پرش به محتوا

جنگ بدر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۲: خط ۸۲:
بیشترین مبلغی که برای آزادی اسیران تعیین شده بود چهار هزار درهم و کمترین مبلغ هزار درهم بود. هنگامی که این موضوع به [[گوش]] [[قریش]] رسید، یکی پس از دیگری مبلغ «فداء» را فرستادند تا اسیران خود را [[آزاد]] کنند. عجیب اینکه داماد [[پیامبر]]{{صل}} «ابی العاص» نیز در میان اسیران بود، دختر پیامبر{{صل}} یعنی [[زینب]] [[همسر]] «[[ابوالعاص]]» گردن بندی را که «[[خدیجه]]» در عروسیش به او داده بود به عنوان «فداء» نزد پیامبر{{صل}} فرستاد. هنگامی که چشم پیامبر{{صل}} به گردن بند افتاد خاطرۀ خدیجه آن [[زن]] فداکار و [[مجاهد]] در نظرش مجسم شد، فرمود [[خدا]] [[رحمت]] کند خدیجه را، این گردنبندی است که جهیزیّه دخترم «زینب» قرار داد (و طبق بعضی دیگر از [[روایات]] به [[احترام]] «خدیجه» از پذیرفتن گردنبند خودداری کرد و برای رعایت حقوق [[مسلمانان]] موافقت آنها را در این کار جلب نمود).
بیشترین مبلغی که برای آزادی اسیران تعیین شده بود چهار هزار درهم و کمترین مبلغ هزار درهم بود. هنگامی که این موضوع به [[گوش]] [[قریش]] رسید، یکی پس از دیگری مبلغ «فداء» را فرستادند تا اسیران خود را [[آزاد]] کنند. عجیب اینکه داماد [[پیامبر]]{{صل}} «ابی العاص» نیز در میان اسیران بود، دختر پیامبر{{صل}} یعنی [[زینب]] [[همسر]] «[[ابوالعاص]]» گردن بندی را که «[[خدیجه]]» در عروسیش به او داده بود به عنوان «فداء» نزد پیامبر{{صل}} فرستاد. هنگامی که چشم پیامبر{{صل}} به گردن بند افتاد خاطرۀ خدیجه آن [[زن]] فداکار و [[مجاهد]] در نظرش مجسم شد، فرمود [[خدا]] [[رحمت]] کند خدیجه را، این گردنبندی است که جهیزیّه دخترم «زینب» قرار داد (و طبق بعضی دیگر از [[روایات]] به [[احترام]] «خدیجه» از پذیرفتن گردنبند خودداری کرد و برای رعایت حقوق [[مسلمانان]] موافقت آنها را در این کار جلب نمود).


سپس پیامبر{{صل}} «ابوالعاص» را آزاد کرد، به شرط اینکه دخترش «زینب» را (که قبل از [[اسلام]] به همسری «ابوالعاص» در آورده بود) به [[مدینه]] نزد پیامبر{{صل}} بفرستد، او نیز این شرط را پذیرفت و بعداً هم به آن [[وفا]] کرد<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص۵۸۹.</ref>.
سپس پیامبر{{صل}} «ابوالعاص» را آزاد کرد، به شرط اینکه دخترش «زینب» را (که قبل از [[اسلام]] به همسری «ابوالعاص» در آورده بود) به [[مدینه]] نزد پیامبر{{صل}} بفرستد، او نیز این شرط را پذیرفت و بعداً هم به آن [[وفا]] کرد<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]]، ص۵۸۹.</ref>.
 
== [[اسلام آوردن]] [[عباس عموی پیامبر]]{{صل}} ==
گروهی از [[انصار]] از پیامبر{{صل}} اجازه خواستند از «عباس» [[عموی پیامبر]]{{صل}} که در میان اسیران [[بدر]] بود ـ به احترام آن حضرت{{صل}} ـ فدیه گرفته نشود، ولی پیامبر{{صل}} فرمود: به خدا [[سوگند]]، حتی از یک درهم آن نیز صرف نظر نکنید. (اگر گرفتن فداء [[قانون]] خداست باید دربارۀ همه حتی عموی من [[اجرا]] شود، و فرق میان او و سایرین نباشد). پیامبر{{صل}} به عباس فرمود از طرف خودت و فرزند برادرت ([[عقیل]] بن ابیطالب) باید فداء دهی، عباس (که علاقۀ خاصی به [[مال]] داشت) گفت ای محمد! می‌خواهی مرا چنان [[فقیر]] کنی که دست پیش روی طایفۀ [[قریش]] دراز کنم؟! [[پیامبر]]{{صل}} گفت از همان ذخیره‌ای که نزد همسرت [[ام الفضل]] گذاردی و گفتی اگر من در میدان [[جنگ]] کشته شدم، این مال را مخارج خود و فرزندانت قرار ده، فدیه را بپرداز!
 
عباس از این موضوع سخت در [[تعجب]] فرو رفت، و گفت چه کسی این خبر را به تو داده؟ (در حالی که کاملاً محرمانه بوده است) پیامبر{{صل}} فرمود [[جبرئیل]] از طرف [[خداوند]]. عباس گفت: [[سوگند]] به کسی که محمد{{صل}} به آن سوگند یاد می‌کند، هیچ کس جز من و همسرم از این [[راز]] [[آگاهی]] نداشت، سپس گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ}} و [[مسلمان]] شد. همۀ [[اسیران]] [[بدر]] پس از [[آزادی]] به [[مکه]] بازگشتند، جز «عباس» و «[[عقیل]]» و «[[نوفل]]» که [[قبول اسلام]] کردند و در [[مدینه]] ماندند.
 
در مورد [[اسلام آوردن]] عباس در بعضی از [[تواریخ]] چنین آمده که پس از قبول اسلام به مکه بازگشت، و پیامبر{{صل}} را به وسیلۀ [[نامه]] از توطئه‌های [[مشرکان]] [[آگاه]] می‌ساخت سپس قبل از [[سال هشتم هجرت]] [[سال]] [[فتح مکه]] به مدینه [[هجرت]] نمود<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]]، ص۵۹۰.</ref>.


== بازتاب [[جنگ بدر]] در [[مدینه]] ==
== بازتاب [[جنگ بدر]] در [[مدینه]] ==
۱۱۸٬۵۲۸

ویرایش