مباهله در حدیث: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرینکردن شخص [[دروغگو]] و [[ظالم]]، ابتهال و [[تضرّع]] به درگاه [[خدا]] برای دفع بلا از خود یا نزول [[بلا]] بر [[ظالم]] است و این کار از گذشته بین [[عرب]] متداول بوده و میگفتند: {{عربی|لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا}}<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.</ref>.<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۸.</ref> و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم [[دینی]] یک جا جمع شوند و با اصرار و [[تضرع]] به درگاه [[خداوند]] از او بخواهند [[باطل]] را رسوا و [[مجازات]] کند<ref>حسن بن عبدالله ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.</ref>، همان کاری که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در برابر [[مسیحیان]] [[نجران]] کرد و این کار بیانگر تلاشهای فراوان [[رسول اکرم]] {{صل}} برای [[دعوت]] [[اهل کتاب]] به [[دین اسلام]] بوده است<ref>سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۶۱.</ref> | مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرینکردن شخص [[دروغگو]] و [[ظالم]]، ابتهال و [[تضرّع]] به درگاه [[خدا]] برای دفع بلا از خود یا نزول [[بلا]] بر [[ظالم]] است و این کار از گذشته بین [[عرب]] متداول بوده و میگفتند: {{عربی|لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا}}<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۸.</ref> و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم [[دینی]] یک جا جمع شوند و با اصرار و [[تضرع]] به درگاه [[خداوند]] از او بخواهند [[باطل]] را رسوا و [[مجازات]] کند<ref>حسن بن عبدالله ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.</ref>، همان کاری که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در برابر [[مسیحیان]] [[نجران]] کرد و این کار بیانگر تلاشهای فراوان [[رسول اکرم]] {{صل}} برای [[دعوت]] [[اهل کتاب]] به [[دین اسلام]] بوده است<ref>سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۶۱.</ref> | ||
== مباهله در روایات [[عامه]] == | == مباهله در روایات [[عامه]] == | ||
مسئله [[مباهله]] [[رسول اکرم]] {{صل}} با [[نصارای نجران]] و | مسئله [[مباهله]] [[رسول اکرم]] {{صل}} با [[نصارای نجران]] و نزول این [[آیه]] در [[شأن]] [[خمسه طیبه]] {{عم}} به حدی روشن بوده که کمتر کسی از علمای [[فریقین]] به آن [[اذعان]] نداشته است. [[شهید]] ثالث، [[قاضی نورالله شوشتری]]، در جلد سوم کتاب «إحقاق الحق و إزهاق الباطل» صفحه ۴۶ مینویسد: «[[مفسران]] در این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در آیه مباهله<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}، «از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> اشاره به [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} اشاره به [[فاطمه]] {{س}} و {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} اشاره به [[علی]] {{ع}} دارد». | ||
ایشان سپس (در پاورقی) نام حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] را ذکر میکند که تصریح نمودهاند [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]] {{عم}} نازل شده است و سپس نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است<ref>از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند: | ایشان سپس (در پاورقی) نام حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] را ذکر میکند که تصریح نمودهاند [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]] {{عم}} نازل شده است و سپس نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است<ref>از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند: | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== مباهله در روایات [[شیعه]] == | == مباهله در روایات [[شیعه]] == | ||
[[روایات]] فراوان و متظافری در خصوص این [[آیه]] مطرح گردیده که هر یک از زاویهای [[شأن]] و | [[روایات]] فراوان و متظافری در خصوص این [[آیه]] مطرح گردیده که هر یک از زاویهای [[شأن]] و مقام و [[منزلت]] [[امامت]] در [[فرهنگ شیعه]] را بیان مینماید. [[ماجرای مباهله]] نزد [[اهل بیت]] {{عم}}، [[صحابه]] و [[علمای امامیه]]، امری [[قطعی]] و تردید ناپذیر است؛ به گونهای که در استدلالها و احتجاجهای [[ائمه]] {{عم}}، بارها بازگو میشده است. [[حضرت علی]] {{ع}} در بیان [[فضائل]] خود، در [[احتجاجات]] مختلف به این آیه [[استدلال]] فرمودهاند؛ از جمله در [[احتجاجی]] که با [[ابوبکر]] داشتند، به بیش از [[چهل]] [[فضیلت]] خود اشاره مینمایند و او همگی را میپذیرد و بدان [[اقرار]] مینماید؛ تا آنجا که [[علی]] {{ع}} میفرمایند: «تو را به [[خدا]]! آیا پیامبر خدا{{صل}} با من و [[خاندان]] و [[فرزندان]] من برای [[مباهله]] با مشرکان مسیحی بیرون آمد یا با تو و خاندان و فرزندانت؟ گفت: بلکه تو»<ref>{{متن حدیث|فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَ بِي بَرَزَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ بِأَهْلِ بَيْتِي وَ وُلْدِي فِي مُبَاهَلَةِ الْمُشْرِكِينَ مِنَ النَّصَارَى أَمْ بِكَ وَ بِأَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ قَالَ بِكَمْ}}، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۲، ص۴۵.</ref>. | ||
به همین دلیل است که [[مفسران]] و [[محدثان]] و [[مورخان]] [[شیعه]]، عموماً در | به همین دلیل است که [[مفسران]] و [[محدثان]] و [[مورخان]] [[شیعه]]، عموماً در نزول این [[آیه]] درباره [[اهل بیت]] {{عم}} و نفس [[نبی]] {{صل}} بودن [[امیرالمؤمنین]] [[حضرت علی]] {{ع}} [[اتفاق نظر]] دارند: | ||
# [[شیخ صدوق]] ([[ابن بابویه]]) در [[خصال]] خود به نقل از حضرت علی {{ع}} روایتی را بیان میکند که | # [[شیخ صدوق]] ([[ابن بابویه]]) در [[خصال]] خود به نقل از حضرت علی {{ع}} روایتی را بیان میکند که حضرت هفتاد منقبت انحصاری خود را با استناد به [[آیات قرآن]] ذکر مینمایند و در منتقبت ۳۴ میفرمایند: "[[نصاری]] مدعی شدند که با [[پیغمبر]]{{صل}} [[مباهله]] کنند [[خدا]] (در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۶۱) فرو فرستاد که هر کس در [[دین اسلام]] با تو [[محاجه]] میکند پس از آنچه با [[منطق]] [[علم]] برای تو آمده بگو پسران ما و پسران شما و [[زنان]] ما و زنان شما و نفسهای ما و نفسهای شما را [[دعوت]] میکنیم، سپس لعنت خدا را بر [[دروغگویان]] قرار میدهیم در اینجا نفس من نفس [[رسول خدا]]{{صل}} بود و منظور از زنان [[فاطمه]] [[زهرا]]{{ع}} و از پسران حسن و حسین{{ع}} است. سپس [[جمعیت]] نصاری پشیمان شدند و از رسول خدا{{صل}} استعفاء کردند و پذیرفت بحق آنکه [[تورات]] را بر [[موسی]] و [[قرآن]] را به محمد{{صل}} فرستاد اگر با ما مباهله کرده بودند همه بصورت میمونها و خوکها [[مسخ]] میشدند"<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ النَّصَارَى ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}} فَكَانَتْ نَفْسِي نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ النِّسَاءُ فَاطِمَةَ {{س}} وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِي أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَى مُوسَى وَ الْفُرْقَانَ عَلَى مُحَمَّدٍ {{صل}} لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ}}.</ref>. | ||
# در مناظرات مجلس [[مأمون]]، میان [[امام هشتم]] {{ع}} و علمای [[طوس]]، حضرت بعد از [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] و بیان [[مناقب]] [[خمسه طیبه]] {{عم}} و اینکه علی {{ع}} نفس نبی است، فرمودند: "این ویژگی ممتازی است که هیچ کسی بر آن پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ بشری بدان راه نیافته و شرفی است که هیچ آفریدهای بدان [[سبقت]] نجسته است؛ زیرا شخص علی{{ع}} را چون شخص خود قرار داد"<ref>{{متن حدیث|فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ {{ع}} كَنَفْسِهِ}}؛ تفسیر نورالثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ﻫ.ق). ج۱، ص۳۴۹ ح۱۶۳.</ref>. | # در مناظرات مجلس [[مأمون]]، میان [[امام هشتم]] {{ع}} و علمای [[طوس]]، حضرت بعد از [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] و بیان [[مناقب]] [[خمسه طیبه]] {{عم}} و اینکه علی {{ع}} نفس نبی است، فرمودند: "این ویژگی ممتازی است که هیچ کسی بر آن پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ بشری بدان راه نیافته و شرفی است که هیچ آفریدهای بدان [[سبقت]] نجسته است؛ زیرا شخص علی{{ع}} را چون شخص خود قرار داد"<ref>{{متن حدیث|فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ {{ع}} كَنَفْسِهِ}}؛ تفسیر نورالثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ﻫ.ق). ج۱، ص۳۴۹ ح۱۶۳.</ref>. | ||
# نفس [[نبی]] {{صل}} بودن [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} در بیانات گوناگون [[اهل بیت]] {{عم}} به انحاء مختلف و با مضامین گوناگون بیان شده؛ از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[روایت]] مبسوطی از [[رسول خدا]] {{صل}}، [[مناقب]] فراوانی از [[حضرت علی]] {{ع}} ذکر میفرمایند: "[[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود به [[راستی]] در علی{{ع}} چند [[خصلت]] است که اگر یکی از آنها در همه [[مردم]] بود در فضل آنها بس بود. گفته او هر که من مولای اویم علی مولای من است و گفته او علی از من چون هارون است از [[موسی]] و گفته او علی از من است و من از او و گفته او علی نسبت به من چون خود من است طاعتش [[طاعت]] من است و نافرمانیش [[نافرمانی]] من و گفته او جنک با علی [[جنگ]] با خداست و [[سازش]] با علی سازش با خداست و گفته او [[دوست]] علی دوست [[خدا]] است و [[دشمن]] او [[دشمن خدا]] و گفته او علی [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] اوست بر بندگانش و گفته او [[دوستی علی]] ایمان است و [[بغض]] او [[کفر]] و گفته او [[حزب علی]] [[حزب]] خداست و حزب دشمنانش [[حزب شیطان]] و گفته او علی با [[حق]] است و حق با اوست از هم جدا نشوند تا سر [[حوض]] بر من در آیند و گفته او علی قسیم [[بهشت و دوزخ]] است و گفته او هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود از خدای عز و جل جداست و گفته او [[شیعیان علی]] همان کامجویان [[روز]] قیامتاند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ {{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ {{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ الأمالی (للصدوق)، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۵۵.</ref> | # نفس [[نبی]] {{صل}} بودن [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} در بیانات گوناگون [[اهل بیت]] {{عم}} به انحاء مختلف و با مضامین گوناگون بیان شده؛ از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[روایت]] مبسوطی از [[رسول خدا]] {{صل}}، [[مناقب]] فراوانی از [[حضرت علی]] {{ع}} ذکر میفرمایند: "[[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود به [[راستی]] در علی{{ع}} چند [[خصلت]] است که اگر یکی از آنها در همه [[مردم]] بود در فضل آنها بس بود. گفته او هر که من مولای اویم علی مولای من است و گفته او علی از من چون هارون است از [[موسی]] و گفته او علی از من است و من از او و گفته او علی نسبت به من چون خود من است طاعتش [[طاعت]] من است و نافرمانیش [[نافرمانی]] من و گفته او جنک با علی [[جنگ]] با خداست و [[سازش]] با علی سازش با خداست و گفته او [[دوست]] علی دوست [[خدا]] است و [[دشمن]] او [[دشمن خدا]] و گفته او علی [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] اوست بر بندگانش و گفته او [[دوستی علی]] ایمان است و [[بغض]] او [[کفر]] و گفته او [[حزب علی]] [[حزب]] خداست و حزب دشمنانش [[حزب شیطان]] و گفته او علی با [[حق]] است و حق با اوست از هم جدا نشوند تا سر [[حوض]] بر من در آیند و گفته او علی قسیم [[بهشت و دوزخ]] است و گفته او هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود از خدای عز و جل جداست و گفته او [[شیعیان علی]] همان کامجویان [[روز]] قیامتاند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ {{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ {{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ الأمالی (للصدوق)، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۵۵.</ref> | ||
=== اعتراف گرفتن [[امیرالمؤمنین]] از [[اصحاب شورا]] === | === اعتراف گرفتن [[امیرالمؤمنین]] از [[اصحاب شورا]] === | ||
[[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در شورای شش نفرهای که [[خلیفه]] عمر برای [[انتخاب خلیفه]] پس از خود ترتیب داده بود، برای یادآوری [[حقانیت]] خود برای [[خلافت]]، به ماجرای | [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در شورای شش نفرهای که [[خلیفه]] عمر برای [[انتخاب خلیفه]] پس از خود ترتیب داده بود، برای یادآوری [[حقانیت]] خود برای [[خلافت]]، به ماجرای نزول [[آیه شریفه]] مباهله اشاره کردند، خطاب به اعضای [[شورا]] فرمودند: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم آیا در میان شما احدی هست که از من به [[رسول خدا]] {{صل}} در [[خویشاوندی]] نزدیکتر باشد، کسی جز من هست که رسول خدا {{صل}} او را نفس (جان) خود، فرزندانش را [[فرزندان]] خود و زنانش را [[زنان]] خود قرار داده باشد؟ و همه حاضران در شورا گفتند: به خدا نه! و همه به اینکه [[آیه]] در [[شأن]] ایشان نازل شده است، اعتراف کردند<ref>{{متن حدیث|نشدتكم بالله هل فيكم أحد أقرب إلى رسول الله في الرحم، و من جعله رسول الله نفسه، أبناءه أبناءه، نسائه نسائه غيري؟! قالوا: اللهم لا!}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۴۵۴؛ کتاب الولایة، ص۱۷۷ (ابن عقده)؛ الامالی (طوسی)، ص۳۳۳؛ الفصول المهمة، ج۲، ص۱۱۶۱؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۵.</ref> | ||
#[[شیخ مفید]] مینویسد: [[مأمون عباسی]] روزی به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کرد: مرا به بزرگترین [[فضیلت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر بده که [[قرآن]] بر آن دلالت دارد. | #[[شیخ مفید]] مینویسد: [[مأمون عباسی]] روزی به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کرد: مرا به بزرگترین [[فضیلت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر بده که [[قرآن]] بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: [[فضیلت]] او در [[مباهله]]؛ [[خداوند]]-جل [[جلاله]]- فرمود: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}، آنگاه [[رسول خدا]]{{صل}} حسن و حسین{{عم}} را که دو فرزند او به حساب میآمدند، [[دعوت]] کرد و نیز [[فاطمه]] را که در موضع «[[نساء]]» او به حساب میآمد، خواست و نیز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را که به [[حکم خداوند]] ـ عزوجل ـ «نفس» او به حساب میآمد، دعوت نمود؛ و به تحقیق ثابت شده: احدی از [[خلق]] [[خدا]] جلیلتر و [[افضل]] از رسول خدا{{صل}} نیست، پس [[واجب]] است که احدی افضل از نفس رسول خدا{{صل}} به حکم خداوند ـ عزوجل ـ نباشد<ref>{{متن حدیث|قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا{{ع}} أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا{{ع}} فَضِيلَتُهُ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ{{عم}} فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ{{س}} فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ روزی [[مأمون]] به حضرت [[رضا]]{{ع}} عرض کرد:بزرگترین [[فضیلت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} را برایم نقل کن که شاهدی از [[قرآن]] داشته باشد. [[حضرت رضا]] فرمود: فضیلتی که در [[آیه مباهله]] است؛ [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ...}}. [[پیغمبر اکرم]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] که دو فرزندش بودند آورد با [[فاطمه]]{{ع}} که در آیه تعبیر به زنان شده، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز آورد که او نفس [[پیامبر]] است تصریح آیه، پس ثابت شد که هیچ کس از [[پیامبر اکرم]] بالاتر و [[برتر]] نیست، در نتیجه کسی نیز از نفس پیامبر بالاتر نخواهد بود. بنا به حکم [[خدا]]. مأمون گفت: مگر خداوند در این آیه [[فرزندان]] را به لفظ جمع نگفته ولی [[پیغمبر]] دو فرزندش را فقط آورد و [[نساء]] نیز به لفظ جمع است که ایشان فقط دخترشان را آوردند چرا این طور نباشد که منظور از فرا خواندن نفس خود واقعاً خود پیغمبر باشد نه دیگری، در این صورت فضیلتی که نقل فرمودی ثابت نمیشود. حضرت رضا{{ع}} فرمود: این صحیح نیست. به جهت اینکه [[انسان]] دیگری را فرا میخواند نه خودش را چنانچه امر به دیگری میکند درست نیست که واقعاً خودش را فراخواند چنانچه نمیتواند به خودش امر کند و در صورتی که پیامبر اکرم غیر از امیرالمؤمنین{{ع}} مرد دیگری را در [[مباهله]] [[دعوت]] نکرد ثابت میشود که منظور از نفسی که خداوند در آیه تصریح میکند هم ایشان است و این مقام را در قرآن به او اختصاص داده است. محمد بن محمد مفید، الفصول المختارة، ص۳۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۲۶۶.</ref> | ||
=== اشاره [[امام مجتبی]] در [[خطابه]] بعد از [[صلح]] === | === اشاره [[امام مجتبی]] در [[خطابه]] بعد از [[صلح]] === | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
=== اشارات [[امام رضا]] {{ع}} در مناظرات با منکران و مخالفان === | === اشارات [[امام رضا]] {{ع}} در مناظرات با منکران و مخالفان === | ||
در سوال و جوابی که بین [[حضرت امام رضا]] {{ع}} و [[مأمون]] اتفاق افتاده این [[آیه شریفه]] و مفهوم و مصادیق آن مطرح شده است. روزی مأمون به امام رضا {{ع}} عرض کرد: بزرگترین [[فضیلت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[قرآن]] کدام است؟ امام رضا {{ع}} فرمود: [[آیه مباهله]]. سپس | در سوال و جوابی که بین [[حضرت امام رضا]] {{ع}} و [[مأمون]] اتفاق افتاده این [[آیه شریفه]] و مفهوم و مصادیق آن مطرح شده است. روزی مأمون به امام رضا {{ع}} عرض کرد: بزرگترین [[فضیلت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[قرآن]] کدام است؟ امام رضا {{ع}} فرمود: [[آیه مباهله]]. سپس حضرت آیه مباهله را [[تلاوت]] کرده و فرمود: بعد از نزول این [[آیه]]، [[رسول خدا]]، [[امیرالمؤمنین]]، فاطمه، [[امام حسن]] و امام حسین {{عم}} را فراخواند. این کسان به [[حکم]] [[خداوند متعال]] در جایگاه فرزندان، زنان و نفس ایشان قرار دارند. مشخص است که هیچ یک از [[بندگان]] [[خدای سبحان]] [[برتر]] و شریفتر از رسول خدا نیست. از همین رو میبایست از کسی که به حکم [[خداوند سبحان]] نفس رسول خدا است، احدی برتر نباشد. مأمون پرسید: چرا احتمال نمیدهید که منظور از «نفس» خود [[پیامبر]] باشد؟ حضرت فرمود: درست نیست؛ چراکه دستوردهنده، فقط میتواند به غیر خودش دستور دهد و [[دعوت]] کننده میتواند غیر خودش را به چیزی دعوت کند، درست نیست این عمل را در مورد نفس خود انجام دهد. خود را بخواند، خود را دعوت کند با پاسخ [[امام رضا]] {{ع}} [[مأمون]] گفت: با این جواب، دیگر سوالی نمیماند<ref>الفصول المختارة، ص۳۸۲.</ref>. | ||
در نقل دیگر این حادثه به شکل دیگری آمده است: مأمون از [[امام علی بن موسی الرضا]] {{ع}} سوال میکند: دلیل [[خلافت]] جد شما [[علی بن ابی طالب]] چیست؟ [[امام]] فرمود: [[آیه]] {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}}، که نشان میدهد جد ما «نفس» [[پیامبر]] است. مأمون گفت: البته اگر کلمه {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} در [[آیه شریفه]] نبود!؟ امام فرمود: اگر کلمه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در آیه نبود سخن تو میتوانست درست باشد، این کلمه معنای درست {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} را نشان میدهد. | در نقل دیگر این حادثه به شکل دیگری آمده است: مأمون از [[امام علی بن موسی الرضا]] {{ع}} سوال میکند: دلیل [[خلافت]] جد شما [[علی بن ابی طالب]] چیست؟ [[امام]] فرمود: [[آیه]] {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}}، که نشان میدهد جد ما «نفس» [[پیامبر]] است. مأمون گفت: البته اگر کلمه {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} در [[آیه شریفه]] نبود!؟ امام فرمود: اگر کلمه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در آیه نبود سخن تو میتوانست درست باشد، این کلمه معنای درست {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} را نشان میدهد. |