پرش به محتوا

عصمت حضرت موسی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵۶: خط ۲۵۶:
نتیجه آنکه در این آیه، نشانه‌ای دال بر [[خرده‌گیری]] موسی {{ع}} بر خداوند، وجود ندارد. تفاسیر اول و دوم و سوم پذیرفتنی‌اند؛ ولی تفسیر سوم از [[اتقان]] بیشتری برخوردار است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۱۱.</ref>.
نتیجه آنکه در این آیه، نشانه‌ای دال بر [[خرده‌گیری]] موسی {{ع}} بر خداوند، وجود ندارد. تفاسیر اول و دوم و سوم پذیرفتنی‌اند؛ ولی تفسیر سوم از [[اتقان]] بیشتری برخوردار است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۱۱.</ref>.


=== [[خشونت]] با [[برادر]] و افکندن [[تورات]] ===
=== آیه 151 و 152 سوره اعراف ===
[[قرآن کریم]] ماجرای عزیمت [[موسی]] به [[کور]] طور را چنین بیان کرده که آن هنگام که [[موسی]] قصد عزیمت به طور کرد، برادرش [[هارون]] را [[جانشین]] خود در قومش قرار داد و پس از اتمام ماموریت خود به سوی قومش بازگشت. اما ناگهان متوجه [[بت پرستی]] [[قوم]] خود شده و زحمات گذشته خویش را بر [[باد]] رفته دید اینجا بود که با خطابی شدید با [[قوم]] خود روبرو شد پس [[الواح تورات]] را به کناری افکند و سر [[برادر]] ذا گرفت و به سوی خود کشید و او را [[توبیخ]] کرد. چنان چه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}} <ref>«و چون موسی به حال خشم و تأسف به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت: شما پس از من بسیار بد حفظ الغیب من کردید! آیا در امر خدای خود عجله کردید! و الواح را به زمین انداخت و (از فرط غضب) سر برادرش (هارون) را گرفته به سوی خود می‌کشید، هارون گفت: ای فرزند مادرم، این قوم مرا خوار و زبون داشتند تا آنجا که نزدیک بود مرا به قتل رسانند، پس تو دشمنان را بر من شاد مگردان و مرا در عداد مردم ستمکار مشمار.* موسی (بر او شفقت کرد و) گفت: پروردگارا، من و برادرم را بیامرز و ما را در ظلّ رحمت خود داخل گردان، و تو مهربان‌ترین مهربانانی». سوره اعراف، آیات ۱۵۱ و ۱۵۲.</ref>.
'''تبیین شبهه'''


در این میان سه [[پرسش]] مطرح شده که با [[عصمت]] آن حضرت ناسازگار بوده و [[نیازمند]] پاسخ است
[[قرآن کریم]] ماجرای عزیمت [[موسی]] به [[کور]] طور را چنین بیان کرده که آن هنگام که [[موسی]] قصد عزیمت به طور کرد، برادرش [[هارون]] را [[جانشین]] خود در قومش قرار داد و پس از اتمام ماموریت خود به سوی قومش بازگشت. اما ناگهان متوجه [[بت پرستی]] [[قوم]] خود شده و زحمات گذشته خویش را بر [[باد]] رفته دید اینجا بود که با خطابی شدید با [[قوم]] خود روبرو شد پس [[الواح تورات]] را به کناری افکند و سر [[برادر]] را گرفت و به سوی خود کشید و او را [[توبیخ]] کرد. چنان چه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}} <ref>«و چون موسی به حال خشم و تأسف به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت: شما پس از من بسیار بد حفظ الغیب من کردید! آیا در امر خدای خود عجله کردید! و الواح را به زمین انداخت و (از فرط غضب) سر برادرش (هارون) را گرفته به سوی خود می‌کشید، هارون گفت: ای فرزند مادرم، این قوم مرا خوار و زبون داشتند تا آنجا که نزدیک بود مرا به قتل رسانند، پس تو دشمنان را بر من شاد مگردان و مرا در عداد مردم ستمکار مشمار.* موسی (بر او شفقت کرد و) گفت: پروردگارا، من و برادرم را بیامرز و ما را در ظلّ رحمت خود داخل گردان، و تو مهربان‌ترین مهربانانی». سوره اعراف، آیات ۱۵۱ و ۱۵۲</ref>.


نخست اینکه چرا [[موسی]] لوح‌هایی را که [[فرمان الهی]] و [[آیات]][[ تورات]] بر آنها نوشته شده بود، بر [[زمین]] افکند؟
در این میان سه [[پرسش]] مطرح شده که با [[عصمت]] آن [[حضرت]] ناسازگار بوده و [[نیازمند]] [[پاسخ]] است
 
نخست اینکه چرا [[موسی]] لوح‌هایی را که [[فرمان الهی]] و [[آیات]] [[ تورات]] بر آنها نوشته شده بود، بر [[زمین]] افکند؟


دوم: چرا با [[برادر]] خود که مرتکب گناهی نشده بود، برخوردی [[خشونت]] آمیز داشت؟
دوم: چرا با [[برادر]] خود که مرتکب گناهی نشده بود، برخوردی [[خشونت]] آمیز داشت؟
خط ۲۶۷: خط ۲۶۹:
سوم: چرا برای خود و برادرش از [[خداوند]] [[طلب آمرزش]] کرد؟
سوم: چرا برای خود و برادرش از [[خداوند]] [[طلب آمرزش]] کرد؟


'''پاسخ نخست: دوگانگی در سلیقه''': [[حضرت موسی]]{{ع}} با این برداشت که [[حضرت هارون]]{{ع}} در اجرای [[مأموریت]] خود کوتاهی کرده است، با وی برخوردی [[خشونت‌آمیز]] داشت و این به تفاوت دیدگاه دو نفر باز می‌گردد و از دوگانگی در روش و سلیقه آنان [[خبر]] می‌دهد. این نوع دوگانگی در روش، به [[عصمت]] آسیبی وارد نمی‌سازد. سبب و علت این برخورد، آن بود که [[حضرت هارون]]{{ع}} امری ارشادی را ترک گفته بود، نه اینکه از امری [[مولوی]] سر برتافته باشد تا که لغزشی برای او به شمار آید. از این رو هنگامی که [[هارون]]{{ع}} [[واقعیت]] ماجرا را بازگو کرد، [[حضرت موسی]]{{ع}}[[ دست]] به [[درگاه الهی]] گشود و برای خود و برادرش [[آمرزش]] و رحمت‌طلبید<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۸.</ref>. این [[سخن]] این سان تبیین شده است که وقتی [[حضرت موسی]]{{ع}} بر [[حضرت هارون]]{{ع}} به [[دلیل]] به [[کار]] نگرفتن تمام توانش برای [[مقاومت]] در برابر [[بنی اسرائیل]] [[غضب]] می‌کند، مفهومش این است که از نظر ایشان، [[حضرت هارون]]{{ع}} می‌بایست تمامی [[توان]] خود را به [[کار]] می‌گرفت، در غیر این صورت، [[غضب]] وی بی‌معنا خواهد بود. از طرف دیگر، [[حضرت هارون]]{{ع}} با عملکردی درست، در برابر [[بنی اسرائیل]] هیچ مقاومتی نشان نداد. جمع بین این دو نکته، [[اختلاف]] سلیقه بین دو [[پیامبر]] را ثابت می‌کند. [[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که [[سیاق آیات]] ۱۵۰ و ۱۵۱ [[سوره اعراف]] و ۹۲ تا ۹۴ [[سوره طه]] حاکی از این است که این برخورد تند، برای [[تأدیب]] [[حضرت هارون]]{{ع}} به [[دلیل]] رعایت نکردن [[امر ارشادی]] (به [[کار]] نگرفتن تمام [[توان]] برای مقابله با [[بنی اسرائیل]]) بوده است. مرور بر [[آیات]]، در روشن شدن این مطلب، مفید فایده خواهد بود:
'''پاسخ به شبهه'''


'''پاسخ نخست: دوگانگی در سلیقه''': [[حضرت موسی]] {{ع}} با این برداشت که [[حضرت هارون]] {{ع}} در اجرای [[مأموریت]] خود کوتاهی کرده است، با وی برخوردی [[خشونت‌آمیز]] داشت و این به تفاوت دیدگاه دو نفر باز می‌گردد و از دوگانگی در روش و سلیقه آنان خبر می‌دهد. این نوع دوگانگی در روش، به [[عصمت]] آسیبی وارد نمی‌سازد. سبب و علت این برخورد، آن بود که حضرت هارون {{ع}} امری ارشادی را ترک گفته بود، نه اینکه از امری [[مولوی]] سر برتافته باشد تا که لغزشی برای او به شمار آید. از این رو هنگامی که [[هارون]] {{ع}} [[واقعیت]] ماجرا را بازگو کرد، حضرت موسی {{ع}} دست به [[درگاه الهی]] گشود و برای خود و برادرش [[آمرزش]] و رحمت‌طلبید<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۸.</ref>. این سخن این سان تبیین شده است که وقتی حضرت موسی {{ع}} بر حضرت هارون {{ع}} به دلیل به کار نگرفتن تمام توانش برای [[مقاومت]] در برابر [[بنی اسرائیل]] [[غضب]] می‌کند، مفهومش این است که از نظر ایشان، حضرت هارون {{ع}} می‌بایست تمامی توان خود را به کار می‌گرفت، در غیر این صورت، غضب وی بی‌معنا خواهد بود. از طرف دیگر، حضرت هارون {{ع}} با عملکردی درست، در برابر بنی اسرائیل هیچ مقاومتی نشان نداد. جمع بین این دو نکته، [[اختلاف]] سلیقه بین دو [[پیامبر]] را ثابت می‌کند. [[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که [[سیاق آیات]] ۱۵۰ و ۱۵۱ [[سوره اعراف]] و ۹۲ تا ۹۴ [[سوره طه]] حاکی از این است که این برخورد تند، برای [[تأدیب]] حضرت هارون {{ع}} به دلیل رعایت نکردن [[امر ارشادی]] (به کار نگرفتن تمام توان برای مقابله با بنی اسرائیل) بوده است. مرور بر [[آیات]]، در روشن شدن این مطلب، مفید فایده خواهد بود:
و هنگامی که [[موسی]] [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی [[قوم]] خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانی برایم بودید. آیا در مورد [[فرمان]] پروردگارتان [و تمدید مدت [[میعاد]] او]، [[عجله]] کردید؟» سپس [[الواح]] را افکند و سر [[برادر]] خود را گرفت و به سوی خود کشید<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref>.
و هنگامی که [[موسی]] [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی [[قوم]] خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانی برایم بودید. آیا در مورد [[فرمان]] پروردگارتان [و تمدید مدت [[میعاد]] او]، [[عجله]] کردید؟» سپس [[الواح]] را افکند و سر [[برادر]] خود را گرفت و به سوی خود کشید<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref>.


ای [[قوم]] من، مگر پروردگارتان [[وعده]] نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید یا می‌خواستید [[غضب]] پروردگارتان بر شما نازل شود که با [[وعده]] من [[مخالفت]] کردید؟<ref>{{متن قرآن|فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي}} «آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟» سوره طه، آیه ۸۶.</ref>.
ای [[قوم]] من، مگر پروردگارتان [[وعده]] نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید یا می‌خواستید [[غضب]] پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من [[مخالفت]] کردید؟<ref>{{متن قرآن|فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي}} «آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟» سوره طه، آیه ۸۶.</ref>.
 
ای [[هارون]]، چرا هنگامی که دیدی آنها [[گمراه]] شدند، از من [[پیروی]] نکردی؟ آیا از [[فرمان]] من [[سرپیچی]] کردی؟<ref>{{متن قرآن|أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي * قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي}} «از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟ * (هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۳-۹۴.</ref> [[هارون]] گفت: «ای فرزند مادرم (ای [[برادر]])، ریش و سر مرا مگیر؛ من ترسیدم بگویی تو میان [[بنی اسرائیل]] [[تفرقه]] انداختی و سفارش مرا به کار نبستی».
ای [[هارون]]، چرا هنگامی که دیدی آنها [[گمراه]] شدند، از من [[پیروی]] نکردی؟ آیا از [[فرمان]] من [[سرپیچی]] کردی؟<ref>{{متن قرآن|أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي * قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي}} «از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟ * (هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۳-۹۴.</ref> [[هارون]] گفت: «ای [[فرزند]] مادرم (ای [[برادر]])، ریش و سر مرا مگیر؛ من ترسیدم بگویی تو میان [[بنی اسرائیل]] [[تفرقه]] انداختی و سفارش مرا به [[کار]] نبستی».
[[اثبات]] نکاتی مثل [[غضب]] [[حضرت موسی]] {{ع}} بر بنی اسرائیل و [[حضرت هارون]] {{ع}} و برخورد تند با ایشان، و عملکرد درست حضرت هارون {{ع}} در مواجهه با گوساله پرستان، با توجه به این [[آیات]] و [[سیاق]] [[حاکم]] بر آنها امری آسان است.
 
[[اثبات]] نکاتی مثل [[غضب]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بر [[بنی اسرائیل]] و [[حضرت هارون]]{{ع}} و برخورد تند با ایشان، و عملکرد درست [[حضرت هارون]]{{ع}} در مواجهه با گوساله پرستان، با توجه به این [[آیات]] و [[سیاق]] [[حاکم]] بر آنها امری آسان است.


'''پاسخ دوم: [[آینده‌نگری]] و [[دوراندیشی]] [[حضرت موسی]]{{ع}}''': اگر [[حضرت موسی]]{{ع}} این واکنش شدید را نشان نمی‌داد، ممکن بود آثار [[بت پرستی]] در آنها و نسل‌های [[آینده]] [[باقی]] بماند. اینجا مسئله [[احترام]] یک [[انسان]] یا تعدادی [[الواح]] [[مقدس]] مطرح نبود، بلکه مسئله [[انحراف]] یک [[قوم]] و [[ملت]] از مهم‌ترین آموزه [[دینی]]، یعنی [[توحید]] مطرح بود. [[موسی]]{{ع}} می‌بایست [[ناراحتی]] فوق العاده درونی خود را اظهار می‌کرد تا [[زشتی]] این عمل بر همگان [[ظاهر]] شود و این [[کار]]، جز با واکنشی شدید ممکن نبود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۳۱.</ref>. آن حضرت نگران [[آینده]] [[بنی اسرائیل]] بود؛ زیرا [[تخریب]] و [[فساد]] [[کار]] [[آسانی]] است و گاه یک نفر خرابی‌های بزرگی به بار می‌آورد، [[ولی]] [[اصلاح]] و ترمیم، [[کار]] مشکلی است. به ویژه در میان ملتی [[نادان]]، لجوج و [[متعصب]]، اگر نغمه مخالفی سر داده شود، برچیدن آثار شوم آن به [[آسانی]] ممکن نخواهد بود. [[موسی]]{{ع}} در اینجا می‌بایست [[خشم]] شدید خود را آشکار می‌ساخت و تندترین عکس‌العمل‌ها را نشان می‌داد تا [[افکار]] تخدیر شده [[بنی اسرائیل]] را به هم بریزد و در آن [[جامعه]] [[منحرف]] شده از [[حق]]، انقلابی ایجاد کند؛ در غیر این صورت، بازگشت آنان، به [[آسانی]] ممکن نبود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۷۷.</ref>.
'''پاسخ دوم: [[آینده‌نگری]] و [[دوراندیشی]] حضرت موسی {{ع}}''': اگر حضرت موسی {{ع}} این واکنش شدید را نشان نمی‌داد، ممکن بود آثار [[بت پرستی]] در آنها و نسل‌های [[آینده]] باقی بماند. اینجا مسئله [[احترام]] یک [[انسان]] یا تعدادی [[الواح]] [[مقدس]] مطرح نبود، بلکه مسئله [[انحراف]] یک [[قوم]] و [[ملت]] از مهم‌ترین آموزه [[دینی]]، یعنی [[توحید]] مطرح بود. [[موسی]] {{ع}} می‌بایست [[ناراحتی]] فوق العاده درونی خود را اظهار می‌کرد تا [[زشتی]] این عمل بر همگان ظاهر شود و این کار، جز با واکنشی شدید ممکن نبود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۳۱.</ref>. آن [[حضرت]] نگران آینده بنی اسرائیل بود؛ زیرا [[تخریب]] و [[فساد]] کار آسانی است و گاه یک نفر خرابی‌های بزرگی به بار می‌آورد، ولی [[اصلاح]] و ترمیم، کار مشکلی است. به ویژه در میان ملتی [[نادان]]، لجوج و [[متعصب]]، اگر نغمه مخالفی سر داده شود، برچیدن آثار شوم آن به آسانی ممکن نخواهد بود. موسی {{ع}} در اینجا می‌بایست [[خشم]] شدید خود را آشکار می‌ساخت و تندترین عکس‌العمل‌ها را نشان می‌داد تا [[افکار]] تخدیر شده بنی اسرائیل را به هم بریزد و در آن [[جامعه]] [[منحرف]] شده از [[حق]]، انقلابی ایجاد کند؛ در غیر این صورت، بازگشت آنان، به آسانی ممکن نبود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۷۷.</ref>.


'''پاسخ سوم: برخورد با [[حضرت هارون]]{{ع}} در [[ظاهر]]، و [[تنبیه]] [[قوم]] در واقع''': [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌دانست که [[حضرت هارون]]{{ع}} [[پیغمبر]] و [[معصوم]] است و کوچک‌ترین خطایی از او سر نزده، [[ولی]] به [[دلیل]] بزرگی موضوع، [[حضرت موسی]]{{ع}} برای [[تنبیه]] [[بنی اسرائیل]] خواست به آنها بفهماند با اینکه [[هارون]] بی‌تقصیر است، چون [[خلیفه]] من در میان شما بود، [[اول]] به او پرخاش می‌کنم تا بر شما ثابت شود که کارتان بسیار [[زشت]] و [[قبیح]] بوده است؛ چنان که [[خداوند]]، فردای [[قیامت]]، با اینکه می‌داند [[انبیا]] کوچک‌ترین مسامحه‌ای در [[تبلیغ]] نکرده‌اند از آنان [[سؤال]] می‌کند: {{متن قرآن|فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«به یقین (هم) از کسانی که (پیامبرانی) به سویشان فرستاده شدند و (هم) از پیامبران بازخواست خواهیم کرد» سوره اعراف، آیه ۶.</ref><ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۵، ص۴۶۴.</ref>. در عبارتی کوتاه [[حضرت موسی]]{{ع}} در برخورد واکنش با [[هارون]] [[عجله]] کرد، اما چنین عجله‌ای از سنخ [[عجله]] [[محمود]] است؛ چون [[هدف]] از این [[رفتار]] [[اعتراض]] آمیز، هشیار کردن [[بنی اسرائیل]] بود، نه [[تحقیر]] [[حضرت هارون]]<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۳۶۷.</ref>. برخی [[مفسران]] این دیدگاه را به [[جمهور]] [[عالمان]] گذشته و حال نسبت می‌دهند<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح لجنة من العلماء، ج۳، ص۲۲۳.</ref>.
'''پاسخ سوم: برخورد با حضرت هارون {{ع}} در ظاهر، و [[تنبیه]] قوم در واقع''': حضرت موسی {{ع}} می‌دانست که حضرت هارون {{ع}} [[پیغمبر]] و [[معصوم]] است و کوچک‌ترین خطایی از او سر نزده، ولی به دلیل بزرگی موضوع، [[حضرت موسی]] {{ع}} برای [[تنبیه]] [[بنی اسرائیل]] خواست به آنها بفهماند با اینکه [[هارون]] بی‌تقصیر است، چون [[خلیفه]] من در میان شما بود، اول به او پرخاش می‌کنم تا بر شما ثابت شود که کارتان بسیار [[زشت]] و [[قبیح]] بوده است؛ چنان که [[خداوند]]، فردای [[قیامت]]، با اینکه می‌داند [[انبیا]] کوچک‌ترین مسامحه‌ای در [[تبلیغ]] نکرده‌اند از آنان سؤال می‌کند: {{متن قرآن|فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«به یقین (هم) از کسانی که (پیامبرانی) به سویشان فرستاده شدند و (هم) از پیامبران بازخواست خواهیم کرد» سوره اعراف، آیه ۶.</ref><ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۵، ص۴۶۴.</ref>. در عبارتی کوتاه حضرت موسی {{ع}} در برخورد واکنش با هارون [[عجله]] کرد، اما چنین عجله‌ای از سنخ عجله [[محمود]] است؛ چون [[هدف]] از این [[رفتار]] [[اعتراض]] آمیز، هشیار کردن بنی اسرائیل بود، نه [[تحقیر]] [[حضرت هارون]]<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۳۶۷.</ref>. برخی [[مفسران]] این دیدگاه را به [[جمهور]] [[عالمان]] گذشته و حال نسبت می‌دهند<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح لجنة من العلماء، ج۳، ص۲۲۳.</ref>.


نکته [[تأمل]] برانگیز در این ماجرا، این است که از فراز آغازین [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ...}} چنین برداشت می‌شود که آن حضرت پیش از بازگشت به سوی قومش از ارتدادشان [[آگاه]] بوده است؛ چنان که در [[آیه]] پیش از آن می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. این [[خبر]] [[الهی]] از [[مشاهده]] [[حسی]] اثرگذارتر است؛ زیرا [[حس]] در معرض خطاست، اما در [[خبر]] [[الهی]] هرگز [[خطا]] راه نخواهد یافت. [[دلیل]] اینکه [[حضرت موسی]]{{ع}} هنگام بازگشت به سوی قومش تا آن [[حد]] [[خشمناک]] بود، این بود که اثری که در [[مشاهده]] هست، در [[علم]] یافت نمی‌شود و با دیدن حادثه، حالت [[خشم]] یا [[غم]] بر [[انسان]] عارض می‌گردد. از این رو با دیدن آن ماجرا، [[خشم]] بر سراسر وجود آن حضرت چیره، و آثار آن در [[رفتار]] وی نمایان شد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۱.</ref>. این نکته، در روایتی چنین آمده است: {{متن حدیث|إنّ اللَّه تعالى أخبر موسى بما صنع قومه في العجل فلم يلق الألواح‌، فلمّا عاين ما صنعوا ألق الألواح فانكسرت}}<ref>محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ج۱۰، ص۷۷۹؛ ر.ک: احمد بن محمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقیق شعیب الارنووط و عادل مرشد، ج۵، ص۲۵۲.</ref>؛ «[[موسی]]{{ع}} هنگامی که [[خداوند]]، وی را از [[کار]] قومش در مورد گوساله [[آگاه]] فرمود، [[الواح]] را نیفکند؛ اما در آن هنگام که آن ماجرا را [[مشاهده]] کرد، [[الواح]] را افکند که در نتیجه باعث شکستگی آنها شد». در مورد درخواست [[آمرزش]] نیز پیش‌تر بیان شد که هرگز نمی‌توان درخواست [[آمرزش]] را [[دلیل]] بر [[ارتکاب گناه]] دانست؛ چراکه [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] چون به اهمیت [[مسئولیت]] خود آگاه‌اند، همواره خواستار [[آمرزش]] و [[رحمت]] الهی‌اند تا همچنان بر درجاتشان افزوده شود<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۶۴.</ref>.
نکته [[تأمل]] برانگیز در این ماجرا، این است که از فراز آغازین [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ...}} چنین برداشت می‌شود که آن [[حضرت]] پیش از بازگشت به سوی قومش از ارتدادشان [[آگاه]] بوده است؛ چنان که در آیه پیش از آن می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. این خبر [[الهی]] از [[مشاهده]] [[حسی]] اثرگذارتر است؛ زیرا [[حس]] در معرض خطاست، اما در خبر الهی هرگز [[خطا]] راه نخواهد یافت. دلیل اینکه حضرت موسی {{ع}} هنگام بازگشت به سوی قومش تا آن حد خشمناک بود، این بود که اثری که در مشاهده هست، در [[علم]] یافت نمی‌شود و با دیدن حادثه، حالت [[خشم]] یا [[غم]] بر [[انسان]] عارض می‌گردد. از این رو با دیدن آن ماجرا، [[خشم]] بر سراسر وجود آن [[حضرت]] چیره، و آثار آن در [[رفتار]] وی نمایان شد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۱.</ref>. این نکته، در روایتی چنین آمده است: {{متن حدیث|إنّ اللَّه تعالى أخبر موسى بما صنع قومه في العجل فلم يلق الألواح‌، فلمّا عاين ما صنعوا ألق الألواح فانكسرت}}<ref>محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ج۱۰، ص۷۷۹؛ ر.ک: احمد بن محمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقیق شعیب الارنووط و عادل مرشد، ج۵، ص۲۵۲.</ref>؛ «[[موسی]] {{ع}} هنگامی که [[خداوند]]، وی را از کار قومش در مورد گوساله [[آگاه]] فرمود، [[الواح]] را نیفکند؛ اما در آن هنگام که آن ماجرا را [[مشاهده]] کرد، الواح را افکند که در نتیجه باعث شکستگی آنها شد». در مورد درخواست [[آمرزش]] نیز پیش‌تر بیان شد که هرگز نمی‌توان درخواست آمرزش را دلیل بر [[ارتکاب گناه]] دانست؛ چراکه [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] چون به اهمیت [[مسئولیت]] خود آگاه‌اند، همواره خواستار آمرزش و [[رحمت]] الهی‌اند تا همچنان بر درجاتشان افزوده شود<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۶۴.</ref>.
این [[تفاسیر]] با تفاوت در تعابیر خود، تفاسیری مناسب و پذیرفتنی‌اند.
این [[تفاسیر]] با تفاوت در تعابیر خود، تفاسیری مناسب و پذیرفتنی‌اند.


'''پاسخ چهارم: فرض [[برادر]] همانند خود، در واکنش طبیعی [[خشم]]''': [[موسی]]{{ع}} از گوساله پرستی قومش به [[خشم]] آمد و با [[برادر]] برخورد کرد. چه بسا [[انسان]] هنگام [[خروش]]، بر ریش خود چنگ زند و لب با دندان بگزد. [[موسی]]{{ع}} در اینجا [[برادر]] را به جای خود دیده و این سان با وی برخورد کرده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۰۸.</ref>.
'''پاسخ چهارم: فرض [[برادر]] همانند خود، در واکنش طبیعی خشم''': موسی {{ع}} از گوساله پرستی قومش به خشم آمد و با برادر برخورد کرد. چه بسا انسان هنگام [[خروش]]، بر ریش خود چنگ زند و لب با دندان بگزد. موسی {{ع}} در اینجا برادر را به جای خود دیده و این سان با وی برخورد کرده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۰۸.</ref>.
 
ایرادهای این [[تفسیر]] از این قرارند: اولاً با ظاهر این [[آیات]] ناهمخوان است؛ چه اینکه از این آیات چنین برداشت می‌شود که موسی {{ع}} برادرش را تقصیر کار دیده و این گونه با وی برخورد کرده است؛
ایرادهای این [[تفسیر]] از این قرارند: اولاً با [[ظاهر]] این [[آیات]] ناهمخوان است؛ چه اینکه از این [[آیات]] چنین برداشت می‌شود که [[موسی]]{{ع}} برادرش را [[تقصیر]] [[کار]] دیده و این گونه با وی برخورد کرده است؛ ثانیاً چگونه می‌توان بر این [[باور]] بود که شخصی چون [[موسی]]{{ع}} به جای گرفتن ریش و گزیدن لب خود، [[برادر]] را به جای خود قرار دهد و این برنامه را در مورد وی [[اجرا]] کند؟ ثالثاً چگونه [[حضرت هارون]]{{ع}} این برداشت را نداشت و در [[مقام]] [[دفاع از خود]] برآمد و گفت: {{متن قرآن|يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي...}}<ref>«(هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۴.</ref><ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۰۸.</ref>.
ثانیاً چگونه می‌توان بر این [[باور]] بود که شخصی چون موسی {{ع}} به جای گرفتن ریش و گزیدن لب خود، [[برادر]] را به جای خود قرار دهد و این برنامه را در مورد وی [[اجرا]] کند؟
 
ثالثاً چگونه [[حضرت هارون]] {{ع}} این برداشت را نداشت و در [[مقام]] [[دفاع از خود]] برآمد و گفت: {{متن قرآن|يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي...}}<ref>«(هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۴.</ref><ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۰۸.</ref>.
'''پاسخ پنجم: کسب اطلاع از واقع، [[هدف]] از این برخورد''': [[موسی]]{{ع}} سر [[برادر]] را گرفت و به سوی خود کشید تا [[حقیقت]] داستان را از زبان وی بشنود و [[هارون]]{{ع}} برای اینکه دیگران از این برخورد، برداشت نادرستی نداشته باشند، [[برادر]] را از این [[رفتار]] بازداشت<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۵۲.</ref>.
ایراد این [[تفسیر]]، بسان [[تفسیر]] پیشین است که با [[ظاهر]] و [[سیاق آیات]] همخوانی ندارد؛ چراکه بر پایه این [[تفسیر]] هیچ خشمی نباید بر [[حضرت موسی]]{{ع}} عارض شده باشد؛ در حالی که [[آیه]] از برخورد خشم‌آلود آن حضرت [[خبر]] می‌دهد: {{متن قرآن|فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ...}}<ref>«آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟» سوره طه، آیه ۸۶.</ref>.
 
'''پاسخ ششم: این برخورد؛ نتیجه تحریک [[غیرت دینی]]''': [[موسی]]{{ع}} شخصی تندخو بود و با دیدن عملکرد [[قوم]] خود که [[توحید]] را رها کرده، و ره [[کفر]] و [[شرک]] در پیش گرفته بودند و تلاش‌های وی را بی‌نتیجه گذاشته بودند، [[غیرت]] دینی‌اش چنان به [[جوش]] آمد که با هجومی بر [[برادر]]، سر او را گرفت و به سوی خود کشید و لوح‌های [[تورات]] را بر [[زمین]] افکند<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۱۶۱ و ج۳، ص۸۴.</ref>.
 
برخی [[مفسران]]، این توجیه را چنین نقد کرده‌اند که در همان حال [[خشم]] شدید، [[ادراک]] [[حضرت موسی]]{{ع}} آسیبی ندیده بود و او همچنان [[مکلف]] به [[تکلیف الهی]] بود و در نتیجه، این گونه [[رفتار]] از او پذیرفته نخواهد بود. البته اگر کسی بر این [[باور]] باشد که آن [[خشم]] شدید، به [[ادراک]] حضرت لطمه زده است، به گونه‌ای که دیگر تکلیفی نداشته است، می‌تواند این توجیه را بپذیرد؛ اما در [[باور]] هیچ [[مسلمانی]] نمی‌گنجد که [[ادراک]] و [[عقل]] [[پیامبری]] [[اولوالعزم]] که برای [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] از سوی [[خداوند]] برانگیخته شده بود، در راستای امر [[هدایت]] این چنین آسیب پذیر باشد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۰۸.</ref>.


'''پاسخ هفتم: افکندن [[الواح]]، [[احترام]] به آنها و کشیدن سر [[برادر]] برای [[تسلی]]''': افکندن [[الواح]] در آن [[زمان]]، صورت ناپسندی نداشت، بلکه از آن [[احترام]] نیز برداشت می‌شد و کشیدن سر [[برادر]] هم برای [[تسلی]] یابی بود. [[انسان]] [[غمگین]] گاه برای [[آرامش]] خود، با دیگران این سان برخورد می‌کند<ref>یوسف بن احمد، الثمرات الیانعه، ج۳، ص۲۹۳.</ref>.
'''پاسخ پنجم: کسب اطلاع از واقع، [[هدف]] از این برخورد''': [[موسی]] {{ع}} سر برادر را گرفت و به سوی خود کشید تا [[حقیقت]] داستان را از زبان وی بشنود و [[هارون]] {{ع}} برای اینکه دیگران از این برخورد، برداشت نادرستی نداشته باشند، برادر را از این [[رفتار]] بازداشت<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۲۵۲.</ref>.
ایراد این [[تفسیر]]، بسان تفسیر پیشین است که با ظاهر و [[سیاق آیات]] همخوانی ندارد؛ چراکه بر پایه این تفسیر هیچ خشمی نباید بر [[حضرت موسی]] {{ع}} عارض شده باشد؛ در حالی که [[آیه]] از برخورد خشم‌آلود آن [[حضرت]] خبر می‌دهد: {{متن قرآن|فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ...}}<ref>«آنگاه موسی، خشم‌آلود اندوهگین به سوی مردم خود بازگشت؛ گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد؟ آیا درنگ من بر شما دراز آمد یا می‌خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که در وعده من خلاف ورزیدید؟» سوره طه، آیه ۸۶.</ref>.


این [[تفسیر]] ناتمام است؛ زیرا اولاً هیچ دلیلی بر [[صحت]] این [[سخن]] وجود ندارد که افکندن [[الواح]] نوعی [[احترام]] قلمداد می‌شده است؛ ثانیاً توجیه کشیدن سر [[برادر]]، آن گونه که بیان شد، با پاسخ [[هارون]]{{ع}} بسیار ناهماهنگ است. آیا [[هارون]] این برداشت را نداشت که آن‌چنان در [[مقام]] [[پاسخ‌گویی]] و توجیه برآمد؟!
'''پاسخ ششم: این برخورد؛ نتیجه تحریک [[غیرت دینی]]''': موسی {{ع}} شخصی تندخو بود و با دیدن عملکرد [[قوم]] خود که [[توحید]] را رها کرده، و ره [[کفر]] و [[شرک]] در پیش گرفته بودند و تلاش‌های وی را بی‌نتیجه گذاشته بودند، [[غیرت]] دینی‌اش چنان به [[جوش]] آمد که با هجومی بر برادر، سر او را گرفت و به سوی خود کشید و لوح‌های [[تورات]] را بر [[زمین]] افکند<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۱۶۱ و ج۳، ص۸۴.</ref>.
برخی [[مفسران]]، این توجیه را چنین [[نقد]] کرده‌اند که در همان حال [[خشم]] شدید، [[ادراک]] [[حضرت موسی]] {{ع}} آسیبی ندیده بود و او همچنان [[مکلف]] به [[تکلیف الهی]] بود و در نتیجه، این گونه [[رفتار]] از او پذیرفته نخواهد بود. البته اگر کسی بر این [[باور]] باشد که آن خشم شدید، به ادراک [[حضرت]] لطمه زده است، به گونه‌ای که دیگر تکلیفی نداشته است، می‌تواند این توجیه را بپذیرد؛ اما در باور هیچ [[مسلمانی]] نمی‌گنجد که ادراک و [[عقل]] [[پیامبری]] [[اولوالعزم]] که برای [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] از سوی [[خداوند]] برانگیخته شده بود، در راستای امر هدایت این چنین آسیب پذیر باشد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۱، جزء ۲۲، ص۱۰۸.</ref>.


'''پاسخ هشتم: [[اعتراض]] بر [[هارون]] به [[دلیل]] [[اعتراض]] وی بر [[کار]] [[قوم]]''': در بیانی ظاهراً [[عرفانی]]، [[اعتراض]] [[حضرت موسی]]{{ع}} به [[برادر]] چنین توجیه شده است که آن حضرت می‌خواست [[هارون]]{{ع}} را [[تربیت]] کند؛ چون [[حق]] عین همه چیز است، [[موسی]]{{ع}} برادرش را [[نکوهش]] می‌کند که چرا [[عبادت]] گوساله را [[انکار]] کردی و چرا [[قلب]] تو [[تحمل]] این مطلب را نداشت؟!<ref>ر.ک: محیی الدین بن عربی، فصوص الحکم، ص۳۸۵.</ref>.
'''پاسخ هفتم: افکندن [[الواح]]، [[احترام]] به آنها و کشیدن سر [[برادر]] برای [[تسلی]]''': افکندن الواح در آن [[زمان]]، صورت ناپسندی نداشت، بلکه از آن احترام نیز برداشت می‌شد و کشیدن سر برادر هم برای تسلی یابی بود. [[انسان]] [[غمگین]] گاه برای [[آرامش]] خود، با دیگران این سان برخورد می‌کند<ref>یوسف بن احمد، الثمرات الیانعه، ج۳، ص۲۹۳.</ref>.
این [[تفسیر]] ناتمام است؛ زیرا اولاً هیچ دلیلی بر [[صحت]] این سخن وجود ندارد که افکندن الواح نوعی احترام قلمداد می‌شده است؛ ثانیاً توجیه کشیدن سر برادر، آن گونه که بیان شد، با پاسخ [[هارون]] {{ع}} بسیار ناهماهنگ است. آیا هارون این برداشت را نداشت که آن‌چنان در [[مقام]] [[پاسخ‌گویی]] و توجیه برآمد؟!


ایرادهای این بیان از این قرارند: اولاً این بیان برخلاف [[ظاهر]] شفاف و روشن [[آیه شریفه]] است؛ چراکه [[آیه]] از واکنش شدید و [[خشم]] آلود آن حضرت در برابر [[کار]] [[مردم]] [[خبر]] می‌دهد، و اگر [[کار]] آنان درست و عین [[حق]] باشد، این واکنش چگونه توجیه می‌یابد؟ در [[سوره طه]]، [[آیات]] ۹۲ و ۹۳ می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ}}<ref>«(موسی) گفت: ای هارون! چون دیدی که گمراه شده‌اند چه چیز تو را باز داشت * از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟» سوره طه، آیه ۹۲-۹۳.</ref> و در [[آیه]] ۸۵ [[سوره طه]] به گونه‌ای صریح، [[سامری]] را [[گمراه کننده]] معرفی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. به تعبیر [[مفسر]] [[عارف]]، [[علامه طباطبایی]]، [[ظاهر]] [[سیاق آیات]] حاکی از آن است که [[حضرت موسی]]{{ع}} هم از عملکرد [[حضرت هارون]]{{ع}} و هم از [[رفتار]] [[بنی اسرائیل]] [[خشمگین]] بود. [[خشم]] در برابر [[هارون]] به [[دلیل]] کم‌کاری او در [[مقابله با ناهنجاری]] [[بنی اسرائیل]] در [[پرستش]] گوساله بوده است<ref>ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۱.</ref>.
'''پاسخ هشتم: [[اعتراض]] بر هارون به دلیل اعتراض وی بر کار [[قوم]]''': در بیانی ظاهراً [[عرفانی]]، اعتراض حضرت موسی {{ع}} به برادر چنین توجیه شده است که آن حضرت می‌خواست هارون {{ع}} را [[تربیت]] کند؛ چون [[حق]] عین همه چیز است، [[موسی]] {{ع}} برادرش را [[نکوهش]] می‌کند که چرا [[عبادت]] گوساله را [[انکار]] کردی و چرا [[قلب]] تو [[تحمل]] این مطلب را نداشت؟!<ref>ر.ک: محیی الدین بن عربی، فصوص الحکم، ص۳۸۵.</ref>.
ایرادهای این بیان از این قرارند: اولاً این بیان برخلاف ظاهر شفاف و روشن [[آیه شریفه]] است؛ چراکه [[آیه]] از واکنش شدید و [[خشم]] آلود آن [[حضرت]] در برابر کار [[مردم]] خبر می‌دهد، و اگر کار آنان درست و عین [[حق]] باشد، این واکنش چگونه توجیه می‌یابد؟ در [[سوره طه]]، [[آیات]] ۹۲ و ۹۳ می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ}}<ref>«(موسی) گفت: ای هارون! چون دیدی که گمراه شده‌اند چه چیز تو را باز داشت * از اینکه از من پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟» سوره طه، آیه ۹۲-۹۳.</ref> و در آیه ۸۵ سوره طه به گونه‌ای صریح، [[سامری]] را [[گمراه کننده]] معرفی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. به تعبیر [[مفسر]] [[عارف]]، [[علامه طباطبایی]]، ظاهر [[سیاق آیات]] حاکی از آن است که [[حضرت موسی]] {{ع}} هم از عملکرد [[حضرت هارون]] {{ع}} و هم از [[رفتار]] [[بنی اسرائیل]] [[خشمگین]] بود. خشم در برابر [[هارون]] به دلیل کم‌کاری او در [[مقابله با ناهنجاری]] بنی اسرائیل در [[پرستش]] گوساله بوده است<ref>ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۱.</ref>.


جمله {{متن قرآن|أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ}}<ref>«و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.</ref> برای [[سرزنش]] کردن و کوبیدن [[فکری]] گوساله پرستان است. [[قرآن کریم]] برای [[هدایت]] چنین گروهی، از [[ادله]] عمیق [[فلسفی]]... بهره نمی‌گیرد...، بلکه با زبان ارتکاز همه [[مردم]] چنین [[سخن]] می‌گوید: مگر نباید [[معبود]] با عابدش، باواسطه یا بی‌واسطه [[سخن]] بگوید و آنان را [[هدایت]] کند؟ آیا ندیدند که مجسمه گوساله با آنان [[سخن]] نمی‌گوید، و.... [[برهان]] مذکور از بدیهی‌ترین استدلال‌های [[توحیدی]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۳۵۰.</ref>؛ ثانیاً این بیان، با زبان اصلی [[قرآن]] که زبان عرف و [[مردم]] است نه زبان [[فلسفه]] و [[عرفان]]، در [[ستیز]] است. [[رسالت]] [[موسی]]{{ع}} در راستای برچیدن [[بت پرستی]] است و هرگز با این دیدگاه که گوساله عین [[حق]] است، [[سازگاری]] ندارد؛ ثالثاً با ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي}}<ref>«این قوم مرا ناتوان شمردند» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> هم سازگار نیست و اساساً با این [[سخن]]، تمام واکنش‌های [[قرآن]] در برابر [[بت پرستی]]، بی‌مورد می‌شود»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص۳۲۰-۳۲۸.</ref>.
جمله {{متن قرآن|أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ}}<ref>«و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوساله‌ای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و راهی به آنان نمی‌نماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.</ref> برای [[سرزنش]] کردن و کوبیدن [[فکری]] گوساله پرستان است. [[قرآن کریم]] برای [[هدایت]] چنین گروهی، از [[ادله]] عمیق [[فلسفی]]... بهره نمی‌گیرد...، بلکه با زبان ارتکاز همه مردم چنین سخن می‌گوید: مگر نباید [[معبود]] با عابدش، باواسطه یا بی‌واسطه سخن بگوید و آنان را هدایت کند؟ آیا ندیدند که مجسمه گوساله با آنان سخن نمی‌گوید، و.... [[برهان]] مذکور از بدیهی‌ترین استدلال‌های [[توحیدی]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۳۰، ص۳۵۰.</ref>؛
ثانیاً این بیان، با زبان اصلی [[قرآن]] که زبان عرف و [[مردم]] است نه زبان [[فلسفه]] و [[عرفان]]، در [[ستیز]] است. [[رسالت]] [[موسی]] {{ع}} در راستای برچیدن [[بت پرستی]] است و هرگز با این دیدگاه که گوساله عین [[حق]] است، سازگاری ندارد؛
ثالثاً با ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي}}<ref>«این قوم مرا ناتوان شمردند» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> هم سازگار نیست و اساساً با این سخن، تمام واکنش‌های [[قرآن]] در برابر بت پرستی، بی‌مورد می‌شود.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۲۰-۳۲۸.</ref>.


=== آیه 88 سوره یونس ===
=== آیه 88 سوره یونس ===
۱۱٬۹۱۹

ویرایش