بنی سکون بن اشرس: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==[[ادیان]] [[جاهلی]] بنی سکون== | ==[[ادیان]] [[جاهلی]] بنی سکون== | ||
در این که در میان [[قبایل یمنی]] از جمله [[قبیله کنده]] چه [[دینی]] وجود داشته، گزارش دقیقی وجود ندارد. اما آنچه که مسلم است این است که در زمان [[دولت]] [[حمیریان]]، [[مردم یمن]] [[بت]] پرست بودند؛<ref>عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، ص۵۹.</ref> چندان که از «الْجَلسند» به عنوان یکی از بتهای معروف [[کندیان]] در منطقه حضرموت<ref>یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج۲، ص۶۷؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۰۰.</ref> و [[معبود]] [[بنی شکامة بن شبیب بن سکون]]<ref>اسامه اختیار، مقاله کنده، الموسوعة العربیه.</ref> یاد شده است. پس از [[مسیحی]] شدن [[پادشاهان روم]] و تلاش آنان در گسترش [[مسیحیت]]، [[آیین مسیحیت]] نیز در بین کندیان - بخصوص کندیان حاضر در [[حیره]] و [[نجد]]- [[نفوذ]] و گسترش یافت تا آنجا که در اوایل [[ظهور اسلام]]، تعداد قابل ملاحظه ای از کندیان و [[طوایف]] آن، از جمله برخی شخصیتهای برجسته کندی مسیحی شده بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref>. بنا بر نقل گزارشات [[تاریخی]]، زمانی که [[پیامبر خدا]]{{صل}} در سال نهم [[قمری]]، [[خالد بن ولید]] را سراغ [[اکیدر بن عبدالملک]] در [[دومة الجندل]] فرستاد، اکیدر، [[پادشاه]] کندیان در این منطقه، فردی مسیحی بوده است<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۵؛ ابن سعد، ج۲، ص۱۲۶؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۵۰.</ref> - <ref>رمضان محمدی، قبیله کِنْدِه و نقش آن در مهمترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، فصلنامه علمی پژوهشی تاریخ اسلام، سال شانزدهم، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۴، شماره مسلسل ۶۳، ص۱۱۴ - ۱۱۵.</ref> [[بشر بن عبدالملک]] - [[برادر]] اکیدر - هم از دیگر [[نصرانیان]] بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۹۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | در این که در میان [[قبایل یمنی]] از جمله [[قبیله کنده]] چه [[دینی]] وجود داشته، گزارش دقیقی وجود ندارد. اما آنچه که مسلم است این است که در زمان [[دولت]] [[حمیریان]]، [[مردم یمن]] [[بت]] پرست بودند؛<ref>عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، ص۵۹.</ref> چندان که از «الْجَلسند» به عنوان یکی از بتهای معروف [[کندیان]] در منطقه حضرموت<ref>یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج۲، ص۶۷؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۰۰.</ref> و [[معبود]] [[بنی شکامة بن شبیب بن سکون]]<ref>اسامه اختیار، مقاله کنده، الموسوعة العربیه.</ref> یاد شده است. پس از [[مسیحی]] شدن [[پادشاهان روم]] و تلاش آنان در گسترش [[مسیحیت]]، [[آیین مسیحیت]] نیز در بین کندیان - بخصوص کندیان حاضر در [[حیره]] و [[نجد]]- [[نفوذ]] و گسترش یافت تا آنجا که در اوایل [[ظهور اسلام]]، تعداد قابل ملاحظه ای از کندیان و [[طوایف]] آن، از جمله برخی شخصیتهای برجسته کندی مسیحی شده بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref>. بنا بر نقل گزارشات [[تاریخی]]، زمانی که [[پیامبر خدا]]{{صل}} در سال نهم [[قمری]]، [[خالد بن ولید]] را سراغ [[اکیدر بن عبدالملک]] در [[دومة الجندل]] فرستاد، اکیدر، [[پادشاه]] کندیان در این منطقه، فردی مسیحی بوده است<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۵؛ ابن سعد، ج۲، ص۱۲۶؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۵۰.</ref> - <ref>رمضان محمدی، قبیله کِنْدِه و نقش آن در مهمترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، فصلنامه علمی پژوهشی تاریخ اسلام، سال شانزدهم، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۴، شماره مسلسل ۶۳، ص۱۱۴ - ۱۱۵.</ref> [[بشر بن عبدالملک]] - [[برادر]] اکیدر - هم از دیگر [[نصرانیان]] بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۹۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | ||
==بنی سکون و [[پیامبر]]{{صل}}== | |||
===[[اسلام]] بنی سکون=== | |||
از اسلام [[مردم]] این [[قوم]] تا پیش از [[سال نهم هجرت]] اطلاعی در دست نیست؛ اما در این سال، نمایندگانی از تجیب یا همان بنی سکون - که سیزده مرد بودند و [[زکات]] [[اموال]] خود را نیز همراه آورده بودند، - به حضور پیامبر{{صل}} آمدندو با ایشان دیدار کردند. پیامبر{{صل}} از دیدارشان شاد شد و به [[بلال]] دستور داد از ایشان به خوبی [[پذیرایی]] کند و جوایز بهتری [در [[قیاس]] با دیگر [[قبایل]]] به ایشان بپردازد. بلال همچنین کرد و به آنها بیشتر از آنچه به [[نمایندگان]] دیگر جایزه داده میشد، جایزه داد. پس از اهداء [[هدایا]]، پیامبر{{صل}} از آنها پرسید: «آیا کسی از شما باقی مانده است که جایزه نگرفته باشد؟» گفتند: «آری؛ [[نوجوانی]] که از همه کوچکتر است و او را کنار بارهای خود گذاشته ایم». فرمود: «او را پیش ما بفرستید». [[نوجوان]] پیش [[نبی خاتم]]{{صل}} آمد و گفت: «من هم یکی از افراد همین گروه ام که هم اکنون حضور شما بودند و [[حوائج]] ایشان را برآوردی، لطفاً [[حاجت]] مرا هم برآور». [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «حاجت تو چیست؟» گفت: «از [[خداوند]] بخواه که مرا بیامرزد و [[رحمت]] فرماید و [[بینیازی]] مرا در دلم قرار دهد». پیامبر{{صل}} عرض کرد: «پروردگارا او را بیامرز و غریق رحمت فرما و دلش را [[بینیاز]] گردان». سپس دستور فرمود جایزه او را هم به اندازه دیگران پرداختند. و ایشان همگی به [[سرزمین]] خود برگشتند، آنان در [[مراسم حج]] [[سال دهم هجرت]] در [[منی]] به حضور پیامبر{{صل}} آمدند و آن حضرت، از ایشان درباره آن نوجوان سؤال فرمود گفتند: «هیچ کس را چون او ندیده ایم؛ چراکه هر چه خداوند روزیش میکند، قانع و [[خشنود]] است»<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۳. نیز ر.ک: ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۰۸ - ۳۰۹.</ref>. از جمله وفود کنندگان بنی سکون که نامی از ایشان در برخی منابع آمده میتوان به نام افرادی چون [[مرثد بن عبداللّه بن مجالد]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۸۲.</ref> [[قیسبة بن کلثوم بن حباشه]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۳۸۸.</ref> [[شریک بن ابی الأعقل بن سلمة بن عمیره تجیبی سومی]]<ref>ابن یونس، تاریخ ابن یونس المصری، ص۲۳۴؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۶، ص۲۸۰؛ سیوطی، در السحابه فی من دخل مصر من الصحابه، ص۶۹.</ref> و [[معاویة بن حدیج بن جفنه]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۹، ص۱۹.</ref> اشاره کرد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
===[[سریه]] [[اکیدر بن عبدالملک]]=== | |||
[[تجار]] [[عرب]]، از [[ظلم و ستم]] اکیدر بن عبدالملک به [[رسول خدا]]{{صل}} [[شکایت]] داشتند؛<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۱۱۳.</ref> از این رو رسول خدا{{صل}} پس از بازگشت از [[نبرد]] [[طائف]]، از [[ذی الحجه]] تا [[رجب]] [[سال نهم هجری]] در [[مدینه]] ماند، سپس عازم [[تبوک]] شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۹۱؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۷.</ref>. پس از رسیدن به تبوک، ایشان ابتدا با [[یحنة بن رؤبه]] - فرمانروای [[ایله]]، - و سپس اهالی جُربا و أذرُح با قرار [[گرفتن جزیه]] [[صلح]] کرد. پس از آن [[خالد بن ولید]] را همراه چهارصد و بیست سوار به سوی اکیدر بن عبدالملک فرستاد<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۳۳.</ref>. خالد گفت: یا [[رسول الله]] من چگونه میتوانم با این عده کم تا وسط سرزمینهای کلب بروم؟ حضرت فرمود: تو او را در [[حال]] شکار گاو خواهی یافت و او را خواهی گرفت<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۹، ص۲۰۲.</ref>. خالد، شبانگاه نزدیک قلعههای اکیدر رسید و اکیدر را همراه برادرش «[[حسان]]» در حال شکار یافت که به تعقیب گاوان بودند، اکیدر [[اسیر]] و برادرش حسان کشته شد<ref>ابن هشام، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۹۵۲؛ ابن ابی شیبه، المصنّف، ج۸، ص۴۹۶.</ref>. | |||
خالد بن ولید، اکیدر را [[امان]] داد و با او [[عهد]] کرد که او را نکشد و نزد رسول خدا{{صل}} بفرستد، به شرط آنکه [[دومة الجندل]] را بر او بگشاید. اکیدر چنان کرد و خالد نیز بر سر دو هزار شتر، هفتصد اسب، چهارصد [[زره]] و چهارصد نیزه با او [[صلح]] کرد<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. | |||
خالد، قبای [[حسان]] - [[برادر]] اکیدر - <ref>و به قولی قبای اکیدر، بنگرید: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۹۵۳.</ref> را پس از قتلش از [[تنش]] بیرون آورد و به عنوان [[غنیمت جنگی]]، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد. این [[قبا]]، [[مسلمانان]] را متعجب کرد؛ از این رو با دست کشیدن روی آن و لمس کردنش، از [[لطافت]] آن اظهار [[تعجب]] میکردند. اما رسول خدا{{صل}} با یادآوری نعمات [[بهشتی]]، دستمالهای سعد در [[بهشت]] را از آن بهترتر و لطیفتر معرفی کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۹۵۳؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۲۷.</ref>. چندی بعد، خالد نیز همراه با اکیدر به [[مدینه]] آمد. حضرت، با او براساس دادن [[جزیه]]، [[قرارداد]] صلحی بست و او را به محل [[حکومت]] خویش برگرداند<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۱ و ج۲، ص۱۲۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۰۸.</ref>. اما در اینکه اکیدر در این دیدار، [[مسلمان]] شد یا نه، [[اختلاف]] است. برخی بر این باورند که او مسلمان شد<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۶۳؛ صفدی، وفیات الاعیان، ج۹، ص۳۵۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۹، ص۱۹۸.</ref>، و [[نامه]] رسول خدا{{صل}}<ref>برای متن نامه، پنگرید: حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۸.</ref> به اکیدر که در آن، او را به [[نماز]] و دادن [[زکات]] سفارش کرده، شاهدی بر این مدعا عنوان کردند<ref>احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۳۱۳.</ref>. دلیل دیگر هم، نقل [[ارتداد]] او بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، است؛<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۷۳.</ref>؛ چراکه اگر مسلمان نبود، ذکر کلمه ارتداد برای او معنا نداشت. در مقابل برخی هم گفتهاند: او بر [[کیش]] خود باقی ماند و جزیه را پذیرفت<ref>نووی، شرح مسلم، ج۱۴، ص۵۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
===بنی سکون و دیگر وقایع ایام [[نبوی]]{{صل}}=== | |||
نقل است که [[پیامبر]]{{صل}} بین [[طوایف]] سکاسک و بنی سکون [[عقد اخوت]] بست<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۹۶</ref> و [[عکاشة بن ثور]] را [[کارگزار]] خود در بین [[مردم]] سکاسک و سکون قرار داد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲۸؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۸۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۲۲۵.</ref>. همچنین، گفته شده که [[رسول خدا]]{{صل}}، ضمن روایتی، برخی [[قبایل یمن]] از جمله سکون، کنده، سکاسک، [[خولان]] [[العالیه]] و [[ملوک]] رَدمان را ستودهاند<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۶۶ - ۲۶۷؛ المتقی الهندی، کنز العمال، ج۱۲، ص۹۰.</ref>. برخی منابع با تعابیری مشابه، از [[ستایش]] بنی تجیب - از تیرههای بنی سکون - توسط [[نبی اکرم]]{{صل}} خبر داده، [[حدیث]]: {{متن حدیث|أسلمُ سالَمها اللهُ وغِفارُ غفَر اللهُ لها وتُجِيبُ أجابَتِ اللهَ ورسولَه}}<ref>دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۲۴۴؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۴، ص۴۳۸؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۹۷.</ref>، را به نقل از ایشان، در وصف بنی تجیب و بعضی دیگر از [[قبایل]] [[روایت]] کردهاند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |