←پانویس
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
خود [[زینب]] نیز از [[فصاحت]] و [[ادب]] برخوردار بود. در هنگام دیدن سر بریده [[برادر]]، خطاب به او چنین سرود: {{متن حدیث|یا هلالا لمّا استتمّ کمالا}}. بعدها هم در سوگ [[حسین]] {{ع}} اشعاری سرود، با این مطلع: {{متن حدیث|علی الطّف السّلام و ساکنیه...}}: [[سلام]] بر [[کربلا]] و بر آرمیدگان آن دشت، که روح خدا در آن قبّهها و بارگاههاست. جانهای افلاکی و [[پاکی]] که در [[زمین]] خاکی، [[مقدّس]] و متعالی شدند، آرامگاه جوانمردانی که [[خدا]] را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند. سرانجام، گورهای خاموششان را قبّههایی افراشته در برخواهد گرفت، و بارگاهی خواهد شد، دارای صحنهای گسترده و باز<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۳۴؛ [[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، [[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]] ص ۴۳.</ref>. | خود [[زینب]] نیز از [[فصاحت]] و [[ادب]] برخوردار بود. در هنگام دیدن سر بریده [[برادر]]، خطاب به او چنین سرود: {{متن حدیث|یا هلالا لمّا استتمّ کمالا}}. بعدها هم در سوگ [[حسین]] {{ع}} اشعاری سرود، با این مطلع: {{متن حدیث|علی الطّف السّلام و ساکنیه...}}: [[سلام]] بر [[کربلا]] و بر آرمیدگان آن دشت، که روح خدا در آن قبّهها و بارگاههاست. جانهای افلاکی و [[پاکی]] که در [[زمین]] خاکی، [[مقدّس]] و متعالی شدند، آرامگاه جوانمردانی که [[خدا]] را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند. سرانجام، گورهای خاموششان را قبّههایی افراشته در برخواهد گرفت، و بارگاهی خواهد شد، دارای صحنهای گسترده و باز<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۳۴؛ [[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، [[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]] ص ۴۳.</ref>. | ||
== ایستادگی در برابر [[ابن زیاد]] [[ستمگر]] == | |||
[[زینب]]، دخت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از [[زنان]] دوری گزیده، ناشناس نشسته بود. ابن زیاد ستمگر پرسید: این ناشناس کیست؟ او را گفتند: دخت امیرمؤمنان، زینب [[عقیله]] است. ابن زیاد که میخواست [[قلب]] زینب{{س}} را بیشتر بسوزاند، شماتتکنان گفت: [[ستایش]] خدایی را که شما را [[رسوا]] ساخت و کشت و سخن دروغتان را آشکار نمود. | |||
زینب{{س}} فرمود: «ستایش خدایی را که ما را به محمد{{صل}} گرامی داشت و [[پاک]] و پاکیزهمان کرد. تنها [[فاسق]] است که رسوا میشود و تنها تبهکار است که [[تکذیب]] میگردد»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۶۲.</ref>. ابن زیاد گفت: کار [[خدا]] را با خاندانت چگونه دیدی؟ زینب{{س}} فرمود: «جز [[زیبایی]] ندیدم. اینان کسانی بودند که [[خداوند]]، کشته شدن را برایشان تقدیر کرده بود و آنان هم به سوی [[قتلگاه]] خویش شتافتند، و به زودی خداوند، تو و آنان را گرد هم میآورد و آنان با تو [[اقامه حجت]] و [[برهان]] میکنند و خواهی دید که چه کسی چیره میشود، مادرت به عزایت بنشیند، ای [[پسر مرجانه]]»<ref>سید بن طاووس، علی بن موسی، لهوف، ص۹۰.</ref>. | |||
ابن زیاد از سخنان او در میان انبوه [[مردم]] به [[خشم]] آمد و برافروخته شد. [[عمرو بن حریث]] به ابن زیاد گفت: او یک [[زن]] است. آیا زن به خاطر گفتارش مؤاخذه میشود؟ زن را به خاطر [[ناسزا]] و پریشانگوییاش [[سرزنش]] نمیکنند. | |||
ابن زیاد به زینب{{س}} روی کرد و گفت: خداوند، [[دل]] مرا با کشتن طغیانگرت و [[عاصیان]] نافرمان خاندانت خنک کرد! زینب{{س}} گریست و فرمود: «به جانم [[سوگند]] که بزرگم را کُشتی و خاندانم را هلاک کردی و شاخهام را بریدی و ریشهام را از بیخ و بن درآوردی. اگر این، دل تو را خنک میکند، خنک شد»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۶۳.</ref>. | |||
در سخن بانو زینب{{س}} احساسی نازک و [[آگاهی]] و بصیرتی نافذ دیده میشود. او بانویی است با [[احساسات]] و عواطفی پاک و لطیف که در برابر مصیبتهای ناگواری که بر سرش آمده است، دلش به درد آمده است و میگوید: «به جانم [[سوگند]] که بزرگم را کشتی و خاندانم را هلاک کردی و شاخهام را بریدی و ریشهام را از بیخ و بن درآوردی. اگر این، [[دل]] تو را خنک میکند، خنک شد». | |||
[[زینب]]{{س}} همزمان با این [[احساسات]] و [[عواطف]] [[پاک]] و لطیف، بصیرتی نافذ در [[سنتها]] و [[آیین]] [[خدای تعالی]] دارد. او زخمهای خویش را گرد میآورد و از [[احساس]] و [[عاطفه]] فراتر میرود تا این [[فاجعه]] دردآور را از خلال آیین [[پروردگار]] و سنتهای او در [[تاریخ]] و [[جامعه]] ببیند. | |||
بنابراین، هنگامی که [[ابن زیاد]] [[ستمگر]] از او میپرسد: «کار [[خدا]] را با خاندانت، چگونه دیدی؟». میفرماید: «جز [[زیبایی]] ندیدم». زینب{{س}} بر آن است؛ حادثهای که برای او و [[برادر]] و خاندانش روی داد، حادثهای بود بر اساس [[علم]] و [[قدرت خداوند]]. [[خداوند]] میدانست که در [[کربلا]] چه رخ خواهد داد و به راحتی میتوانست [[لشکریان]] ابن زیاد را از آنچه [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} کردند، باز دارد. خدای تعالی زیباست و با [[بندگان]] خویش، [[مهربان]]. اگر آنچه بر سر اهل بیت{{عم}} آمد، به ضرر و [[زیان]] آنان میبود، خدای تعالی سپاهیان ابن زیاد را از آنچه در پیاش بودند، باز میداشت. خدای تعالی بر این کار توانا بود و ابن زیاد ستمگر، با همه [[قدرت]] و خونآشامیاش، نمیتوانست از پنجه قدرت خدای تعالی بگریزد. لیک خدای تعالی آزمودن مؤمنان به اموری از قبیل [[ترس]]، [[گرسنگی]]، کاهش در [[اموال]] و [[جانها]] و محصولات را راهی فراسوی [[خشنودی]]، درودها و [[رحمت]] خویش ساخته است... خدای تعالی، اهل بیت{{عم}} را روانه راه خشنودی، رحمت و درودهای خویش کرد: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}}<ref>«و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)* بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.</ref>. | |||
[[انسان]] راه [[خشنودی]] و [[رحمت خدا]] را جز از راه [[سختی]] و [[زیان]] و هول و تکانهایی که در بحرانهای [[ابتلا]] و [[آزمون]] دامنگیر او میشود، نمیپیماید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ}}<ref>«آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی میگفتند: یاری خداوند کی در میرسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نز» سوره بقره، آیه ۲۱۴.</ref>. این تکانها و لرزهها و این سختی و زیان و [[قتل]] که دامان [[مؤمنان]] را میگیرد، همان راه رسیدن به خشنودی و [[رحمت خداوند]] است. این [[مشیت]] خداست و در مشیت [[خدا]] جز [[زیبایی]] وجود ندارد. | |||
بانو [[زینب]]{{س}} این بصیرتهای کتاب [[پروردگار]] را [[درک]] میکند و میداند که [[برادر]] و [[اهل]] بیتش برای [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[قیام]] کردند و [[خدای تعالی]] این [[شهادت]] را برای آنان مقدر ساخت و نوشت و آنان به [[فرمان]] خدای تعالی و برای خشنودی و طلب [[رضایت]] او، سوی [[قتلگاه]] خویش شتافتند، از همین روست که آن بانو در آنچه خدای تعالی برای برادرش و خودش و خاندانش [[اراده]] فرموده است، جز زیبایی نمیبیند. زینب{{س}} نسبت به این موضوع [[اطمینان]] دارد و به همین خاطر است که با اعتماد و اطمینان تمام در پاسخ [[ابن زیاد]] [[ستمگر]] میفرماید: «جز زیبایی ندیدم»، اما آن [[طاغوت]] [[ستمگر]] و [[نادان]] کجا این [[زیبایی]] را [[درک]] میکند؟ | |||
با این [[بصیرت]] [[پاک]] و نافذ است که بانو [[زینب]]{{س}} از [[عواطف]] و دردهای خویش گذر میکند و این [[مصیبت]] دردآور را با [[آرامش]] و [[قدرت]] و اعتماد به خدای تعالی میپذیرد. زینب{{س}} میداند که [[خدای تعالی]]، برادرش [[امام]] [[شهید]] را با [[ابن زیاد]] ستمگر - که [[پیروزی]] و [[کشتار]] [[خاندان]] پاک محمد{{صل}} او را سرمست کرده بود - در یک جا گرد خواهد آورد و آن [[زمان]] است که کار دگرگون خواهد شد و آن ستمگر و آن کس که او را حکمرانی داد، [[خوار]] و [[ذلیل]] خواهند شد و حسین و [[اهل بیت]] و صحابیانش{{عم}} [[رستگار]]. | |||
از همین روست که ابن زیاد سرمست و [[مغرور]] را میفرماید: «به زودی، [[خداوند]]، تو و ایشان را گرد هم میآورد و نزد او با هم اقامه دعوا و [[برهان]] میکنید، پس بنگر در آن [[روز]]، پیروزی از آنِ که خواهد بود»<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۲۶۱.</ref>. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |