پرش به محتوا

بحث:پیشوایان جرح و تعدیل: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «==ضوابط جرح و تعدیل== پس از حصول شناختی اجمالی از ائمه علم رجال اهل سنت، لازم است اندکی هم پیرامون ضوابط جرح و تعدیل آنان بررسی صورت گیرد. در این بحث توجه به دو نکته ضروری است: نخست آنکه جرح و تعدیل راویان اهل سنت باید به کلام عل...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۷: خط ۸۷:


ولیکن، با مراجعه به ترجمۀ [[رجال اهل سنت]] معلوم می‌شود که بسیاری از [[عالمان]] [[سنی]] حائز این دو شرط هم نیستند. در [[زندگی]] [[صحابه]]، عالمان و [[محدثان]] سنی به موارد فراوانی از قضایای منافی با عدالت بر می‌خوریم. دربارۀ بسیاری از صحابه و عالمان سنی، مواردی چون [[قتل نفس محترمه]]، [[شرب خمر]]، لواط، [[ترک نماز]] و... گزارش شده است، و گاهی برخی از [[اهل سنت]] مطالبی در احوال بزرگان خود نقل کرده‌اند که [[شرم]] آور است<ref>ر.ک: میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۷۲، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۰۱، لسان المیزان، ج۳، ص۱۳۴، ۴۷۰. واضح است که منظور از ذکر این موارد بدگویی رجالی که قرن‌ها پیش از دنیا رفته‌اند، نیست، بلکه مسائلی است که در محافل علمی و حوزه‌ها مطرح می‌گردد و هدف از آن شناخت کسانی است که اقوالشان مبنای اعتقاد مردم قرار می‌گیرد لذا ذکر این مسائل برای غرض صحیح، جایز است. البته به قدر ضرورت. بنابراین در مورد اهل سنت نیز قدر ضرورت رعایت می‌گردد و این معنا به قاعده‌ای معروف گشته است: {{عربی|الضرورات تتقدر بقدرها}}. ما بنای جستجو نداریم بلکه مطالبی را که توسط خود ایشان مطرح شده و معروف است نقل و به این وسیله عدالت و اتقان راویان را بررسی می‌کنیم تا مبنای پذیرش و رد احادیث قرار گیرد.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۴۲.</ref>
ولیکن، با مراجعه به ترجمۀ [[رجال اهل سنت]] معلوم می‌شود که بسیاری از [[عالمان]] [[سنی]] حائز این دو شرط هم نیستند. در [[زندگی]] [[صحابه]]، عالمان و [[محدثان]] سنی به موارد فراوانی از قضایای منافی با عدالت بر می‌خوریم. دربارۀ بسیاری از صحابه و عالمان سنی، مواردی چون [[قتل نفس محترمه]]، [[شرب خمر]]، لواط، [[ترک نماز]] و... گزارش شده است، و گاهی برخی از [[اهل سنت]] مطالبی در احوال بزرگان خود نقل کرده‌اند که [[شرم]] آور است<ref>ر.ک: میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۷۲، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۰۱، لسان المیزان، ج۳، ص۱۳۴، ۴۷۰. واضح است که منظور از ذکر این موارد بدگویی رجالی که قرن‌ها پیش از دنیا رفته‌اند، نیست، بلکه مسائلی است که در محافل علمی و حوزه‌ها مطرح می‌گردد و هدف از آن شناخت کسانی است که اقوالشان مبنای اعتقاد مردم قرار می‌گیرد لذا ذکر این مسائل برای غرض صحیح، جایز است. البته به قدر ضرورت. بنابراین در مورد اهل سنت نیز قدر ضرورت رعایت می‌گردد و این معنا به قاعده‌ای معروف گشته است: {{عربی|الضرورات تتقدر بقدرها}}. ما بنای جستجو نداریم بلکه مطالبی را که توسط خود ایشان مطرح شده و معروف است نقل و به این وسیله عدالت و اتقان راویان را بررسی می‌کنیم تا مبنای پذیرش و رد احادیث قرار گیرد.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۴۲.</ref>
==شواهدی بر عدم [[عدالت]] برخی بزرگان [[اهل سنت]]==
#در احوالات یحیی بن معین گذشت که وی مردی [[شهوت]] ران و [[هوس]] باز بوده است، به طوری که در مواجهه با زیبارویی از خود بی‌خود شده است و [[اعتقاد]] خود مبنی بر عدم جواز [[صلوات]] بر غیر [[پیامبر]]{{صل}} را نادیده انگاشته است. چنان که پیشتر بیان شد، یحیی بن معین در پاسخ کسی که از [[حال]] و سخن وی اظهار [[تعجب]] کرده بود، می‌گوید: {{عربی|نعم صلی الله علیها وعلی کل ملیح}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۸۷.</ref>؛ بله [[صلوات خدا]] بر او و بر هر زیباروئی اعم از [[زن]] و مرد. این حال کسی است که از او به عنوان «شیخ المحدثین» تعبیر می‌شود و [[جرح و تعدیل]] وی مورد [[اعتماد]] قرار می‌گیرد! اما آیا واقعاً نگاه کردن عمدی به نامحرم و اظهار علاقه به او کردن و زیر پا نهادن اعتقاد در مواجهه با یک زیباروی، منافی عدالت نیست؟!
#شخصی در احوالات [[یحیی بن اکثم]] می‌گوید: او که [[قاضی القضات]] [[حکومت بنی عباس]] بود. من چند مسأله [[فقهی]] داشتم، به خدمتش رفتم و مسائل خود را مطرح کردم. وی سؤالات را جواب می‌داد و پنج سؤال از مسائل مرا خوب پاسخ داد. در این میان [[نوجوان]] زیباروئی وارد شد، وقتی یحیی بن اکثم آن نوجوان را دید، حواسش پرت و حالش مضطرب شد و دیگر [[قادر]] به [[گفتگو]] پیرامون مسائل مطرح شده نبود لذا دوستم داوود گفت: برخیز برویم حال او خراب شد و ادراکاتش به هم ریخته است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۰.</ref>.
#در احوالات [[خطیب بغدادی]] نوشته‌اند: {{عربی|کان سبب خروج الخطیب من دمشق إلی صور: أنه کان یختلف إلیه صبی ملیح، فتکلم الناس فی ذلک}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۲۸۱.</ref>؛ علت خارج شدن [[خطیب]] از [[دمشق]] به [[صور]] آن بود که نوجوان ملیحی با او رفت و آمد داشت پس این موضوع به سر زبان‌ها افتاد و اسباب حرف و سخن گردید.
#[[زاهر بن طاهر شحامی نیشابوری]] از بزرگان [[اهل سنت]] و از [[محدثان]] [[نیشابور]] بوده است. [[ذهبی]] به نقل از کسانی که در [[سفر]] وی به [[اصفهان]] همراه او بوده‌اند نقل می‌کند که زاهر بن طاهر در طول مدت سفر [[نماز]] نخواند<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۱۱-۱۲.</ref>. اینها موارد معدودی از بین قضایای متعددی است که از عدم [[عدالت]] بزرگان اهل سنت حکایت دارد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۴۴.</ref>
==شواهدی بر عدم [[اتقان]] برخی بزرگان اهل سنت==
۱. [[حسین بن ذکوان معلم بصری]] از [[رجال]] [[صحاح سته]] است. [[بخاری]]، مسلم، [[ترمذی]]، [[ابوداوود]] و دیگران از او [[حدیث]] نقل می‌کنند<ref>برای نمونه ر.ک: صحیح بخاری، ج۱، ص۱۴، ۱۲۵، ۳۷۵، ۴۵۳ و ج۲، ص۸۴۶ و ج۶، ص۲۶۸۸ شمارۀ احادیث ۱۳، ۳۲۵، ۱۰۶۵، ۱۲۸۶، ۲۲۷۳ و ۶۹۴۸.</ref>. این فرد به [[اقرار]] بزرگان اهل سنت در [[نقل احادیث]] [[اضطراب]] داشته. یعنی فاقد شرط اتقان بوده است، بنابراین نمی‌توان بر نقل او [[اعتماد]] کرد.
ابوجعفر عقیلی صاحب کتاب الضعفاء [[الکبیر]] که از کتب مهم اهل سنت در [[جرح و تعدیل]] به شمار می‌آید، نام حسین بن ذکوان را ذکر کرده و در مورد وی می‌نویسد:
{{عربی|مضطرب الحدیث}}<ref>الضعفاء عقیلی، ج۱، ص۲۵۰، ۲۹۹، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۹۳، ۵۹۹، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۴۶.</ref>.
ذهبی نیز اضطراب وی را پذیرفته است. اما چون او از رجال صحاح سته است، به [[دفاع]] از او می‌پردازد و می‌نویسد:
{{عربی|الرجل ثقة وقد احتج به صاحبا الصحیحین، فلیس من شرط الثقة أن لا یغلط أبدا، فقد غلط شعبة ومالک}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۴۶.</ref>؛
او مردی [[موثق]] است و صاحبان [[صحیحین]] به او [[احتجاج]] کرده‌اند پس شرط [[ثقه]] بودن آن نیست که فرد هرگز [[اشتباه]] نکند به تحقیق شعبه و مالک نیز اشتباه دارند.
این در حالی است که ذهبی خود، عدالت و اتقان را شرط ثقه بودن و [[اعتبار حدیث]] می‌داند، با این [[حال]] از کسی که به «مضطرب الحدیث» معروف است، دفاع می‌کند؛ چراکه او از رجال مسلم و بخاری است و خدشه به وی موجب مخدوش شدن صحیحین می‌گردد.
۲. [[ابن ابی داوود]] از [[محدثان]] بسیار بزرگ [[اهل سنت]] است. برخی از [[عالمان]] [[سنی]] او را [[قدح]] کرده‌اند، اما [[ذهبی]] در [[دفاع]] از ابن ابی داوود هم به سخنی مانند آن چه در مورد حسین بن ذکوان گفته بود، [[استدلال]] می‌کند. ذهبی این بار می‌گوید:
{{عربی|لیس من شرط الثقة أن لا یخطئ ولا یغلط ولا یسهو}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۳۳.</ref>.
در پاسخ به این استدلال ذهبی باید گفت: چنان چه شخصی یک مرتبه دچار غلط یا [[سهو]] یا [[خطا]] شود استدلال شما صحیح است؛ زیرا روشن است که نمی‌توان قائل به [[عصمت]] محدثان شد و حد [[ثقه]] بودن هم عصمت نیست، اما اگر شخص به نحو حمل شایع صناعی به یکی از این اوصاف متصف گردد، [[اتقان]] وی از بین می‌رود و هرگز نمی‌توان به [[حدیث]] چنین شخصی [[اعتماد]] کرد. گاهی ممکن است کسی در یک حدیث یا دو حدیث [[اشتباه]] کند. این خطا قابل گذشت است، اما کسی که با عنوان «مضطرب الحدیث» از او یاد می‌شود هرگز قابل دفاع نیست. بنابراین روشن است که برای اهل سنت [[حفظ]] [[حریم]] [[صحیحین]] مهمتر از هر ضابطه‌ای است و تنها ضابطۀ [[حاکم]] بر [[فکر]] عالمان سنی [[حب]] و [[بغض]] است؛ تا آنجا که یک فرد [[فاسق]] یا [[فاسد]] العقیده و یا مضطرب [[توثیق]] می‌شود؛ صرفا به این دلیل که از [[رجال]] مسلم و [[بخاری]] است. در مقابل فردی که دارای [[عدالت]] و اتقان است مخدوش می‌گردد؛ چون [[شیعه]] است، یعنی در واقع ملاک [[جرح و تعدیل]] نه عدالت و اتقان بلکه [[هوای نفس]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۴۵.</ref>
==عدم قبول [[جرح]] عالمان معاصر نسبت به یکدیگر==
در بین [[علمای اهل سنت]] که با هم معاصر بوده‌اند و گاه از نظر رتبه در یک ردیف قرار می‌گیرند، [[اختلافات]] و عداوت‌های بسیاری دیده می‌شود. این اختلافات و [[دشمنی‌ها]] منشأ جرح عالمان از سوی یکدیگر شده است. از این‌رو برخی گفته‌اند، جرح عالمان هم رتبه و معاصر نسبت به یکدیگر پذیرفته نمی‌شود. ذهبی می‌گوید:
{{عربی|لا یسمع قول الأقران بعضهم فی بعض}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۵۹ و ج۵، ص۳۹۹، میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۱۱، ۴۳۸، لسان المیزان، ج۱، ص۲۰۱، ۶۳۷ و ج۵، ص۲۷، ۱۰۴.</ref>؛
[[کلام]] افراد هم عصر بر ضد یکدیگر شنیده و پذیرفته نمی‌شود.
بر اساس این قاعده به [[ورع]]، [[تقوی]]، [[دیانت]] و [[امانت]] این [[عالمان]] نظر نمی‌شود، بلکه همین مقدار که دو شخص در یک دوره بوده‌اند جرحشان نسبت به همدیگر پذیرفته نمی‌شود. مثلا [[احمد بن حنبل]] با شخص دیگری که هم رتبه اوست و در یک [[زمان]] [[زندگی]] می‌کرده است. [[بدگویی]] هیچ کدام نسبت به دیگری قابل قبول نخواهد بود.
[[ذهبی]] در علت این [[قانون]] می‌نویسد:
{{عربی|لعداوة أو لمذهب أو لحسد}}<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۱۱، ص۴۳۸.</ref>؛
منشأ بدگویی‌های معاصران نسبت به یکدیگر یا [[دشمنی]] یا [[اختلاف]] در [[مذهب]] و یا [[حسد]] بوده است.
آیا بدگویی به دلیل دشمنی، اختلاف مذهب یا حسد نافی [[عدالت]] نیست؟ روشن است کسی که از سر دشمنی یا به دلیل [[حسادت]] و یا اختلاف در مذهب فردی را [[جرح]] کند از اعتبار ساقط می‌گردد. اما جای بسی [[تعجب]] است که [[اهل سنت]] بدون توجه به این مسأله علی‌رغم این که به برخی عالمان خود نسبت حسد و [[تهمت]] و [[عصبیت]] می‌دهند، در عین [[حال]] از دیانت، ورع، [[مقام علمی]] و [[شخصیت]] والای آنان دم می‌زنند و [[القاب]] و عناوین بسیاری برای ایشان ذکر می‌کنند!
گاهی نیز برای مخفی ماندن زوایای شخصیتی عالمانشان از ذکر مسائل فیمابین آنها خودداری می‌کنند. ذهبی می‌نویسد:
{{عربی|وبکل حال، کلام الأقران بعضهم فی بعض یحتمل، وطیه أولی من بثه}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۳۲.</ref>؛
به هر حال [[قدح]] عالمانی که با هم معاصرند در یکدیگر (بدون ترتیب اثر) باید [[تحمل]] کرد و بسته نگاه داشتن (پروندۀ آن ها) سزاوارتر است از باز کردن و پخش آن.
با این وجود موارد فراوانی از [[عداوت]]، عصبیت و حسد در شرح حال عالمان [[سنی]] به چشم می‌خورد<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۵۸ و ج۱۱، ص۵۹، ۸۲-۸۳، ۴۳۲ و ۴۵۱، میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۱۱، ۴۵۳۸، لسان المیزان، ج۶، ص۲۵۲.</ref>. حتی گاه یک بی‌التفاتی از سوی فردی از [[عالمان]] موجب [[ناسزاگویی]] و [[اتهام]] عالم دیگر نسبت به وی شده است.
[[احمد بن صالح مصری]] از علمای برجستۀ [[اهل سنت]] و از [[رجال]] [[صحاح سته]]<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۶۰.</ref> و بزرگان از او [[روایت]] کرده و از [[شخصیت]] او بسیار [[تجلیل]] می‌نمایند. وی با [[نسائی]] معاصر بوده است. می‌گویند روزی نسائی وارد مجلس احمد بن صالح شد و از او کم لطفی دید. یعنی چنان که نسائی [[انتظار]] داشت احمد بن صالح او را [[احترام]] نکرد، این موضوع باعث [[ناراحتی]] نسائی شد و به [[جرح]] و [[بدگویی]] وی نسبت به احمد بن صالح منجر گردید، تا آنجا که عالمان [[سنی]] نتوانسته‌اند کار او را توجیه کنند؛ لذا همگی از احمد بن صالح مصری جانبداری کرده‌اند. به [[اعتقاد]] آنان، نسائی مرتکب فعل قبیحی شده است؛ چراکه احترام نکردن احمد بن صالح به نسائی نمی‌تواند مجوزی برای جرح و [[توهین]] به وی باشد<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۱۶۰-۱۶۱ و ۱۶۸، تاریخ بغداد، ج۴، ص۲۰۰، تاریخ الاسلام، ج۱۸، ص۴۷.</ref>، اما آنان در توجیه کار احمد بن صالح احتمالاتی مطرح کرده و گفته‌اند، شاید او در موقعیتی نبوده که بتواند ادای احترام کند، شاید [[غفلت]] کرده و متوجه حضور نسائی نشده است. به هر [[حال]] از شخصیت بزرگی چون نسائی به دور است که به خاطر مسأله‌ای نه چندان مهم این گونه برخورد کند و عکس العمل نشان دهد.
به دلیل وجود چنین مسائلی است که اهل سنت گفته‌اند: «جرح عالمان هم رتبه و معاصر یکدیگر پذیرفته نمی‌شود» و برای [[حفظ]] شخصیت عالمان خود گفته‌اند: «بهتر است مسائلی را که بین اقران بوده نقل نکنیم» اما این مسائل فراوان است، و همگی بر عدم [[عدالت]] عالمان سنی دلالت دارند، و گویای این [[واقعیت]] هستند که منشأ بسیاری از جرح و تعدیل‌ها [[هوای نفس]]، [[عصبیت]]، [[اختلافات مذهبی]]، [[حسد]] و مسائلی از این دست بوده است. روشن است که این [[جرح]] و تعدیل‌ها هرگز نمی‌تواند ملاک [[درستی]] برای قبول یا رد یک [[راوی]] و [[احادیث]] وی باشد، و هرگز نمی‌توان [[شریعت]] را بر پایۀ چنین روایاتی [[استوار]] ساخت.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۴۷.</ref>
==عدم [[اختلاف]] [[عقیده]] بین جارح و مجروح==
چنان که پیشتر روشن شد، تقریبا عالمی در بین [[اهل سنت]] یافت نمی‌شود که همه در [[توثیق]] وی اتفاق و [[اجماع]] داشته باشند. همچنین معلوم گردید [[حب]] و [[بغض‌ها]] و [[اختلافات مذهبی]] تأثیرات ژرفی در جرح و تعدیل‌ها داشته است، این موضوع موجب [[متزلزل]] شدن پایۀ مجامع [[حدیثی]] اهل سنت شده است، از این رو، ایشان قاعده‌ای برای جرح افراد قرار داده‌اند مبنی بر این که در [[جرح و تعدیل]] نباید بین جارح و مجروح اختلاف عقیده وجود داشته باشد، و در صورت وجود اختلاف بین دو عالم، جرح یکی بر دیگری مسموع نخواهد بود؛ چراکه احتمال دارد علت جرح اختلاف عقیده باشد. بنابراین لازم است پیش از قبول کردن جرح کسی احوالات جارح و مجروح از نظر اختلاف یا عدم اختلاف در عقیده بررسی شود.
توثیق یک راوی به معنای پذیرش [[حدیث]] وی است، و معنای پذیرش [[روایت]] راوی بنای شریعت بر پایۀ [[روایات]] اوست. و در مقابل، جرح یک راوی موجب عدم قبول روایت او می‌شود، بنابراین جرح و تعدیلی که براساس [[عداوت]] و اختلاف در [[مذهب]] باشد هرگز نمی‌تواند مبنای اخذ به یک روایت گردد. علاوه براین که جرح و تعدیل‌های این چنینی هیچ مناسبتی با [[تقوا]]، [[ورع]]، [[دیانت]] و [[امانت]] ندارد و منافی آن هاست. در نتیجه اگر علت جرح عداوت و [[اختلاف مذهبی]] باشد آن جرح از اعتبار ساقط می‌شود. [[ابن حجر عسقلانی]] می‌نویسد:
{{عربی|وممن ینبغی أن یتوقف فی قبول قوله فی الجرح: من کان بینه وبین من جرحه عداوة سببها الاختلاف فی الاعتقاد}}<ref>لسان المیزان، ج۱، ص۱۶.</ref>؛
از جمله افرادی که شایسته است در قبول قول او در جرح توقف شود کسی است که بین او و آنکه جرحش کرده است به سبب [[اختلاف]] [[عقیده]]، [[عداوت]] وجود دارد.
و در کتاب طبقات الشافعیة آمده است:
{{عربی|ومما ینبغی أن یتفقد عند الجرح: حال العقائد واختلافها بالنسبة إلی الجارح والمجروح، فربما خالف الجارح المجروح فی العقیدة فجرحه بذلک، وإلیه أشار الرافعی؛ وینبغی أن یکون المزکون برآء من الشحناء والعصبیة فی المذهب، خوفا من أن یحملهم علی جرح عدل أو تزکیة فاسق، وقد وقع هذا لکثیر من الأئمة}}<ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۲.</ref>؛
و آن چه شایسته است در [[جرح]] بدان توجه شود [[عقاید]] افراد و اختلاف عقیده بین جارح و مجروح است پس گاهی جارح از نظر عقیده با مجروح [[مخالفت]] دارد پس به این سبب او را جرح می‌کند و رافعی به این جهت اشاره کرده است.
و شایسته است افرادی که [[تزکیه]] و [[جرح و تعدیل]] می‌کنند از عداوت و [[عصبیت]] در [[مذهب]] دور باشند؛ زیرا [[ترس]] آن می‌رود که فرد عادلی بدین سبب جرح شود یا فاسقی تزکیه گردد و این در مورد بسیاری از [[رهبران]] واقع شده است.
بنابراین یکی از مسائلی که در جرح و تعدیل مورد تأکید فراوان قرار گرفته است عدم دخالت عصبیت و اختلاف مذهب در جرح و تعدیل هاست؛ [[حال]] آنکه بسیاری از روات به صرف نقل یک [[فضیلت]] برای [[امامان اهل بیت]]{{عم}} به [[تشیع]] [[رمی]] می‌شوند و مورد جرح قرار می‌گیرند!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۲٬۴۶۷

ویرایش