بحث:جنگ خیبر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
[[قموص]] کوهی بود که در آن قلعه و حصار [[آل ابیالحُقَیق یهودی]] قرار داشت<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱۸، ص۳۸۶؛ محمدمرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۹، ص۳۴۷.</ref> و گنج خود را در آنجا در خرابهای پنهان کرده بودند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۱؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۳، ص۲۹۴.</ref>؛ به همین جهت به شدت از آن [[محافظت]] میکردند. [[صفیه]]، دختر [[حی بن اخطب]] که همسرش [[کنانة بن ربیع ابیالحقیق]] بود، با چند [[زن]] دیگر در اینجا [[اسیر]] شدند<ref>خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۸.</ref>. صفیه بعداً [[همسر پیامبر]]{{صل}} شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۹۰.</ref>. [[شیخ طوسی]] بر این [[باور]] است که فتح قلعه قموصِ [[خیبر]] و کشتهشدن مرحب، در ۲۴ [[رجب]] [[سال هفتم هجری]] بوده است<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۱۲.</ref>؛ اما [[مورّخان]] ذکر کردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} در [[محرم]] به سمت خیبر رفت و در صفر آن را فتح کرد و در [[ربیعالاول]] بازگشت<ref>خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۲۲؛ احمد بن ابییعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابناثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۲، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۱۵.</ref> | [[قموص]] کوهی بود که در آن قلعه و حصار [[آل ابیالحُقَیق یهودی]] قرار داشت<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱۸، ص۳۸۶؛ محمدمرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۹، ص۳۴۷.</ref> و گنج خود را در آنجا در خرابهای پنهان کرده بودند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۱؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۳، ص۲۹۴.</ref>؛ به همین جهت به شدت از آن [[محافظت]] میکردند. [[صفیه]]، دختر [[حی بن اخطب]] که همسرش [[کنانة بن ربیع ابیالحقیق]] بود، با چند [[زن]] دیگر در اینجا [[اسیر]] شدند<ref>خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۸.</ref>. صفیه بعداً [[همسر پیامبر]]{{صل}} شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۹۰.</ref>. [[شیخ طوسی]] بر این [[باور]] است که فتح قلعه قموصِ [[خیبر]] و کشتهشدن مرحب، در ۲۴ [[رجب]] [[سال هفتم هجری]] بوده است<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۱۲.</ref>؛ اما [[مورّخان]] ذکر کردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} در [[محرم]] به سمت خیبر رفت و در صفر آن را فتح کرد و در [[ربیعالاول]] بازگشت<ref>خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۲۲؛ احمد بن ابییعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابناثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۲، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۱۵.</ref> | ||
==[[جنگ خیبر]]== | |||
[[ملت یهود]] برای سکونت و [[حفاظت]] خود در آن نقطه دژهای هفتگانه و مستحکمی ساخته بودند. ساکنان آنجا در امر [[زراعت]] و جمع [[ثروت]] و تهیه [[سلاح]] و طرز [[دفاع]] [[مهارت]] کاملی پیدا کرده بودند. جمعیت آنان بالغ بر بیست هزار نفر بود. در میان آنان، جنگاوران و دلیران فراوانی به چشم میخورد. | |||
روزی که [[اسلام]] در سرزمین «مدینه» درخشید، ملت یهود بیش از [[قریش]]، [[عداوت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] را به [[دل]] گرفت و با تمام توان و قوت برای کوبیدن اسلام، کمربسته و آماده شد. | |||
[[جرم]] بزرگی که [[یهودیان]] خیبر داشتند، این بود که تمام [[قبایل عرب]] را برای کوبیدن اسلام [[تشویق]] کردند و [[سپاه]] [[شرک]] با [[کمک مالی]] یهودیان خیبر، در یک [[روز]] از نقاط مختلف [[عربستان]] [[حرکت]] کرده، خود را پشت مدینه رسانیدند. در نتیجه [[جنگ احزاب]] به وقوع پیوست. | |||
[[ناجوانمردی]] [[یهود]] خیبر، پیامبر{{صل}} را بر آن داشت که این کانون خطر را برچیند و همه آنها را [[خلع سلاح]] نماید. عامل دیگری که پیامبر{{صل}} را مصمم ساخت، تا [[قدرت]] [[خیبریان]] را در هم شکند و آنها را خلع سلاح کند؛ این بود که پیامبر{{صل}} به سراسر [[جهان]] مکاتبه نموده و همه آنها را با لحن [[قاطع]] به اسلام [[دعوت]] کرده بود. | |||
در این صورت هیچ بعید نبود که ملت یهود آلت دست کسری و [[قیصر]] شوند و با کمک [[قدرتهای خارجی]]، اسلام را در معرض خطر قرار دهند و یا قدرتها را علیه اسلام بشورانند. چنان که [[مشرکان]] را بر ضد اسلام شورانیدند. از این رو پیامبر{{صل}} لازم دیدند هر چه زودتر [[آتش]] خطر را برای همیشه خاموش کند<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۲۴۰.</ref>. | |||
پیامبر{{صل}} دستور دادند مسلمانان برای [[تسخیر]] آخرین مراکز [[یهودی]] و سرزمین عربستان آماده شوند و فرمودند: فقط کسانی میتوانند [[افتخار]] شرکت در این [[نبرد]] را به دست آورند که در [[صلح حدیبیه]] حضور داشتهاند. [[پیامبر]]{{صل}} [[پرچم]] سفیدی به دست علی{{ع}} داد و [[فرمان]] [[حرکت]] صادر کرد. پیامبر با ۱۶۰۰ سرباز و ۲۰۰ [[سوارهنظام]] به سوی [[خیبر]] پیشروی کرد. دژهای هفتگانه خیبر هر کدام نام مخصوصی داشت، برای [[حفاظت]] و کنترل [[اخبار]] خارج [[دژ]]، در کنار هر دژی [[برج]] [[مراقبت]] ساخته شده بود تا [[نگهبانان]] برجها، [[جریانها]] خارج قلعه را به داخل گزارش دهند. این [[دژها]] به اندازهای محکم بود که امکان سوراخ کردن آنها وجود نداشت. [[مسلمانان]] که در برابر چنین [[دشمن]] مجهز و نیرومند قرار گرفته بودند، باید در [[تسخیر]] این دژها از هنرنمایی نظامی و [[تاکتیکهای جنگی]] حداکثر استفاده را میبردند. | |||
شبانه تمام نقاط حساس و راهها به وسیله [[سربازان]] [[اسلام]] اشغال گردید، به قدری این اقدام سریع انجام شد که نگهبانان از این کار [[آگاهی]] نیافتند. صبح گاهان که کشاورزان خیبر با لوازم [[کشاورزی]] از قلعهها بیرون آمدند، [[چشم]] آنها به سربازان [[دلیر]] و [[مجاهدان]] اسلام افتاد و دیدند که تمام راهها بسته شده و اگر قدمی فراتر بگذارند فوراً دستگیر خواهند شد. این منظره آن چنان آنها را مرعوب ساخت که بیاختیار پا به [[فرار]] گذاشتند و درهای دژها را بسته و در داخل، شورای [[جنگی]] تشکیل دادند. نتیجه [[شورا]] این بود که [[زنان]] و [[کودکان]] را در یکی از دژها، و ذخایر را در دژ دیگر جای دهند، و دلیران و جنگاوران هر قلعه با سنگ و تیر از بالا [[دفاع]] کنند و قهرمانان هر دژ بیرون آیند و در بیرون دژ با دلیران اسلام بجنگند. دلاوران [[یهود]] با این نقشه یک ماه در برابر [[ارتش]] اسلام [[مقاومت]] کردند، به طوری که برای تسخیر هر دژ، ده [[روز]] تلاش انجام میشد و نتیجهای به دست نمیآمد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۲۴۳ – ۲۴۴.</ref>. | |||
به [[عقیده]] گروهی از [[تاریخنویسان]] دژی که از خیبر پس از رنجهای فراوان به دست ارتش اسلام افتاد، دژ «[[ناعم]]» بود<ref>نام دژهای هفتگانه خیبر، عبارت است از «ناعم، قموص، کیتبه، نسطاه، شق، و طیح و سلالم».</ref>، به قیمت کشته شدن یکی از [[سرداران]] بزرگ [[اسلام]] به نام «[[محمود بن مسلمه انصاری]]» و زخمی شدن پنجاه نفر از [[سربازان]] تمام شد. پس از فتح قلعههای مزبور [[سپاهیان اسلام]] به طرف دژهای «[[وطیح]]» و «[[سلالم]]» [[یورش]] بردند. ولی [[مسلمانان]] با [[مقاومت]] سرسختانه [[یهود]] در بیرون قلعه روبهرو شدند. بیش از ده [[روز]] مقاومت جنگاوران یهود مسلمانان هر روز بدون نتیجه به [[لشکرگاه]] باز میگشتند. روزی [[ابوبکر]] مأمور رفتن گردید و روز دیگر [[عمر]]، ولی موفقیتی به دست نیاوردند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ لَيْسَ فَرَّارٍ}}<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۰.</ref>؛ این [[پرچم]] را فردا به کسی میدهم که [[خدا]] و پیامبر را [[دوست]] دارد، و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند و [[خداوند]] این [[دژ]] را به دست او میگشاید. او مردی است که هرگز پشت به [[دشمن]] نکرده و از صحنه [[نبرد]] [[فرار]] نمیکند». | |||
