پرش به محتوا

ساده‌زیستی امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
آنچه در این [[سخنرانی]] مطرح است، [[کینه‌توزی]] [[قریش]] و [[مخالفت]] آنان با [[حق]] و مجری حق، علی{{ع}} است. علی{{ع}} در این جا همان سخنی را فرمود که [[رسول خدا]]{{صل}} در هنگام [[صلح حدیبیه]] [[وعده]] داد که [[اصلاح]] کننده کفش به خاطر حق با شما [[قریشیان]] خواهد جنگید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۶۴ - ۴۶۷.</ref>
آنچه در این [[سخنرانی]] مطرح است، [[کینه‌توزی]] [[قریش]] و [[مخالفت]] آنان با [[حق]] و مجری حق، علی{{ع}} است. علی{{ع}} در این جا همان سخنی را فرمود که [[رسول خدا]]{{صل}} در هنگام [[صلح حدیبیه]] [[وعده]] داد که [[اصلاح]] کننده کفش به خاطر حق با شما [[قریشیان]] خواهد جنگید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۴۶۴ - ۴۶۷.</ref>


====[[فرش ساده علی]]{{ع}}====
====فرش ساده علی{{ع}}====
[[سادگی]] در [[زندگی]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} یک اصل اساسی بود و همه پهنه زندگی حضرت را دربرمی‌گرفت. او نه تنها از [[لباس ساده]] و کفش وصله دار استفاده می‌کرد، بلکه فرش خانه‌اش نیز بسیار ساده و فرسوده بود. در آغاز زندگی مشترکش با [[فاطمه زهرا]]{{س}} فرش خانه‌شان، پوست دباغی نشده گوسفندی بود که شب روی آن می‌خوابیدند و [[روز]] به شتر آبکش خود که تنها [[خدمت]] گزار آنها بود علف می‌دادند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۸۶؛ کافی، ج۵، ص۳۷۷-۳۷۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰؛ مکارم الأخلاق، ص۱۳۰؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۰۴، ۱۱۴ و ۱۴۳؛ مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۷۸.</ref> و باز شب آن را بر عکس کرده و بر آن [[استراحت]] می‌کردند. این، سخنی است که بسیاری از علی{{ع}} نقل کرده‌اند. زمانی نیز در گوشه این پوست، [[فاطمه]]{{س}} دستاس یا آسیاب دستی در دست گرفته و کارهای خانه را انجام می‌داد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۷۶؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۷۸.</ref>.
سادگی در [[زندگی]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} یک اصل اساسی بود و همه پهنه زندگی حضرت را دربرمی‌گرفت. او نه تنها از لباس ساده و کفش وصله دار استفاده می‌کرد، بلکه فرش خانه‌اش نیز بسیار ساده و فرسوده بود. در آغاز زندگی مشترکش با [[فاطمه زهرا]]{{س}} فرش خانه‌شان، پوست دباغی نشده گوسفندی بود که شب روی آن می‌خوابیدند و [[روز]] به شتر آبکش خود که تنها خدمت گزار آنها بود علف می‌دادند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۸۶؛ کافی، ج۵، ص۳۷۷-۳۷۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰؛ مکارم الأخلاق، ص۱۳۰؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۰۴، ۱۱۴ و ۱۴۳؛ مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۷۸.</ref> و باز شب آن را بر عکس کرده و بر آن [[استراحت]] می‌کردند. این، سخنی است که بسیاری از علی{{ع}} نقل کرده‌اند. زمانی نیز در گوشه این پوست، [[فاطمه]]{{س}} دستاس یا آسیاب دستی در دست گرفته و کارهای خانه را انجام می‌داد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۷۶؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۷۸.</ref>.


متکای خانۀ آنها پوست دباغی شده‌ای بود که از لیف پُر شده بود<ref>قرب الاسناد، ص۱۱۲، ح۳۸۸؛ طبقات الکبری، ج۷-۸، ص۲۵۴.</ref>. این [[وضعیت زندگی]] دختر و داماد [[حاکم]] و [[رهبر]] [[شهر مدینه]]، رسول خدا{{صل}} بود.
متکای خانۀ آنها پوست دباغی شده‌ای بود که از لیف پُر شده بود<ref>قرب الاسناد، ص۱۱۲، ح۳۸۸؛ طبقات الکبری، ج۷-۸، ص۲۵۴.</ref>. این وضعیت زندگی دختر و داماد [[حاکم]] و [[رهبر]] [[شهر مدینه]]، رسول خدا{{صل}} بود.


[[حارث أعور]] از علی{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: «در شب [[عروسی فاطمه]]، چیزی برای [[خواب]] جز پوست گوسفند نبود. و علی جامه‌ای خرید که از آن خوشش آمد بلافاصله آن را [[صدقه]] داد»<ref>{{متن حدیث|مَا كَانَ لَيْلَةَ أُهْدِيَ لِي فَاطِمَةُ{{س}} شَيْءٌ يُنَامُ عَلَيْهِ إِلَّا جِلْدُ كَبْشٍ وَ اشْتَرَى ثَوْباً فَأَعْجَبَهُ فَتَصَدَّقَ بِهِ}}؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۶-۹۷؛ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۲۳.</ref>
[[حارث أعور]] از علی{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: «در شب [[عروسی فاطمه]]، چیزی برای [[خواب]] جز پوست گوسفند نبود. و علی جامه‌ای خرید که از آن خوشش آمد بلافاصله آن را [[صدقه]] داد»<ref>{{متن حدیث|مَا كَانَ لَيْلَةَ أُهْدِيَ لِي فَاطِمَةُ{{س}} شَيْءٌ يُنَامُ عَلَيْهِ إِلَّا جِلْدُ كَبْشٍ وَ اشْتَرَى ثَوْباً فَأَعْجَبَهُ فَتَصَدَّقَ بِهِ}}؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۶-۹۷؛ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۲۳.</ref>


استفاده از پوست، ویژه شب [[عروسی فاطمه]] نبود، بلکه بعدها نیز که وضعیت معیشتی [[مسلمانان]] بهتر شده بود، فرش [[خانه علی]]{{ع}} پوستین بود؛ زیرا آنها چیزی برای خود نگه نمی‌داشتند و همه را به [[فقرا]] می‌دادند.
استفاده از پوست، ویژه شب عروسی فاطمه نبود، بلکه بعدها نیز که وضعیت معیشتی [[مسلمانان]] بهتر شده بود، فرش خانه علی{{ع}} پوستین بود؛ زیرا آنها چیزی برای خود نگه نمی‌داشتند و همه را به [[فقرا]] می‌دادند.


مرد [[عرب]] گرسنه‌ای نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و [[درخواست کمک]] کرد. پیامبر{{صل}} چیزی نداشت و فرمود: «راهنمای به [[نیک]]؛ مانند انجام دهنده آن است»<ref>{{متن حدیث|الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ}}</ref> و او را همراه [[بلال]] به [[خانه فاطمه]] فرستاد. [[دختر پیامبر]]{{صل}} که چیزی در [[منزل]] نداشت تا به [[فقیر]] گرسنه بدهد، پوستین دباغی شده‌ای را که حسن و حسین{{عم}} روی آن می‌خوابیدند به وی داد. مرد عرب نپذیرفت و گفت من گرسنه ام. [[فاطمه]] گردن بندی را که فاطمه دختر [[حمزه]] به وی داده بود به سوی مرد عرب پرت کرد و فرمود: آن را بگیر و بفروش. مرد عرب به [[مسجد]] رفت. پیامبر به [[گریه]] افتاد. [[عمار یاسر]] گردن بند را از وی خرید و به او غذا، [[لباس]] و ۲۰ دینار و ۲۰۰ درهم داد تا به اهلش برسد. [[عمار]] برای این کار سهم خود را از [[خیبر]] فروخته بود و پس از [[عطر]] آگین کردن گردن بند آن را همراه غلامی برای فاطمه فرستاد. [[همسر]] علی{{ع}} آن [[غلام]] را [[آزاد]] کرد. و این گونه [[بخشش]] فاطمه با [[برکت]] بود<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۶؛ بشارة المصطفی، ص۱۳۷ با تلخیص.</ref>.
مرد [[عرب]] گرسنه‌ای نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و درخواست کمک کرد. پیامبر{{صل}} چیزی نداشت و فرمود: «راهنمای به [[نیک]]؛ مانند انجام دهنده آن است»<ref>{{متن حدیث|الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ}}</ref> و او را همراه [[بلال]] به [[خانه فاطمه]] فرستاد. [[دختر پیامبر]]{{صل}} که چیزی در [[منزل]] نداشت تا به [[فقیر]] گرسنه بدهد، پوستین دباغی شده‌ای را که حسن و حسین{{عم}} روی آن می‌خوابیدند به وی داد. مرد عرب نپذیرفت و گفت من گرسنه ام. [[فاطمه]] گردن بندی را که فاطمه دختر [[حمزه]] به وی داده بود به سوی مرد عرب پرت کرد و فرمود: آن را بگیر و بفروش. مرد عرب به [[مسجد]] رفت. پیامبر به [[گریه]] افتاد. [[عمار یاسر]] گردن بند را از وی خرید و به او غذا، [[لباس]] و ۲۰ دینار و ۲۰۰ درهم داد تا به اهلش برسد. [[عمار]] برای این کار سهم خود را از [[خیبر]] فروخته بود و پس از [[عطر]] آگین کردن گردن بند آن را همراه غلامی برای فاطمه فرستاد. [[همسر]] علی{{ع}} آن [[غلام]] را [[آزاد]] کرد. و این گونه [[بخشش]] فاطمه با [[برکت]] بود<ref>بحار الأنوار، ج۴۳، ص۵۶؛ بشارة المصطفی، ص۱۳۷ با تلخیص.</ref>.


این ساده زیستن در دوران [[حکومت علی]]{{ع}} بسیار بیشتر شد. [[سوید بن غفله]] گوید: پس از [[بیعت مردم با علی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر او وارد شدم. بر [[حصیر]] کوچک<ref>تعبیر «حصیر صغیر: کوچک» در عدة الداعی، ص۱۲۱ و «حصیر رثّ: فرسوده» در تذکرة الخواص، ص۱۱۵ آمده است.</ref> و فرسوده‌ای نشسته بود. گفتم: ای امیرالمؤمنین{{ع}}! تو [[رهبر]] مسلمانان و بر آنها و [[بیت المال]] مسلط و [[حاکم]] هستی و نزد تو نمایندگانی می‌آیند در حالی که در [[خانه]] تو جز این حصیر نیست؛ یعنی لازم است فرش مناسبی برای مهمانانی که از خارج [[مدینه]] می‌آیند داشته باشی. حضرت [[گریه]] کرد و فرمود: «ای [[سوید]]! [[عاقل]] برای خانه‌ای که از آن می‌رود، وسائل فراهم نمی‌کند. در حالی که [[خانه]] اقامت جلو روی ماست که بهترین کالای خود را به آنجا فرستاده‌ایم و به زودی خود نیز به آنجا می‌رویم»<ref>{{متن حدیث| يَا اِبْنَ غَفَلَةَ إِنَّ اَللَّبِيبَ لاَ يَتَأَثَّثُ فِي دَارِ اَلنُّقْلَةِ وَ لَنَا دَارُ أَمْنٍ قَدْ نَقَلْنَا إِلَيْهَا خَيْرَ مَتَاعِنَا وَ إِنَّا عَنْ قَلِيلٍ إِلَيْهَا صَائِرُونَ}}؛ تذکرة الخواص، ص۱۱۵، باب ۵، «ذکر ورعه و عبادته»؛ نهج السعاده، ج۲، ص۵۳۰، ش۱۷۰؛ عدة الداعی، ص۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۲۱؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۷، باب ۴۸.</ref>؛
این ساده زیستن در دوران [[حکومت علی]]{{ع}} بسیار بیشتر شد. [[سوید بن غفله]] گوید: پس از [[بیعت مردم با علی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر او وارد شدم. بر [[حصیر]] کوچک<ref>تعبیر «حصیر صغیر: کوچک» در عدة الداعی، ص۱۲۱ و «حصیر رثّ: فرسوده» در تذکرة الخواص، ص۱۱۵ آمده است.</ref> و فرسوده‌ای نشسته بود. گفتم: ای امیرالمؤمنین{{ع}}! تو [[رهبر]] مسلمانان و بر آنها و [[بیت المال]] مسلط و [[حاکم]] هستی و نزد تو نمایندگانی می‌آیند در حالی که در [[خانه]] تو جز این حصیر نیست؛ یعنی لازم است فرش مناسبی برای مهمانانی که از خارج [[مدینه]] می‌آیند داشته باشی. حضرت [[گریه]] کرد و فرمود: «ای [[سوید]]! [[عاقل]] برای خانه‌ای که از آن می‌رود، وسائل فراهم نمی‌کند. در حالی که [[خانه]] اقامت جلو روی ماست که بهترین کالای خود را به آنجا فرستاده‌ایم و به زودی خود نیز به آنجا می‌رویم»<ref>{{متن حدیث| يَا اِبْنَ غَفَلَةَ إِنَّ اَللَّبِيبَ لاَ يَتَأَثَّثُ فِي دَارِ اَلنُّقْلَةِ وَ لَنَا دَارُ أَمْنٍ قَدْ نَقَلْنَا إِلَيْهَا خَيْرَ مَتَاعِنَا وَ إِنَّا عَنْ قَلِيلٍ إِلَيْهَا صَائِرُونَ}}؛ تذکرة الخواص، ص۱۱۵، باب ۵، «ذکر ورعه و عبادته»؛ نهج السعاده، ج۲، ص۵۳۰، ش۱۷۰؛ عدة الداعی، ص۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۲۱؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۷، باب ۴۸.</ref>؛
۱۱۵٬۶۳۵

ویرایش