سادهزیستی امام علی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
علی{{ع}} ساده زیستی را برای [[رهبران]] [[جامعه اسلامی]] لازم و [[واجب]] میدانست. از نظر آن حضرت نه تنها برای [[قناعت]] [[فقرا]] و [[رضایت]] آنان از | علی{{ع}} ساده زیستی را برای [[رهبران]] [[جامعه اسلامی]] لازم و [[واجب]] میدانست. از نظر آن حضرت نه تنها برای [[قناعت]] [[فقرا]] و [[رضایت]] آنان از زندگی ساده خویش مفید مینماید، بلکه برای [[ثروتمندان]] نیز سودمند است که بدانند [[ثروت]]، آنان را به [[طغیان]] وادار نکند. هنگامی که [[رهبر]] آنها این گونه ساده زیست است و در مسیر [[خداوند]] گام بر میدارد، آنان نیز باید [[زندگی]] ای سودمند و دور از طغیان و [[تجاوز]] داشته باشند. آن گاه که رهبر [[جامعه]]، هیچ گونه [[سوء]] استفادهای از [[قدرت]] و توان خود نمیکند یقیناً در برابر طغیانگران و [[متجاوزان]] به [[حقوق مردم]] میایستد. در سخنی آن حضرت فرمود: «خداوند مرا پیشوای مردمش قرار داده، پس بر من واجب کرده که برای (امور) خود اندازه داشته باشم و در غذا، نوشیدنی و لباسم؛ مانند [[مستمندان]] باشم که [[فقیر]] به [[فقر]] و نداری من [[اقتداء]] کند و توانگر با ثروت خود [[سرکشی]] ننماید».<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ جَعَلَنِي إِمَاماً لِخَلْقِهِ فَفَرَضَ عَلَيَ التَّقْدِيرَ فِي نَفْسِي وَ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي وَ مَلْبَسِي كَضُعَفَاءِ النَّاسِ كَيْ يَقْتَدِيَ الْفَقِيرُ بِفَقْرِي وَ لَا يُطْغِيَ الْغَنِيَّ غِنَاهُ}}؛ کافی، ج۱، ص۴۱۰؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۳۶؛ نهج السعاده، ج۱، ص۳۵۷، «حاشیه».</ref> | ||
امیرالمؤمنین{{ع}} نه تنها خود ساده میزیست، بلکه [[کارگزاران]] خویش را نیز به ساده زیستی [[دعوت]] میکرد. البته بر این [[باور]] بود که آنان نمیتوانند مانند علی{{ع}} باشند؛ ولی میتوانند [[ورع]] و [[عفت]] را در عملکرد خود مورد توجه قرار داده و به [[عبادت]] و [[عدل]] روی آورند. | امیرالمؤمنین{{ع}} نه تنها خود ساده میزیست، بلکه [[کارگزاران]] خویش را نیز به ساده زیستی [[دعوت]] میکرد. البته بر این [[باور]] بود که آنان نمیتوانند مانند علی{{ع}} باشند؛ ولی میتوانند [[ورع]] و [[عفت]] را در عملکرد خود مورد توجه قرار داده و به [[عبادت]] و [[عدل]] روی آورند. | ||
در | در نامه خود به [[عثمان بن حنیف]] [[استاندار بصره]] آنگاه که وی را از شرکت در مهمانی اشرافی یکی از بزرگان [[اهل بصره]] [[نهی]] کرده میفرماید: «[[آگاه]] باش که هر پیرو و مأمومی را [[پیشوایی]] است که باید از او [[پیروی]] کند و به [[روشنایی]] [[نور]] [[دانش]] وی روشنی گیرد. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو [[جامه]] فرسوده و از خوردنی خویش به دو گرده نان بسنده کرده است. آگاه باشید که شما توان انجام این [[کارها]] را ندارید؛ اما مرا به [[پارسایی]]، [[کوشش]]، [[پاک]] دامنی و درستکاری [[یاری]] کنید...». | ||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در ادامه این | [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در ادامه این نامه به این نکته اشاره میکند که [[ساده زیستی]] من به علت [[فقر]] و نداری نیست؛ زیرا همانگونه که در گذشته یاد کردیم علی{{ع}} [[ثروت]] فراوان داشت، بلکه به جهت رعایت حال [[فقرا]] و [[مستمندان]] در سراسر [[کشور اسلامی]] است. | ||
«اگر میخواستم تا به شهد و عسل پالوده و مغز گندم و بافتههای [[ابریشم]] راه داشتم؛ لکن دور است که [[هوا و هوس]] من بر من چیره گردد و زیادی [[حرص]]، مرا به گزیدن خوراکهای (رنگارنگ) بکشاند. شاید در [[حجاز]] و یمامه کسانی باشند که امیدی به قرص نان نداشته باشند و هیچ گاه [[سیر]] نشده باشند. و دور است از من که سیر بخوابم و پیرامون من شکمهایی باشد که از [[گرسنگی]] به پشت چسبیده و جگرهایی سوخته باشد... آیا از خویشتن به این بسنده کنم که مرا [[امیرمؤمنان]] بنامند و در ناگواریهای [[روزگار]] [[شریک]] آنان نباشم؟ یا در [[سختی]] [[زندگی]]، نمونه و اسوهای برایشان نشوم؟...»<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامۀ ۴۵؛ سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر المؤمنین{{ع}}، ج۲، ص۲۶۵.</ref>. در این سخنان، امیرالمؤمنین رمز ساده زیستی خود را در دوران [[خلافت]] یاد نموده است: به یاد گرسنگان بودند و در سختی [[الگو]] و [[اسوه]] ایشان نه این که تنها نام «پیشوایی» را یدک بکشد. اکنون به ذکر نمونههای از [[لباس]] و [[خوراک]] حضرت میپردازیم<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، | «اگر میخواستم تا به شهد و عسل پالوده و مغز گندم و بافتههای [[ابریشم]] راه داشتم؛ لکن دور است که [[هوا و هوس]] من بر من چیره گردد و زیادی [[حرص]]، مرا به گزیدن خوراکهای (رنگارنگ) بکشاند. شاید در [[حجاز]] و یمامه کسانی باشند که امیدی به قرص نان نداشته باشند و هیچ گاه [[سیر]] نشده باشند. و دور است از من که سیر بخوابم و پیرامون من شکمهایی باشد که از [[گرسنگی]] به پشت چسبیده و جگرهایی سوخته باشد... آیا از خویشتن به این بسنده کنم که مرا [[امیرمؤمنان]] بنامند و در ناگواریهای [[روزگار]] [[شریک]] آنان نباشم؟ یا در [[سختی]] [[زندگی]]، نمونه و اسوهای برایشان نشوم؟...»<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامۀ ۴۵؛ سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر المؤمنین{{ع}}، ج۲، ص۲۶۵.</ref>. در این سخنان، امیرالمؤمنین رمز ساده زیستی خود را در دوران [[خلافت]] یاد نموده است: به یاد گرسنگان بودند و در سختی [[الگو]] و [[اسوه]] ایشان نه این که تنها نام «پیشوایی» را یدک بکشد. اکنون به ذکر نمونههای از [[لباس]] و [[خوراک]] حضرت میپردازیم<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۴۸ - ۴۵۰.</ref>: | ||
=== لباسهای ساده امیرالمؤمنین{{ع}} === | === لباسهای ساده امیرالمؤمنین{{ع}} === | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
این سخن با تفصیلی بیشتر از [[امام صادق]]{{ع}} از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده است<ref>بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۴۶ و ۷۴، ص۳۹۲؛ صدوق، الأمالی، مجلس نود، ص۴۹۶.</ref>. | این سخن با تفصیلی بیشتر از [[امام صادق]]{{ع}} از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده است<ref>بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۴۶ و ۷۴، ص۳۹۲؛ صدوق، الأمالی، مجلس نود، ص۴۹۶.</ref>. | ||
۸. [[ساده زیستی]] و [[پوشش]] سادۀ حضرت{{ع}} این گونه بود که افزون بر [[بیتوجهی به دنیا]]، [[زندگی]] خود را هم سطح زندگی [[فقرا]] قرار داده بود. این بدان معنا نیست که همه باید مانند حضرت لباس بپوشند و | ۸. [[ساده زیستی]] و [[پوشش]] سادۀ حضرت{{ع}} این گونه بود که افزون بر [[بیتوجهی به دنیا]]، [[زندگی]] خود را هم سطح زندگی [[فقرا]] قرار داده بود. این بدان معنا نیست که همه باید مانند حضرت لباس بپوشند و غذا بخورند، بلکه لازم است در هر [[زمان]]، لباسی متناسب با پوشش عموم مردم داشته و از هر گونه اشرافگری و [[اسراف]] دوری نمود. هنگامی که سطح زندگی مردم بالا رفته باشد، [[پوشیدن لباس]] [[ساده]] جنبه [[زهد]] فروشی و خود نمایی پیدا میکند که از نظر [[شرعی]] روا نیست. این [[شبهه]] درباره امیرالمؤمنین{{ع}} با سابقه درخشانی که داشت مطرح نبود و تنها اندکی از [[خوارج]] ایشان را به جهت [[پوشش]] ساده مورد [[اعتراض]] قرار دادند. | ||
پوشش ساده [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و بیتوجهی افراد متزهد به سطح [[زندگی]] [[مردم]]، باعث شد که برخی از آنان [[امام صادق]]{{ع}} را به خاطر این که مانند امیرالمؤمنین{{ع}} [[لباس خشن]] و کرباس نمیپوشید مورد اعتراض قرار دهند. و [[امام]] به آنها پاسخ داده و تفاوت سطح زندگی مردم را در این دو مقطع [[تاریخی]] علت این [[تغییر]] دانستند: | پوشش ساده [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و بیتوجهی افراد متزهد به سطح [[زندگی]] [[مردم]]، باعث شد که برخی از آنان [[امام صادق]]{{ع}} را به خاطر این که مانند امیرالمؤمنین{{ع}} [[لباس خشن]] و کرباس نمیپوشید مورد اعتراض قرار دهند. و [[امام]] به آنها پاسخ داده و تفاوت سطح زندگی مردم را در این دو مقطع [[تاریخی]] علت این [[تغییر]] دانستند: | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
[[سفیان ثوری]] بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شد. بر تن آن حضرت لباس ظریفی دید. گفت: ای فرزند [[پیامبر خدا]]{{صل}}، تو برای من [[حدیث]] میکنی از علی{{ع}} که وی لباس خشن و کرباس میپوشیده و اکنون تو لباس قوهستانی و مروی میپوشی؟! فرمود: «وای بر تو ای سفیان! به راستی که علی{{ع}} در زمانی سخت و دارای تنگنای [[اقتصادی]] بود و به تحقیق که [[خداوند]] بر ما [[لطف]] و [[توسعه]] داده و [[مستحب]] است برای کسی که خداوند بر او لطف نموده، اثر آن در وی دیده شود»<ref>{{متن حدیث|وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يَرَى أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۵۵؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۴۰؛ مکارم الأخلاق، ص۹۷؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۳۱۵ و ج، ۴۷، ص۳۵۳؛ رجال کشی، ص۳۹۲، ح۷۳۹.</ref>. | [[سفیان ثوری]] بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شد. بر تن آن حضرت لباس ظریفی دید. گفت: ای فرزند [[پیامبر خدا]]{{صل}}، تو برای من [[حدیث]] میکنی از علی{{ع}} که وی لباس خشن و کرباس میپوشیده و اکنون تو لباس قوهستانی و مروی میپوشی؟! فرمود: «وای بر تو ای سفیان! به راستی که علی{{ع}} در زمانی سخت و دارای تنگنای [[اقتصادی]] بود و به تحقیق که [[خداوند]] بر ما [[لطف]] و [[توسعه]] داده و [[مستحب]] است برای کسی که خداوند بر او لطف نموده، اثر آن در وی دیده شود»<ref>{{متن حدیث|وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يَرَى أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۵۵؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۴۰؛ مکارم الأخلاق، ص۹۷؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۳۱۵ و ج، ۴۷، ص۳۵۳؛ رجال کشی، ص۳۹۲، ح۷۳۹.</ref>. | ||