بنا به نقل «[[طبرسی]]» و «[[حلبی]]»، حضرت چنین فرمود: {{متن حدیث|كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ}}، یعنی به دشمن [[حمله]] کرده و هرگز فرار نمیکند. [[سکوت]] پر [[انتظار]] [[مردم]] با جمله پیامبر{{صل}} که فرمود علی کجاست؟ در هم [[شکست]]، و با مقدماتی پیامبر{{صل}} به آن حضرت دستور پیشروی داد<ref>فروغ ابدیت، ج۲، ص۲۴۶ - ۲۴۹، به نقل از مجمع البیان.</ref>. | |||
پیامبر{{صل}} یاد آور شد که قبل از [[جنگ]] نمایندگانی را به سوی سران دژ اعزام بدارد و آنها را به [[آیین اسلام]] [[دعوت]] کند، اگر نپذیرفتند آنها را به [[وظایف]] خویش تحت لوای [[حکومت]] اسلام آشنا سازد، که باید [[خلع سلاح]] شوند و با پرداخت [[جزیه]] در [[سایه]] [[حکومت اسلامی]] آزادانه [[زندگی]] کنند و اگر به هیچ کدام گردن ننهادند، با آنان بجنگند و این جمله را هم به عنوان آخرین جمله بدرقه راه علی{{ع}} ساخت: {{متن حدیث|لَئِنْ يَهْدِي اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ}}<ref>صحیح مسلم، جپنجم، ص۱۹، صحیح بخاری، جپنجم، ص۲۲ - ۲۳، فروغ ابدیت، ج۲، ص۲۵۰.</ref>؛ «هرگاه [[خداوند]] یک فرد را به وسیله تو [[هدایت]] کند بهتر از این است که شتران سرخ موی [[مال]] تو باشد و آنها را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کنی». | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} [[ذوالفقار]] خود را حمایل نمود و هروله کنان با [[شهامت]] خاصی که شایسته قهرمانان ویژه میدانهای [[جنگی]] است، به سوی [[دژ]] [[حرکت]] کرد و [[پرچم اسلام]] را که به دست او بود در نزدیکی [[خیبر]] بر [[زمین]] زد. در این لحظه دلاوران خیبر بیرون ریختند. نخست [[برادر]] مرحب، به نام «حارث» به دست علی{{ع}} کشته شد. [[مرگ]] برادر، مرحب را سخت [[غمگین]] ساخت، او برای گرفتن [[انتقام]] برادر در حالی که غرق [[سلاح]] بود، [[زره]] [[یمانی]] بر تن و کلاهی از سنگ مخصوص تراشیده بر سر داشت، جلو آمد و چنین [[رجز]] میخواند: در و [[دیوار]] [[گواهی]] میدهد که من مرحبم، [[قهرمانی]] کار آزموده و مجهز به سلاح جنگی هستم. علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ ضَرْغَامُ آجَامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرَةٌ}}؛ من همان کسی هستم که مادرم مرا [[حیدر]] (شیر) خواند؛ مردی [[دلاور]] و شیر [[بیشهها]] هستم. | |||
صدای ضربات [[شمشیر]] و نیزههای دو قهرمان [[اسلام]] و [[یهود]] [[وحشت]] عجیبی در [[دل]] ناظران پدید آورد. ناگهان شمشیر برنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاه خود و سپر را تا دندان دو نیم ساخت. این ضربت آنچنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند، پا به فرار گذارده به دژ پناه بردند و عدهای که فرار نکردند با علی تن به تن جنگیدند و کشته شدند. علی{{ع}} [[یهودیان]] فراری را تا در حصار تعقیب نمود، یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سر علی{{ع}} زد و سپر از دست آن حضرت افتاد و علی{{ع}} فوراً متوجه در دژ گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان [[کارزار]] به جای سپر استفاده کرد. در نتیجه قلعهای که [[مسلمانان]] ده [[روز]] پشت آن معطل شده بودند، در مدت کوتاهی گشوده شد. | |||
[[شیخ مفید]] در [[ارشاد]]<ref>ارشاد، شیخ مفید، ص۶۴.</ref> به سند خاصی از علی{{ع}} سرگذشت در [[خیبر]] را چنین نقل میکند: من در خیبر را کنده، به جای سپر به کار بردم، و پس از پایان [[نبرد]] آن را مانند پل بر روی خندقی که [[یهودیان]] کنده بودند، قرار دادم، سپس آن را میان [[خندق]] پرتاب کردم. مردی پرسید: آیا سنگینی آن را [[احساس]] نمودی؟ گفتم: به همان اندازهای که سنگینی سپر خود را احساس میکردم. علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِيَّةٍ وَ لَكِنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِلِقَاءِ رَبِّهَا مُطْمَئِنَّةٍ رَضِيَّةٍ}}<ref>بحارالانوار، ج۲۱، ص۴۰.</ref>؛ «من هرگز آن در را با نیروی بشری از جا نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداداد و با [[ایمانی]] [[راسخ]] به [[روز واپسین]] این کار را انجام دادم». | |||
دژهای خیبر فتح شد و یهودیان با شرایط خاص در برابر [[ارتش]] [[اسلام]] سر [[تسلیم]] فرود آوردند<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج۲، ص۲۵۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۱-۳۳۵.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |