پرش به محتوا

افسانه غرانیق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = افسانه غرانیق | عنوان مدخل = افسانه غرانیق | مداخل مرتبط = افسانه غرانیق در قرآن - افسانه غرانیق در کلام اسلامی - افسانه غرانیق در تاریخ اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== در برخی منابع تفسیری<ref>جامع البیان، ج۱۰ و...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۱: خط ۳۱:
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[آیات قرآن]] را آهسته و با [[تأنی]] می‌خواند، و گاه در میان آن لحظاتی [[سکوت]] می‌کرد، تا دلهای [[مردم]] آن را به خوبی جذب کند، هنگامی که مشغول [[تلاوت آیات]] [[سوره نجم]] بود و به [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> رسید، بعضی از [[شیطان]] صفتان ([[مشرکان]] لجوج) از [[فرصت]] استفاده کرده و جمله {{عربی|تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی}}را در این وسط با لحن مخصوصی سر دادند تا هم دهن [[کجی]] به [[سخنان پیامبر]]{{صل}} کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولی [[آیات]] بعد به خوبی به آنها پاسخ داد و [[بت پرستی]] را شدیدا محکوم کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۷، ص۴۴ - ۷۴؛ مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.</ref>.
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[آیات قرآن]] را آهسته و با [[تأنی]] می‌خواند، و گاه در میان آن لحظاتی [[سکوت]] می‌کرد، تا دلهای [[مردم]] آن را به خوبی جذب کند، هنگامی که مشغول [[تلاوت آیات]] [[سوره نجم]] بود و به [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> رسید، بعضی از [[شیطان]] صفتان ([[مشرکان]] لجوج) از [[فرصت]] استفاده کرده و جمله {{عربی|تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی}}را در این وسط با لحن مخصوصی سر دادند تا هم دهن [[کجی]] به [[سخنان پیامبر]]{{صل}} کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولی [[آیات]] بعد به خوبی به آنها پاسخ داد و [[بت پرستی]] را شدیدا محکوم کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۷، ص۴۴ - ۷۴؛ مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.</ref>.
از اینجا روشن می‌شود اینکه بعضی خواسته‌اند [[داستان غرانیق]] را نوعی انعطاف از ناحیه پیامبر{{صل}} نسبت به [[بت پرستان]] به خاطر سرسختی آنها و علاقه پیامبر{{صل}} به جذب آنان به سوی [[اسلام]] بدانند و از این راه [[تفسیر]] کنند، مرتکب [[اشتباه]] بزرگی شده‌اند، و نشان می‌دهد که این توجیه گران موضع اسلام و [[پیامبر]]{{صل}} را در برابر [[بت]] و [[بت پرستی]] [[درک]] نکرده‌اند و مدارک [[تاریخی]] را که [[شهادت]] می‌دهند [[دشمنان]] حاضر شدند در این زمینه هر [[بهایی]] را به پیامبر{{صل}} بپردازند ولی او نپذیرفت و ذره‌ای از برنامه خود [[عدول]] ننمود ندیده‌اند و یا عمدا تجاهل می‌کنند<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۶۷.</ref>
از اینجا روشن می‌شود اینکه بعضی خواسته‌اند [[داستان غرانیق]] را نوعی انعطاف از ناحیه پیامبر{{صل}} نسبت به [[بت پرستان]] به خاطر سرسختی آنها و علاقه پیامبر{{صل}} به جذب آنان به سوی [[اسلام]] بدانند و از این راه [[تفسیر]] کنند، مرتکب [[اشتباه]] بزرگی شده‌اند، و نشان می‌دهد که این توجیه گران موضع اسلام و [[پیامبر]]{{صل}} را در برابر [[بت]] و [[بت پرستی]] [[درک]] نکرده‌اند و مدارک [[تاریخی]] را که [[شهادت]] می‌دهند [[دشمنان]] حاضر شدند در این زمینه هر [[بهایی]] را به پیامبر{{صل}} بپردازند ولی او نپذیرفت و ذره‌ای از برنامه خود [[عدول]] ننمود ندیده‌اند و یا عمدا تجاهل می‌کنند<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۶۷.</ref>
==[[سستی]] پایه‌های [[افسانه غرانیق]]==
در رابطه با [[قرآن]] به عنوان یک [[کتاب آسمانی]]، فراوان خوانده و شنیده ایم که قرآن یک [[پیام]] [[وحیانی]] است که در طول ۲۳ سال به تدریج بر [[پیامبر مکرم اسلام]]{{صل}} نازل شد. با این حال هنوز درباره [[حقیقت]]، چیستی و چگونگی [[وحی]] به مثابه یک پدیده [[غیبی]] و یک [[شعور]] مرموز، [[پرسش‌ها]] و ابهام‌های فراوانی وجود دارد.
از میان انبوه پرسش‌هایی که یک باره به فضای [[ذهن]] [[هجوم]] می‌آورند، مهم‌تر از همه این است که [[شیطان]] آیا توان آن را دارد که در امر قدسی وحی دخل و [[تصرف]] کند و تسویلات خود را به صورت وحی جلوه دهد یا خیر؟
اگر این سؤال را به [[متون دینی]] و مجامع [[روایی]] [[خاندان اهل بیت]]{{ع}} عرضه کنیم، پاسخ منفی خواهد بود، اما اگر در آثار و نوشته‌های برخی [[اهل حدیث]] و غیر وارد از ناحیه [[اهل بیت]]{{ع}} بنگریم، پاسخ مثبت است. ایشان در پاره‌ای از آثار خود [[روایات]] و داستانهایی آورده‌اند که نه تنها با اصل [[مقام عصمت پیامبر]]{{صل}} ناسازگار است که حتی پایه و اساس [[نبوت]] را نیز [[متزلزل]] می‌سازد.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۱.</ref>
==افسانه غرانیق در منابع [[تشیع]] و [[اهل سنت]]==
از [[مورخان]]، [[ابن سعد]] و از [[مفسران]]، [[طبری]] نخستین کسانی‌اند که روایاتی درباره این ماجرا نقل، و درباره [[صحت]] و سقم آن [[سکوت]] کرده‌اند. [[ابن حجر عسقلانی]] می‌گوید: [[موسی بن عقبه]] این داستان را در [[مغازی]] از [[محمد بن شهاب زهری]] نقل کرده و نیز ابو معشر آن را در [[سیره]] از [[محمد بن کعب قرظی]] و [[محمد بن قیس]] نقل کرده و [[طبری]] از او نقل می‌کند؛ بنابراین [[مغازی ابن شهاب]] و سیره ابو معشر که هیچ یک اکنون موجود نیست، منبع نهایی این داستان است<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.</ref>، به هر حال [[دانشمندان شیعه]] به اتفاق این داستان را ساختگی دانسته و به [[تکذیب]] و رد آن از طرق گوناگون پرداخته‌اند<ref>تنزیه الانبیا، ص۱۰۶، ۱۰۹؛ الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۶۸، ۱۷۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶-۳۹۷؛ الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۳۷-۱۴۸.</ref>، چنان که بیشتر [[مفسران]] و [[عالمان اهل سنت]] نیز با [[دلایل]] گوناگون آن را ساختگی و مجعول دانسته‌اند تنها برخی از مفسران و عالمان اهل سنت آن را نقل کرده و رد نکرده و گاه درصدد توجیه آن برآمده‌اند<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳؛ جصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۳۶۳.</ref>.
طبری در [[تاریخ]] الامم و الملوک نیز به نقل این داستان پرداخته و آن را رد نکرده است<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۲</ref>، در حالی که این ماجرا در منابع کهن‌تر گزارش نشده و [[مورخان]] بزرگی مانند [[ابن اسحاق]] و [[ابن هشام]] آن را در سیره خود نقل نکرده‌اند. از سوی دیگر طبری در جمع [[احادیث]] مختلف و متنوع حرصی فراوان داشته و از همین رو [[اسرائیلیات]] به کتب او راه یافته است<ref>تفسیر قرطبی، ج۶ و ۱۲، ص۵۵</ref>. در قرون بعدی شمار دیگری از نویسندگان از جمله واحدی<ref>اسباب النزول، ص۲۳۲ - ۲۳۳.</ref>، ماوردی<ref>تفسیر ماوردی، ج۴، ص۳۵ - ۳۶.</ref>، [[زمخشری]]<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۶۴- ۱۶۵.</ref>، [[ابن اثیر]]<ref>الکامل، ج۲، ص۷۷.</ref>، [[ابن حجر عسقلانی]]<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.</ref> و [[سیوطی]]<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۶۵.</ref> به تبع [[ابن سعد]] و طبری، [[داستان غرانیق]] را نقل کرده‌اند؛ ولی بیشتر عالمان اهل سنت از جمله [[فخر رازی]]<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰، ۵۴.</ref>، [[محمد بن اسحاق بن خزیمه]]<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰</ref>، [[ابن جوزی]]<ref>زاد المسیر، ج۵، ص۴۴۱.</ref>، [[قاضی عیاض]]<ref>الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۵۰.</ref>، [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۶ و ۱۲، ص۵۵.</ref>، ابوحیان<ref>البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۶</ref>، [[ابن کثیر]]، [[محمد امین]] حکنی<ref>اضواء البیان، ج۵، ص۴۹۹.</ref>، [[عمادی]] [[حنفی]]<ref>تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۶ - ۲۷.</ref>، [[عبدالرحمن]] [[ثعالبی]]<ref>تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۴۰۹.</ref>، محمد [[جمال]] الدین قاسمی<ref>تفسیر قاسمی، ج۱۲، ص۴۵.</ref>، و [[سید قطب]]<ref>فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۴۳۲</ref> پس از نقل این داستان، با [[صراحت]] سند این [[روایت]] را مردود و ساخته [[منکران]] [[دین]] دانسته و با [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] بر بطلان آن استناد کرده‌اند. ابن العربی می‌گوید: «همه روایاتی که در این ماجرا نقل شده [[باطل]] است<ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج۳، ص۱۳۰۳</ref>».
[[ابوبکر ابن العربی]] می‌گوید: «هر آنچه [[طبری]] در این مورد روایت کرده باطل است و اصلی ندارد<ref>فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳</ref>». [[محمد بن اسحاق]] رساله‌ای درباره این [[حدیث]] نگاشته و کاملا آن را [[تکذیب]] کرده است و آن را ساخته و پرداخته زنادقه می‌داند<ref>تفسیر کبیر فخر رازی، ج۲۳، ص۵۰.</ref>. استاد محمد حسین هیکل گفتار دقیقی درباره این [[افسانه]] دارد و با بیانی روشن تناقض گویی و [[دروغ]] بودن آن را آشکار می‌سازد<ref>حیات محمد ص۱۲۹-۱۲۴</ref>. [[علامه طباطبائی]] نیز با نقل آرای [[دانشمندان اسلامی]] درباره این موضوع می‌نویسد:
این افسانه را هیچ یک از محققین [[علمای اسلام]] نپذیرفته و آن را خرافه‌ای بیش ندانسته‌اند. [[قاضی عیاض]] می‌گوید: «این حدیث در هیچ یک از کتب [[صحاح]] نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادی آن را روایت نکرده است و سند متصلی هم ندارد، صرفا [[مفسرین]] ظاهر نگر و [[تاریخ نویسان]] خوش [[باور]]، آنان که فرقی میان [[سلیم]] و سقیم نمی‌گذارند و در جمع‌آوری غرائب و عجایب ولع می‌ورزند، آن را روایت کرده‌اند و دست به دست گردانده‌اند. [[قاضی]] [[بکر بن علا]] راست گفته است که [[مسلمانان]] گرفتار چنین [[هوس]] خواهانی شده‌اند؛ با آنکه سند این حدیث [[سست]] و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است<ref>ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص۲۷-۳۰.</ref>.
وجود اشکال‌های فراوان سندی و متنی، این افسانه را از قابلیت استناد خارج کرده است، با این حال برخی افراد مغرض با بهره‌گیری از برخی [[منابع اهل سنت]]، همچنان بر اشاعه و [[اثبات]] این [[افسانه]] [[اصرار]] دارند.
بطلان و ساختگی بودن [[داستان غرانیق]] را می‌توان با [[براهین عقلی]]، [[ادله قرآنی]] و [[روایی]] ثابت کرد.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۲۶۲

ویرایش