پرش به محتوا

حدیث غدیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
برای [[اثبات امامت امیرمؤمنان]] {{ع}} از چهار راه دست‌یافتنی است:
برای [[اثبات امامت امیرمؤمنان]] {{ع}} از چهار راه دست‌یافتنی است:
==== از راه اشتراک لفظی مولا ====
==== از راه اشتراک لفظی مولا ====
'''تقریر [[استدلال]]:''' لفظ [[مولی]] مشترک لفظی میان ۲۷ معناست<ref>ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.</ref> مانند: [[رب]]، ولی، اولی، [[سید]]، [[محب]]، [[ناصر]]، [[متصرف]] در امر، متولی در امر و... . درباره عدم [[صدق]] ۲۰ معنا بر حدیث غدیر، میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] اختلافی نیست. آنچه [[اختلاف]] شده، حمل واژه مولا بر [[محب]] و [[ناصر]] است که مدّعای [[اهل سنت]] است، ولی براساس نگاه [[شیعه]]، این دو معنا نمی‌تواند معنای حدیث غدیر باشد.
'''تقریر [[استدلال]]:''' لفظ [[مولی]] مشترک لفظی میان ۲۷ معناست<ref>ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.</ref> مانند: [[رب]]، ولی، اولی، [[سید]]، محب، ناصر، متصرف در امر، متولی در امر و... . درباره عدم [[صدق]] ۲۰ معنا بر حدیث غدیر، میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] اختلافی نیست. آنچه [[اختلاف]] شده، حمل واژه مولا بر محب و ناصر است که مدّعای [[اهل سنت]] است، ولی براساس نگاه [[شیعه]]، این دو معنا نمی‌تواند معنای حدیث غدیر باشد.


توضیح آنکه، اگر مفاد [[حدیث]]، [[محبت]] و [[نصرت]] باشد از دو احتمال بیرون نیست.
توضیح آنکه، اگر مفاد [[حدیث]]، [[محبت]] و [[نصرت]] باشد از دو احتمال بیرون نیست.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
[[امامت]] و [[محبّت]] دو معنای ناسازگار و غیرقابل جمع نیستند تا اینکه ما در [[تفسیر]] [[مولی]] در [[حدیث غدیر]] ناچار از [[انتخاب]] یکی از آن دو باشیم، بلکه محبّت از لوازم امامت است؛ یعنی در [[جهان‌بینی الهی]] کسی که عهده‌دار امر [[رهبری]] [[مردم]] است باید [[دوستدار]] آنان نیز باشد و به آنان مهر بورزد، چنان که [[خداوند]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را [[پیشوایی]] معرفی کرده است که ناگواری‌های مردم بر او گران بود، بر [[هدایت]] و [[سعادت]] آنان حریص بود، و با آنان [[مهربان]] و [[رحیم]] بود<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>.
[[امامت]] و [[محبّت]] دو معنای ناسازگار و غیرقابل جمع نیستند تا اینکه ما در [[تفسیر]] [[مولی]] در [[حدیث غدیر]] ناچار از [[انتخاب]] یکی از آن دو باشیم، بلکه محبّت از لوازم امامت است؛ یعنی در [[جهان‌بینی الهی]] کسی که عهده‌دار امر [[رهبری]] [[مردم]] است باید [[دوستدار]] آنان نیز باشد و به آنان مهر بورزد، چنان که [[خداوند]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را [[پیشوایی]] معرفی کرده است که ناگواری‌های مردم بر او گران بود، بر [[هدایت]] و [[سعادت]] آنان حریص بود، و با آنان [[مهربان]] و [[رحیم]] بود<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>.


از سوی دیگر، پیامبر اکرم {{صل}} علاوه بر [[مقام نبوت]] و [[رسالت]]، دارای [[مقام امامت]] بود<ref>{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، چنان که [[ناصر]] و [[یاور]] [[مسلمانان]] نیز بود، و در این باره، میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد. بر این اساس می‌گوییم در جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} نخست، مولی بودن [[پیامبر]] {{صل}} بیان شده، آن‌گاه مولی بودن [[علی]] {{ع}} بر آن متفرع شده است. بنابراین، مقصود از مولی درباره علی {{ع}} همان است که درباره پیامبر {{صل}} مقصود است. پیامبر {{صل}} هم [[محب]] و ناصر مسلمانان، و هم [[رهبر]] و صاحب [[اختیار]] در امور آنان بود، یعنی [[ولایت پیامبر]] {{صل}} بر مسلمانان، دارای ابعاد سه‌گانه [[محبت]]، [[نصرت]] و [[زعامت]] بود. این ابعاد سه‌گانه، در حدیث غدیر برای علی {{ع}} [[اثبات]] شده است<ref>{{عربی|إن لفظة مولی لو کانت مشترکة بین سائر الأقسام و غیر مختصة ببعضها لوجب حمل خطابه {{صل}} بها علی جمیع محتملاته الا ما منع مانع، کوجوب مثل ذلک فی خطاب مشترک فقدت الدلالة من المخاطب به علی تخصیص مراده ببعض محتملاته}}. تقریب المعارف، ص۱۵۴.</ref>. این مطلب را دو گونه می‌توان تقریر کرد: [[مولی]] مشترک [[معنوی]] است و همه کاربردهای آن یک معنای جامع و مشترک دارد که با توجه به ریشه کلمه مولی (و - ل -ی) [[قرب]] و نزدیکی خاصی است میان دو [[انسان]] که مستلزم [[محبت]]، [[نصرت]] و [[حق تصرف]] یکی در امور دیگری است<ref>{{عربی|الواو و اللام و الیاء اصل صحیح یدل علی قرب، من ذالک الولی: القرب، یقال تباعد بعد ولی، ای قرب، وجلس مما یلینی، ای یقارینی... و من الباب المولی: المعتق والمعتق، و الصاحب، و الحلیف و ابن العم و الناصر، و الجار، کل هؤلاء من الولی و هو القرب، و کل من ولی امر آخر فهو ولیه}}. معجم المقاییس فی اللغة، ص۱۱۰۴. {{عربی|الولاء و التوالی ان یحصل شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منها، و یستعار ذلک للقرب من حیث النسبة و من حیث الدین و من حیث الصداقة و النصرة و الاعتقاد}}. [[المفردات]] فی [[غریب]] القرآن، ص۵۳۳. {{عربی|ولی مثل فلس القرب، و جلست مما یلیه ای یقاربه، و قیل: الولی حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل}}. المصباح المنیر، ج۲، ص۳۹۶. {{عربی|فالمحصل من معنی الولایة فی موارد استعمالها هو نحو من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیة التدبیر}}. [[المیزان]] فی التفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲.</ref>.
از سوی دیگر، پیامبر اکرم {{صل}} علاوه بر [[مقام نبوت]] و [[رسالت]]، دارای [[مقام امامت]] بود<ref>{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، چنان که [[ناصر]] و [[یاور]] [[مسلمانان]] نیز بود، و در این باره، میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد. بر این اساس می‌گوییم در جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} نخست، مولی بودن [[پیامبر]] {{صل}} بیان شده، آن‌گاه مولی بودن [[علی]] {{ع}} بر آن متفرع شده است. بنابراین، مقصود از مولی درباره علی {{ع}} همان است که درباره پیامبر {{صل}} مقصود است. پیامبر {{صل}} هم محب و ناصر مسلمانان، و هم [[رهبر]] و صاحب [[اختیار]] در امور آنان بود، یعنی [[ولایت پیامبر]] {{صل}} بر مسلمانان، دارای ابعاد سه‌گانه [[محبت]]، [[نصرت]] و [[زعامت]] بود. این ابعاد سه‌گانه، در حدیث غدیر برای علی {{ع}} [[اثبات]] شده است<ref>{{عربی|إن لفظة مولی لو کانت مشترکة بین سائر الأقسام و غیر مختصة ببعضها لوجب حمل خطابه {{صل}} بها علی جمیع محتملاته الا ما منع مانع، کوجوب مثل ذلک فی خطاب مشترک فقدت الدلالة من المخاطب به علی تخصیص مراده ببعض محتملاته}}. تقریب المعارف، ص۱۵۴.</ref>. این مطلب را دو گونه می‌توان تقریر کرد: [[مولی]] مشترک [[معنوی]] است و همه کاربردهای آن یک معنای جامع و مشترک دارد که با توجه به ریشه کلمه مولی (و - ل -ی) [[قرب]] و نزدیکی خاصی است میان دو [[انسان]] که مستلزم [[محبت]]، [[نصرت]] و [[حق تصرف]] یکی در امور دیگری است<ref>{{عربی|الواو و اللام و الیاء اصل صحیح یدل علی قرب، من ذالک الولی: القرب، یقال تباعد بعد ولی، ای قرب، وجلس مما یلینی، ای یقارینی... و من الباب المولی: المعتق والمعتق، و الصاحب، و الحلیف و ابن العم و الناصر، و الجار، کل هؤلاء من الولی و هو القرب، و کل من ولی امر آخر فهو ولیه}}. معجم المقاییس فی اللغة، ص۱۱۰۴. {{عربی|الولاء و التوالی ان یحصل شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منها، و یستعار ذلک للقرب من حیث النسبة و من حیث الدین و من حیث الصداقة و النصرة و الاعتقاد}}. [[المفردات]] فی [[غریب]] القرآن، ص۵۳۳. {{عربی|ولی مثل فلس القرب، و جلست مما یلیه ای یقاربه، و قیل: الولی حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل}}. المصباح المنیر، ج۲، ص۳۹۶. {{عربی|فالمحصل من معنی الولایة فی موارد استعمالها هو نحو من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیة التدبیر}}. [[المیزان]] فی التفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲.</ref>.


به عبارتی دیگر، معنای مشترک میان همه کاربردهای مولی، [[اولویت]] داشتن نسبت به فرد یا چیزی است که در هر یک از کاربردهای آن ویژگی خاصی دارد؛ [[ولایت]] محبت اقتضا می‌کند که [[دوست]] یک فرد رابطه نزدیک‌تری از دیگران به او داشته باشد و در حل [[مشکلات]] او نسبت به وی از دیگران [[برتر]] و سزاوارتر باشد. همین گونه است ولایت نصرت، یعنی کسی که با دیگری [[پیمان]] نصرت بسته است، در [[یاری کردن]] و [[مقابله با دشمنان]] او از دیگران سزاوارتر است، و در ولایت [[زعامت]] و [[رهبری]]، [[زعیم]] و [[رهبر]] [[مردم]] در [[تصمیم‌گیری]] نسبت به امور آنان از دیگران سزاوارتر است<ref>ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۸-۶۵۱، {{عربی|لیس للمولی الا معنی واحد و هو الأولی بالشیء و تختلف هذه الاولویة بحسب الاستعمال فی کل من موارده}}. شایان ذکر است که این مطلب را برخی از محققان قبل از علامه امینی بیان کرده‌اند چنان که علامه کراجکی گفته است: {{عربی|ان الأولی هی الأصل و الیها یرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبیر عبده من غیره کان لذلک مولاه، و المعتق لما کان اولی بمعنقه فی تحمله لجریرته و ألصق به من غیره کان مولاه، و ابن العم لما کان اولی بالمیراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ایضا من الأجنبی بنصرة ابن عمه کان مولی، و الناصر لما اختص بالنصرة و صار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت فی بقیة الأقسام وجدتها جاریة هذا المجری، و عائدة بمعناها الی الأولی}}. کنز الفوائد، ج۲، ص۹۱. ابوالصلاح حلبی نیز این مطلب را در تقریب المعارف، ص۱۵۴ بیان کرده است.</ref>.
به عبارتی دیگر، معنای مشترک میان همه کاربردهای مولی، [[اولویت]] داشتن نسبت به فرد یا چیزی است که در هر یک از کاربردهای آن ویژگی خاصی دارد؛ [[ولایت]] محبت اقتضا می‌کند که [[دوست]] یک فرد رابطه نزدیک‌تری از دیگران به او داشته باشد و در حل [[مشکلات]] او نسبت به وی از دیگران [[برتر]] و سزاوارتر باشد. همین گونه است ولایت نصرت، یعنی کسی که با دیگری [[پیمان]] نصرت بسته است، در [[یاری کردن]] و [[مقابله با دشمنان]] او از دیگران سزاوارتر است، و در ولایت [[زعامت]] و [[رهبری]]، [[زعیم]] و [[رهبر]] [[مردم]] در [[تصمیم‌گیری]] نسبت به امور آنان از دیگران سزاوارتر است<ref>ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۸-۶۵۱، {{عربی|لیس للمولی الا معنی واحد و هو الأولی بالشیء و تختلف هذه الاولویة بحسب الاستعمال فی کل من موارده}}. شایان ذکر است که این مطلب را برخی از محققان قبل از علامه امینی بیان کرده‌اند چنان که علامه کراجکی گفته است: {{عربی|ان الأولی هی الأصل و الیها یرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبیر عبده من غیره کان لذلک مولاه، و المعتق لما کان اولی بمعنقه فی تحمله لجریرته و ألصق به من غیره کان مولاه، و ابن العم لما کان اولی بالمیراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ایضا من الأجنبی بنصرة ابن عمه کان مولی، و الناصر لما اختص بالنصرة و صار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت فی بقیة الأقسام وجدتها جاریة هذا المجری، و عائدة بمعناها الی الأولی}}. کنز الفوائد، ج۲، ص۹۱. ابوالصلاح حلبی نیز این مطلب را در تقریب المعارف، ص۱۵۴ بیان کرده است.</ref>.
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
چنان که آیه «اکمال»<ref>تفسیر فخرالرازی، ج۱۲، ص۴۹ طبع مصر.</ref> که بعد از آن نازل شده است، [[گواه]] بر این است که مسأله فوق العاده مهمّی همچون [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} مطرح بوده است.
چنان که آیه «اکمال»<ref>تفسیر فخرالرازی، ج۱۲، ص۴۹ طبع مصر.</ref> که بعد از آن نازل شده است، [[گواه]] بر این است که مسأله فوق العاده مهمّی همچون [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} مطرح بوده است.


۹. در بعضی از طرق [[حدیث]]، [[رسول خدا]] {{صل}} [[حدیث ثقلین]] و [[ولایت]]<ref>یعنی: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}.</ref> را با هم آورده و در آن حدیث فرمود: «هیچ [[پیامبری]] [[عمر]] نمی‌کند مگر نصف [[عمر پیامبر]] قبل از خود و نزدیک است که من [[دعوت]] خدای را [[اجابت]] کنم و من و شما مسئولیم، حال نظر شما در باره من چیست؟.»... همه ی این زمینه چینی‌ها (از [[استشهاد]] به حدیث ثقلین و [[اخبار]] به [[موت]] خود و...) بهترین دلیل است که آن جناب در [[مقام]] [[وصیّت]] و [[تعیین جانشین]] و [[امام]] بعد از خویش است تا [[مردم]] بعد از وی به او [[اقتدا]] کنند و [[هدایت]] شوند، نه این که خواسته باشد به مردم سفارش کند که هر کس من [[محب]] و [[ناصر]] او بودم، امیرالمؤمنین علی {{ع}} هم [[محبّ]] یا ناصر اوست. اگر قصد رسول خدا {{صل}} [[تکلیف]] مردم بر [[محبّت]] و [[دوستی]] نسبت به [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} بود، این همه تأکیدات لازم نبود؛ زیرا محبّت به آن حضرت، نیازی نداشته که به [[رحلت]] خود اشاره فرماید. مضافا که محبّت و دوستی حضرت امیرالمؤمنین {{ع}} امتیازی برای وجود مقدّسش نبوده است، چون [[قرآن کریم]]، همه [[اهل]] [[ایمان]] را [[برادر]] و [[دوست]] یکدیگر قرار داده است.
۹. در بعضی از طرق [[حدیث]]، [[رسول خدا]] {{صل}} [[حدیث ثقلین]] و [[ولایت]]<ref>یعنی: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}.</ref> را با هم آورده و در آن حدیث فرمود: «هیچ [[پیامبری]] [[عمر]] نمی‌کند مگر نصف [[عمر پیامبر]] قبل از خود و نزدیک است که من [[دعوت]] خدای را [[اجابت]] کنم و من و شما مسئولیم، حال نظر شما در باره من چیست؟.»... همه ی این زمینه چینی‌ها (از [[استشهاد]] به حدیث ثقلین و [[اخبار]] به [[موت]] خود و...) بهترین دلیل است که آن جناب در [[مقام]] [[وصیّت]] و [[تعیین جانشین]] و [[امام]] بعد از خویش است تا [[مردم]] بعد از وی به او [[اقتدا]] کنند و [[هدایت]] شوند، نه این که خواسته باشد به مردم سفارش کند که هر کس من محب و [[ناصر]] او بودم، امیرالمؤمنین علی {{ع}} هم [[محبّ]] یا ناصر اوست. اگر قصد رسول خدا {{صل}} [[تکلیف]] مردم بر [[محبّت]] و [[دوستی]] نسبت به [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} بود، این همه تأکیدات لازم نبود؛ زیرا محبّت به آن حضرت، نیازی نداشته که به [[رحلت]] خود اشاره فرماید. مضافا که محبّت و دوستی حضرت امیرالمؤمنین {{ع}} امتیازی برای وجود مقدّسش نبوده است، چون [[قرآن کریم]]، همه [[اهل]] [[ایمان]] را [[برادر]] و [[دوست]] یکدیگر قرار داده است.


۱۰. [[پیامبر خدا]] {{صل}} قبل از طرح [[ولایت امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} از اصول سه گانه ([[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]]) سخن گفت، و از مردم نسبت به آنها [[اقرار]] گرفت، سپس [[پیام الهی]] را [[ابلاغ]] کرد.
۱۰. [[پیامبر خدا]] {{صل}} قبل از طرح [[ولایت امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} از اصول سه گانه ([[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]]) سخن گفت، و از مردم نسبت به آنها [[اقرار]] گرفت، سپس [[پیام الهی]] را [[ابلاغ]] کرد.
۱۱۵٬۳۲۶

ویرایش