پرش به محتوا

بنی سکون بن اشرس: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷۹: خط ۷۹:


حضور در [[واقعه حره]] نیز از دیگر [[مواقف]] [[تاریخ]] است که در آن از بنی سکون و برخی از مردانش سخنی به میان آمده است. در پی [[شورش مردم مدینه]] در [[سال ۶۳ هجری]]، یزید، سپاهی را به [[فرماندهی]] «[[مسلم بن عقبه]] مرّی» به [[مدینه]] اعزام نمود. یزید پیش از اعزام این [[سپاه]]، در توصیه‌های خود به [[فرمانده سپاه]]، به او تأکید کرد چنانچه ایشان بر [[مردم مدینه]] فائق آمدند، [[جان]] و [[مال]] و [[ناموس]] [[مردم]] آن [[شهر]] را بر [[شامیان]] [[حلال]] کنند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۲.</ref>. در این [[مأموریت]]، برخی از مردم بنی سکون نیز شرکت داشتند که [[حصین بن نمیر]] [[سکونی]] از جمله ایشان بود. حصین در این [[جنگ]] علاوه بر فرماندهی [[اهل]] «[[حمص]]»<ref>بلاذری، انساب الشراف، ج۵، ص۳۲۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۲۱۸.</ref>، [[جانشینی]] مسلم بن عقبه در فرماندهی کل سپاه را نیز برعهده داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۲.</ref>. [[مسلم بن عقبه]] پس از [[فراغت]] از [[شورش]] مدینه، جهت [[سرکوب]] [[شورش عبدالله بن زبیر]] رهسپار [[مکه]] گردید؛ اما در میانه راه [[بیمار]] شد و چون مرگش را نزدیک دید، سران [[سپاه]] را نزد خود خواند و [[حصین بن نمیر سکونی]] را بنا بر توصیه یزید، [[جانشین]] خویش اعلام کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۹۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۴.</ref>. پس از [[دفن]] [[مسلم بن عقبه]] در «مشلّل»، حصین بن نمیر به [[حرکت]] سپاه به سوی [[مکه]] ادامه داد و در ۲۶ [[محرم]] به این [[شهر]] رسید. او شصت و چهار [[روز]] [[ابن زبیر]] را در محاصره خود گرفت و با منجنیق شهر را در هم کوبید. در حالی که [[جنگ]] به اوج خود رسیده بود، در اول ربیع‌الاخر [[سال ۶۳ هجری]]، خبر [[مرگ یزید]] در رسید و جنگ متوقف گردید. حصین که از امرای رده نخست نظامی [[امویان]] بود، دریافت که با مرگ یزید، اوضاع به نفع [[ابن‌زبیر]] [[تغییر]] خواهد کرد. از این رو به ابن‌زبیر پیشنهاد داد تا همراه او به [[دمشق]] برود و برای او [[بیعت]] بگیرد؛ به طوری که دو نفر هم با او [[مخالفت]] نکنند. اما ابن‌زبیر با [[درک]] [[وفاداری]] [[شامیان]] به [[بنی امیه]]، پیشنهاد حصین را رد کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۹۶ - ۵۰۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۲۳ - ۱۲۴و۱۲۹ - ۱۳۰.</ref>. حصین نیز بعد از این واقعه، از محاصره مکه دست کشید و به دمشق بازگشت<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
حضور در [[واقعه حره]] نیز از دیگر [[مواقف]] [[تاریخ]] است که در آن از بنی سکون و برخی از مردانش سخنی به میان آمده است. در پی [[شورش مردم مدینه]] در [[سال ۶۳ هجری]]، یزید، سپاهی را به [[فرماندهی]] «[[مسلم بن عقبه]] مرّی» به [[مدینه]] اعزام نمود. یزید پیش از اعزام این [[سپاه]]، در توصیه‌های خود به [[فرمانده سپاه]]، به او تأکید کرد چنانچه ایشان بر [[مردم مدینه]] فائق آمدند، [[جان]] و [[مال]] و [[ناموس]] [[مردم]] آن [[شهر]] را بر [[شامیان]] [[حلال]] کنند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۲.</ref>. در این [[مأموریت]]، برخی از مردم بنی سکون نیز شرکت داشتند که [[حصین بن نمیر]] [[سکونی]] از جمله ایشان بود. حصین در این [[جنگ]] علاوه بر فرماندهی [[اهل]] «[[حمص]]»<ref>بلاذری، انساب الشراف، ج۵، ص۳۲۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۲۱۸.</ref>، [[جانشینی]] مسلم بن عقبه در فرماندهی کل سپاه را نیز برعهده داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۲.</ref>. [[مسلم بن عقبه]] پس از [[فراغت]] از [[شورش]] مدینه، جهت [[سرکوب]] [[شورش عبدالله بن زبیر]] رهسپار [[مکه]] گردید؛ اما در میانه راه [[بیمار]] شد و چون مرگش را نزدیک دید، سران [[سپاه]] را نزد خود خواند و [[حصین بن نمیر سکونی]] را بنا بر توصیه یزید، [[جانشین]] خویش اعلام کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۹۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۴.</ref>. پس از [[دفن]] [[مسلم بن عقبه]] در «مشلّل»، حصین بن نمیر به [[حرکت]] سپاه به سوی [[مکه]] ادامه داد و در ۲۶ [[محرم]] به این [[شهر]] رسید. او شصت و چهار [[روز]] [[ابن زبیر]] را در محاصره خود گرفت و با منجنیق شهر را در هم کوبید. در حالی که [[جنگ]] به اوج خود رسیده بود، در اول ربیع‌الاخر [[سال ۶۳ هجری]]، خبر [[مرگ یزید]] در رسید و جنگ متوقف گردید. حصین که از امرای رده نخست نظامی [[امویان]] بود، دریافت که با مرگ یزید، اوضاع به نفع [[ابن‌زبیر]] [[تغییر]] خواهد کرد. از این رو به ابن‌زبیر پیشنهاد داد تا همراه او به [[دمشق]] برود و برای او [[بیعت]] بگیرد؛ به طوری که دو نفر هم با او [[مخالفت]] نکنند. اما ابن‌زبیر با [[درک]] [[وفاداری]] [[شامیان]] به [[بنی امیه]]، پیشنهاد حصین را رد کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۹۶ - ۵۰۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۲۳ - ۱۲۴و۱۲۹ - ۱۳۰.</ref>. حصین نیز بعد از این واقعه، از محاصره مکه دست کشید و به دمشق بازگشت<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==بنی سکون و تعامل با دیگر [[حاکمان اموی]]==
سکونی‌ها ارتباط وثیق و عمیقی با [[دولت]] [[بنی امیه]] در تمام ادوار آن داشتند. چندان که از برخی [[طوایف]] آن همچون بنی زُمَیل (زمیله) به عنوان [[شیعیان]] عثمان و بعد [[امویان]] یاد کرده‌اند<ref>بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۷۶ - ۴۷۷.</ref>. علاوه بر [[همکاری]] با [[معاویة بن ابوسفیان]] در رو در رویی با [[دولت علوی]]{{ع}} - که پیش از این، به شرح آن پرداخته شد، - اموری چون [[بیعت]] با [[مروان بن حکم]] در [[سال ۶۴ هجری]] و مشارکت در [[استحکام]] دولت او، از مهمترین عملکردهای بنی سکون در قبال دولت بنی امیه به شمار رفته است. سکونی‌ها و در رأس شان [[حصین بن نمیر]]، پس از [[مرگ]] [[معاویة بن یزید]] در [[سال ۶۵ هجری]] همراه با برخی دیگر از [[رجال]] بزرگ [[اموی]] نظیر [[عبیدالله بن زیاد]] به [[حمایت]] از مروان بن حکم پرداختند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۳۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۷۲.</ref>. پس از رسیدن [[مروان]] به [[حکومت]]، حصین بن نمیر و [[مالک بن هبیره]] از جمله سکونی‌هایی بودند که با وی در الجابیه بیعت کردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۳۶ - ۵۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۵۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۵، ص۳۸۴.</ref> و سپس جهت [[نبرد]] با حامیان حکومت [[عبدالله بن زبیر]] و در رأس شان [[ضحاک بن قیس فهری]] و [[نعمان بن بشیر انصاری]] به سوی [[دمشق]] [[حرکت]] کردند. آنان در نبرد [[سرنوشت]] ساز [[مرج]] راهط، در کنار [[قبایل]] کلب و [[غسان]] و سکاسک عمده [[یاران]] مروان را تشکیل می‌‌دادند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۳۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۹.</ref>. در این [[پیکار]]، حصین بن نمیر [[فرماندهی]] [[سواره‌نظام]] [[لشکر شام]] و مالک بن هبیره همراه با [[حسان بن مالک بن بجدل]] بر پیادگان [[سپاه]] امارت داشتند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۷۲. اما طبری از حصین بن نمیر به عنوان حامی مروان و از مالک بن هبیره به عنوان حامی خلافت بنی یزید بن معاویه نام برده از گفتگو و مجادله آنان در این باب گزارشی را نقل کرده است. (محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۳۵ - ۵۳۶)</ref>.
قلع و قمع [[جنبش توابین]] نیز از دیگر [[مواقف]] [[تاریخ صدر اسلام]] است که نام برخی سکونی‌ها - به‌ویژه [[حصین بن نمیر]] - در آن به ثبت و ضبط رسیده است. [[عبدالملک بن مروان]] در بدو رسیدن به [[قدرت]]، با دریافت خبر [[قیام توابین]] به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، [[عبیدالله بن زیاد]] را [[مأمور]] [[سرکوب]] این [[جنبش]] در [[عراق]] کرد. عبیدالله نیز در رأس سپاهی ۳۰۰۰۰ نفری متوجه آنها شد. وی در [[رقه]] پیش‌قراولان [[سپاه]] خود را به [[فرماندهی]] [[پنج تن]] از [[امراء]] سپاه خود که حصین بن نمیر سکونی از جمله ایشان بود، به سوی آنها فرستاد. این گروه در «[[عین الورده]]» با [[سپاه توابین]] رو به رو شد<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۹۴. نیز ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۹۸ - ۶۰۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۸۰ - ۱۸۵.</ref>. در [[جنگی]] که بین آنها در گرفت، [[سلیمان بن صرد]] با تیر [[یزید بن حصین بن نمیر]] به [[شهادت]] رسید<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۹۴.</ref> و به تبع گروه [[توابین]] نیز در هم شکسته شدند و جز عده ای معدود، بقیه به شهادت رسیدند<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۹۴. نیز ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۹۸ - ۶۰۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۸۰ - ۱۸۵.</ref>. حصین بن نمیر همچنین، در سپاهی که عبدالملک بن مروان [[خلیفه اموی]] در [[سال ۶۶ هجری]] به فرماندهی عبیدالله بن زیاد جهت سرکوب [[قیام مختار بن ابی‌عبیده ثقفی]] [[تدارک]] دیده بود، حضور داشت. مختار نیز سپاهی را به سرداری [[ابراهیم اشتر]] [[تجهیز]] نمود و به مقابله آنان فرستاد. دو [[سپاه]] در منطقه‌ای به نام «خازر» در نزدیکی [[موصل]] به هم رسیدند و با هم به [[نبرد]] پرداختند. در این درگیری، [[لشکر شام]] هزیمت شد و ابن‌زیاد و تنی چند از بزرگان [[شام]] از جمله [[حصین بن نمیر]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۸۷ - ۹۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۲۳ - ۴۲۶؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۲۷۷ - ۲۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۶۱ - ۲۶۴.</ref> که [[فرماندهی]] جناح راست [[سپاه شام]] را در این [[پیکار]] بر عهده داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۸۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۲۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۶۲. ابن اعثم کوفی او را فرمانده قلب سپاه ذکر کرده است. (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۷۸)</ref>، به [[هلاکت]] رسیدند. ابراهیم بن اشتر سر عبیدالله، حصین بن نمیر، [[شرحبیل بن ذی‌الکلاع]] و جمعی از [[فرماندهان]] شامی را از تن جدا کرد و برای مختار فرستاد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۷۸.</ref> و بدن آنان را سوزاند<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.
حضور [[جبلة بن مخرمه]] در سپاه [[مسلمة بن عبد الملک]] - پسر [[عبدالملک بن مروان]] [[خلیفه اموی]] - و عهده داری فرماندهی [[میمنه لشکر]] او در [[روز]] [[قتل]] [[یزید بن مهلب]] ([[سال ۸۳ هجری]])<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۱۵.</ref> و نیز [[همکاری]] و مشارکت بنی سکون در برخی حوادث واپسین روزهای عمر [[خلافت بنی امیه]] نیز از دیگر [[اخبار]] مهم [[تاریخ]] این [[طایفه]] در دوران خلافت بنی امیه است. به گزارش برخی مصادر و [[منابع تاریخی]]، جمع زیادی از [[مردم]] این دو طایفه با [[مروان بن محمد]] ملقب به «[[مروان حمار]]» در نبرد [[سرنوشت]] ساز «[[زاب]]» ([[سال ۱۳۲ هجری]]) - که به [[شکست]] [[سپاهیان]] [[دولت اموی]] از مهاجمان [[هوادار]] [[عباسیان]] انجامید، - حضور داشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۴۳۴؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۳۳۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۴۳.</ref>.
افزون بر حضور در میادین نظامی، [[زمامداری]] مناطق و عهده داری [[مناصب]] دولتی [[بنی امیه]] نیز از مهمترین عملکردهای بنی سکون در مواجهه با [[امویان]] به شمار می‌‌رود. امارت [[معاویة بن حدیج]] بر [[مصر]] در دوران [[حکومت]] معاویة بن ابوسفیان و سپس یزید بن ابوسفیان از جمله این موارد است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۱۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۶۰.</ref>. [[معاویة بن خدیج]] همچنین، فتوحاتی در غرب [[اسلامی]] داشت و بدین سبب، مدتی را به امارت قیروان [[اشتغال]] داشته است چندان که از او آثاری در این منطقه برجای مانده بود که از جمله آنان می‌‌توان به چاههای معروف به «آبار حدیج» اشاره کرد<ref>زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۶۱.</ref>. معاویة بن ابوسفیان در سال ۴۵ [[عقبة بن نافع فهری]] را به امارت [[افریقا]] گماشت و [[معاویة بن خدیج]] را به مصر خواند<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۳۷.</ref>. ابن حدیج در [[سال ۴۷ هجری]] بار دیگر پس از [[عزل]] [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] به [[امارت مصر]] رسید<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص۱۷۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۲.</ref> و تا سال ۵۰ یا ۵۱ [[هجری]] که [[مسلمة بن خالد]] جای او را گرفت<ref>ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه، ص۱۵۰.</ref>، همچنان بر این [[منصب]] باقی ماند<ref>ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه، ص۱۵۰؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۳۸۱.</ref>. علاوه بر معاویة بن حدیج، از برخی [[فرزندان]] و [[نوادگان]] او هم در شمار [[صاحب منصبان]] دولت‌های [[اموی]] و [[عباسی]] نام برده شده که [[ابومعاویه عبدالرحمن بن معاویة بن حدیج تجیبی]] (م ۹۵) از جمله آنهاست. عبدالرحمن عهده دار همزمان مناصب [[قضاء]] و [[رییس]] پلیسی مصر برای [[عبدالعزیز بن مروان]] بود<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۱۰.</ref>. [[عبدالله بن قیس]] امیر عتبة بن ابوسفیان بر مصر<ref>بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۷۷.</ref>، [[یزید بن حصین بن نمیر]] و پسرش [[معاویة بن یزید]]، هر دو از [[والیان]] [[حمص]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۸۸.</ref> [[عیاض بن غنم]] امیر اسکندریه در [[سال ۸۴ هجری]]<ref>بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۴۹.</ref>، [[مهاجر بن ابی المثنی تجیبی]] (۹۱ [[هجری]]) [[رییس]] پلیس اسکندریه<ref>زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۳۱۰.</ref>، [[عبدالرحمن بن حسان]] [[صاحب شرطه]] [[عبدالعزیز بن مروان]]<ref>بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۳، ص۱۱.</ref>، [[عقبة بن قدامه حکمران هشام بن عبد الملک]] در [[افریقا]]<ref>عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۵۸.</ref> و [[حسان بن عتاهیة بن عبدالرحمان امیر مروان بن محمد]] - آخرین [[خلیفه اموی]] - بر [[مصر]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۸۵.</ref>، هم از دیگر کارگزارانی هستند که به این [[قوم]] منسوبند.
افزون بر آن، سکونی‌ها در برخی [[قیامها]] و خیزش‌ها و حوادث منطقه مصر در [[دوران بنی امیه]] نقشی فعال و اساسی داشتند که اقدام [[مهاجر بن ابی المثنی تجیبی]] در [[سال ۹۱ هجری]] در [[ترور]] [[والی مصر]]<ref>زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۳۱۰.</ref> و نیز [[فرماندهی]] [[قیام]] [[قراء]] در مصر علیه امیرشان در [[سال ۱۱۷ هجری]] توسط [[شریح بن صفوان]]<ref>بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۴۹.</ref> از جمله آنهاست. مهاجر بن ابی المثنی تجیبی - از شاخه [[بنی فهم تجیب]] - رییس پلیس [[شهر]] اسکندریه در سال ۹۱ هجری، با حدود صد تن از [[مردم مصر]] در کنار مناره شهر، با [[هم‌پیمان]] بستند تا [[قرة بن شریک]] - والی مصر - را در زمانی خاص ترور کنند. خبر این گردهمآیی و تصمیم شان، توسط مردی به نام [[ابوسلیمان]] به [[قره]] رسید. قره که در اسکندریه به سر می‌‌برد به سرعت وارد عمل شد و پیش از آنکه آن جمع متفرق شوند، خود را به آنها رساند و در مناره شهر آنان را به محاصره گرفت. در پی این اقدام، محبوسین مجبور به معرفی [[فرماندهان]] خود شدند. از این رو، فرماندهانشان از جمله [[مهاجر بن ابی المثنی]] دستگیر و سپس کشته شدند<ref>زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۳۱۰؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۵۳۲.</ref>.
شرکت [[عبدالرحمن بن محسن أندائی]] - از [[موالیان]] بنی اندی بن عدی - در [[قتل]] [[عبدالله بن زبیر]] ([[سال ۷۳ هجری]]) نیز از دیگر [[اخبار]] مهم بنی سکون در این دوره گزارش شده است. عبدالرحمن، [[عریف]] موالیان تجیب به شمار می‌‌رفت و در [[دیوان]] [[مصر]] از عطایای ویژه ای برخوردار بود<ref>سمعانی، الانساب، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. او را [[قاتل]] [[ابن زبیر]] گفته‌اند<ref>سمعانی، الانساب، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. نقل است وی از افراد [[سپاه]] مالک بن شراحیل خولانی بود که از سوی [[عبدالعزیز بن مروان]] برای کمک به [[حجاج بن یوسف ثقفی]] در [[نبرد]] با ابن زبیر فرستاده بود. [[عبدالرحمن بن محسن]] در این [[جنگ]]، به دست خود ابن زبیر را کشت و شمشیرش را به [[غنیمت]] گرفت. این [[شمشیر]] نزد [[فرزندان]] او باقی بود و مایه [[افتخار]] آنان به شمار می‌‌رفت<ref>سمعانی، الانساب، ج۱، ص۳۶۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۱۸۵

ویرایش