یعنی در این [[زمان]]، [[پوشیدن لباس]] [[ساده]]، [[نشانه]] [[زهد]] نیست، بلکه نشانه نداری است: [[مردم]] [[تصور]] میکنند چون ندارد از [[لباس]] مناسب استفاده نمیکند؛ از این رو با پوشیدن لباس مناسب، آثار [[لطف خداوند]] را نشان میدهیم و هنگامی که علی{{ع}} [[لباس ساده]] میپوشید عموم مردم در تنگنای اقتصادی شدید بسر میبردند و با این زمان متفاوت بوده است. قوهی یا قوهستان منطقه «قائنات» امروز بوده و مروی منسوب به [[مرو]] است که نشان میدهد پارچههای ظریفی میبافتند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، | یعنی در این [[زمان]]، [[پوشیدن لباس]] [[ساده]]، [[نشانه]] [[زهد]] نیست، بلکه نشانه نداری است: [[مردم]] [[تصور]] میکنند چون ندارد از [[لباس]] مناسب استفاده نمیکند؛ از این رو با پوشیدن لباس مناسب، آثار [[لطف خداوند]] را نشان میدهیم و هنگامی که علی{{ع}} [[لباس ساده]] میپوشید عموم مردم در تنگنای اقتصادی شدید بسر میبردند و با این زمان متفاوت بوده است. قوهی یا قوهستان منطقه «قائنات» امروز بوده و مروی منسوب به [[مرو]] است که نشان میدهد پارچههای ظریفی میبافتند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۵۱ - ۴۵۷.</ref> | ||
====[[رداء]] و [[ازار]]==== | ====[[رداء]] و [[ازار]]==== | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
[[غزالی]] در [[زهد]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} گوید: علی بن ابی طالب از برداشت از [[بیت المال]] خودداری میورزید به گونهای که شمشیرش را میفروخت و تنها یک پیراهن داشت که در هنگام [[غسل]] از آن استفاده میکرد <ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۷.</ref>. | [[غزالی]] در [[زهد]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} گوید: علی بن ابی طالب از برداشت از [[بیت المال]] خودداری میورزید به گونهای که شمشیرش را میفروخت و تنها یک پیراهن داشت که در هنگام [[غسل]] از آن استفاده میکرد <ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۷.</ref>. | ||
علی{{ع}} این گونه عمل کرد و دنیای [[دنیا]] داران را به [[تمسخر]] گرفت و هیچ گونه [[وابستگی به دنیا]] نداشت و از [[لباس]]، به مقدار [[ضرورت]] استفاده میکرد. این در حالی است که عبای [[عثمان]] [[خلیفه]] پیشین را صد دینار قیمت کردند<ref>جمل أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۲.</ref>. این کجا و یک دینار [[پول]] همه لباسهای علی{{ع}} از پیراهن و [[رداء]] و [[ازار]] کجا!.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۳، | علی{{ع}} این گونه عمل کرد و دنیای [[دنیا]] داران را به [[تمسخر]] گرفت و هیچ گونه [[وابستگی به دنیا]] نداشت و از [[لباس]]، به مقدار [[ضرورت]] استفاده میکرد. این در حالی است که عبای [[عثمان]] [[خلیفه]] پیشین را صد دینار قیمت کردند<ref>جمل أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۲.</ref>. این کجا و یک دینار [[پول]] همه لباسهای علی{{ع}} از پیراهن و [[رداء]] و [[ازار]] کجا!.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۳، ص۴۵۷ - ۴۶۴.</ref> | ||
====[[کفش ساده علی]]{{ع}}==== | ====[[کفش ساده علی]]{{ع}}==== | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
ابن عباس گفت: [[حاجیان]] جمع شدهاند تا سخنی از شما بشنوند. به من [[اجازه]] میدهید که با آنها سخن بگویم؟... فرمود: نه من خود سخن میگویم. آن گاه برای آنان [[سخنرانی]] کرد و در ضمن سخنان خویش فرمود: «مرا با [[قریش]] چه کار است؟ به خدا سوگند! من به تحقیق با آنان در دورانی که [[کافر]] بودند جنگیدهام و اکنون که [[فتنه]] پیش گرفتهاند با آنان میجنگم و براستی راهی که میروم بر پایه پیمانی است که در این باره از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} با من بسته شده است. به خدا سوگند! [[باطل]] را چنان میشکافم تا [[حق]] از تهیگاه آن بیرون آید. [[قریش]] از ما [[کینه جویی]] نمیکند جز به خاطر آنکه [[خداوند]] ما را بر ایشان برگزیده است و ما آنان را در زیر [[فرمان]] خود قرار دادهایم»<ref>{{متن حدیث|مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ أَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا عَنْ عَهْدٍ إِلَيَّ فِيهِ أَمَ وَ اللَّهِ لَأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ خَاصِرَتِهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَيْشٌ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا عَلَيْهِمْ فَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي حَيِّزِنَا}}؛الإرشاد، ج۱، ص۱۴۷ و مترجم، ص۲۴۲؛ بحار الأنوار، ج۳۲، ص۱۱۳ و ج۴۰، ص۳۲۸؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۳؛ نهج السعاده، ج۱، ص۲۵۱.</ref>؛ | ابن عباس گفت: [[حاجیان]] جمع شدهاند تا سخنی از شما بشنوند. به من [[اجازه]] میدهید که با آنها سخن بگویم؟... فرمود: نه من خود سخن میگویم. آن گاه برای آنان [[سخنرانی]] کرد و در ضمن سخنان خویش فرمود: «مرا با [[قریش]] چه کار است؟ به خدا سوگند! من به تحقیق با آنان در دورانی که [[کافر]] بودند جنگیدهام و اکنون که [[فتنه]] پیش گرفتهاند با آنان میجنگم و براستی راهی که میروم بر پایه پیمانی است که در این باره از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} با من بسته شده است. به خدا سوگند! [[باطل]] را چنان میشکافم تا [[حق]] از تهیگاه آن بیرون آید. [[قریش]] از ما [[کینه جویی]] نمیکند جز به خاطر آنکه [[خداوند]] ما را بر ایشان برگزیده است و ما آنان را در زیر [[فرمان]] خود قرار دادهایم»<ref>{{متن حدیث|مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ أَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا عَنْ عَهْدٍ إِلَيَّ فِيهِ أَمَ وَ اللَّهِ لَأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ خَاصِرَتِهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَيْشٌ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا عَلَيْهِمْ فَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي حَيِّزِنَا}}؛الإرشاد، ج۱، ص۱۴۷ و مترجم، ص۲۴۲؛ بحار الأنوار، ج۳۲، ص۱۱۳ و ج۴۰، ص۳۲۸؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۳؛ نهج السعاده، ج۱، ص۲۵۱.</ref>؛ | ||
آنچه در این [[سخنرانی]] مطرح است، [[کینهتوزی]] [[قریش]] و [[مخالفت]] آنان با [[حق]] و مجری حق، علی{{ع}} است. علی{{ع}} در این جا همان سخنی را فرمود که [[رسول خدا]]{{صل}} در هنگام [[صلح حدیبیه]] [[وعده]] داد که [[اصلاح]] کننده [[کفش]] به خاطر حق با شما [[قریشیان]] خواهد جنگید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، | آنچه در این [[سخنرانی]] مطرح است، [[کینهتوزی]] [[قریش]] و [[مخالفت]] آنان با [[حق]] و مجری حق، علی{{ع}} است. علی{{ع}} در این جا همان سخنی را فرمود که [[رسول خدا]]{{صل}} در هنگام [[صلح حدیبیه]] [[وعده]] داد که [[اصلاح]] کننده [[کفش]] به خاطر حق با شما [[قریشیان]] خواهد جنگید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۶۴ - ۴۶۷.</ref> | ||
====[[فرش ساده علی]]{{ع}}==== | ====[[فرش ساده علی]]{{ع}}==== | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
استفاده از پوست، ویژه شب [[عروسی فاطمه]] نبود، بلکه بعدها نیز که وضعیت معیشتی [[مسلمانان]] بهتر شده بود، فرش [[خانه علی]]{{ع}} پوستین بود؛ زیرا آنها چیزی برای خود نگه نمیداشتند و همه را به [[فقرا]] میدادند. | استفاده از پوست، ویژه شب [[عروسی فاطمه]] نبود، بلکه بعدها نیز که وضعیت معیشتی [[مسلمانان]] بهتر شده بود، فرش [[خانه علی]]{{ع}} پوستین بود؛ زیرا آنها چیزی برای خود نگه نمیداشتند و همه را به [[فقرا]] میدادند. | ||
مرد [[عرب]] گرسنهای نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و [[درخواست کمک]] کرد. پیامبر{{صل}} چیزی نداشت و فرمود: «راهنمای به [[نیک]]؛ مانند انجام دهنده آن است»<ref>{{متن حدیث|الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ}}</ref> و او را همراه [[بلال]] به [[خانه فاطمه]] فرستاد. [[دختر پیامبر]]{{صل}} که چیزی در [[منزل]] نداشت تا به [[فقیر]] گرسنه بدهد، پوستین دباغی شدهای را که حسن و حسین{{عم}} روی آن میخوابیدند به وی داد. مرد عرب نپذیرفت و گفت من گرسنه ام. [[فاطمه]] گردن بندی را که فاطمه دختر [[حمزه]] به وی داده بود به سوی مرد عرب پرت کرد و فرمود: آن را بگیر و بفروش. مرد عرب به [[مسجد]] رفت. پیامبر به [[گریه]] افتاد. [[عمار یاسر]] گردن بند را از وی خرید و به او | مرد [[عرب]] گرسنهای نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و [[درخواست کمک]] کرد. پیامبر{{صل}} چیزی نداشت و فرمود: «راهنمای به [[نیک]]؛ مانند انجام دهنده آن است»<ref>{{متن حدیث|الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ}}</ref> و او را همراه [[بلال]] به [[خانه فاطمه]] فرستاد. [[دختر پیامبر]]{{صل}} که چیزی در [[منزل]] نداشت تا به [[فقیر]] گرسنه بدهد، پوستین دباغی شدهای را که حسن و حسین{{عم}} روی آن میخوابیدند به وی داد. مرد عرب نپذیرفت و گفت من گرسنه ام. [[فاطمه]] گردن بندی را که فاطمه دختر [[حمزه]] به وی داده بود به سوی مرد عرب پرت کرد و فرمود: آن را بگیر و بفروش. مرد عرب به [[مسجد]] رفت. پیامبر به [[گریه]] افتاد. [[عمار یاسر]] گردن بند را از وی خرید و به او غذا، [[لباس]] و ۲۰ دینار و ۲۰۰ درهم داد تا به اهلش برسد. [[عمار]] برای این کار سهم خود را از [[خیبر]] فروخته بود و پس از [[عطر]] آگین کردن گردن بند آن را همراه غلامی برای فاطمه فرستاد. [[همسر]] علی{{ع}} آن [[غلام]] را [[آزاد]] کرد. و این گونه [[بخشش]] فاطمه با [[برکت]] بود<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۶؛ بشارة المصطفی، ص۱۳۷ با تلخیص.</ref>. | ||
