شهادت امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
=== [[ربیع بن خثیم]]<ref>ابو یزید ربیع بن خُثَیم بن عائذ ثَوری کوفی، از یاران عبداللّه بن مسعود و از جمله زاهدان هشتگانه است. وی در صفّین، با امام علی {{ع}} بود؛ اما با چهارصد نفر از قاریان، درباره جنگ در رکاب ایشان، به تردید افتادند و نزد امام علی {{ع}} آمدند و گفتند: ما را مأمور سرحدّاتی کن تا در آنجا بجنگیم. امام {{ع}} هم آنان را به سرحدّات قزوین و ری فرستاد و ربیع، بدین گونه، از یاری امام {{ع}} کناره گرفت. وی در سال ۶۴ ق، درگذشت.</ref> ===
=== [[ربیع بن خثیم]]<ref>ابو یزید ربیع بن خُثَیم بن عائذ ثَوری کوفی، از یاران عبداللّه بن مسعود و از جمله زاهدان هشتگانه است. وی در صفّین، با امام علی {{ع}} بود؛ اما با چهارصد نفر از قاریان، درباره جنگ در رکاب ایشان، به تردید افتادند و نزد امام علی {{ع}} آمدند و گفتند: ما را مأمور سرحدّاتی کن تا در آنجا بجنگیم. امام {{ع}} هم آنان را به سرحدّات قزوین و ری فرستاد و ربیع، بدین گونه، از یاری امام {{ع}} کناره گرفت. وی در سال ۶۴ ق، درگذشت.</ref> ===
در کتاب [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات الکبری]] به نقل از [[سفیان]] آمده است: وقتی [[حسین بن علی]] {{ع}} کشته شد، ربیع بن خثیم گفت: آنان، نوجوانانی را کشتند که اگر [[پیامبر]] {{صل}} آنها را می‌یافت، در دامنش می‌نشانْد و دهان بر دهان آنان می‌گذاشت<ref>{{متن حدیث|لَمَّا اُصِيبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}}، قَالَ الرَّبِيعُ بْنُ خُثَيْمٍ: لَقَدْ قَتَلُوا صِبْيَةً لَوْ أَدْرَكَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَأَجْلَسَهُمْ فِي حِجْرِهِ، وَ لَوَضَعَ فَمَهُ عَلَى أَفْمَامِهِمْ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۹۷، ش۴۵۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۴۰.</ref>
در کتاب [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات الکبری]] به نقل از [[سفیان]] آمده است: وقتی [[حسین بن علی]] {{ع}} کشته شد، ربیع بن خثیم گفت: آنان، نوجوانانی را کشتند که اگر [[پیامبر]] {{صل}} آنها را می‌یافت، در دامنش می‌نشانْد و دهان بر دهان آنان می‌گذاشت<ref>{{متن حدیث|لَمَّا اُصِيبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}}، قَالَ الرَّبِيعُ بْنُ خُثَيْمٍ: لَقَدْ قَتَلُوا صِبْيَةً لَوْ أَدْرَكَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَأَجْلَسَهُمْ فِي حِجْرِهِ، وَ لَوَضَعَ فَمَهُ عَلَى أَفْمَامِهِمْ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۹۷، ش۴۵۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۴۰.</ref>
==[[حماسه]] و [[شخصیت حماسی]]==
حماسه به معنای شدت و [[صلابت]] است، و گاه به معنای [[شجاعت]] و [[حمیت]] استعمال می‌شود. سخن حماسی یعنی سخنی که در آن بویی از [[غیرت]]، شجاعت، [[مردانگی]]، [[ایستادگی]] و [[مقاومت]] باشد.
شخصیت‌های حماسی که اغلب در منظومه‌های حماسی از آنها یاد شده است، جنبه [[نژادی]] و قومی دارند، اعم از شخصیت‌های افسانه‌ای مثل رستم و اسفندیار و یا شخصیت‌های [[واقعی]] مثل جلال الدین خوارزمشاه در [[تاریخ]] [[ایران]]. غالباً قهرمانان یک [[قوم]] اعم از واقعی و افسانه‌ای، از آن نظر که به آن قوم انتساب دارند، احساس‌های آن [[مردم]] را تحریک می‌کنند. اما مطلب در مورد حسین{{ع}} غیر از این است. حسین{{ع}} یک شخصیت حماسی است اما نه از نوع جلال الدین خوارزمشاه و یا رستم.
حسین{{ع}} یک شخصیت حماسی است، اما حماسه [[انسانیت]]، نه حماسه قومیت. سخن، عمل، حادثه، [[روح]] و همه چیز حسین{{ع}} [[هیجان]] است و تحریک، درس است و القای نیرو.
حسین{{ع}} سرود انسانیت است، به همین دلیل نظیر ندارد. شما در [[دنیا]] حماسه‌ای مانند حماسه [[حسین بن علی]]{{ع}} پیدا نخواهید کرد؛ چه از نظر [[قدرت]] و قوت حماسه و چه از نظر [[علو]]، ارتفاع و [[انسانی]] بودن آن<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، صص ۲۴-۲۸.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[حماسه عاشورا (کتاب)|حماسه عاشورا]] ص ۱۷.</ref>.
==مشخصات [[حماسه حسینی]]==
[[نهضت حسینی]] با مشخصات و شرایط زیر، به عنوان یک حماسه [[مقدس]] مطرح است:
۱. دارای هدفی [[پاک]] و [[منزه]] بوده، شخصی و فردی نیست؛ حماسه آن کسی مقدس است که روحش برای خود موج نمی‌زند، برای نژاد، [[ملت]]، [[قاره]] یا مملکت خود موج نمی‌زند؛ او چیزی را که اساساً نمی‌بیند شخص خود است، او فقط [[حق]] و [[حقیقت]] را می‌بیند و اگر خیلی کوچکش بکنیم باید بگوییم [[بشریت]] را می‌بیند. این [[آیه قرآن]] یک [[آیه]] حماسی است:
{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>.
حسین{{ع}} در چهارده [[قرن]] پیش برای ما و به خاطر ما و به خاطر همه انسان‌های عالم [[قیام]] کرد، قیامش، قیام [[مقدس]] و [[پاک]] و از منظورهای شخصی بیرون بود.
۲. در شرایط خاصی که هیچ کس [[گمان]] وقوع آن را نمی‌برد قرار گیرد؛ همچون شعله‌ای در یک [[ظلمت]] مطلق، فریاد عدالتی در یک [[استبداد]] و [[ستم]] مطلق، جنبشی در یک سکون، [[کلام]] و سخنی در یک [[خاموشی]] مرگبار باشد.
به عنوان مثال در [[عصر بعثت]] [[خاتم الانبیاء]]{{صل}} که تمام [[دنیا]] در ظلمت و خاموشی و [[هرج و مرج]] و [[فساد]] فرو رفته است، ناگهان فریاد {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}} بلند می‌شود.
[[دولت اموی]] تمام نیروها، حتی نیروی [[مذهب]] را به نفع خودش [[تجهیز]] کرده است. آن وقت شعله‌ای مانند شعله [[حسینی]] پیدا می‌شود. [[حسین بن علی]]{{ع}} خود، دلیل [[نهضت]] را بیان کرده است:
{{متن حدیث|أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي}}<ref>مقرم، مقتل الحسین{{ع}}، ص۱۵۶.</ref>؛
در کمال صراحت می‌گوید دنیای ما را فساد گرفته است، [[امت]] جدم [[فاسد]] شده‌اند، قیام کردم برای [[اصلاح]]، هدفی جز [[امربه معروف و نهی از منکر]] ندارم. [[امام حسین]]{{ع}} [[هدف]] نهضت خودش را روشن کرده است.
۳. آن قیام با یک [[رشد]]، [[بینش]] نیرومند، [[درک]] و [[بصیرت]] [[قوی]] توأم باشد. یعنی قیام کننده چیزی را می‌بیند که دیگران نمی‌بینند. یک وقت [[آدمی]] [[بصیر]]، چیز [[فهم]] و با درک پیدا می‌شود که [[درد]] این [[مردم]] را صد درجه از خودشان بهتر می‌فهمد. دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می‌فهمد. در وقتی که دیگران هیچ چیز را نمی‌فهمند و [[درک]] نمی‌کنند و در ظاهر هم نمی‌بینند. یک فرد [[بصیر]] و چیز [[فهم]] که به اصطلاح، آنچه را که [[مردم]] دیگر در آیینه نمی‌بینند او در خشت خام می‌بیند، پیدا می‌شود که [[قیام]] و [[نهضت]] می‌کند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۰۵.</ref>.
عده زیادی [[حسین بن علی]]{{ع}} را از رفتن به [[کربلا]] [[نهی]] می‌کردند، آنها روی [[منطق]] خودشان [[حق]] داشتند، ولی حسین{{ع}} چیزی را می‌دید که آنها نمی‌دیدند نه آنها به اندازه حسین بن علی{{ع}} خطر را [[احساس]] می‌کردند و نه می‌توانستند بفهمند که چنین قیامی در [[آینده]] چه آثار بزرگی دارد<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۳۸.</ref>.
پنجاه سال می‌گذرد تازه [[ملت]] بیدار می‌شود که فلان شخص که قیام کرد، چه منظور مقدسی داشت. [[نهضت حسینی]] چنین نهضتی است.
امروز ما درست می‌فهمیم یزید یعنی چه؟ [[معاویه]] چه کرد؟ نقشه [[اموی‌ها]] چه بود؟ [[مردم مدینه]] درک نمی‌کردند، روزی فهمیدند یزید چه کسی است و [[خلافت یزید]] یعنی چه که حسین بن علی{{ع}} کشته شده بود، بعد تکان خوردند که چرا حسین بن علی{{ع}} کشته شد؟ باید [[حسینی]] کشته بشود تا [[جهان اسلام]] تکان بخورد؛ تازه [[عبدالله بن حنظلة]] [[غسیل الملائکه]] و صدها نفر دیگر مثل او در [[مدینه]] و [[کوفه]] و در جاهای دیگر چشمشان باز شود و بگویند حسین{{ع}} حق داشت که چنین حرفی زد!<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[حماسه عاشورا (کتاب)|حماسه عاشورا]] ص ۱۸.</ref>.
==[[شخصیت]] یافتن [[جامعه]]==
[[شهادت حسین بن علی]]{{ع}}، سبب نیرو گرفتن [[اسلام]] شد؛ زیرا که نهضت او یک [[حماسه]] بزرگ [[اسلامی]] و [[الهی]] بود. [[شهادت امام]] [[حیات]] تازه‌ای در عالم اسلام دمید. اثر و خاصیت یک سخن یا تاریخچه و یا [[شخصیت حماسی]] این است که در [[روح]] یک ملت موج به وجود می‌آورد، [[حمیت]] و [[غیرت]] به وجود می‌آورد، [[شجاعت]] و [[صلابت]] به وجود می‌آورد. در بدن‌ها، [[خون‌ها]] را به حرکت و جوشش در می‌آورد، و تن‌ها را از [[رخوت]] و [[سستی]] خارج می‌کند، و آنها را چابک و چالاک می‌نماید.
بعد از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} رونقی در [[اسلام]] پیدا شد؛ این اثر در [[اجتماع]] از آن جهت بود که [[امام حسین]]{{ع}} با حرکت‌های قهرمانانه خود [[روح]] [[مردم]] [[مسلمان]] را زنده کرد، احساس‌های [[بردگی]] و اسارتی را که از اواخر [[زمان عثمان]] و تمام دوره [[معاویه]] بر روح [[جامعه اسلامی]] حکم‌فرما بود، [[تضعیف]] کرد و [[ترس]] را ریخت، [[احساس]] [[عبودیت]] [در برابر [[خلق]]] را زایل کرد. به عبارت دیگر به اجتماع [[اسلامی]] [[شخصیت]] داد. او بر روی نقطه‌ای در اجتماع انگشت گذاشت که بعداً اجتماع در خودش [[احساس شخصیت]] کرد. [[امویان]]، شخصیت اسلامی را در میان [[مسلمانان]] میراندند. مسلمانان تصور [[درستی]] از [[هدف‌ها]] و ایده‌آل‌های اسلام نداشتند.
شخصیت دادن به یک [[ملت]] به این است که به آنها [[عشق]] و ایده‌آل داده شود و اگر عشق‌ها و ایده‌آل‌هایی دارند که رویش را غبار گرفته است آن گرد و غبار را زدود و دو مرتبه آن را زنده کرد<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۵۱-۵۷.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[حماسه عاشورا (کتاب)|حماسه عاشورا]] ص ۲۱.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۰۸: خط ۱۳۷:
# [[پرونده:151919.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۵''']]
# [[پرونده:151919.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۵''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:1100657.jpg|22px]] [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[حماسه عاشورا (کتاب)|'''حماسه عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۵٬۹۹۳

ویرایش