افسانه غرانیق در تاریخ اسلامی

افسانه غرانیق عنوان داستانی است که در برخی متون و منابع اهل سنت نقل شده است. افسانه حکایتی بی‌اصل و دروغ است و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر دانشمندان اسلامی این داستان را بی‌پایه و دروغ دانسته‌اند. افسانه غرانیق به داستانی اشاره دارد که در آن رسول خدا هنگام نزول آیات سوره نجم تحت تسلط شیطان قرار گرفت و بدون آنکه خود متوجه گردد، برخی جملاتی که هم وزن با آیات این سوره بود و توسط شیطان به ایشان القاء شد را هنگام ابلاغ این سوره بر مردم قرائت فرمود که متضمن تعریف و تمجید از بت پرستان و بت‌های آنها بود تا آنجا که مورد اعتراض جبرئیل واقع شد. علاوه بر اینکه این داستان با عصمت پیامبر در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و نقلی بسیاری برای ردّ آن وجود دارد، اشکالات دیگری نیز همچون مخالفت با بسیاری از آیات قرآنی که مشتمل بر عدم امکان تسلط شیطان بر انبیا است، ضعف های سندی و دلالی، تنافی با تاریخ و ... دارد.

شرح ماجرا

در برخی منابع تفسیری[۱]، حدیثی[۲] و تاریخی[۳] اهل سنت چنین نقل شده است که وقتی پیامبر اکرم(ص)، در مکه سوره نجم را برای مردم قرائت می‌کردند، وقتی به این آیات رسیدند: ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى[۴] ‌شیطان این جملات را به ناگاه بر زبان حضرت نهاد: تلک الغرانیق[۵] العلی و ان شفاعتهن لترتجی؛ آن سه بت، سفیدرویانی هستند که مقام والایی دارند و از آنها امید شفاعت می‌رود.

مشرکان که تا آن روز از زبان پیامبر(ص)، جز مخالفت با بت‌هایشان نشنیده بودند، از این تغییر موضع پیامبر بسیار خشنود شدند. پیامبر(ص) نیز ـ شاید به شکرانه اینکه توانسته است دل مشرکان را به دست آورد ـ به سجده افتاد و مشرکان نیز چنین کردند!

رسم جبرئیل بر این بود که شبِ همان روزی که آیاتی بر رسول خدا(ص) نازل می‌کرد، به خدمت حضرت فرود می‌آمد و از ایشان می‌خواست که آیات نازل شده در آن روز را باز گوید. آن روز به شب رسید و جبرئیل طبق معمول برای استماع قرائت پیامبر به خدمت حضرت رسید. پیامبر شروع به قرائت سوره نجم نمود تا رسید به جملاتی که از ناحیه شیطان به حضرت القا شده بود. ناگهان رنگ جبرئیل متغیر شد و با حالت عصبانیت گفت: مَه مَه! ساکت باش! من این لک هذا؟ این سخنان را از کجا آورده‌ای؟ حضرت پاسخ داد که اینها همان آیاتی است که تو بر من نازل کردی.جبرئیل گفت: آیا چنین کلام نکوهیده‌ای را من به تو آموخته‌ام؟

آن‌گاه پیامبر متوجه شد که اشتباه و گناه بزرگی مرتکب شده است و دریافت که در اثر چیرگی شیطان و اغوای او، این آیات را بر مردم خوانده است. ترس و اضطراب، سراسر وجودش را فرا گرفت و به عاقبت کار می‌اندیشید، و اینکه خداوند با او چگونه رفتار خواهد کرد. در این هنگام، برای نکوهش و سرزنش حضرت، آیاتی از سوره اسراء نازل شد: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا[۶].

با نزول این آیات، به غم‌های پیامبر افزوده شد، تا اینکه بعد از مدتی، آیاتی نازل شد که نشانه عفو و گذشت خداوند نسبت به حضرت بود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۷].[۸]

ادله تاریخی بطلان حدیث غرانیق

علاوه بر اینکه این داستان با عصمت پیامبر در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد، چند دلیل تاریخی نیز ضعف ان را تقویت می‌کند.

اول: اعتراف به جعلی بودن حدیث توسط بزرگان اهل سنت

بسیاری از صاحب‌نظران اهل سنت، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از احادیث موضوعه و مجعوله توسط کفار و زنادقه شمرده[۹] و گفته‌اند که سند هیچ یک از طرق این روایت، به زمان معاصر با این واقعه نمی‌رسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبوده‌اند که زمان نزول سوره نجم را درک کرده باشند. نزدیک‌ترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها نقل کرده‌اند، ابن‌عباس است و حال آنکه ابن‌عباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است[۱۰]. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر می‌گردد[۱۱]؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابن‌عباس[۱۲].

با توجه به آنچه گفته شد می‌توان چنین نتیجه گرفت که:

  1. بسیاری از علمای اهل سنت و قاطبه علمای شیعه این حدیث را جعلی و مخدوش دانسته‌اند.
  2. سند همه روایات افسانه غرانیق منقطع است[۱۳].
  3. راویان این داستان همگی از تابعان و طبقات بعد از آنها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده بودند و از میان آنها تنها ابن عباس از صحابه پیامبر(ص) است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند[۱۴].[۱۵]

محمد بن اسحاق می‌نویسد: این داستان ساخته زندیقان است. وی در ردّ این افسانه، کتابی نوشت[۱۶]. قاضی عبد الجبار درباره این خبر گفت: اساسی ندارد. چنین اخباری دسیسه ملحدان است[۱۷]. ابو حیان توحیدی می‌گوید که کتاب خود را از بیان چنین افسانه‌ای پیراسته است[۱۸]. بیضاوی با ایراد بر اسناد این قصّه، آن را تکذیب کرده است. بیهقی، نووی، رازی، نسفی، ابن عربی و سیّد مرتضی نیز قصّه غرانیق را تکذیب کرده‌اند. در تفسیر خازن آمده، اهل علم این قصّه را سست و بی‌اساس خوانده‌اند[۱۹]. عیاض گوید: این حدیث را نه احدی از مردان صحیح تخریج کرده و نه احدی از راست‌گویان موثّق با سند درست و متّصل روایت نموده است. فقط مفسّران و مورّخانی به این قصّه و مانند آن پرداخته‌اند که همواره به افسانه‌های عجیب علاقه وافر نشان می‌دهند و هر مطلب راست و دروغی را از کتاب‌ها التقاط می‌کنند. قاضی بکر بن علامه مالکی راست می‌گوید که مردم به نوشته‌های برخی از پیروان فرقه‌ها و مفسّران مبتلا شدند و ملحدان به این کار تعلّق خاطر پیدا کردند. علاوه بر ضعف ناقلان، روایات این قصّه مضطرب، اسناد آن منقطع، و واژه‌هایش مختلف است[۲۰].[۲۱]

دوم: ناهمخوانی با تاریخ

  1. اولاً حضرت رسول(ص) در آغاز بعثت، در حضور مشرکان و در کنار کعبه عبادت نمی‌کرد؛ بلکه سعی حضرت بر این بود که در اوقات خلوت به عبادت بپردازد.
  2. ثانیاً دشمنی مشرکان با حضرت بیش از این بود که بدون فحص و تحقیق به این مقدار از نرمش حضرت، واکنش مثبت نشان دهند.
  3. ثالثاً محمد بن اسحاق که از باسابقه‌ترین مورخان است، بر جعلی بودن این داستان از سوی زندیقان پافشاری دارد و کتابی نیز در همین راستا نگاشته است؛ چنان که احمد بن حسین بیهقی اصل داستان را غیر ثابت می‌داند و بر طعن راویان آن تأکید می‌کند[۲۲].
  4. رابعاً طبق روایت ابن عباس و ابن زبیر، سوره حج در مدینه نازل شده و حتی آیه ۵۲ سوره حج هم استثنا نشده است. این سخن با ادعای نزول آیه در مکه بلافاصله پس از جریان غرانیق، در تضاد است[۲۳].[۲۴]
  5. خامسا سوره نجم و داستان غرانیق مربوط به سال پنجم بعثت می‌باشد و حال آنکه آیه تمنّی که این داستان به عنوان شأن نزول آن، مطرح می‌شود، در سوره حج واقع شده که به تصریح بسیاری از مفسران از سوره‌های مدنی است[۲۵].[۲۶]

سوم: عدم سوء استفاده دشمنان از این ماجرا

دشمنان پیامبر که در دشمنی با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن مردم از گرد او از انواع تهمت‌ها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر ستایش خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟[۲۷].[۲۸]

چهارم: عدم نقل گسترده ماجرا توسط مسلمانان و غیر آنها

اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در زمان وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از مسلمان و غیرمسلمان آن را به طور گسترده نقل می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند[۲۹].[۳۰]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۲۴۵، ۲۴۹؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص۳۸۶.
  2. تأویل مختلف الحدیث، ص۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۳۵؛ ج ۱۲، ص۴۲.
  3. الطبقات، ج ۱، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۵۵۰، ۵۵۲؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۷.
  4. «آیا بت‌های "لات" و "عزّی" را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر "منات" را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
  5. غرانیق، جمع غُرنُوق، غرنیق و غُرانِق می‌باشد و به معنای پرنده‌ای است که در فارسی به آن «کلنگ» گفته می‌شود. همچنین به معنی جوان و سفیدرو نیز می‌آید. (ر.ک: الصحاح، ج۴، ص۱۳۵۷، ماده غرق و المنجد، ص۵۴۹، ماده غرن و ترجمه منجد الطلاب، ص۳۹۳‌، ماده غرنق) تشبیه بت‌ها به غرانیق به لحاظ این است که بر اساس اعتقاد بت‌پرستان، بت‌ها از مقام شفاعت نزد خداوند برخوردار بودند و از این جهت گویا همانند پرندگان در آسمان بالا می‌رفتند. (ر.ک: مجمع البحرین، ج۵، ص۲۲۲، ماده غرق؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۲۵) و یا اینکه استعمال، به لحاظ معنای دوم است، یعنی، بت‌ها به جوانان سفیدرو تشبیه شده‌اند.
  6. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
  7. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
  8. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱؛ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴.
  9. تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.
  10. و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.
  11. الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.
  12. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۲۳۸-۲۴۳؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  13. نصب المجانیق، ص۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  14. الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲.
  15. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  16. بنگرید: البحر المحیط، ج۶، ص۳۸۱.
  17. تنزیه القرآن، ص۲۴۳.
  18. البحر المحیط، ج۶، ص۳۸۱.
  19. فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳؛ سیره حلبی، ج۱، ص۱۱؛ الرحلة المدرسیه، ص۳۸؛ الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰؛ تفسیر رازی، ج۲۳، ص۵۰.
  20. الشفاء، ج۲، ص۱۲۶؛ المواهب اللدنیه، ج۱، ص۵۳.
  21. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۳۳۹-۳۴۴.
  22. ر.ک: عمر بن علی بن عادل دمشقی، اللباب فی علوم الکتاب، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، ج۱۴، ص۱۱۷.
  23. ر.ک: محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۷۱.
  24. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  25. الرحلة المدرسیة، ص۴۵؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۹-۷۰.
  26. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص۱۲۲-۱۲۹.
  27. التمهید، ج ۱، ص۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص۳۴۳ ـ ۳۴۴.
  28. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.
  29. التمهید، ج ۱، ص۸۷؛ پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۸۸، ۹۰.
  30. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص۳۷۸؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۱۲۰-۱۳۱.

پانویس