پرش به محتوا

مقداد بن اسود کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۰: خط ۳۰:


== [[ازدواج]] مقداد ==
== [[ازدواج]] مقداد ==
[[مقداد]]، دختری از [[طایفه]] [[قریش]] را خواستگاری کرد؛ اما پدر آن دختر به او جواب رد داد. پیامبر اکرم {{صل}} با [[شناختی]] که از مقداد داشت، ضُباعَه<ref>دختر زبیر بن عبدالمطلب بن هاشم قرشی هاشمی، دختر عموی رسول خدا {{صل}}. (اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۷۸).</ref> را با آنکه از نظر طایفه و حسب و نسب بسیار بالاتر بود، به عقد مقداد درآورد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۸؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۷۴؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۷۸.</ref>.
[[مقداد]]، دختری از طایفه [[قریش]] را خواستگاری کرد؛ اما پدر آن دختر به او جواب رد داد. پیامبر اکرم {{صل}} با [[شناختی]] که از مقداد داشت، ضُباعَه<ref>دختر زبیر بن عبدالمطلب بن هاشم قرشی هاشمی، دختر عموی رسول خدا {{صل}}. (اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۷۸).</ref> را با آنکه از نظر طایفه و حسب و نسب بسیار بالاتر بود، به عقد مقداد درآورد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۸؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۷۴؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۷۸.</ref>.


از [[حضرت رضا]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: "جبرئیل {{ع}} بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد و به او گفت: " یا [[محمد]]! پروردگارت به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌گوید: [[دختران]] باکره به منزله میوه روی درخت هستند؛ چون میوه درخت رسید راهی به غیر از چیدن ندارد و اگر آن را نچینی [[آفتاب]] آن را [[فاسد]] می‌کند و باد آن را [[تغییر]] می‌دهد و هم‌چنین چون دختران باکره بالغ شوند راهی به غیر از ازدواج آنان نیست و اگر این گونه نکنی درباره ایشان از [[فتنه]] و [[فساد]] ایمن نیستی ". پس پیامبر {{صل}} بر [[منبر]] رفت و برای مردم [[خطبه]] خواند و آنچه را [[خدا]] امر کرده بود به ایشان اعلام فرمود. مردم پرسیدند: دختران خود را به ازدواج چه کسانی درآوریم یا [[رسول‌الله]]؟ پیامبر {{صل}} فرمود: "افراد هم کفو ایشان" گفتند: کفوهای ایشان کیستند؟ پیامبر {{صل}} فرمود: "[[مؤمنان]] کفو یکدیگرند". پس از منبر پایین نیامد تا آنکه ضُباعَه را به ازدواج [[مقداد بن اسود]] درآورد. پس فرمود: "دختر عموی خود را به ازدواج مقداد درنیاوردم مگر برای آنکه [[نکاح]]، آسان شود""<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۸۹؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۷۸.</ref>.
از [[حضرت رضا]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: "جبرئیل {{ع}} بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد و به او گفت: " یا [[محمد]]! پروردگارت به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌گوید: [[دختران]] باکره به منزله میوه روی درخت هستند؛ چون میوه درخت رسید راهی به غیر از چیدن ندارد و اگر آن را نچینی [[آفتاب]] آن را [[فاسد]] می‌کند و باد آن را [[تغییر]] می‌دهد و هم‌چنین چون دختران باکره بالغ شوند راهی به غیر از ازدواج آنان نیست و اگر این گونه نکنی درباره ایشان از [[فتنه]] و [[فساد]] ایمن نیستی ". پس پیامبر {{صل}} بر [[منبر]] رفت و برای مردم [[خطبه]] خواند و آنچه را [[خدا]] امر کرده بود به ایشان اعلام فرمود. مردم پرسیدند: دختران خود را به ازدواج چه کسانی درآوریم یا [[رسول‌الله]]؟ پیامبر {{صل}} فرمود: "افراد هم کفو ایشان" گفتند: کفوهای ایشان کیستند؟ پیامبر {{صل}} فرمود: "[[مؤمنان]] کفو یکدیگرند". پس از منبر پایین نیامد تا آنکه ضُباعَه را به ازدواج [[مقداد بن اسود]] درآورد. پس فرمود: "دختر عموی خود را به ازدواج مقداد درنیاوردم مگر برای آنکه [[نکاح]]، آسان شود""<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۸۹؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۷۸.</ref>.
۱۱۴٬۴۷۹

ویرایش