ابوالاسود دوئلی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
==ابوالاسود دوئلی== | ==ابوالاسود دوئلی== | ||
[[ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر بن حلس بن نفاثة بن عدی بن دیل]] که در سال [[فتح مکه]] به [[دنیا]] آمده است؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} را ندید؛ لذا او جزء [[صحابه]] به شمار نمیرود و در زمره [[تابعین]] است. [[ابوالاسود]] از [[شاعران]] بزرگ دوره [[صدر اسلام]] به شمار میرود و [[یاران باوفا]] و [[صدیق]] [[امام علی]]{{ع}} محسوب میشود. او [[اهل بصره]] بود و از اشخاصی همچون امام علی{{ع}}، [[ابوموسی اشعری]]، [[ابوذر]] و [[عمران بن حصین]] [[روایت]] نقل کرده است. او از [[شاگردان]] [[مکتب امام علی]]{{ع}} محسوب میشده است و [[امام]]، [[علم نحو]] و رسم آن را به او آموخته است. برخی ابوالاسود را واضع حرکات و تنوین در نحو میدانند. در [[تاریخ الاسلام]] آمده است که فاعل و مفعول، مضاف، حرف رفع و [[نصب]] و جر و نیز جزم از ابداعات ابوالاسود است. او در [[جنگ جمل]] هنگامی که [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] به بصره آمدند، با هر کدام از آنان [[گفتگو]] کرد و [[شکست]] حتمیشان را گوشزد کرد و با استدلالات [[قوی]]، اشتباهاتشان را یادآور شد. در [[جنگ صفین]]، [[ابن عباس]] [[حاکم بصره]] در [[نخیله]] به امام پیوست و ابوالاسود را [[جانشین]] خود کرد و طبق [[دستور امام]]{{ع}} او به جمعآوری نیرو در بصره مشغول شد و توانست ۱۷۰۰ نفر را برای این [[جنگ]] [[بسیج]] کند بعد از [[جنگ صفین]] [[ابن عباس]] [[ابوالاسود]] را برای خواباندن [[شورشها]] و فتنههای [[خوارج]] به مقابله با آنان فرستاد. او با یارانش به تعقیب خوارج پرداخت. بیشتر مآخذ، [[مرگ]] او را در سال ۶۹ هجری ذکر کردهاند، هنگامی که [[طاعون]] کشندهای [[بصره]] را فراگرفته بود و ابوالاسود نیز در این طاعون [[جان]] باخت. از ابوالاسود اشعاری در [[مدح]] یا [[مرثیه]] [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} به جای مانده است. مرثیه او درباره [[شهادت امام علی]]{{ع}} بسیار معروف است. قسمت زیادی از اشعار ابوالاسود را هجو [[ابن زیاد]] و [[آل زیاد]] تشکیل میدهد و چون این اشعار با اوج [[قدرت]] ابن زیاد در [[عراق]] همزمان است، بسیار با اهمیت به حساب میآید و بیانگر [[اعتقاد]] [[راسخ]] ابوالاسود در [[مهرورزی]] به [[آل علی]]{{ع}} و حاکی از [[شجاعت]] او است<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالاسود دوئلی»، ص۱۹۵۴.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۲۹.</ref> | [[ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر بن حلس بن نفاثة بن عدی بن دیل]] که در سال [[فتح مکه]] به [[دنیا]] آمده است؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} را ندید؛ لذا او جزء [[صحابه]] به شمار نمیرود و در زمره [[تابعین]] است. [[ابوالاسود]] از [[شاعران]] بزرگ دوره [[صدر اسلام]] به شمار میرود و [[یاران باوفا]] و [[صدیق]] [[امام علی]]{{ع}} محسوب میشود. او [[اهل بصره]] بود و از اشخاصی همچون امام علی{{ع}}، [[ابوموسی اشعری]]، [[ابوذر]] و [[عمران بن حصین]] [[روایت]] نقل کرده است. او از [[شاگردان]] [[مکتب امام علی]]{{ع}} محسوب میشده است و [[امام]]، [[علم نحو]] و رسم آن را به او آموخته است. برخی ابوالاسود را واضع حرکات و تنوین در نحو میدانند. در [[تاریخ الاسلام]] آمده است که فاعل و مفعول، مضاف، حرف رفع و [[نصب]] و جر و نیز جزم از ابداعات ابوالاسود است. او در [[جنگ جمل]] هنگامی که [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] به بصره آمدند، با هر کدام از آنان [[گفتگو]] کرد و [[شکست]] حتمیشان را گوشزد کرد و با استدلالات [[قوی]]، اشتباهاتشان را یادآور شد. در [[جنگ صفین]]، [[ابن عباس]] [[حاکم بصره]] در [[نخیله]] به امام پیوست و ابوالاسود را [[جانشین]] خود کرد و طبق [[دستور امام]]{{ع}} او به جمعآوری نیرو در بصره مشغول شد و توانست ۱۷۰۰ نفر را برای این [[جنگ]] [[بسیج]] کند بعد از [[جنگ صفین]] [[ابن عباس]] [[ابوالاسود]] را برای خواباندن [[شورشها]] و فتنههای [[خوارج]] به مقابله با آنان فرستاد. او با یارانش به تعقیب خوارج پرداخت. بیشتر مآخذ، [[مرگ]] او را در سال ۶۹ هجری ذکر کردهاند، هنگامی که [[طاعون]] کشندهای [[بصره]] را فراگرفته بود و ابوالاسود نیز در این طاعون [[جان]] باخت. از ابوالاسود اشعاری در [[مدح]] یا [[مرثیه]] [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} به جای مانده است. مرثیه او درباره [[شهادت امام علی]]{{ع}} بسیار معروف است. قسمت زیادی از اشعار ابوالاسود را هجو [[ابن زیاد]] و [[آل زیاد]] تشکیل میدهد و چون این اشعار با اوج [[قدرت]] ابن زیاد در [[عراق]] همزمان است، بسیار با اهمیت به حساب میآید و بیانگر [[اعتقاد]] [[راسخ]] ابوالاسود در [[مهرورزی]] به [[آل علی]]{{ع}} و حاکی از [[شجاعت]] او است<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالاسود دوئلی»، ص۱۹۵۴.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۲۹.</ref> | ||
==ابوالاسود دوئلی در سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین== | |||
[[ظالم بن ظالم ابو اسود دولی]] از [[یاران]] و [[شیعیان امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و تا آخر [[عمر]] بر این [[اعتقاد]] باقی ماند. او جزو [[شاعران]] و آگاهان به [[قرآن]] بود و [[علم نحو]] را از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آموخت. | |||
ابواسود در دوران [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[زمان]] استانداری [[عثمان بن حنیف]] و [[عبدالله بن عباس]] سمتهایی را به عهده داشت که به برخی از آنها در شرح حال عبدالله و عثمان اشاره شد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 631.</ref> | |||
==مسئولیتهای [[ابوالاسود]] در [[حکومت علی]]{{ع}}== | |||
#ابو اسود جزو [[مشاوران]] و [[نزدیکان]] عثمان بن حنیف و دیگر [[کارگزاران بصره]] بود. | |||
#او [[قاضی بصره]] بود و به این عنوان [[شهرت]] یافته است. از این روی ما شرح حال او را در ضمن [[قضات]] امیرالمؤمنین{{ع}} مینگاریم. | |||
#کاتب [[ابن عباس]] در [[بصره]] بود<ref>اصفهانی، الأغانی، ج۱۲، ص۳۰۱.</ref>. | |||
#[[جانشین]] عبدالله در بصره در هنگام [[جنگ صفین]] بود. | |||
