بحث:مسجد النبی
مقدمه
مسجد پیامبر خدا در مدینه. حضرت محمد (ص) پس از هجرت به مدینه، اولین کاری که کرد، با همکاری مردم مسجدی ساخت که محل تجمع مردم و برپایی نماز باشد. ابتدا مسجدی ساده و بیسقف بود، سپس به مرور و در دورههای بعد بر وسعت و بنای آن افزوده شد و به وضع امروز رسید که یکی از بزرگترین و با شکوهترین مساجد در جهان اسلام است و زیارتگانه مقدس به شمار میرود.
مسجد النبی فضیلت بسیار دارد و نماز در آن برابر با هزار نماز در جای دیگر است و مسافر میتواند نماز خود را در آن تمام بخواند.
قبر مطهر پیامبر (ص) هم اکنون در این مسجد قرار دارد و قبة الخضرا (گنبد سبز) بر روی مرقد اوست و بسیار توصیه شده به رفتن به آن مسجد و نماز خواندن در آن و زیارت قبر حضرت رسول (ص) در زمان آن حضرت، خانه وی و اتاقهای همسرانش و خانه امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه (س) کنار مسجد بوده که اکنون با توسعه مسجد در داخل آن است[۱].
درهای مسجدالنبی(ص)
از هنگام بنای مسجد النبی(ص) تا کنون، تعداد درهای آن تغییر، افزایش و یا کاهش یافته است. این مسجد در زمان حیات پیامبر(ص) - تا سال یازدهم هجری - تنها سه در داشته و در دورانهای بعد به ویژه دوران اموی تعداد آنها به بیست عدد رسید. در دوران عثمانی کلیه درهای جدید بسته و تنها پنج باب به جا ماند. در دوران حکومت سعودی، شش باب دیگر به مجموع آن افزوده شد. سه بابی که در ابتدای بنای مسجد، یعنی دوران پیامبر(ص) قرار داشت، عبارت بود از:
- «باب جبرئیل» در میانه شرقی.
- «باب الرحمه» در شمال دیوار غربی.
- «باب عاتکه» در دیوار جنوبی[۲].
باب جبرئیل یکی از مهمترین درهای مسجدالنبی(ص) است که به نامهای «باب الجنائز»، «باب الجبر» و «باب عثمان» نیز معروف بوده است. وجه تسمیه آن به جبرئیل(ع) چنین است که آن مأمور امین و مُنزل وحی، از این راه به محضر پیامبر(ص) شرفیاب شده است. این فرشته الهی پس از پایان غزوه خندق در این مکان ایستاد و به رسول خدا(ص) گفت: آیا سلاح خود را افکندهاید؟ پیامبر(ص) فرمود: بلی؛ وی گفت: خداوند میفرماید: ما هرگز تو را به افکندن سلاح امر نکردهایم، باید به سوی «بنیقریظه» حرکت کنی؛ آنگاه افزود: من به سوی آنان رفته و در خانههایشان زلزله میافکنم. پس رسول خدا(ص) به بلال فرمود تا اذان سر دهد و آنگاه خطاب به مسلمانان اظهار داشتند: هر کس که از ما اطاعت میکند نباید نماز عصر را جز در سرزمین بنیقریظه بخواند. صحابه بیدرنگ مسلح و بسیج شده و همراه رسول خدا(ص) حرکت کردند. در مکانی که جبرئیل(ع) نزول فرمود، به یاد آن رسول الهی - کنار دری که به همین سبب آن را باب جبرئیل خواندند، سنگی سیاه قرار دادند.
این باب را به این سبب «باب الجنائز» گفتهاند که مکان نماز بر مردگان (مکان جنائز) در مجاورت این محل قرار داشته و همچنین پس از اقامه نماز بر میت، وی را از این باب خارج ساخته و به سوی «قبرستان بقیع» میبردهاند. این در به «باب عثمان» نیز معروف بود؛ زیرا رو به روی خانه «عثمان بن عفان» قرار داشت. باب جبرئیل(ع) اکنون در جای اولیه و اصلی خود نیست. مکان اصلی آن پشت مقبره یا حجره پیامبر(ص) در سمت شرق یعنی دقیقاً پشت باب النبی(ص) است[۳] که آن حضرت از آن در به مسجد وارد میشدند. این باب در توسعه اولیه مسجد پس از غزوه خیبر چهار متر پایینتر به سمت شمال منتقل شد که موقعیت آن اکنون منتهی الیه دیوار شرقی خانه فاطمه(س) و حجره و ضریح پیامبر(ص) است. در توسعه عثمان بن عفان از این مکان نیز حدود سه متر همراه با دیوار شرقی عقبتر رفته و لذا محل اولیه آن داخل مسجد قرار گرفت. در توسعه «عبدالمجید عثمانی» (۱۲۶۵ق) این در برای سهولت ورود و خروج زایران یا برای امکان اقامه نماز در بیرون مسجد بسته شد و در دیگری به موازات آن حدود سه الی چهار متر پایینتر، به طرف شمال در همان دیوار باز شد که امروزه این در پابرجا و به باب جبرئیل(ع) مشهور است. در مکان قبلی این باب که در دوره عثمانی تغییر یافت، پنجرهای گذاشته و بالای آن به خط زیبایی این آیه را نوشتند: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۴].
این کار به این دلیل انجام شد که مکان اصلی باب جبرئیل(ع) در دوره عثمان مشخص باشد. هم اکنون نیز آن آیه بالای پنجره مذکور دیده میشود و سایر پنجرهها این آیه را ندارد. روبهروی همین مکان، حدود دو الی سه متر عقبتر در داخل مسجد که اکنون دیواره شرقی ضریح است. مکان اولیه باب جبرئیل(ع) در دوران پیامبر(ص) است. البته نشانه دیگری نیز برای مکان قبلی آن در دوره عثمان وجود دارد و آن این است که بالای آیه مذکور، دایرهای مکتوب به نام «عزرائیل(ع)» به خط زیبا و در زمینه سبز دیده میشود و این دقیقاً نشانه مکان باب جبرئیل(ع) در دوران عثمان است. پنجرههای دیگری که گفته شد، از شمال این پنجره به نام اسرافیل و در جنوب نام میکائیل(ع) بالای آن دیده میشود. نام «عزرائیل» که نشانه مکان اصلی باب جبرئیل(ع) در دوره عثمان است میان این دو پنجره قرار گرفته است. اما وجه تسمیه آن به «باب الجبر» به این سبب است که خاندان میت مجبور بودهاند تا مرده خود را از این در خارج سازند. و اما خلیفه دوم در دوران خود در سمت شرق و غرب به درهای مسجدالنبی(ص) دو باب افزود. باب النساء را بعد از باب جبرئیل(ع) و باب السلام را بعد از باب الرحمه قرار داد و مکان باب عاتکه و باب جبرئیل(ع) را تغییر نداد.
«باب النساء» به «باب رَیطه» دختر سفاح عباسی مشهور بود؛ زیرا رو به روی خانه وی قرار داشت. بعضی آن را از درهای اصلی دوران پیامبر(ص) دانستهاند که عمر بن خطاب هنگام احداث مسجد با قرار دادن این در گفت هذا باب النساء و این طبق میل پیامبر(ص) بود که میخواستند دری مخصوص زنان به مسجد باز شود. اما سمهودی و دیگران زمان ساخت این در را، دوران خلیفه دوم میدانند. نام دیگر آن «باب ابی بکر» بوده است؛ زیرا «مطری» خانه ریطه راهمان خانه ابوبکر میداند[۵]. باب النساء کنونی مقداری عقبتر از مکان اصلی آن است و مکان اولیه آن به پشت «ایوان صفه» متصل بوده است. زنان اغلب از این در داخل مسجد شده و هم اکنون نیز ساعاتی از روز به آنان اختصاص دارد. شایان یادآوری است که در دوران عثمان به درهای مسجد افزوده نشد. و اما «عمر بن عبدالعزیز» عامل ولید بن عبدالملک در سال ۸۶ ق، اقدام به توسعه و ترمیم مسجدالنبی(ص) کرد. در این زمان تعداد درهای مسجد به بیست باب افزایش یافت. درهای این دوران عبارت بودند از:
درهای شرقی
- باب علی بن ابی طالب(ع).
- باب النبی(ص).
- باب جبرئیل(ع).
- باب النساء.
- باب مروان بن حکم.
- دری کنار خانه اسماء بنت الحسن بن عبدالله.
- دری مقابل کوچه مناصق.
- دری رو به روی خانه صوافی.
- دری مقابل خانه خالد بن ولید.
درهای غربی
- دری مقابل خانه ام موسی.
- دری رو به روی خانه جعفر بن خالد.
- باب عاتکه.
- باب الرحمه.
- باب السوق.
- باب الزیاده.
- باب السلام.
درهای شمالی
- دری مقابل خانه حمید بن عبدالرحمان بن عوف.
- دری رو به روی ظاهریه.
- دری مقابل خانههای خالصه.
- دری مقابل خانه منیره.
باید افزود که این درها بین سالهای (۶۶ تا ۹۶ق) ساخته شده و ابن زباله تعداد آنها را ۲۴ عدد ذکر کرده است[۶]. در دوران عثمانی، غیر از پنج باب اصلی، سایر درها بسته شد. آنها عبارت بودند: در غرب باب السلام و باب الرحمه؛ در شرق باب النساء و باب جبرئیل(ع)؛ در شمال باب التوسل یا باب المجیدی[۷].
در اوایل دوران سعودی تعداد درهای مسجد النبی(ص) به یازده عدد رسید و بر درهای گذشته، شش باب به این شرح افزوده شد:
- در شرق: باب البقیع که مقابل پای مبارک پیامبر(ص) قرار دارد و مناره رئیسیه بر آن واقع شده است.
- در غرب: ابواب صدیق (سه باب).
- در شمال: باب عثمان - باب عمر بن خطاب - باب عبدالعزیز - باب ملک سعود.
در توسعه دوم سعودی راههای ورودی زیادی به مسجد باز شد و فاصله بین ستونهای دیوارها، محل ورود به مسجد گردید که شبها به وسیله درهای آهنی بسته میشود.[۸]
مسجد النبی(ص)
پیامبر اکرم(ص) از روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول تا روز جمعه شانزدهم همان ماه در قریه قبا مانده و پس از پایان بنای مسجد رهسپار مدینه شدند[۹]. تقریباً در فاصله یک کیلومتری مسجد قبا به سمت مدینه، آن حضرت در ظهر جمعه به محل سکونت قبیله «بنی سالم بن عوف» رسیده و نماز جمعه را در مسجد آنان اقامه فرمودند که آن مسجد بعد از این نماز به «مسجد جمعه» اشتهار یافت. برخی میگویند این نخستین نماز جمعهای بود که در مدینه خوانده شد. «عتبان بن مالک» و «عباس بن عباده» از بنی سالم تقاضا کردند آن حضرت در میان قبیله آنان بماند، ایشان نیز میفرمودند راه شتر را بازگذارید که او مأمور است. رسول خدا(ص) این مسافت کوتاه تا داخل شهر با تقاضاهای زیاد قبایل «بنیبیاضه»، «بنیساعده»، «بنیحارث بن خزرج» و «بنی عدی بن نجار»، روبهرو شده و در پاسخگویی به این همه شور و اشتیاق انتخاب را ناچار به تقدیر الهی سپرده و فرمودند: «خَلُّوا سَبِيلَهَا فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ» راه شتر را بازگزارید که او مأمور است. سرانجام «القصوه» پس از عبور از بین قبایل مختلف، در میان خانههای «بنی مالک بن نجار» و کنار خانه «ابوایوب انصاری» زانو زد و این سعادت بزرگ نصیب این مرد الهی شد. زمینی را که شتر در آن زانو زد، متصل به خانه ابو ایوب انصاری بود که به عنوان «مربد» و محل خشکانیدن خرما مورد استفاده واقع شده و متعلق به دو یتیم از قبیله «بنی نجار» به نامهای «سهل و سهیل» فرزندان عمرو بود. این دو در پناه و حمایت «معاذ بن عفراء» قرار داشتند[۱۰]. آن حضرت این زمین را به رغم اصرار صاحبان آنکه از جان و دل بر پیامبر(ص) هبه مینمودند به ده دینار خریدند[۱۱] و مسجدی را پایهگذاری کردند که نه تنها در زمان حیات ایشان شاهد حوادث مهم و سرنوشتساز بود، بلکه در طول قرنهای متمادی، کانون وقایع تعیین کننده فراوانی در جهان اسلام بوده است.
در این مسجد، اساسیترین موضوعات و مسایل مربوط به اداره حکومت اسلامی، وضعیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مسلمانان با حضور پیامبر(ص) مورد بحث و بررسی و تبادل نظر قرار میگرفت. به عبارت صحیحتر شکل دیگری از دارالندوه بود، با این تفاوت که این مسجد ماهیتی اسلامی و الهی داشت و بنیادگذار آن نه جد، اعلای پیامبر(ص) بلکه فرزند «عبدالله بن عبدالمطلب»، محمد امین(ص) بود و نه مکانی صرف برای مشورت و حکومت، بلکه مرکزی عبادی و الهی محسوب شد. در این مکان پیشانی برترین و پاکترین فرزندان آدم و بهترین مخلوق الهی، بر خاک آن ساییده میشد و مهبط جبرئیل امین(ع) و ارتباط خالق با مخلوق بود و به این سبب شهر مدینه افضل شهرها و سرزمینها شد. پیامبر(ص) در خانه ابوایوب انصاری ساکن شدند. ابن اسحاق با سلسله راویان خود از ابوایوب نقل میکند که میگفت: «وقتی رسول خدا(ص) در خانه من ساکن شدند، خود در طبقه پایین مستقر و من و من و ام ایوب در بالای آن اقامت کردیم. من به ایشان گفتم ای رسول خدا؛ پدر و مادرم فدای تو باد، برای من ناشایسته است که بالای محل سکونت شما زندگی کنم، شما در بالا اقامت کنید و من در پایین مینشینم ولی آن حضرت نپذیرفتند[۱۲]. بعضی نیز گفتهاند ابوایوب پایین آمد و پیامبر بالا رفتند. به نقل بعضی از مورخان، علی(ع) نیز در کنار پیامبر(ص) در منزل ابوایوب ساکن شد[۱۳].
رسول خدا(ص) مدت هفت ماه یا کمتر در منزل ابوایوب ساکن بودند تا این که پس از ساخت محل سکونت دایمی ایشان در کنار مسجد، نقل مکان کردند. مساحت اولیه مسجد را ۷۰×۶۰ ذراع[۱۴] = ۴۲۰۰ ذراع (برابر با ۷۴ / ۱۰۲۱ متر) و ارتفاع دیوارهای آن را پنج ذراع ذکر کردهاند که آن حضرت به شخصه با کمک مهاجران و انصار در نخستین روزهای مهاجرت به احداث آن پرداختند. این مسجد که ساختن آن تقریباً «هفت ماه» به طول انجامید از نهایت سادگی و پیراستگی برخوردار بود. خشت گلین با دستهای مبارک رسول خدا(ص)، علی(ع) و صحابه بزرگواری چون عمار بن یاسر، مقداد بن اسود، سلمان فارسی و... روی هم گذاشته میشد. تلاش پیامبر(ص) در این مورد باعث میشد تا همگی به طور فعال در ساخت آن مشارکت کنند. یکی از صحابه با دیدن تلاش آن حضرت چنین خواند: لَئِنْ قَعَدْنَا وَ النَّبِيُّ يَعْمَلُ لَذَاكَ مِنَّا الْعَمَلُ الْمُضَلَّلُ «اگر ما بنشینیم و پیامبر(ص) کار کند، برای ما امری خطا و ناپسند است». هنگامی که دیوارها را بالا میبردند، رسول خدا(ص) در پاداش زحمات اصحاب چنین سرودند: لَا عَيْشَ إِلَّا عَيْشُ الْآخِرَةِ فَأَكْرِمِ الْأَنْصَارَ وَ الْمُهَاجِرَةَ. (زندگی جز زندگی آخرت نیست؛ خدایا بر مهاجران و انصار رحمت فرست). در این میان عمار بیشتر از همه کار میکرد و اصحاب نیز بر او بار بیشتری مینهادند. همه صحابه یک خشت و عمار دو خشت حمل میکرد؛ لذا نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول الله! اینان مرا کشتند؛ بر من باری میگذارند که خود حمل نمیکنند؛ رسول خدا(ص) به او فرمود: ای پسر سمیه! آنان کسانی نیستند که تو را میکشند: «إِنَّمَا تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»؛ «تو را گروه باغی و ستمکار میکشند»[۱۵]. به روایت بخاری، پیامبر(ص) فرمودند: «عمار آنان را به بهشت فرا میخواند و ایشان او را به آتش دعوت میکنند»[۱۶]. علی(ع) با دیدن کسی (عثمان) که از ترس کثیف شدن خود، کمتر کار میکرد و یا غبار را از لباسش میزدود، چنین خواند: «لَا يَسْتَوِى مَنْ يَعْمُرُ الْمَسَاجِدَا يَدْأَبُ فِيهِ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ مَنْ يُرَى عَنِ الْغُبَارِ حَائِداً»
(کسی که در ساختن مسجد تلاش میکند و دایماً نشسته و ایستاده در حال کار است، باکسی که خود را از گرد و غبار دور نگاه میدارد و تماشاگر است یکسان نیست). عمار بن یاسر نیز این سروده علی(ع) را مرتب تکرار میکرد، هنگامی که از مقابل عثمان گذشت، وی به عمار گفت: «شنیدم امروز چه گفتی ای پسر سمیه! به خدا سوگند که با این عصا بر بینی تو خواهم زد». خبر این مسأله به گوش پیامبر(ص) رسید، آن حضرت غضب کرده و فرمودند: «شما را با عمار چه میشود، او شما را به بهشت میخواند و شما او را به دوزخ میخوانید، به خدا سوگند عمار پوست ما بین چشم و بینی من است». هنگامی که خبر این سخنان به مهاجران و انصار رسید آنان از این مرد (عثمان) کناره گرفتند.
اصحاب پس از بالا بردن دیوارها، سقف مسجد را شاخههای نخل پوشانیدند. بعضی به آن حضرت گفتند: آیا آن را مسقف نکنیم؟ پیامبر(ص) فرمود: خیر؛ پس از آن به سمت بیت المقدس مکانی برای نماز رسول خدا(ص) مشخص کردند، آنگاه برای مسجد سه در گذاشتند. دری در آخر مسجد؛ دری که به آن «باب الرحمه» و «باب عاتکه» میگفتند و دری که پیامبر(ص) از خانه خود وارد مسجد میشدند. کنار این در، اطاقی برای عایشه و سوده ساخته شد[۱۷]. آنگاه هر یک از اصحاب، خانهای کنار مسجد ساخته و دری به داخل آن باز کردند که راه ورود آنان به مسجد بود. پس از اندک زمانی، یعنی قبل از «جنگ احد» پیامبر(ص) به بستن درها به جز در خانه علی(ع) امر فرمودند: «أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ»؛ لذا تمام درهایی که به مسجد باز میشد، جز آن در مسدود شد. عدهای از پیامبر(ص) در این مورد سؤال کرده و علت آن را جویا شدند؛ رسول خدا(ص) در پاسخ آنان فرمود: «بازگذاشتن در خانه علی و بستن بقیه درها به فرمان خدا بوده و من جز مأموریت الهی کار دیگری نکردهام». بعدها خلیفه دوم آرزو میکرد ای کاش یکی از سه فضیلت بزرگ علی(ع) از آنِ او بود.
- ازدواج با فاطمه(س)،
- پرچمداری هنگام فتح خیبر (که رسول خدا(ص) درباره آن فرموده بود: «فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و هرگز نخواهد گریخت»).
- بازگذاشتن در خانه علی(ع) به مسجد پیامبر(ص)[۱۸]. مسجدالنبی(ص) از ابتدای احداث، شاهد ماجراهای مهمی در تاریخ صدر اسلام بوده است. رسول اکرم(ص) در نخستین روزهای پایان بنای این مکان مقدس، خطبههای کوبندهای علیه کفر و شرک ایراد فرمودند. در این خطبهها که در جمع مهاجران و انصار قرائت میشد، بر تمامی ارزشهای جاهلی و قبیلهای، آداب و رسوم غیر اخلاقی، نابرابریهای اجتماعی و در یک کلام، آنچه که با تقوا و ایمان راستین به اسلام مغایرت داشت خط بطلان کشیدند. خونهای ریخته شده در جاهلیت، امتیازات اشرافی و طبقاتی و همه ناشایستههای باقیمانده از آن دوران شوم را لغو کردند. در و دیوار مسجدالنبی(ص) شاهد سخنانی است که پیامبر(ص) در طول یازده سال از هجرت پربرکت خود به منظور رشد و تعالی مسلمانان در سایه مکتب انسانساز اسلام بیان فرمودهاند. دومین حادثه سرنوشتساز در تاریخ این مسجد، برقراری پیمان «مؤاخاة» و برادری میان مهاجران و انصار از سوی منادی وحدت بود. اتحاد و برادری میان دو جناح «عدنانی» و «قحطانی» که در طول صدها سال پس از دوران حضرت ابراهیم(ع) برای تسلط بر شبه جزیره با یکدیگر رقابت و درگیری آشکار داشتهاند مسأله چندان آسانی نبود، ولی وجود پر برکت پیامبر(ص) توانست به راحتی تمام کدورتها و کینههای موجود بین این دو جناح را محو کند و از دشمنان کینهتوز، یاران صمیمی بسازد. در آن روز به نقل تمامی مورخان، آن حضرت میان هر یک از اصحاب، اعم از مهاجران و انصار پیمان برادری بست. پیامبر(ص) از میان تمامی صحابه، علی(ع) را برای خود برگزید و او را برادر خود خطاب کرد[۱۹].
علی(ع) در سالهای پس از رحلت رسول اکرم(ص) در همین مسجد خاطره آن روز را به مهاجران و انصار گوشزد میکرد و نزدیکی خود با پیامبر(ص) را یادآور میشد و در حقیقت برای تأکید بر ولایتی که رسول خدا(ص) برای او معین فرموده بود، به آن استناد میجست[۲۰]. از جمله رویدادهای مهم دیگری که مسجدالنبی(ص) در آن سالها شاهد آن بود، «اعلان بسیج عمومی» مسلمانان برای دفاع از اسلام نوپای آن روز و پاسخگویی به آزار و ایذاء و ظلم و ستم وارده از سوی مشرکان بود. خداوند تبارک و تعالی با نزول آیاتی، کارزار با مشرکان را که پیامبرش را به ترک خانه و کاشانه خود وادار کرده و هر روز بر آزار و اذیت پیروانش میافزودند تجویز فرمود. مسجد النبی(ص) در پی این فرمان الهی، پایگاه فرماندهی و بسیج نیرو و تسلیح مجاهدان فی سبیل الله برای نبرد سرنوشتساز «بدر» گردید. سرانجام نیز به رغم عِدّه و عُدّه برتر دشمن و کمی ساز و برگ جنگی و نیروی رزمی مسلمانان، به مصداق آیه شریفه ﴿كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۲۱]، سپاهیان اسلام با پیروزی قطعی بازگشته و در همین مسجد با اقامه نماز، در آستان ربوبی به شکر و سپاس ایستادند. در سالهای بعد نیز این مسجد بارها شاهد بسیج عمومی رزمندگان اسلام برای نبرد با کفار و مشرکان بوده است. در همین مسجد «وفود» و گروههای مختلف برای پذیرش اسلام به خدمت پیامبر(ص) رسیده و دهها حادثه دیگر که ذکر آنها در گنجایش این مختصر نیست[۲۲]. در حال حاضر نردههای فلزی طلایی رنگ که در جنوب مسجد - سمت قبله - قرار دارد و از شرق تا غرب مسجد است، حد جنوبی مسجد زمان رسول خدا(ص) است؛ چنان که ستونهای نصب شده توسط سلطان عبدالمجید عثمانی در انتهای رواق نخست مسجد که مشرف بر حیاط اول است، حد شمالی مسجد النبی میباشد. این ستونها در برابر باب النساء قرار دارد. حد شرقی مسجد در سمت مدفن پیامبر(ص) پنجمین ستون در سمت چپ منبر و به قدر چهار ذرع، داخل در محلی است که شبکههای فلزی دور آن کشیده شده و مدفن پیامبر(ص) است. در واقع، بخش کوچکی از زمین مسجد اصلی، در سمت شرق، داخل در محدوده حجره شریفه قرار گرفته است. اما حد غربی مسجد، پنجمین ستون راست منبر در سمت غرب است که در حال حاضر روی ستونهای آن قسمت نوشته شده است: حد مسجد النبي. در شمال نیز حد آن ابتدای حیاط نخست مسجد میباشد. در مجموع مقدار ده ستون در ده ستون حد مسجدالنبی است. ستونهای مزبور سه رنگ است. در قسمت اصلی رنگ ستونها، محدوده روضه را از دیدگاه اهل سنت نشان میدهد. نوعی دیگر از ستونها که متفاوت با دسته نخست است، حد مسجد را تا سال هفتم معین میکند و تا ده ستون حد مسجد تا سال دهم هجرت را مشخص میسازد. یکی از بناهایی که همزمان با ساختن مسجد احداث شد، دو حجره - یا به تعبیر امروزین، خانه - در دیواره شرقی مسجد بود. این دو حجره برای سکونت رسول خدا(ص) و همسرانش سوده و عایشه ساخته شده بود. بعدها بر تعداد این حجرات افزودند. اصحاب دیگر نیز هر کدام که توانایی داشتند، حجرهای در کنار مسجد ساختند. آنها درهایی به مسجد داشتند و در وقت نماز از همان در وارد میشدند. اما در سال سوم دستور داده شد تا این درها بسته شود، مگر در خانه امام علی(ع)[۲۳].
و اما درهایی که به مسجدالنبی(ص) بسته شد؛ خانههای اصحاب که اطراف مسجد ساخته شده بود، برای هر کدام دری بود (به سوی مسجد) که برای نماز وارد میشدند و پس از ادای فریضه، به منازل خویش باز میگشتند، تا آنکه امر الهی نازل شد که باید درها مسدود گردد مگر خانه علی(ع) که از این فرمان مستثنی است. راوی میگوید: ما در مسجد نشسته بودیم ناگهان گویندهای از طرف پیغمبر(ص) ندا داد: أيها الناس! سدوا أبوابكم؛ «ای مردمان! درهای خانههاتان را ببندید». از این ندا هیجانی عجیب در مردم پیدا شد و به یکدیگر نگاه میکردند و در حیرت بودند، ولی کسی برنخاست. دوباره منادی اعلان داد و کسی برنخاست، سومین بار فریاد زد: درهای خانههای خود را از طرف مسجد ببندید، قبل از آنکه عذاب بر شما نازل گردد. مردم از مسجد بیرون رفتند، حمزة بن عبدالمطلب[۲۴] از مسجد خارج شد، در حالی که ردایش به زمین کشیده میشد، ابوبکر و عمر و عثمان و سایر صحابه، دهشتزده به نظر میرسیدند علی(ع) خدمت پیغمبر(ص) رسید تا استفسار کند، پیغمبر فرمود: یا علی! تو به خانه برگرد و راجع به انسداد خانه او چیزی نفرمود، همهمهای میان اصحاب راه افتاد، یکی میگفت: علی از همه ما کوچکتر است، ولی پیامبر(ص) در خانه او را نبست، دیگری میگفت: این امتیاز به خاطر دخترش فاطمه است. دیگری میگفت: اگر به منظور صله رحم باشد، عمویش عباس از همه مقدمتر است. هر کس سخنی میگفت. این حرفها به گوش پیغمبر(ص) رسید، وی با چهره برافروخته بیرون آمد، بعد از حمد و ثنای پروردگار فرمود: ای مردم! خداوند به من وحی فرستاد تا مسجدی برای خود اتخاذ کنم و جز خودم در آن ساکن نشود، مگر پسر عمم علی و فرزندان او، و من کاری نمیکنم مگر آنچه خدا امر نماید. قسم به خدا! من درها را نبستم و علی را سکنی ندادم، مگر به امر خدا شما دیدید که در هنگام ورود به مدینه هر دسته از انصار، مهار ناقه مرا به سوی خود میکشید و من گفتم: ناقه را رها کنید، او هر کجا خدا امر کند فرود میآید. «عبدالله بن عمر» گوید: خداوند سه فضیلت به علی(ع) داده که هر یک از آنها نزد من بهتر است از قطارهای شتری که در راه خدا بیرون روند: ۱-ازدواج با فاطمه(س) ۲- بازگذاشتن در خانه او به سوی مسجد با این که درهای خانههای دیگران به سوی مسجد مسدود شد. ۳- دادن پرچم به دس به دست او در جنگ خیبر، بعد از آنکه پیامبر(ص) فرمود که فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند[۲۵]. نظر «عبدالله عمر» این است که با این فضایل، بدیهی است که علی(ع) افضل همه صحابه است[۲۶].[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ پیامبر(ص) هنگام تغییر قبله به سوی مکه باب عاتکه را مسدود و باب دیگری که ظاهراً در شمال مسجد قرار داشت به جای آن باز فرمود.
- ↑ باب النبی(ص) یکی از درهای اصلی زمان پیامبر(ص) بوده که از منزل آن حضرت به درون مسجد باز میشده است.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۶۹۲.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۶۸۶ الی ۶۹۸.
- ↑ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۶۸۶ الی ۶۹۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۸۷.
- ↑ سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۴؛ بعضی گفتهاند: چهارده شب در قبا ماندهاند. (بحارالانوار مجلسی، ج۱۹، ص۱۰۶).
- ↑ سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۵؛ اخبار مدینة الرسول، ابن نجار، ص۲۵.
- ↑ طبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ طبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۴۹۸.
- ↑ بحارالانوار مجلسی، ج۱۹، ص۱۱۶.
- ↑ هر ذرع را برابر با ۳۳ / ۴۹ سانتی متر (ذرع هاشمی) محاسبه کردهایم.
- ↑ سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۷؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۶، ص۱۳۷.
- ↑ صحیح بخاری [جزء اول، کتاب الصلوة حدیث ۴۰۸]، ص۳۰۲.
- ↑ طبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۵۰۲.
- ↑ سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۰۵؛ طبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۲.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۶۷.
- ↑ «بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۲۳۶.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۲۰۵.
- ↑ حمزه در سال سوم هجرت به شهادت رسید و سد ابواب مسجد بنا به نقل اکثر مورخین در سال هفتم هجرت بوده است. شاید حمزه اشتباهاً به جای «عباس» ضبط شده باشد.
- ↑ وفاء الوفاء، سمهودی ج۱، ص۴۷۵.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین ج۴، ص۵۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۸۴۴.