جبر و اختیار در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[امام]] د در ادامه میفرماید که [[خداوند]] [[پیامبران]] را بازیگرانه برنینگیخته و [[کتاب آسمانی]] را بیهوده برای [[بندگان]] فرو نفرستاده و [[آسمانها]] و [[زمین]] و آنچه را بین آنها است، [[باطل]] و [[بیهدف]] نیافریده است. معنای گفتار امام این است که اگر اصل اختیار و [[آزادی تکوینی]] انسان در تصمیمگیری و انتخاب [[انکار]] شود، [[هدایت تشریعی]] و بلکه [[آفرینش الهی]]، [[فلسفه]] [[حکیمانه]] خود را از دست میدهد و [[تفسیر]] [[خرد]] پذیر و معقول نمییابد. این بدان رو است که انسان به منزله [[غایت]] و [[هدف آفرینش]] است و [[فلسفه آفرینش انسان]] نیز بر این است که آزموده شود و از گذر انتخاب و تلاش به کمال مطلوب رسد. این [[حقایق]]، بنیادهای [[جهانبینی]] الهیاند و [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] [[معصومین]] بر آنها تصریح و تأکید کردهاند. بنابراین، اصل [[اراده]] و اختیار انسان از شالودههای [[جهانبینی الهی]] است و زیربنای هدایت و ضلالت انسان. | [[امام]] د در ادامه میفرماید که [[خداوند]] [[پیامبران]] را بازیگرانه برنینگیخته و [[کتاب آسمانی]] را بیهوده برای [[بندگان]] فرو نفرستاده و [[آسمانها]] و [[زمین]] و آنچه را بین آنها است، [[باطل]] و [[بیهدف]] نیافریده است. معنای گفتار امام این است که اگر اصل اختیار و [[آزادی تکوینی]] انسان در تصمیمگیری و انتخاب [[انکار]] شود، [[هدایت تشریعی]] و بلکه [[آفرینش الهی]]، [[فلسفه]] [[حکیمانه]] خود را از دست میدهد و [[تفسیر]] [[خرد]] پذیر و معقول نمییابد. این بدان رو است که انسان به منزله [[غایت]] و [[هدف آفرینش]] است و [[فلسفه آفرینش انسان]] نیز بر این است که آزموده شود و از گذر انتخاب و تلاش به کمال مطلوب رسد. این [[حقایق]]، بنیادهای [[جهانبینی]] الهیاند و [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] [[معصومین]] بر آنها تصریح و تأکید کردهاند. بنابراین، اصل [[اراده]] و اختیار انسان از شالودههای [[جهانبینی الهی]] است و زیربنای هدایت و ضلالت انسان. | ||
به دلیل جایگاه بنیادین اختیار در جهانبینی الهی، [[مذاهب و فرق]] [[اسلامی]] - جزگروهی اندک شمار - اصل اختیار را پذیرفتهاند؛ هر چند در تفسیر و باز نمودنش، بسیاری از آنان راه [[خطا]] پیمودهاند و گروهی، اختیار را بر پایه «کسب» و گروهی بر اساس «[[تفویض]]» تفسیر کرده است. تفسیر درست همان است که در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} آمده است: [[نظریه]] [[امر بین الأمرین]]. این نظریه را نخست [[امام علی]]{{ع}} مطرح ساخت و دیگر [[امامان معصوم]]{{ع}} به [[تبلیغ]] و تفسیرش پرداختند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۷۷.</ref>. | به دلیل جایگاه بنیادین اختیار در جهانبینی الهی، [[مذاهب و فرق]] [[اسلامی]] - جزگروهی اندک شمار - اصل اختیار را پذیرفتهاند؛ هر چند در تفسیر و باز نمودنش، بسیاری از آنان راه [[خطا]] پیمودهاند و گروهی، اختیار را بر پایه «کسب» و گروهی بر اساس «[[تفویض]]» تفسیر کرده است. تفسیر درست همان است که در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} آمده است: [[نظریه]] [[امر بین الأمرین]]. این نظریه را نخست [[امام علی]]{{ع}} مطرح ساخت و دیگر [[امامان معصوم]]{{ع}} به [[تبلیغ]] و تفسیرش پرداختند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۷۷.</ref>. | ||
==پیشینه بحث [[جبر و اختیار]]== | |||
از متون [[تاریخی]] و نیز از [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{عم}} برمیآید که مسئله جبر و اختیار تنها در [[دین اسلام]] و میان [[مسلمانان]] مطرح نبوده و در [[امتهای پیشین]] نیز جایی برای خویش داشته است. در میان آنان نیز برخی بودهاند که [[انسان]] را در کارهایش مجبور میدانسته و همه [[افعال]] را به [[خداوند سبحان]] نسبت میدادهاند. نقل است که مردی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} بار یافت. حضرت فرمود: «از شگفتترین چیزی که دیدهای برایم سخن گو». مرد گفت: «گروهی را دیدم که با [[مادران]] و [[دختران]] و خواهرانشان [[نکاح]] میکردند و چون بر آنان خرده میگرفتند، میگفتند: این [[قضا و قدر الهی]] است». آنگاه [[پیامبر]] فرمود: «به زودی در امتم، مردمانی پیدا شوند که سخنی چنین میگویند و آنان مجوسان [[امت]] منند»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵، ص۴۷.</ref>. | |||
در [[منابع روایی شیعه]] و [[سنی]] روایاتی میتوان یافت که [[قدریه]] را [[مجوس]] [[امت اسلام]] شمردهاند و این [[تشبیه]] حاکی از آن است که مسئله [[جبر]] میان مجوسان نیز مطرح بوده و آنان برای سرپوش گذاشتن بر [[کارهای زشت]] خود به جبر و [[قضا و قدر]] دست دراز میکردهاند. نیز روایاتی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره نقل است و این نشان میدهد که مسئله جبر و اختیار از آغاز در میان مسلمانان مطرح بوده است. ولی نخستین [[مسلمانی]] که آن را به عنوان اصل [[اعتقادی]] پذیرفت، [[جهم بن صفوان]] و استادش [[جعد بن درهم]] بود. در برابر، نخستین کسانی که به [[تفویض]] و [[آزادی]] مطلق روی آوردند و قضا و قدر الهی را در [[افعال عباد]] [[نفی]] کردند، [[معبد]] جهنی و [[غیلان]] دمشقیاند<ref>ر.ک: ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ۱۰۷-۱۰۶، ۹۶-۹۴؛ برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۲۰.</ref>. | |||
ارتباط نزدیک و بنیادین جبر و اختیار با [[توحید]] و [[عدل]] و دیگر [[صفات الهی]] از یک سو و ارتباط [[حقوقی]] و [[اخلاقی]] با خود انسان در قلمرو کردارها و رفتارهایش از سوی دیگر، موجب شده است که مورد نظر و [[تأمل]] [[دینپژوهان]] و حقوقدانان و [[علمای اخلاق]] قرار گیرد. بروز [[اختلاف]] میان [[علمای اسلام]] از همان آغاز درباره مسئله [[آزادی]] [[انسان]] و [[توحید افعالی]] [[خداوند]]، عامل مهم توجه به این مسئله بوده و با [[ترجمه]] آثار [[فلسفی]] یونان در عصر [[خلفای عباسی]] و مطرح شدن تصوف و [[عرفان]] در [[فرهنگ اسلامی]]، ابعادی نو به خود گرفت. در آغاز، گروهی به نام [[جهمیه]] و پس از آن اهلالحدیث [[نظریه جبر]] را مطرح ساختند و سرانجام، [[جبر]] فلسفی و [[عرفانی]] پا به عرصه وجود نهاد. | |||
در برابر اینان، ابتدا [[معبد]] جهنی و [[غیلان]] دمشقی و در ادامه کار [[معتزله]] جای داشتند که انسان را در کارهایش [[آزاد]] مطلق میپنداشتند و [[مشیت]] و [[اراده]] و قدر و [[قضای الهی]] را در [[افعال]] انسان [[نفی]] میکردند. این گروه را «[[مفوضه]]» یعنی قائلین به [[تفویض]] میخوانند. | |||
[[ابوالحسن اشعری]] و پیروانش با طرح [[نظریه]]«کسب» در صدد طرح راه میانه برآمدند، اما [[اشعری]] با طرح این مسئله که کسب انسان نیز مخلوق [[خدا]] است، در نهایت بهگونهای دیگر به نظریه جبرگرایید. | |||
سرانجام، در برابر این دو گروه، [[امامان شیعه]]{{عم}} و در رأس آنان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} قد افراشتند که [[جبر و تفویض]] را نفی کردند و [[حق]] را امر ثالث دانستند و از آن به {{عربی|أمر بین الأمرین}} تعبیر کردند. [[امام علی]]{{ع}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث|أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ}}<ref>متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱، ص۳۶۸، ح۱۵۶۷؛ بحارالانوار، ج۵، ص۵۷.</ref>.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۱۱.</ref>. | |||
==بطلان جبر و تفویض== | |||
جبری که در میان متفکران [[مسلمان]] مطرح است، به این معنا است که در حصول فعل از انسان، تنها [[قدرت]] [[خدای تعالی]] مؤثر است و قدرت انسان هیچ تأثیری در وجود فعل ندارد و تفویض یعنی در وجود فعل، تنها قدرت انسان مؤثر است و او در ایجاد فعل مستقل است و [[قدرت خدا]] در حصول فعل از انسان دارای تأثیر نیست. [[جبر]] به این معنا، به [[ابوالحسن اشعری]] و [[تفویض]] به معنای مذکور به [[معتزله]] منسوب است<ref>رازی، فخرالدین، القضاء والقدر، ص۳۴-۳۱.</ref>. | |||
[[قاضی ایجی]] با طرح این [[پرسش]] که آیا تعلق دو [[قدرت]] بر فعل واحد ممکن است یا نه، میگوید: «[[ابوالحسن بصری]] و [[اشاعره]] آن را به گونۀ مطلق ممکن دانستهاند، البته بنابر اینکه [[قدرت الهی]] [[افعال عباد]] را نیز دربرگیرد و عباد دارای قدرتی غیر مؤثر باشند؛ ولی معتزله آن را ناممکن دانستهاند؛ زیرا آنان وجود قدرت غیر مؤثر را ممتنع میدانند و میگویند: اگر دو قدرت مؤثر باشد، تمانع لازم میآید»<ref>ایجی، عبدالرحمان، المواقف، ص۱۵۱.</ref>. | |||
البته چنانکه گذشت، [[نظریه جبر]] پیش از ابوالحسن اشعری، از [[اعتقادات]] جهم بن صفوان بوده است. او میگفت: «[[انسان]] بر چیزی قدرت ندارد و متصف به [[استطاعت]] نمیشود، بلکه مجبور است و قدرت و [[اراده]] و اختیاری برای او نیست و [[خداوند متعال]] [[افعال]] را در او ایجاد میکند؛ همانند افعالی که در جمادات است. [در عین حال] نسبت افعال به انسان مجاز است؛ چنانکه نسبت آنها به جمادات نیز مجاز است»<ref>شهرستانی، احمد، الملل والنحل، ج۱، ص۷۸.</ref>. [[علامه]] [[عسکری]] از کتاب الرد علی الجهمیه والزنادقه، نوشته [[احمد بن حنبل]] وکتاب الرد علی الجهمیه، نوشته [[عثمان بن سعد دارمی]] و کتاب [[جهم بن صفوان]]، نوشته [[حامد]] [[العلی]] نقل میکند که [[جهمیه]] بر این [[باور]] بودند که افعال [[بشر]] را [[خدا]] [[آفریده]] است و بشر مجبور به افعال خود است<ref>عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، ج۱۰، ص۲۹.</ref>. [[ابن تیمیه]] میگوید: «این اشکال که [[بنده]] را چگونه میتوان در افعالش مختار نامید، در حالی که افعال از او به جبر صادر میشود، بر جهمیه که قائل به جبر و [[نفی]] قدرت بنده و تأثیر آن در فعل اویند وارد است.... احدی از [[ائمه]] [[مسلمانان]] - از ائمه چهارگانه (مالک، [[ابوحنیفه]]، [[شافعی]] و احمد بن حنبل) گرفته تا اوزاعی و ثوری و لیث - نگفتهاند که [[خداوند]] [[بندگان]] را به چیزی بیش از طاقتشان، [[تکلیف]] کرده و کسی از آنان نگفته است که [[عبد]] حقیقتاً فاعل فعل خویش نیست و بلکه مجازاً فاعل است و نیز کسی نگفته که [[قدرت]] عبد در [[افعال]] یا کسبش تأثیر ندارد»<ref>ابن تیمیه، احمد، القضاء والقدر، ص۳۳۰ و ۳۲۹.</ref>. | |||
در دیدگاه [[مکتب تشیع]] این دو نظریه، پیامدهایی [[باطل]] و [[فاسد]] پدید میآورند و به همین رو، [[روایات اهلبیت]]{{عم}} هر دو را [[نفی]] و [[انکار]] کردهاند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|لَا تَقُولُوا وَكَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ فَتُوَهِّنُوهُ وَ لَا تَقُولُوا أَجْبَرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِي فَتُظَلِّمُوهُ}}<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۹۳.</ref>؛ «نگویید [[خداوند]] [[آدمیان]] را به خود واگذاشته که این نسبت [[سستی]] به خداوند است، و نگویید آنان را بر [[گناه]] مجبور کرده که این نسبت [[ظلم به خداوند]] است». همچنین یکی از پیامدهای باطل [[اعتقاد]] به [[جبر]] را بطلان تکلیف و [[ثواب و عقاب]] میشمارد و میفرماید: «اگر [[قضا و قدر]] حتمی [و [[آدمی]] در افعالش مجبور] باشد، ثواب و عقاب باطل است و [[وعد و وعید]] ساقط میگردد و [[امر و نهی]] [[الهی]] از میان میرود و نه [[گناهکار]] سزاوار [[سرزنش]] [[خداوند متعال]] است و نه [[نیکوکار]] [[شایسته]] [[ستایش]]. نیکوکار به [[ثواب]] [[کار نیک]] سزاوارتر از گناهکار نخواهد بود و گناهکار به [[عقوبت]] گناه، سزاوارتر از نیکوکار نخواهد بود». سپس، درباره گفتار جبرگرایان میفرماید: «این، سخنان [[بتپرستان]] و [[پیروان]] [[شیطان]] و [[دشمنان]] [[رحمان]] و [[گواهان]] باطل و [[بهتان]] کوردلان و طغیانپیشگان است». آنگاه در نفی [[جبر و تفویض]] میفرماید: «نه چنین است که چون کسی گناه میکند، [[خدا]] را مغلوب ساخته است و چون کسی [[اطاعت]] میکند، خدایش مجبور کرده است. خداوند، [[رسولان]] را [[بیهوده]] نفرستاده و [[قرآن]] را به [[عبث]] نازل نفرموده و [[آسمانها]] و [[زمین]] و آنچه را میان آن دو است، به باطل نیافریده است»<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۹۱.</ref>. | |||
[[گفتار امام علی]]{{ع}} به [[عدل]] و [[حکمت الهی]] اشاره دارد و روشن میکند که [[جبرگرایی]] با [[عدل]] و [[حکمت الهی]] ناسازگار است؛ زیرا اگر [[خداوند متعال]] [[آدمی]] را بر فعل مجبور کند و سپس او را [[سرزنش]] کرده، [[عقوبت]] دهد، به [[حکم عقل]]، در [[حق بنده]] [[ستم]] روا داشته است و اگر سرزنش و عقابی در کار نباشد، [[فرستادن رسولان]] و [[امر و نهی]] و [[انزال کتب]] و [[آفرینش]] [[بهشت و دوزخ]] [[عبث]] و [[بیهوده]] است و کار عبث از [[حکیم]] [[شایسته]] نیست. اینکه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرماید: «نه چنین است که چون کسی [[گناه]] کند، [[خدا]] را مغلوب ساخته است» رد [[تفویض]] است و تعبیری دیگر از همان [[حقیقت]] که پیشتر فرمود: «نگویید: آنان را به خود واگذاشته است که این نسبت [[سستی]] به [[خداوند]] است». بنابراین، در دیدگاه امیرمؤمنان{{ع}} [[جبر]]، با عدل و حکمت الهی ناسازگار است و تفویض با [[سلطنت]] و [[عزت الهی]]. گفتنی است بنا به [[نقلی]] از امیرمؤمنان{{ع}} وی در هر رکعت [[نماز]] از [[قدریه]] [[تبری]] میجست و میگفت: {{متن حدیث|بِحَوْلِ اللَّهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ}}<ref>ابن ادریس، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۶۰۳؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۲.</ref>. | |||
پوشیده نیست که مراد از قدریه در [[حدیث]] بالا میتواند هر دو گروه جبریه و [[مفوضه]] باشند؛ نیز از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} نقل کردهاند: «کسی که [[گمان]] میکند [[گناهان]] بیقوه [[الهی]] تحقق مییابند، به خدا [[دروغ]] بسته است و کسی که به خدا دروغ بندد، خدا او را در [[آتش]] میافکند»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. مراد حضرت در این حدیث، به ظاهر، مفوضهاند که معتقدند [[قوه]] ایجاد فعل در دست آدمی است و از [[اختیار]] [[خدای تعالی]] بیرون است. همچنین [[روایت]] است که روزی امیرمؤمنان{{ع}} از جایی میگذشت. به گروهی برخورد. آنان درباره «قدر» [[مجادله]] میکردند. به یکی از آنان فرمود: «تو با نیروی خدا توان انجام کار مییابی یا به [[تنهایی]]؟» مرد پاسخی نگفت. حضرت فرمود: «اگر گمان میکنی به [[یاری خدا]] بر انجام کار [[توفیق]] مییابی که این [[تفویض]] نیست و اگر میپنداری خود بر انجام کار [[توانایی]] و [[خدا]] نیز یاریات میدهد، بیگمان خویش را [[شریک]] خدا دانستهای و اگر میپنداری خود، به [[تنهایی]]، بر انجام کار [[توفیق]] مییابی، خدای را به کنار نهادهای و ادعای خدایی سر دادهای»<ref>صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۳۵۳-۳۵۲.</ref>. در این [[حدیث]] نیز حضرت [[قدرت]] و [[استطاعت]] [[انسان]] را بر [[کارها]]، بر سه وجه شمرده است که دو وجه را [[باطل]] و یک وجه را درست دانسته است. وجه درست، همان وجه نخست است؛ یعنی قدرت و استطاعت در [[اختیار]] خدا است و او لحظه لحظه آن را به [[آدمی]] عطا میکند و هیچگونه واگذاری و تفویضی در میان نیست. وجه دوم این است که آدمی به تنهایی بر انجام کار توانا نباشد؛ ولی [[قدرت الهی]] نیز یاریاش دهد و سبب تحقق فعل شود. [[اعتقاد]] به این وجه [[شرک]] محسوب میگردد. وجه سوم این است که فعل به قدرت و استطاعتی انجام گیرد که [[خدای تعالی]] به انسان را میگذارد [[امام علی]]{{ع}} کسی این وجه را باطل و قرین ادعای خدایی میداند.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۱۳.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |