شیعه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
ترکیب "شیعه علی" بیتردید، اصیلترین و کهنترین نمونه و برگرفته از [[احادیث نبوی]] است.<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.</ref> این [[احادیث]] که خاستگاه [[استواری]] برای کاربرد "شیعه علی" بوده، در تبدیل شدن واژه شیعه به یک اصطلاح نقش تعیین کنندهای داشتهاند.<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.</ref> آن حضرت واژه شیعه را به جز علی{{ع}} درباره [[یاران]] و پیروان هیچ یک از [[اصحاب]] خود به کار نبرده است.<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹.</ref> پس از رخدادهای مهم [[صدر اسلام]] *، مانند ماجرای [[سقیفه بنیساعده]] و به ویژه [[کشته شدن عثمان]]، [[مسلمانان]] دو گروه شدند.<ref>الغارات، ج۲، ص۳۷۸ - ۳۷۹؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴.</ref>مرزبندی و رویارویی این دو گروه در [[جنگ صفّین]] و [[جمل]] به اوج خود رسید. در این دوره، طرفداران [[امام علی]]{{ع}}، "[[شیعیان علی]]" و در مقابل، مخالفان به [[رهبری]] معاویه، "[[شیعیان]] [[عثمان]]" و پس از [[ماجرای حکمیت]]، "شیعه معاویه" خوانده شدند.<ref>وقعة صفین، ص۵۱۰؛ الاخبار الطوال، ص۱۹۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۰۴.</ref> در این [[زمان]] اصطلاح [[شیعه]] بیشتر یک مفهوم [[سیاسی]] بود و در میان [[شیعیان علی]]{{ع}} کسانی هم بودند که خلفای پیش از وی را به رسمیت میشناختند و به [[امامت]] [[منصوص]] و [[بلافصل]] علی{{ع}} [[اعتقاد]] نداشتند.<ref>تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، ش۳۶، ص۱۰۶ - ۱۰۷، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه»».</ref> این موضوع و نیز بررسی دیگر کاربردهای تاریخی اصطلاح شیعه نشان میدهد که واژه شیعه در دو معنای متمایز [[عام و خاص]] به کار رفته و آنگاه با گذشت زمان و به سبب کاربرد فراوان، نامِ خاص شده است.<ref>لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۴۷؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۷، «شیع».</ref> | ترکیب "شیعه علی" بیتردید، اصیلترین و کهنترین نمونه و برگرفته از [[احادیث نبوی]] است.<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.</ref> این [[احادیث]] که خاستگاه [[استواری]] برای کاربرد "شیعه علی" بوده، در تبدیل شدن واژه شیعه به یک اصطلاح نقش تعیین کنندهای داشتهاند.<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.</ref> آن حضرت واژه شیعه را به جز علی{{ع}} درباره [[یاران]] و پیروان هیچ یک از [[اصحاب]] خود به کار نبرده است.<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹.</ref> پس از رخدادهای مهم [[صدر اسلام]] *، مانند ماجرای [[سقیفه بنیساعده]] و به ویژه [[کشته شدن عثمان]]، [[مسلمانان]] دو گروه شدند.<ref>الغارات، ج۲، ص۳۷۸ - ۳۷۹؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴.</ref>مرزبندی و رویارویی این دو گروه در [[جنگ صفّین]] و [[جمل]] به اوج خود رسید. در این دوره، طرفداران [[امام علی]]{{ع}}، "[[شیعیان علی]]" و در مقابل، مخالفان به [[رهبری]] معاویه، "[[شیعیان]] [[عثمان]]" و پس از [[ماجرای حکمیت]]، "شیعه معاویه" خوانده شدند.<ref>وقعة صفین، ص۵۱۰؛ الاخبار الطوال، ص۱۹۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۰۴.</ref> در این [[زمان]] اصطلاح [[شیعه]] بیشتر یک مفهوم [[سیاسی]] بود و در میان [[شیعیان علی]]{{ع}} کسانی هم بودند که خلفای پیش از وی را به رسمیت میشناختند و به [[امامت]] [[منصوص]] و [[بلافصل]] علی{{ع}} [[اعتقاد]] نداشتند.<ref>تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، ش۳۶، ص۱۰۶ - ۱۰۷، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه»».</ref> این موضوع و نیز بررسی دیگر کاربردهای تاریخی اصطلاح شیعه نشان میدهد که واژه شیعه در دو معنای متمایز [[عام و خاص]] به کار رفته و آنگاه با گذشت زمان و به سبب کاربرد فراوان، نامِ خاص شده است.<ref>لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۴۷؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۷، «شیع».</ref> | ||
شیعه به معنای عام، همه [[دوستداران]] و [[پیروان]] سیاسی [[امام علی]]{{ع}} را دربرمیگیرد؛ اما معنای خاص آن در برابر اصطلاح [[اهلسنت]] قرار دارد و نامِ خاصِ گروهی از [[مسلمانان]] است که خود را [[دوستدار]] و پیرو [[فکری]]، [[اعتقادی]] و عملی [[امامان معصوم]] [[اهلبیت]]{{عم}} دانسته و تقریباً همه آنها به امامت منصوص و بلافصل امام علی{{ع}} و [[فرزندان]] برگزیده او پس از [[پیامبر اکرم]] معتقدند.<ref>اوائل المقالات، ص۳۵؛ الشیعة فی الاسلام، ص۱۵؛ نشوء المذاهب و الفرق، ص۳۹ - ۴۰.</ref> [[محبت اهلبیت]]{{عم}}، [[اعتقاد به امامت]] آنها و [[پیروی]] عملی از آنان، سه مؤلفه مهم در تعریف شیعه است.<ref>اوائل المقالات، ص۳۵.</ref> شیعه به این معنای خاص، فقط شامل سه گروه عمده [[امامیه]]، [[زیدیه]] و [[اسماعیلیه]] میشود. البته [[فرقه]] چهارمی به نام "[[غُلات]]" نیز خود را شیعه میخواندهاند؛<ref>تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۱۶۷؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ص۱۰۵۲.</ref> اما سه فرقه یاد شده به ویژه امامیه، آنها را به سبب باورهای [[غالیانه]] و شرکآمیز نه تنها شیعه، بلکه [[مسلمان]] هم نمیدانند.<ref>المقالات و الفرق، ص۶۴.</ref> هر یک از فرقههای یاد شده، با گذشت زمان و متأثر از تحولات گوناگون به شاخههایی درونی قسمت شده و [[عقاید]] ویژه خود را یافتند. بسیاری از این شاخهها اکنون از بین رفتهاند.<ref>نک: فرق الشیعه.</ref> به سبب محوریت و فراوان بودن [[جمعیت]] [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] ([[امامیه]]) در اغلب دورههای [[تاریخی]] و کاربرد فراوان نام [[شیعه]] درباره آنها، اصطلاح شیعه با گذشت [[زمان]] تقریباً نام اختصاصی آنها شده است؛ به گونهای که دو گروه عمده دیگر امروزه بیشتر با همان نام [[زیدیه]] و [[اسماعیلیه]] شناخته میشوند.<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۴، ص۲۷۲، «تشیع».</ref> [[شیعه دوازده امامی]]، "امامیه" نیز خوانده میشود. این نام، معرف شیعیانی است که در دوران هر یک از [[امامان]] به [[امامت امامان معصوم]]{{عم}} از [[فرزندان حضرت فاطمه]]{{س}} [[اعتقاد]] داشته و این خط [[سیر]] را تا [[امام دوازدهم]] ادامه میدادند. این اصطلاح در سیر تاریخی خود، به تناسب زمانهای گوناگون معانی دیگری چون ترادف با شیعه در [[زمان حضرت علی]]{{ع}}نیز داشته؛ اما همزمان با [[غیبت صغرا]] و پس از آن، به [[طور]] ویژه به [[شیعیان]] دوازده امامی اختصاص یافت.<ref>نقد و نظر، ش ۸۴، ص۱۰۶، «مفهومشناسی اصطلاح امامیه».</ref> در این مقاله، تنها شیعه دوازده امامی بررسی میشود. اندیشههای آنان با گذشت زمان و متأثر از آموزههای امامان [[اهلبیت]]{{عم}}در حوزههای گوناگون [[علوم اسلامی]] [[توسعه]] و [[تکامل]] یافته است. | شیعه به معنای عام، همه [[دوستداران]] و [[پیروان]] سیاسی [[امام علی]]{{ع}} را دربرمیگیرد؛ اما معنای خاص آن در برابر اصطلاح [[اهلسنت]] قرار دارد و نامِ خاصِ گروهی از [[مسلمانان]] است که خود را [[دوستدار]] و پیرو [[فکری]]، [[اعتقادی]] و عملی [[امامان معصوم]] [[اهلبیت]]{{عم}} دانسته و تقریباً همه آنها به امامت منصوص و بلافصل امام علی{{ع}} و [[فرزندان]] برگزیده او پس از [[پیامبر اکرم]] معتقدند.<ref>اوائل المقالات، ص۳۵؛ الشیعة فی الاسلام، ص۱۵؛ نشوء المذاهب و الفرق، ص۳۹ - ۴۰.</ref> [[محبت اهلبیت]]{{عم}}، [[اعتقاد به امامت]] آنها و [[پیروی]] عملی از آنان، سه مؤلفه مهم در تعریف شیعه است.<ref>اوائل المقالات، ص۳۵.</ref> شیعه به این معنای خاص، فقط شامل سه گروه عمده [[امامیه]]، [[زیدیه]] و [[اسماعیلیه]] میشود. البته [[فرقه]] چهارمی به نام "[[غُلات]]" نیز خود را شیعه میخواندهاند؛<ref>تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۱۶۷؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ص۱۰۵۲.</ref> اما سه فرقه یاد شده به ویژه امامیه، آنها را به سبب باورهای [[غالیانه]] و شرکآمیز نه تنها شیعه، بلکه [[مسلمان]] هم نمیدانند.<ref>المقالات و الفرق، ص۶۴.</ref> هر یک از فرقههای یاد شده، با گذشت زمان و متأثر از تحولات گوناگون به شاخههایی درونی قسمت شده و [[عقاید]] ویژه خود را یافتند. بسیاری از این شاخهها اکنون از بین رفتهاند.<ref>نک: فرق الشیعه.</ref> به سبب محوریت و فراوان بودن [[جمعیت]] [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] ([[امامیه]]) در اغلب دورههای [[تاریخی]] و کاربرد فراوان نام [[شیعه]] درباره آنها، اصطلاح شیعه با گذشت [[زمان]] تقریباً نام اختصاصی آنها شده است؛ به گونهای که دو گروه عمده دیگر امروزه بیشتر با همان نام [[زیدیه]] و [[اسماعیلیه]] شناخته میشوند.<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۴، ص۲۷۲، «تشیع».</ref> [[شیعه دوازده امامی]]، "امامیه" نیز خوانده میشود. این نام، معرف شیعیانی است که در دوران هر یک از [[امامان]] به [[امامت امامان معصوم]]{{عم}} از [[فرزندان حضرت فاطمه]]{{س}} [[اعتقاد]] داشته و این خط [[سیر]] را تا [[امام دوازدهم]] ادامه میدادند. این اصطلاح در سیر تاریخی خود، به تناسب زمانهای گوناگون معانی دیگری چون ترادف با شیعه در [[زمان حضرت علی]]{{ع}}نیز داشته؛ اما همزمان با [[غیبت صغرا]] و پس از آن، به [[طور]] ویژه به [[شیعیان]] دوازده امامی اختصاص یافت.<ref>نقد و نظر، ش ۸۴، ص۱۰۶، «مفهومشناسی اصطلاح امامیه».</ref> در این مقاله، تنها شیعه دوازده امامی بررسی میشود. اندیشههای آنان با گذشت زمان و متأثر از آموزههای امامان [[اهلبیت]]{{عم}}در حوزههای گوناگون [[علوم اسلامی]] [[توسعه]] و [[تکامل]] یافته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]؛ ص۶۳۹ ـ ۶۴۲.</ref>. | ||
== شیعه در [[قرآن]] == | == شیعه در [[قرآن]] == | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
{{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> | {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> | ||
دسته سوم، آیاتی هستند که [[شیعیان]] برداشت و [[تفسیر]] متفاوتی از آنها در آموزههای مختلف دارند. برای نمونه:{{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | دسته سوم، آیاتی هستند که [[شیعیان]] برداشت و [[تفسیر]] متفاوتی از آنها در آموزههای مختلف دارند. برای نمونه:{{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۴۲ ـ ۶۴۳.</ref> | ||
== پیشینه و [[پیدایش شیعه]] == | == پیشینه و [[پیدایش شیعه]] == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
با [[نزول]] [[آیه مودّت]] {{متن قرآن|ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ}}<ref>«این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و سفارش مکرر پیامبر{{صل}} به [[دوست داشتن]] [[اهلبیت]]{{عم}} و قرار دادن آن به عنوان [[پاداش]] [[رسالت]] خویش، [[پیوند عاطفی]] میان [[مسلمانان]] و اهلبیت{{عم}} به عنوان زمینه لازم برای پذیرش [[مرجعیت]] و [[پیشوایی]] آنان مورد تأکید قرار گرفت. | با [[نزول]] [[آیه مودّت]] {{متن قرآن|ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ}}<ref>«این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و سفارش مکرر پیامبر{{صل}} به [[دوست داشتن]] [[اهلبیت]]{{عم}} و قرار دادن آن به عنوان [[پاداش]] [[رسالت]] خویش، [[پیوند عاطفی]] میان [[مسلمانان]] و اهلبیت{{عم}} به عنوان زمینه لازم برای پذیرش [[مرجعیت]] و [[پیشوایی]] آنان مورد تأکید قرار گرفت. | ||
[[انتخاب امام]] علی{{ع}} به عنوان [[وصی]] و [[جانشین پیامبر]] در [[یوم الدار]]،<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.</ref> هنگام [[هجرت به مدینه]] <ref> الکافی، ج۸، ص۳۳۸.</ref> و عزیمت به [[جنگ تبوک]] ([[حدیث منزلت]])،<ref> الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.</ref>معرفی وی به عنوان "[[ولیّ]]"<ref>فضائل الصحابه، ص۱۴ - ۱۵.</ref> {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۵ - ۲۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.</ref> و "مولا"<ref>مسند احمد، ج۱، ص۳۳.</ref> ([[سرپرست]]) برای [[مؤمنان]] پس از [[پیامبر]] و [[خلیفه]] آن حضرت نشان داد که نظر صریح پیامبر{{صل}} از همان آغاز در این باره چیست. این موضوع در [[روز غدیر]] <ref>مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵؛ المستدرک، ج۳، ص۱۰۹.</ref> و در بزرگترین [[اجتماع]] [[مسلمانان]] به صورت رسمی، آشکار و [[قطعی]] اعلام و مایه اِکمال [[دین]] شناسانده شد. {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> مجموع این [[آیات]] و [[روایات]] و ویژگیها با موضوع [[محبت]]، [[عصمت]]، [[برتری]] و [[مرجعیت علمی]]، [[دینی]]، [[اجتماعی]] و [[جانشینی]] [[اهلبیت]]{{عم}} و [[امام علی]]{{ع}}در کنار [[سخنان پیامبر]]{{صل}} درباره [[رستگاری]] و برتری [[دوستداران]] و [[پیروان]] اهلبیت{{عم}} <ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵.</ref> سبب شد که آنها از همان دوران [[حیات پیامبر اکرم]]{{صل}} جایگاهی ویژه در [[جامعه اسلامی]] بیابند و همواره گروهی از [[مسلمانان]] متأثر از این [[آموزههای قرآنی]] و [[نبوی]] به عنوان دوستداران اهلبیت{{عم}} و علی{{ع}} شناخته شوند. در همان [[زمان]] شماری از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} مانند [[ابوذر]]، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[خزیمه]]، ابوتیهان، [[زبیر]]، [[ابوایوب انصاری]]، [[حذیفه]] و [[عمار]] با [[لقب]] "[[شیعه علی]]" شناخته میشدند.<ref>المقالات و الفرق، ص۱۵؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۱۴۳، ۱۸۷.</ref> رخدادهای پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} مانند [[ماجرای سقیفه]]، [[کشته شدن عثمان]]، [[خلافت امام علی]]{{ع}} و جنگهای آن حضرت سبب شد تا گروهی از مسلمانان با توجه به جایگاه یاد شده اهلبیت{{عم}} در این [[نزاعها]] در [[جبهه]] آنان قرار گیرند و [[روز]] به روز با گسترش و مشخصتر شدن مرزبندیها [[عقاید]] [[سیاسی]] و دینی متمایز و [[هویت]] جداگانهای پیدا کرده و به عنوان [[شیعیان]] اهلبیت{{عم}}شناخته شوند | [[انتخاب امام]] علی{{ع}} به عنوان [[وصی]] و [[جانشین پیامبر]] در [[یوم الدار]]،<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.</ref> هنگام [[هجرت به مدینه]] <ref> الکافی، ج۸، ص۳۳۸.</ref> و عزیمت به [[جنگ تبوک]] ([[حدیث منزلت]])،<ref> الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.</ref>معرفی وی به عنوان "[[ولیّ]]"<ref>فضائل الصحابه، ص۱۴ - ۱۵.</ref> {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۵ - ۲۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.</ref> و "مولا"<ref>مسند احمد، ج۱، ص۳۳.</ref> ([[سرپرست]]) برای [[مؤمنان]] پس از [[پیامبر]] و [[خلیفه]] آن حضرت نشان داد که نظر صریح پیامبر{{صل}} از همان آغاز در این باره چیست. این موضوع در [[روز غدیر]] <ref>مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵؛ المستدرک، ج۳، ص۱۰۹.</ref> و در بزرگترین [[اجتماع]] [[مسلمانان]] به صورت رسمی، آشکار و [[قطعی]] اعلام و مایه اِکمال [[دین]] شناسانده شد. {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> مجموع این [[آیات]] و [[روایات]] و ویژگیها با موضوع [[محبت]]، [[عصمت]]، [[برتری]] و [[مرجعیت علمی]]، [[دینی]]، [[اجتماعی]] و [[جانشینی]] [[اهلبیت]]{{عم}} و [[امام علی]]{{ع}}در کنار [[سخنان پیامبر]]{{صل}} درباره [[رستگاری]] و برتری [[دوستداران]] و [[پیروان]] اهلبیت{{عم}} <ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵.</ref> سبب شد که آنها از همان دوران [[حیات پیامبر اکرم]]{{صل}} جایگاهی ویژه در [[جامعه اسلامی]] بیابند و همواره گروهی از [[مسلمانان]] متأثر از این [[آموزههای قرآنی]] و [[نبوی]] به عنوان دوستداران اهلبیت{{عم}} و علی{{ع}} شناخته شوند. در همان [[زمان]] شماری از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} مانند [[ابوذر]]، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[خزیمه]]، ابوتیهان، [[زبیر]]، [[ابوایوب انصاری]]، [[حذیفه]] و [[عمار]] با [[لقب]] "[[شیعه علی]]" شناخته میشدند.<ref>المقالات و الفرق، ص۱۵؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۱۴۳، ۱۸۷.</ref> رخدادهای پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} مانند [[ماجرای سقیفه]]، [[کشته شدن عثمان]]، [[خلافت امام علی]]{{ع}} و جنگهای آن حضرت سبب شد تا گروهی از مسلمانان با توجه به جایگاه یاد شده اهلبیت{{عم}} در این [[نزاعها]] در [[جبهه]] آنان قرار گیرند و [[روز]] به روز با گسترش و مشخصتر شدن مرزبندیها [[عقاید]] [[سیاسی]] و دینی متمایز و [[هویت]] جداگانهای پیدا کرده و به عنوان [[شیعیان]] اهلبیت{{عم}}شناخته شوند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۴۳ ـ ۶۴۶.</ref>. | ||
== ویژگیهای شیعه == | == ویژگیهای شیعه == | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح[[سخن]] گفته است که از [[مقربان]] [[درگاه الهی]] بوده و از نعمتهای [[بهشت]] برخوردارند: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ}}<ref>«و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند)اند در بهشتهای پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.</ref> برخی [[مفسران]]، روایاتی را در [[تفسیر آیه]] آوردهاند که امام علی{{ع}} و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کردهاند. <ref>نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.</ref> | قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح[[سخن]] گفته است که از [[مقربان]] [[درگاه الهی]] بوده و از نعمتهای [[بهشت]] برخوردارند: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ}}<ref>«و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند)اند در بهشتهای پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.</ref> برخی [[مفسران]]، روایاتی را در [[تفسیر آیه]] آوردهاند که امام علی{{ع}} و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کردهاند. <ref>نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.</ref> | ||
=== [[پاک]] و [[طیب]] === | === [[پاک]] و [[طیب]] === | ||
قرآن کریم از اختصاصِ [[زنان]] پاک به مردان پاک سخن میگوید و اینکه [[زنان]] [[ناپاک]] نیز از آنِ مردانِ ناپاکاند:{{متن قرآن|الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) میگویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.</ref> براساس روایتی، [[امام حسن]]{{ع}}در مجلس [[معاویه]] و در بیان مصداق [[آیه]]، [[سوگند]] یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و [[شیعیان]] وی و مراد از مردان و زنان [[پاک]]، علی{{ع}} و شیعیان اوست.<ref> الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | قرآن کریم از اختصاصِ [[زنان]] پاک به مردان پاک سخن میگوید و اینکه [[زنان]] [[ناپاک]] نیز از آنِ مردانِ ناپاکاند:{{متن قرآن|الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) میگویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.</ref> براساس روایتی، [[امام حسن]]{{ع}}در مجلس [[معاویه]] و در بیان مصداق [[آیه]]، [[سوگند]] یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و [[شیعیان]] وی و مراد از مردان و زنان [[پاک]]، علی{{ع}} و شیعیان اوست.<ref> الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۴۶ ـ ۶۴۸.</ref> | ||
== منابع اندیشه دینی [[شیعه]] == | == منابع اندیشه دینی [[شیعه]] == | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
همچنین [[قرآن کریم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}را الگوی [[نیکو]] برای [[مسلمانان]] خوانده و به [[پیروی]] از وی [[فرمان]] داده {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> و بدیهی است که [[الگو]] بودن آن حضرت و دستورِ [[پیروی مطلق]] از وی، افزون برگفتار، [[حجت]] بودن [[کردار]] و حتی [[سکوت]] و امضای او را میطلبد.<ref>شیعه در اسلام، ص۴۵.</ref> [[شیعیان]] همچنین با استناد به آیاتی مانند [[آیه تطهیر]] {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، [[اولواالامر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و روایاتی مانند [[حدیث ثقلین]] و [[سفینه]]، [[سنت]] [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{عم}} را نیز حجت و از [[منابع دینی]] خود به شمار میآورند. براساس این [[آیات]]، [[اهلبیت]]{{عم}}از هرگونه خطای [[فکری]] و [[رفتاری]] معصوماند و اولواالامر که طبق [[روایات]] همان [[امامان دوازدهگانه]] شیعهاند <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.</ref> | همچنین [[قرآن کریم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}را الگوی [[نیکو]] برای [[مسلمانان]] خوانده و به [[پیروی]] از وی [[فرمان]] داده {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> و بدیهی است که [[الگو]] بودن آن حضرت و دستورِ [[پیروی مطلق]] از وی، افزون برگفتار، [[حجت]] بودن [[کردار]] و حتی [[سکوت]] و امضای او را میطلبد.<ref>شیعه در اسلام، ص۴۵.</ref> [[شیعیان]] همچنین با استناد به آیاتی مانند [[آیه تطهیر]] {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، [[اولواالامر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و روایاتی مانند [[حدیث ثقلین]] و [[سفینه]]، [[سنت]] [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{عم}} را نیز حجت و از [[منابع دینی]] خود به شمار میآورند. براساس این [[آیات]]، [[اهلبیت]]{{عم}}از هرگونه خطای [[فکری]] و [[رفتاری]] معصوماند و اولواالامر که طبق [[روایات]] همان [[امامان دوازدهگانه]] شیعهاند <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.</ref> | ||
از سوی [[خدا]] [[منصب ولایت]] و [[حکومت]] دارند و [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است.<ref>راه و راهنماشناسی، ص۲۰۳ - ۲۰۴.</ref> [[وجوب پیروی]] مطلق از [[اولواالامر]] اقتضا میکند که آنها از هرگونه [[لغزش]] [[فکری]] و [[رفتاری]] [[عصمت]] داشته باشند و اگر چنین نباشد لازم میآید که [[خداوند]] به [[پیروی]] از آنان در صورت انجام [[گناه]] نیز [[فرمان]] داده باشد و این خود مستلزم تناقض است؛ زیرا از یک سو امر و از سوی دیگر [[نهی]] وجود دارد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۴۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ المیزان، ج۴، ص۴۱۴.</ref> براساس پارهای از [[روایات نبوی]] هم، [[پیروی از امام]] [[معصوم]]{{ع}} به صورت مطلق [[واجب]] است.<ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۵۴؛ مسند احمد، ج۲، ص۲۵۳؛ مسند ابی داوود، ص۳۱۸ - ۳۳۶.</ref> [[شیعیان]]، [[سنت صحابه]] را [[حجت]] و از [[منابع اندیشه دینی]] نمیدانند؛ اما [[اهلسنت]] با استناد به برخی [[آیات]]، مانند آیات {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref> و {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> که بر [[برتری]] [[امت مسلمان]] و [[امت]] میانه بودن آنها دلالت دارند بر مستقیم بودن و [[عدالت صحابه]] [[استدلال]] کرده و در نتیجه سخن، [[رفتار]] و تقریر آنان را نیز [[حجت]] و از [[منابع اندیشه دینی]] خود میدانند.<ref>منابع اجتهاد، ص۸۰؛ الاصول العامه، ص۱۳۵؛ الموافقات، ج۴، ص۷۴.</ref> [[شیعه]] این استدلال را نمیپذیرد؛ زیرا اولاً افعل تفضیل (خیر)، برتری نسبی [[امت اسلامی]] بر امتهای گذشته و نه برتری مطلق یکایک [[مسلمانان]]، از جمله [[صحابه]]، نسبت به هر فردی از امتهای گذشته را بیان میکند. ثانیاً صِرف برتری نمیتواند دلیل بر [[حجیت]] همه [[گفتارها]] و کردارهای آنان باشد. ثالثاً [[آیه]] عام است و به [[اصحاب]] اختصاص ندارد و بر فرض پذیرش، باید [[سنت]] غیر صحابه نیز حجت باشد. رابعاً در موارد فراوانی گفتار و [[رفتار صحابه]] با یکدیگر متناقض بود و هرگز همه امور متناقض نمیتوانند حجت باشند.<ref>منابع اجتهاد، ص۸۰ - ۸۱؛ الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸.</ref> افزون بر اینکه صحابه، [[معصوم]] نبودند و خود آنان [[مخالفت]] [[مجتهد]] [[صاحب نظر]] با دیدگاه مجتهد دیگر را جایز، بلکه [[واجب]] دانستهاند و این با [[حجیت سنت]] آنان سازگاری ندارد.<ref>المستصفی، ص۱۳۰، ۱۵۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | از سوی [[خدا]] [[منصب ولایت]] و [[حکومت]] دارند و [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است.<ref>راه و راهنماشناسی، ص۲۰۳ - ۲۰۴.</ref> [[وجوب پیروی]] مطلق از [[اولواالامر]] اقتضا میکند که آنها از هرگونه [[لغزش]] [[فکری]] و [[رفتاری]] [[عصمت]] داشته باشند و اگر چنین نباشد لازم میآید که [[خداوند]] به [[پیروی]] از آنان در صورت انجام [[گناه]] نیز [[فرمان]] داده باشد و این خود مستلزم تناقض است؛ زیرا از یک سو امر و از سوی دیگر [[نهی]] وجود دارد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۴۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ المیزان، ج۴، ص۴۱۴.</ref> براساس پارهای از [[روایات نبوی]] هم، [[پیروی از امام]] [[معصوم]]{{ع}} به صورت مطلق [[واجب]] است.<ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۵۴؛ مسند احمد، ج۲، ص۲۵۳؛ مسند ابی داوود، ص۳۱۸ - ۳۳۶.</ref> [[شیعیان]]، [[سنت صحابه]] را [[حجت]] و از [[منابع اندیشه دینی]] نمیدانند؛ اما [[اهلسنت]] با استناد به برخی [[آیات]]، مانند آیات {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref> و {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> که بر [[برتری]] [[امت مسلمان]] و [[امت]] میانه بودن آنها دلالت دارند بر مستقیم بودن و [[عدالت صحابه]] [[استدلال]] کرده و در نتیجه سخن، [[رفتار]] و تقریر آنان را نیز [[حجت]] و از [[منابع اندیشه دینی]] خود میدانند.<ref>منابع اجتهاد، ص۸۰؛ الاصول العامه، ص۱۳۵؛ الموافقات، ج۴، ص۷۴.</ref> [[شیعه]] این استدلال را نمیپذیرد؛ زیرا اولاً افعل تفضیل (خیر)، برتری نسبی [[امت اسلامی]] بر امتهای گذشته و نه برتری مطلق یکایک [[مسلمانان]]، از جمله [[صحابه]]، نسبت به هر فردی از امتهای گذشته را بیان میکند. ثانیاً صِرف برتری نمیتواند دلیل بر [[حجیت]] همه [[گفتارها]] و کردارهای آنان باشد. ثالثاً [[آیه]] عام است و به [[اصحاب]] اختصاص ندارد و بر فرض پذیرش، باید [[سنت]] غیر صحابه نیز حجت باشد. رابعاً در موارد فراوانی گفتار و [[رفتار صحابه]] با یکدیگر متناقض بود و هرگز همه امور متناقض نمیتوانند حجت باشند.<ref>منابع اجتهاد، ص۸۰ - ۸۱؛ الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸.</ref> افزون بر اینکه صحابه، [[معصوم]] نبودند و خود آنان [[مخالفت]] [[مجتهد]] [[صاحب نظر]] با دیدگاه مجتهد دیگر را جایز، بلکه [[واجب]] دانستهاند و این با [[حجیت سنت]] آنان سازگاری ندارد.<ref>المستصفی، ص۱۳۰، ۱۵۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۴۸ ـ ۶۵۰.</ref> | ||
=== [[عقل]] === | === [[عقل]] === | ||
[[شیعیان]] با [[الهام]] گرفتن از [[قرآن]] و [[روایات]]، عقل را سومین منبع [[فکری]] خود میدانند. [[قرآن کریم]] در زمینههای فراوانی بر عقل و [[عقلانیت]] تأکید کرده است؛ برای نمونه، از یک سو برای [[اثبات]] [[توحید در ربوبیت]] {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> و [[معاد]] {{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.</ref> و جز آن [[استدلال عقلی]] کرده و [[مردم]] را به [[تعقل]] درباره پدیدههایی چون [[آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]]، [[هدفمندی آفرینش]]، آمد و رفت شب و [[روز]]، مسخر بودن شب و روز و ماه و [[خورشید]] و [[ستارگان]] برای [[انسان]] {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref>، {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید، به راستی در این (کار) نشانهای است برای گروهی که خرد میورزند» سوره نحل، آیه ۶۷.</ref> و بهتر بودن [[جهان آخرت]] نسبت به [[دنیا]] برای [[پرهیزگاران]] فراخوانده است {{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را میگیرند و میگویند: به زودی (توبه میکنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را میگیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموختهاند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری میورزند بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref> و از سوی دیگر، اصل [[شناخت]] [[آموزههای دینی]] را در گرو [[تعقل]] دانسته {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش میدهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند، شنوا میتوانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۲.</ref> و بر [[خردورزی]] درباره [[حکمت]] کارهای [[خداوند]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.</ref>، [[آموزههای الهی]] و [[فلسفه]] آنها و [[درستی]] و نادرستی [[باورهای دینی]] تأکید کرده است {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا میکنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمیکنند و دوست میدارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دلهایشان پنهان میدارند، بزرگتر است، بیگمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفتهایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان کتابی برای شما فرستادهایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref> | [[شیعیان]] با [[الهام]] گرفتن از [[قرآن]] و [[روایات]]، عقل را سومین منبع [[فکری]] خود میدانند. [[قرآن کریم]] در زمینههای فراوانی بر عقل و [[عقلانیت]] تأکید کرده است؛ برای نمونه، از یک سو برای [[اثبات]] [[توحید در ربوبیت]] {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> و [[معاد]] {{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.</ref> و جز آن [[استدلال عقلی]] کرده و [[مردم]] را به [[تعقل]] درباره پدیدههایی چون [[آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]]، [[هدفمندی آفرینش]]، آمد و رفت شب و [[روز]]، مسخر بودن شب و روز و ماه و [[خورشید]] و [[ستارگان]] برای [[انسان]] {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref>، {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید، به راستی در این (کار) نشانهای است برای گروهی که خرد میورزند» سوره نحل، آیه ۶۷.</ref> و بهتر بودن [[جهان آخرت]] نسبت به [[دنیا]] برای [[پرهیزگاران]] فراخوانده است {{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را میگیرند و میگویند: به زودی (توبه میکنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را میگیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموختهاند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری میورزند بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref> و از سوی دیگر، اصل [[شناخت]] [[آموزههای دینی]] را در گرو [[تعقل]] دانسته {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش میدهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند، شنوا میتوانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۲.</ref> و بر [[خردورزی]] درباره [[حکمت]] کارهای [[خداوند]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.</ref>، [[آموزههای الهی]] و [[فلسفه]] آنها و [[درستی]] و نادرستی [[باورهای دینی]] تأکید کرده است {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا میکنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمیکنند و دوست میدارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دلهایشان پنهان میدارند، بزرگتر است، بیگمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفتهایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان کتابی برای شما فرستادهایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref> | ||
خط ۸۸: | خط ۸۹: | ||
گروه دوم موسوم به "اصولی" و "عقلگرا" با استناد به [[آیات]]، [[روایات]] و اصول [[عقلانی]] بر [[توانمندی]] و [[بهکارگیری عقل]] و [[اجتهاد]] در [[دین]] تأکید کردند.<ref> منابع اجتهاد، ص۲۴۰ - ۲۴۳؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵ - ۱۰۶.</ref>[[تاریخ]] نصگرایی و عقلگرایی و [[نزاع]] میان آنها هر چند با فراز و نشیب و تحولاتی همراه بود، با [[پیروزی]] نهایی عقلگرایان به پایان رسید و [[عقل]] به عنوان سومین منبع [[اندیشه]] [[دینی]] [[شیعه]] در کنار [[کتاب و سنت]] جای گرفت.<ref>جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۶ - ۱۱۶.</ref> | گروه دوم موسوم به "اصولی" و "عقلگرا" با استناد به [[آیات]]، [[روایات]] و اصول [[عقلانی]] بر [[توانمندی]] و [[بهکارگیری عقل]] و [[اجتهاد]] در [[دین]] تأکید کردند.<ref> منابع اجتهاد، ص۲۴۰ - ۲۴۳؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵ - ۱۰۶.</ref>[[تاریخ]] نصگرایی و عقلگرایی و [[نزاع]] میان آنها هر چند با فراز و نشیب و تحولاتی همراه بود، با [[پیروزی]] نهایی عقلگرایان به پایان رسید و [[عقل]] به عنوان سومین منبع [[اندیشه]] [[دینی]] [[شیعه]] در کنار [[کتاب و سنت]] جای گرفت.<ref>جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۶ - ۱۱۶.</ref> | ||
در میان [[اهل سنت]] نیز گروهی موسوم به "[[اصحاب]] [[رأی]]"، عقل را به گونه مطلق [[حجت]] دانسته و گروه دیگری موسوم به "[[ظاهریه]]" برای آن هیچ حجیتی قائل نیستند.<ref> منابع اجتهاد، ص۲۴۰.</ref> [[شیعیان]] با [[الهام]] از کتاب و سنت، عقل را در حوزههای گوناگون [[معرفت دینی]] به کار گرفتهاند: از یک سو [[متکلمان]] اصل حُسْن و [[قبح عقلی]] را پذیرفته و [[ضرورت]] [[دین]] و [[بعثت پیامبران]]، وجود [[خداوند]] و برخی صفات وی مانند [[عدل الهی]] را برپایه آن [[استوار]] ساخته و تبیین کردهاند.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۶۴ - ۱۵۱، ۱۵۹ - ۱۶۰؛ ج۲، ص۱۱۹.</ref> از سوی دیگر، [[فقیهان امامیه]] [[قاعده ملازمه]] میان [[حکم عقل]] و [[شرع]] را تأسیس و بر نقش ابزاری عقل در [[فهم]] کتاب و سنت تأکید کردهاند؛ برهمین اساس، مستقلات و ملازمات روشن [[عقلی]] راهگشای [[مفسران]] و [[مجتهدان]] در [[تفسیر قرآن]] و [[استنباط احکام]] قرار گرفتهاند؛ همچنین با بیان [[حکمت]] و [[فلسفه احکام]] و [[آموزههای دینی]] به تبیین عقلانی آنها پرداختهاند.<ref>جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۲۲ - ۱۳۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | در میان [[اهل سنت]] نیز گروهی موسوم به "[[اصحاب]] [[رأی]]"، عقل را به گونه مطلق [[حجت]] دانسته و گروه دیگری موسوم به "[[ظاهریه]]" برای آن هیچ حجیتی قائل نیستند.<ref> منابع اجتهاد، ص۲۴۰.</ref> [[شیعیان]] با [[الهام]] از کتاب و سنت، عقل را در حوزههای گوناگون [[معرفت دینی]] به کار گرفتهاند: از یک سو [[متکلمان]] اصل حُسْن و [[قبح عقلی]] را پذیرفته و [[ضرورت]] [[دین]] و [[بعثت پیامبران]]، وجود [[خداوند]] و برخی صفات وی مانند [[عدل الهی]] را برپایه آن [[استوار]] ساخته و تبیین کردهاند.<ref>آموزش عقاید، ج۱، ص۶۴ - ۱۵۱، ۱۵۹ - ۱۶۰؛ ج۲، ص۱۱۹.</ref> از سوی دیگر، [[فقیهان امامیه]] [[قاعده ملازمه]] میان [[حکم عقل]] و [[شرع]] را تأسیس و بر نقش ابزاری عقل در [[فهم]] کتاب و سنت تأکید کردهاند؛ برهمین اساس، مستقلات و ملازمات روشن [[عقلی]] راهگشای [[مفسران]] و [[مجتهدان]] در [[تفسیر قرآن]] و [[استنباط احکام]] قرار گرفتهاند؛ همچنین با بیان [[حکمت]] و [[فلسفه احکام]] و [[آموزههای دینی]] به تبیین عقلانی آنها پرداختهاند.<ref>جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۲۲ - ۱۳۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۵۰ ـ ۶۵۲.</ref> | ||
=== [[اجماع]] === | === [[اجماع]] === | ||
شیعه بر خلاف [[اهلسنت]] برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} باشد حجت میداند.<ref>معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.</ref> معیار در [[کشف]] نظر معصوم را [[قاعده لطف]] <ref> معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.</ref> یا ملازمه عادی <ref> دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.</ref> گفتهاند. میان [[اجماعی]] که کاشف از [[رأی معصوم]] نباشد و [[حکم خداوند]] هیچ ملازمهای نیست؛ اما [[اهلسنت]] درباره [[حجیت]] مستقل [[اجماع]] به کتاب، [[سنت]] و [[عقل]] استناد کردهاند. [[علمای شیعه]] استدلالهای آنان را نقد کردهاند. اهلسنت مواردی دیگر، مانند [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[مصالح مرسله]]، قاعده [[استصلاح]]، سدً و فتح ذرایع و [[شرایع]] گذشته را نیز از منابع [[اجتهاد]] و [[اندیشه]] [[دینی]] یاد میکنند؛ اما [[شیعیان]] این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کردهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | شیعه بر خلاف [[اهلسنت]] برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} باشد حجت میداند.<ref>معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.</ref> معیار در [[کشف]] نظر معصوم را [[قاعده لطف]] <ref> معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.</ref> یا ملازمه عادی <ref> دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.</ref> گفتهاند. میان [[اجماعی]] که کاشف از [[رأی معصوم]] نباشد و [[حکم خداوند]] هیچ ملازمهای نیست؛ اما [[اهلسنت]] درباره [[حجیت]] مستقل [[اجماع]] به کتاب، [[سنت]] و [[عقل]] استناد کردهاند. [[علمای شیعه]] استدلالهای آنان را نقد کردهاند. اهلسنت مواردی دیگر، مانند [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[مصالح مرسله]]، قاعده [[استصلاح]]، سدً و فتح ذرایع و [[شرایع]] گذشته را نیز از منابع [[اجتهاد]] و [[اندیشه]] [[دینی]] یاد میکنند؛ اما [[شیعیان]] این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کردهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۵۲.</ref> | ||
== آموزههای [[کلامی]] [[شیعه]] == | == آموزههای [[کلامی]] [[شیعه]] == | ||
خط ۹۷: | خط ۹۹: | ||
اندیشههای کلامی شیعه، در دوره حضور [[امامان]]{{عم}} رویکرد [[عقلی]] - [[نقلی]] داشت؛<ref>فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۴۱.</ref> اما پس از [[دوران غیبت کبرا]] دچار [[تحول]] شد و [[متکلمان شیعی]] رویکردهای گوناگون نصگرایی، [[عقلگرایی]] و [[خردگرایی]] [[فلسفی]] را در پیش گرفتند. [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]] و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] به ترتیب از بنیانگذاران و شخصیتهای برجسته سه رویکرد یاد شدهاند.<ref>معانی الاخبار، مقدمه، ص۲۶ - ۳۶؛ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، برنجکار، ص۷۳ - ۸۱.</ref> کلام شیعه، نخستین [[مذهب کلامی]] [[اسلام]] است که مباحث آن به دست [[امام علی]]{{ع}} آغاز شد و به وسیله امامان بعدی و شاگردان آنها به تدریج تبیین شد و [[توسعه]] و تدوین یافت.<ref>المیزان، ج۵، ص۲۷۸؛ فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۳۹ - ۱۴۰.</ref> در [[قرن پنجم]] شیخ مفید آن را ساختارمند کرد. در [[قرن هفتم]] [[خواجه نصیر]] آن را با روشی نو متحول ساخت و از [[قرن هشتم]] تا چهاردهم با شرح و تلخیص بیشتر آثار کلامی، دوره رکود خود را گذراند.<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۷۸ - ۸۱.</ref> اندیشههای [[کلامی]] [[شیعه]] در برابر [[کلام معتزله]]، [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] قرار دارند و بیشترین تفاوت آن با دیگر مکاتب [[کلام اسلامی]] در روش بحث ([[عقلی]] - [[نقلی]]) و مسائل مربوط به آموزه [[امامت]] است. | اندیشههای کلامی شیعه، در دوره حضور [[امامان]]{{عم}} رویکرد [[عقلی]] - [[نقلی]] داشت؛<ref>فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۴۱.</ref> اما پس از [[دوران غیبت کبرا]] دچار [[تحول]] شد و [[متکلمان شیعی]] رویکردهای گوناگون نصگرایی، [[عقلگرایی]] و [[خردگرایی]] [[فلسفی]] را در پیش گرفتند. [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]] و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] به ترتیب از بنیانگذاران و شخصیتهای برجسته سه رویکرد یاد شدهاند.<ref>معانی الاخبار، مقدمه، ص۲۶ - ۳۶؛ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، برنجکار، ص۷۳ - ۸۱.</ref> کلام شیعه، نخستین [[مذهب کلامی]] [[اسلام]] است که مباحث آن به دست [[امام علی]]{{ع}} آغاز شد و به وسیله امامان بعدی و شاگردان آنها به تدریج تبیین شد و [[توسعه]] و تدوین یافت.<ref>المیزان، ج۵، ص۲۷۸؛ فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۳۹ - ۱۴۰.</ref> در [[قرن پنجم]] شیخ مفید آن را ساختارمند کرد. در [[قرن هفتم]] [[خواجه نصیر]] آن را با روشی نو متحول ساخت و از [[قرن هشتم]] تا چهاردهم با شرح و تلخیص بیشتر آثار کلامی، دوره رکود خود را گذراند.<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۷۸ - ۸۱.</ref> اندیشههای [[کلامی]] [[شیعه]] در برابر [[کلام معتزله]]، [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] قرار دارند و بیشترین تفاوت آن با دیگر مکاتب [[کلام اسلامی]] در روش بحث ([[عقلی]] - [[نقلی]]) و مسائل مربوط به آموزه [[امامت]] است. | ||
در این نوشتار، مهمترین مسائل و مباحث کلامی شیعه با استنادهای [[قرآنی]] را در حوزه [[خداشناسی]]، [[راهنماشناسی]] ([[نبوت]]، [[امامت]]) و [[معاد]] بررسی میکنیم | در این نوشتار، مهمترین مسائل و مباحث کلامی شیعه با استنادهای [[قرآنی]] را در حوزه [[خداشناسی]]، [[راهنماشناسی]] ([[نبوت]]، [[امامت]]) و [[معاد]] بررسی میکنیم<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۵۲ ـ ۶۵۳.</ref>. | ||
=== خداشناسی === | === خداشناسی === | ||
راههای خداشناسی و مراتب و شاخصهای [[توحید]] و [[شرک]] از جمله مباحث مهم مربوط به خداشناسیاند که [[شیعیان]] در آن با [[اهلسنت]] [[اختلاف]] و دیدگاههای ویژه خود را دارند. | راههای خداشناسی و مراتب و شاخصهای [[توحید]] و [[شرک]] از جمله مباحث مهم مربوط به خداشناسیاند که [[شیعیان]] در آن با [[اهلسنت]] [[اختلاف]] و دیدگاههای ویژه خود را دارند. | ||
==== [[راههای خداشناسی]]==== | ==== [[راههای خداشناسی]]==== | ||
[[دانشمندان شیعه]] با استناد به [[آیات]] و [[روایات]]، خداشناسی را دارای ۴ راه [[فطری]]، عقلی، [[تجربی]] ([[حسی]]) و نقلی دانستهاند: [[خداشناسی فطری]] هر چند تبیینهایی گوناگون دارد، همگی در این جهت مشترکاند که [[انسان]] دارای [[سرشت]] و آفرینشی ویژه است و [[خداوند]] [[گرایش]] و بینشهای خاصی را همراه با [[آفرینش]] وی در خمیرمایه وجودی او نهادینه کرده است. براساس این دیدگاه، [[انسان]] برای پی بردن به وجود خداوند نیازمند استدلالهای پیچیده عقلی نیست، بلکه با [[کاوش]] در درون خویش، به ویژه در شرایط بسیار سخت و [[بحرانی]] و [[ناامیدی]] از اسباب مادی نیز به [[وجود خدا]] پی میبرد. در این باره به [[آیه]] "ذر" {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> و "[[فطرت]]" {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> و مانند آنها {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ}}<ref>«و چون موجی سایهبانآسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشتهاند میخوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانهرو هستند و نشانههای ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمیکند» سوره لقمان، آیه ۳۲.</ref> استناد شده است.<ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۳۴ - ۴۰؛ پیام قرآن، ج۳، ص۱۰۷ - ۱۱۲.</ref> | [[دانشمندان شیعه]] با استناد به [[آیات]] و [[روایات]]، خداشناسی را دارای ۴ راه [[فطری]]، عقلی، [[تجربی]] ([[حسی]]) و نقلی دانستهاند: [[خداشناسی فطری]] هر چند تبیینهایی گوناگون دارد، همگی در این جهت مشترکاند که [[انسان]] دارای [[سرشت]] و آفرینشی ویژه است و [[خداوند]] [[گرایش]] و بینشهای خاصی را همراه با [[آفرینش]] وی در خمیرمایه وجودی او نهادینه کرده است. براساس این دیدگاه، [[انسان]] برای پی بردن به وجود خداوند نیازمند استدلالهای پیچیده عقلی نیست، بلکه با [[کاوش]] در درون خویش، به ویژه در شرایط بسیار سخت و [[بحرانی]] و [[ناامیدی]] از اسباب مادی نیز به [[وجود خدا]] پی میبرد. در این باره به [[آیه]] "ذر" {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref> و "[[فطرت]]" {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> و مانند آنها {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ}}<ref>«و چون موجی سایهبانآسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشتهاند میخوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانهرو هستند و نشانههای ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمیکند» سوره لقمان، آیه ۳۲.</ref> استناد شده است.<ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۳۴ - ۴۰؛ پیام قرآن، ج۳، ص۱۰۷ - ۱۱۲.</ref> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۲: | ||
راه چهارم بهرهگیری از آموزههای [[نقلی]] ([[کتاب و سنت]]) است. بیشتر بیانات [[قرآن]] درباره خدا، بیان [[صفات ذاتی]] و فعلی اوست و گاهی به گونه ضمنی، به اصل وجود خداوند نیز توجه شده است. همه این آیات، [[معرفت]] به وجود یا [[صفات الهی]] را در حد عناوین کلی، مانند [[صانع]]، [[خالق]] و ناظم، افاده میکنند؛ برای نمونه، درباره اینکه آیا قرآن کریم برای وجود خدا [[استدلال]] کرده است یا نه، دیدگاههایی هستند که در دو دسته کلی جای میگیرند: شماری از [[مفسران]]، بهویژه آشنایان با [[دانش]] [[کلام]]، مانند [[فخر رازی]]، بسیاری از [[آیات قرآن]]، از جمله تقریباً همه آیات مربوط به [[نشانههای الهی]] در [[جهان آفرینش]] را، ناظر بر [[اثبات وجود خدا]] دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی درآوردهاند که بیشتر آنها به [[برهان نظم]] باز میگردند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۷ و ۲۰۷ - ۲۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۵۸.</ref> | راه چهارم بهرهگیری از آموزههای [[نقلی]] ([[کتاب و سنت]]) است. بیشتر بیانات [[قرآن]] درباره خدا، بیان [[صفات ذاتی]] و فعلی اوست و گاهی به گونه ضمنی، به اصل وجود خداوند نیز توجه شده است. همه این آیات، [[معرفت]] به وجود یا [[صفات الهی]] را در حد عناوین کلی، مانند [[صانع]]، [[خالق]] و ناظم، افاده میکنند؛ برای نمونه، درباره اینکه آیا قرآن کریم برای وجود خدا [[استدلال]] کرده است یا نه، دیدگاههایی هستند که در دو دسته کلی جای میگیرند: شماری از [[مفسران]]، بهویژه آشنایان با [[دانش]] [[کلام]]، مانند [[فخر رازی]]، بسیاری از [[آیات قرآن]]، از جمله تقریباً همه آیات مربوط به [[نشانههای الهی]] در [[جهان آفرینش]] را، ناظر بر [[اثبات وجود خدا]] دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی درآوردهاند که بیشتر آنها به [[برهان نظم]] باز میگردند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۷ و ۲۰۷ - ۲۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۵۸.</ref> | ||
به [[اعتقاد]] گروهی دیگر از مفسران، قرآن کریم، وجود خدا را [[بینیاز]] از [[استدلال]] دانسته و در صدد [[اثبات]] آن برنیامده است. به [[اعتقاد]] ایشان، [[آیات]] مورد استناد دسته اول یا در [[مقام اثبات]] [[توحید]] و [[نفی]] شرکاند، یا اینکه اساساً شکل برهانی ندارند، بلکه برخی از [[مفسران]] با پیوست کردن مقدماتی دیگر، آنها را به شکل [[برهان]] درآوردهاند.<ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۵؛ ج۱۲، ص۲۵ - ۲۷.</ref> در جمع یا تقریب دو دیدگاه یادشده میتوان گفت هرچند [[آیات قرآن]] در صدد [[اثبات وجود خدا]] نبودهاند، میتوان از بیانات [[قرآن]]، غیرمستقیم، استدلالهایی برای [[وجود خدا]] بهدست آورد.<ref>معارف قرآن، مصباح، ج۳۱، ص۲۳ - ۲۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | به [[اعتقاد]] گروهی دیگر از مفسران، قرآن کریم، وجود خدا را [[بینیاز]] از [[استدلال]] دانسته و در صدد [[اثبات]] آن برنیامده است. به [[اعتقاد]] ایشان، [[آیات]] مورد استناد دسته اول یا در [[مقام اثبات]] [[توحید]] و [[نفی]] شرکاند، یا اینکه اساساً شکل برهانی ندارند، بلکه برخی از [[مفسران]] با پیوست کردن مقدماتی دیگر، آنها را به شکل [[برهان]] درآوردهاند.<ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۵؛ ج۱۲، ص۲۵ - ۲۷.</ref> در جمع یا تقریب دو دیدگاه یادشده میتوان گفت هرچند [[آیات قرآن]] در صدد [[اثبات وجود خدا]] نبودهاند، میتوان از بیانات [[قرآن]]، غیرمستقیم، استدلالهایی برای [[وجود خدا]] بهدست آورد.<ref>معارف قرآن، مصباح، ج۳۱، ص۲۳ - ۲۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۵۳ ـ ۶۵۴.</ref> | ||
=== توحید و [[شرک]] === | === توحید و [[شرک]] === | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۳۰: | ||
'''بداء:''' یکی از باورهای شناخته شده [[شیعه]] که به گونهای با صفت [[علم خداوند]] پیوند دارد، آموزه [[کلامی]] "بداء" است. از [[آیات]] و [[روایات]] برمیآید که [[علم الهی]] به همه پدیدهها به صورتی که عیناً در خارج، تحقق مییابند در مخلوقی به نام "[[لوح محفوظ]]" هست و هر کس به [[اذن الهی]]، با آن ارتباط یابد از رخدادهای گذشته و [[آینده]] [[آگاه]] میشود؛ همچنین [[الواح]] نازلتری هستند که حوادث را به صورت ناتمام و مشروط، منعکس میکنند و کسانی که بر آنها اشراف یابند اطلاعات محدودی به دست میآورند. [[آیه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را ناظر به این دو گونه [[سرنوشت]] و [[مقدرات الهی]] دانستهاند. در واقع، مقدرات الهی دو گونهاند: برخی حتماً واقع میشوند و [[تغییر]] ناپذیرند و برخی دیگر از همان آغاز به گونه مشروط، مقدر شدهاند. مقدّرات مشروط و غیر حتمی متأثر از [[اعمال انسان]] و [[جوامع بشری]] [[تغییر]] پذیرند. این تغییر در زبان روایات، "بَداء" نامیده شده است.<ref> الکافی، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۹؛ الاعتقادات، ص۴۱؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.</ref> | '''بداء:''' یکی از باورهای شناخته شده [[شیعه]] که به گونهای با صفت [[علم خداوند]] پیوند دارد، آموزه [[کلامی]] "بداء" است. از [[آیات]] و [[روایات]] برمیآید که [[علم الهی]] به همه پدیدهها به صورتی که عیناً در خارج، تحقق مییابند در مخلوقی به نام "[[لوح محفوظ]]" هست و هر کس به [[اذن الهی]]، با آن ارتباط یابد از رخدادهای گذشته و [[آینده]] [[آگاه]] میشود؛ همچنین [[الواح]] نازلتری هستند که حوادث را به صورت ناتمام و مشروط، منعکس میکنند و کسانی که بر آنها اشراف یابند اطلاعات محدودی به دست میآورند. [[آیه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را ناظر به این دو گونه [[سرنوشت]] و [[مقدرات الهی]] دانستهاند. در واقع، مقدرات الهی دو گونهاند: برخی حتماً واقع میشوند و [[تغییر]] ناپذیرند و برخی دیگر از همان آغاز به گونه مشروط، مقدر شدهاند. مقدّرات مشروط و غیر حتمی متأثر از [[اعمال انسان]] و [[جوامع بشری]] [[تغییر]] پذیرند. این تغییر در زبان روایات، "بَداء" نامیده شده است.<ref> الکافی، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۹؛ الاعتقادات، ص۴۱؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.</ref> | ||
ماجرای [[ذبح حضرت اسماعیل]] {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ}} <ref>پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۰-۱۰۶.</ref>، افزایش مدت [[زمان]] [[ملاقات]] [[حضرت موسی]]{{ع}} با [[خدا]] از ۳۰ [[روز]] به ۴۰ روز {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref> و برداشته شدن [[عذاب]] [[قوم حضرت یونس]] {{متن قرآن|وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ}}<ref>«هر چند هر نشانهای برای آنان بیاید تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۹۷.</ref> نمونههایی از [[بداء]] در قرآناند.<ref> الالهیات، ص۵۹۰ - ۵۹۳.</ref> [[بداء]] از باورهای اختصاصی [[شیعه]] است و دیگر [[فِرَق]] [[مسلمان]] هر چند به آن تصریح نکرده و گاه با آن [[مخالفت]] نیز میکنند، ناخواسته به محتوای آن اعتراف داشتهاند. اثرگذاری [[توبه]]، [[دعا]] و [[عمل صالح]] در [[تغییر]] [[سرنوشت انسان]] از این قبیل است<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ الالهیات، ص۵۶۹ - ۵۸۱.</ref> و [[آیات]] فراوانی بر آن دلالت دارند. {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و (نیز) نوح را (یاد کن) هنگامی که پیش از آن (ما را) خواند و ما به او پاسخ دادیم پس، او و خانوادهاش را از بلای سترگ رهاندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> مهمترین اشکال [[مخالفان شیعه]] این است که [[گمان]] میکنند لازمه [[اعتقاد]] به [[بداء]] نسبت دادن [[جهل]] به [[خدا]] درباره [[مقدرات]] جدید است، درحالی که پذیرش بداء، به معنای [[پذیرفتن]] هیچ گونه [[تغییر]] و تبدّل در [[ذات خدا]] نبوده و نسبت [[نادانی]] یا [[ناتوانی]] به [[خداوند]] را نیز در پی ندارد.<ref> الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۴۱؛ المسائل العکبریه، ص۹۹ - ۱۰۰.</ref> خداوند از آغاز نسبت به مقدراتِ مشروط و عوض شدن آنها [[آگاه]] است؛ اما گاهی مشروط بودن آن را به [[پیامبران]] و اولیای خویش خبر میدهد و گاهی هم خبر نمیدهد و آنان گمان میکنند از مقدرات حتمی است.<ref>اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.</ref> برخی از [[دانشمندان]] که بداء را مربوط به امور [[تکوینی]] و [[نسخ]] را در [[امور تشریعی]] میدانند، گفتهاند همانگونه که نسخ [[احکام]] و [[شرایع]] [[حکمت]] دارد و مستلزم نسبت جهل به خدا نیست، بداء نیز چنین است | ماجرای [[ذبح حضرت اسماعیل]] {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ}} <ref>پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۰-۱۰۶.</ref>، افزایش مدت [[زمان]] [[ملاقات]] [[حضرت موسی]]{{ع}} با [[خدا]] از ۳۰ [[روز]] به ۴۰ روز {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref> و برداشته شدن [[عذاب]] [[قوم حضرت یونس]] {{متن قرآن|وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ}}<ref>«هر چند هر نشانهای برای آنان بیاید تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۹۷.</ref> نمونههایی از [[بداء]] در قرآناند.<ref> الالهیات، ص۵۹۰ - ۵۹۳.</ref> [[بداء]] از باورهای اختصاصی [[شیعه]] است و دیگر [[فِرَق]] [[مسلمان]] هر چند به آن تصریح نکرده و گاه با آن [[مخالفت]] نیز میکنند، ناخواسته به محتوای آن اعتراف داشتهاند. اثرگذاری [[توبه]]، [[دعا]] و [[عمل صالح]] در [[تغییر]] [[سرنوشت انسان]] از این قبیل است<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ الالهیات، ص۵۶۹ - ۵۸۱.</ref> و [[آیات]] فراوانی بر آن دلالت دارند. {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و (نیز) نوح را (یاد کن) هنگامی که پیش از آن (ما را) خواند و ما به او پاسخ دادیم پس، او و خانوادهاش را از بلای سترگ رهاندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}<ref>«و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> مهمترین اشکال [[مخالفان شیعه]] این است که [[گمان]] میکنند لازمه [[اعتقاد]] به [[بداء]] نسبت دادن [[جهل]] به [[خدا]] درباره [[مقدرات]] جدید است، درحالی که پذیرش بداء، به معنای [[پذیرفتن]] هیچ گونه [[تغییر]] و تبدّل در [[ذات خدا]] نبوده و نسبت [[نادانی]] یا [[ناتوانی]] به [[خداوند]] را نیز در پی ندارد.<ref> الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۴۱؛ المسائل العکبریه، ص۹۹ - ۱۰۰.</ref> خداوند از آغاز نسبت به مقدراتِ مشروط و عوض شدن آنها [[آگاه]] است؛ اما گاهی مشروط بودن آن را به [[پیامبران]] و اولیای خویش خبر میدهد و گاهی هم خبر نمیدهد و آنان گمان میکنند از مقدرات حتمی است.<ref>اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.</ref> برخی از [[دانشمندان]] که بداء را مربوط به امور [[تکوینی]] و [[نسخ]] را در [[امور تشریعی]] میدانند، گفتهاند همانگونه که نسخ [[احکام]] و [[شرایع]] [[حکمت]] دارد و مستلزم نسبت جهل به خدا نیست، بداء نیز چنین است<ref>اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.</ref> . | ||
'''[[عدل الهی]]:''' عدل الهی با توجه به اهمیت آن، از [[اصول عقاید]] و از مشخصات [[مذهب کلامی]] [[شیعه]] به شمار میرود. این موضوع، از [[اختلافات]] مهم دو گروه [[کلامی]] [[اشعری]] و معتزلی است. دیدگاه شیعه با دیدگاه [[معتزله]] هماهنگ است و این دو گروه در برابر [[اشاعره]]، "[[عدلیه]]" خوانده میشوند. نقطه اصلی [[اختلاف]] عدلیه و اشاعره به مسئله "[[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]" باز میگردد.<ref> کشف المراد، ص۳۰۳؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲ - ۵۴؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۹ - ۱۶۰.</ref> به [[اعتقاد]] [[اشاعره]]، [[افعال]] به ویژه [[افعال الهی]] به خودی خود و بدونِ بیان [[شرعی]] ([[کتاب و سنت]]) دارای [[حسن و قبح ذاتی]] نیستند، بلکه [[حسن و قبح]] آنها اعتباری و شرعی است و هر کاری را [[خداوند]] انجام یا به آن [[فرمان]] دهد، حَسَن و هرکاری را که انجام یا به آن فرمان ندهد [[قبیح]] است. | '''[[عدل الهی]]:''' عدل الهی با توجه به اهمیت آن، از [[اصول عقاید]] و از مشخصات [[مذهب کلامی]] [[شیعه]] به شمار میرود. این موضوع، از [[اختلافات]] مهم دو گروه [[کلامی]] [[اشعری]] و معتزلی است. دیدگاه شیعه با دیدگاه [[معتزله]] هماهنگ است و این دو گروه در برابر [[اشاعره]]، "[[عدلیه]]" خوانده میشوند. نقطه اصلی [[اختلاف]] عدلیه و اشاعره به مسئله "[[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]" باز میگردد.<ref> کشف المراد، ص۳۰۳؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲ - ۵۴؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۹ - ۱۶۰.</ref> به [[اعتقاد]] [[اشاعره]]، [[افعال]] به ویژه [[افعال الهی]] به خودی خود و بدونِ بیان [[شرعی]] ([[کتاب و سنت]]) دارای [[حسن و قبح ذاتی]] نیستند، بلکه [[حسن و قبح]] آنها اعتباری و شرعی است و هر کاری را [[خداوند]] انجام یا به آن [[فرمان]] دهد، حَسَن و هرکاری را که انجام یا به آن فرمان ندهد [[قبیح]] است. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۵۰: | ||
[[توحید]] در [[آفرینش]]، [[ربوبیت]] و [[الوهیت]] مهمترین شاخههای توحید افعالیاند. [[توحید]] در آفرینش یعنی [[آفریدگار]] همه هستی فقط خداست و هیچ کس و هیچ چیز [[شریک]] وی در آفرینش نیست. {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفرینندهای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.</ref> [[توحید در ربوبیت]] یعنی [[مالکیت]]، [[اختیار]]، [[تدبیر]] و اداره همه [[جهان هستی]] تنها به دست خداست و هیچ آفرینندهای بیاذن و [[اراده]] او نمیتواند در این زمینه دخالت کرده و اثرگذار باشد. [[شئون]] ربوبیت دو دستهاند: أ. [[ربوبیت تکوینی]] که شامل [[اداره امور]] همه موجودات و تأمین [[نیازمندی]] آنها به صورت [[تکوینی]] است. اغلب [[عقاید]] شرکآمیز در طول [[تاریخ]] در ربوبیت تکوینی بوده است و بسیاری از [[اقوام]] به ناحق [[باور]] داشتند که [[خداوند]] پس از [[آفرینش]]، [[تدبیر]] و [[اداره جهان]] یا بخشی از آن را به برخی از آفریدههای خود واگذارده است و [[جهان]]، رَبّها و کارگردانان گوناگون دارد. {{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.</ref> [[مشرکان]] [[عرب]] نیز [[فرشتگان]] را به ناحق [[دختران]] [[خدا]]، مقرّبِ درگاه وی و از کارگردانان جهان دانسته و [[بتها]] را به عنوان تندیسهای آنها و برای [[تقرب]] به آنان میپرستیدند و [[شفیع]] خود در نزد خدا میدانستند {{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند» سوره زمر، آیه ۳.</ref>، در حالی که واقعاً چنین نبود و اینگونه [[باورها]] فاقد هرگونه مستند [[وحیانی]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] بودند. | [[توحید]] در [[آفرینش]]، [[ربوبیت]] و [[الوهیت]] مهمترین شاخههای توحید افعالیاند. [[توحید]] در آفرینش یعنی [[آفریدگار]] همه هستی فقط خداست و هیچ کس و هیچ چیز [[شریک]] وی در آفرینش نیست. {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفرینندهای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.</ref> [[توحید در ربوبیت]] یعنی [[مالکیت]]، [[اختیار]]، [[تدبیر]] و اداره همه [[جهان هستی]] تنها به دست خداست و هیچ آفرینندهای بیاذن و [[اراده]] او نمیتواند در این زمینه دخالت کرده و اثرگذار باشد. [[شئون]] ربوبیت دو دستهاند: أ. [[ربوبیت تکوینی]] که شامل [[اداره امور]] همه موجودات و تأمین [[نیازمندی]] آنها به صورت [[تکوینی]] است. اغلب [[عقاید]] شرکآمیز در طول [[تاریخ]] در ربوبیت تکوینی بوده است و بسیاری از [[اقوام]] به ناحق [[باور]] داشتند که [[خداوند]] پس از [[آفرینش]]، [[تدبیر]] و [[اداره جهان]] یا بخشی از آن را به برخی از آفریدههای خود واگذارده است و [[جهان]]، رَبّها و کارگردانان گوناگون دارد. {{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.</ref> [[مشرکان]] [[عرب]] نیز [[فرشتگان]] را به ناحق [[دختران]] [[خدا]]، مقرّبِ درگاه وی و از کارگردانان جهان دانسته و [[بتها]] را به عنوان تندیسهای آنها و برای [[تقرب]] به آنان میپرستیدند و [[شفیع]] خود در نزد خدا میدانستند {{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند» سوره زمر، آیه ۳.</ref>، در حالی که واقعاً چنین نبود و اینگونه [[باورها]] فاقد هرگونه مستند [[وحیانی]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] بودند. | ||
[[توحید در ربوبیت]] تکوینی هرگز به معنای [[نفی]] وساطت در تدبیر جهان و [[شرک]] دانستن آن نیست، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی و خودسرانه دیگران است، برای همین، [[قرآن کریم]] [[زنده کردن]] پرندگان و [[مردگان]] و [[شفای بیماران]] را به [[حضرت عیسی]]{{ع}}نسبت میدهد و در عین [[حال]] با تکرار {{متن قرآن|بِإِذْنِي}} آن را با [[اراده]] و [[قدرت خدا]] میداند {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>؛ اما مسیحیتِ رایج با [[ادراک]] نادرست از این موضوع، این کارها را دلیل [[الوهیت عیسی]]{{ع}}پنداشته است؛ همچنین با پذیرش وساطت در [[تدبیر]] و برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]] | [[توحید در ربوبیت]] تکوینی هرگز به معنای [[نفی]] وساطت در تدبیر جهان و [[شرک]] دانستن آن نیست، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی و خودسرانه دیگران است، برای همین، [[قرآن کریم]] [[زنده کردن]] پرندگان و [[مردگان]] و [[شفای بیماران]] را به [[حضرت عیسی]]{{ع}}نسبت میدهد و در عین [[حال]] با تکرار {{متن قرآن|بِإِذْنِي}} آن را با [[اراده]] و [[قدرت خدا]] میداند {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>؛ اما مسیحیتِ رایج با [[ادراک]] نادرست از این موضوع، این کارها را دلیل [[الوهیت عیسی]]{{ع}}پنداشته است؛ همچنین با پذیرش وساطت در [[تدبیر]] و برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]]<ref>نک: اصول مذهب الشیعة الامامیه؛ عرض و نقد، ج۲، ص۶۲۳ - ۶۲۷.</ref>. | ||
[[اعتقاد شیعیان]] به [[ولایت تکوینی پیامبر]]{{صل}} و پیشوایانِ [[معصوم]] [[اهلبیت]]{{عم}}هرگز شرکآمیز و ناسازگار با [[توحید]] نیست. برپایه [[اعتقاد]] به [[ولایت تکوینی]]، [[خداوند]] براساس [[حکمت]] خویش، به برخی از [[بندگان]] برگزیده خویش [[قدرت]] [[تصرف در عالم]] [[طبیعت]] را داده است و آنان میتوانند بر خلاف [[قوانین]] عادی طبیعت کارهایی مانند [[زنده کردن]] [[مردگان]] و [[شفا دادن]] [[بیماران]] را انجام دهند. البته این قدرت [[خدادادی]] به [[حضرت عیسی]]{{ع}}، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[شیعه]] نیز اختصاص ندارد و درباره دیگران، حتی اشیای بیجان هم گزارش شده است: [[بنیاسرائیل]] بخشی از بدن گاو [[ذبح]] شده را به [[دستور خدا]] به بدن مرده زدند و او به [[قدرت خدا]] زنده شد. {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> چشمان نابینای [[حضرت یعقوب]]{{ع}}به وسیله [[پیراهن یوسف]]{{ع}} [[شفا]] یافت. {{متن قرآن|فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چون مژدهرسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۶.</ref> براین اساس و برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]]،<ref> اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۵۹۴ - ۵۹۹.</ref> [[اعتقاد شیعیان]] به [[شفابخش]] بودن [[پیشوایان معصوم]] و [[تربت امام حسین]]{{ع}} که با [[اذن]] و قدرت خدا انجام میگیرد با [[توحید]] هیچ منافاتی ندارد. | [[اعتقاد شیعیان]] به [[ولایت تکوینی پیامبر]]{{صل}} و پیشوایانِ [[معصوم]] [[اهلبیت]]{{عم}}هرگز شرکآمیز و ناسازگار با [[توحید]] نیست. برپایه [[اعتقاد]] به [[ولایت تکوینی]]، [[خداوند]] براساس [[حکمت]] خویش، به برخی از [[بندگان]] برگزیده خویش [[قدرت]] [[تصرف در عالم]] [[طبیعت]] را داده است و آنان میتوانند بر خلاف [[قوانین]] عادی طبیعت کارهایی مانند [[زنده کردن]] [[مردگان]] و [[شفا دادن]] [[بیماران]] را انجام دهند. البته این قدرت [[خدادادی]] به [[حضرت عیسی]]{{ع}}، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[شیعه]] نیز اختصاص ندارد و درباره دیگران، حتی اشیای بیجان هم گزارش شده است: [[بنیاسرائیل]] بخشی از بدن گاو [[ذبح]] شده را به [[دستور خدا]] به بدن مرده زدند و او به [[قدرت خدا]] زنده شد. {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> چشمان نابینای [[حضرت یعقوب]]{{ع}}به وسیله [[پیراهن یوسف]]{{ع}} [[شفا]] یافت. {{متن قرآن|فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چون مژدهرسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۶.</ref> براین اساس و برخلاف [[پندار]] [[وهابیان]]،<ref> اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۵۹۴ - ۵۹۹.</ref> [[اعتقاد شیعیان]] به [[شفابخش]] بودن [[پیشوایان معصوم]] و [[تربت امام حسین]]{{ع}} که با [[اذن]] و قدرت خدا انجام میگیرد با [[توحید]] هیچ منافاتی ندارد. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۴: | ||
همچنین برخلاف [[اندیشه]] فرقههایی مانند [[خوارج]]، [[توحید در حاکمیت]] منافاتی با آن ندارد که [[خداوند]] [[بندگان]] برگزیده خود را به عنوان "[[حاکم]]" و "[[ولیّ]]" [[مردم]] [[نصب]] کند و [[منصب حکومت]] را به آنان دهد؛ برای نمونه، [[قرآن]] از [[تفویض]] این [[مقام]] به [[داوود]]{{ع}} خبر میدهد {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، چون [[تدبیر امور]] [[جامعه]] و [[اجرای قوانین]] نیازمند برقراری ارتباط مادی و طبیعی با مردم است و چنین ارتباطی از سوی [[خدا]] امکان ندارد و باید همواره گروهی از مردم براساس چارچوب و [[موازین شرعی]] به [[تأسیس حکومت]] و [[تعیین حاکم]] اقدام کنند. | همچنین برخلاف [[اندیشه]] فرقههایی مانند [[خوارج]]، [[توحید در حاکمیت]] منافاتی با آن ندارد که [[خداوند]] [[بندگان]] برگزیده خود را به عنوان "[[حاکم]]" و "[[ولیّ]]" [[مردم]] [[نصب]] کند و [[منصب حکومت]] را به آنان دهد؛ برای نمونه، [[قرآن]] از [[تفویض]] این [[مقام]] به [[داوود]]{{ع}} خبر میدهد {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، چون [[تدبیر امور]] [[جامعه]] و [[اجرای قوانین]] نیازمند برقراری ارتباط مادی و طبیعی با مردم است و چنین ارتباطی از سوی [[خدا]] امکان ندارد و باید همواره گروهی از مردم براساس چارچوب و [[موازین شرعی]] به [[تأسیس حکومت]] و [[تعیین حاکم]] اقدام کنند. | ||
نتیجه [[توحید ذاتی]] و افعالی، [[توحید در الوهیت]] است؛ یعنی با توجه به [[یگانگی]] [[اللّه]] در ذات، صفات و [[افعال]]، کسی جز او شایسته [[پرستش]] و [[معبود]] شدن نیست. توحید در الوهیت حد نصاب [[توحید]] است و کسی که آن یا یکی از مراتب پیش از آن را قبول نداشته باشد در دایره [[مشرکان]] قرار میگیرد و [[اهل]] توحید و [[رستگاری]] نخواهد بود،<ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۵۴ - ۵۵.</ref> برای همین، توحید در الوهیت [[شعار]] اساسی [[اسلام]] است: {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}}<ref>«پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ}}<ref>«آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | نتیجه [[توحید ذاتی]] و افعالی، [[توحید در الوهیت]] است؛ یعنی با توجه به [[یگانگی]] [[اللّه]] در ذات، صفات و [[افعال]]، کسی جز او شایسته [[پرستش]] و [[معبود]] شدن نیست. توحید در الوهیت حد نصاب [[توحید]] است و کسی که آن یا یکی از مراتب پیش از آن را قبول نداشته باشد در دایره [[مشرکان]] قرار میگیرد و [[اهل]] توحید و [[رستگاری]] نخواهد بود،<ref>معارف قرآن، ج۳۱، ص۵۴ - ۵۵.</ref> برای همین، توحید در الوهیت [[شعار]] اساسی [[اسلام]] است: {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}}<ref>«پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ}}<ref>«آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ۶۵۴ ـ ۶۶۱.</ref> | ||
== [[توحید عملی]] == | == [[توحید عملی]] == | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۸۱: | ||
به [[اعتقاد شیعه]]، [[حق]] شفاعت در اصل فقط از آنِ خداست {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمانها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره زمر، آیه ۴۴.</ref> و تنها کسانی میتوانند شفاعت کنند که [[خداوند]] این [[حق]] را به آنان داده است. {{متن قرآن|لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا}}<ref>«اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.</ref> از سوی دیگر، خداوند حق شفاعت را فقط به [[برگزیدگان]] و مقربانی چون [[فرشتگان]] {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى}}<ref>«و بسا فرشتههایی در آسمانهاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمیآید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.</ref>، موحدانِ [[آگاه]] به کار [[شفاعت]] شوندگان {{متن قرآن|وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) میخوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.</ref>، [[پیامبران]]، [[قرآن]]، [[اهلبیت]]{{عم}} و [[مؤمنان]] میدهد و آنها نیز فقط براساس ضوابط تعیین شده از سوی [[خدا]] و نه به دلخواه خویش میتوانند شفاعت کنند. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آینده و گذشته آنان را میداند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمیکنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.</ref> آنچه در قرآن [[نفی]] و [[شرک]] خوانده شده، [[اعتقاد]] به شفاعتِ استقلالی است. {{متن قرآن|وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمیآید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمیگردد و از او جایگزینی گرفته نمیشود و آنان یاری نخواهند شد» سوره بقره، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> | به [[اعتقاد شیعه]]، [[حق]] شفاعت در اصل فقط از آنِ خداست {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمانها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره زمر، آیه ۴۴.</ref> و تنها کسانی میتوانند شفاعت کنند که [[خداوند]] این [[حق]] را به آنان داده است. {{متن قرآن|لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا}}<ref>«اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.</ref> از سوی دیگر، خداوند حق شفاعت را فقط به [[برگزیدگان]] و مقربانی چون [[فرشتگان]] {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى}}<ref>«و بسا فرشتههایی در آسمانهاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمیآید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.</ref>، موحدانِ [[آگاه]] به کار [[شفاعت]] شوندگان {{متن قرآن|وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) میخوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.</ref>، [[پیامبران]]، [[قرآن]]، [[اهلبیت]]{{عم}} و [[مؤمنان]] میدهد و آنها نیز فقط براساس ضوابط تعیین شده از سوی [[خدا]] و نه به دلخواه خویش میتوانند شفاعت کنند. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آینده و گذشته آنان را میداند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمیکنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.</ref> آنچه در قرآن [[نفی]] و [[شرک]] خوانده شده، [[اعتقاد]] به شفاعتِ استقلالی است. {{متن قرآن|وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری برنمیآید و از کسی میانجیگری پذیرفته نمیگردد و از او جایگزینی گرفته نمیشود و آنان یاری نخواهند شد» سوره بقره، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> | ||
شاخه دیگر [[توحید عملی]]، [[توحید در اطاعت]] است؛ یعنی [[انسان]] فقط باید [[فرمانبردار]] فرمانهای [[خدا]] باشد و نباید [[اطاعت]] کسی در عرض [[اطاعت خدا]] قرار گیرد. زیربنای توحید در اطاعت، [[توحید در تشریع]] و [[حاکمیت]] است. روشن است که [[اطاعت از پیامبران]] و دیگر [[پیشوایان معصوم]] چون در طول اطاعت خدا و با [[اذن الهی]] است، با توحید در اطاعت منافات ندارد، برای همین، [[خداوند]] به آن [[فرمان]] داده و آن را اطاعت خویش خوانده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>،{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>، چنانکه [[اطاعت]] بیچون و چرای [[یهود]] و [[نصارا]] از [[احبار]] و [[راهبان]] را به سبب اینکه برخلاف [[فرمان خدا]] بود نوعی [[شرک در عبادت]] معرفی کرده است. {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref> احبار و راهبان بیاذن [[الهی]] و برخلاف [[تعالیم]] [[خدا]] به [[حرمت]] و حلیّت [[حکم]] میدادند و [[مردم]] نیز از آنان [[پیروی]] میکردند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۳۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۶۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | شاخه دیگر [[توحید عملی]]، [[توحید در اطاعت]] است؛ یعنی [[انسان]] فقط باید [[فرمانبردار]] فرمانهای [[خدا]] باشد و نباید [[اطاعت]] کسی در عرض [[اطاعت خدا]] قرار گیرد. زیربنای توحید در اطاعت، [[توحید در تشریع]] و [[حاکمیت]] است. روشن است که [[اطاعت از پیامبران]] و دیگر [[پیشوایان معصوم]] چون در طول اطاعت خدا و با [[اذن الهی]] است، با توحید در اطاعت منافات ندارد، برای همین، [[خداوند]] به آن [[فرمان]] داده و آن را اطاعت خویش خوانده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>،{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>، چنانکه [[اطاعت]] بیچون و چرای [[یهود]] و [[نصارا]] از [[احبار]] و [[راهبان]] را به سبب اینکه برخلاف [[فرمان خدا]] بود نوعی [[شرک در عبادت]] معرفی کرده است. {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref> احبار و راهبان بیاذن [[الهی]] و برخلاف [[تعالیم]] [[خدا]] به [[حرمت]] و حلیّت [[حکم]] میدادند و [[مردم]] نیز از آنان [[پیروی]] میکردند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۳۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۶۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۶۱ ـ ۶۶۴.</ref> | ||
== [[نبوت]] == | == [[نبوت]] == | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۵: | ||
همچنین [[قرآن کریم]]، [[اطاعت از پیامبران]] را به صورت مطلق لازم دانسته {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا}}<ref>«آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.</ref> و [[اطاعت]] مطلق از آنان در صورتی درست است که با [[اطاعت خدا]] ناسازگار نباشد وگرنه دستور اطاعت مطلق از [[خداوند]] در کنار اطاعت مطلق از کسانی که در معرض [[گناه]] و گمراهی باشند تناقضآمیز خواهد بود. | همچنین [[قرآن کریم]]، [[اطاعت از پیامبران]] را به صورت مطلق لازم دانسته {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا}}<ref>«آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.</ref> و [[اطاعت]] مطلق از آنان در صورتی درست است که با [[اطاعت خدا]] ناسازگار نباشد وگرنه دستور اطاعت مطلق از [[خداوند]] در کنار اطاعت مطلق از کسانی که در معرض [[گناه]] و گمراهی باشند تناقضآمیز خواهد بود. | ||
[[شیعیان]] همچنین در زمینه [[عصمت پیامبران]] به چالشهای پیش روی آن پاسخ گفتهاند. بخشی از این چالشها با استناد به ظاهر برخی [[آیات قرآن کریم]] از همان سده نخست [[اسلامی]] مطرح بوده است. پاسخها و نقدهای [[شیعیان]] در ذیل [[آیات]] مربوط به چشم میخورد. [[احتجاج امام]] [[رضا]]{{ع}} از معروفترین نمونهها در این زمینه است: در مجلس مناظرهای که [[مأمون عباسی]] تشکیل داده بود، [[علی بن محمد]] بن جَهْم، [[عقیده]] [[امام رضا]]{{ع}} را درباره [[عصمت انبیا]]{{عم}} پرسید. هنگامی که آن حضرت بر [[معصوم]] بودن آنان تأکید کرد، ابنجهم با اشاره به آیاتی از [[قرآن کریم]] که براساس ظاهر آنها، برخی [[پیامبران]] دچار [[لغزش]] و [[خطا]] شدهاند، نظر [[امام]]{{ع}}را در این باره جویا شد. امام رضا{{ع}} ضمن تخطئه برداشت وی از آیات یادشده، با استناد به [[قرآن]] فرمود: [[تفسیر]] درست [[کتاب خدا]] را فقط [[راسخان در علم]] میدانند {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>؛ آنگاه با بیان معنای درست آیات، [[ثابت]] کرد که آیات مورد استناد، با عصمت انبیا ناسازگار نیستند. در این [[مناظره]]، مواردی پاسخ داده شدهاند؛ مانند [[نافرمانی]] [[آدم]]{{ع}} و خوردن از [[شجره ممنوعه]]، [[پندار]] [[پرستش]] [[اجرام آسمانی]] به وسیله ابراهیم{{ع}}، داستان داوود [[نبی]]{{ع}}و [[زن]] اوریا، ماجرای ترک محل [[تبلیغ]] از سوی [[حضرت یونس]]{{ع}} و [[ازدواج پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[زینب]] دختر جَحْش که با استناد به [[آیات]] مربوط به آنها به عنوان چالشهای [[عصمت پیامبران]] یاد شدهاند.<ref> الامالی، صدوق، ص۱۵۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۴۴۶.</ref> این ماجراها و همانند آنها در [[تفاسیر]] [[اسلامی]] بازتابی گسترده یافتهاند. بخش دیگر چالشها درباره عصمت پیامبران در پی ورود [[اسرائیلیات]] به تفاسیر و اثرگذاری آنها بر [[تفسیر]] بخشی از آیات مربوط به [[پیامبران]] پدید آمده است. هر چند بخشی از [[مفسران اهلسنت]] نیز به نقد این اسرائیلیات پرداختهاند، [[مفسران شیعه]] با توجه به [[اعتقاد]] حداکثری درباره عصمت پیامبران در صف مقدم مدافعان قرار دارند و تلاش بیشتری کردهاند | [[شیعیان]] همچنین در زمینه [[عصمت پیامبران]] به چالشهای پیش روی آن پاسخ گفتهاند. بخشی از این چالشها با استناد به ظاهر برخی [[آیات قرآن کریم]] از همان سده نخست [[اسلامی]] مطرح بوده است. پاسخها و نقدهای [[شیعیان]] در ذیل [[آیات]] مربوط به چشم میخورد. [[احتجاج امام]] [[رضا]]{{ع}} از معروفترین نمونهها در این زمینه است: در مجلس مناظرهای که [[مأمون عباسی]] تشکیل داده بود، [[علی بن محمد]] بن جَهْم، [[عقیده]] [[امام رضا]]{{ع}} را درباره [[عصمت انبیا]]{{عم}} پرسید. هنگامی که آن حضرت بر [[معصوم]] بودن آنان تأکید کرد، ابنجهم با اشاره به آیاتی از [[قرآن کریم]] که براساس ظاهر آنها، برخی [[پیامبران]] دچار [[لغزش]] و [[خطا]] شدهاند، نظر [[امام]]{{ع}}را در این باره جویا شد. امام رضا{{ع}} ضمن تخطئه برداشت وی از آیات یادشده، با استناد به [[قرآن]] فرمود: [[تفسیر]] درست [[کتاب خدا]] را فقط [[راسخان در علم]] میدانند {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>؛ آنگاه با بیان معنای درست آیات، [[ثابت]] کرد که آیات مورد استناد، با عصمت انبیا ناسازگار نیستند. در این [[مناظره]]، مواردی پاسخ داده شدهاند؛ مانند [[نافرمانی]] [[آدم]]{{ع}} و خوردن از [[شجره ممنوعه]]، [[پندار]] [[پرستش]] [[اجرام آسمانی]] به وسیله ابراهیم{{ع}}، داستان داوود [[نبی]]{{ع}}و [[زن]] اوریا، ماجرای ترک محل [[تبلیغ]] از سوی [[حضرت یونس]]{{ع}} و [[ازدواج پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[زینب]] دختر جَحْش که با استناد به [[آیات]] مربوط به آنها به عنوان چالشهای [[عصمت پیامبران]] یاد شدهاند.<ref> الامالی، صدوق، ص۱۵۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۴۴۶.</ref> این ماجراها و همانند آنها در [[تفاسیر]] [[اسلامی]] بازتابی گسترده یافتهاند. بخش دیگر چالشها درباره عصمت پیامبران در پی ورود [[اسرائیلیات]] به تفاسیر و اثرگذاری آنها بر [[تفسیر]] بخشی از آیات مربوط به [[پیامبران]] پدید آمده است. هر چند بخشی از [[مفسران اهلسنت]] نیز به نقد این اسرائیلیات پرداختهاند، [[مفسران شیعه]] با توجه به [[اعتقاد]] حداکثری درباره عصمت پیامبران در صف مقدم مدافعان قرار دارند و تلاش بیشتری کردهاند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۶۴ ـ ۶۶۶.</ref>. | ||
==[[امامت]] == | ==[[امامت]] == | ||
در اصطلاحِ [[کلام اسلامی]]، امامت به معنای [[جانشین پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[اداره جامعه اسلامی]] است.<ref>شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ التعریفات، ص۱۶.</ref> [[انتصابی]] یا انتخابی بودن، ویژگیها و گستره [[وظایف امام]] مورد [[اختلاف]] است. از دیدگاه [[شیعه]]، امامت به معنای [[پیشوایی]] و [[ریاست فراگیر]] بر [[جامعه اسلامی]] در همه [[امور دینی]] و [[دنیایی]] است<ref>شیعه در اسلام، ص۱۰۹ - ۱۲۴؛ مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۱ - ۸۵۴، «امامت»؛ آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> و [[امام]] حتماً باید دارای سه ویژگی [[نصب الهی]]، [[علم خدادادی]] و [[عصمت]] باشد.<ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> افزون بر این موارد، [[شیعیان]] درباره [[ضرورت امام معصوم]]، [[نصب امام علی]]{{ع}}، عصمت و [[علم امام]] و [[وجود امام مهدی]] نیز دیدگاه ویژهای دارند که به ترتیب بررسی میشوند<ref>علی اسدی|اسدی، | در اصطلاحِ [[کلام اسلامی]]، امامت به معنای [[جانشین پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[اداره جامعه اسلامی]] است.<ref>شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ التعریفات، ص۱۶.</ref> [[انتصابی]] یا انتخابی بودن، ویژگیها و گستره [[وظایف امام]] مورد [[اختلاف]] است. از دیدگاه [[شیعه]]، امامت به معنای [[پیشوایی]] و [[ریاست فراگیر]] بر [[جامعه اسلامی]] در همه [[امور دینی]] و [[دنیایی]] است<ref>شیعه در اسلام، ص۱۰۹ - ۱۲۴؛ مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۱ - ۸۵۴، «امامت»؛ آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> و [[امام]] حتماً باید دارای سه ویژگی [[نصب الهی]]، [[علم خدادادی]] و [[عصمت]] باشد.<ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> افزون بر این موارد، [[شیعیان]] درباره [[ضرورت امام معصوم]]، [[نصب امام علی]]{{ع}}، عصمت و [[علم امام]] و [[وجود امام مهدی]] نیز دیدگاه ویژهای دارند که به ترتیب بررسی میشوند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۶۶.</ref>: | ||
=== ضرورت امام معصوم === | === ضرورت امام معصوم === | ||
[[استدلال]] شیعه در بیان [[ضرورت]] وجود امامِ [[معصوم]] و [[لزوم]] ویژگیهای سهگانه او ترکیبی از مبانی [[عقلی]] و [[قرآنی]] دارد. با توجه به [[حکیم]] بودن [[خداوند]]، [[آفرینش]] همه موجودات از جمله [[انسان]] کاملاً هدفمند است و تحقق هدفِ آفرینشِ انسان در گروِ [[هدایت وحیانی]] اوست. {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref>«گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو میفرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگیها در آورد و بیگمان خداوند به شما مهربانی بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۹.</ref>، برای همین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را فرستاد تا افزون بر [[تبلیغ]]، تبیین و [[ترویج دین]] و [[مبارزه]] با [[باورها]] و [[ارزشها]] و دیگر نمودهای [[کفر]] و [[شرک]]، انسانهای مستعد را [[تربیت]] کرده و در صورت فراهم بودنِ شرایط، [[قوانین]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[دین]] را [[اجرا]] کنند. از آنجا که [[دین اسلام]]، همگانی و [[جاودانه]] است {{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> و پس از [[پیامبر اکرم]]، [[پیامبر]] دیگری نخواهد آمد {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>، [[ختم نبوت]] در صورتی با [[حکمت]] [[بعثت انبیا]] سازگار خواهد بود که [[آخرین دین الهی]] پاسخگوی همه [[نیازهای انسان]] باشد و بدون [[تحریف]] تا [[پایان جهان]] بماند. [[مصونیت قرآن از تحریف]]، تضمین شده است {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>؛ اما همه [[احکام]] و [[معارف]] از [[ظاهر آیات]] [[قرآن]] به دست نمیآیند و معمولاً قرآن هم در صدد بیان تفصیلی جزئیات احکام و معارف نیست و [[تعلیم]] و تببین آن را بر عهده [[پیامبر]]{{صل}} نهاده است {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> تا وی با [[برخورداری از علم الهی]] (به جز [[وحی قرآنی]]) آنها را برای [[مردم]] بیان کند؛ اما محدود بودن و شرایط دشوار دوران [[رسالت]] [[فرصت]] نداد که آن حضرت همه احکام و [[معارف الهی]] مورد نیاز برای عموم مردم را بیان کند. همان اندازه هم که برای [[اصحاب]] بیان کرد ضمانتی برای در [[امان]] ماندن از [[تحریف]] و [[فراموشی]] نداشت؛ به گونهای که حتی درباره چگونگی [[وضو]] گرفتن آن حضرت [[اختلاف]] شد. وقتی آموزهای که بیش از دو دهه، هر [[روز]] چندین بار پیش چشم [[مردم]] انجام میگرفت و هر روز مورد نیاز آنها بود و انگیزه چندانی هم برای [[تغییر]] و تحریف عمدی آن نبود چنین در معرض اختلاف باشد، خطر [[اشتباه]] در نقل و تحریف آگاهانه درباره آموزههای دقیق و پیچیده، به ویژه آموزههایی که با [[منافع]] و [[خواهشهای نفسانی]] افراد و گروهها همخوانی ندارد به مراتب بیشتر خواهد بود.<ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> آمدن نام صدها تن از [[دروغپردازان]] و [[جعلکنندگان حدیث]] و نیز وجود [[احادیث جعلی]] در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] مؤید این معناست.<ref>برای نمونه: الغدیر، ج۵، ص۲۸۰ به بعد.</ref> با توجه به این نکات، [[دین اسلام]] زمانی میتواند پاسخگوی پرسشهای همه [[بشر]] تا [[پایان جهان]] باشد که در متن آن برای تأمین این نیاز و دیگر [[مصالح ضروری]] [[جامعه]] که پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در معرض خطر قرار میگرفت راهی [[پیشبینی]] شده باشد. این راه، همان [[نصب]] [[جانشین]] شایسته برای [[رسول]] خداست؛ [[جانشینی]] که افزون بر [[نصب الهی]] باید دارای دو ویژگی مهم [[علم خدادادی]] و [[عصمت]] نیز باشد؛<ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> اما [[اهلسنت]] هیچ یک از ویژگیهای یادشده را برای [[خلفا]] قائل نیستند و مواردی از [[لغزشها]]، [[اشتباهات]] و [[ناتوانی]] [[خلفای سهگانه]] در [[پاسخگویی]] به پرسشهای مردم را در منابع معتبر خود آوردهاند.<ref>السنن الکبری، ج۷، ص۲۳۳؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | [[استدلال]] شیعه در بیان [[ضرورت]] وجود امامِ [[معصوم]] و [[لزوم]] ویژگیهای سهگانه او ترکیبی از مبانی [[عقلی]] و [[قرآنی]] دارد. با توجه به [[حکیم]] بودن [[خداوند]]، [[آفرینش]] همه موجودات از جمله [[انسان]] کاملاً هدفمند است و تحقق هدفِ آفرینشِ انسان در گروِ [[هدایت وحیانی]] اوست. {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref>«گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو میفرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگیها در آورد و بیگمان خداوند به شما مهربانی بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۹.</ref>، برای همین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را فرستاد تا افزون بر [[تبلیغ]]، تبیین و [[ترویج دین]] و [[مبارزه]] با [[باورها]] و [[ارزشها]] و دیگر نمودهای [[کفر]] و [[شرک]]، انسانهای مستعد را [[تربیت]] کرده و در صورت فراهم بودنِ شرایط، [[قوانین]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[دین]] را [[اجرا]] کنند. از آنجا که [[دین اسلام]]، همگانی و [[جاودانه]] است {{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> و پس از [[پیامبر اکرم]]، [[پیامبر]] دیگری نخواهد آمد {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>، [[ختم نبوت]] در صورتی با [[حکمت]] [[بعثت انبیا]] سازگار خواهد بود که [[آخرین دین الهی]] پاسخگوی همه [[نیازهای انسان]] باشد و بدون [[تحریف]] تا [[پایان جهان]] بماند. [[مصونیت قرآن از تحریف]]، تضمین شده است {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>؛ اما همه [[احکام]] و [[معارف]] از [[ظاهر آیات]] [[قرآن]] به دست نمیآیند و معمولاً قرآن هم در صدد بیان تفصیلی جزئیات احکام و معارف نیست و [[تعلیم]] و تببین آن را بر عهده [[پیامبر]]{{صل}} نهاده است {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> تا وی با [[برخورداری از علم الهی]] (به جز [[وحی قرآنی]]) آنها را برای [[مردم]] بیان کند؛ اما محدود بودن و شرایط دشوار دوران [[رسالت]] [[فرصت]] نداد که آن حضرت همه احکام و [[معارف الهی]] مورد نیاز برای عموم مردم را بیان کند. همان اندازه هم که برای [[اصحاب]] بیان کرد ضمانتی برای در [[امان]] ماندن از [[تحریف]] و [[فراموشی]] نداشت؛ به گونهای که حتی درباره چگونگی [[وضو]] گرفتن آن حضرت [[اختلاف]] شد. وقتی آموزهای که بیش از دو دهه، هر [[روز]] چندین بار پیش چشم [[مردم]] انجام میگرفت و هر روز مورد نیاز آنها بود و انگیزه چندانی هم برای [[تغییر]] و تحریف عمدی آن نبود چنین در معرض اختلاف باشد، خطر [[اشتباه]] در نقل و تحریف آگاهانه درباره آموزههای دقیق و پیچیده، به ویژه آموزههایی که با [[منافع]] و [[خواهشهای نفسانی]] افراد و گروهها همخوانی ندارد به مراتب بیشتر خواهد بود.<ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> آمدن نام صدها تن از [[دروغپردازان]] و [[جعلکنندگان حدیث]] و نیز وجود [[احادیث جعلی]] در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] مؤید این معناست.<ref>برای نمونه: الغدیر، ج۵، ص۲۸۰ به بعد.</ref> با توجه به این نکات، [[دین اسلام]] زمانی میتواند پاسخگوی پرسشهای همه [[بشر]] تا [[پایان جهان]] باشد که در متن آن برای تأمین این نیاز و دیگر [[مصالح ضروری]] [[جامعه]] که پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در معرض خطر قرار میگرفت راهی [[پیشبینی]] شده باشد. این راه، همان [[نصب]] [[جانشین]] شایسته برای [[رسول]] خداست؛ [[جانشینی]] که افزون بر [[نصب الهی]] باید دارای دو ویژگی مهم [[علم خدادادی]] و [[عصمت]] نیز باشد؛<ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۴۰ - ۱۴۲.</ref> اما [[اهلسنت]] هیچ یک از ویژگیهای یادشده را برای [[خلفا]] قائل نیستند و مواردی از [[لغزشها]]، [[اشتباهات]] و [[ناتوانی]] [[خلفای سهگانه]] در [[پاسخگویی]] به پرسشهای مردم را در منابع معتبر خود آوردهاند.<ref>السنن الکبری، ج۷، ص۲۳۳؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۶۶ ـ ۶۶۷.</ref> | ||
=== تعیین امام علی{{ع}} برای [[امامت]] === | === تعیین امام علی{{ع}} برای [[امامت]] === | ||
به [[عقیده]] اهلسنت، [[پیامبر اکرم]]{{صل}}کسی را برای جانشینی و امامت پس از خود نصب نکرد و این کار را بر عهده [[مسلمانان]] نهاد؛ اما [[شیعیان]] بر این باورند که آن حضرت، [[امام علی]]{{ع}}را به [[فرمان خداوند]] به امامت و جانشینی پس از خود برگزید.<ref>الشافی فی الامامه، ج۱، ص۸۵.</ref> در این باره به [[آیات]] و نیز [[روایات]] فراوانی که [[شیعه]] و [[سنی]] در [[تفسیر]] آنها گزارش کردهاند استناد میشود. بخشی از [[آیه]] {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، موسوم به "[[آیه اکمال]]" از این جمله است. علمای شیعه<ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۳۲۱؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۹؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص۱۳.</ref> با استناد به [[روایات اهلبیت]]{{عم}} <ref>الکافی، ج۸، ص۲۲؛ الامالی، صدوق، ص۳۵۶؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۲.</ref> و نیز شماری از علمای [[اهلسنت]] <ref>الدر المنثور، ج۳، ص۱۹؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۲ - ۲۰۳.</ref> براین باورند که این آیه هنگام بازگشت از [[حجهالوداع]] و چند ماه پیش از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[غدیرخم]] نازل شد و پس از اشاره به [[ناامیدی]] [[کافران]] از آسیبپذیری [[اسلام]] تأکید میکند که امروز [[دین]] شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم. با توجه به [[روایات]] فراوانی که درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] وارد شدهاند، این "اِکمال و اِتمام" که با ناامیدی کافران توأم بوده با [[نصب]] [[جانشین]] برای [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] تحقق یافته است؛ زیرا دشمنان اسلام میپنداشتند پس از رحلت پیامبر اکرم، به ویژه با توجه به اینکه فرزند پسری نداشت، اسلام [[بیسرپرست]] بماند و از بین برود؛ اما با نصب جانشین برای وی [[امید]] آنان بر باد رفت. | به [[عقیده]] اهلسنت، [[پیامبر اکرم]]{{صل}}کسی را برای جانشینی و امامت پس از خود نصب نکرد و این کار را بر عهده [[مسلمانان]] نهاد؛ اما [[شیعیان]] بر این باورند که آن حضرت، [[امام علی]]{{ع}}را به [[فرمان خداوند]] به امامت و جانشینی پس از خود برگزید.<ref>الشافی فی الامامه، ج۱، ص۸۵.</ref> در این باره به [[آیات]] و نیز [[روایات]] فراوانی که [[شیعه]] و [[سنی]] در [[تفسیر]] آنها گزارش کردهاند استناد میشود. بخشی از [[آیه]] {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، موسوم به "[[آیه اکمال]]" از این جمله است. علمای شیعه<ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۳۲۱؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۹؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص۱۳.</ref> با استناد به [[روایات اهلبیت]]{{عم}} <ref>الکافی، ج۸، ص۲۲؛ الامالی، صدوق، ص۳۵۶؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۲.</ref> و نیز شماری از علمای [[اهلسنت]] <ref>الدر المنثور، ج۳، ص۱۹؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۲ - ۲۰۳.</ref> براین باورند که این آیه هنگام بازگشت از [[حجهالوداع]] و چند ماه پیش از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[غدیرخم]] نازل شد و پس از اشاره به [[ناامیدی]] [[کافران]] از آسیبپذیری [[اسلام]] تأکید میکند که امروز [[دین]] شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم. با توجه به [[روایات]] فراوانی که درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] وارد شدهاند، این "اِکمال و اِتمام" که با ناامیدی کافران توأم بوده با [[نصب]] [[جانشین]] برای [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] تحقق یافته است؛ زیرا دشمنان اسلام میپنداشتند پس از رحلت پیامبر اکرم، به ویژه با توجه به اینکه فرزند پسری نداشت، اسلام [[بیسرپرست]] بماند و از بین برود؛ اما با نصب جانشین برای وی [[امید]] آنان بر باد رفت. | ||
پیامبر{{صل}} همه حجگزاران را در [[غدیر خم]] گرد آورد و ضمن ایراد خطبهای مبسوط دست علی{{ع}}را بالا برد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}. سپس همه حاضران با وی [[بیعت]] کردند. بر اساس روایتی، [[ابوبکر]] و [[عمر]] از جای برخاسته و پرسیدند: آیا این [[ولایت]] مخصوص علی{{ع}} است؟ پیامبر فرمود: مخصوص علی و اوصیای من تا [[روز قیامت]] است و چون درباره اوصیای وی پرسیدند، به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] و نُه نفر از [[فرزندان امام حسین]]{{ع}}اشاره کرد. براساس روایات، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قبلاً [[مأمور]] شده بود [[امامت علی]]{{ع}}را رسماً اعلام کند؛ اما از [[بیم]] [[سرپیچی]] [[مردم]] و حمل آن بر نظر شخصی، وی در پی فرصتی مناسب بود تا زمینه این کار فراهم شود، تا اینکه آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> نازل شد و به پیامبر مژده داده شد که از پیامدهای آن مصون خواهد ماند. [[علمای شیعه]] <ref> الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۳۳.</ref> و بسیاری از [[اهلسنت]] <ref>اسباب النزول، ص۲۰۴ - ۲۰۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷.</ref> [[نزول]] این [[آیه]] را نیز هنگام بازگشت از [[حجهالوداع]] در منطقه "[[غدیر]]" و درباره [[اعلان]] [[جانشینی امام علی]]{{ع}} دانستهاند. البته در این [[روز]] [[امامت علی]]{{ع}} به صورت رسمی اعلام و برای آن [[بیعت]] گرفته شد و گرنه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها به صورتهای گوناگون در دوران [[رسالت]]، [[جانشینی علی]]{{ع}} را گوشزد کرده بود؛ از جمله در همان سالهای آغازین [[بعثت]]، هنگامی که آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد؛<ref> مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.</ref> همچنین هنگامی که آیه [[اولواالامر]] نازل شد و [[اطاعت]] کسانی با عنوان {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} را به گونه مطلق [[واجب]] کرد و همسنگ [[اطاعت پیامبر]] قرار داد {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[جابر بن عبداللّه انصاری]] درباره [[هویت]] آنان پرسید و [[پیامبر]]{{صل}}آنها را خلفای خود و [[پیشوایان]] [[مردم]] پس از خویش خواند که نخستینِ آنها علی{{ع}}است و پس از وی ۱۱ [[امام]] [[معصوم]] [[شیعه]] را ذکر کرد.<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.</ref> [[آیه ولایت]] نیز از [[آیات]] مورد استناد است. براساس این آیه، "ولیِّ" [[مؤمنان]] فقط [[خدا]]، پیامبر و مؤمنانی هستند که [[نماز]] را بر پاداشته و در [[رکوع]] [[زکات]] میدهند: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> برپایه روایتهای فراوان [[شیعه]] <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۴ - ۳۲۵؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ الامالی، صدوق، ص۱۸۶.</ref> و [[سنی]]،<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۶.</ref> پس از آنکه [[امام علی]]{{ع}}در [[رکوع]] [[نماز]]، [[انگشتر]] خود را به نیازمند داد، این [[آیه]] در [[شأن]] وی نازل شد. [[علمای شیعه]] "[[ولیّ]]" را به معنای [[سرپرست]] و [[صاحب اختیار]] گرفتهاند؛ [[ولایتی]] که فقط از آنِ [[خدا]]، [[پیامبر]] و [[امیرمؤمنان]] امام علی{{ع}}است. مستند دیگر، [[آیه تبلیغ]] است که براساس آن [[خداوند]] از پیامبر خواست آنچه را بر وی نازل شده است به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند و اگر چنین نکند، [[پیام]] خدا را نرسانده است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> افزون بر [[آیات]] یادشده، روایاتی مانند [[حدیث وزارت]]،<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۹۰؛ التبیان، ج۸، ص۱۶۷.</ref> [[منزلت]]<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۳؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.</ref> و [[ثقلین]] <ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۹.</ref> نیز برای [[اثبات امامت امام علی]]{{ع}} مورد استناد قرار گرفتهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | پیامبر{{صل}} همه حجگزاران را در [[غدیر خم]] گرد آورد و ضمن ایراد خطبهای مبسوط دست علی{{ع}}را بالا برد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}. سپس همه حاضران با وی [[بیعت]] کردند. بر اساس روایتی، [[ابوبکر]] و [[عمر]] از جای برخاسته و پرسیدند: آیا این [[ولایت]] مخصوص علی{{ع}} است؟ پیامبر فرمود: مخصوص علی و اوصیای من تا [[روز قیامت]] است و چون درباره اوصیای وی پرسیدند، به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] و نُه نفر از [[فرزندان امام حسین]]{{ع}}اشاره کرد. براساس روایات، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قبلاً [[مأمور]] شده بود [[امامت علی]]{{ع}}را رسماً اعلام کند؛ اما از [[بیم]] [[سرپیچی]] [[مردم]] و حمل آن بر نظر شخصی، وی در پی فرصتی مناسب بود تا زمینه این کار فراهم شود، تا اینکه آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> نازل شد و به پیامبر مژده داده شد که از پیامدهای آن مصون خواهد ماند. [[علمای شیعه]] <ref> الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۳۳.</ref> و بسیاری از [[اهلسنت]] <ref>اسباب النزول، ص۲۰۴ - ۲۰۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷.</ref> [[نزول]] این [[آیه]] را نیز هنگام بازگشت از [[حجهالوداع]] در منطقه "[[غدیر]]" و درباره [[اعلان]] [[جانشینی امام علی]]{{ع}} دانستهاند. البته در این [[روز]] [[امامت علی]]{{ع}} به صورت رسمی اعلام و برای آن [[بیعت]] گرفته شد و گرنه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها به صورتهای گوناگون در دوران [[رسالت]]، [[جانشینی علی]]{{ع}} را گوشزد کرده بود؛ از جمله در همان سالهای آغازین [[بعثت]]، هنگامی که آیه {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد؛<ref> مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.</ref> همچنین هنگامی که آیه [[اولواالامر]] نازل شد و [[اطاعت]] کسانی با عنوان {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} را به گونه مطلق [[واجب]] کرد و همسنگ [[اطاعت پیامبر]] قرار داد {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[جابر بن عبداللّه انصاری]] درباره [[هویت]] آنان پرسید و [[پیامبر]]{{صل}}آنها را خلفای خود و [[پیشوایان]] [[مردم]] پس از خویش خواند که نخستینِ آنها علی{{ع}}است و پس از وی ۱۱ [[امام]] [[معصوم]] [[شیعه]] را ذکر کرد.<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.</ref> [[آیه ولایت]] نیز از [[آیات]] مورد استناد است. براساس این آیه، "ولیِّ" [[مؤمنان]] فقط [[خدا]]، پیامبر و مؤمنانی هستند که [[نماز]] را بر پاداشته و در [[رکوع]] [[زکات]] میدهند: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> برپایه روایتهای فراوان [[شیعه]] <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۴ - ۳۲۵؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ الامالی، صدوق، ص۱۸۶.</ref> و [[سنی]]،<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۶.</ref> پس از آنکه [[امام علی]]{{ع}}در [[رکوع]] [[نماز]]، [[انگشتر]] خود را به نیازمند داد، این [[آیه]] در [[شأن]] وی نازل شد. [[علمای شیعه]] "[[ولیّ]]" را به معنای [[سرپرست]] و [[صاحب اختیار]] گرفتهاند؛ [[ولایتی]] که فقط از آنِ [[خدا]]، [[پیامبر]] و [[امیرمؤمنان]] امام علی{{ع}}است. مستند دیگر، [[آیه تبلیغ]] است که براساس آن [[خداوند]] از پیامبر خواست آنچه را بر وی نازل شده است به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند و اگر چنین نکند، [[پیام]] خدا را نرسانده است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> افزون بر [[آیات]] یادشده، روایاتی مانند [[حدیث وزارت]]،<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۹۰؛ التبیان، ج۸، ص۱۶۷.</ref> [[منزلت]]<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۳؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.</ref> و [[ثقلین]] <ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۹.</ref> نیز برای [[اثبات امامت امام علی]]{{ع}} مورد استناد قرار گرفتهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۶۷ ـ ۶۶۹.</ref> | ||
=== [[عصمت امام]] === | === [[عصمت امام]] === | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۳: | ||
[[شیعه]] در این زمینه به [[آیات]] و [[روایات]] استناد میکند؛ از جمله پس از [[اثبات]] [[الهی بودن منصب امامت]]، [[عصمت]] آنان را از [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[استنباط]] میکند. براساس این آیه، [[امامت]]، [[منصب]] و [[عهد الهی]] و جدای از [[نبوت]] است و به [[ظالمان]] نمیرسد و کسی که به [[گناه]] [[آلوده]] میشود از نظر [[قرآن]] [[ظالم]] است.<ref>التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۸؛ نیز: جامع البیان، ج۱، ص۷۳۹ - ۷۴۰.</ref> همچنین [[لزوم]] اطاعتِ مطلق از [[اولواالامر]] و قرار گرفتن آن در کنار [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> نشان میدهد که {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} کسانیاند که در [[بیان معارف]] [[دین]] و [[کردار]] و گفتار خویش معصوماند.<ref>المیزان، ج۴، ص۳۹۱ - ۳۹۲.</ref> | [[شیعه]] در این زمینه به [[آیات]] و [[روایات]] استناد میکند؛ از جمله پس از [[اثبات]] [[الهی بودن منصب امامت]]، [[عصمت]] آنان را از [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[استنباط]] میکند. براساس این آیه، [[امامت]]، [[منصب]] و [[عهد الهی]] و جدای از [[نبوت]] است و به [[ظالمان]] نمیرسد و کسی که به [[گناه]] [[آلوده]] میشود از نظر [[قرآن]] [[ظالم]] است.<ref>التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۸؛ نیز: جامع البیان، ج۱، ص۷۳۹ - ۷۴۰.</ref> همچنین [[لزوم]] اطاعتِ مطلق از [[اولواالامر]] و قرار گرفتن آن در کنار [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> نشان میدهد که {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} کسانیاند که در [[بیان معارف]] [[دین]] و [[کردار]] و گفتار خویش معصوماند.<ref>المیزان، ج۴، ص۳۹۱ - ۳۹۲.</ref> | ||
در [[روایات شیعه]]، {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به [[پیشوایان معصوم]] [[اهلبیت]]{{عم}} <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.</ref> و در برخی [[روایات]] [[اهلسنت]] به [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} [[تفسیر]] شده است.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰ - ۱۹۱.</ref> [[عصمت ائمه]] اهلبیت{{عم}} به [[آیه تطهیر]] نیز مستند شده است: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> [[شیعیان]] با استناد به روایات [[شأن نزول]]، <ref>نک: التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰ - ۳۹۰.</ref> مراد از اهلبیت{{عم}}را فقط ۵ تن [[آل عبا]] یعنی [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، امام علی{{ع}}، [[فاطمه زهرا]]{{س}}، امام حسن و امام حسین{{ع}} دانسته و معتقدند برخلاف ادعای شماری از اهلسنت، {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} به [[ادله]] گوناگون شامل [[زنان پیامبر]] و دیگران نمیشود.<ref>نک: المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰ - ۳۹۰.</ref> از آنجا که [[اراده تشریعی]] [[خداوند]] برای [[تطهیر]] [[بندگان]]، به اهلبیت اختصاص ندارد، روشن میشود که مراد از تطهیر اهلبیت{{عم}} تطهیر [[تکوینی]] و تخلفناپذیر [[الهی]] است و با توجه به واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} به آنان اختصاص دارد و تطهیر مطلق و [[نفی]] هرگونه [[رجس]] و [[پلیدی]] همان [[عصمت]] است.<ref>التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹ - ۳۱۰.</ref> هیچ گروهی از [[مسلمانان]] ادعای عصمت هیچ یک از بستگان پیامبر اکرم را ندارند، به جز [[شیعه]] که به [[عصمت فاطمه زهرا]]{{س}} و [[امامان دوازدهگانه]] اهلبیت [[معتقد]] است. [[حدیث ثقلین]] نیز بر عصمت [[امامان اهل بیت]] دلالت میکند. این [[روایت]]، [[اهلبیت پیامبر]]{{صل}} را همسنگ [[قرآن]] قرار داده و تأکید میکند که هیچگاه از آن جدا نمیشوند و [[مسلمانان]] در صورت [[پیروی از قرآن]] و [[اهلبیت]]{{عم}}هرگز [[گمراه]] نمیشوند. ارتکاب کوچکترین [[گناه]]، حتی اگر از سَرِ [[سهو]] باشد، عملاً موجب جدایی از [[قرآن]] و [[گمراهی]] میشود. [[حدیث سفینه]] <ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ المستدرک، ج۲، ص۳۴۳؛ الامالی، طوسی، ص۶۳۳.</ref> نیز بر [[عصمت]] دلالت دارد | در [[روایات شیعه]]، {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به [[پیشوایان معصوم]] [[اهلبیت]]{{عم}} <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.</ref> و در برخی [[روایات]] [[اهلسنت]] به [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} [[تفسیر]] شده است.<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰ - ۱۹۱.</ref> [[عصمت ائمه]] اهلبیت{{عم}} به [[آیه تطهیر]] نیز مستند شده است: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> [[شیعیان]] با استناد به روایات [[شأن نزول]]، <ref>نک: التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰ - ۳۹۰.</ref> مراد از اهلبیت{{عم}}را فقط ۵ تن [[آل عبا]] یعنی [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، امام علی{{ع}}، [[فاطمه زهرا]]{{س}}، امام حسن و امام حسین{{ع}} دانسته و معتقدند برخلاف ادعای شماری از اهلسنت، {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} به [[ادله]] گوناگون شامل [[زنان پیامبر]] و دیگران نمیشود.<ref>نک: المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰ - ۳۹۰.</ref> از آنجا که [[اراده تشریعی]] [[خداوند]] برای [[تطهیر]] [[بندگان]]، به اهلبیت اختصاص ندارد، روشن میشود که مراد از تطهیر اهلبیت{{عم}} تطهیر [[تکوینی]] و تخلفناپذیر [[الهی]] است و با توجه به واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} به آنان اختصاص دارد و تطهیر مطلق و [[نفی]] هرگونه [[رجس]] و [[پلیدی]] همان [[عصمت]] است.<ref>التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹ - ۳۱۰.</ref> هیچ گروهی از [[مسلمانان]] ادعای عصمت هیچ یک از بستگان پیامبر اکرم را ندارند، به جز [[شیعه]] که به [[عصمت فاطمه زهرا]]{{س}} و [[امامان دوازدهگانه]] اهلبیت [[معتقد]] است. [[حدیث ثقلین]] نیز بر عصمت [[امامان اهل بیت]] دلالت میکند. این [[روایت]]، [[اهلبیت پیامبر]]{{صل}} را همسنگ [[قرآن]] قرار داده و تأکید میکند که هیچگاه از آن جدا نمیشوند و [[مسلمانان]] در صورت [[پیروی از قرآن]] و [[اهلبیت]]{{عم}}هرگز [[گمراه]] نمیشوند. ارتکاب کوچکترین [[گناه]]، حتی اگر از سَرِ [[سهو]] باشد، عملاً موجب جدایی از [[قرآن]] و [[گمراهی]] میشود. [[حدیث سفینه]] <ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ المستدرک، ج۲، ص۳۴۳؛ الامالی، طوسی، ص۶۳۳.</ref> نیز بر [[عصمت]] دلالت دارد<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ۶۶۹ ـ ۶۷۱.</ref>. | ||
=== [[علم امام]]{{ع}} === | === [[علم امام]]{{ع}} === | ||
به [[اعتقاد شیعیان]]، [[امام]] باید نسبت به همه [[مردم]] [[برتری علمی]] داشته باشد و [[داناترین]] فرد به [[کتاب خدا]] و [[سنت نبوی]] و از [[دانش]] [[خدادادی]] در این زمینه برخوردار باشد.<ref>الکافی، ج۱، ص۲۰۲ و۲۰۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۷.</ref> برهمین اساس، [[امامان]] اهلبیت{{عم}}افزون بر علومی که بیواسطه یا با واسطه از [[پیامبر]]{{صل}} گرفته بودند نوعی دانش غیر عادی نیز داشتند که [[خداوند]] به صورت "[[الهام]]" و "[[تحدیث]]" به آنان داده بود؛<ref>نک: الکافی، ج۱، ص۲۰۲ - ۲۰۳ و ۳۸۱.</ref> همانند الهامی که [[خضر]] {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}}<ref>«و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}} <ref>گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۸-۸۲.</ref>،<ref> التبیان، ج۷، ص۶۹؛ رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ - ۲۱؛ المیزان، ج۱۳، ص۳۴۲.</ref>[[ذوالقرنین]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا}}<ref>«تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمهای پرلوش و لای غروب میکند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب میکنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش میگیری» سوره کهف، آیه ۸۶.</ref>،<ref>زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۲.</ref> [[حضرت مریم]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد ای مریم! پروردگارت را به فروتنی فرمان بر و سجده کن و با نمازگزاران نماز بگزار» سوره آل عمران، آیه ۴۲-۴۳.</ref> و [[مادر موسی]]{{ع}} {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}}<ref>«آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم» سوره طه، آیه ۳۸.</ref> از آن برخوردار بودند. براساس برخورداری چنین [[علمی]] است که برخی [[امامان]] در سنین [[کودکی]] و بدون [[یادگیری]] از دیگران از همه چیز [[آگاه]] بودند و به [[امامت]] رسیدند. این [[علم]]، با [[وحی]] به [[پیامبران]] متفاوت است و [[شیعه]] برخلاف ادعای مخالفان هرگز به [[نزول وحی]] [[نبوی]] به امامان خویش [[معتقد]] نیست. | به [[اعتقاد شیعیان]]، [[امام]] باید نسبت به همه [[مردم]] [[برتری علمی]] داشته باشد و [[داناترین]] فرد به [[کتاب خدا]] و [[سنت نبوی]] و از [[دانش]] [[خدادادی]] در این زمینه برخوردار باشد.<ref>الکافی، ج۱، ص۲۰۲ و۲۰۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۷.</ref> برهمین اساس، [[امامان]] اهلبیت{{عم}}افزون بر علومی که بیواسطه یا با واسطه از [[پیامبر]]{{صل}} گرفته بودند نوعی دانش غیر عادی نیز داشتند که [[خداوند]] به صورت "[[الهام]]" و "[[تحدیث]]" به آنان داده بود؛<ref>نک: الکافی، ج۱، ص۲۰۲ - ۲۰۳ و ۳۸۱.</ref> همانند الهامی که [[خضر]] {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}}<ref>«و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}} <ref>گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۸-۸۲.</ref>،<ref> التبیان، ج۷، ص۶۹؛ رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ - ۲۱؛ المیزان، ج۱۳، ص۳۴۲.</ref>[[ذوالقرنین]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا}}<ref>«تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمهای پرلوش و لای غروب میکند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب میکنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش میگیری» سوره کهف، آیه ۸۶.</ref>،<ref>زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۲.</ref> [[حضرت مریم]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد ای مریم! پروردگارت را به فروتنی فرمان بر و سجده کن و با نمازگزاران نماز بگزار» سوره آل عمران، آیه ۴۲-۴۳.</ref> و [[مادر موسی]]{{ع}} {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}}<ref>«آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم» سوره طه، آیه ۳۸.</ref> از آن برخوردار بودند. براساس برخورداری چنین [[علمی]] است که برخی [[امامان]] در سنین [[کودکی]] و بدون [[یادگیری]] از دیگران از همه چیز [[آگاه]] بودند و به [[امامت]] رسیدند. این [[علم]]، با [[وحی]] به [[پیامبران]] متفاوت است و [[شیعه]] برخلاف ادعای مخالفان هرگز به [[نزول وحی]] [[نبوی]] به امامان خویش [[معتقد]] نیست. | ||
[[علم الهی]] [[امام]] از برخی [[آیات]] به ضمیمه [[روایات]] استفاده میشود. [[قرآن کریم]] در واکنش به [[تکذیب]] [[رسالت پیامبر اکرم]]{{صل}} از شخص یا اشخاصی با تعبیرِ {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} و به عنوان [[شاهد]] بر [[حقانیت]] آن حضرت یاد میکند: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> کسی که [[شهادت]] او [[قرین]] شهادت [[خداوند]] قرار گرفته و داشتن [[علم الکتاب]]، او را شایسته چنین شهادتی کرده، دارای مقامی بس ارجمند است. آیهای دیگر نیز به این شاهد اشاره دارد و او را "[[تالی]]" [[رسول خدا]] شمرده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعدهگاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمیآورند» سوره هود، آیه ۱۷.</ref> با توجه به واژه {{متن قرآن|مِنْهُ}}، این [[شاهد]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است و طبق برخی [[روایات شیعه]] <ref>الکافی، ج۱، ص۱۹۰؛ الامالی، مفید، ص۱۴۵؛ نور الثقلین، ج۲، ص۳۴۵.</ref> و [[سنی]] <ref>جامع الیبان، ج۱۲، ص۲۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۷؛ نظم درر السمطین، ص۹۰.</ref> مراد از شاهد یادشده، [[علی بن أبیطالب]] است. هنگامی که شخصی بهرهمند از بخشی از [[علم الکتاب]] توانست در یک چشم برهم زدن، تخت [[ملکه سبأ]] را از [[یمن]] نزد سلیمان آورد {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>، داشتن همه علم الکتاب آثار بسیار بزرگتر و بیشتری خواهد داشت. براساس [[روایات]]، [[امامان]] دیگر نیز از همه علم الکتاب برخوردار بودهاند.<ref> الکافی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | [[علم الهی]] [[امام]] از برخی [[آیات]] به ضمیمه [[روایات]] استفاده میشود. [[قرآن کریم]] در واکنش به [[تکذیب]] [[رسالت پیامبر اکرم]]{{صل}} از شخص یا اشخاصی با تعبیرِ {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} و به عنوان [[شاهد]] بر [[حقانیت]] آن حضرت یاد میکند: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> کسی که [[شهادت]] او [[قرین]] شهادت [[خداوند]] قرار گرفته و داشتن [[علم الکتاب]]، او را شایسته چنین شهادتی کرده، دارای مقامی بس ارجمند است. آیهای دیگر نیز به این شاهد اشاره دارد و او را "[[تالی]]" [[رسول خدا]] شمرده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعدهگاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمیآورند» سوره هود، آیه ۱۷.</ref> با توجه به واژه {{متن قرآن|مِنْهُ}}، این [[شاهد]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است و طبق برخی [[روایات شیعه]] <ref>الکافی، ج۱، ص۱۹۰؛ الامالی، مفید، ص۱۴۵؛ نور الثقلین، ج۲، ص۳۴۵.</ref> و [[سنی]] <ref>جامع الیبان، ج۱۲، ص۲۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۷؛ نظم درر السمطین، ص۹۰.</ref> مراد از شاهد یادشده، [[علی بن أبیطالب]] است. هنگامی که شخصی بهرهمند از بخشی از [[علم الکتاب]] توانست در یک چشم برهم زدن، تخت [[ملکه سبأ]] را از [[یمن]] نزد سلیمان آورد {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>، داشتن همه علم الکتاب آثار بسیار بزرگتر و بیشتری خواهد داشت. براساس [[روایات]]، [[امامان]] دیگر نیز از همه علم الکتاب برخوردار بودهاند.<ref> الکافی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۷۱ ـ ۶۷۲.</ref> | ||
=== [[مهدویت]] === | === [[مهدویت]] === | ||
[[شیعیان]] در کنار برخی باورهای مشترک با [[اهلسنت]] درباره آموزه مهدویت، برخی [[باورها]] و اندیشههای متفاوت نیز دارند. آموزه مهدویت بخشی از موضوع [[امامت]] و از زیرمجموعههای آن به شمار میرود. | [[شیعیان]] در کنار برخی باورهای مشترک با [[اهلسنت]] درباره آموزه مهدویت، برخی [[باورها]] و اندیشههای متفاوت نیز دارند. آموزه مهدویت بخشی از موضوع [[امامت]] و از زیرمجموعههای آن به شمار میرود. | ||
تشکیل [[جامعه جهانی]] بر پایه باورها و [[ارزشهای الهی]] و [[دادگستری]] در سراسر [[زمین]] از اهداف مهم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود و آن حضرت در حد امکان در این باره تلاش کرد؛ اما به سبب فراهم نشدن شرایط، نتوانست [[حکومت]] و جامعه جهانی مورد نظر خود را تشکیل دهد؛ ولی [[خداوند]] [[وعده]] تشکیل چنین جامعهای را در [[کتابهای آسمانی]] داده است و میتوان آن را تحقق [[هدف]] نهایی از [[بعثت پیامبر خاتم]] دانست: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> به [[اعتقاد شیعه]]، [[امامت]]، [[متمم]] [[نبوت]] و تحققبخش [[حکمت]] [[خاتمیت]] است، از همینرو میتوان نتیجه گرفت که هدف یادشده به وسیله [[آخرین امام]] تحقق خواهد یافت <ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۶۶.</ref> و از این رو برپایه برخی [[روایات شیعه]]، چیره شدن کامل [[دین حق]] بر همه [[ادیان]] در [[زمان ظهور امام مهدی]] روی خواهد داد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۷؛ التبیان، ج۵، ص۲۰۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۷.</ref> افزون بر | تشکیل [[جامعه جهانی]] بر پایه باورها و [[ارزشهای الهی]] و [[دادگستری]] در سراسر [[زمین]] از اهداف مهم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود و آن حضرت در حد امکان در این باره تلاش کرد؛ اما به سبب فراهم نشدن شرایط، نتوانست [[حکومت]] و جامعه جهانی مورد نظر خود را تشکیل دهد؛ ولی [[خداوند]] [[وعده]] تشکیل چنین جامعهای را در [[کتابهای آسمانی]] داده است و میتوان آن را تحقق [[هدف]] نهایی از [[بعثت پیامبر خاتم]] دانست: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> به [[اعتقاد شیعه]]، [[امامت]]، [[متمم]] [[نبوت]] و تحققبخش [[حکمت]] [[خاتمیت]] است، از همینرو میتوان نتیجه گرفت که هدف یادشده به وسیله [[آخرین امام]] تحقق خواهد یافت <ref>آموزش عقاید، ج۲، ص۱۶۶.</ref> و از این رو برپایه برخی [[روایات شیعه]]، چیره شدن کامل [[دین حق]] بر همه [[ادیان]] در [[زمان ظهور امام مهدی]] روی خواهد داد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۸۷؛ التبیان، ج۵، ص۲۰۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۷.</ref> افزون بر روایات متواتر [[شیعه]]<ref> الکافی، ج۱، ص۳۳۸؛ الغیبه، نعمانی، ص۸۸؛ الغیبه، طوسی، ص۱۷۶ - ۱۸۸.</ref> و [[سنی]]<ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۷ و ۲۷؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۱۸.</ref> | ||
درباره [[حکومت جهانی]] و [[دادگستری امام مهدی]]، شماری از [[آیات قرآن]] نیز بر این موضوع تطبیق و [[تأویل]] شدهاند؛ برای نمونه، خداوند در [[تورات]] و [[زبور]] نوشته است که [[صالحان]]، [[وارث زمین]] خواهند شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> برپایه [[روایات]]، تحقق کامل این [[وعده الهی]] در [[زمان ظهور امام مهدی]]{{ع}}خواهد بود.<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۹ - ۱۲۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۴۸؛ التفسیر الکاشف، ج۵، ص۳۰۲.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> نیز در این باره [[تأویل]] شده است. این آیه هرچند درباره [[رهایی]] [[بنیاسرائیل]] از دست [[فرعون]] و به [[قدرت]] رسیدن آنان است، تعبیر {{متن قرآن|نُرِيدُ}} به یک [[اراده]] مستمر [[الهی]] اشاره دارد. برهمین اساس، آیه یاد شده در [[احادیث]] بر [[ظهور امام مهدی]] و [[حکومت جهانی]] آن حضرت تطبیق شده است.<ref>التبیان، ج۸، ص۱۲۹؛ آموزش عقاید، ج۲، ص۱۶۷.</ref> آیه {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref> هم از [[وعده خداوند]] درباره [[خلافت]] [[مؤمنان]] [[صالح]] و [[خداپرستی]] آنها در [[امنیت]] کامل خبر داده است. برپایه روایات، مصداق کامل این [[وعده]] در زمان ظهور امام مهدی{{ع}} تحقق خواهد یافت.<ref>تفسیر القرآن المجید، ص۳۵۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۹.</ref> | درباره [[حکومت جهانی]] و [[دادگستری امام مهدی]]، شماری از [[آیات قرآن]] نیز بر این موضوع تطبیق و [[تأویل]] شدهاند؛ برای نمونه، خداوند در [[تورات]] و [[زبور]] نوشته است که [[صالحان]]، [[وارث زمین]] خواهند شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> برپایه [[روایات]]، تحقق کامل این [[وعده الهی]] در [[زمان ظهور امام مهدی]]{{ع}}خواهد بود.<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۹ - ۱۲۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۴۸؛ التفسیر الکاشف، ج۵، ص۳۰۲.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> نیز در این باره [[تأویل]] شده است. این آیه هرچند درباره [[رهایی]] [[بنیاسرائیل]] از دست [[فرعون]] و به [[قدرت]] رسیدن آنان است، تعبیر {{متن قرآن|نُرِيدُ}} به یک [[اراده]] مستمر [[الهی]] اشاره دارد. برهمین اساس، آیه یاد شده در [[احادیث]] بر [[ظهور امام مهدی]] و [[حکومت جهانی]] آن حضرت تطبیق شده است.<ref>التبیان، ج۸، ص۱۲۹؛ آموزش عقاید، ج۲، ص۱۶۷.</ref> آیه {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref> هم از [[وعده خداوند]] درباره [[خلافت]] [[مؤمنان]] [[صالح]] و [[خداپرستی]] آنها در [[امنیت]] کامل خبر داده است. برپایه روایات، مصداق کامل این [[وعده]] در زمان ظهور امام مهدی{{ع}} تحقق خواهد یافت.<ref>تفسیر القرآن المجید، ص۳۵۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۹.</ref> | ||
خط ۲۲۹: | خط ۲۳۱: | ||
'''[[عدالت صحابه]]:''' بیشتر [[اهلسنت]] <ref> الاحکام، ج۲، ص۹۰؛ روح المعانی، ج۱۵، ص۲۳.</ref> هر [[مسلمانی]] را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دیده یا [[همراهی]] کرده باشد، [[صحابی]] آن حضرت به شمار آورده <ref> صحیح البخاری، ج۷، ص۶۹؛ العده فی اصول الفقه، ج۳، ص۹۸۸؛ اسدالغابه، ج۱، ص۱۲.</ref> و با استناد به [[آیات]] و [[روایات]]، همه آنها را [[عادل]]، از [[اولیای الهی]] و [[برترین]] [[آفریدگان]] [[خدا]] پس از [[پیامبر]] میدانند.<ref> المستصفی، ص۱۳۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۹۹؛ الاصابه، ج۱، ص۱۹ و ۲۲ - ۲۵ و ۱۶۲ - ۱۶۴.</ref> به [[اعتقاد]] آنان، پیامبر{{صل}} بین ۱۱۴۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ صحابی داشته است؛<ref> تلقیح فهوم اهل الاثر، ج۱، ص۷۳؛ تدریب الراوی، ج۲، ص۲۲۰.</ref> اما فقط حدود ۸۰۰۰ نفر آنان با اسم و [[کنیه]] شناخته شدهاند و بیشترشان به سبب [[بادیهنشین]] بودن ناشناخته بودند و تنها یک بار در [[حجهالوداع]] پیامبر{{صل}}را [[ملاقات]] کردند.<ref>الاصابه، ج۱، ص۳.</ref> | '''[[عدالت صحابه]]:''' بیشتر [[اهلسنت]] <ref> الاحکام، ج۲، ص۹۰؛ روح المعانی، ج۱۵، ص۲۳.</ref> هر [[مسلمانی]] را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دیده یا [[همراهی]] کرده باشد، [[صحابی]] آن حضرت به شمار آورده <ref> صحیح البخاری، ج۷، ص۶۹؛ العده فی اصول الفقه، ج۳، ص۹۸۸؛ اسدالغابه، ج۱، ص۱۲.</ref> و با استناد به [[آیات]] و [[روایات]]، همه آنها را [[عادل]]، از [[اولیای الهی]] و [[برترین]] [[آفریدگان]] [[خدا]] پس از [[پیامبر]] میدانند.<ref> المستصفی، ص۱۳۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۹۹؛ الاصابه، ج۱، ص۱۹ و ۲۲ - ۲۵ و ۱۶۲ - ۱۶۴.</ref> به [[اعتقاد]] آنان، پیامبر{{صل}} بین ۱۱۴۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ صحابی داشته است؛<ref> تلقیح فهوم اهل الاثر، ج۱، ص۷۳؛ تدریب الراوی، ج۲، ص۲۲۰.</ref> اما فقط حدود ۸۰۰۰ نفر آنان با اسم و [[کنیه]] شناخته شدهاند و بیشترشان به سبب [[بادیهنشین]] بودن ناشناخته بودند و تنها یک بار در [[حجهالوداع]] پیامبر{{صل}}را [[ملاقات]] کردند.<ref>الاصابه، ج۱، ص۳.</ref> | ||
[[شیعیان]] درباره [[صحابه]] دیدگاهی میانه دارند و اعتقاد به [[عدالت]] همه آنها را با [[آیات قرآن]]، [[سنت نبوی]] و گزارشهای [[تاریخی]] ناسازگار میدانند. آنان نه مانند [[جمهور]] اهلسنت همه صحابه را عادل میدانند و نه مانند [[غُلات]] همه را [[تکفیر]] میکنند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ اجوبة مسائل جار اللّه، ص۱۴؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۲.</ref> به [[اعتقاد شیعه]]، صحابی بودن هر چند [[فضیلت]] است، هرگز موجب [[عصمت]] و عدالت نمیشود. شمار چشمگیری از علمای نامدار اهلسنت نیز همین دیدگاه را دارند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۱؛ شیخ المضیره ابوهریره، ص۱۵۰.</ref> شماری از [[اصحاب]]، کسانی بودند که [[قرآن]] آنها را به سبب [[مخالفت با احکام]] [[الهی]]، [[دروغ]] خواندن وعدههای [[خداوند]] و [[اذیت]] کردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صریحاً [[فاسق]] و [[بیماردل]] خوانده و [[لعنت]] کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده ندادهاند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>؛ همچنین گروهی از منافقانِ ناشناخته در میان آنها وجود داشتند. {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> <ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۱۲۲.</ref>بنابراین در میان [[صحابه]]، افزون بر افراد و شخصیتهای عالم، [[عادل]] و با تقوای فراوان، شماری از منافقانِ ناشناخته، افراد [[سرکش]] و [[اهل]] [[گناه]] نیز بودند و برای همین، [[اعتقاد]] به عادل بودن همه [[اصحاب]] درست نیست | [[شیعیان]] درباره [[صحابه]] دیدگاهی میانه دارند و اعتقاد به [[عدالت]] همه آنها را با [[آیات قرآن]]، [[سنت نبوی]] و گزارشهای [[تاریخی]] ناسازگار میدانند. آنان نه مانند [[جمهور]] اهلسنت همه صحابه را عادل میدانند و نه مانند [[غُلات]] همه را [[تکفیر]] میکنند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ اجوبة مسائل جار اللّه، ص۱۴؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۲.</ref> به [[اعتقاد شیعه]]، صحابی بودن هر چند [[فضیلت]] است، هرگز موجب [[عصمت]] و عدالت نمیشود. شمار چشمگیری از علمای نامدار اهلسنت نیز همین دیدگاه را دارند.<ref> نک: تفسیر القرآن المجید، ص۴۹۸ - ۵۰۵؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، ص۳۶۱؛ شیخ المضیره ابوهریره، ص۱۵۰.</ref> شماری از [[اصحاب]]، کسانی بودند که [[قرآن]] آنها را به سبب [[مخالفت با احکام]] [[الهی]]، [[دروغ]] خواندن وعدههای [[خداوند]] و [[اذیت]] کردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صریحاً [[فاسق]] و [[بیماردل]] خوانده و [[لعنت]] کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده ندادهاند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>؛ همچنین گروهی از منافقانِ ناشناخته در میان آنها وجود داشتند. {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> <ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۱۲۲.</ref>بنابراین در میان [[صحابه]]، افزون بر افراد و شخصیتهای عالم، [[عادل]] و با تقوای فراوان، شماری از منافقانِ ناشناخته، افراد [[سرکش]] و [[اهل]] [[گناه]] نیز بودند و برای همین، [[اعتقاد]] به عادل بودن همه [[اصحاب]] درست نیست<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۷۲ ـ ۶۷۴.</ref>. | ||
== آموزههای [[فقهی]] [[شیعه]] == | == آموزههای [[فقهی]] [[شیعه]] == | ||
شیعه در کنار [[مشترکات]] فراوان، در بخش چشمگیری از آموزههای فقهی نیز با [[اهلسنت]] [[اختلاف]] دارد. [[اختلافها]] اغلب در جزئیات و شرایط [[احکام]] و بازتاب تفاوت در منابع [[استنباط]] احکاماند. اهلسنت در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] ([[قول و فعل]] و [[تقریر پیامبر]] و صحابه) و [[اجماع]]، [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[سدّ]] ذرایع و [[مصالح مرسله]] را نیز از منابع احکام میدانند؛ اما [[شیعیان]] فقط قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر پیامبر{{صل}} و دیگر [[پیشوایان معصوم]]) و [[عقل]] را از منابع [[شناخت]] احکام میشمارند. به اعتقاد [[شیعه امامیه]]، [[حق تشریع]] فقط از آنِ خداست {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> و [[خداوند]] چنین حقی را تنها به [[پیامبر اکرم]]{{صل}}داده است. پس از پیامبر اکرم{{صل}} طبق [[نص]] و تصریح ایشان، [[ائمه]] معصومِ [[اهلبیت]]{{عم}} برای [[تشریع]] و [[تبیین احکام الهی]] [[منصوب]] شدهاند. [[حدیث ثقلین]] از جمله مستندات این دیدگاه است؛ اما [[اهلسنت]] به سبب [[اعتقاد]] نداشتن به [[امامت]] و [[عصمت]]، بخش مهمی از آموزههای [[کلامی]] و [[فقهی]] خویش را از کسانی مانند [[ابوحنیفه]]، [[احمد بن حنبل]]، مالک و [[محمد شافعی]] گرفتهاند که دستکم یک [[قرن]] پس از [[پیامبر]] میزیستهاند | شیعه در کنار [[مشترکات]] فراوان، در بخش چشمگیری از آموزههای فقهی نیز با [[اهلسنت]] [[اختلاف]] دارد. [[اختلافها]] اغلب در جزئیات و شرایط [[احکام]] و بازتاب تفاوت در منابع [[استنباط]] احکاماند. اهلسنت در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] ([[قول و فعل]] و [[تقریر پیامبر]] و صحابه) و [[اجماع]]، [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[سدّ]] ذرایع و [[مصالح مرسله]] را نیز از منابع احکام میدانند؛ اما [[شیعیان]] فقط قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر پیامبر{{صل}} و دیگر [[پیشوایان معصوم]]) و [[عقل]] را از منابع [[شناخت]] احکام میشمارند. به اعتقاد [[شیعه امامیه]]، [[حق تشریع]] فقط از آنِ خداست {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> و [[خداوند]] چنین حقی را تنها به [[پیامبر اکرم]]{{صل}}داده است. پس از پیامبر اکرم{{صل}} طبق [[نص]] و تصریح ایشان، [[ائمه]] معصومِ [[اهلبیت]]{{عم}} برای [[تشریع]] و [[تبیین احکام الهی]] [[منصوب]] شدهاند. [[حدیث ثقلین]] از جمله مستندات این دیدگاه است؛ اما [[اهلسنت]] به سبب [[اعتقاد]] نداشتن به [[امامت]] و [[عصمت]]، بخش مهمی از آموزههای [[کلامی]] و [[فقهی]] خویش را از کسانی مانند [[ابوحنیفه]]، [[احمد بن حنبل]]، مالک و [[محمد شافعی]] گرفتهاند که دستکم یک [[قرن]] پس از [[پیامبر]] میزیستهاند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۷۵.</ref>. | ||
=== [[وضو]] === | === [[وضو]] === | ||
چگونگی شستن دستها و نیز مسح یا شستن پاها در وضو مورد [[اختلاف]] [[شیعه]] و [[سنی]] است. این اختلاف، در چگونگی [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دستهای خود را مسح نمایید، خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> و برخی [[روایات]] ریشه دارد. به [[اعتقاد]] [[علمای شیعه]]، دستها باید از آرنج تا نوک انگشتان، از بالا به پایین شسته شوند. آنها در این باره به [[ظاهر آیه]] و نظر عرف استناد کرده و معتقدند {{متن قرآن|إِلَى الْمَرَافِقِ}} به معنای "دستها را تا آرنج بشویید" محدوده شستن و نه چگونگی آن را بیان میکند و {{متن قرآن|إِلَى}} قید برای دستها و تعیین محدوده دست است، چون "دست"، به انگشتان تا مچ و مچ تا بازو هم گفته میشود و اگر دست میان مراتب یادشده مشترک نبود، به گفتنِ {{متن قرآن|إِلَى}}: "تا" نیازی نبود. | چگونگی شستن دستها و نیز مسح یا شستن پاها در وضو مورد [[اختلاف]] [[شیعه]] و [[سنی]] است. این اختلاف، در چگونگی [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دستهای خود را مسح نمایید، خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> و برخی [[روایات]] ریشه دارد. به [[اعتقاد]] [[علمای شیعه]]، دستها باید از آرنج تا نوک انگشتان، از بالا به پایین شسته شوند. آنها در این باره به [[ظاهر آیه]] و نظر عرف استناد کرده و معتقدند {{متن قرآن|إِلَى الْمَرَافِقِ}} به معنای "دستها را تا آرنج بشویید" محدوده شستن و نه چگونگی آن را بیان میکند و {{متن قرآن|إِلَى}} قید برای دستها و تعیین محدوده دست است، چون "دست"، به انگشتان تا مچ و مچ تا بازو هم گفته میشود و اگر دست میان مراتب یادشده مشترک نبود، به گفتنِ {{متن قرآن|إِلَى}}: "تا" نیازی نبود. | ||
خط ۲۴۴: | خط ۲۴۶: | ||
[[ابنحزم]] از علمای اهلسنت در رد این دیدگاه میگوید: {{متن قرآن|أَرْجُلَكُمْ}} چه با نصب خوانده شود و چه مجرور، عطف بر {{متن قرآن|بِرُءُوسِكُمْ}} است؛ زیرا جایز نیست موضوعی مستقل میان معطوف و معطوف علیه فاصله شود.<ref> المحلی، ج۲، ص۵۶.</ref> براساس [[روایات معتبر]]، پیامبر اکرم{{صل}} <ref> المصنف، ابن ابی شیبه، ج۱، ص۳۰؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۵۶.</ref> و [[امام علی]]{{ع}} <ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ مسند ابیداود، ج۱، ص۲۲؛ شرح معانی الآثار، ج۱، ص۳۵.</ref> و اهلبیت{{عم}} نیز روی پاها را مسح میکشیدند. | [[ابنحزم]] از علمای اهلسنت در رد این دیدگاه میگوید: {{متن قرآن|أَرْجُلَكُمْ}} چه با نصب خوانده شود و چه مجرور، عطف بر {{متن قرآن|بِرُءُوسِكُمْ}} است؛ زیرا جایز نیست موضوعی مستقل میان معطوف و معطوف علیه فاصله شود.<ref> المحلی، ج۲، ص۵۶.</ref> براساس [[روایات معتبر]]، پیامبر اکرم{{صل}} <ref> المصنف، ابن ابی شیبه، ج۱، ص۳۰؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۵۶.</ref> و [[امام علی]]{{ع}} <ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ مسند ابیداود، ج۱، ص۲۲؛ شرح معانی الآثار، ج۱، ص۳۵.</ref> و اهلبیت{{عم}} نیز روی پاها را مسح میکشیدند. | ||
در مقابل، [[روایات]] مورد استناد [[اهل سنت]] برای شستن پاها اغلب سندهای ضعیفی دارند و با [[آیه قرآن]] و [[روایت]] صحیح نیز معارضاند | در مقابل، [[روایات]] مورد استناد [[اهل سنت]] برای شستن پاها اغلب سندهای ضعیفی دارند و با [[آیه قرآن]] و [[روایت]] صحیح نیز معارضاند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ۶۷۵ ـ ۶۷۶.</ref>. | ||
=== [[نماز]] === | === [[نماز]] === | ||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۵: | ||
به نظر [[علمای شیعه]]، دو آیه یاد شده فقط بر اهمیت نماز و توجه ویژه به وقت آن تأکید میکنند و این معنا با جواز جمع میان دو نماز منافاتی ندارد، چنانکه جمع میان دو نماز در [[سیره رسول اکرم]] نیز به چشم میخورد. روایات مورد استناد اهلسنت نیز در صورت پذیرش، با [[احادیث]] فراوانِ نقل شده از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[منابع اهل سنت]] منافات دارند. براساس این [[روایات]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}}بدون عذر و [[باران]] نیز میان دو [[نماز]] جمع کرده است.<ref>المجموع، ج۴، ص۳۷۸؛ جواهر الکلام، ج۷، ص۳۱۱.</ref> دیدگاه [[فقهای شیعه]] درباره نماز مسافر نیز با دیدگاه بیشتر [[اهلسنت]] متفاوت است: [[شیعیان]] مانند [[حنفیها]]، شکسته بودن نماز مسافر را [[واجب]]؛ اما [[مالکیها]]، [[شافعیها]] و [[حنبلیها]] جایز میدانند. هر چند هر گروهی برای [[اثبات]] دیدگاه خویش به کتاب، [[سنت]] و [[اجماع]] استناد کردهاند،<ref>الخلاف، ج۱، ص۵۶۷؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۰ - ۲۰۱.</ref>به نظر میرسد سبب اصلی [[اختلاف]]، ریشه در [[تفسیر]] واژه {{متن قرآن|جُنَاحٌ}} در [[آیه]] زیر دارد: {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و چون به سفر میروید اگر میهراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بیگمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> براساس [[ظاهر آیه]] و برداشت بیشتر اهلسنت، جوازِ شکسته [[خواندن نماز]] در [[سفر]] به وجود خطر جانی از سوی [[دشمنان]] مشروط است. {{متن قرآن|جُنَاحٌ}} در لغت به معنای [[گناه]] است.<ref>مفردات، ص۲۰۶؛ المصباح المنیر، ج۱، ص۱۱۱.</ref> با توجه به معنای {{متن قرآن|فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ}} (بر شما گناهی نیست)، اهلسنت دلالت جمله یادشده بر تخییر را قویتر از دلالتش بر تعیین قصر دانستهاند؛ زیرا [[نفی]] جناح با واجب و [[مستحب]] و [[مباح]]، بلکه با [[مکروه]] نیز سازگار است؛<ref>الام، ج۱، ص۲۰۷؛ آیات الاحکام، استرآبادی، ج۱، ص۲۶۶.</ref> اما شیعیان با استناد به [[روایات اهلبیت]]{{عم}} سفرِ بیخطر را نیز موجب شکسته شدن نماز دانسته و کامل خواندن آن را جایز نمیدانند. براساس این دیدگاه، [[مقید]] شدن [[حکم]] [[قصر]]نماز به مسئله "[[خوف]]" میتواند قید غالبی یا برای تأکید بیشتر باشد. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} تعبیر {{متن قرآن|فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ}} برای رفع توهم [[تحریم]] خوانده شده است، از اینرو [[قرآن]] با تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ}} این توهم را از بین میبرد. چنین تعبیری درباره سعی میان [[صفا و مروه]] و رفع توهم [[تحریم]] آن نیز به کار رفته است، در حالی که هیچ یک از [[فقهای مسلمان]] جایز بودن سعی در [[حج]] یا [[عمره]] را از آن برداشت نکرده و همه به [[واجب]] بودن آن معتقدند. {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref>.<ref>التبیان، ج۳، ص۳۰۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۴؛ نمونه، ج۱، ص۵۴۳.</ref> | به نظر [[علمای شیعه]]، دو آیه یاد شده فقط بر اهمیت نماز و توجه ویژه به وقت آن تأکید میکنند و این معنا با جواز جمع میان دو نماز منافاتی ندارد، چنانکه جمع میان دو نماز در [[سیره رسول اکرم]] نیز به چشم میخورد. روایات مورد استناد اهلسنت نیز در صورت پذیرش، با [[احادیث]] فراوانِ نقل شده از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[منابع اهل سنت]] منافات دارند. براساس این [[روایات]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}}بدون عذر و [[باران]] نیز میان دو [[نماز]] جمع کرده است.<ref>المجموع، ج۴، ص۳۷۸؛ جواهر الکلام، ج۷، ص۳۱۱.</ref> دیدگاه [[فقهای شیعه]] درباره نماز مسافر نیز با دیدگاه بیشتر [[اهلسنت]] متفاوت است: [[شیعیان]] مانند [[حنفیها]]، شکسته بودن نماز مسافر را [[واجب]]؛ اما [[مالکیها]]، [[شافعیها]] و [[حنبلیها]] جایز میدانند. هر چند هر گروهی برای [[اثبات]] دیدگاه خویش به کتاب، [[سنت]] و [[اجماع]] استناد کردهاند،<ref>الخلاف، ج۱، ص۵۶۷؛ المؤلف من المختلف، ج۱، ص۲۰۰ - ۲۰۱.</ref>به نظر میرسد سبب اصلی [[اختلاف]]، ریشه در [[تفسیر]] واژه {{متن قرآن|جُنَاحٌ}} در [[آیه]] زیر دارد: {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و چون به سفر میروید اگر میهراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بیگمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> براساس [[ظاهر آیه]] و برداشت بیشتر اهلسنت، جوازِ شکسته [[خواندن نماز]] در [[سفر]] به وجود خطر جانی از سوی [[دشمنان]] مشروط است. {{متن قرآن|جُنَاحٌ}} در لغت به معنای [[گناه]] است.<ref>مفردات، ص۲۰۶؛ المصباح المنیر، ج۱، ص۱۱۱.</ref> با توجه به معنای {{متن قرآن|فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ}} (بر شما گناهی نیست)، اهلسنت دلالت جمله یادشده بر تخییر را قویتر از دلالتش بر تعیین قصر دانستهاند؛ زیرا [[نفی]] جناح با واجب و [[مستحب]] و [[مباح]]، بلکه با [[مکروه]] نیز سازگار است؛<ref>الام، ج۱، ص۲۰۷؛ آیات الاحکام، استرآبادی، ج۱، ص۲۶۶.</ref> اما شیعیان با استناد به [[روایات اهلبیت]]{{عم}} سفرِ بیخطر را نیز موجب شکسته شدن نماز دانسته و کامل خواندن آن را جایز نمیدانند. براساس این دیدگاه، [[مقید]] شدن [[حکم]] [[قصر]]نماز به مسئله "[[خوف]]" میتواند قید غالبی یا برای تأکید بیشتر باشد. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} تعبیر {{متن قرآن|فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ}} برای رفع توهم [[تحریم]] خوانده شده است، از اینرو [[قرآن]] با تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ}} این توهم را از بین میبرد. چنین تعبیری درباره سعی میان [[صفا و مروه]] و رفع توهم [[تحریم]] آن نیز به کار رفته است، در حالی که هیچ یک از [[فقهای مسلمان]] جایز بودن سعی در [[حج]] یا [[عمره]] را از آن برداشت نکرده و همه به [[واجب]] بودن آن معتقدند. {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref>.<ref>التبیان، ج۳، ص۳۰۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۴؛ نمونه، ج۱، ص۵۴۳.</ref> | ||
از دیگر [[اختلافات]] [[فقهی]]، خواندن سورههای سجدهدار در [[نماز]] است: [[شیعه امامیه]] خواندن این [[سورهها]] و [[سجده]] کردن برای آنها در نماز را [[باطل]] کننده نماز میداند؛ زیرا خواندن این سورهها[[سجده]] واجب دارد {{متن قرآن|وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ}}<ref>«و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمیآیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۱.</ref> و سجده کردن مستلزم زیادت در نماز و ترک آن مستلزم ترک واجب است؛<ref> الانتصار، ص۱۴۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۱۴۶؛ جواهر الکلام، ج۱۰، ص۲۱۴.</ref> اما [[ابوحنیفه]] خواندن آنها را جایز و سجده کردن میان نماز را با استناد به [[آیات]] {{متن قرآن| فَمَا لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ}}<ref>«و چگونهاند که ایمان نمیآورند؟ و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمیآیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۰-۲۱.</ref> واجب میداند. [[مذاهب]] دیگر [[اهلسنت]]، خواندن سورههای سجدهدار در نماز و سجده برای آن را جایز میدانند.<ref> المغنی، ج۱، ص۶۵۲؛ الحاوی الکبیر، ج۲، ص۲۰۰؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۰۸ - ۴۰۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | از دیگر [[اختلافات]] [[فقهی]]، خواندن سورههای سجدهدار در [[نماز]] است: [[شیعه امامیه]] خواندن این [[سورهها]] و [[سجده]] کردن برای آنها در نماز را [[باطل]] کننده نماز میداند؛ زیرا خواندن این سورهها[[سجده]] واجب دارد {{متن قرآن|وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ}}<ref>«و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمیآیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۱.</ref> و سجده کردن مستلزم زیادت در نماز و ترک آن مستلزم ترک واجب است؛<ref> الانتصار، ص۱۴۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۱۴۶؛ جواهر الکلام، ج۱۰، ص۲۱۴.</ref> اما [[ابوحنیفه]] خواندن آنها را جایز و سجده کردن میان نماز را با استناد به [[آیات]] {{متن قرآن| فَمَا لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ}}<ref>«و چگونهاند که ایمان نمیآورند؟ و چون بر آنان قرآن بخوانند به سجده درنمیآیند،» سوره انشقاق، آیه ۲۰-۲۱.</ref> واجب میداند. [[مذاهب]] دیگر [[اهلسنت]]، خواندن سورههای سجدهدار در نماز و سجده برای آن را جایز میدانند.<ref> المغنی، ج۱، ص۶۵۲؛ الحاوی الکبیر، ج۲، ص۲۰۰؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۰۸ - ۴۰۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۷۶ ـ ۶۷۸.</ref> | ||
=== [[روزه]] مسافر === | === [[روزه]] مسافر === | ||
[[شیعیان]] با استناد به صریح [[آیات قرآن]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر میتابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر میتابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۳-۱۸۵.</ref> و نیز [[روایات نبوی]] و [[اهلبیت]]{{عم}} <ref> الکافی، ج۴، ص۱۲۶.</ref> [[روزه]] گرفتن مسافر را جایز نمیدانند؛ اما [[اهلسنت]]، با استناد به شماری از [[روایات]] و با تقدیر گرفتن کلمهای در [[آیه]] مربوط، روزه گرفتن مسافر را جایز دانسته و درباره اینکه آیا [[افطار]] کردن بهتر است یا روزه گرفتن، به اختلافگراییدهاند. [[تفسیر اهلسنت]] درباره [[آیه]] و برداشت جواز [[روزه]] از آن، اشکالات جدی دارد <ref> المیزان، ج۲، ص۱۲ - ۱۵.</ref> و [[روایات]] مورد استناد آنها در [[تعارض با قرآن]] و با چالش مواجه است.<ref>الصوم فی السفر، ص۲۵ - ۳۵.</ref> افزون بر آن، با شماری دیگر از روایات [[اهلسنت]] که بر [[وجوب]] [[افطار]] در [[سفر]] دلالت دارند در [[تعارض]] است.<ref>صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱ - ۱۴۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۳۳؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۵۳۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | [[شیعیان]] با استناد به صریح [[آیات قرآن]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر میتابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر میتابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۳-۱۸۵.</ref> و نیز [[روایات نبوی]] و [[اهلبیت]]{{عم}} <ref> الکافی، ج۴، ص۱۲۶.</ref> [[روزه]] گرفتن مسافر را جایز نمیدانند؛ اما [[اهلسنت]]، با استناد به شماری از [[روایات]] و با تقدیر گرفتن کلمهای در [[آیه]] مربوط، روزه گرفتن مسافر را جایز دانسته و درباره اینکه آیا [[افطار]] کردن بهتر است یا روزه گرفتن، به اختلافگراییدهاند. [[تفسیر اهلسنت]] درباره [[آیه]] و برداشت جواز [[روزه]] از آن، اشکالات جدی دارد <ref> المیزان، ج۲، ص۱۲ - ۱۵.</ref> و [[روایات]] مورد استناد آنها در [[تعارض با قرآن]] و با چالش مواجه است.<ref>الصوم فی السفر، ص۲۵ - ۳۵.</ref> افزون بر آن، با شماری دیگر از روایات [[اهلسنت]] که بر [[وجوب]] [[افطار]] در [[سفر]] دلالت دارند در [[تعارض]] است.<ref>صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱ - ۱۴۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۳۳؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۵۳۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۷۸ ـ ۶۷۹.</ref> | ||
===[[خمس]] === | ===[[خمس]] === | ||
[[خمس]]، یک پنجم برخی از [[داراییها]] را گویند که باید طبق دستور[[دین]] پرداخت: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.<ref>انوار الفقاهه، ص۱۲، «کتاب الخمس»؛ الخمس و الانفال، ص۳۰۵؛ معجم المصطلحات، ج۲، ص۵۷.</ref> برداشت [[شیعه]] و اهلسنت از واژه "[[غنیمت]]" که در آیه آمده {{متن قرآن|غَنِمْتُمْ}} متفاوت است: [[فقیهان]] <ref>المقنعه، ص۲۷۶؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.</ref> و [[مفسران]]<ref> تفسیر القرآن العظیم، ص۲۳۰؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۴۳؛ المیزان، ج۹، ص۸۹ - ۹۰.</ref> شیعه با استناد به معنای لغوی ریشه "غ - ن - م"<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۵۲۷، «غنم».</ref> و روایات [[امامان]] [[اهلبیت]]{{عم}}،<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۴ - ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref> واژه غنیمت را به معنای هر گونه درآمد و [[سود]] دانستهاند. بر همین اساس، افزون بر [[غنایم جنگی]]، پرداخت خمسِ معادنی مانند طلا و [[نقره]]، گنج و [[سود]] حاصل از [[تجارت]]، [[کشاورزی]] و نیز هرگونه کسب و کاری دیگر را به شرط زاید بودن بر [[هزینه]] سالیانه [[زندگی]]، [[واجب]] میدانند. | [[خمس]]، یک پنجم برخی از [[داراییها]] را گویند که باید طبق دستور[[دین]] پرداخت: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.<ref>انوار الفقاهه، ص۱۲، «کتاب الخمس»؛ الخمس و الانفال، ص۳۰۵؛ معجم المصطلحات، ج۲، ص۵۷.</ref> برداشت [[شیعه]] و اهلسنت از واژه "[[غنیمت]]" که در آیه آمده {{متن قرآن|غَنِمْتُمْ}} متفاوت است: [[فقیهان]] <ref>المقنعه، ص۲۷۶؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.</ref> و [[مفسران]]<ref> تفسیر القرآن العظیم، ص۲۳۰؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۴۳؛ المیزان، ج۹، ص۸۹ - ۹۰.</ref> شیعه با استناد به معنای لغوی ریشه "غ - ن - م"<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۵۲۷، «غنم».</ref> و روایات [[امامان]] [[اهلبیت]]{{عم}}،<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۴ - ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref> واژه غنیمت را به معنای هر گونه درآمد و [[سود]] دانستهاند. بر همین اساس، افزون بر [[غنایم جنگی]]، پرداخت خمسِ معادنی مانند طلا و [[نقره]]، گنج و [[سود]] حاصل از [[تجارت]]، [[کشاورزی]] و نیز هرگونه کسب و کاری دیگر را به شرط زاید بودن بر [[هزینه]] سالیانه [[زندگی]]، [[واجب]] میدانند. | ||
کاربرد واژه {{متن قرآن|مَغَانِمُ}} به معنای مطلق سود و فایده در [[قرآن]] نیز مؤید دیدگاه [[شیعه]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بیگمان خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>؛ اما [[اهلسنت]] با استناد به [[سیاق آیات]] و [[نزول آیه]] [[خمس]] درباره [[غنایم]] [[جنگ بدر]]، [[غنیمت]] در [[آیه]] را فقط شامل غنایم جنگی دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۶۴.</ref> البته پارهای از [[روایات]] اهلسنت نیز نشان میدهند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خمس]] را بر هرگونه سودی از جمله عنبر و مروارید قرار داده است.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۵۴۴؛ ج۴، ص۲۵۰؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۵؛ الاعتصام بالکتاب والسنه، ص۱۰۷.</ref> آنها گنج را نیز با شرایطی خاص از موارد [[وجوب خمس]] دانسته و درباره [[وجوب]] خمسِ [[فیء]]، انواع [[معدن]] و زمینِ خریداری شده به وسیله شخص [[ذمّی]] از [[مسلمان]] [[اختلاف]] دارند.<ref>بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۱۳ - ۳۱۴.</ref> [[موارد مصرف خمس]] نیز مورد اختلاف شیعه و [[سنی]] است | کاربرد واژه {{متن قرآن|مَغَانِمُ}} به معنای مطلق سود و فایده در [[قرآن]] نیز مؤید دیدگاه [[شیعه]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و به اسلام راه نمود) بنابراین بررسی کنید، بیگمان خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>؛ اما [[اهلسنت]] با استناد به [[سیاق آیات]] و [[نزول آیه]] [[خمس]] درباره [[غنایم]] [[جنگ بدر]]، [[غنیمت]] در [[آیه]] را فقط شامل غنایم جنگی دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۶۴.</ref> البته پارهای از [[روایات]] اهلسنت نیز نشان میدهند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خمس]] را بر هرگونه سودی از جمله عنبر و مروارید قرار داده است.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۵۴۴؛ ج۴، ص۲۵۰؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۵؛ الاعتصام بالکتاب والسنه، ص۱۰۷.</ref> آنها گنج را نیز با شرایطی خاص از موارد [[وجوب خمس]] دانسته و درباره [[وجوب]] خمسِ [[فیء]]، انواع [[معدن]] و زمینِ خریداری شده به وسیله شخص [[ذمّی]] از [[مسلمان]] [[اختلاف]] دارند.<ref>بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۱۳ - ۳۱۴.</ref> [[موارد مصرف خمس]] نیز مورد اختلاف شیعه و [[سنی]] است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۷۹ ـ ۶۸۰.</ref>. | ||
=== [[ازدواج موقت]] === | === [[ازدواج موقت]] === | ||
به گفته همه [[دانشمندان شیعه]] <ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۵۲؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.</ref> و بیشتر [[اهل سنت]]،<ref>تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۹.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> بر [[حلال]] بودن [[ازدواج موقت]] دلالت میکند. با این تفاوت که به [[اعتقاد اهلسنت]]، این آیه پس از مدتی با [[آیات]] دیگری مانند آیه {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، حقّ شایستهای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایهای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref> و {{متن قرآن| وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ}}<ref>«و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند» سوره مؤمنون، آیه ۵-۷.</ref>، برخی [[روایات]] و [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[نسخ]] و [[ازدواج موقت]] [[حرام]] گردید؛ اما [[علمای شیعه]] ضمن نقد مستنداتِ این دیدگاه، نسخ [[آیه]] یادشده را رد کرده و معتقدند شماری دیگر از روایات [[اهلسنت]] نشان میدهند که ازدواج موقت در [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} میان برخی [[اصحاب]] رایج بوده <ref>صحیح مسلم، ج۵، ص۲۳ - ۲۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۶۵؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۵۲۳ - ۵۲۶.</ref> و آن حضرت هم تا پایان [[عمر]] خویش از آن [[نهی]] نکرده است.<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۸؛ مسند احمد، ج۵، ص۶۰۳.</ref> شماری از اصحاب و تابعیان شناخته شده نیز آن را جایز دانستهاند.<ref>المحلی، ج۹، ص۵۱۹ - ۵۲۰؛ دراسات فقهیه، ص۵۱ - ۵۶.</ref> روایتهای فراوانی از [[امامان]] [[اهلبیت]]{{عم}}هم بر [[مشروع]] بودن آن در [[زمان پیامبر]]{{صل}}و پس از وی تا [[قیامت]] دلالت دارند.<ref> الکافی، ج۵، ص۴۴۸ - ۴۴۹؛ وسایل الشیعه، ج۲۱، ص۹ و ۶۵.</ref> [[اجماعی]] هم در این زمینه نیست و چنانکه گفته شد، به جز [[شیعه]]، دیگران هم آن را جایز دانستهاند. | به گفته همه [[دانشمندان شیعه]] <ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۵۲؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.</ref> و بیشتر [[اهل سنت]]،<ref>تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۹.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> بر [[حلال]] بودن [[ازدواج موقت]] دلالت میکند. با این تفاوت که به [[اعتقاد اهلسنت]]، این آیه پس از مدتی با [[آیات]] دیگری مانند آیه {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، حقّ شایستهای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایهای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref> و {{متن قرآن| وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ}}<ref>«و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند» سوره مؤمنون، آیه ۵-۷.</ref>، برخی [[روایات]] و [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[نسخ]] و [[ازدواج موقت]] [[حرام]] گردید؛ اما [[علمای شیعه]] ضمن نقد مستنداتِ این دیدگاه، نسخ [[آیه]] یادشده را رد کرده و معتقدند شماری دیگر از روایات [[اهلسنت]] نشان میدهند که ازدواج موقت در [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} میان برخی [[اصحاب]] رایج بوده <ref>صحیح مسلم، ج۵، ص۲۳ - ۲۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۶۵؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۵۲۳ - ۵۲۶.</ref> و آن حضرت هم تا پایان [[عمر]] خویش از آن [[نهی]] نکرده است.<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۸؛ مسند احمد، ج۵، ص۶۰۳.</ref> شماری از اصحاب و تابعیان شناخته شده نیز آن را جایز دانستهاند.<ref>المحلی، ج۹، ص۵۱۹ - ۵۲۰؛ دراسات فقهیه، ص۵۱ - ۵۶.</ref> روایتهای فراوانی از [[امامان]] [[اهلبیت]]{{عم}}هم بر [[مشروع]] بودن آن در [[زمان پیامبر]]{{صل}}و پس از وی تا [[قیامت]] دلالت دارند.<ref> الکافی، ج۵، ص۴۴۸ - ۴۴۹؛ وسایل الشیعه، ج۲۱، ص۹ و ۶۵.</ref> [[اجماعی]] هم در این زمینه نیست و چنانکه گفته شد، به جز [[شیعه]]، دیگران هم آن را جایز دانستهاند. | ||
در مقابل، شماری از [[مفسران اهلسنت]] آیه {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> را مربوط به [[ازدواج]] دائم دانستهاند؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۷ - ۱۸.</ref> اما به گفته [[علمای شیعه]] واژه "استمتاع" هرگاه مطلق و بیقرینه به کار رود بر [[ازدواج موقت]] دلالت دارد.<ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.</ref> دوم اینکه طبق [[آیه]] باید به مجرد [[عقد]]، مهریه پرداخت شود و این به ازدواج موقت اختصاص دارد؛ اما در ازدواج دائم پرداخت همه مهریه به مجرد عقد [[واجب]] نیست.<ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۶؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | در مقابل، شماری از [[مفسران اهلسنت]] آیه {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> را مربوط به [[ازدواج]] دائم دانستهاند؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۷ - ۱۸.</ref> اما به گفته [[علمای شیعه]] واژه "استمتاع" هرگاه مطلق و بیقرینه به کار رود بر [[ازدواج موقت]] دلالت دارد.<ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۵؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۰۴.</ref> دوم اینکه طبق [[آیه]] باید به مجرد [[عقد]]، مهریه پرداخت شود و این به ازدواج موقت اختصاص دارد؛ اما در ازدواج دائم پرداخت همه مهریه به مجرد عقد [[واجب]] نیست.<ref>التبیان، ج۳، ص۱۶۶؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۰.</ref> | ||
===[[تقیه]] === | ===[[تقیه]] === | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۷۵: | ||
[[مفسران]]، [[تقیه]] یاد شده در این آیه را به [[زمان]] [[چیرگی]] کافران بر مؤمنان مربوط دانسته و گفتهاند که به [[صدر اسلام]] اختصاص ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> نیز بر [[مشروع]] بودن [[تقیه]] دلالت دارد. در این آیه از [[خشم]] و [[عذاب]] خدا نسبت به کافران یاد، اما کسانی که از سر [[اجبار]] [[سخن]] [[کفرآمیز]] میگویند، ولی در [[دل]] [[ایمان]] [[استواری]] دارند، استثنا شدهاند. این آیه درباره گروهی از [[مسلمانان]]، از جمله [[عمار یاسر]] نازل شده است که به [[سختی]] مورد [[شکنجه]] [[مشرکان مکه]] قرار گرفتند و [[عمّار]] به اجبار و برای [[رهایی]] خود به [[پیامبر]]{{صل}} [[ناسزا]] گفت و از [[بتها]] به [[نیکی]] یاد کرد. گروهی گفتند که عمّار [[کافر]] شده است. پیامبر{{صل}} وقتی از عمّار شنید که هیچگونه تزلزلی در ایمانش پدید نیامده است، فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند تو نیز دوباره چنین کن.<ref>التبیان، ج۶، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۲۰.</ref> | [[مفسران]]، [[تقیه]] یاد شده در این آیه را به [[زمان]] [[چیرگی]] کافران بر مؤمنان مربوط دانسته و گفتهاند که به [[صدر اسلام]] اختصاص ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> نیز بر [[مشروع]] بودن [[تقیه]] دلالت دارد. در این آیه از [[خشم]] و [[عذاب]] خدا نسبت به کافران یاد، اما کسانی که از سر [[اجبار]] [[سخن]] [[کفرآمیز]] میگویند، ولی در [[دل]] [[ایمان]] [[استواری]] دارند، استثنا شدهاند. این آیه درباره گروهی از [[مسلمانان]]، از جمله [[عمار یاسر]] نازل شده است که به [[سختی]] مورد [[شکنجه]] [[مشرکان مکه]] قرار گرفتند و [[عمّار]] به اجبار و برای [[رهایی]] خود به [[پیامبر]]{{صل}} [[ناسزا]] گفت و از [[بتها]] به [[نیکی]] یاد کرد. گروهی گفتند که عمّار [[کافر]] شده است. پیامبر{{صل}} وقتی از عمّار شنید که هیچگونه تزلزلی در ایمانش پدید نیامده است، فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند تو نیز دوباره چنین کن.<ref>التبیان، ج۶، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۲۰.</ref> | ||
سومین آیهای که بر [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد، درباره [[مؤمن آل فرعون]] است. او که از درباریان [[فرعون]] بود و گویا پس از [[پیروزی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بر [[ساحران]] به وی گروید، [[ایمان]] خود را پنهان میکرد. وی با همین [[پنهانکاری]] توانست افزون بر [[حفظ جان]] خویش، حضرت موسی{{ع}} را به موقع از [[دسیسه]] [[فرعونیان]] برای کشتن وی [[آگاه]] ساخته و [[جان]] او را نیز [[نجات]] دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | سومین آیهای که بر [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد، درباره [[مؤمن آل فرعون]] است. او که از درباریان [[فرعون]] بود و گویا پس از [[پیروزی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بر [[ساحران]] به وی گروید، [[ایمان]] خود را پنهان میکرد. وی با همین [[پنهانکاری]] توانست افزون بر [[حفظ جان]] خویش، حضرت موسی{{ع}} را به موقع از [[دسیسه]] [[فرعونیان]] برای کشتن وی [[آگاه]] ساخته و [[جان]] او را نیز [[نجات]] دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۰ ـ ۶۸۱.</ref> | ||
=== [[لعن کردن]] === | === [[لعن کردن]] === | ||
خط ۲۸۶: | خط ۲۸۸: | ||
گروه دیگری که در [[قرآن]] [[لعن]] شدهاند، ظالماناند. بررسی مصادیق [[ظلم]] و [[ظالم]] نشان میدهد که گروهی از [[مؤمنان]] هم از دیدگاه قرآن میتوانند ظالم و در نتیجه سزاوار [[لعنت الهی]] باشند. مؤمنانی که با [[کافران]] ارتباط دوستانه دارند {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز میدارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.</ref> یا دیگران را مسخره کرده و با لقبهای [[زشت]] خوانده و از آن [[توبه]] نمیکنند {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref> و نیز کسانی که [[حدود الهی]] را زیر پا نهاده و [[خدا]] را [[نافرمانی]] میکنند از این قبیلاند. {{متن قرآن|الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان دادهاید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود میدهد (و شوهر میستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref> کسی که براساس [[احکام الهی]] [[داوری]] نکند نیز [[ظالم]] و [[ستمگر]] است: {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref> این [[آیه]] هرچند درباره [[یهودیان]] است، قاعدهای عمومی است. براساس روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}اگر کسی درباره دو درهم نیز به [[ستم]] [[حکم]] کرده و بر اجرای آن [[فرمان]] دهد مشمول این آیه خواهد شد.<ref>الکافی، ج۷، ص۴۰۸.</ref> در [[صدر اسلام]] نیز برخی [[یاران پیامبر]]{{صل}} یکدیگر را به حکم بر اساس غیر ما انزل [[اللّه]] متهم میکردند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۱ - ۱۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۸۶.</ref> کسان دیگری نیز هستند که در [[قرآن]] [[لعن]] شدهاند. برای نمونه: {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تبهکاری میورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ}}<ref>«آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.</ref> عناوین منطبق بر اینان، گاهی بر برخی از [[مسلمانان]] تطبیق شدهاند؛<ref>نک: الصواعق المحرقه، ج۲، ص۶۳۷؛ منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۵۶۵.</ref> همچنین [[آیات]] مربوط به عناوین یادشده درباره افراد [[مسلمان]] نازل شدهاند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> | گروه دیگری که در [[قرآن]] [[لعن]] شدهاند، ظالماناند. بررسی مصادیق [[ظلم]] و [[ظالم]] نشان میدهد که گروهی از [[مؤمنان]] هم از دیدگاه قرآن میتوانند ظالم و در نتیجه سزاوار [[لعنت الهی]] باشند. مؤمنانی که با [[کافران]] ارتباط دوستانه دارند {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز میدارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.</ref> یا دیگران را مسخره کرده و با لقبهای [[زشت]] خوانده و از آن [[توبه]] نمیکنند {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref> و نیز کسانی که [[حدود الهی]] را زیر پا نهاده و [[خدا]] را [[نافرمانی]] میکنند از این قبیلاند. {{متن قرآن|الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان دادهاید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود میدهد (و شوهر میستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref> کسی که براساس [[احکام الهی]] [[داوری]] نکند نیز [[ظالم]] و [[ستمگر]] است: {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref> این [[آیه]] هرچند درباره [[یهودیان]] است، قاعدهای عمومی است. براساس روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}اگر کسی درباره دو درهم نیز به [[ستم]] [[حکم]] کرده و بر اجرای آن [[فرمان]] دهد مشمول این آیه خواهد شد.<ref>الکافی، ج۷، ص۴۰۸.</ref> در [[صدر اسلام]] نیز برخی [[یاران پیامبر]]{{صل}} یکدیگر را به حکم بر اساس غیر ما انزل [[اللّه]] متهم میکردند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۱ - ۱۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۸۶.</ref> کسان دیگری نیز هستند که در [[قرآن]] [[لعن]] شدهاند. برای نمونه: {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تبهکاری میورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ}}<ref>«آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.</ref> عناوین منطبق بر اینان، گاهی بر برخی از [[مسلمانان]] تطبیق شدهاند؛<ref>نک: الصواعق المحرقه، ج۲، ص۶۳۷؛ منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۵۶۵.</ref> همچنین [[آیات]] مربوط به عناوین یادشده درباره افراد [[مسلمان]] نازل شدهاند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> | ||
به [[اعتقاد]] برخی از [[اهل سنت]]، [[لعن]] کسی از سوی [[خداوند]] یا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دلیل بر جواز آن برای دیگران نیست، در حالیکه در [[قرآن]] و [[سنت]] به جواز لعن توسط دیگران هم تصریح {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند که برهانها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>«لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم، بر کسانی که کافر شدهاند و با کفر مردهاند» سوره بقره، آیه ۱۶۱.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهانها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمیکند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>«کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» سوره آل عمران، آیه ۸۷.</ref><ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۷۶؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳.</ref> و به لعن برخی از [[گنهکاران]] صریحاً امر شده است.<ref>مسند احمد، ج۲، ص۲۲۳؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۳، ص۶۴.</ref> برخی از فقهای [[اهلسنت]]، [[لعن کردن]] کسی توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دلیل [[مشروعیت]] [[لعن]] به وسیله دیگران <ref> صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳۷.</ref> و این کار را لازمه عمل به سفارش [[قرآن کریم]] مبنی بر [[پایبندی]] به [[سنت]] آن حضرت {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref> دانستهاند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | به [[اعتقاد]] برخی از [[اهل سنت]]، [[لعن]] کسی از سوی [[خداوند]] یا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دلیل بر جواز آن برای دیگران نیست، در حالیکه در [[قرآن]] و [[سنت]] به جواز لعن توسط دیگران هم تصریح {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند که برهانها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>«لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم، بر کسانی که کافر شدهاند و با کفر مردهاند» سوره بقره، آیه ۱۶۱.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهانها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمیکند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>«کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» سوره آل عمران، آیه ۸۷.</ref><ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۵۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۷۶؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳.</ref> و به لعن برخی از [[گنهکاران]] صریحاً امر شده است.<ref>مسند احمد، ج۲، ص۲۲۳؛ المستدرک، ج۴، ص۴۸۳؛ صحیح ابن حبان، ج۱۳، ص۶۴.</ref> برخی از فقهای [[اهلسنت]]، [[لعن کردن]] کسی توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دلیل [[مشروعیت]] [[لعن]] به وسیله دیگران <ref> صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳۷.</ref> و این کار را لازمه عمل به سفارش [[قرآن کریم]] مبنی بر [[پایبندی]] به [[سنت]] آن حضرت {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref> دانستهاند.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۶۳؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ۶۸۱ ـ ۶۸۴.</ref> | ||
=== [[صلوات]] فرستادن === | === [[صلوات]] فرستادن === | ||
قرآن کریم [[مسلمانان]] را به فرستادن [[سلام]] و صلوات به پیامبر اکرم{{صل}} [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref> برپایه [[روایات]] متعددی که از طریق شماری از [[اصحاب]] و در [[منابع شیعه]] <ref>مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۴۹.</ref> و [[سنی]] <ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۵۱؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۵۳ - ۵۵.</ref> گزارش شدهاند، در پی [[نزول]] این [[آیه]]، برخی از اصحاب درباره چگونگی صلوات فرستادن بر وی پرسیدند و آن حضرت بر گفتن {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ}}. تأکید و ضمن ناقص خواندن صلوات بدون یاد کرد از "[[آلمحمد]]" از آن [[نهی]] کرده است. این روایات که شمار فراوانی از آنها در منابع [[اهلسنت]] آمدهاند،<ref>الدرّ المنثور، ج، ۵، ص۲۱۶ - ۲۱۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴۴.</ref> همواره مورد استناد [[دانشمندان شیعه]] برای [[اثبات]] دیدگاه خویش درباره صورت مطلوب [[صلوات]] فرستادن بودهاند.<ref>خصائص الوحی المبین، ص۲۰۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ التفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۳۷ - ۲۳۸.</ref> آنها هنگام صلوات فرستادن بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تشهد [[نماز]] و جز آن، با عبارت {{متن حدیث|اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ}} بر [[خاندان]] آن حضرت نیز صلوات میفرستند.<ref>المقنعه، ص۳۲۹؛ مصباح المتهجد، ص۶۲۰.</ref> افزون بر [[روایات]] یاد شده، برخی [[آیات قرآن]] نیز نشان میدهند که صلوات، به پیامبر اکرم{{صل}}اختصاص ندارد و [[خداوند]] و [[فرشتگان]] بر همه مؤمنانی که هنگام [[مصیبت]] [[صبر]] میکنند یا [[اهل ذکر]] فراوان و تسبیحگوی خداوند در هر بامداد و شامگاهان باشند نیز صلوات میفرستند. {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}}<ref>«و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم) بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلا هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستأیید اوست آنکه بر شما درود میفرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۳.</ref> [[اهل بیت]]{{عم}} از مصادیق برجسته این گروه از [[مؤمنان]] هستند و طبق [[آیات]] یاد شده، حتی به [[تنهایی]] و جدای از [[پیامبراکرم]]{{صل}}نیز میتوان بر آنها [[صلوات]] فرستاد.<ref>کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۹.</ref> [[شافعیها]] و [[حنبلیها]] نیز با [[اعتقاد]] به [[وجوب]] صلوات در تشهد [[نماز]]، اینگونه صلوات میفرستند؛<ref> الام، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲.</ref> اما [[مالکیها]] و [[حنفیها]] اصل صلوات در تشهد را [[مستحب]] میشمارند.<ref>کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲؛ الشیعه فی المیزان، ص۴۴۳.</ref> برخی از [[اهلسنت]] با استناد به نیآمدن "آلمحمّد" در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>، صلوات را ویژه [[پیامبر]]{{صل}} و صلوات فرستادن بر "[[آل محمد]]" را ساخته و پرداخته [[شیعیان]] دانستهاند. آنان براساس برخی آیات {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیشآهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستانهایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که پس از آنان آمدهاند میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشایندهای» سوره حشر، آیه ۱۰.</ref> برای [[اصحاب]] و [[خاندان پیامبر]]{{صل}} [[طلب غفران]] و [[رضوان الهی]] کرده <ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۳۶؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> و گاه در سخنان و نوشتههای خود همراه با «[[آلمحمد]]»، بر [[همسران]] و [[اصحاب]] آن حضرت نیز [[صلوات]] میفرستند | قرآن کریم [[مسلمانان]] را به فرستادن [[سلام]] و صلوات به پیامبر اکرم{{صل}} [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref> برپایه [[روایات]] متعددی که از طریق شماری از [[اصحاب]] و در [[منابع شیعه]] <ref>مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۴۹.</ref> و [[سنی]] <ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۵۱؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۵۳ - ۵۵.</ref> گزارش شدهاند، در پی [[نزول]] این [[آیه]]، برخی از اصحاب درباره چگونگی صلوات فرستادن بر وی پرسیدند و آن حضرت بر گفتن {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ}}. تأکید و ضمن ناقص خواندن صلوات بدون یاد کرد از "[[آلمحمد]]" از آن [[نهی]] کرده است. این روایات که شمار فراوانی از آنها در منابع [[اهلسنت]] آمدهاند،<ref>الدرّ المنثور، ج، ۵، ص۲۱۶ - ۲۱۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴۴.</ref> همواره مورد استناد [[دانشمندان شیعه]] برای [[اثبات]] دیدگاه خویش درباره صورت مطلوب [[صلوات]] فرستادن بودهاند.<ref>خصائص الوحی المبین، ص۲۰۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۱ - ۴۹۲؛ التفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۳۷ - ۲۳۸.</ref> آنها هنگام صلوات فرستادن بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تشهد [[نماز]] و جز آن، با عبارت {{متن حدیث|اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ}} بر [[خاندان]] آن حضرت نیز صلوات میفرستند.<ref>المقنعه، ص۳۲۹؛ مصباح المتهجد، ص۶۲۰.</ref> افزون بر [[روایات]] یاد شده، برخی [[آیات قرآن]] نیز نشان میدهند که صلوات، به پیامبر اکرم{{صل}}اختصاص ندارد و [[خداوند]] و [[فرشتگان]] بر همه مؤمنانی که هنگام [[مصیبت]] [[صبر]] میکنند یا [[اهل ذکر]] فراوان و تسبیحگوی خداوند در هر بامداد و شامگاهان باشند نیز صلوات میفرستند. {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}}<ref>«و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم) بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلا هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستأیید اوست آنکه بر شما درود میفرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۳.</ref> [[اهل بیت]]{{عم}} از مصادیق برجسته این گروه از [[مؤمنان]] هستند و طبق [[آیات]] یاد شده، حتی به [[تنهایی]] و جدای از [[پیامبراکرم]]{{صل}}نیز میتوان بر آنها [[صلوات]] فرستاد.<ref>کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۹.</ref> [[شافعیها]] و [[حنبلیها]] نیز با [[اعتقاد]] به [[وجوب]] صلوات در تشهد [[نماز]]، اینگونه صلوات میفرستند؛<ref> الام، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲.</ref> اما [[مالکیها]] و [[حنفیها]] اصل صلوات در تشهد را [[مستحب]] میشمارند.<ref>کنز العرفان، ج۱، ص۱۳۲؛ الشیعه فی المیزان، ص۴۴۳.</ref> برخی از [[اهلسنت]] با استناد به نیآمدن "آلمحمّد" در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>، صلوات را ویژه [[پیامبر]]{{صل}} و صلوات فرستادن بر "[[آل محمد]]" را ساخته و پرداخته [[شیعیان]] دانستهاند. آنان براساس برخی آیات {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیشآهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستانهایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که پس از آنان آمدهاند میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشایندهای» سوره حشر، آیه ۱۰.</ref> برای [[اصحاب]] و [[خاندان پیامبر]]{{صل}} [[طلب غفران]] و [[رضوان الهی]] کرده <ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۳۶؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> و گاه در سخنان و نوشتههای خود همراه با «[[آلمحمد]]»، بر [[همسران]] و [[اصحاب]] آن حضرت نیز [[صلوات]] میفرستند<ref>الموطا، ج۱، ص۳؛ حاشیة رد المحتار، ج۱، ص۱۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۴ ـ ۶۸۵.</ref>. | ||
== اندیشههای [[تفسیری]] و [[علوم قرآنی]] [[شیعه]] == | == اندیشههای [[تفسیری]] و [[علوم قرآنی]] [[شیعه]] == | ||
خط ۲۹۸: | خط ۳۰۰: | ||
[[پیشوایان]]، [[دانشمندان]]، [[قاریان]]، [[حافظان]] و هنرمندان شیعه نقش بسیار برجستهای در تنظیم، شکلگذاری، زیباسازی، ثبت و ضبط قرآن موجود و صورتبندی آن داشتهاند. پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}}نخستین کسی بود که [[اندیشه]] [[گردآوری قرآن]] را مطرح ساخت و به این کار پرداخت.<ref> بحارالانوار، ج۸۹، ص۴۸.</ref> [[یاران]] و [[دوستداران]] آن حضرت مانند عبداللّه بن [[مسعود]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابوالدرداء]] و [[مقداد بن اسود]] نیز دارای مهمترین [[مصاحف]] بودند. یاران و دوستداران آن حضرت در [[توحید مصاحف]] و پس از آن نیز نقش برجستهای ایفا کردند. پیشنهاد توحیدِ مصاحف در [[زمان عثمان]] را نخستین بار [[حذیفة بن یمان]] از [[شیعیان علی]]{{ع}} داد. هنگام استنساخ مصاحف، ابی بن کعب [[مرجع]] رفع اختلافهای مربوط به [[املا]] و ضبط کلمات بود.<ref>تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۷۱ - ۱۷۴، ۱۸۱.</ref> شکلگذاری و نقطهگذاری [[مصحف]] موجود به دست [[ابوالأسود دوئلی]] و دو [[شاگرد]] او نضر بن عاصم و [[یحیی بن یعمر]] انجام گرفت.<ref>مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۱؛ تاریخ القرآن، زنجانی، ص۶۸؛ تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> ضبط حرکات [[قرآن]] به شکل کنونی توسط [[خلیل بن احمد فراهیدی]] انجام شد.<ref>الاتقان، ج۲، ص۴۵۶؛ تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۹۴.</ref> افزون بر گروهی از [[ائمه]] بزرگ قرائت، [[دست]] کم ۴ تن از [[قرّاء]] هفتگانه نیز [[شیعه]] بودند. | [[پیشوایان]]، [[دانشمندان]]، [[قاریان]]، [[حافظان]] و هنرمندان شیعه نقش بسیار برجستهای در تنظیم، شکلگذاری، زیباسازی، ثبت و ضبط قرآن موجود و صورتبندی آن داشتهاند. پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}}نخستین کسی بود که [[اندیشه]] [[گردآوری قرآن]] را مطرح ساخت و به این کار پرداخت.<ref> بحارالانوار، ج۸۹، ص۴۸.</ref> [[یاران]] و [[دوستداران]] آن حضرت مانند عبداللّه بن [[مسعود]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابوالدرداء]] و [[مقداد بن اسود]] نیز دارای مهمترین [[مصاحف]] بودند. یاران و دوستداران آن حضرت در [[توحید مصاحف]] و پس از آن نیز نقش برجستهای ایفا کردند. پیشنهاد توحیدِ مصاحف در [[زمان عثمان]] را نخستین بار [[حذیفة بن یمان]] از [[شیعیان علی]]{{ع}} داد. هنگام استنساخ مصاحف، ابی بن کعب [[مرجع]] رفع اختلافهای مربوط به [[املا]] و ضبط کلمات بود.<ref>تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۷۱ - ۱۷۴، ۱۸۱.</ref> شکلگذاری و نقطهگذاری [[مصحف]] موجود به دست [[ابوالأسود دوئلی]] و دو [[شاگرد]] او نضر بن عاصم و [[یحیی بن یعمر]] انجام گرفت.<ref>مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۱؛ تاریخ القرآن، زنجانی، ص۶۸؛ تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> ضبط حرکات [[قرآن]] به شکل کنونی توسط [[خلیل بن احمد فراهیدی]] انجام شد.<ref>الاتقان، ج۲، ص۴۵۶؛ تلخیص التمهید، ج۱، ص۱۹۴.</ref> افزون بر گروهی از [[ائمه]] بزرگ قرائت، [[دست]] کم ۴ تن از [[قرّاء]] هفتگانه نیز [[شیعه]] بودند. | ||
قرائت کنونی قرآن، قرائت حفص است که از [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} بود و آن را از عاصم [[روایت]] کرده است. عاصم از بزرگان شیعه بود و قرائت را از شیخ خود سلمی گرفت. سلمی نیز از [[یاران امام علی]]{{ع}}بود و از وی گرفته بود<ref>تاریخ القرآن، شاهین، ص۱۶۵ و ۱۷۰؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۲ - ۴۳؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۵۳ - ۵۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | قرائت کنونی قرآن، قرائت حفص است که از [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} بود و آن را از عاصم [[روایت]] کرده است. عاصم از بزرگان شیعه بود و قرائت را از شیخ خود سلمی گرفت. سلمی نیز از [[یاران امام علی]]{{ع}}بود و از وی گرفته بود<ref>تاریخ القرآن، شاهین، ص۱۶۵ و ۱۷۰؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۲ - ۴۳؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۵۳ - ۵۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۵ ـ ۶۸۶.</ref> | ||
=== [[جمع قرآن]] === | === [[جمع قرآن]] === | ||
توقیفی یا [[اجتهادی]] بودن ترتیب کنونی [[آیات]] و [[سورههای قرآن]] از مسائل مهم در بحث جمع [[قرآن کریم]] است. [[دانشمندان شیعه]] به اتفاق بر این باورند که تنظیم [[آیات قرآن]] و آغاز و انجام [[سورهها]] به [[دستور پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} صورت گرفته است. در این باره به [[ادله]] چندی از جمله روایاتی معتبر استناد میشود که بر [[چینش آیات]] به دست [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[راهنمایی]] [[جبرئیل]]،<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۱.</ref>[[تلاوت]] برخی سورهها با ترتیب کنونی آیات آنها در [[نماز]] به وسیله آن حضرت <ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۹۶؛ الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.</ref> و نیز بیان [[ثواب تلاوت]] سورهها همراه با ذکر نام آنها از زبان [[رسول خدا]]{{صل}} <ref>نک: بحار الانوار، ج۸۹، ص۲۲۳ - ۳۷۳؛ التمهید، ج۲، ص۲۳۰.</ref> دلالت دارند. به رغم وجود این [[اتفاق نظر]] و [[روایات]]، [[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که روایات یاد شده توقیفی بودن ترتیب همه [[آیات]] را ثابت نمیکنند.<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱ و ۱۲۸ - ۱۲۹.</ref> شماری از [[دانشمندان]] متقدم <ref>مجمع البیان، ج۱، ص۴۲ - ۴۴؛ متشابه القرآن، ج۲، ص۷۷.</ref> و متأخر <ref>البیان، ص۲۴۰ - ۲۵۲؛ القرآن و روایات المدرستین، ج۱، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۷، ص۳۵۵.</ref> | توقیفی یا [[اجتهادی]] بودن ترتیب کنونی [[آیات]] و [[سورههای قرآن]] از مسائل مهم در بحث جمع [[قرآن کریم]] است. [[دانشمندان شیعه]] به اتفاق بر این باورند که تنظیم [[آیات قرآن]] و آغاز و انجام [[سورهها]] به [[دستور پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} صورت گرفته است. در این باره به [[ادله]] چندی از جمله روایاتی معتبر استناد میشود که بر [[چینش آیات]] به دست [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[راهنمایی]] [[جبرئیل]]،<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۱.</ref>[[تلاوت]] برخی سورهها با ترتیب کنونی آیات آنها در [[نماز]] به وسیله آن حضرت <ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۹۶؛ الاتقان، ج۱، ص۱۶۲.</ref> و نیز بیان [[ثواب تلاوت]] سورهها همراه با ذکر نام آنها از زبان [[رسول خدا]]{{صل}} <ref>نک: بحار الانوار، ج۸۹، ص۲۲۳ - ۳۷۳؛ التمهید، ج۲، ص۲۳۰.</ref> دلالت دارند. به رغم وجود این [[اتفاق نظر]] و [[روایات]]، [[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که روایات یاد شده توقیفی بودن ترتیب همه [[آیات]] را ثابت نمیکنند.<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱ و ۱۲۸ - ۱۲۹.</ref> شماری از [[دانشمندان]] متقدم <ref>مجمع البیان، ج۱، ص۴۲ - ۴۴؛ متشابه القرآن، ج۲، ص۷۷.</ref> و متأخر <ref>البیان، ص۲۴۰ - ۲۵۲؛ القرآن و روایات المدرستین، ج۱، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۷، ص۳۵۵.</ref> | ||
[[شیعه]]، همانند شماری از [[عالمان اهل سنت]] <ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۴۹ - ۵۳؛ البیان، ص۲۳۸ - ۲۴۸.</ref> بر این باورند که [[قرآن کریم]] با ترتیب کنونی [[سورهها]] در [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} و با [[نظارت]] آن حضرت گردآوری شد. براساس این دیدگاه که به [[ادله نقلی]] و [[عقلی]] مستند شده، [[قرآن]] با ترتیب کنونی در نوشتافزارهای گوناگون بوده و پس از [[وفات پیامبر]] در میان دو جلد قرار گرفته است. این گروه از دانشمندان، ترتیب [[سورههای قرآن]] را توقیفی و [[روایات]] [[جمع قرآن]] پس از [[رسول خدا]] را به سبب ضعفِ سند و [[اضطراب]] و تهافت و تناقضِ مضامین، نامعتبر دانسته <ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۴۹ - ۵۳؛ البیان، ص۲۳۸ - ۲۴۸.</ref> و بر این باورند که قرآن کریم [[اساس دین]] و [[دعوت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} و [[معجزه جاوید]] او و راهنمای [[فکری]] و [[رفتاری]] [[مسلمانان]] است و پذیرفتنی نیست که رسول خدا بدون [[راهنمایی]] و اقدام درباره تنظیم و قرائت درست، آن را پراکنده به [[حال]] خود رها کرده باشد؛ به ویژه اینکه آن حضرت آیندهنگر و نگران [[آینده]] [[امت]] خویش بود.<ref> سعد السعود، ص۱۶، ۱۹۲؛ موسوعة شرف الدین، ج۴، ص۱۶۲۴.</ref> در مقابل، برخی دیگر از [[علمای شیعه]] <ref>فصل الخطاب، ص۱۰ - ۱۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱؛ التمهید، ج۱، ص۲۳۰.</ref> همانند شماری دیگر از [[اهلسنت]] <ref>المحرر الوجیز، ج۱، ص۴۹ - ۵۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۵۹.</ref> بر این باورند که قرآن کریم پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گردآوری شده و ترتیب کنونی سورهها براساس [[اجتهاد]] [[اصحاب]] بوده است. بر پایه دیدگاه سوم، بسیاری از سورههای قرآن در زمان پیامبر اکرم{{صل}}چیده شدهاند و تنها ترتیب برخی از سورهها مانند [[سوره توبه]] در دوران پس از [[پیامبر]] بوده است<ref> تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۵؛ تاریخ قرآن، حجتی، ص۹۰ - ۹۳.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | [[شیعه]]، همانند شماری از [[عالمان اهل سنت]] <ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۴۹ - ۵۳؛ البیان، ص۲۳۸ - ۲۴۸.</ref> بر این باورند که [[قرآن کریم]] با ترتیب کنونی [[سورهها]] در [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} و با [[نظارت]] آن حضرت گردآوری شد. براساس این دیدگاه که به [[ادله نقلی]] و [[عقلی]] مستند شده، [[قرآن]] با ترتیب کنونی در نوشتافزارهای گوناگون بوده و پس از [[وفات پیامبر]] در میان دو جلد قرار گرفته است. این گروه از دانشمندان، ترتیب [[سورههای قرآن]] را توقیفی و [[روایات]] [[جمع قرآن]] پس از [[رسول خدا]] را به سبب ضعفِ سند و [[اضطراب]] و تهافت و تناقضِ مضامین، نامعتبر دانسته <ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۴۹ - ۵۳؛ البیان، ص۲۳۸ - ۲۴۸.</ref> و بر این باورند که قرآن کریم [[اساس دین]] و [[دعوت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} و [[معجزه جاوید]] او و راهنمای [[فکری]] و [[رفتاری]] [[مسلمانان]] است و پذیرفتنی نیست که رسول خدا بدون [[راهنمایی]] و اقدام درباره تنظیم و قرائت درست، آن را پراکنده به [[حال]] خود رها کرده باشد؛ به ویژه اینکه آن حضرت آیندهنگر و نگران [[آینده]] [[امت]] خویش بود.<ref> سعد السعود، ص۱۶، ۱۹۲؛ موسوعة شرف الدین، ج۴، ص۱۶۲۴.</ref> در مقابل، برخی دیگر از [[علمای شیعه]] <ref>فصل الخطاب، ص۱۰ - ۱۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۲۱؛ التمهید، ج۱، ص۲۳۰.</ref> همانند شماری دیگر از [[اهلسنت]] <ref>المحرر الوجیز، ج۱، ص۴۹ - ۵۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۵۹.</ref> بر این باورند که قرآن کریم پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گردآوری شده و ترتیب کنونی سورهها براساس [[اجتهاد]] [[اصحاب]] بوده است. بر پایه دیدگاه سوم، بسیاری از سورههای قرآن در زمان پیامبر اکرم{{صل}}چیده شدهاند و تنها ترتیب برخی از سورهها مانند [[سوره توبه]] در دوران پس از [[پیامبر]] بوده است<ref> تاریخ قرآن، رامیار، ص۲۹۵؛ تاریخ قرآن، حجتی، ص۹۰ - ۹۳.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۶ ـ ۶۸۷.</ref> | ||
=== [[تحریفناپذیری قرآن]] === | === [[تحریفناپذیری قرآن]] === | ||
بیشتر [[علمای شیعه]] با استناد به [[کتاب و سنت]] و [[عقل]]، بر تحریفناپذیری قرآن [[کریم]] تأکید و [[ادله]] [[معتقدان]] به [[تحریف قرآن]] را نقد کردهاند.<ref>دایرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۱۶ - ۳۱۸، ۳۲۵ - ۳۳۰.</ref> در مقابل، برخی گروههای منسوب به [[شیعه]]، مانند [[غُلات]] و نیز بعضی از [[دانشمندان]] اَخباری مسلکِ شیعه به تحریف قرآن کریم و حذف بخشی از [[آیات]] آن [[معتقد]] بودهاند. مستند اصلی این دیدگاه، برخی [[روایات]] موجود در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] و نیز تفاوتِ مصحفهای منسوب به شماری از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} است. شماری از [[علما]] و نویسندگان [[اهلسنت]]، به ویژه [[وهابیان]] و نیز برخی [[خاورشناسان]] با استناد به دیدگاه این گروه و نیز روایات [[تحریف]]، [[اعتقاد]] به تحریف قرآن را به عموم [[شیعیان]] نسبت داده و از [[عقاید]] آنان به شمار آوردهاند، در حالی که چنین نسبتی نادرست است؛ زیرا در منابع اهلسنت نیز روایات و گزارشهایی هستند که بر تحریف قرآن دلالت دارند و برخی از دانشمندان آنها هم با استناد به همین روایات، از تحریف قرآن[[سخن]] گفتهاند؛ اما اکثر قریب به [[اتفاق]]اهلسنت با رد این دیدگاه و نقد مستندات آن بر مصونیت [[قرآن]] از هر گونه تحریف تأکید میکنند | بیشتر [[علمای شیعه]] با استناد به [[کتاب و سنت]] و [[عقل]]، بر تحریفناپذیری قرآن [[کریم]] تأکید و [[ادله]] [[معتقدان]] به [[تحریف قرآن]] را نقد کردهاند.<ref>دایرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۱۶ - ۳۱۸، ۳۲۵ - ۳۳۰.</ref> در مقابل، برخی گروههای منسوب به [[شیعه]]، مانند [[غُلات]] و نیز بعضی از [[دانشمندان]] اَخباری مسلکِ شیعه به تحریف قرآن کریم و حذف بخشی از [[آیات]] آن [[معتقد]] بودهاند. مستند اصلی این دیدگاه، برخی [[روایات]] موجود در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] و نیز تفاوتِ مصحفهای منسوب به شماری از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} است. شماری از [[علما]] و نویسندگان [[اهلسنت]]، به ویژه [[وهابیان]] و نیز برخی [[خاورشناسان]] با استناد به دیدگاه این گروه و نیز روایات [[تحریف]]، [[اعتقاد]] به تحریف قرآن را به عموم [[شیعیان]] نسبت داده و از [[عقاید]] آنان به شمار آوردهاند، در حالی که چنین نسبتی نادرست است؛ زیرا در منابع اهلسنت نیز روایات و گزارشهایی هستند که بر تحریف قرآن دلالت دارند و برخی از دانشمندان آنها هم با استناد به همین روایات، از تحریف قرآن[[سخن]] گفتهاند؛ اما اکثر قریب به [[اتفاق]]اهلسنت با رد این دیدگاه و نقد مستندات آن بر مصونیت [[قرآن]] از هر گونه تحریف تأکید میکنند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۷.</ref>. | ||
=== [[تفسیر قرآن]] === | === [[تفسیر قرآن]] === | ||
خط ۳۱۷: | خط ۳۱۹: | ||
هر چند از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[پیشوایان]] معصومِ [[شیعه]] نظریه جامع و صریحی درباره مکتب و روش تفسیری صحیح و مورد [[تأیید]] آنان گزارش نشده است، از رهنمودهای کلی آنها میتوان به برخی ویژگیها در این باره پی برد. برخی از ویژگیهای [[مکتب تفسیری]] اهلبیت{{عم}} عبارتاند از: تدّبر در [[آیات محکم]] و [[استمداد]] از [[معصومان]] در تفسیر [[آیات متشابه]]، تفسیر [[ظاهر آیات]] با روش عقلایی و [[عرفی]]، [[نهی]] و [[نکوهش]] از تفسیر بدون [[علم]] و [[اطمینان]]، [[پرهیز]] از [[تفسیر به رأی]]، اختصاص ندادن آیات به برخی مصادیق حتی [[شأن نزول]] و تفسیر برخی خطابهای قرآن براساس [[مَثَل]] معروف "به در میگوید تا [[دیوار]] بشنود"،<ref>بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۳۴ - ۴۴.</ref> چنان که با مطالعه و دقت در [[روایات نبوی]] و اهلبیت{{عم}}میتوان ویژگیهای روش تفسیری شیعه و مورد تأیید اهلبیت{{عم}} را برشمرد. | هر چند از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[پیشوایان]] معصومِ [[شیعه]] نظریه جامع و صریحی درباره مکتب و روش تفسیری صحیح و مورد [[تأیید]] آنان گزارش نشده است، از رهنمودهای کلی آنها میتوان به برخی ویژگیها در این باره پی برد. برخی از ویژگیهای [[مکتب تفسیری]] اهلبیت{{عم}} عبارتاند از: تدّبر در [[آیات محکم]] و [[استمداد]] از [[معصومان]] در تفسیر [[آیات متشابه]]، تفسیر [[ظاهر آیات]] با روش عقلایی و [[عرفی]]، [[نهی]] و [[نکوهش]] از تفسیر بدون [[علم]] و [[اطمینان]]، [[پرهیز]] از [[تفسیر به رأی]]، اختصاص ندادن آیات به برخی مصادیق حتی [[شأن نزول]] و تفسیر برخی خطابهای قرآن براساس [[مَثَل]] معروف "به در میگوید تا [[دیوار]] بشنود"،<ref>بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۳۴ - ۴۴.</ref> چنان که با مطالعه و دقت در [[روایات نبوی]] و اهلبیت{{عم}}میتوان ویژگیهای روش تفسیری شیعه و مورد تأیید اهلبیت{{عم}} را برشمرد. | ||
در این [[روش تفسیری]]، بر این موارد تأکید شده است: مفاهیم [[عرفی]] کلمات، ویژگیهای ادبی [[کلام]]، [[سیاق آیات]]، فضای صدور کلام، [[آیات]] دیگر [[قرآن]]، ویژگیهای گوینده، آموزههای [[عقلی]] بدیهی و [[قطعی]]، ویژگیهای مخاطب، بیان [[پیشوایان معصوم]]{{عم}}، برخی اجماعهای [[امت]] و بیان معنای [[باطنی]] برخی آیات | در این [[روش تفسیری]]، بر این موارد تأکید شده است: مفاهیم [[عرفی]] کلمات، ویژگیهای ادبی [[کلام]]، [[سیاق آیات]]، فضای صدور کلام، [[آیات]] دیگر [[قرآن]]، ویژگیهای گوینده، آموزههای [[عقلی]] بدیهی و [[قطعی]]، ویژگیهای مخاطب، بیان [[پیشوایان معصوم]]{{عم}}، برخی اجماعهای [[امت]] و بیان معنای [[باطنی]] برخی آیات<ref>بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۴۴ - ۶۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۷ ـ ۶۸۹.</ref> | ||
=== باطن قرآن === | === باطن قرآن === | ||
خط ۳۲۸: | خط ۳۳۰: | ||
[[مفسران اهلسنت]] نیز آن را پذیرفته <ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۸۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۷.</ref> و جمعی از آنان مانند [[میبدی]] در [[کشف الاسرار]]، [[نیشابوری]] در غرائب القرآن و [[آلوسی]] در [[روح المعانی]] به معانی باطنی هم اشاره کردهاند.<ref>برای آگاهی بیشتر نک: معرفت، ش۲۶، ص۱۶۷، «باطن قرآن کریم».</ref> البته باطنگرایی محض هرگز مورد [[تأیید]] [[شیعه دوازده امامی]] نیست. براساس این [[گرایش]] که به [[شیعیان]] [[اسماعیلیه]] نسبت داده شده است، معنای ظاهری قرآن مراد [[خداوند]] نیست و تنها باید معنای باطنی آن را به دست آورد..<ref> شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۸؛ فرق الشیعه، ص۷۵.</ref> این نسبت با توجه به نبود [[منابع تفسیری]] کامل از آنان و نیز تأکید بر اعتبار همزمان [[ظاهر و باطن قرآن]] در برخی نوشتههای آنها چندان اثباتپذیر نیست؛<ref> التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۳۹؛ وجه دین، ص۶۱ - ۶۷، ۲۸۰ - ۲۸۱.</ref> | [[مفسران اهلسنت]] نیز آن را پذیرفته <ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۸۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۷.</ref> و جمعی از آنان مانند [[میبدی]] در [[کشف الاسرار]]، [[نیشابوری]] در غرائب القرآن و [[آلوسی]] در [[روح المعانی]] به معانی باطنی هم اشاره کردهاند.<ref>برای آگاهی بیشتر نک: معرفت، ش۲۶، ص۱۶۷، «باطن قرآن کریم».</ref> البته باطنگرایی محض هرگز مورد [[تأیید]] [[شیعه دوازده امامی]] نیست. براساس این [[گرایش]] که به [[شیعیان]] [[اسماعیلیه]] نسبت داده شده است، معنای ظاهری قرآن مراد [[خداوند]] نیست و تنها باید معنای باطنی آن را به دست آورد..<ref> شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۸؛ فرق الشیعه، ص۷۵.</ref> این نسبت با توجه به نبود [[منابع تفسیری]] کامل از آنان و نیز تأکید بر اعتبار همزمان [[ظاهر و باطن قرآن]] در برخی نوشتههای آنها چندان اثباتپذیر نیست؛<ref> التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۳۹؛ وجه دین، ص۶۱ - ۶۷، ۲۸۰ - ۲۸۱.</ref> | ||
همچنین شیعیان [[تفسیر آیات]] برپایه [[قواعد]] ادبی و اصول عقلایی محاوره را برای غیر معصوم نیز جایز میدانند. وجود تفسیرهای [[اجتهادی]] فراوان در میان شیعه که بدون بهره گرفتن از [[روایات]] نیز به تبیین معنای [[قرآن]] پرداختهاند مؤید این معناست. ناظر بودن بیشتر [[آیات قرآن]] به [[امامان اهل بیت]] و [[دوستان]] و [[دشمنان]] آنها نیز که برگرفته از [[روایات]] است، بعید به نظر نمیرسد؛ زیرا بیشتر آیات قرآن در [[ستایش]] [[مؤمنان]] و [[پرهیزگاران]] و [[نکوهش]] [[کافران]]، [[منافقان]]، [[ستمگران]]، [[فاسقان]] و فاجراناند و مصداق کامل و آشکار گروه نخست، [[امامان معصوم]]{{عم}}و [[پیروان راستین]] آنها و از مصادیق آشکار دسته دوم دشمنان آنها هستند.<ref> بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۱۹۰.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | همچنین شیعیان [[تفسیر آیات]] برپایه [[قواعد]] ادبی و اصول عقلایی محاوره را برای غیر معصوم نیز جایز میدانند. وجود تفسیرهای [[اجتهادی]] فراوان در میان شیعه که بدون بهره گرفتن از [[روایات]] نیز به تبیین معنای [[قرآن]] پرداختهاند مؤید این معناست. ناظر بودن بیشتر [[آیات قرآن]] به [[امامان اهل بیت]] و [[دوستان]] و [[دشمنان]] آنها نیز که برگرفته از [[روایات]] است، بعید به نظر نمیرسد؛ زیرا بیشتر آیات قرآن در [[ستایش]] [[مؤمنان]] و [[پرهیزگاران]] و [[نکوهش]] [[کافران]]، [[منافقان]]، [[ستمگران]]، [[فاسقان]] و فاجراناند و مصداق کامل و آشکار گروه نخست، [[امامان معصوم]]{{عم}}و [[پیروان راستین]] آنها و از مصادیق آشکار دسته دوم دشمنان آنها هستند.<ref> بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۱۹۰.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۸۹ ـ ۶۹۱.</ref> | ||
=== [[ناسخ و منسوخ]] === | === [[ناسخ و منسوخ]] === | ||
[[شیعیان]] درباره چند و چون [[آیات]] ناسخ و منسوخ نیز دیدگاهی متفاوت دارند. [[اهلسنت]] گاهی شمار آیات [[نسخ]] شده را تا ۳۰۰ [[آیه]] نیز گفته و نسخ را دارای سه گونه نسخ لفظ و [[حکم]]، نسخ لفظ بدون حکم و نسخ حکم بدون لفظ دانستهاند.<ref> نک: تلخیص التمهید، ج۱، ص۳۸۲ - ۳۹۱.</ref> برخی از [[علمای شیعه]] سه گونه یاد شده برای نسخ را درباره قرآن پذیرفتهاند؛<ref> تفسیر الصراط المستقیم، ج۲، ص۹۰ - ۹۱.</ref> اما بیشتر آنان به ویژه معاصران، ضمن پذیرش امکان [[عقلی]] و [[شرعی]] اصل نسخ و وجود آن در قرآن، درباره چگونگی [[تشریع]] و سازگاری آن با [[جاودانگی]] [[آموزههای قرآن]] [[استدلال]] کرده؛ اما حجم مورد نظر اهلسنت درباره آیات نسخ شده و همه گونههای آن را نپذیرفتهاند. به [[اعتقاد]] این گروه، فقط نسخِ حکم بدون نسخ [[تلاوت]] در قرآن وجود دارد و گونه اول و دوم سر از [[تحریف]] در میآورد. افزون بر آن، مستندات دو گونه اخیر، خبرهای واحدند و موضوع مهمی مانند نسخ در قرآن با [[خبر واحد]] [[ثابت]] نمیشود.<ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۱۱۵؛ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۱۷۱؛ المیزان، ج۱، ص۶۷، ۲۵۴ - ۲۴۹.</ref> برخی مانند [[آیت اللّه]] خویی حتی نسخ حکم بدون نسخ تلاوت را نیز نپذیرفتهاند.<ref> البیان، ص۱۲۳.</ref> این گروه از [[دانشمندان]]، [[ادله]] مورد استناد برای نسخ بسیاری از آیات را نقد کردهاند.<ref>البیان، ص۱۹۲ - ۱۹۳؛ علوم القرآن، حکیم، ص۲۰۷ - ۲۲۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]].</ref> | [[شیعیان]] درباره چند و چون [[آیات]] ناسخ و منسوخ نیز دیدگاهی متفاوت دارند. [[اهلسنت]] گاهی شمار آیات [[نسخ]] شده را تا ۳۰۰ [[آیه]] نیز گفته و نسخ را دارای سه گونه نسخ لفظ و [[حکم]]، نسخ لفظ بدون حکم و نسخ حکم بدون لفظ دانستهاند.<ref> نک: تلخیص التمهید، ج۱، ص۳۸۲ - ۳۹۱.</ref> برخی از [[علمای شیعه]] سه گونه یاد شده برای نسخ را درباره قرآن پذیرفتهاند؛<ref> تفسیر الصراط المستقیم، ج۲، ص۹۰ - ۹۱.</ref> اما بیشتر آنان به ویژه معاصران، ضمن پذیرش امکان [[عقلی]] و [[شرعی]] اصل نسخ و وجود آن در قرآن، درباره چگونگی [[تشریع]] و سازگاری آن با [[جاودانگی]] [[آموزههای قرآن]] [[استدلال]] کرده؛ اما حجم مورد نظر اهلسنت درباره آیات نسخ شده و همه گونههای آن را نپذیرفتهاند. به [[اعتقاد]] این گروه، فقط نسخِ حکم بدون نسخ [[تلاوت]] در قرآن وجود دارد و گونه اول و دوم سر از [[تحریف]] در میآورد. افزون بر آن، مستندات دو گونه اخیر، خبرهای واحدند و موضوع مهمی مانند نسخ در قرآن با [[خبر واحد]] [[ثابت]] نمیشود.<ref>آلاء الرحمن، ج۱، ص۱۱۵؛ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۱۷۱؛ المیزان، ج۱، ص۶۷، ۲۵۴ - ۲۴۹.</ref> برخی مانند [[آیت اللّه]] خویی حتی نسخ حکم بدون نسخ تلاوت را نیز نپذیرفتهاند.<ref> البیان، ص۱۲۳.</ref> این گروه از [[دانشمندان]]، [[ادله]] مورد استناد برای نسخ بسیاری از آیات را نقد کردهاند.<ref>البیان، ص۱۹۲ - ۱۹۳؛ علوم القرآن، حکیم، ص۲۰۷ - ۲۲۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]، ص۶۹۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |