیت]] است. ایشان کمک و دستیار بسیار دارند و [[مردم]] هر گاه سخن [[خون خواهی]] به میان آید، بر چند دستهاند: فرقهای مطلب را چنان که شما میبینید، میبینند و دستهای جز آنچه شما میبینید و نظر مخالف دارند و دستهای نه این و نه آن را میپذیرند. پس [[شکیبا]] باشید تا مردم آرام گیرند و [[دلها]] بر جای خود قرار گیرد و باز گرفتن [[حقوق]] آسان گردد. اینک از طرف من آرام باشید و نظر کنید و بنگرید که [[فرمان]] من به آن چیست و کاری مکنید که نیرو را بر باد دهد و [[قدرت]] را از میان ببرد و مایه [[ناتوانی]] و [[ذلت]] گردد. تا آنجا که بتوان از این کار خودداری میکنم و اگر ناچار گردم، آخرین دارو داغ کردن است»<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه، ۱۶۷، ص۵۴۶؛ صبحی صالح، خطبه ۱۶۸، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 318 - 320.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |