اقتصاد در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←مسائل اقتصاد سیاسی
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
# بحرانها و معضلات اقتصادی [[نظام]] که از طریق راهحلهای اول و دوم قابل گذر نیست و به تصمیمهای [[قاطع]] سیاسی در سطح [[رهبری]] نیاز دارد، که موضوع [[احکام ولایی]] در [[فقه سیاسی]] است؛ | # بحرانها و معضلات اقتصادی [[نظام]] که از طریق راهحلهای اول و دوم قابل گذر نیست و به تصمیمهای [[قاطع]] سیاسی در سطح [[رهبری]] نیاز دارد، که موضوع [[احکام ولایی]] در [[فقه سیاسی]] است؛ | ||
# مسائلی که از دید [[فقهی]] تنها از مقوله موضوعات عرفی (به معنی خاص و یا اخص و تخصصی) به شمار میآید و پس از بررسیهای تخصصی و نتیجهگیری نهایی توسط متخصصان به یکی از سه صورت قبلی میتوان به مدیریت اقتصادی دست یافت، مانند مسائل [[پول]]، [[تجارت خارجی]]، صنایع مادر و مرزبندی بین بخشهای مختلف خصوصی، دولتی و تعاونی نیز توسعه و خصوصیسازی<ref>فقه سیاسی، ج۴، ص۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۷ و ۱۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۱]]، ص ۲۲۸؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۲۶۱-۲۶۷.</ref> | # مسائلی که از دید [[فقهی]] تنها از مقوله موضوعات عرفی (به معنی خاص و یا اخص و تخصصی) به شمار میآید و پس از بررسیهای تخصصی و نتیجهگیری نهایی توسط متخصصان به یکی از سه صورت قبلی میتوان به مدیریت اقتصادی دست یافت، مانند مسائل [[پول]]، [[تجارت خارجی]]، صنایع مادر و مرزبندی بین بخشهای مختلف خصوصی، دولتی و تعاونی نیز توسعه و خصوصیسازی<ref>فقه سیاسی، ج۴، ص۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۷ و ۱۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۱]]، ص ۲۲۸؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۲۶۱-۲۶۷.</ref> | ||
=== جایگاه عدالت در اقتصاد سیاسی === | |||
اصل عدالت کاربردیترین عنصر تئوریک در [[نظام اقتصادی]] و [[نظام سیاسی اسلام]] است که به همه عناصر دیگر اقتصادی و سیاسی معنی و مفهوم خاص میدهد. به طوری که هر کدام از اجزاء و عناصر تشکیل دهنده این دو نظام در اسلام منهای عدالت مفهوم اسلامی خود را از دست میدهد. | |||
استاد [[شهید مطهری]] که در آثار گرانبهای خود به نقش بنیادین عدالت در [[فلسفه]] اجتماعی اسلام پرداخته است مینویسد: "اصل عدالت با همه اهمیت آن در [[فقه]] موجود مورد [[غفلت]] واقع شده است، در حالی که از آیاتی چون: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}<ref>«و با پدر و مادر نیکی کنید» سوره بقره، آیه ۸۳.</ref> و {{متن قرآن|أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«به پیمانها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref>، [[قواعد]] بسیار مهمی در [[فقه]] [[استنتاج]] و [[استنباط]] گردیده است، ولی با آن همه تأکید بر [[عدالت]] در [[قرآن]] حتی یک [[قاعده فقهی]] از آن به دست نیامده است و این مطلب سبب رکود [[تفکر]] [[اجتماعی]] در [[فقه سنتی]] گردیده است"<ref>ر.ک: استاد شهید مطهری، مبانی اقتصاد اسلامی، ص۲۷.</ref>. | |||
[[دستور]] مؤکد [[اسلام]] بر عدالت در ایجاد [[ثروت]]، [[تولید]]، توزیع و [[مصرف]] آن و واگذاری [[اجرای عدالت]] بر عهده [[دولت اسلامی]] نه تنها به معنی [[سیاسی]] کردن [[اقتصاد]] میباشد بلکه مفهوم آن، [[اولویت]] دادن به بعد اجتماعی اقتصاد بر بعد فردی آن است. [[دستورات اخلاقی]] اسلام در زمینه [[تقوا]]، [[عفت]]، [[صبر]]، [[قناعت]]، [[وفاداری]]، [[استقامت]]، [[حقشناسی]]، گذشت، [[ایثار]]، [[کرامت]]، [[نیکوکاری]]، [[صداقت]]، [[انصاف]]، [[مساوات]] و [[امانتداری]] که در [[حقیقت]] پشتوانه [[احکام]] و مقررات آمرانه و الزامآور قانونی اسلام محسوب میشوند، سهم عظیمی در تفکر سیاسی اسلام در زمینه مسائل اقتصاد دارد<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۲۶۱-۲۶۷.</ref>. | |||
=== بُعد فردی و اجتماعی اقتصاد سیاسی === | |||
اقتصاد فردی خشک و منهای این عناصر [[اخلاقی]] در حقیقت چیزی از [[سرقت]] به مفهوم عام آن کم ندارد، همان [[اقتصادی]] که در اسلام، [[قارون]] و [[شداد]] به عنوان الگوهای [[عینی]] آن معرفی شدهاند. از سوی دیگر نقش [[مصلحت]] در کلیه احکام و مقررات و [[تعالیم اسلام]] که به صورت یک اصل [[اعتقادی]] بنیادین [[حکمت]] در [[تشریع الهی]] متجلی گشته است، مبین اصالت تفکر اجتماعی و سیاسی در همه تعالیم اسلام و از آن جمله مسائل اقتصاد میباشد. مفهوم این سخن، آن است که اسلام در مسائل ریز و درشت اقتصاد [[مصلحت جامعه]] را در کنار مصلحت فرد دیده و هیچ گاه مصلحت را به مفهوم فردی آن معیار قرار نداده است و در [[مقام]] [[تزاحم]] مصلحت فرد با [[مصالح اجتماعی]]، اولویت را به مصلحت عموم داده است و به دولت اسلامی [[اختیار]] [[تصمیمگیری]] در عرصههای تزاحم [[مصلحت فردی]] با [[مصالح]] جمعی و [[نظام]] داده و دست [[امامت]] را در رعایت این اصل حتی اگر به قیمت تعطیل موقت [[احکام]] اصلی [[اسلام]] تمام شود، باز گذارده است. | |||
این سخن بدان معنی نیست که با [[تشخیص مصلحت]] در هر مورد بتوان [[حکم شرعی]] را در آن [[کشف]] نمود، چنانکه [[فقها]] در مورد [[عقل]] چنین گفتهاند که [[حکم عقلی]] کاشف از [[حکم شرع]] میباشد. [[فقهای اهل سنت]] این نوع مصالح را که در [[شریعت]] نیامده، [[مصالح مرسله]] مینامند و جمعی از آنان بر خلاف [[فقهای شیعه]]، مصالح مرسله را کاشف و دلیل [[اثبات]] حکم شرعی میدانند و بدینوسیله دست [[فقیه]] را در [[استنباط]] حکم شرعی از مصالح مرسله باز میگذارند. | |||
در فقه شیعه [[اعتقاد]] بر آن است که کلیه [[احکام شرع]] و از آن جمله احکام و مقررات [[اقتصادی]] منطبق بر [[مصلحت]] و بر اساس آن تقنین گردیده است لکن در مواردی که با وجود مصلحت، [[شرع]] مناسب آن را [[جعل]] ننموده نمیتوان از تشخیص مصلحت به عنوان دلیل حکمساز استفاده نمود، تنها کاربرد آن اختیاری است که به [[دولت اسلامی]] در مورد صدور فرامین موقت و مادام المصلحه [[حکومتی]] داده شده که در حل بحرانها از آن استفاده نماید. از سوی دیگر مسائل [[اقتصاد اسلامی]] احتیاج به سیاستگذاری و [[برنامهریزی]] و [[تشکیلات]] لازم دارد که در چارچوب احکام و مقررات اولیه و ثانویه و [[احکام ولایی]] باید توسط دولت اسلامی انجام پذیرد و این خود عامل [[سیاسی]] بودن [[اقتصاد]] در دیدگاه اسلام به شمار میرود. | |||
نکته بسیار مهم در [[صدق]] عنوان [[اقتصاد سیاسی]]، [[برتری]] بُعد [[اجتماعی]] اقتصاد بر بُعد فردی آن در دیدگاه کلی اسلام است که حتی از نظر ارزشی نیز بین آن دو به نسبت معکوس تأکید شده است. به این معنی که بر اساس [[فلسفه]] [[زهد]] و [[قناعت]] به هر اندازه که بعد فردی را در اقتصاد کمرنگ و بیارزش نشان میدهد ابعاد اجتماعی اقتصاد را در قالب فلسفه [[انفاق]]، [[احسان]]، فقرزدایی و [[بینیازی]] پررنگتر و با ارزشی بسیار بالا ترسیم مینماید و بدین ترتیب آفتها و آثار منفی [[زهدگرایی]] و [[ترک دنیا]] را که معمولاً در [[تنبلی]]، [[فقر]]، رکود [[ثروت]] و [[عقبماندگی]] متجلی میگردد، محکوم نموده و با آنها [[مبارزه]] کرده است<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۲۶۱-۲۶۷.</ref>. | |||
=== جایگاه دولت در اقتصاد سیاسی === | |||
کنترل اصل [[مالکیت]] و [[نظارت]] بر [[تولید]] و توزیع و [[مصرف]] ثروت از وظایفی است که در [[اسلام]] بر عهده [[دولت]] نهاده شده است. اسلام به مقتضای [[فطرت]] و بر اساس اصول [[عقلانی]]، مالکیت را محترم شمرده و شیوه معقول و منطقی درآمد را مانند کار، [[تجارت]] و [[ارث]]، تجویز نموده و راههای زیانبار و فسادانگیز کسب درآمد مانند [[ربا]]، [[سرقت]]، [[رشوه]]، قمار و نظایر آن را مسدود کرده است و بدین ترتیب [[آزادی]] [[هدایت]] شدهای را در بخش خصوصی، دولتی و تعاونی به وجود آورده و [[مسؤولیت]] تشویقی و [[هدایتی]] [[رشد]] ثروت و جلوگیری و [[مجازات]] در مورد راههای منفی آن را در مراحل ابتدایی بر عهده [[نظارت عمومی]] [[جامعه]] ([[امر به معروف و نهی از منکر]]) گذارده و در مرحله اجرایی، دولت ([[امامت]]) را مسؤول انجام آن دانسته است. [[منطق]] اسلام در سیاستگذاریها و شیوههای کنترل، هدایت و [[حمایت]] در زمینه تولید، توزیع و مصرف ثروت در چارچوب [[احترام]] به مالکیت کاملاً روشن و قابل تجزیه و تحلیل عقلانی است<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۲۶۱-۲۶۷.</ref>. | |||
== [[اقتصاد سیاسی]] و روششناسی == | == [[اقتصاد سیاسی]] و روششناسی == |