#[[خازن]] و [[کارگزار]] [[بیت المال]] بصره بود که بعد از رفتن [[زیاد بن عبید]] به [[فارس]] به این سمت گماشته شد. | |||
#آخرین سمت وی [[کارگزاری بصره]] پس از فرار عبدالله بن عباس به [[مکه]] است. عدهای از [[مورخان]] بر [[کارگزاری]] [[ابواسود]] بر بصره تصریح کردهاند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 631 - 632.</ref> | |||
==کارگزاری ابوالأسود بر بصره== | |||
در [[اسدالغابه]] مینویسد: علی{{ع}} او را بر بصره گمارد<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۱۰۳، در این کتاب «دیلی» ذکر شده که ظاهراً لهجه حجازی است و قول صحیح انتساب وی به «دوْل» است نه «دئل»، ولی چون در هنگام انتساب دو کسر با هم ثقیل است همزه روی واو را فتح دادهاند دُؤَلی (ابن قتیبه، ادب الکاتب، ص۶۱۱).</ref> و این در سال چهل اتفاق افتاد<ref>دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۳۸۱.</ref>. | |||
در [[تاریخ]] [[خلیفة بن خیاط]] و [[روضات الجنات]] از آن نقل میکند که عبدالله بن عباس در هنگام ترک بصره به قصد [[حجاز]]، ابو اسود دولی را به عنوان [[کارگزار بصره]] معرفی کرد و ابواسود تا هنگام [[شهادت علی]]{{ع}} [[حاکم بصره]] بود<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۲؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۵.</ref>. | |||
[[ابن سعد]] نیز در طبقات مینویسد: هنگامی که عبدالله قصد [[حجاز]] کرد، ابواسود را به عنوان [[کارگزار بصره]] معرفی کرد و علی{{ع}} او را بر این سمت ابقا نمود<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۷، ص۹۹.</ref>. گرچه بخشی از آنچه [[ابن سعد]] و خلیفة بن خیاط گفتهاند، قابل قبول نیست، ولی اصل [[ولایت]] [[ابواسود]] را بر [[بصره]] ثابت میکند. | |||
[[ابوالفرج اصفهانی]] بر خلاف این دو، نقل میکند که ابو اسود مانع حرکت عبدالله به جانب حجاز گردید. وی در [[الأغانی]] در موارد متعدد از ابواسود [[تجلیل]] میکند و در جایی مینویسد: «پیر [[دانش]] و [[فقیه]] [[مردم]] و صاحب و [[یاور]] علی{{ع}} و [[جانشین]] [[عبدالله بن عباس]] بر بصره ابواسود دولی چنین گفته است»<ref>اصفهانی، الأغانی، ج۲۰، ص۳۷۰؛ ج۱۲، ص۳۰۱.</ref> و در تجلیل از او مینویسد: «ابواسود دولی از وجوه [[تابعان]] و [[فقها]] و [[محدثان]] آنها بوده است و از [[عمر بن خطاب]] و [[علی بن ابی طالب]] [[زیاد]] [[روایت]] کرده و از [[ابن عباس]] و دیگران. عمر بن خطاب، [[عثمان بن عفان]] و علی بن ابی طالب وی را به کار گماشتند و او از بزرگان [[شیعیان علی]] بود... علی او را بعد از ابن عباس بر بصره گمارد و ابواسود رکنی از ارکان [[علم نحو]] و بنیانگذار پایههای آن بود»<ref>اصفهانی، الأغانی، ج۱۲، ص۲۹۷.</ref>. | |||
وی اضافه میکند: هنگامی که ابن عباس از بصره به جانب [[مدینه]] میرفت، ابواسود او را تعقیب کرد که از [[سفر]] باز دارد، ولی عبدالله دائیهای خود از [[بنی هلال]] را به یاری طلبید و آنها جلو ابو اسود را گرفتند و میان آنها و ابو اسود درگیری شد که نزدیک بود به [[جنگ]] تبدیل شود. ابو الأسود جریان را برای علی{{ع}} گزارش داد و حضرت او را بر بصره گمارد<ref>الأغانی، ج۱۲، ص۳۰۱.</ref>. | |||
[[ابوالفرج]] همچنین مینویسد: علی بن ابی طالب{{ع}} أبو الأسود را بر بصره گمارد و در نامهای [[زیاد بن ابیه]] را بر [[دیوان]] و [[خراج]] گماشت. زیاد در نامههایی که به علی{{ع}} نوشت، از ابو اسود [[بدگویی]] کرد. ابوالأسود نیز در اشعاری به زیاد پاسخ داد. | |||
از آنچه ذکر شد به خوبی استفاده میشود که ابواسود بعد از فرار عبدالله به [[مکه]]، [[کارگزار بصره]] شده است و تا هنگام [[شهادت امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} در این سمت مشغول [[خدمت]] بوده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 632 - 633.</ref> | |||
==[[سخنرانی]] [[ابوالاسود]] بعد از [[شهادت علی]]{{ع}}== | |||
[[ابواسود]] بعد از شهادت علی{{ع}} برای [[مردم]] سخنرانی کرد و از آنان برای [[خلافت امام حسن]]{{ع}} [[بیعت]] گرفت. وی در سخنرانی خود گفت: «یکی از [[دشمنان خدا]] و [[خارج از دین]] او، [[امیرالمؤمنین]] را در [[مسجد]] به [[شهادت]] رسانده است؛ در حالی که برای [[تهجد]] و [[عبادت]] در شبی خارج شده بود که [[امید]] [[شب قدر]] در آن میرفت. [[خداوند]] او را به خاطر شهادتش گرامی دارد. [[روح]] او که آمیخته با [[برّ]]، [[تقوا]] و [[ایمان]] و [[احسان]] بود، به سوی [[خدا]] [[عروج]] کرد با شهادت وی [[نور خدا]] در [[زمین]] خاموش شد و رکنی از ارکان [[الهی]] منهدم گردید. مانند وی دیگر [[مشاهده]] نخواهد شد. ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم و این [[مصیبت]] را نزد خدا حساب میکنیم. بر او [[سلام]] و [[رحمت]] باد روزی که متولد شد و روزی که به شهادت رسید و روزی که برانگیخته خواهد شد». | |||
سپس ابو اسود به شدت [[گریه]] کرد و گفت: او در مورد [[امامت]] بعد از خود، فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} و فرزند خودش و شبیه خودش در [[خلق]] و روش را [[وصی]] قرار داده است. من امیدوارم که خداوند آنچه ایجاد شده جبران کند و رخنههایی را که شکاف برداشته مسدود سازد تا مردم جمع گردند و [[آتش فتنه]] بخوابد، پس با او ([[امام حسن]]{{ع}}) بیعت کنید تا [[هدایت یافته]]، [[راه رشد]] و [[صلاح]] را بیابید». | |||
تمام [[شیعیان]] بیعت کردند ولی عدهای از مردم که طرفداران [[عثمان]] بودند و [[عقیده]] خود را اظهار نکردند، بیعت ننموده و به جانب [[معاویه]] فرار کردند. معاویه [[حیلهگر]]، کسی نزد ابو الأسود فرستاد که حسن{{ع}} بـه مــن درباره [[صلحنامه]] نگاشته و از او خواست که از [[مردم بصره]] برایش [[بیعت]] بگیرد و ابو الأسود را [[وعده]] داده و [[امیدوار]] کرد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 634.</ref> | |||
==اشعار ابو الأسود در رثای علی{{ع}}== | |||
ابو الأسود نیز در مرثیهای، [[معاویه]] را [[مسئول]] کشتن علی{{ع}} معرفی کرد: | |||
{{عربی|أَلَا أَبْلِغْ مُعَاوِيَةَ بْنَ حَرْبٍ فَلَا قَرَّتْ عُيُونُ الشَّامِتِينَا | |||
أَ فِي الشَّهْرِ الْحَرَامِ فَجَعْتُمُونَا بِخَيْرِ النَّاسِ طُرّاً أَجْمَعِينَا | |||
قَتَلْتُمْ خَيْرَ مَنْ رَكِبَ الْمَطَايَا وَ خَیَّسَهَا وَ مَنْ رَكِبَ السَّفِينَا | |||
وَ مَنْ لَبِسَ النِّعَالَ، وَ مَنْ حَذَاهَا وَ مَنْ قَرَأَ الْمَثَانِيَ وَ الْمُبِينَا | |||
إِذَا اسْتَقْبَلْتَ وَجْهَ أَبِي حُسَيْنٍ رَأَيْتَ الدُّرَّ رَاقَ النَّاظِرِينَا | |||
لَقَدْ عَلِمَتْ قُرَيْش حَيْثُ حَلَّتَ بِأَنَّكَ خَيْرُهَا حَسَباً وَ دِيناً}}<ref>الاغانی، ج۱۲، ص۳۲۸ – ۳۲۹.</ref>. | |||
به معاویه فرزند[[حرب]] خبر بده که چشم بدخواهان (به [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}}) هرگز روشن مباد. آیا در ماه [[روزه]] ما را [[ماتم]] زده کردید آن هم به [[مصیبت]] بهترین فرد در جمع تمام ما. شما بهترین کسی را که سوار چهارپایان شده و آنها را رام میکرد و سوار کشتی شده به [[شهادت]] رساندید. کسی که [[کفش]] به پا کرده و آن را میبخشید و کسی که سورههای [[مثانی]] و مئین (سورههایی که صد [[آیه]] دارند) را قرائت میکرد. چون با پدر حسین روبهرو شوی درّی را میبینی که بینندگان را [[خیره]] کرده است. [[قبیله قریش]] هرجا که باشد میداند که تو (ای علی) بهترین آنها از جهت [[حسب و نسب]] و [[دین]] و [[ایمان]] هستی. | |||
از آنچه در اغانی آمده دو نکته مهم استفاده میشود: | |||
۱. ابو الأسود در هنگام شهادت امیرالمؤمنین{{ع}} [[حاکم بصره]] بوده است و برای [[خلافت امام مجتبی]]{{ع}} از مردم بصره[[بیعت]] گرفت و تا [[زمان]] [[صلح امام حسن]]{{ع}} حاکم بصره بوده است. | |||
۲. معاویه برای [[فریب]] ابوالأسود کسی را نزد او فرستاده است. ولی ابو الأسود فریب نخورده است. این سخن تأییدی است بر آنچه در گذشته در شرح حال عبدالله گذشت که معاویه [[جاسوسی]] را به [[کوفه]] و جاسوس دیگری را به [[بصره]] فرستاد که دستگیر شدند. منتهی برابر آنچه گذشت حاکم بصره [[عبدالله بن عباس]] معرفی شده بود و در این نقل ابوالأسود و ما یادآوری کردیم که در آن [[زمان]] عبدالله [[حاکم بصره]] نبوده است و آنچه [[ابوالفرج]] در اینجا ذکر کرده صحیح است؛ زیرا عبدالله در این زمان در [[مکه]] بوده است. [[خطبه]] ابوالأسود را [[محدث قمی]] در [[سفینة البحار]]<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۶۶۹.</ref> نقل کرده است. از آنچه ابوالفرج نقل کرده به خوبی پیداست که این مسائل در یک زمان اتفاق نیفتاده است و در فاصله [[شهادت امام علی]]{{ع}} و طرح [[صلح]] [[امام مجتبی]]{{ع}} با فاصله چندین ماه رخ داده است. | |||
[[رفع شبهه]] | |||
در [[دایرة المعارف]] بزرگ [[اسلامی]] بعد از نقل مضمون اشعار، در انتساب آن به ابو الأسود تردید شده است، و دلیلی نامناسب بر رد این انتساب ذکر شده که درخور [[تأمل]] است. در آنجا آمده: «ولی با توجه به [[روابط]] ابوالأسود با [[امویان]]، مسئله انتساب آن مرثیه به وی اندکی تردید آمیز به نظر میرسد»<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. و در پایان شرح حال ابو الأسود بعد از اشاره به پیوند صادقانه وی با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و اشعار وی درباره [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} چنین نتیجهگیری میکند که «با این همه [[دیوان]] او چنان که باید گویای این پیوندها و نیز منابع اصلی ما از رابطه مستقیم او با [[امام حسن]]{{ع}} و امام حسین{{ع}} و [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} سخنی به میان نیاوردهاند و اگر برخی منابع دیگر او را در شمار [[اصحاب]] این [[امامان]] نهادهاند<ref>مانند رجال طوسی، ص۴۶، ۶۹، ۷۵، ۹۵.</ref> ظاهراً بیشتر به سبب هم زمانی ابو الأسود با آنان بوده است»<ref>مانند رجال طوسی، ص۱۸۲.</ref>. | |||
در پاسخ به این اظهارات باید گفت: اولاً بسیاری از [[مورخان]] تصریح کردهاند که این اشعار را ابوالأسود در [[مرثیه]]امیرالمؤمنین{{ع}} سروده است از جمله [[طبری]]<ref>تاریخ طبری، (هشت جلدی)، ج۴، ص۱۱۶.</ref>، [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۸.</ref>، [[بلاذری]]<ref>أنساب الأشراف، ج۲، ص۵۰۸.</ref>، [[مسعودی]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۶.</ref>، [[سبط ابن جوزی]]<ref>تذکرة الخواص، ص۱۸۱.</ref> [[ابن شهر آشوب]]<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۵ - سیزده بیت.</ref>، خوانساری در روضات الجنات به نقل از کتاب فصول المهمه فی معرفة الائمه<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۱۷۰.</ref> و [[مجلسی]] در جلد ۴۲ [[بحار الأنوار]]<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۲۴۲ به نقل از مناقب.</ref>. مجلسی در همان جلد در جای دیگر انتساب اشعار به ابوالأسود را با تردید ذکر کرده و مینویسد: و گفته شده این اشعار را [[ام هیثم]] دختر [[عربان]] [[خثعمی]] در رثای علی{{ع}} سروده است. آنچه وی نقل کرده سی و یک [[بیت]] [[شعر]] است که در ضمن آنها این اشعاری است که نقل شد<ref>بحار الأنوار، ج۴۲، ص۲۹۹-۳۰۰.</ref>. [[نویری]] نیز مانند مجلسی با تردید نقل کرده و مینویسد و گفته شده که سراینده آن ام هیثم دختر عُریان [[نخعی]] است و مترجم آن از [[دیوان]] ابوالأسود و منابع دیگر نقل میکند<ref>نویری، نهایة الإرب، ج۵، ص۲۵۲، مترجم: مهدوی، به نقل از: دیوان ابو الأسود، ص۱۷۴ و انبات الرواة، ج۱، ص۱۹؛ ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۲.</ref> که اشعار از آن ابوالأسود است. مقدسی، ذکر میکند که اشعار از ام هیثم دختر [[ابواسود]] است<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۳.</ref>، که وجه جمع بین اقوال خواهد بود و [[شاعر]] آن از [[خاندان]] ابواسود خواهد بود. [[ابوالفرج]] بر خلاف کتاب اغانی خود در [[مقاتل الطالبیین]]<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۸.</ref> این اشعار را که بیست و یک بیت آورده است به ام هیثم دختر اسود نخعی نسبت میدهد. ولی همانگونه که ذکر شد انتساب آنها به ابو الأسود محرز است و ام هیثم فردی ناشناخته است. [[طبری]] در جریان کشته شدن [[عمر بن سعد]] بـه دست مختار به هیثم بن اسود نخعی اشاره دارد که وقتی متوجه شد مختار در صدد [[انتقام]] از عمر بن سعد است، پسر خود عُریان را نزد وی فرستاد و او را از جریان [[آگاه]] ساخت. از این روی، [[عمر سعد]] [[امان نامه]] گرفت<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۱، به نقل از ابو مخنف؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۰.</ref>... بنابراین [[ام هیثم]] دختر عریان باید سالها بعد باشد و [[ابو مخنف]] نقل کرده که ام هیثم دختر [[اسود]] [[نخعی]] جنازه [[ابن ملجم]] را گرفت و آن را سوزاند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲۵.</ref> و ممکن است، اشعار، منسوب به این خانم باشد، ولی این مطلب ظاهراً صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا هیثم پسر اسود نخعی بوده است. ممکن است صحیح زوجه هیثم بن اسود باشد؛ زیرا [[ابن ابی الحدید]] نقل میکند هیثم بن اسود ابی العریان خود [[عثمانی]] بود ولی همسری داشت [[طرفدار علی]]{{ع}} که در [[جنگ صفین]] گزارشهای پشت [[سپاه معاویه]] را به [[لشکریان علی]]{{ع}} گزارش میداد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۲؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۴۵، شاید زوجه هیثم همان باشد که در زمان عمر بن خطاب متهم به زنا شده بود و علی{{ع}} با استناد به قرآن این اتهام را مردود دانست و از اجرای حد بر وی جلوگیری کرد. (تستری، قضاء امیر المؤمنین، ص۴۱).</ref>. منتهی در این اشعار به هیچ وجه به ابن ملجم اشاره نکرده و با اینکه [[قاتل]] مشخص بوده تکیه بـر [[دشمنی]] [[معاویه]] شده است. به نظر میرسد اشعار از کسی باشد که اطلاعات اجمالی راجع به جریان [[شهادت]] حضرت داشته و در آنجا حضور نداشته است. | |||
ثانیاً: اگر پیوند ابوالأسود را با [[امویان]] بپذیریم، دلیل نمیشود که موضعگیری سالهای بعد را دلیل بر رد انتساب اشعاری به وی بدانیم که در [[زمان]] [[خلافت امام حسن]]{{ع}} سروده است. | |||
ثالثاً: از شرح حال ابوالأسود چنین استفاده میشود که وی به خاطر [[تشیع]] مـورد [[اذیت]] و [[آزار]] قرار میگرفته است<ref>الاغانی، ج۱۲، ص۳۲۲.</ref>. او تا آخر [[عمر]] بر این [[عقیده]] بوده است به گونهای که [[جاحظ]] که خود عثمانی است، او را یک [[شیعه]] معرفی میکند و دربارهاش میگوید: | |||
«[[ابوالاسود]] جزو طبقات مختلف شناخته شده و در همه آنها بر دیگران مقدم است. او جزو [[تابعان]]، [[فقها]]، [[محدثان]]، [[شعرا]] و اشراف، [[شجاعان]]، [[حاکمان]] و [[امیران]]، زیرکان، نحویان، حاضر جوابان، [[شیعیان]]، بخیلان... قرار دارد»<ref>الاغانی، ج۱۲، ص۳۰۱؛ روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۶.</ref>. | |||
رابعاً: صرف داشتن [[ارتباط]] با امرای [[بصره]] و یا [[دیدار]] با [[معاویه]] باعث نمیشود که او را از [[تشیع]] دور بدانیم؛ زیرا وی زمانی که همراه جماعتی به [[شام]] میرود، معاویه از او سؤال میکند: به من خبر رسیده است که [[علی بن ابی طالب]] میخواسته تو را یکی از دو [[حکم]] قرار دهد<ref>عدم حضور وی در [[جنگ صفین]] و ماندن در بصره به [[جانشینی]] [[عبدالله بن عباس]] (ر.ک: منقری، [[وقعة صفین]]، ص۱۱۶). | |||
منافات با نامزدی او برای [[نمایندگی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ندارد؛ زیرا [[ابوموسی اشعری]] نیز در جنگ صفین حضور نداشت.</ref>؛ در آن صورت چگونه حکم میکردی؟ پاسخ داد اگر مرا یکی از آن دو قرار میداد، هزار نفر از [[مهاجران]] و [[فرزندان]] آنها و هزار نفر از [[انصار]] و فرزندان آنها را جمع میکردم و آنها را به [[خدا]] [[سوگند]] میدادم که آیا مهاجران و فرزندان آنها شایستهترند برای [[حکومت]] یا فرزندان رها شدگان ([[طلقاء]])<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۵، ص۹۲، تعریض به معاویه است که از طلقاء بود.</ref>. | |||
بنابراین ابوالأسود [[عقیده]] خود را [[حفظ]] میکرده و زمانی که برای او هدیهای میآورند که در ضمن آن حلوایی وجود دارد که از آن بوی [[رشوه]] استشمام میکند، از آن استفاده نمیکند و دخترش در این مورد اشعاری میسراید<ref>خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. | |||
خامساً: ذکر افراد به عنوان [[یاران]] یکی از [[ائمه]]، از زبان [[شیخ طوسی]] از باب معاصرت آنها با ائمه نیست، بلکه از آن جهت است که آنها از ائمه [[روایت]] و [[حدیث]] نقل کردهاند و یا جزو شیعیان بودند. از آنجا که ابوالأسود در بصره ساکن بوده، طبیعی است که ارتباط [[قوی]] با ائمه ساکن [[حجاز]] نداشته باشد، ولی از آنان منقطع نبوده است. | |||
متأسفانه باید اضافه کنم که مقاله [[دائرة المعارف]] درباره ابوالأسود، مشتمل بـر لغزشهای دیگر نیز هست؛ از جمله بیان میکند که [[اختلاف]] بین ابو الأسود و [[ابن عباس]] و فرار عبدالله از [[بصره]] مربوط به [[سال ۳۸ هجری]] [[قمری]] است و بر خلاف تمام [[مورخان]] مینویسد: «از این روی این گفته که خروج ابن عباس از بصره در [[سال ۴۰ ق]]. بوده است، دقیق نیست»<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. | |||
به نظر ما علت عمده این اشکالها و نارساییها که در برخی مقالات دیگـر ایــن دایرة المعارفها نیز به چشم میخورد و نتیجه شایستهای ارائه نمیگردد، آن است که [[محققان]] و نویسندگان مقالات تنها از فیشهایی که درباره یک فرد تهیه شده، استفاده میکنند و از بررسی حوادثی که مربوط به آنهاست، غافلاند و جوّ [[اجتماعی]] [[حاکم]] در آن [[زمان]] را مورد توجه قرار نمیدهند. از این روی با دیدگاههای مختلف رو به رو هستند، به ویژه در مسائل مربوط به [[شیعه]] این تشکیکها دامنه بیشتری دارد،؛ چراکه [[تاریخ نگاران]]، غیر [[شیعی]] بودند و [[منابع شیعه]] از بین رفته است و جوّ [[خفقان]] [[اجازه]] نمیداده که حوادث آنگونه که باید نگاشته شود و گاهی چنان [[روایات]] و [[اخبار]] متضاد ارائه میشود که [[شناخت]] صحیح آن از سقیم بسی دشوار و سخت است. | |||
[[مرگ]] [[ابوالاسود]] | |||
از آنچه تاکنون ذکر شد به خوبی [[کارگزاری]] ابوالأسود بر بصره استفاده میشود و تردیدی بر جای نمیگذارد. مرگ ابوالأسود را به دلیل [[ابتلا]] به [[طاعون]]، در [[سال ۶۷ق]]. دانستهاند. برخی نیز سال ۹۹ و [[رجب]] ۱۰۱ نیز ذکر کردهاند، ولی قول اول مشهور است<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۱۶۶.</ref>. | |||
بعد از [[صلح امام حسن]]{{ع}} حُمران بن [[ابان]]<ref>حمران غلامی بود که عثمان او را خرید و آزاد کرد و ملازم عثمان و ساکن بصره بود. ر.ک: ذهبی، تاریخ الاسلام، سال ۶۱-۸۰، ص۳۹۵.</ref> بر بصره مسلط شد و [[معاویه]] بسـربن ارطات را حاکم آن [[شهر]] کرده [[بُسر]] به دستور معاویه وارد بصره گردید و [[فرزندان]] [[زیاد بن عبید]] را دستگیر کرد و از زیاد که در [[فارس]] بود، خواست تا [[حکومت معاویه]] را به رسمیت بشناسد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۷؛ الفتوح، (چاپ جدید فارسی)، ص۷۷۲، در این کتاب به جای بُسر، عمرو ذکر شده است.</ref>، و بدینگونه [[بصره]] تحت [[اختیار]] [[معاویه]] قرار گرفت. | |||
== منابع == | == منابع == |