مسجد النبی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} بعد از [[هجرت]] به [[مدینه]] و سکونتی چند روزه در محله قبا، [[روز جمعه]] از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، [[نماز جمعه]] خواندند و این نخستین [[نماز جمعه]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} بعد از [[هجرت]] به [[مدینه]] و سکونتی چند روزه در محله قبا، [[روز جمعه]] از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، [[نماز جمعه]] خواندند و این نخستین [[نماز جمعه]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. | ||
بزرگان [[قبایل]] [[مدینه]] هر کدام از [[پیامبر]] {{صل}} تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او [[مأمور]] است". سرانجام شتر [[پیامبر]] {{صل}} در محله بنیمالک بن نجار زانو به [[زمین]] زد و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، [[ابوایوب انصاری]]، زاد و توشه حضرت را به [[خانه]] خود برده بود، [[رسول خدا]] {{صل}} در منزل وی سکونت گزید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و تا هفت | بزرگان [[قبایل]] [[مدینه]] هر کدام از [[پیامبر]] {{صل}} تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او [[مأمور]] است". سرانجام شتر [[پیامبر]] {{صل}} در محله بنیمالک بن نجار زانو به [[زمین]] زد و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، [[ابوایوب انصاری]]، زاد و توشه حضرت را به [[خانه]] خود برده بود، [[رسول خدا]] {{صل}} در منزل وی سکونت گزید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و تا هفت ماه آنجا ماند. | ||
در منابع تاریخی آمده است که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} هنگام ورود به شهر [[یثرب]] ([[مدینه منوره]]) [[امر]] فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. عموم [[مسلمانان]] در ساخت این [[مسجد]] فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر [[مسلمانان]] در این کار میکوشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. از این پس این [[مسجد]]، مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای [[مسلمانان]] و مقر [[فرماندهی]] [[اسلام]] شد<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، | در منابع تاریخی آمده است که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} هنگام ورود به شهر [[یثرب]] ([[مدینه منوره]]) [[امر]] فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. عموم [[مسلمانان]] در ساخت این [[مسجد]] فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر [[مسلمانان]] در این کار میکوشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. از این پس این [[مسجد]]، مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای [[مسلمانان]] و مقر [[فرماندهی]] [[اسلام]] شد<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | ||
مسجد النبی [[فضیلت]] بسیار دارد و [[نماز]] در آن برابر با هزار [[نماز]] در جای دیگر است و مسافر میتواند [[نماز]] خود را در آن تمام بخواند. | مسجد النبی [[فضیلت]] بسیار دارد و [[نماز]] در آن برابر با هزار [[نماز]] در جای دیگر است و مسافر میتواند [[نماز]] خود را در آن تمام بخواند. قبر مطهر [[پیامبر]] {{صل}} هم اکنون در این [[مسجد]] قرار دارد و قبة الخضرا (گنبد سبز) بر روی مرقد اوست و بسیار توصیه شده به رفتن به آن [[مسجد]] و [[نماز خواندن]] در آن و [[زیارت]] [[قبر]] [[حضرت رسول]] {{صل}} در زمان آن حضرت، خانه وی و اتاقهای همسرانش و خانه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} کنار [[مسجد]] بوده که اکنون با توسعه [[مسجد]] در داخل آن است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref>. | ||
== بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد == | == بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد == | ||
از محل ساختن خشت، هر [[مسلمانی]] یک خشت برداشته و به کنار مسجد میآمد. ولی [[مردم]] بر دوش | از محل ساختن خشت، هر [[مسلمانی]] یک خشت برداشته و به کنار مسجد میآمد. ولی [[مردم]] بر دوش عمار دو خشت بار میکردند. عمار به ستوه آمده بود و شکایت به پیامبر آورد که اینها با این بار سنگینی که بر من بار میکنند، مرا کشتند! پیامبر فرمود: اینها تو را نمیکشند، بلکه آن دسته [[ستمگر]] تو را میکشند. این سخن پیامبر در [[جنگ صفین]] بازگو شد، غوغایی در [[لشکر]] [[معاویه]] که عمار را کشته بود به پا کرد. | ||
[[عثمان]] در آوردن خشتهای مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت میآورد، مدتی [[لباس]] خودش را میتکاند. [[امیرالمؤمنین]] که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک میکرد، زیر لب شعری میخواند: | [[عثمان]] در آوردن خشتهای مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت میآورد، مدتی [[لباس]] خودش را میتکاند. [[امیرالمؤمنین]] که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک میکرد، زیر لب شعری میخواند: | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
یدأب فیها قائما و قاعدا | یدأب فیها قائما و قاعدا | ||
و من یری عن الغبار حائدا}}؛ | و من یری عن الغبار حائدا}}؛ | ||
«هیچگاه کسی که با | «هیچگاه کسی که با کوشش و جدیت تمام در حال [[قیام]] و [[قعود]] به کار ساختمان [[مسجد]] مشغول است با کسی که روی خود را از خاک و غبار میگرداند مساوی و برابر نیست»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۱۲۱.</ref>. | ||
[[عمار بن یاسر]] که این ارجوزه را از علی {{ع}} یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه میکرد، [[عثمان بن عفان]] که گوشهای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از | [[عمار بن یاسر]] که این ارجوزه را از علی {{ع}} یاد گرفته بود، زیر لب زمزمه میکرد، [[عثمان بن عفان]] که گوشهای نشسته و عصایی در دست داشت این ارجوزه را از عمار شنید و پیش خود خیال کرد عمار به او گوشه میزند و منظورش از جمله آخر اوست، از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت: ای پسر [[سمیه]] من شنیدم که چه گفتی و چنان که گفتارت را ادامه دهی با این عصا بینی تو را خرد خواهم کرد! | ||
[[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] میخواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] میکنند، {{متن حدیث|عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]] (یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | [[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] میخواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] میکنند، {{متن حدیث|عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]] (یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | ||
مورخان [[مکتب خلافت]] در مورد آن [[صحابی]] که عمار را به ضرب و شتم [[تهدید]] کرده و [[پیامبر]] را به [[خشم]] آورد، سخت به مشکل افتادهاند و اغلب کوشیدهاند این نام مستور بماند<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله «مفصلترین سیره پیامبر اکرم»، تالیف: محمدعلی جاودان، مجله آیینه پژوهش، سال ۱۳۷۴، شماره ۳۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۰.</ref> | |||
== خصوصیات و کارکردهای [[مسجدالنبی]] == | == خصوصیات و کارکردهای [[مسجدالنبی]] == | ||
=== محل عبادت و فعالیتهای جمعی === | === محل عبادت و فعالیتهای جمعی === | ||
این [[مسجد]] اولین | این [[مسجد]] اولین مسجد جامع و مرکزی [[اسلام]] است، در آن [[روزگار]] بایستی همه امور اسلام در آن رتق و فتق گردد. محل [[عبادات]] و نمازهای یومیه بود. [[نماز جمعه]] [[شهر]] در آن به پا میشد<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۲.</ref>. محل [[آموزش علم]] و [[ادب]] بود<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۳؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. در گوشهای از آن چادر میزدند، به تازهواردان [[قرآن]] میآموختند<ref>البدایة النهایة، ج۵، ص۳۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.</ref>. حلقههای حفظ قرآن در آنجا برگزار میشد. ملجا و پناه [[مساکین]] و [[مستمندان]] و تازهواردان و تازه اسلام پذیرفتگان بود<ref>صحیح البخاری، ش۶۴۵۲؛ وسایل الشیعة، ج۵، ص۲۲۰؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۹.</ref>. | ||
در همین [[مسجد پیامبر]] مجالس | در همین [[مسجد پیامبر]] مجالس شور و [[مشورت]] تشکیل میداد، در مسائل مهمی همانند حمله مشرکان قریش در [[احد]] و [[احزاب]]، به مشورت میپرداخت. [[بسیج عمومی]] برای [[جهاد]] در آن انجام میگرفت<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۱۷؛ سبل الهدی، ج۶، ص۳۱۸.</ref>. [[پرچم]] جهاد برای فرماندهان در آن بسته میشد. در آن [[پیامبر]] سفرای [[دولتها]]، [[قبایل]] و [[مذاهب]] را میپذیرفت. در واقع همه کارهای [[اجتماعی]] اسلام در آن حل و فصل مییافت<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۳.</ref> | ||
=== پیمان برادری و عقد اخوت === | === پیمان برادری و عقد اخوت === | ||
در این مسجد نخستین سنگبنای یک [[جامعه اسلامی]] نهاده شد. پیامبر در اولین | در این مسجد نخستین سنگبنای یک [[جامعه اسلامی]] نهاده شد. پیامبر در اولین فرصت در میان [[مهاجران]] از [[مکه]] و [[مسلمانان]] [[مدینه]] که بعدها [[انصار]] نامیده شدند [[عقد برادری]] برقرار کردند. این پیمان برادری که چند ماه بعد از [[هجرت]] انجام گرفت، نخستین [[اقدام]] اساسی [[پیامبر]] در راستای تشکیل «[[امت واحده]]» یا «[[جامعه اسلامی]]» بود<ref>جایگاه پیمان برادری در حکومت نبوی، ص۲۵۶، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا آبان و آذر ۸۱.</ref>. بدین ترتیب جامعهای که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درصدد تأسیس آن بود، جامعهای که بر اساس رنگ پوست یا [[ملیت]] یا نژاد تشکیل شد، بلکه تنها بر اساس [[عقیده]] و [[ایمان]] به خدای واحد بود. تعداد کسانی که در این پیمان برادری حضور داشتند تا سیصد نفر [[نقل]] شده است<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۴.</ref>. | ||
=== تدوین و ابلاغ اولین قانون شهروندی === | === تدوین و ابلاغ اولین قانون شهروندی === | ||
سومین خصوصیت مسجدالنبی آن است که پیامبر {{صل}} امر فرمود و خطوط کلی برای اداره یک [[کشور اسلامی]] را به شکل مکتوب درآوردند. در این قانوننامه که خاورشناسان اروپایی به آن «[[قانون اساسی]] [[مدینه]]» گفتهاند<ref>محمد فی مکة، ج۱، ص۳۳۷، نویسنده: مونتجومری وات، مترجم: شعبان برکات.</ref>، همه رفتارهای [[اجتماعی]] و | سومین خصوصیت مسجدالنبی آن است که پیامبر {{صل}} امر فرمود و خطوط کلی برای اداره یک [[کشور اسلامی]] را به شکل مکتوب درآوردند. در این قانوننامه که خاورشناسان اروپایی به آن «[[قانون اساسی]] [[مدینه]]» گفتهاند<ref>محمد فی مکة، ج۱، ص۳۳۷، نویسنده: مونتجومری وات، مترجم: شعبان برکات.</ref>، همه رفتارهای [[اجتماعی]] و ارتباطات لازم با گروههای مختلف [[شهر]] و با [[بیگانگان]] تنظیم شده و [[مردم]] آن شهر، یک واحد [[سیاسی]] جدیدی را که همان «[[امت واحده]]» یا [[جامعه اسلامی]] باشد تشکیل میدادند. این [[پیمان]] را میتوان یکی از مهمترین و اساسیترین ارکان [[پیشرفت]] [[اسلام]] با توجه به اوضاع آن [[روز]] [[شهر مدینه]] و منطقه [[حجاز]] دانست. | ||
تنظیم و انتشار این پیمان | تنظیم و انتشار این پیمان نامه از چند جهت دارای اهمیت است: | ||
# این پیمان بیانگر مهمترین اموری است که [[دولت اسلامی]] نوپا برای | # این پیمان بیانگر مهمترین اموری است که [[دولت اسلامی]] نوپا برای اداره جامعه خود به آن احتیاج داشت. | ||
# این پیمان خط بطلانی بر روی همه نظریاتی است که [[فکر]] میکند [[دین اسلام]] تنها به رابطه [[انسان]] و خدا خلاصه میشود و [[اسلام]] تنها به [[مناسک]] و [[عبادات]] فردی میپردازد و | # این پیمان خط بطلانی بر روی همه نظریاتی است که [[فکر]] میکند [[دین اسلام]] تنها به رابطه [[انسان]] و خدا خلاصه میشود و [[اسلام]] تنها به [[مناسک]] و [[عبادات]] فردی میپردازد و قادر به تشکیل دولت و اداره جامعه نیست. | ||
# تدوین این [[پیماننامه]] از طرفی اسلام و [[مسلمین]] را به سمت [[امت واحده]] حرکت میداد و از طرفی همه حرکتهای [[استعماری]] و [[دیکتاتوری]] را در نطفه خفه میکرد. در مورد [[تاریخ]] این وثیقه یا پیمان نامه در بین محققین اختلافنظر شده است. اما دلائل محکمتری آن را به قبل از [[غزوه بدر]] موکول میکند<ref>منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۶.</ref> | # تدوین این [[پیماننامه]] از طرفی اسلام و [[مسلمین]] را به سمت [[امت واحده]] حرکت میداد و از طرفی همه حرکتهای [[استعماری]] و [[دیکتاتوری]] را در نطفه خفه میکرد. در مورد [[تاریخ]] این وثیقه یا پیمان نامه در بین محققین اختلافنظر شده است. اما دلائل محکمتری آن را به قبل از [[غزوه بدر]] موکول میکند<ref>منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۶.</ref> | ||
==درهای مسجد النبی== | == درهای مسجد النبی == | ||
# باب الجمعه: در گذشته برای تأمین امنیت [[مدینه]]، شش دروازه برای حصار داخلی [[شهر]] ساخته بودند که یکی از آنها در پشت [[بقیع]] قرار داشت. این دروازه به «باب الجمعه» یا «باب [[البقیع]]» معروف بود<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
در گذشته برای | # باب الحمام: در گذشته برای تأمین امنیت مدینه، شش دروازه برای حصار داخلی شهر ساخته بودند که یکی از آنها «باب حمام» نام داشت<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | ||
# باب الشامی: در گذشته برای تأمین امنیت [[مدینه]] شش دروازه در حصار داخلی [[شهر]] ساخته بودند که یکی از آنها «باب الشامی» نام داشت<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. این باب در شرق قلعه شامی قرار گرفته بود. | |||
# باب الصدقات: یکی از پنج دروازه حصار خارجی [[شهر مدینه]] است. در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه دو حصار داخلی و خارجی با دروازههای متعدد ساخته بودند. «باب الصدقات» در شرق شهر مدینه قرار داشت. | |||
# باب العنبریه: در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه، حصاری داخلی و خارجی پیرامون آن ساخته بودند. حصار خارجی این شهر، پنج دروازه داشت که یکی از آنها «باب العنبریه» بود. این باب، مدخل غربی شهر مدینه بود. پس از [[توسعه]] مدینه، همه حصارها و دروازهها برداشته شد و امروزه از آنها تنها یک دروازه به نام «باب العنبریه» بر جا مانده است<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
# باب العوالی: در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه، دیواری داخلی و خارجی آن را محاصره میکرد. حصار خارجی شهر مدینه، پنج دروازه داشت که یکی از آنها به «باب العوالی» معروف بود. این باب، متصل به دیوار جنوبی [[بقیع]] بود<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
# باب القباء: حصار خارجی [[شهر مدینه]]، پنج دروازه داشت که یکی از آنها به «باب القباء» معروف بود. این باب نزدیک [[مسجد]] [[عمر بن خطاب]] قرار داشت<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
# باب [[البقیع]]: از درهای [[مسجدالنبی]] در قسمت شرقی است که جدیداً گشودهاند<ref>سیری در اماکن سرزمین وحی، حسنی، ص۲۸.</ref>. ابن [[جبیر]] در سفرنامهاش مینویسد: از [[شهر مدینه]] دروازهای به سوی [[بقیع غرقد]] گشوده میشود که به باب البقیع [[شهرت]] دارد<ref>سفرنامه ابن جبیر، ص۲۴۴.</ref>. | |||
# باب الکومه: یکی از دروازههای حصار خارجی [[شهر مدینه]] «باب الکومه» یا «باب الجبل» نام داشت. این باب در غرب قلعه شامی قرار داشت<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. در گذشته برای تأمین امنیت شهر مدینه دو حصار داخلی و خارجی طراحی کرده بودند و هر حصار، دروازههای متعددی داشت. | |||
# باب المجیدی: در گذشته برای تأمین امنیت [[مدینه]] شش دروازه در حصار داخلی [[شهر]] ساخته بودند که یکی از آنها «باب المجیدی» نام داشت. این باب در کنار حرم مطهر قرار گرفته بود<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
# باب المصری: در گذشته برای حفاظت از مدینه، شش دروازه برای حصار داخلی شهر تعبیه کرده بودند که یکی از آنها «باب المصری» نام داشت<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
# باب النبی: دری است که از [[منزل]] [[رسول اکرم]]{{صل}} به درون [[مسجدالنبی]] باز میشد<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۲۳۲.</ref>. | |||
# باب النساء: از درهای مسجدالنبی است که کنار باب جبرئیل قرار دارد. | |||
# باب [[جبرئیل]]: از مهمترین درهای [[مسجدالنبی]] است واقع در سمت شرق و از درهای اصلی زمان [[رسول خدا]]{{صل}} است که در توسعههای بعد از [[غزوه خیبر]] و زمان عثمان و دوران عثمانی از مکان اصلی خود عقبتر رفته است. این باب به جهاتی به نامهایی موسوم است: | |||
## باب جبرئیل؛ از آن جهت که آن [[مأمور]] [[وحی]] از این راه به حضور حضرت شرفیاب میشد و نزول وحی مینمود. | |||
## باب جنائز؛ از آن جهت که پس از اقامه نماز بر میت، وی را از این در خارج میساختند. | |||
## باب جبر؛ از آن جهت که [[خاندان]] میت مجبور بودند، مرده خود را از این در خارج سازند<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۲۳۱.</ref>. | |||
# باب جنائز: نام دیگر باب جبرئیل در مسجدالنبی است. همچنین نام بابی در طرف شرق [[مسجدالحرام]] است که جنازهها را به طرف قبرستان از آن جا خارج میکردند<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۲۴.</ref>. | |||
# باب [[حجره]] طاهره: [[ضریح]] [[مقدس]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دارای چهار در است: باب [[تهجد]] در شمال؛ باب [[فاطمه]] در شرق؛ باب وفود در غرب؛ باب [[توبه]] در جنوب<ref>فلسفه و اسرار حج، ابوالقاسم سحاب، ص۱۹۴.</ref>. | |||
# باب صبری پاشا: در گذشته برای تأمین امنیت [[مدینه]]، شش دروازه برای حصار داخلی [[شهر]] برپا کرده بودند که یکی از آنها به «باب صبری پاشا» معروف بود<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۴۰۵.</ref>. | |||
# باب عاتکه: از درهای مسجدالنبی است به جهت آنکه مقابل [[خانه]] زنی به نام عاتکه قرار داشت. این در، در قسمت غرب [[مسجد]] واقع بود و همان باب الرحمه است. برخی گفتهاند این در، در دیوار جنوبی بود و [[رسول اکرم]]{{صل}} هنگام [[تغییر قبله]] به سوی [[مکه]] آن را مسدود ساخت<ref>تاریخ جغرافیایی مکه و مدینه قائدان، ص۲۳۱.</ref>. | |||
# باب [[قبله]]: از درهای مسجدالنبی بود که رو به [[بیت المقدس]] قرار داشت. بعدها که [[کعبه]] قبله شد، این باب را مسدود کردند<ref>راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۵، ص۵۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص۱۶۱ ـ ۱۷۰.</ref> | |||
=== | == ستونهای مسجد النبی == | ||
=== ستون [[امامیه]] === | |||
از ستونهای [[مسجدالنبی]] است. بعضی از نوشتهها ستون پیش جانب غربی [[حجره]] طاهره را میگویند که محاذی سر مقدس [[رسول الله]]{{صل}} است<ref>راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۵، ص۱۰۸.</ref>. | |||
=== | === ستون [[توبه]] === | ||
در | از ستونهای مهم و بافضیلت مسجدالنبی{{صل}} است که سابقهای درخشان در تاریخ صدر اسلام دارد و به سبب این ستون و حادثهای که بر آن اتفاق افتاد، [[خداوند]] آیاتی مبنی بر پذیرش توبه [[گناهکاران]] نازل فرمود. این رخداد چنین بود که «[[ابولبابه]] بن عبدالمنذر» یکی از بزرگان [[اوس]]، هنگام [[غزوه]] «[[بنی قریظه]]»<ref>پیامبر{{صل}} پس از جنگ خندق که طی آن یهودیان پیمان خود را با مسلمانان شکسته و به پیامبر{{صل}} خیانت کردند، از سوی خداوند مأموریت یافت تا به تنبیه و نابودی خیانتکاران یهود بنی قریظه پرداخته (سیره ابن هشام، ج۴، ص۳۲-۲۳) و شر آنان را از سر اسلام کوتاه سازد؛ لذا آن حضرت ایشان را محاصره کرد و نمایندهای فرستاد که یا اسلام آورید و همچنان در خانههای خود بمانید و یا از مدینه همراه زنان و فرزندانتان خارج شوید. یهودیان بنی قریظه به علت ارتباط و دوستی که با ابی لبابه داشتند از پیامبر{{صل}} خواستند تا وی را برای مشورت به نزد آنان فرستد و آن حضرت نیز پذیرفتند.</ref> به درخواست [[یهودیان]] به عنوان [[مشاور]] نزد آنان رفت تا هشدار [[رسول خدا]]{{صل}} را مبنی بر [[تسلیم]] و [[اخراج]] ایشان از [[مدینه]] به علت [[پیمانشکنی]] به اطلاع آنان برساند. ابولبابه در مجلس مشاروه، پس از مشاهده [[گریه و زاری]] [[زنان]] و کودکان [[یهود]]، به رقت آمده و خودسرانه با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که اگر تسلیم شوید، [[مسلمانان]] همه شما را خواهند کشت. وی بیدرنگ از این اقدام پشیمان شد و در بازگشت [[سوگند]] خورد که هرگز در سرزمینی که در آن به [[پیامبر]]{{صل}} [[خیانت]] کرده است دیده نشود. | ||
ابولبابه یکسره به [[مسجد النبی]]{{صل}} آمده و خود را به یکی از ستونهای [[مسجد]] بست تا شاید خداوند از کردار زشت او بگذرد و یا [[مرگ]] او را برساند<ref>به مناسبت خیانت ابولبابه، این آیات بر پیامبر{{صل}} نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.</ref>. او در مجموع شش شبانه [[روز]] به آن ستون بسته شده بود. در این مدت تنها [[همسر]] او برای اقامه نماز، دستان وی را باز میکرد تا نمازگزارد و دوباره او را به ستون میبست. [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} نزد آن حضرت رفته و از او خواستند تا از [[گناه]] [[ابولبابه]] در گذرد. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز فرمود: «اگر او پیش من میآمد از [[خداوند]] برای او [[طلب آمرزش]] میکردم، اما اکنون مستقیماً به خداوند [[پناه]] جسته است و باید از جانب او مورد [[عفو]] و [[بخشش]] قرار گیرد». | |||
یکی از | |||
سرانجام به هنگام [[سحر]]، خداوند [[توبه]] [[ابی لبابه]] را با [[نزول]] این [[آیات]] پذیرفت: {{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref>. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} آن شب خندان و شاداب بر پا خاست؛ [[ام سلمه]] همسر ایشان از علت [[شادمانی]] آن حضرت پرسید، جواب شنید توبه ابولبابه قبول شد. وقتی خبر آن به [[گوش]] [[مسلمانان]] رسید، سوی [[مسجد]] شتافتند تا وی را [[آزاد]] سازند، ولی او [[اجازه]] نداد و گفت: باید رسول خدا{{صل}} با دستهای خود مرا باز کند. پیامبر{{صل}} نیز به مسجد آمده و او را باز فرمودند<ref>سیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۳۶ و ۲۳۸.</ref> از آن روز این ستون به «توبه» یا «ابی لبابه» مشهور گردید. | |||
بعضی دیگر از مورخان، ماجرای ابولبابه را به «[[غزوه تبوک]]» مربوط دانسته و میگویند: وی همراه چهار تن از [[یاران]] خود به نامهای «[[مرداس]]، [[اوس بن حزام]]، [[ثعلبه بن ودیعه]]، [[کعب بن مالک]]» به علت [[حرص]] و [[آزمندی]] به موقع در [[جنگ تبوک]] که در خارج از [[مرزهای اسلامی]] صورت میپذیرفت حضور نیافتند، ولی بلافاصله او و دو تن دیگر به نامهای «اوس بن حزام و [[ثعلبة بن ودیعه]]» از کرده خود پشیمان شده و گفتند: چگونه ما، در [[وطن]] و [[خانه]] خود [[آسوده]] باشیم و [[پیامبر]]{{صل}} و سایر [[مسلمانان]] در گرمای سوزان به نبرد با [[کفار]] بپردازند؟! آنگاه از این کوتاهی و [[قصور]] [[توبه]] کرده و خود را به یکی از ستونهای [[مسجد]] بستند؛ لذا [[آیه]] {{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref> در [[شأن]] این سه تن و آخر آیه {{متن قرآن|وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«و دیگرانی هستند که وانهاده به فرمان خداوندند» سوره توبه، آیه ۱۰۶.</ref> نیز در شأن دو نفری که توبه نکرده بودند نازل شد<ref>لباب النقول فی اسباب النزول، سیوطی، ص۱۱۰ و ۱۱۱.</ref>. | |||
تسمیه این ستون هر چه باشد از عظمت آن نمیکاهد. [[رسول]] گرامی [[نوافل]] خود را کنار این ستون به جا آورده و گاهی نزد آن [[اعتکاف]] میجستند. [[روایات]] وارده حاکی است که اقامه نماز، [[عبادت]] و [[دعا]] نزد این ستون بسیار [[مستحب]] است<ref>من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج۲، ص۳۴۰.</ref>. ستون توبه دومین ستون از [[حجره]] و [[مرقد پیامبر]]{{صل}} و به موازات «ستون سریر» در شرق و «ستون [[عایشه]]» در غرب واقع است. به عبارت دیگر چهارمین ستون از منبر پیامبر{{صل}} و سومین ستون از سمت [[قبله]] و پنجمین ستون از صحن کنونی بوده و جزو ستونهای [[روضه]] النبی{{صل}} است. اکنون نام «اسطوانة التوبه» [[زینت]] بخش آن است. در غربی خانه رسول الله{{صل}} که به داخل مسجد باز میشد، در مقابل این ستون قرار داشت که آن را «باب التوبه» نام نهادهاند<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۴۸.</ref>. | |||
=== | === ستون [[تهجد]] === | ||
از ستونهای موجود در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. [[رسول خدا]]{{صل}} شبها دنبال خود حصیری آورده و پس از خارج شدن [[مردم]] از [[مسجد]]، پشت [[خانه علی]]{{ع}} کنار ستونی گسترانیده و تا صبح به [[تهجد]] و [[شب زندهداری]] میپرداختهاند. | |||
بعدها در این مکان محرابی به نام «تهجد» ساخته شد. این ستون در اصل کنار «باب [[جبرئیل]]{{ع}}» قبل از [[توسعه]] مسجد النبی{{صل}} قرار داشته که اکنون کمی عقبتر از مکان اصلی است. [[پیامبر]]{{صل}} شبها به ویژه در [[ماه مبارک رمضان]] در این مکان [[اعتکاف]] داشتهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. این سترن و [[محراب]] التهجد، اکنون داخل [[ضریح]] پیامبر{{صل}} قرار گرفته است. «ستون تهجد» هشتمین و آخرین ستونی است که از دوران آن حضرت باقی است و سایر ستونها از دورانهای بعدی است<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۴۹.</ref>. | |||
در | |||
=== | === ستون حنّانه === | ||
در | از ستونهای موجود در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این ستون یادآور یکی از حوادث صدر اسلام است. [[رسول خدا]]{{صل}} هنگام قرائت [[خطبه]] و یا ایراد سخنرانی، ابتدا به درختی در سمت غرب محراب تکیه داده و از آن به عنوان [[منبر]] استفاده میکردند. هنگامی که برای ایشان منبری ساخته شد، آن حضرت بر منبر نشستند، در این هنگام میگویند از آن درختی که رسول خدا{{صل}} به آن تکیه داده بودند صدایی شبیه به ناله بلند شد که گویی درخت در فراق آن حضرت سر داده بود؛ لذا از آن [[روز]] این درخت را «حنانه» به معنای بانگ بچه شتری که از مادر خود جدا میشود نامیدند. در مکان این درخت ستونی قرار دادند که به «اسطوانه الحنانه» معروف گردید. ستون حنانه بعدها به «الجزعه» [[تغییر]] نام داد. مکان آن میان محراب النبی{{صل}} و مدخل ورودی غربی آنکه دارای دری فلزی است، قرار دارد. این ستون امروزه با میلههای مسی مزین شده است<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۴۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۰.</ref> | ||
=== | === ستون سریر === | ||
از ستونهای مهم در مسجد النبی{{صل}} است. ابن زباله و یحیی در بیان محل شب زندهداری پیامبر{{صل}} نقل کردهاند که ایشان تختی از چوب خرما داشتند که میان ستونی که اکنون کنار [[قبر]] و بین قنادیل قبر واقع شده قرار داشت، آن حضرت به پهلو، روی آن میخوابیده و یا به [[اعتکاف]] و [[شب زندهداری]] میپرداختند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۷.</ref>. امروزه ستون مورد نظر به [[ضریح]] چسبیده و در سمت شرق «ستون [[توبه]]» قرار دارد. به علت این که سریر و تخت آن حضرت کنار آن قرار داشته به «ستون سریر» مشهور گشته است. [[نبی اکرم]]{{صل}} روزها نیز برای پاسخگویی به مسایل [[مسلمانان]] به آن تکیه کرده و نیازمندیهای آنان را برآورده میساختند<ref>دسترسی به این ستون به علت اتصال به ضریح و ممانعت مأموران امکانپذیر نیست.</ref>. «اسطوانة [[السریر]]» اولین ستون از سمت [[قبله]] و متصل به ضریح و دیواره غربی [[حجره]] [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۰.</ref>. | |||
=== | === ستون [[عایشه]] === | ||
از | یکی از ستونهای مهم در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این ستون به نام «[[مهاجران]]» و «المخلقه» نیز مشهور است. اکنون بالای آن نام «اسطوانة العائشه» دیده میشود. سبب نامگذاری آن به این نامها چنین است: مُخَلَّقه از آنجا مشهور شده است که بر آن خلوق میآویختهاند. وجه تسمیه آن به عایشه و مهاجران این است که عایشه، در فضل این ستون احادیثی [[روایت]] میکرده؛ لذا مهاجران گرداگرد آن نشسته و [[نماز]] میگزاردند. | ||
قرعه<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۰.</ref> به آن سبب گفتهاند که [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمودهاند: «در [[مسجد]] من مکانی است قبل از این ستون که اگر [[مردم]] [[فضیلت]] آن را میدانستند، کنار آن نماز نمیگزاشتند، مگر آنکه بین خود (برای [[نماز خواندن]]) «قرعه» میزدند. ستون مذکور دقیقاً وسط ستونهای اصلی دیگر مسجد قرار دارد، یعنی بین این ستون تا [[منبر]] [[رسول اکرم]]{{صل}} دو ستون، تا قبر ایشان نیز دو ستون، تا قبله و [[محراب]] کنونی نیز دو ستون و تا صحن اولیه مسجد که تا آن هنگام مسقف نشده بود یعنی به موازات مأذنه [[بلال]] نیز دو ستون فاصله دارد. در [[حقیقت]] از همه طرف سومین ستون است و کنار آن نیز ستون «توبه» و سپس «سریر» قرار دارد. در مورد [[نماز خواندن]] کنار آن سفارش فراوانی شده است؛ زیرا از ستونهای [[روضة النبی]]{{صل}} است<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۱.</ref> | |||
=== | === ستون مَحَرس === | ||
از ستونهای [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این ستون به نام [[امیرمؤمنان]] «[[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» نیز معروف بوده است، چون علی{{ع}} کنار آن ایستاده و به محافظت از [[جان]] [[پیامبر]]{{صل}} میپرداختهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۸.</ref> آن را «مَحرَس» به معنای مکان نگهبانی نامیدهاند. این ستون در میان ستونهای «وفود» و «سریر» واقع و به موازات آنها به [[ضریح]] پیامبر{{صل}} متصل است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هنگامی که از [[خانه]] [[عایشه]] برای [[نماز]] به [[مسجد]] میآمدند از دری که ستون یاد شده کنار آن بوده وارد میشدهاند. گفته میشود ستون «مَحرَس» یا «حَرَس» مکان نماز علی{{ع}} نیز بوده که به «مصلای علی» [[شهرت]] بیشتری داشته و بر [[اهل]] [[حرم]] مخفی نبوده است. [[امیران]] و بزرگان همواره کنار آن به نماز ایستاده و یا جلوس کردهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۹.</ref>. امروزه تنها نام «اسطوانة الحرس» بر آن دیده شده و در منابع مختلف [[اهل سنت]] نیز از انتساب آن به [[حضرت علی]]{{ع}} کمتر سخنی است. | |||
این ستون نیز همانند ستون سریر و وفود از ستونهایی است که به علت اتصال به ضریح، زایران [[اجازه]] ایستادن و نماز خواندن کنار ممانعت مأموران حرم رو به رو میشوند<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۲.</ref>. | |||
=== | === ستون مقام جبرئیل === | ||
در | یکی از ستونهای موجود در مسجدالنبی{{صل}} است. کنار این ستون که «مُرَبَّعه القبر» نیز گفته میشود، در [[خانه فاطمه]]{{س}} دختر گرامی رسول خدا{{صل}} که به مسجد باز میشده قرار داشته است<ref>این در، سمت مغرب محراب التهجد یعنی به موازات ستونهای وفود و حرس و منتهی الیه دیوار شمالی و غربی حجره شریف و ضریح پیامبر{{صل}} قرار داشته و به داخل مسجد باز میشده. این تنها دری بود که خداوند از میان درهای دیگر آن را از بسته شدن مستثنی ساخت.</ref>. مقام جبرئیل{{ع}} به موازات ستونهای وفود و حرس قرار دارد، ولی اکنون داخل [[ضریح]] و منتهی الیه [[حجره]] [[شریف]] واقع شده و در دید کسی نیست. یحیی از ابی الحمراء نقل کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} چهل [[روز]] صبحها در [[خانه فاطمه]]{{س}}، حسن{{ع}}، حسین{{ع}} را زده و میفرمودند: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>}}. به روایتی دیگر، هر روز رسول خدا{{صل}} [[خانه]] علی{{ع}} را «دَقُّ الباب» کرده و میفرمود: {{متن حدیث|الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ}} در [[روایات]] فراوان دیگری میخوانیم بعد از نزول [[آیه تطهیر]]، [[پیامبر]]{{صل}} مدت شش ماه، هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه میگذشت صدا میزد: {{متن حدیث|الصَّلَاةَ یَا أَهْلَ الْبَيْتِ، {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ...}}}}. در [[روایت]] دیگری از [[ابوسعید خدری]] نقل شده میخوانیم: پیامبر{{صل}} این برنامه را تا هشت یا نه ماه ادامه داد<ref>شواهد التنزیل، جلد ۲، ص۱۱ و ۲۸ و ۲۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۲.</ref> | ||
=== | === ستون [[مهاجران]] === | ||
ستون [[عایشه]] (اسطوانة العایشه) در [[مسجدالنبی]] به ستون مهاجران نیز معروف است. در وجه تسمیه آن به عایشه و مهاجران گفتهاند: عایشه در فضل این ستون احادیثی روایت میکرده؛ لذا مهاجران گرداگرد آن نشسته و [[نماز]] میگزاردند. به مجلس [[مهاجرین]] هم شناخته میشود<ref>تاریخ، آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۳.</ref> | |||
=== | === ستون وفود === | ||
از | یکی از ستونهای موجود در مسجدالنبی{{صل}} است. این ستون که پشت ستون «مَحرَس» از سمت شمال قرار دارد، سومین ستون از سمت [[قبله]] است. پیامبر{{صل}} برای دیدار با وفود، دستهها و [[قبایل عرب]] کنار آن نشسته و با آنان [[ملاقات]] میکردند که به این سبب نام «وفود» بر خود گرفته است. قبل از مسقف شدن صحن [[مسجد]] در [[زمان]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، این ستون، آخرین ستون شبستان از سمت شمال بوده است. رجال و بزرگان [[صحابه]]، به ویژه [[بنیهاشم]] کنار آن مینشستهاند و به این سبب، آن را «مجلس قلاده» نیز میگفتهاند<ref>وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۴۹.</ref>. بعضی گویند نمازگاه [[حضرت علی]]{{ع}} میان این ستون و ستون محرس قرار داشته است. اکنون بالای آن نام «اسطوانة الوفود» دیده میشود. ستون مذکور به موازات ستونهای «محرس» و «سریر» به [[ضریح]] [[پیامبر]]{{صل}} متصل است. | ||
استوانه وفود، یادآور توجه [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به مکانت و [[شأن]] [[مسجد]] در طرح مطالب [[فکری]] بلند است؛ آن هم در مکانی خاص از مسجد. چنان چه حضرتش همواره هیأتهای نمایندگی را در این مکان به حضور میپذیرفتند و با معرفی [[اسلام]] و [[حقایق]] ناب [[دینی]]، از ایشان استقبال میکردند. | |||
«وفد» به معنای [[رسول]] و نماینده است و به کسی که از سوی شخصی یا افرادی به حضور [[سلطان]] و یا صاحب منصبی میرسد، «وافد» میگویند. وافد کسی است که زودتر از [[قوم]] و [[مردم]] خود، به محضر مقام عالیرتبهای میرسد<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۱۶۳؛ لغت نامه دهخدا، ماده وفد.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} به نقل از [[پیامبر خدا]]{{صل}} میفرماید: نخستین وافد در محضر الهی من هستم و بعد کتاب و [[قرآن]] و [[اهل]] بیتم، و سپس [[امت]] من بر آستان [[الهی]] شرفیاب میگردند. | |||
در حدیث نبوی دیگر آمده است: سه گروه وفد خدایند که [[خدای بزرگ]] ایشان را [[دعوت]] کرد و آنان نیز اجابتش نمودند؛ «جنگجویان در [[راه خدا]]»، «حجاج [[بیت الله الحرام]]» و «[[عمره]] گزاران». چون پیامبر خدا{{صل}} هیأتهای نمایندگی از سوی [[ادیان]] و [[قبایل عرب]] را همواره در کنار ستون یاد شده به حضور میپذیرفتند، بعدها این ستون به نام «استوانة الوفود» مشهور گردید. | |||
و اما در باره [[ملاقات]] پیامبر{{صل}} با سران [[قبایل]] و ارباب ادیان، نکاتی را یادآور میشویم: | و اما در باره [[ملاقات]] پیامبر{{صل}} با سران [[قبایل]] و ارباب ادیان، نکاتی را یادآور میشویم: | ||
# به نظر میرسد مجالس | # به نظر میرسد مجالس گفتگو و [[احتجاج]] با ارباب ادیان، از همان آغازین روزهای اقامت پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] شکل گرفت؛ چراکه ظهور [[دین اسلام]] و جاذبههای [[معنوی]] آن، سبب شد که [[اهل کتاب]] و به ویژه [[یهود]]، [[آیین]] خود را در مخاطره دیده و به منظور [[تضعیف]] اسلام با ترفندهای مختلفی، سعی در زیر سوال بردن [[پیامبر گرامی]] و [[تعالیم]] مورد نظر ایشان نمودند. در همین رابطه [[امام باقر]]{{ع}} میفرمایند: [[پیامبر خدا]]{{صل}} آن هنگام که به [[مدینه]] وارد شدند، آثار [[صداقت]] نشانههای [[حقانیت]] و [[دلایل نبوت]] آن [[بزرگوار]] موجب گردید، [[یهود]] به [[مکر]] و [[حیله]] دست بزنند و برای خاموش کردن [[نور الهی]] و حجتهای بالغه [[پروردگار]]، [[تصمیمات]] ناخوشایندی اتخاذ کنند؛ لذا به [[تکذیب]] و [[انکار]] آن حضرت پرداختند و بزرگان آنان، چون [[مالک بن الصیف]]، [[کعب بن اشرف]]، [[حیی بن اخطب]]، [[حدی بن اخطب]] و [[ابو یاسر بن اخطب]] از [[پیشگامان]] این [[حرکت]] خزنده بودند<ref>بحارالانوار، مجلسی، ج۹، ص۱۷۴.</ref>. | ||
# اوج ملاقاتهای هیأتهای [[نمایندگی]]، پس از بازگشت [[پیامبر اسلام]] و [[رزمندگان]] [[مسلمان]] از منطقه [[تبوک]] بود و نخستین [[وفد]] در این سال، که به «سال وفد» معروف گردید، وفد ثقیف است که پس از حضور و [[اسلام آوردن]] این هیأت، [[قبایل]] مختلف، از دور و نزدیک مدینه، با [[انتخاب]] هیأتهای نمایندگی از سوی خود به [[زیارت پیامبر]] شتافتند و در محضرش با [[اسلام]] آشنا شده، [[ایمان]] آوردند. این وفود به ترتیب عبارتند از: [[وفد بنی تمیم]]، [[وفد بهر]]، [[وفد بنی البکاء]]، [[وفد بنی فزازه]]، [[وفد عدی بن حاتم]]، [[وفد ثعلبه بن سعد]]، [[وفد سعید هذیم]]، [[وفد بنی سعد]]، [[وفد بنیالحرث]]، [[وفد غسان]]، وفد عامر، وفد ازدجش، [[وفد عبدالقیس]]، [[وفد بنی حنیفه]]، [[وفد کنده]]، [[وفد کنانه]]، [[وفد وائل بن حجر]]، [[وفد محارب]]، [[وفد الرهامن]]، [[وفد نجران]]، [[وفد صدف]]، [[وفد عبس]]، [[وفد عامر بن صعصعه]]، وفد طی<ref>بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۷۵.</ref>. در برخی نقلها، وفود دیگری نیز اضافه شدهاند؛ مانند وفد | # اوج ملاقاتهای هیأتهای [[نمایندگی]]، پس از بازگشت [[پیامبر اسلام]] و [[رزمندگان]] [[مسلمان]] از منطقه [[تبوک]] بود و نخستین [[وفد]] در این سال، که به «سال وفد» معروف گردید، وفد ثقیف است که پس از حضور و [[اسلام آوردن]] این هیأت، [[قبایل]] مختلف، از دور و نزدیک مدینه، با [[انتخاب]] هیأتهای نمایندگی از سوی خود به [[زیارت پیامبر]] شتافتند و در محضرش با [[اسلام]] آشنا شده، [[ایمان]] آوردند. این وفود به ترتیب عبارتند از: [[وفد بنی تمیم]]، [[وفد بهر]]، [[وفد بنی البکاء]]، [[وفد بنی فزازه]]، [[وفد عدی بن حاتم]]، [[وفد ثعلبه بن سعد]]، [[وفد سعید هذیم]]، [[وفد بنی سعد]]، [[وفد بنیالحرث]]، [[وفد غسان]]، وفد عامر، وفد ازدجش، [[وفد عبدالقیس]]، [[وفد بنی حنیفه]]، [[وفد کنده]]، [[وفد کنانه]]، [[وفد وائل بن حجر]]، [[وفد محارب]]، [[وفد الرهامن]]، [[وفد نجران]]، [[وفد صدف]]، [[وفد عبس]]، [[وفد عامر بن صعصعه]]، وفد طی<ref>بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۷۵.</ref>. در برخی نقلها، وفود دیگری نیز اضافه شدهاند؛ مانند وفد سلامان، وفد ازت، وفد زبید، وفد بجیله، وفد خولان و وفد حمیر، که با [[احتساب]] این وفود، هیأتهای نمایندگی به ۳۱ هیأت میرسید. | ||
# پیامبر خدا{{صل}} [[مقید]] بودند که به محض اطلاع از ورود وفدی به مدینه، آنها را با [[احترام]] میپذیرفتند و به هنگام خروج هیأتها از مدینه، به ایشان هدیهای میدادند و نیازهای آنان را برای بازگشت به [[وطن]] خویش برآورده میکردند. این موضوع آنقدر مورد تأکید [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود که در زمره سه [[وصیت]] خود در بستر [[احتضار]]، توصیه به اهدای جوایز و [[هدایا]] به هیأتهای | # پیامبر خدا{{صل}} [[مقید]] بودند که به محض اطلاع از ورود وفدی به مدینه، آنها را با [[احترام]] میپذیرفتند و به هنگام خروج هیأتها از مدینه، به ایشان هدیهای میدادند و نیازهای آنان را برای بازگشت به [[وطن]] خویش برآورده میکردند. این موضوع آنقدر مورد تأکید [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود که در زمره سه [[وصیت]] خود در بستر [[احتضار]]، توصیه به اهدای جوایز و [[هدایا]] به هیأتهای نمایندگی را یادآور شده و بر آن [[اصرار]] ورزیدند، تا آنکه این [[سنت]] که موجب [[تألیف قلوب]] و [[تکریم]] بزرگان و [[اقوام]] و [[ملل]] بود، پس از آن حضرت نیز ادامه یابد. | ||
# [[سیره]] پیامبر اسلام{{صل}} در مواجهه با افرادی که ایشان را [[ملاقات]] میکردند، در توصیفی که توسط علی{{ع}} در پاسخ به سوال فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} عنوان مینماید، چنین است: «کسانی را که به مجلسشان شرفیاب میشدند، با چهرهای گشاده، برخوردی [[نیکو]]، خلقی نرم و به دور از [[خشونت]] میپذیرفتند. در هنگام [[مذاکره]] با [[مردم]] و طالبان [[حقیقت]]، [[زیادهگویی]] نمیکردند و از سخنان [[بیهوده]] دور بودند و [[جدال و مراء]] به کار نمیبستند»<ref>معانی الاخبار، ص۸۱.</ref>. این [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[پرهیز]] آن [[بزرگوار]] از [[مراء]] و [[جدال]] و تأکید به دوری از آن در [[احادیث نبوی]]، سبب شد که گروهی [[گمان]] کنند بحث در مورد مساول [[اعتقادی]] با مخالفان مطلقاً صحیح نیست و مورد [[رضایت]] [[پیامبر]] نمیباشد؛ لذا [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه به [[روشنگری]] پرداخته و منهی بودن جدال در [[دین]] را که یکی از یارانشان به [[رسول اسلام]] نسبت میداد، نادرست دانسته و فرمودند: «آنچه که [[نهی]] گردیده جدال غیر احسن است»<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۲۵۵ و ۲۵۶.</ref>. بدیهی است تمامی مذاکراتی که [[پیامبران]] [[اسلام]] با [[اهل کتاب]] داشتهاند و منجر به اسلام عدهای از ایشان گردید، از نوع [[جدال احسن]] بوده است. | # [[سیره]] پیامبر اسلام{{صل}} در مواجهه با افرادی که ایشان را [[ملاقات]] میکردند، در توصیفی که توسط علی{{ع}} در پاسخ به سوال فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} عنوان مینماید، چنین است: «کسانی را که به مجلسشان شرفیاب میشدند، با چهرهای گشاده، برخوردی [[نیکو]]، خلقی نرم و به دور از [[خشونت]] میپذیرفتند. در هنگام [[مذاکره]] با [[مردم]] و طالبان [[حقیقت]]، [[زیادهگویی]] نمیکردند و از سخنان [[بیهوده]] دور بودند و [[جدال و مراء]] به کار نمیبستند»<ref>معانی الاخبار، ص۸۱.</ref>. این [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[پرهیز]] آن [[بزرگوار]] از [[مراء]] و [[جدال]] و تأکید به دوری از آن در [[احادیث نبوی]]، سبب شد که گروهی [[گمان]] کنند بحث در مورد مساول [[اعتقادی]] با مخالفان مطلقاً صحیح نیست و مورد [[رضایت]] [[پیامبر]] نمیباشد؛ لذا [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه به [[روشنگری]] پرداخته و منهی بودن جدال در [[دین]] را که یکی از یارانشان به [[رسول اسلام]] نسبت میداد، نادرست دانسته و فرمودند: «آنچه که [[نهی]] گردیده جدال غیر احسن است»<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۲۵۵ و ۲۵۶.</ref>. بدیهی است تمامی مذاکراتی که [[پیامبران]] [[اسلام]] با [[اهل کتاب]] داشتهاند و منجر به اسلام عدهای از ایشان گردید، از نوع [[جدال احسن]] بوده است. | ||
# اختصاص مکانی ویژه به منظور ملاقات وفود از [[نظم]] و [[تدبیر]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} حکایت دارد؛ چراکه مکانی مخصوص در [[مسجد]] برای ملاقات کنندگان تعیین میکرد و آنان را به مکانی ویژه و مشخص رهنمون میساخت و از سردرگمی افراد در محیط باز مسجد جلوگیری میکرد و هم [[حفاظت]] و [[امنیت جانی]] پیامبر را برای [[اصحاب]]، به ویژه [[حضرت علی]]{{ع}} امکانپذیر مینمود. | # اختصاص مکانی ویژه به منظور ملاقات وفود از [[نظم]] و [[تدبیر]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} حکایت دارد؛ چراکه مکانی مخصوص در [[مسجد]] برای ملاقات کنندگان تعیین میکرد و آنان را به مکانی ویژه و مشخص رهنمون میساخت و از سردرگمی افراد در محیط باز مسجد جلوگیری میکرد و هم [[حفاظت]] و [[امنیت جانی]] پیامبر را برای [[اصحاب]]، به ویژه [[حضرت علی]]{{ع}} امکانپذیر مینمود. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۳۳: | ||
# در مورد [[شأن نزول]] [[سوره حجرات]] گفتهاند<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.</ref>: [[وفد]] [[قبیله بنی تمیم]] که از [[عطارد بن حاجب]] و [[اقرع بن حابس]] و [[زبرقان بن بدر]] و عمرو بن الاهتم و [[قیس بن عاصم]] و گروه زیادی تشکیل میشد داخل [[مسجد پیامبر]] شدند و با صدای بلند فریاد زدند: ای محمد، بیرون آی. پیامبر{{صل}} در حالی که به منظور [[استراحت]] در یکی از حجرات همسرانشان به سر میبردند، از این [[رفتار]] آنان ناراحت شده، از [[حجره]] بیرون آمدند. آنها گفتند: آمدهایم به تو [[فخر]] بفروشیم و از [[نسب]] و [[شرف]] خود که بر تو [[برتری]] دارد، سخن بگوییم. آیا اجازه میدهی؟ پیامبر{{صل}} اجازه دادند و [[شاعر]] ایشان عطارد بن حاجب و سپس [[زبرقان]] شروع کردند به خواندن اشعاری که از برتری [[قبیله]] ایشان حکایت میکرد. پیامبر نیز به [[حسان بن ثابت]] [[اذن]] دادند که با اشعارش، [[فضیلت]] [[اسلام]] و [[پیامبر خدا]]{{صل}} را یادآور شود. در [[تاریخ]] آمده است، وقتی اشعار [[حسان]] پایان یافت، [[اقرع]] گفت: [[سخنوران]] و شعرای این [[مرد]] ([[پیامبر اسلام]])، از سخنرانان و [[شاعران]] ما قویترند و ما مغلوب شدیم. سرانجام آن [[وفد]] همگی در [[مسجد]]، [[اسلام]] آوردند و همراه با [[هدایا]] و جوایزی که [[پیامبر]] به ایشان پیشکش نمودند، به میان قبیلهشان بازگشتند و [[آیات]] آغازین [[سوره حجرات]] نازل گردید. | # در مورد [[شأن نزول]] [[سوره حجرات]] گفتهاند<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.</ref>: [[وفد]] [[قبیله بنی تمیم]] که از [[عطارد بن حاجب]] و [[اقرع بن حابس]] و [[زبرقان بن بدر]] و عمرو بن الاهتم و [[قیس بن عاصم]] و گروه زیادی تشکیل میشد داخل [[مسجد پیامبر]] شدند و با صدای بلند فریاد زدند: ای محمد، بیرون آی. پیامبر{{صل}} در حالی که به منظور [[استراحت]] در یکی از حجرات همسرانشان به سر میبردند، از این [[رفتار]] آنان ناراحت شده، از [[حجره]] بیرون آمدند. آنها گفتند: آمدهایم به تو [[فخر]] بفروشیم و از [[نسب]] و [[شرف]] خود که بر تو [[برتری]] دارد، سخن بگوییم. آیا اجازه میدهی؟ پیامبر{{صل}} اجازه دادند و [[شاعر]] ایشان عطارد بن حاجب و سپس [[زبرقان]] شروع کردند به خواندن اشعاری که از برتری [[قبیله]] ایشان حکایت میکرد. پیامبر نیز به [[حسان بن ثابت]] [[اذن]] دادند که با اشعارش، [[فضیلت]] [[اسلام]] و [[پیامبر خدا]]{{صل}} را یادآور شود. در [[تاریخ]] آمده است، وقتی اشعار [[حسان]] پایان یافت، [[اقرع]] گفت: [[سخنوران]] و شعرای این [[مرد]] ([[پیامبر اسلام]])، از سخنرانان و [[شاعران]] ما قویترند و ما مغلوب شدیم. سرانجام آن [[وفد]] همگی در [[مسجد]]، [[اسلام]] آوردند و همراه با [[هدایا]] و جوایزی که [[پیامبر]] به ایشان پیشکش نمودند، به میان قبیلهشان بازگشتند و [[آیات]] آغازین [[سوره حجرات]] نازل گردید. | ||
# [[شأن نزول]] سه [[آیه]] از [[آیات قرآن]] را به وفد [[نجران]] مرتبط دانستهاند. هیأت نجرات از چهل تن از بزرگان [[مسیحیت]] نجران چون [[سید]]، عاقب، قیس، حارث و عبدالمسیح [[اسقف نجران]] تشکیل یافته بود که پس از [[نماز صبح]] به محضر پیامبر آمده و [[اسقف]] ایشان پرسشهایی مطرح میکند و حضرت پاسخ میدهند. ای ابوالقاسم، پدر [[موسی]] که بود؟ [[عمران]]. پدر یوسف که بود؟ [[یعقوب]]. پدر تو کیست؟ عبدالله فرزند [[عبدالمطلب]]. [[پدر عیسی]] کیست؟ پیامبر روی بر میگرداند و این آیه نازل میشود: {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. (بنابراین، ولادت [[مسیح]] بدون پدر، هرگز دلیل بر [[الوهیت]] او نیست). | # [[شأن نزول]] سه [[آیه]] از [[آیات قرآن]] را به وفد [[نجران]] مرتبط دانستهاند. هیأت نجرات از چهل تن از بزرگان [[مسیحیت]] نجران چون [[سید]]، عاقب، قیس، حارث و عبدالمسیح [[اسقف نجران]] تشکیل یافته بود که پس از [[نماز صبح]] به محضر پیامبر آمده و [[اسقف]] ایشان پرسشهایی مطرح میکند و حضرت پاسخ میدهند. ای ابوالقاسم، پدر [[موسی]] که بود؟ [[عمران]]. پدر یوسف که بود؟ [[یعقوب]]. پدر تو کیست؟ عبدالله فرزند [[عبدالمطلب]]. [[پدر عیسی]] کیست؟ پیامبر روی بر میگرداند و این آیه نازل میشود: {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. (بنابراین، ولادت [[مسیح]] بدون پدر، هرگز دلیل بر [[الوهیت]] او نیست). | ||
پیامبر{{صل}} آیات را [[تلاوت]] میکنند و از [[هوش]] میروند. وقتی به هوش میآیند [[مسیحیان]] میگویند، آیا [[گمان]] کردی [[فرشته وحی]] به تو نازل شد و این سخنان خداست؟ آیهای دیگر نازل میشود: | |||
{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. | پیامبر{{صل}} آیات را [[تلاوت]] میکنند و از [[هوش]] میروند. وقتی به هوش میآیند [[مسیحیان]] میگویند، آیا [[گمان]] کردی [[فرشته وحی]] به تو نازل شد و این سخنان خداست؟ آیهای دیگر نازل میشود: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. | ||
پیامبر{{صل}} پیشنهاد [[مباهله]] میکنند و قرار میگذارند که فردای آن [[روز]] [[مباهله]] صورت بگیرد. طبق آنچه در برخی کتب [[شیعی]] وجود دارد، مکان مباهله همان [[مسجد]] بنیمعاویه بوده است. این مسجد به [[اجابت]] نیز [[شهرت]] یافته و بسیاری از [[شیعیان]] اکنون آن را به مسجد مباهله میشناسند که در فاصله ۴۰۰ متری شمال شرقی [[بقیع]] در کنار [[شارع]] ستین واقع است. | پیامبر{{صل}} پیشنهاد [[مباهله]] میکنند و قرار میگذارند که فردای آن [[روز]] [[مباهله]] صورت بگیرد. طبق آنچه در برخی کتب [[شیعی]] وجود دارد، مکان مباهله همان [[مسجد]] بنیمعاویه بوده است. این مسجد به [[اجابت]] نیز [[شهرت]] یافته و بسیاری از [[شیعیان]] اکنون آن را به مسجد مباهله میشناسند که در فاصله ۴۰۰ متری شمال شرقی [[بقیع]] در کنار [[شارع]] ستین واقع است. | ||
هیأت [[نجران]] در [[اندیشه]] شد که فردا چه واقعهای به وقوع خواهد پیوست. [[اسقف]] ایشان گفت: اگر محمد تنها با [[فرزندان]] و خاندانش به مباهله آید، باید از آن [[پرهیز]] کرد و اگر با [[اصحاب]] و جمعیتی انبوه آمد، [[دروغگو]] است! و با او مباهله میکنیم. روز [[موعود]] فرا رسید و [[پیامبر اعظم]]، در حالی که ایشان را [[حضرت زهرا]]{{س}}، علی، [[امام حسن]]، [[امام حسین]]{{عم}} [[همراهی]] میکردند، به محل مباهله وارد شدند. چهرههای آسمانی و برافروخته شدن ایشان آن چنان وحشتی در هیأت نجران افکند که [[راضی]] شدند [[صلح]] کنند، به شرط آنکه آن بزرگواران زبان به [[نفرین]] ایشان نگشایند. [[پیامبر]]{{صل}} پذیرفت و برای [[مسیحیان نجران]] جزیهای تعیین کرد. | هیأت [[نجران]] در [[اندیشه]] شد که فردا چه واقعهای به وقوع خواهد پیوست. [[اسقف]] ایشان گفت: اگر محمد تنها با [[فرزندان]] و خاندانش به مباهله آید، باید از آن [[پرهیز]] کرد و اگر با [[اصحاب]] و جمعیتی انبوه آمد، [[دروغگو]] است! و با او مباهله میکنیم. روز [[موعود]] فرا رسید و [[پیامبر اعظم]]، در حالی که ایشان را [[حضرت زهرا]]{{س}}، علی، [[امام حسن]]، [[امام حسین]]{{عم}} [[همراهی]] میکردند، به محل مباهله وارد شدند. چهرههای آسمانی و برافروخته شدن ایشان آن چنان وحشتی در هیأت نجران افکند که [[راضی]] شدند [[صلح]] کنند، به شرط آنکه آن بزرگواران زبان به [[نفرین]] ایشان نگشایند. [[پیامبر]]{{صل}} پذیرفت و برای [[مسیحیان نجران]] جزیهای تعیین کرد. | ||
در [[شأن نزول آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ}}<ref>«و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> از [[ابن عباس]] نقل شده<ref>بحار الانوار، ج۹، ص۶۷ و ۶۸.</ref> که وقتی | در [[شأن نزول آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ}}<ref>«و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند» سوره بقره، آیه ۱۱۳.</ref> از [[ابن عباس]] نقل شده<ref>بحار الانوار، ج۹، ص۶۷ و ۶۸.</ref> که وقتی وفد نجران خدمت [[رسول اسلام]] رسیدند، بزرگان [[یهود]] مطلع شدند و آنها نیز به مجلس وارد شده، در محضر پیامبر{{صل}} با [[مسیحیان]] [[منازعه]] کردند. رافعه بن [[حرمله]] به آنها گفت: {{عربی|ما أنتم على شيء}} شما مسیحیان در میان [[ادیان]] جایگاهی ندارید و [[نبوت]] [[عیسی]] پذیرفته نیست و [[انجیل]] [[کتاب آسمانی]] نمیباشد. در مقابل او، مردی از مسیحیان نیز [[تورات]] و [[دین یهود]] را [[انکار]] میکرد و [[آیه]] مذکور نازل گردید. | ||
در شأن نزول آیه شریفه {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ}}<ref>«هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (میتواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش میداده و درس میگرفتهاید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref> گفته شده [[ابورافع]] از [[یهودیان]] و [[رییس]] وفد [[نجران]]، هر دو به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند: آیا میخواهی تو را بپرستیم و خدای خود قرار دهیم؟ پیامبر{{صل}} فرمود: معاذ [[الله]]. به نام خدا پناه میبرم که غیر [[خدا]] را بپرستیم و به عبادت غیر خدا دیگران را وادار نمایم. در این هنگام [[آیه]] یاد شده، نازل گردید<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۳۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵۳.</ref> | |||
==محراب [[تهجّد]]== | == محرابهای مسجد النبی == | ||
یکی از محرابهای مهم مسجدالنبی{{صل}} است که متأسفانه در دوران سعودی برداشته شده است. این محراب که پشت [[منزل]] [[فاطمه]]{{س}} یعنی منتهی الیه حجره شریفه پیامبر{{صل}} و مقابل ایوان صفه ساخته شده، محل و مکان [[تهجد]] و | === محراب [[تهجّد]] === | ||
یکی از محرابهای مهم مسجدالنبی{{صل}} است که متأسفانه در دوران سعودی برداشته شده است. این محراب که پشت [[منزل]] [[فاطمه]]{{س}} یعنی منتهی الیه حجره شریفه پیامبر{{صل}} و مقابل ایوان صفه ساخته شده، محل و مکان [[تهجد]] و نماز شب [[رسول اکرم]]{{صل}} و فاطمه{{س}}، آن دختر ایشان بوده و به همین سبب «[[محراب]] التهجد» نام گرفته است. همچنین فقرایی که بر ایوان صفه اقامت داشتند، [[نماز تراویح]] را در [[ماه رمضان]] به [[امامت]] [[امام]] جماعتی که پشت این محراب میایستاد میخواندند<ref>تاریخ المعالم المدینة المنوره، احمد یاسین الخیاری، ص۷۰.</ref>. بنای محراب از دوران عثمانی بوده که پس از برداشتن آن، بیرون [[حجره]] شریفه یعنی مقابل ایوان صفه، ایوانی به ارتفاع سی سانت و عرض حدود شش متر ساختهاند که زایران برای [[تبرک]] و [[درک]] [[فضیلت نماز]] در محراب یاد شده بر این ایوان به اقامه نماز میپردازند. امروزه آن مکان را به نام همان «محراب التهجد» میشناسند<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۳۵.</ref>. | |||
==[[محراب]] سلیمانی== | === [[محراب]] سلیمانی === | ||
یکی از محرابهای موجود در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این محراب که خارج [[روضة النبی]]{{صل}} و سمت غرب [[منبر]] قرار دارد، به وسیله «طوغان شیخ» ساخته و در دوران | یکی از محرابهای موجود در [[مسجدالنبی]]{{صل}} است. این محراب که خارج [[روضة النبی]]{{صل}} و سمت غرب [[منبر]] قرار دارد، به وسیله «طوغان شیخ» ساخته و در دوران «سلطان سلیمان بن سلیم عثمانی» تجدید بنا شد. در این [[زمان]] یعنی در سال ۹۵۸ ق بزرگان و [[پیشوایان]] [[حنفی]] و [[مالکی]] در آن [[نماز]] میگزاردند. قبل از این دوران، [[حنفیان]] در [[امامت]] [[حرم]] [[نبوی]] [[شریک]] نبوده و تمامی این [[وظایف]] حتی [[قضاوت]] از مالکیان بوده است. در قرن هفتم هجری شافعیان نیز به امامت [[نماز جماعت]] [[مسجد]] راه یافتند. آنان نمازهای اصلی را خوانده و نمازهای دیگر را مالکیان امامت میکردند. در دورانهای بعد، حنفیان نمازهای اصلی را خوانده و سپس نمازهای دیگر را گزاردند، ولی نماز صبح را اول، شافعیان و بعد مالکیان و سپس حنفیان امامت میکردند. در دوران عثمانی بر این محراب و سایر محرابها شمعهایی افروخته میشد که شمعدانهای آن از [[نقره]] بود. در محراب حنفی یک شمع و در محراب نبوی دو شمع روشن میشد. امروزه در محراب حنفی یا سلیمانی نمازی اقامه نمیگردد. ممکن است بسیاری این محراب را در ابتدا با محراب النبی{{صل}} [[اشتباه]] کنند. لازم به یادآوری است که بالای محراب النبی{{صل}} نوشته شده {{عربی|هذا مصلى النبي}}<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۵۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۳۷.</ref> | ||
==محراب عثمانی== | === محراب عثمانی === | ||
این محراب که در | این محراب که در دیوار [[قبله]] و پشت «محراب النبی{{صل}}» در مسجدالنبی{{صل}} قرار دارد، ساخته «[[عثمان بن عفان]]» است. قسمتی که اکنون محراب عثمانی در آن است از افزودههای دوران [[خلیفه سوم]] بوده که از «باب السلام» تا «مناره رئیسیه» و «باب [[البقیع]]» امتداد مییابد. اکنون [[امام جماعت]] مسجدالنبی{{صل}} در این محراب که به دیوار جنوبی و قبله متصل است به اقامه نماز میپردازد. بنای کنونی آن از آثار سده نهم هجری است و توسط سلطان [[اشرف]] قایتبای از ممالیک [[مصر]] ساخته شده است<ref>تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، مشعر، ص۲۵۰.</ref>. آن را «[[محراب]] دکة الاقوات» نیز مینامند<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۳۷.</ref>. | ||
==محراب [[فاطمه]]{{س}}== | === محراب [[فاطمه]]{{س}} === | ||
این محراب، داخل [[حجره]] شریفه و جنوب «محراب التهجد» در [[مسجدالنبی]]{{صل}} قرار دارد که محل | این محراب، داخل [[حجره]] شریفه و جنوب «محراب التهجد» در [[مسجدالنبی]]{{صل}} قرار دارد که محل اقامه نماز فاطمه{{س}} بوده است. محراب مذکور اکنون در دید کسی قرار ندارد<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۳۸.</ref>. | ||
==محراب | === محراب مشایخ حَرَم === | ||
از محرابهای مسجدالنبی و محرابی است در پشت ایوان صفه و در قسمت جنوب | از محرابهای مسجدالنبی و محرابی است در پشت ایوان صفه و در قسمت جنوب غربی [[مسجد]] که به صورت ایوانی میباشد و در قرون گذشته برای اقامت نمازهای تراویح توسط شیخ ساخته شد. این محراب بعدها مخصوص اقامه نماز [[زنان]] شد و [[امام جماعت]] آنان در این مکان ایستاده و [[نماز تراویح]] میخواند<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۳۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |