بحث:ابوموسی اشعری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
متن نامه: از [[بنده خدا]] علی، [[امیرالمؤمنین]]، به [[عبدالله بن قیس]]<ref>از آنجا که خواندن افراد به کنیه، نوعی احترام محسوب میشود، حضرت امیر{{ع}} در نامههای خود به ابوموسی، تنها او را با نام مورد خطاب قرار داده است.</ref>. پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[درود بر پیامبر]] [[اکرم]]. سخنی از تو به من رسیده که هم به [[سود]] تو و هم به [[زیان]] توست. پس هرگاه آورنده پیغام من نزد تو آمد، دامنت را به کمر [[زن]] و بندت را [[استوار]] ببند و از سوراخ و جایگاهت (کوفه) بیرون آی و آنها که با تو هستند را بخوان و برانگیز. پس اگر راست پنداشته، [[باور]] نمودی بیا و اگر ترسیدی، دور شو و [[سوگند]] به [[خدا]] هر جا باشی، تو را میآورند و رها نمیکنند، تا این که کَرَه تو با شیرت و گداختهات با ناگداختهات آمیخته گردد و تا این که [[فرصت]] نشستن نیافته، از پیش [[رؤیت]] بترسی؛ مانند [[ترسیدن]] از پشت سرت و لکن آن ([[فتنه]] [[اصحاب جمل]]، فتنهای نیست که تو آن را آسان پنداری، بلکه) [[مصیبت]] و دردی بسیار بزرگ و سخت است که باید شتر آن را سوار شده، دشواریش را آسان و کوهستانش را هموار گردانید. پس خردت را [[مقید]] نما و بر کارت مسلط شو و نصیب و بهرهات را بیاب، اگر نمیخواهی، دور شو به جای تنگی که [[رهایی]] در آن نیست که سزاوار آن است که دیگران این کار به سر رسانند و تو [[خواب]] باشی؛ به طوری که گفته نشود فلانی کجاست؟ و [[سوگند]] به [[خدا]] که این [[جنگ]] و زد و خورد به [[حق]] و [[درستی]] است، به دست کسی که بر حق است و باکی ندارد از آنچه کسانی که از [[دین]] و راه حق دوری گزیدهاند، به جا میآورند<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۶۳، ص۱۰۵۳؛ صبحی صالح، ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱]]، ص۱۷۳ ـ ۱۷۶.</ref> | متن نامه: از [[بنده خدا]] علی، [[امیرالمؤمنین]]، به [[عبدالله بن قیس]]<ref>از آنجا که خواندن افراد به کنیه، نوعی احترام محسوب میشود، حضرت امیر{{ع}} در نامههای خود به ابوموسی، تنها او را با نام مورد خطاب قرار داده است.</ref>. پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[درود بر پیامبر]] [[اکرم]]. سخنی از تو به من رسیده که هم به [[سود]] تو و هم به [[زیان]] توست. پس هرگاه آورنده پیغام من نزد تو آمد، دامنت را به کمر [[زن]] و بندت را [[استوار]] ببند و از سوراخ و جایگاهت (کوفه) بیرون آی و آنها که با تو هستند را بخوان و برانگیز. پس اگر راست پنداشته، [[باور]] نمودی بیا و اگر ترسیدی، دور شو و [[سوگند]] به [[خدا]] هر جا باشی، تو را میآورند و رها نمیکنند، تا این که کَرَه تو با شیرت و گداختهات با ناگداختهات آمیخته گردد و تا این که [[فرصت]] نشستن نیافته، از پیش [[رؤیت]] بترسی؛ مانند [[ترسیدن]] از پشت سرت و لکن آن ([[فتنه]] [[اصحاب جمل]]، فتنهای نیست که تو آن را آسان پنداری، بلکه) [[مصیبت]] و دردی بسیار بزرگ و سخت است که باید شتر آن را سوار شده، دشواریش را آسان و کوهستانش را هموار گردانید. پس خردت را [[مقید]] نما و بر کارت مسلط شو و نصیب و بهرهات را بیاب، اگر نمیخواهی، دور شو به جای تنگی که [[رهایی]] در آن نیست که سزاوار آن است که دیگران این کار به سر رسانند و تو [[خواب]] باشی؛ به طوری که گفته نشود فلانی کجاست؟ و [[سوگند]] به [[خدا]] که این [[جنگ]] و زد و خورد به [[حق]] و [[درستی]] است، به دست کسی که بر حق است و باکی ندارد از آنچه کسانی که از [[دین]] و راه حق دوری گزیدهاند، به جا میآورند<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۶۳، ص۱۰۵۳؛ صبحی صالح، ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱]]، ص۱۷۳ ـ ۱۷۶.</ref> | ||
== سخنرانی [[حسن بن علی]]{{ع}} در [[کوفه]] == | |||
حسن بن علی{{ع}} با همراهان وارد کوفه شد و نامه امیرالمؤمنین{{ع}} را برای [[مردم]] خواند. سپس برای ایراد سخنرانی به پا ایستاد، در حالی که اندکی [[بیمار]] بود. در این هنگام چشمهای [[مردم کوفه]] به چهرهاش دوخته شد و مردم شگفت زده بودند که این [[جوان]] نورس چگونه میتواند در میان این جمعیت کثیر سخنرانی کند! و از طرفی [[دوست]] داشتند در سخنرانی موفق شود؛ لذا زبان بیشتر جمعیت به این [[دعا]] گویا بود: "بار خدایا! [[زبان]] [[فرزند پیامبر]] ما را گویا فرما". | |||
[[امام حسن]]{{ع}} برخلاف [[انتظار]] مردم بسیار جذاب سخنرانی فرمود و مردم را با [[فضایل علی]]{{ع}} آشنا نمود و آنها را برای حرکت آماده ساخت. | |||
اما [[ابوموسی]] در مقابل سخنرانی امام حسن{{ع}} هم [[سکوت]] نکرد و به [[منبر]] رفت و مردم را با سخنانی [[فریبنده]] وادار به سکوت و خانهنشینی نمود. او گفت: "ای مردم کوفه! از من [[اطاعت]] کنید تا پناهگاه [[اعراب]] شوید، [[مظلومان]] به شما پناه آورند و درماندگان در پناه شما ایمن شوند. ای مردم! [[فتنه]] چون روی میآورد با [[شک و تردید]] همراه است و چون میگذرد [[حقیقت]] آن روشن میشود و این فتنه تفرقهانداز معلوم نیست از کجا سرچشمه گرفته و به کجا خواهد انجامید. شمشیرهای خود را غلاف کنید و سر نیزههای خود را بیرون بکشید و زه کمانهای خود را پاره کنید و در گوشه خانههای خود بنشینید. ای مردم! کسی که در هنگام فتنه در [[خواب]] باشد بهتر از کسی است که ایستاده باشد و کسی که ایستاده باشد بهتر از کسی است که به سوی فتنه بدود"<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۸۵؛ الجمل، شیخ مفید، ص۱۳۴؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۳۰-۲۳۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۲، ص۸۸؛ الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۸۵.</ref>. | |||
سپس [[ابوموسی]] رو به عمار کرد و دستش را به سوی او دراز کرد و گفت: من از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "فتنهای برپا میشود که در آن هنگام نشسته بهتر است از کسی که ایستاده و [[قیام]] کند". عمار به او گفت: "[[پیامبر]] فرمود: "به زودی تو [[فتنه]] میشوی ای ابوموسی که مینشینی و قیام نمیکنی؟ اگر قیام کنی بهتر است"<ref>الجمل، شیخ مفید، ص۱۳۶.</ref>. | |||
چون خبر به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید، [[مالک اشتر]] را به [[کوفه]] فرستاد تا [[حکومت کوفه]] را از وی تحویل بگیرد. هنگامی که مالک اشتر وارد کوفه شد و [[سربازان]] و همراهان او وارد [[مسجد]] شدند سربازان مالک به ابوموسی گفتند: ای ابوموسی! از مسجد خارج شو که مالک اشتر به کوفه آمده است. مالک اشتر نیز به ابوموسی گفت: "از کوفه خارج شو! وای بر تو که [[خدا]] تو را بکشد. به خدا قسم تو از گذشته جزو [[منافقین]] بودی"<ref>الجمل، شیخ مفید، ص۱۳۶.</ref> و او را از [[شهر]] بیرون کردند<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۹، ص۳۸۰؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۳۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۲، ص۸۹-۹۰.</ref>. | |||
شگفت این است که ابوموسی خود نقل میکند از [[پیامبر خدا]] شنیدم که فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ بَعْدِي مَعَكَ}}؛ [[یا علی]] تو با حقی و [[حق]]، پس از من با توست، و اضافه میکند که [[گواهی]] میدهم [[حق با علی است]]؛ اما [[دنیا]] مردمش را از حق گردانده است<ref>تاریخ اسلام، ذهبی، ج۳، ص۵۴۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۸، ص۳۴-۳۵.</ref>.<ref>[[جواد نعمتی|نعمتی، جواد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۲۱۶؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص۲۰۸.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |