پرش به محتوا

هجرت به مدینه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
[[مشرکان قریش]] از همان جا برگشتند و گفتند ما نفهمیدیم که چه شد؟ [[آسمان]] بالا رفت یا به [[زمین]] فرو رفت؟ مدتی گشتند و اثری نیافتند. سه شبانه [[روز]] یا بیشتر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در همان [[غار]] به سر بردند. شبانگاهان [[هند بن ابی هاله]]، محرمانه آذوقه می‌برد و بر می‌گشت. دو مرکب تهیه کردند و شبانه کنار غار بردند، و [[پیامبر]] راه [[مدینه]] را پیش گرفت.
[[مشرکان قریش]] از همان جا برگشتند و گفتند ما نفهمیدیم که چه شد؟ [[آسمان]] بالا رفت یا به [[زمین]] فرو رفت؟ مدتی گشتند و اثری نیافتند. سه شبانه [[روز]] یا بیشتر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در همان [[غار]] به سر بردند. شبانگاهان [[هند بن ابی هاله]]، محرمانه آذوقه می‌برد و بر می‌گشت. دو مرکب تهیه کردند و شبانه کنار غار بردند، و [[پیامبر]] راه [[مدینه]] را پیش گرفت.
سرانجام پیامبر اکرم به مدینه وارد شدند و [[مسلمانان]] هم به تدریج [[مهاجرت]] کردند و در مدینه برای نخستین بار یک مرکز مستقل [[اسلامی]] به وجود آمد.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۳۶.</ref>.
سرانجام پیامبر اکرم به مدینه وارد شدند و [[مسلمانان]] هم به تدریج [[مهاجرت]] کردند و در مدینه برای نخستین بار یک مرکز مستقل [[اسلامی]] به وجود آمد.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۳۶.</ref>.
==[[آمادگی]] [[هجرت]] به مدینه‌==
[[قریش]] با [[آگاهی]] از ماجرا از [[خواب غفلت]] بیدار شد، و با به‌کارگیری [[خشونت]] و [[آزار]] و [[شکنجه]] و [[ستم]] و [[بیداد]]، سعی کرد قبل از قدرت‌گرفتن [[اسلام]]، [[مسلمانان]] را به نابودی بکشاند. [[مردم]] از این اوضاع نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}}‌ [[شکایت]] بردند و از او [[اجازه]] خروج از [[مکه]] را خواستند. [[رسول خدا]]{{صل}} برای صدور [[فرمان]] هجرت چند [[روز]] از آنان مهلت خواست و سپس فرمود:
به من خبر داده شد که [[سرزمین]] هجرت شما [[مدینه]] است، اکنون کسانی که قصد هجرت دارند می‌توانند به آن [[دیار]] [[مهاجرت]] نمایند.<ref>طبقات کبری، ج۱، ص۲۲۶.</ref>
در [[روایت]] دیگری آمده است:
[[خداوند]] سرزمینی برایتان مقرر ساخته که در آن از [[آسایش]] و [[امنیت]] برخوردار بوده و از وجود برادرانی که در کنار آنان [[زندگی]] کنید، بهره‌مند باشید.<ref>مناقب، ج۱، ص۱۸۲؛ سیره نبوی، ج۱، ص۴۶۸.</ref>
برخی از مسلمانان، هجرت خود را نهانی به مدینه آغاز کردند تا [[نگرانی]] و [[اندیشه]] [[پلید]] قریش را برنینگیزند. رفته‌رفته کوچه‌ها و خیابان‌ها و [[خانه‌ها]] و محل تجمع مردم مکه با عدم حضور [[یاران رسول خدا]]{{صل}} خلوت‌تر می‌شد و خود حضرت برای آغاز هجرت [[منتظر]] [[وحی الهی]] و در اندیشه هجرت مسلمانان بود که در کمال [[سلامت]] و دقت انجام پذیرد. قریش با پی‌بردن به نقشه و [[هدف]] [[رسول اکرم]]{{صل}} تلاش کرد تا از خروج مسلمانان از مکه جلوگیری به عمل آورده و مسلمانان را تحت پیگرد قرار دهد و با شیوه‌های فریبکارانه و آزار و شکنجه، آنان را به مکه بازگرداند. [[دشمن]] پافشاری داشت که همواره امنیت و [[آرامش]] در مکه [[حاکم]] باشد و همین قضیه سبب شد که به جهت [[بیم]] از وقوع [[جنگ]] بین خود و [[مهاجران]]، از فرجام [[کشتار]] آنان، به [[هراس]] افتد، ازاین‌رو، به شکنجه و [[زندانی]] کردن مسلمانان اکتفا نمود.
آری، [[قریشیان]] برای خروج رسول اکرم{{صل}} به سمت مدینه، حساب زیادی بازکرده بودند؛ زیرا به‌خوبی می‌دانستند که مسلمانان در آن سامان‌ [[قدرت]] بزرگی را تشکیل می‌دهند و [[پیامبر]]{{صل}}، که به [[استقامت]] و [[پایداری]] و [[دوراندیشی]] و [[تدبیر]] و [[قدرت]] و [[شجاعت]] معروف است، اگر در چنین موقعیتی به آنها بپیوندد، [[بلا]] و [[مصیبت]] بزرگی بر [[مشرکان]] به‌طور عموم و بر [[قریش]] به ویژه وارد خواهد شد.
[[سران قریش]] برای یافتن راه چاره‌ای برای مقابله با خطری که آنها را احاطه کرده بود، به سرعت در [[دار الندوه]] گردهمایی تشکیل دادند و در آنجا آراء گوناگونی ردوبدل شد. از جمله راه‌حل‌های پیشنهادی این بود که پیامبر را با [[غل و زنجیر]] به [[زندان]] افکنند یا او را به صحرا و بیابانی دور از [[مکه]] [[تبعید]] کنند. ولی نظریه‌ای که پیشنهاد [[کشتن پیامبر]]{{صل}} و تقسیم [[مسئولیت]] [[خون]] وی را بین [[قبایل]]- جهت [[ناتوان]] ساختن [[بنی هاشم]] از [[خون‌خواهی]] آن حضرت- مطرح کرد با موافقت و پذیرش همه آنان روبرو شد<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۴۸۰؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۲۷؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۵۴.</ref>؛ زیرا می‌پنداشتند با کشتن [[رسول خدا]]{{صل}}، [[رسالت اسلامی]] را در خاستگاه آن نابود خواهند ساخت.
[[پروردگار]] دستور حرکت و [[هجرت به مدینه]] را به رسول خدا{{صل}} داد.
[[رسول اکرم]]{{صل}} با [[اشتیاق]] غیرقابل بیانی در [[انتظار]] چنین فرمانی به سر می‌برد تا قدم به سرزمینی بنهد که بتواند در آن، دولتی براساس [[تقوا]] و [[تعالیم]] [[الهی]] ایجاد نماید و [[جامعه]] [[شایسته]] [[انسانی]] تشکیل دهد.
پس از آن‌که مشرکان نقشه خود را طراحی کردند، [[امین وحی]] «[[جبرئیل]]» بر رسول خدا{{صل}} نازل شد و وی را از توطئه‌هایی که مشرکان بر ضد او چیده بودند، [[آگاه]] ساخت و این [[آیه]] را برایش [[تلاوت]] کرد<ref>مناقب، ج۱، ص۱۸۲- ۱۸۳.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>.
با اینکه رسول خدا{{صل}} [[یقین]] کامل داشت [[امدادهای غیبی]] او را [[تأیید]] و گام‌هایش را [[استوار]] می‌گرداند، در حرکت خویش شتابزده عمل نکرد و بی‌اندیشه قدمی برنداشت، بلکه با [[دوراندیشی]] و [[تدبیر]] و کاملا پنهانی به [[اداره امور]] پرداخت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۱۴۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۸۸: خط ۲۰۳:
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']]
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']]
# [[پرونده:1368969.jpg|22px]] [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام''']]
# [[پرونده:1368969.jpg|22px]] [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام''']]
# [[پرونده:151911.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۶۴۱

ویرایش