جز
جایگزینی متن - 'خلاء' به 'خلأ'
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
جز (جایگزینی متن - 'خلاء' به 'خلأ') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
یکی از علل بقاء [[دین]] پس از [[درگذشت پیامبر]]، وجود [[حکومت صالح]] و [[دلسوز]] است که در بقاء و تثمیر [[انقلاب]] از طرق صحیح بکوشد. آیا صحیح است که پیامبر گرامی درباره چنین عاملی و نحوه تأسیس آن لب فرو بندد و تکلیف مردم را روشن نسازد. | یکی از علل بقاء [[دین]] پس از [[درگذشت پیامبر]]، وجود [[حکومت صالح]] و [[دلسوز]] است که در بقاء و تثمیر [[انقلاب]] از طرق صحیح بکوشد. آیا صحیح است که پیامبر گرامی درباره چنین عاملی و نحوه تأسیس آن لب فرو بندد و تکلیف مردم را روشن نسازد. | ||
۲- | ۲- خلأ و اضطرابی که از فقدان رهبر پدید میآید و [[جامعه]] را در هالهای از بهت و [[بحران]] [[زندگی]] فرو میبرد، بالاتر از آن است که با بیان کوتاه و فشردهای ترسیم گردد، خصوصاً که رهبر پیشین برای چنین روزی نقشهای از پیش ترسیم نکرده و [[سرنوشت]] جامعه را به دست اوضاع و احوال سپرده باشد. | ||
[[مورخان]] نقل میکنند که پس از [[رحلت]] پیامبر گرامی{{صل}} [[عمر]] منکر [[وفات پیامبر]] شد و گفت: او نمرده است، بلکه بسان [[موسی]] در هالهای از [[غیبت]] فرو رفته است. برای [[انکار]] [[عمر]]، تفسیرهایی شده است و ما نظر خود را درباره انکار او در بحث [[سقیفه]] بیان خواهیم کرد. ولی برخی چنین میاندیشند که خلأ و [[بحرانی]] که از فقدان [[قائد]]، دامنگیر [[جامعه اسلامی]] شده بود، عمر را بر آن داشت که [[درگذشت پیامبر]] را انکار کند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۳.</ref>. | [[مورخان]] نقل میکنند که پس از [[رحلت]] پیامبر گرامی{{صل}} [[عمر]] منکر [[وفات پیامبر]] شد و گفت: او نمرده است، بلکه بسان [[موسی]] در هالهای از [[غیبت]] فرو رفته است. برای [[انکار]] [[عمر]]، تفسیرهایی شده است و ما نظر خود را درباره انکار او در بحث [[سقیفه]] بیان خواهیم کرد. ولی برخی چنین میاندیشند که خلأ و [[بحرانی]] که از فقدان [[قائد]]، دامنگیر [[جامعه اسلامی]] شده بود، عمر را بر آن داشت که [[درگذشت پیامبر]] را انکار کند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۳.</ref>. | ||
به خاطر همین خلأ بود که [[انصار]] از [[ترس]] موقعیت خود دست به تأسیس سقیفه زدند و تا آنجا کوشیدند که لااقل جای پایی در مسأله [[حکومت]] و [[زمامداری]] داشته باشند و موضوع دو رئیسی را پیش کشیدند. | به خاطر همین خلأ بود که [[انصار]] از [[ترس]] موقعیت خود دست به تأسیس سقیفه زدند و تا آنجا کوشیدند که لااقل جای پایی در مسأله [[حکومت]] و [[زمامداری]] داشته باشند و موضوع دو رئیسی را پیش کشیدند. |