این ساده زیستن در دوران [[حکومت علی]]{{ع}} بسیار بیشتر شد. [[سوید بن غفله]] گوید: پس از [[بیعت مردم با علی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر او وارد شدم. بر [[حصیر]] کوچک<ref>تعبیر «حصیر صغیر: کوچک» در عدة الداعی، ص۱۲۱ و «حصیر رثّ: فرسوده» در تذکرة الخواص، ص۱۱۵ آمده است.</ref> و فرسودهای نشسته بود. گفتم: ای امیرالمؤمنین{{ع}}! تو [[رهبر]] مسلمانان و بر آنها و [[بیت المال]] مسلط و [[حاکم]] هستی و نزد تو نمایندگانی میآیند در حالی که در [[خانه]] تو جز این حصیر نیست؛ یعنی لازم است فرش مناسبی برای مهمانانی که از خارج [[مدینه]] میآیند داشته باشی. حضرت [[گریه]] کرد و فرمود: «ای [[سوید]]! [[عاقل]] برای خانهای که از آن میرود، وسائل فراهم نمیکند. در حالی که [[خانه]] اقامت جلو روی ماست که بهترین کالای خود را به آنجا فرستادهایم و به زودی خود نیز به آنجا میرویم»<ref>{{متن حدیث| يَا اِبْنَ غَفَلَةَ إِنَّ اَللَّبِيبَ لاَ يَتَأَثَّثُ فِي دَارِ اَلنُّقْلَةِ وَ لَنَا دَارُ أَمْنٍ قَدْ نَقَلْنَا إِلَيْهَا خَيْرَ مَتَاعِنَا وَ إِنَّا عَنْ قَلِيلٍ إِلَيْهَا صَائِرُونَ}}؛ تذکرة الخواص، ص۱۱۵، باب ۵، «ذکر ورعه و عبادته»؛ نهج السعاده، ج۲، ص۵۳۰، ش۱۷۰؛ عدة الداعی، ص۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۲۱؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۷، باب ۴۸.</ref>؛ | این ساده زیستن در دوران [[حکومت علی]]{{ع}} بسیار بیشتر شد. [[سوید بن غفله]] گوید: پس از [[بیعت مردم با علی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر او وارد شدم. بر [[حصیر]] کوچک<ref>تعبیر «حصیر صغیر: کوچک» در عدة الداعی، ص۱۲۱ و «حصیر رثّ: فرسوده» در تذکرة الخواص، ص۱۱۵ آمده است.</ref> و فرسودهای نشسته بود. گفتم: ای امیرالمؤمنین{{ع}}! تو [[رهبر]] مسلمانان و بر آنها و [[بیت المال]] مسلط و [[حاکم]] هستی و نزد تو نمایندگانی میآیند در حالی که در [[خانه]] تو جز این حصیر نیست؛ یعنی لازم است فرش مناسبی برای مهمانانی که از خارج [[مدینه]] میآیند داشته باشی. حضرت [[گریه]] کرد و فرمود: «ای [[سوید]]! [[عاقل]] برای خانهای که از آن میرود، وسائل فراهم نمیکند. در حالی که [[خانه]] اقامت جلو روی ماست که بهترین کالای خود را به آنجا فرستادهایم و به زودی خود نیز به آنجا میرویم»<ref>{{متن حدیث| يَا اِبْنَ غَفَلَةَ إِنَّ اَللَّبِيبَ لاَ يَتَأَثَّثُ فِي دَارِ اَلنُّقْلَةِ وَ لَنَا دَارُ أَمْنٍ قَدْ نَقَلْنَا إِلَيْهَا خَيْرَ مَتَاعِنَا وَ إِنَّا عَنْ قَلِيلٍ إِلَيْهَا صَائِرُونَ}}؛ تذکرة الخواص، ص۱۱۵، باب ۵، «ذکر ورعه و عبادته»؛ نهج السعاده، ج۲، ص۵۳۰، ش۱۷۰؛ عدة الداعی، ص۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۲۱؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۷، باب ۴۸.</ref>؛ | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
مرکب علی{{ع}} شتر و اسب نبود، بلکه بر الاغ نیز سوار میشد و پای خود را تکان داده و میفرمود: «من کسی هستم که [[دنیا]] را [[خوار]] ساختم»<ref>{{متن حدیث| أَنَا الَّذِي أَ هَنَةُ الدُّنْيَا }}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۸۹؛ ترجمة الامام علی بن ابی طالب، ج۳، ص۲۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ض۶.</ref>؛ | مرکب علی{{ع}} شتر و اسب نبود، بلکه بر الاغ نیز سوار میشد و پای خود را تکان داده و میفرمود: «من کسی هستم که [[دنیا]] را [[خوار]] ساختم»<ref>{{متن حدیث| أَنَا الَّذِي أَ هَنَةُ الدُّنْيَا }}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۸۹؛ ترجمة الامام علی بن ابی طالب، ج۳، ص۲۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ض۶.</ref>؛ | ||
خلیفه مسلمانان این گونه دنیا را خوار میکند و به آن بیاعتناست.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، | خلیفه مسلمانان این گونه دنیا را خوار میکند و به آن بیاعتناست.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۶۷ - ۴۷۱.</ref> | ||
====غذای ساده [[امیر المؤمنین]]{{ع}}==== | ====غذای ساده [[امیر المؤمنین]]{{ع}}==== | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
او به خاطر محبتی که به [[فقرا]] داشت، [[زندگی]] خود را در [[خوراک]] و [[پوشاک]] هم سطح ایشان قرار داد. | او به خاطر محبتی که به [[فقرا]] داشت، [[زندگی]] خود را در [[خوراک]] و [[پوشاک]] هم سطح ایشان قرار داد. | ||
[[احنف بن قیس]] گوید: هنگام [[افطار]] بر علی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد شدم. به من فرمود: حرکت کن و همراه حسن و حسین | [[احنف بن قیس]] گوید: هنگام [[افطار]] بر علی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد شدم. به من فرمود: حرکت کن و همراه حسن و حسین غذا بخور. سپس به [[نماز]] ایستاد. پس از پایان آن، انبانی را خواست که با مهر خود آن را مهر زده بود. آنگاه جو آرد شدهای را بیرون آورد، سپس آن را مهر زد. گفتم: ای امیرالمؤمنین! از تو [[بخل]] سراغ ندارم. چرا بر این جوها مهر زدی؟ فرمود: به خاطر بخل مهر نزدم؛ ولی ترسیدم که حسن و حسین آن را با روغن یا روغن پیه آغشته نمایند. گفتم: آیا این کار [[حرام]] است؟! فرمود: نه؛ ولی: «بر [[رهبران]] [[حق]] است که از ضعیفترین [[رعیت]] خود در [[خوراک]] و [[پوشاک]] [[پیروی]] کنند و بر آنان به چیزی امتیاز نیابند که [[مردم]] بر آن توانا نباشند، تا [[فقیر]] آنها را ببیند، پس از [[خدا]] [[راضی]] شود به خاطر آنچه از رهبران میبینند و آنان را [[ثروتمند]] میبیند و باعث [[شکر]] و تواضعشان گردد»<ref>{{متن حدیث| عَلَى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ يتأسوا بِأَضْعَفِ رَعِيَّتِهِمْ حَالًا فِي الْأَكْلِ وَ اللِّبَاسِ ، وَ لَا يتميزون عَلَيْهِمْ بشئ لَا يَقْدِرُونَ ( عَلَيْهِ ) ليراهم الْفَقِيرِ فَيُرْضَى عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِمَا هُوَ فِيهِ ، وَ يَرَاهُمْ الْغَنِيِّ فَيَزْدَادُ شُكْراً وَ تَوَاضُعاً }}؛ تذکرة الخواص، ص۱۱۰؛ نهج السعاده، ج۱، ص۶۱۸.</ref>. | ||
علی{{ع}} پیش از [[خلافت]] و پس از خلافت، خوراک سادهای داشت. گزارشهای گوناگونی در این باره نقل شده است که برای مدیران [[اسلامی]] سودمند است؛ زیرا یکی از راههای [[اجرای عدالت اجتماعی]] است. | علی{{ع}} پیش از [[خلافت]] و پس از خلافت، خوراک سادهای داشت. گزارشهای گوناگونی در این باره نقل شده است که برای مدیران [[اسلامی]] سودمند است؛ زیرا یکی از راههای [[اجرای عدالت اجتماعی]] است. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
۱. علی{{ع}} غذای خود را از درآمد خویش از [[مدینه]] تأمین میکرد و از [[بیت المال]] استفاده نمینمود. [[معاویة بن عمار]] از [[امام صادق]]{{ع}} در این باره نقل میکند که فرمود: «علی{{ع}} نمیخورد از آنچه این جا بود [[کوفه]] تا این که برای وی از آنجا؛ یعنی [[حجاز]] میآوردند»<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۸؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۲۵.</ref>. و فرمود: «علی{{ع}} همیشه نزد شما کوفه از درآمدی که با دست خود فراهم کرده بود میخورد که از مدینه میآمد»<ref>الغارات، ص۵۴.</ref>. | ۱. علی{{ع}} غذای خود را از درآمد خویش از [[مدینه]] تأمین میکرد و از [[بیت المال]] استفاده نمینمود. [[معاویة بن عمار]] از [[امام صادق]]{{ع}} در این باره نقل میکند که فرمود: «علی{{ع}} نمیخورد از آنچه این جا بود [[کوفه]] تا این که برای وی از آنجا؛ یعنی [[حجاز]] میآوردند»<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۸؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۲۵.</ref>. و فرمود: «علی{{ع}} همیشه نزد شما کوفه از درآمدی که با دست خود فراهم کرده بود میخورد که از مدینه میآمد»<ref>الغارات، ص۵۴.</ref>. | ||
علی{{ع}} پس از خلافت در مدینه کار میکرد و در مزرعه خویش از غذای [[غلامان]] خود استفاده مینمود. [[ابونیزر]] یکی از [[غلامان علی]]{{ع}} گوید: [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نزد من آمد در حالی که من به کارهای مزرعه ابونیزر و بغیغبه مشغول بودم. فرمود: آیا نزد تو | علی{{ع}} پس از خلافت در مدینه کار میکرد و در مزرعه خویش از غذای [[غلامان]] خود استفاده مینمود. [[ابونیزر]] یکی از [[غلامان علی]]{{ع}} گوید: [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نزد من آمد در حالی که من به کارهای مزرعه ابونیزر و بغیغبه مشغول بودم. فرمود: آیا نزد تو غذا هست؟ گفتم: غذایی است که آن را برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با مناسب نمیدانم: کدویی از کدوهای مزرعه است که آن را با روغن بو گرفته پختهام. فرمود: آن را بیاور. سپس به جانب [[نهر]] آب رفت، [[دست]] خود را شست و مقداری از غذا خورد. آن گاه به سوی نهر آب رفت و دستش را با ماسه شست تا این که آنها (چربیها) را [[پاک]] کرد، سپس با دو دست خود از آب [[نهر]] آشامید. آن گاه فرمود: کف دستها تمیزترین ظرفها هستند. آن گاه از آن آب بر شکم خود مالید و فرمود: «کسی که شکمش او را در [[آتش]] قرار دهد، [[خداوند]] او را از رحمتش دور کند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَدْخَلَهُ بَطْنُهُ النَّارَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ}}</ref> | ||
آن گاه کُلنگ را گرفت و داخل چشمه شد و به آن کلنگ میزد و آب بر او میپاشید و خارج شد در حالی که پیشانیاش عرق کرده بود. عرق را از پیشانی پاک کرد و دوباره به سوی چشمه رفته، به آن کلنگ میزد و همهمهای میآمد و آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی{{ع}} به سرعت بیرون آمد و فرمود: [[خدا]] را [[گواه]] میگیرم که این [[صدقه]] است<ref>مبرد، الکامل فی اللغة و الادب، ج۲، ص۱۵۳؛ کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین، ج۲، ص۸۱؛ نهج السعاده، ج۴، ص۱۴.</ref> و بعداً نیز آن را [[وقف]] کرد. | آن گاه کُلنگ را گرفت و داخل چشمه شد و به آن کلنگ میزد و آب بر او میپاشید و خارج شد در حالی که پیشانیاش عرق کرده بود. عرق را از پیشانی پاک کرد و دوباره به سوی چشمه رفته، به آن کلنگ میزد و همهمهای میآمد و آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی{{ع}} به سرعت بیرون آمد و فرمود: [[خدا]] را [[گواه]] میگیرم که این [[صدقه]] است<ref>مبرد، الکامل فی اللغة و الادب، ج۲، ص۱۵۳؛ کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین، ج۲، ص۸۱؛ نهج السعاده، ج۴، ص۱۴.</ref> و بعداً نیز آن را [[وقف]] کرد. | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
[[بکر بن عیسی]] گوید: علی{{ع}} همیشه به [[مردم کوفه]] میفرمود: ای مردم کوفه! اگر من از میان شما به جز با زاد و مرکب و غلامم خارج شوم [[خائن]] هستم. [[نفقه]] حضرت از درآمدش در مدینه از «[[ینبع]]» میآمد و به مردم آبگوشت میداد و خود ترید روغن میخورد که آمیخته با خرما بود<ref>الغارات، ص۴۴.</ref>. | [[بکر بن عیسی]] گوید: علی{{ع}} همیشه به [[مردم کوفه]] میفرمود: ای مردم کوفه! اگر من از میان شما به جز با زاد و مرکب و غلامم خارج شوم [[خائن]] هستم. [[نفقه]] حضرت از درآمدش در مدینه از «[[ینبع]]» میآمد و به مردم آبگوشت میداد و خود ترید روغن میخورد که آمیخته با خرما بود<ref>الغارات، ص۴۴.</ref>. | ||
مردی از [[بنی تمیم]] در ماه رمضان، اضافه [[اموال]] [[بیت المال]] [[بصره]] را به [[کوفه]] آورد در حالی که علی{{ع}} مردم را | مردی از [[بنی تمیم]] در ماه رمضان، اضافه [[اموال]] [[بیت المال]] [[بصره]] را به [[کوفه]] آورد در حالی که علی{{ع}} مردم را غذا میداد. حضرت از وی خواست با مردم غذا بخورد؛ اما او که [[تصور]] میکرد غذای [[خلیفه]] باید از همه بهتر باشد نپذیرفت و به حضرت کمک کرد و پس از دادن غذا به مردم، حضرت بازوی او را گرفت و به منزل برد. حضرت به قنبر فرمود: انبان وی را بیاورد. قنبر آورد در حالی که بر آن مهر زده بود. مرد تمیمی با خود گفت که در آن [[مالی]] است که میخواهد به من بدهد، ولی دید تکههای نان خشک است. که آن را با آب و روغن و نمک آمیخته کرد و فرمود: ای [[برادر]] بنی تمیمی نزدیک شو! گفتم: [[اجازه]] دهید نزد دوستانم بروم! فرمود: یارانت را از دست دادی. به قنبر دستور داد از خانۀ [[حسن بن علی]]{{ع}} برای وی غذا آوردند.... حضرت به مرد تمیمی گفت: «ای [[برادر]] [[بنی تمیم]]! هر [[زمان]] که با [[مردم]] در غذایشان یکسان باشیم [[خداوند]] از ما سؤال خواهد کرد» | ||
<ref>{{متن حدیث|يا أَخَا بَنِي تَمِيمٍ، مَتَى ساويناهم فِي طَعَامِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ }}؛ مناقب الإمام أمیر المؤمنین، ج۲، ص۷۲.</ref>؛ | <ref>{{متن حدیث|يا أَخَا بَنِي تَمِيمٍ، مَتَى ساويناهم فِي طَعَامِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ }}؛ مناقب الإمام أمیر المؤمنین، ج۲، ص۷۲.</ref>؛ | ||
یعنی با این که مانند مردم ساده زیست هستیم، باز نزد خداوند باید پاسخگو باشیم. نه تنها علی{{ع}} خود از غذاهای ساده میخورد، بلکه [[خانواده]] و [[فرزندان]] وی نیز ساده زیست بودند و غذای ساده میخوردند. مردی از [[خثعم]] دید که [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نان و سبزی و سرکه میخوردند. به آنها گفت: شما این گونه | یعنی با این که مانند مردم ساده زیست هستیم، باز نزد خداوند باید پاسخگو باشیم. نه تنها علی{{ع}} خود از غذاهای ساده میخورد، بلکه [[خانواده]] و [[فرزندان]] وی نیز ساده زیست بودند و غذای ساده میخوردند. مردی از [[خثعم]] دید که [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نان و سبزی و سرکه میخوردند. به آنها گفت: شما این گونه غذا میخورید در حالی که در [[رحبه]] و میدان [[مسجد کوفه]] ([[بیت المال]]) غذاهای گوناگونی است؟ فرمودند: تو از [[امیرالمؤمنین]] [[غافل]] هستی<ref>بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۱۳.</ref>؛ یعنی آنچه آنجا هست بیت المال [[مسلمانان]] است و امیرالمؤمنین{{ع}} بر آن [[نظارت]] دارد. [[ابن ابی الحدید]] گوید: خورش علی{{ع}} سرکه یا نمک بود. و گوشت جز اندک نمیخورد و میفرمود: شکمهای خود را [[قبر]] حیوانات قرار مدهید<ref>شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۶.</ref>. | ||
۴. علی{{ع}} از غذاهایی که بالاتر از سطح [[زندگی]] عمومی مردم بود استفاده نمیکرد. نه این که آنها را [[حرام]] میدانست، بلکه چون [[خلیفه]] مسلمانان بود از آن استفاده نمیکرد. [[عدی بن ثابت]] گوید: برای علی{{ع}} فالوده آوردند. از خوردن آن سر باز زد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: برای علی حلوایی از خرما و کشمش به نام «خبیص» آوردند از آن نخورد. گفتند: آن را حرام میکنی؟ فرمود: نه. «ولی میترسم [[دل]] بدان بندم. آن گاه [[تلاوت]] فرمود: «بیرون بردید خوشیهای خود را در [[زندگی دنیا]] [و به آن بهره بردید]».<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ أَنْ تَتَوَّقَ إِلَيْهِ نَفْسِي ثُمَّ تَلَا الْآيَةَ {{متن قرآن|أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا}}}}؛ الغارات، ص۵۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۹۷؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۲۷.</ref> | ۴. علی{{ع}} از غذاهایی که بالاتر از سطح [[زندگی]] عمومی مردم بود استفاده نمیکرد. نه این که آنها را [[حرام]] میدانست، بلکه چون [[خلیفه]] مسلمانان بود از آن استفاده نمیکرد. [[عدی بن ثابت]] گوید: برای علی{{ع}} فالوده آوردند. از خوردن آن سر باز زد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: برای علی حلوایی از خرما و کشمش به نام «خبیص» آوردند از آن نخورد. گفتند: آن را حرام میکنی؟ فرمود: نه. «ولی میترسم [[دل]] بدان بندم. آن گاه [[تلاوت]] فرمود: «بیرون بردید خوشیهای خود را در [[زندگی دنیا]] [و به آن بهره بردید]».<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ أَنْ تَتَوَّقَ إِلَيْهِ نَفْسِي ثُمَّ تَلَا الْآيَةَ {{متن قرآن|أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا}}}}؛ الغارات، ص۵۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۹۷؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۲۷.</ref> | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
البته روزی که یک [[مرد]] [[ایرانی]] علی{{ع}} را به مناسبت [[عید]] [[نوروز]] [[دعوت]] کرد و برای حضرتش [[حلوا]] آورد، از آن تناول نمود و سؤال کرد این حلوا به چه مناسبتی است؟ مرد ایرانی پاسخ داد: به مناسبت نوروز. حضرت به [[شوخی]] فرمود: هر [[روز]] نوروز باشد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۲۴۸.</ref>. | البته روزی که یک [[مرد]] [[ایرانی]] علی{{ع}} را به مناسبت [[عید]] [[نوروز]] [[دعوت]] کرد و برای حضرتش [[حلوا]] آورد، از آن تناول نمود و سؤال کرد این حلوا به چه مناسبتی است؟ مرد ایرانی پاسخ داد: به مناسبت نوروز. حضرت به [[شوخی]] فرمود: هر [[روز]] نوروز باشد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۲۴۸.</ref>. | ||
[[عبدالله بن زریر غافقی]] گوید: [[روز عید قربان]] بر علی{{ع}} وارد شدم. برای ما خزیره<ref>ر.ک: لسان العرب، ج۴، ص۸۰، خزیره، غذایی بوده است دارای تکههای ریز گوشت که پس از پختن گوشت بر آن آرد میریختند، همانند هلیم که برای صبحانه تهیه میکردند.</ref> (غذایی شبیه هلیم) آورد. گفتم: [[خداوند]] تو را [[اصلاح]] کند. اگر برای ما از گوشت این اردک [که آنجا بود] | [[عبدالله بن زریر غافقی]] گوید: [[روز عید قربان]] بر علی{{ع}} وارد شدم. برای ما خزیره<ref>ر.ک: لسان العرب، ج۴، ص۸۰، خزیره، غذایی بوده است دارای تکههای ریز گوشت که پس از پختن گوشت بر آن آرد میریختند، همانند هلیم که برای صبحانه تهیه میکردند.</ref> (غذایی شبیه هلیم) آورد. گفتم: [[خداوند]] تو را [[اصلاح]] کند. اگر برای ما از گوشت این اردک [که آنجا بود] غذا درست میکردی برای روز عید بهتر بود. خداوند[[خیر]] و [[برکت]] فراوان داده! فرمود: ای فرزند زریر از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: «برای [[خلیفه]] روا نیست از [[مال]] [[خدا]] جز دو ظرف: ظرفی که او و خانوادهاش غذا میخورند و ظرفی که آن را در برابر [[مردم]] قرار میدهد؛ یعنی خلیفه، آنچه به مردم میدهد و آنها میخورند به همان مقدار [[حق]] استفاده از [[بیت المال]] را دارد نه بیشتر»<ref>{{متن حدیث|لا یحل للخلیفة من مال الله إلا قصعتان؛ قصعة یأکلها هو و أهله و قصعة یضعها بین یدی الناس}}؛ ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۳۵؛ احمد حنبل، مسند، ج۱، ص۷۸؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۴؛ کنز العمال، ج۵، ص۷۷۳؛ ینابیع الموده، ص۲۵۹.</ref> | ||
و این گونه علی{{ع}} از مباحات دوری میکرد تا با [[ضعیفان]] مردمش هم سطح و هم درد باشد و [[گرفتاری]] آنها را [[حس]] نماید. آنان نیز از وضعیت خود [[اندوهگین]] نشوند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، | و این گونه علی{{ع}} از مباحات دوری میکرد تا با [[ضعیفان]] مردمش هم سطح و هم درد باشد و [[گرفتاری]] آنها را [[حس]] نماید. آنان نیز از وضعیت خود [[اندوهگین]] نشوند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۷۱ - ۴۷۸.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |