پرش به محتوا

عصمت پیامبر خاتم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
[[عصمت]]، حالت نفسانی است که [[انسان]] را از [[خطا]] و [[گناه]] باز می‌دارد. وقتی این عصمت از سوی [[خدا]] ایجاد شود، به معنای [[رهایی]] از هرگونه [[پلیدی]] بازدارنده از کمال است. [[پیامبران]] به‌ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]] عصمت و [[طهارت]]{{ع}} براساس [[آیه ۳۳ سوره احزاب]] از [[عصمت الهی]] برخوردار هستند، به طوری که همه هستی ایشان، از نظر کمی و کیفی از هر گونه پلیدی ([[رجس]]) تطهیر شده و به تمامیت طهارت دست یافته‌اند؛ زیرا با آنکه آنان از همه جهات بشری همانند دیگر [[انسان‌ها]] هستند؛ اما به سبب [[مقام نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]]، لازم است تا از هر گونه قول و فعلی که برخاسته از «رجس» باشد، [[پاک]] شوند؛ چراکه اگر قول و فعل آنان، همان چیزی نباشد که خدا خواسته است، نمی‌توان بدان اعتماد کرد. پس حتی اگر در یک قول و فعل ایشان، خدشه و شائبه‌ای از خطا، [[سهو]]، [[اشتباه]]، [[نسیان]]، [[جهل]] و مانند آنها باشد، به هیچ یک از اقوال و افعالشان نمی‌توان اعتماد کرد؛ از این رو خدا در [[آیات]] ۳ و ۴ [[سوره نجم]] و [[آیه]] ۱۷ [[سوره انفال]]، قول و فعل ایشان را همان قول و فعل [[الهی]] دانسته که از قول و فعل سایر [[بشر]] متفاوت است.
[[عصمت]]، حالت نفسانی است که [[انسان]] را از [[خطا]] و [[گناه]] باز می‌دارد. وقتی این عصمت از سوی [[خدا]] ایجاد شود، به معنای [[رهایی]] از هرگونه [[پلیدی]] بازدارنده از کمال است. [[پیامبران]] به‌ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]] عصمت و [[طهارت]]{{ع}} براساس [[آیه ۳۳ سوره احزاب]] از [[عصمت الهی]] برخوردار هستند، به طوری که همه هستی ایشان، از نظر کمی و کیفی از هر گونه پلیدی ([[رجس]]) تطهیر شده و به تمامیت طهارت دست یافته‌اند؛ زیرا با آنکه آنان از همه جهات بشری همانند دیگر [[انسان‌ها]] هستند؛ اما به سبب [[مقام نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]]، لازم است تا از هر گونه قول و فعلی که برخاسته از «رجس» باشد، [[پاک]] شوند؛ چراکه اگر قول و فعل آنان، همان چیزی نباشد که خدا خواسته است، نمی‌توان بدان اعتماد کرد. پس حتی اگر در یک قول و فعل ایشان، خدشه و شائبه‌ای از خطا، [[سهو]]، [[اشتباه]]، [[نسیان]]، [[جهل]] و مانند آنها باشد، به هیچ یک از اقوال و افعالشان نمی‌توان اعتماد کرد؛ از این رو خدا در [[آیات]] ۳ و ۴ [[سوره نجم]] و [[آیه]] ۱۷ [[سوره انفال]]، قول و فعل ایشان را همان قول و فعل [[الهی]] دانسته که از قول و فعل سایر [[بشر]] متفاوت است.


در حقیقت، وجه تمایز [[پیامبر]]{{صل}} با دیگر انسان‌ها در بخش «بشر» بودن ایشان نیست؛ زیرا ایشان و دیگر پیامبران نیز بشری همانند سایر انسان‌ها هستند؛ چنان‌که خدا به صراحت می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ}}<ref>«بگو جز این نیست که من نیز همانند شما بشری هستم»، کهف، آیه ۱۱۰.</ref> بلکه این فرق به حوزه «[[انسانیت]]» آن حضرت باز می‌گردد؛ زیرا [[انسان]] دارای نفس [[الهی]] است که به سبب [[روح]] دمیده شده‌، او را از دیگر آفریده‌های الهی متمایز ساخته تا جایی که در [[مقام خلافت الهی]] همگان حتی [[فرشتگان]] مامور به [[اطاعت]] و [[سجده]] اطاعت و [[تسخیر]] نسبت به او شدند<ref>ص، آیه ۷۲؛ بقره، آیات ۳۰ و ۳۱.</ref>. خدا از میان [[انسان‌ها]]، کسانی را دستچین و گلچین کرده است که از آنها به «[[مجتبی]]» (برگزیده) یاد می‌شود<ref>نحل، آیه ۱۲۱.</ref>، همان طوری که خدا [[حضرت آدم]]{{ع}} را از میان [[مخلوقات]] خویش برگزید<ref>فرقان، آیه ۱۲۲.</ref>. سپس همین افرادی را که دستچین شده‌اند، از صافی گذرانده و آنان را «[[مصطفی]]»<ref>صاف شده.</ref> کرد تا هیچ‌گونه نقص و کمبودی نداشته و همانند عسل مصفی، بدون هیچ‌گونه موم و زوائد باشند<ref>آل عمران، آیه ۳۳؛ فاطر، آیه ۳۲.</ref>. نواقص دیگری که سائر افراد [[بشر]] دارند، این افراد برگزیده صاف شده ندارند؛ یعنی در سطحی از [[کمالات]] قرار دارند که می‌توان گفت از هر عیبی، [[سبوح]] و از هر نقصی [[قدوس]] هستند که به معنای تمامیت در کمالات است.
در حقیقت، وجه تمایز [[پیامبر]]{{صل}} با دیگر انسان‌ها در بخش «بشر» بودن ایشان نیست؛ زیرا ایشان و دیگر پیامبران نیز بشری همانند سایر انسان‌ها هستند؛ چنان‌که خدا به صراحت می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ}}<ref>«بگو جز این نیست که من نیز همانند شما بشری هستم»، کهف، آیه ۱۱۰.</ref> بلکه این فرق به حوزه «[[انسانیت]]» آن حضرت باز می‌گردد؛ زیرا [[انسان]] دارای نفس [[الهی]] است که به سبب [[روح]] دمیده شده‌، او را از دیگر آفریده‌های الهی متمایز ساخته تا جایی که در [[مقام خلافت الهی]] همگان حتی [[فرشتگان]] مامور به [[اطاعت]] و [[سجده]] اطاعت و [[تسخیر]] نسبت به او شدند<ref>سوره ص، آیه ۷۲؛ سوره بقره، آیات ۳۰ و ۳۱.</ref>. خدا از میان [[انسان‌ها]]، کسانی را دستچین و گلچین کرده است که از آنها به «مجتبی» (برگزیده) یاد می‌شود<ref>سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>، همان طوری که خدا [[حضرت آدم]]{{ع}} را از میان [[مخلوقات]] خویش برگزید<ref>سوره فرقان، آیه ۱۲۲.</ref>. سپس همین افرادی را که دستچین شده‌اند، از صافی گذرانده و آنان را «مصطفی»<ref>سوره صاف شده.</ref> کرد تا هیچ‌گونه نقص و کمبودی نداشته و همانند عسل مصفی، بدون هیچ‌گونه موم و زوائد باشند<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۳؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>. نواقص دیگری که سائر افراد [[بشر]] دارند، این افراد برگزیده صاف شده ندارند؛ یعنی در سطحی از [[کمالات]] قرار دارند که می‌توان گفت از هر عیبی، سبوح و از هر نقصی قدوس هستند که به معنای تمامیت در کمالات است.
از آنجا که آنان با [[انتخاب]] و [[گزینش الهی]] از دیگر افراد بشر متمایز شده‌اند، از این [[استعداد]] و قابلیت برخوردارند که [[وحی]] را دریافت دارند: بگو من همانند شما بشری هستم‌، با این فرق که به من وحی می‌شود<ref>کهف، آیه ۱۱۰.</ref>.


ظرفیتی که آنان پیدا کرده‌اند موجب شده تا از دیگر انسان‌ها متمایز باشند. این دریافت وحی، نیازمند سطحی از [[کمالات]] است که همه [[انسان‌ها]]، هر چند در اصل وجود آن را دارا هستند، ولی چون به کمال نرسیده، نمی‌توانند از آن سطح بهره‌مند شوند، در حالی که [[پیامبران]] با عنایت و فضل الهی به این ظرفیت می‌رسند و این‌گونه می‌توانند در [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] به دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن بپردازند. پس [[عصمت]] در پیامبران، حقیقتی است که در ایشان نه تنها به شکل [[ملکه]]، بلکه مقوّم ذات وجود دارد و آنان را از هر گونه [[رجس]] که نقص و [[عیب]] است، [[پاک]] و [[مطهر]] کرده است. این بدان معناست که قول ایشان همان «[[نطق]] [[الهی]]»<ref>نجم، آیات ۳ و ۴.</ref> و فعل ایشان همان [[فعل الله]] است<ref>انفال، آیه ۱۷.</ref>. بنابراین، [[اطاعت]] از ایشان عین [[اطاعت از خدا]]ست؛ چنان‌که [[عصیان]] نسبت به ایشان عصیان نسبت به خداست؛ زیرا قول و فعلی ندارند که بر خلاف [[حق]] باشد و شائبه [[خطا]]، [[اشتباه]]، [[نسیان]]، [[سهو]] و مانند آنها در آن راه نمی‌یابد<ref>انفال، آیات ۲۰ و ۴۶؛ مجادله، آیه ۱۳؛ ممتحنه، آیه ۸ و ۹.</ref>.
از آنجا که آنان با [[انتخاب]] و [[گزینش الهی]] از دیگر افراد بشر متمایز شده‌اند، از این [[استعداد]] و قابلیت برخوردارند که [[وحی]] را دریافت دارند: بگو من همانند شما بشری هستم‌، با این فرق که به من وحی می‌شود<ref>سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>.


بنابراین، هر چیزی که [[پیامبر]]{{صل}} در قول و فعل و تقریر خویش دارد، می‌بایست اطاعت شود و برخلاف آن عمل نکرد؛ زیرا این‌گونه است که [[انسان]] می‌تواند با اطاعت مطلق از [[اسوه حسنه]] به کمالات برسد و خدایی و ربانی شود<ref>حشر، آیه ۷؛ احزاب، آیه ۲۱؛ آل عمران، آیه ۷۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن (مقاله)|عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن]].</ref>
ظرفیتی که آنان پیدا کرده‌اند موجب شده تا از دیگر انسان‌ها متمایز باشند. این دریافت وحی، نیازمند سطحی از [[کمالات]] است که همه [[انسان‌ها]]، هر چند در اصل وجود آن را دارا هستند، ولی چون به کمال نرسیده، نمی‌توانند از آن سطح بهره‌مند شوند، در حالی که [[پیامبران]] با عنایت و فضل الهی به این ظرفیت می‌رسند و این‌گونه می‌توانند در [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] به دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن بپردازند. پس [[عصمت]] در پیامبران، حقیقتی است که در ایشان نه تنها به شکل ملکه، بلکه مقوّم ذات وجود دارد و آنان را از هر گونه [[رجس]] که نقص و [[عیب]] است، [[پاک]] و [[مطهر]] کرده است. این بدان معناست که قول ایشان همان «نطق [[الهی]]»<ref>سوره نجم، آیات ۳ و ۴.</ref> و فعل ایشان همان فعل الله است<ref>سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>. بنابراین، [[اطاعت]] از ایشان عین [[اطاعت از خدا]]ست؛ چنان‌که [[عصیان]] نسبت به ایشان عصیان نسبت به خداست؛ زیرا قول و فعلی ندارند که بر خلاف [[حق]] باشد و شائبه [[خطا]]، [[اشتباه]]، [[نسیان]]، [[سهو]] و مانند آنها در آن راه نمی‌یابد<ref>سوره انفال، آیات ۲۰ و ۴۶؛ سوره مجادله، آیه ۱۳؛ سوره ممتحنه، آیه ۸ و ۹.</ref>.
 
بنابراین، هر چیزی که [[پیامبر]]{{صل}} در قول و فعل و تقریر خویش دارد، می‌بایست اطاعت شود و برخلاف آن عمل نکرد؛ زیرا این‌گونه است که [[انسان]] می‌تواند با اطاعت مطلق از [[اسوه حسنه]] به کمالات برسد و خدایی و ربانی شود<ref>سوره حشر، آیه ۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱؛ سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن (مقاله)|عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن]].</ref>


== موهوبی بودن عصمت پیامبر خاتم ==
== موهوبی بودن عصمت پیامبر خاتم ==
۱۱۴٬۱۱۴

ویرایش