سرگذشت زندگی پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷۵: خط ۷۵:
[[پیامبر]] فرمود: من گاهی [[سلام]] می‌شنیدم، و کسی به من می‌گفت {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ!}} نگاه می‌کردم کسی را نمی‌دیدم. گاهی با خودم [[فکر]] می‌کردم شاید این سنگ یا درخت است که دارد به من سلام می‌دهد، بعد فهمیدم [[فرشته]] [[الهی]] بود که به من سلام می‌داده است<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۱۶.</ref>
[[پیامبر]] فرمود: من گاهی [[سلام]] می‌شنیدم، و کسی به من می‌گفت {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ!}} نگاه می‌کردم کسی را نمی‌دیدم. گاهی با خودم [[فکر]] می‌کردم شاید این سنگ یا درخت است که دارد به من سلام می‌دهد، بعد فهمیدم [[فرشته]] [[الهی]] بود که به من سلام می‌داده است<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۱۶.</ref>


=== دوران جوانی ===
=== [[دوران جوانی]] ===
در میان همه [[پیامبران]] [[جهان]]، پیامبر اکرم{{صل}} یگانه پیامبر است که [[تاریخ]] کاملاً مشخصی دارد. مختصری از سوابق و قضایای پیش از رسالت [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} را در موارد زیر می‌توان جست:
==== [[آلوده]] نشدن به [[لهو و لعب]] ====
[[مکه]] دو خصوصیت داشت: مرکز [[بت‌پرستی]] و مرکز [[تجارت]] و [[بازرگانی]] [[عربستان]] بود. در این [[شهر]] [[سرمایه‌داران]] عرب، [[برده‌ها]] و کنیزها را [[خرید و فروش]] می‌کردند. در نتیجه، مکه مرکز [[عیش و نوش]] اعیان و اشراف با انواع [[لهو]] و لعب‌ها، شرابخواری‌ها نواختن‌ها و رقاصی‌ها بود؛ به گونه‌ای که کنیزهای سپید و [[زیبا]] را از [[روم]] ([[شام]] و [[سوریه]]) خریده، به مکه می‌آوردند و عشرتکده درست می‌کردند و از این عشرتکده‌ها استفاده [[مالی]] می‌کردند. یکی از چیزهایی که [[قرآن]] به خاطر آن سخت به اینها می‌تازد، همین است. می‌فرماید: {{متن قرآن|...وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا...}}<ref>«... و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید.».. سوره نور، آیه ۳۳.</ref>.
 
آن کنیزها می‌خواستند [[عفاف]] خودشان را [[حفظ]] کنند، ولی آنان به [[اجبار]] ایشان را به [[زنا]] وادار می‌کردند. خانه‌های [[مکه]] در دو قسمت بالا و پایین [[شهر]] بود و در بالای شهر، همیشه صدای تار و تنبور و بزن و بکوب و بنوش بلند بود [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تمام عمرش، به این امور [[آلوده]] نشد و هرگز در هیچ [[مجلسی]] از این مجالس مکه شرکت نکرد<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۱۸.</ref>.
 
==== دوری از [[بت پرستی]] ====
در تمام آن چهل سال [[پیش از بعثت]] و در آن محیط بت پرستی، او هرگز بتی را [[سجده]] نکرد. البته عده قلیلی بوده‌اند معروف به «[[حنفا]]» که آنها هم از سجده کردن [[بت‌ها]] [[احتراز]] داشته‌اند<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۱۹.</ref>.
 
==== ارهاصات ====
از اولین مراحلی که پیامبر اکرم{{صل}} برای [[الهام]] و [[وحی الهی]] در دوران قبل از [[رسالت]] طی می‌کرد، دیدن رؤیاهایی بود که به تعبیر خودشان مانند صادق ظهور می‌کرد. ارهاصات رؤیاهای فوق العاده عجیبی بوده که پیامبر اکرم{{صل}} به خصوص در ایام نزدیک به رسالت می‌دیده است<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۱۹.</ref>
 
==== [[مبارزه با ظلم]] ====
او در [[دوران جاهلیت]] با گروهی که آنها نیز از [[ظلم و ستم]] [[رنج]] می‌بردند برای [[دفاع از مظلومان]] و [[مقاومت]] در برابر [[ستمگران]] هم‌پیمان شد. این [[پیمان]] در [[خانه]] [[عبدالله بن جدعان]] از شخصیت‌های مهم مکه بسته شد و به نام «[[حلف الفضول]]» نامیده شد. او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد می‌کرد و می‌گفت: «حاضر نیستم آن پیمان بشکند و اکنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شرکت کنم»<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۲۰.</ref>.
 
==== [[شهرت]] به [[راستی]]، [[عقل]] و [[امانت]] ====
در دوران پیش از رسالت، او را [[محمد امین]] می‌خواندند و به [[صداقت]] و امانتش اعتماد فراوان داشتند. در بسیاری از [[کارها]] به قول او اتکا می‌کردند. پس از [[بعثت]] نیز [[قریش]] با هم دشمنی‌ای که با او پیدا کردند، باز هم امانت‌های خود را به او می‌سپردند. از همین رو پس از [[هجرت به مدینه]]، علی{{ع}} را چند روزی بعد از خود باقی گذاشت که [[امانت‌ها]] را به صاحبان اصلی برساند<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۵۳.</ref>.
 
در ابتدای ابلاغ رسالت، نیز وقتی که فرمود: «آیا شما تاکنون از من سخن خلافی شنیده‌‌اید؟ همه گفتند: «ابداً، ما تو را به [[صدق]] و [[امانت]] می‌شناسیم». هنگام [[نصب]] دوباره [[حجرالاسود]]، در آستانه وقوع یک زد و خورد شدید، [[پیامبر]] به واسطه اعتماد مکیان به [[صداقت]] و [[عقل]] او، قضیه را به شکل بسیار ساده‌ای حل کرد<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]]، ص ۲۰.</ref>
 
==== مسافرت‌ها ====
[[رسول اکرم]]{{صل}}، در [[جوانی]] دو بار به خارج [[عربستان]] [[مسافرت]] کرد که هر دو پیش از دوره [[رسالت]] و به [[سوریه]] بوده است؛ یک [[سفر]] در دوازده سالگی همراه عمویش [[ابوطالب]]، و سفر دیگر در بیست و پنج سالگی به عنوان عامل [[تجارت]]<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۵.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]]، ص ۲۱.</ref>
 
==== شغل‌ها ====
او از بیکاری و بطالت متنفر بود می‌گفت: خدایا، از کسالت و بی‌نشاطی، از [[سستی]] و [[تنبلی]] و از عجز و [[زبونی]] به تو پناه می‌برم<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۵۳.</ref>. بسیاری از [[پیامبران]] در دوران پیش از رسالتشان شبانی می‌کرده‌اند؛ [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز یک شبان بوده است، گوسفندانی را با خودش به صحرا برده، می‌چرانیده و بر می‌گشته است. او [[بازرگانی]] هم کرده است. سفر اول بازرگانی را با چنان مهارتی انجام داد که موجب [[شگفتی]] همگان شد<ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۹۵.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]] ص ۲۱.</ref>
 
==== [[ازدواج با خدیجه]] ====
==== [[ازدواج با خدیجه]] ====
[[خدیجه]] {{س}} [[سرور زنان]] [[قریش]] بود که خواستگاران زیادی از بزرگان [[عرب]] داشت؛ ولی با آنها [[ازدواج]] نکرد و با پیامبر {{صل}} ازدواج نمود<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۲۵.</ref>. پیامبر در سن ۲۵ سالگی<ref>فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی (۱ج)، ص۸؛ علی بن فخرالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۱، ص۱۶.</ref> با [[خدیجه دختر خویلد]] ازدواج کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۹.</ref>. در هنگام خواستگاری پیامبر {{صل}} از خدیجه، ابوطالب نزد عموی خدیجه [[ورقة بن نوفل]] رفت و خدیجه را برای پیامبر خواستگاری کرد. ابوطالب خطبه‌ای ایراد کرد<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۳۹۷.</ref> و در ضمن آن، [[خدیجه]] خود را به [[عقد]] [[ازدواج پیامبر]] درآورد و مهریه را از [[مال]] خود قرار داد و افزود به عمویت [[ابوطالب]] بگو شتری بکشد و به [[مردم]] [[ولیمه]] بدهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۷۴.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} تا خدیجه زنده بود، به [[احترام]] وی با [[زن]] دیگری [[ازدواج]] نکرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۹۱.</ref>. [[خداوند]] با مال خدیجه [[پیامبر]] {{صل}} را [[حمایت]] کرد و از نداری [[نجات]] داد<ref>شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۵۳؛ همو، علل الشرائع، ص۱۳۰: {{متن حدیث|"وَ وَجَدَکَ عائِلًا": یَقُولُ فَقِیراً عِنْدَ قَوْمِکَ یَقُولُونَ لَا مَالَ لَکَ فَأَغْنَاکَ اللَّهُ بِمَالِ خَدِیجَةَ}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۰۰.</ref>
[[خدیجه]] {{س}} [[سرور زنان]] [[قریش]] بود که خواستگاران زیادی از بزرگان [[عرب]] داشت؛ ولی با آنها [[ازدواج]] نکرد و با پیامبر {{صل}} ازدواج نمود<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۲۵.</ref>. پیامبر در سن ۲۵ سالگی<ref>فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی (۱ج)، ص۸؛ علی بن فخرالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۱، ص۱۶.</ref> با [[خدیجه دختر خویلد]] ازدواج کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۹.</ref>. در هنگام خواستگاری پیامبر {{صل}} از خدیجه، ابوطالب نزد عموی خدیجه [[ورقة بن نوفل]] رفت و خدیجه را برای پیامبر خواستگاری کرد. ابوطالب خطبه‌ای ایراد کرد<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۳۹۷.</ref> و در ضمن آن، [[خدیجه]] خود را به [[عقد]] [[ازدواج پیامبر]] درآورد و مهریه را از [[مال]] خود قرار داد و افزود به عمویت [[ابوطالب]] بگو شتری بکشد و به [[مردم]] [[ولیمه]] بدهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۷۴.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} تا خدیجه زنده بود، به [[احترام]] وی با [[زن]] دیگری [[ازدواج]] نکرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۹۱.</ref>. [[خداوند]] با مال خدیجه [[پیامبر]] {{صل}} را [[حمایت]] کرد و از نداری [[نجات]] داد<ref>شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۵۳؛ همو، علل الشرائع، ص۱۳۰: {{متن حدیث|"وَ وَجَدَکَ عائِلًا": یَقُولُ فَقِیراً عِنْدَ قَوْمِکَ یَقُولُونَ لَا مَالَ لَکَ فَأَغْنَاکَ اللَّهُ بِمَالِ خَدِیجَةَ}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۰۰.</ref>
۱۱۴٬۱۱۴

ویرایش