بنی قمیر بن حبشیه: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
علاوه بر مالک بن هیثم، [[فرزندان]] او و نیز برخی دیگر از مردان [[خاندان]] [[بنی هیثم بن عوف]] هم، از جایگاه ویژهای در دربار [[خلفای عباسی]] و نیز نزد [[مردم]] بغداد برخوردار بودند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۶؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. مالک بن هیثم پسرانی به نامهای نصر، [[حمزه]]، عبداللّه<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶.</ref>، جعفر و داوود<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> داشت که از میان آنها، حمزه و عبداللّه<ref>ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶.</ref>، و به نقل [[ابن کلبی]] (م. ۲۰۴) همگی آنها<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> به [[منصب]] [[رییس]] پلیسی خلفای عباسی در برخی [[شهرها]] دست یافتند. از اقدامات [[عبدالله بن مالک بن هیثم]] مقابله با خرّمیه در [[منطقه جبل]] و [[آذربایجان]] در [[سال ۱۹۲ هجری]] بود. وی به دستور [[هارون الرشید]] هارون الرشید (حک. ۱۷۰-۱۹۳) همراه با ده هزار سواره به [[جنگ]] آنها رفت<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۰۶.</ref> و با کشتن عدهای از آنان و به [[اسارت]] جمعی دیگر همراه با [[زن]] و بچههایی که از آنان به اسارت گرفته بود، به [[بغداد]] بازگشت<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۹۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۰۶.</ref>. از [[حمزة بن مالک]] ملقب به «عروس» هم به عنوان [[والی]] [[هارون الرشید]] بر [[خراسان]] در [[سال ۱۷۶ هجری]] یاد شده است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۹.</ref>. [[نصر بن مالک بن هیثم]] از جمله این افراد بود. وی از [[امراء]] [[مهدی عباسی]] مهدی عباسی (حک. ۱۵۸-۱۶۹) بود<ref>زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۲۷.</ref> و سویقه ([[بازار]]) نصر در بخش شرقی بغداد که از [[اقطاعات]] [[مهدی]] [[عباسی]] به او بود، منسوب به نصر است<ref>ابن فقیه، البلدان، ص۳۰۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۲۷؛ نیز ر.ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۳۸۲.</ref>. [[برادر]] مالک بن هیثم یعنی [[عوف بن هیثم بن عوف]]، هم از [[فرماندهان]] و امرای [[دعوت عباسی]] به شمار آمده است که [[مسجد]] عوف [[مصر]] بدو منسوب است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref>. اما از شناختهشدهترین و معروفترین چهرههای این [[خاندان]] در دوران [[دولت عباسی]]، باید از [[احمد بن نصر بن مالک بن هیثم خزاعی]] نام برد. وی از بزرگان [[اهل حدیث]]<ref>مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹.</ref> در نیمه اول [[قرن سوم]] بود و چنان بود که بزرگانی نظیر یحیی بن معین و ابن دورقی و ابن [[خیثمه]] به مجلس او آمد و شد داشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۵؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۰.</ref>. او به سبب منزلتی که پدرش در دولت عباسی به نزد [[سلطان]] داشت، در برابر [[اعتقاد]] به [[مخلوق بودن قرآن]] که [[واثق عباسی]] (حک: ۲۲۷-۲۳۲) [[پشتیبان]] آن بود، به [[سختی]] [[ایستادگی]] کرد و از [[واثق]] با تعبیراتی مثل «خوک» یاد کرده و او را [[تکفیر]] مینمود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۵؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۱.</ref>. احمد بن نصر در [[سال ۲۰۱ هجری]] زمانی که در [[غیبت]] [[مأمون عباسی]] (حک. ۱۹۸-۲۱۸) [[فاسقان]] [[بغداد]] بسیار شده بودند و [[فساد]] علنی شده بود، [[مردم]] بر وی بر [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[اطاعت]] از او، [[بیعت]] کردند و وی تا [[سال ۲۰۴ هجری]] که [[مأمون]] به بغداد آمد، بر این امر برقرار بود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۶؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹-۲۸۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱، ص۳۰۳.</ref>. این مسأله و نیز با توجه به نفوذی که وی در بغداد داشت و نیز جایگاهی که پدر و جدش در [[دولت عباسی]] داشتند، موجب شد تا جمعی از از مردم بغداد و [[محدثان]] و [[منکران]] [[خلق قرآن]] بر او [[اجتماع]] کنند و از او بخواهند تا به جهت [[انکار]] [[عقیده]] خلق قرآن [[قیام]] کند. او هم پذیرفت و با [[همت]] و تلاش دو تن از [[یاران]] نزدیک خود، -ابوهارون [[سراج]] و طالب- قیامش را آغاز کرد. اما قیام او با به صدا در آمدن زود هنگام طبل قیام از سوی برخی قیام کنندگان، [[کشف]] شد و [[حکام عباسی]] به سرعت به [[دستگیری]] عوامل قیام اقدام نمودند. با دستگیری احمد بن نصر و دیگر سران قیام، [[اسرا]] در اواخر [[شعبان]] [[سال ۲۳۱ هجری]] نزد [[واثق]] –خلیفه [[عباسی]]- فرستاده شدند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۶-۱۳۸؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹ -۲۸۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۱-۲۲. نیز ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۸۴.</ref>. واثق، در مجمعی عمومی احمد بن نصر را در دو مسئله خلق قرآن و [[رؤیت خداوند]] [[امتحان]] کرد. پاسخ وی این بود که [[قرآن]] کلاماللّه است و [[احادیث نبوی]] بر رؤیت خداوند دلالت دارند و [[واثق]] را [[نصیحت]] کرد که با [[احادیث نبوی]] [[مخالفت]] نکند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۷-۱۳۸؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۸۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۱-۲۲.</ref>. واثق نظر اطرافیانش را درباره وی جویا شد که برخی از اطرافیان وی، [[حکم]] به روا بودن [[خون]] [[خزاعی]] دادند<ref>مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۸۱-۲۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۲.</ref> و در نهایت واثق، خود، خزاعی را گردن زد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۸؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۳.</ref>. | علاوه بر مالک بن هیثم، [[فرزندان]] او و نیز برخی دیگر از مردان [[خاندان]] [[بنی هیثم بن عوف]] هم، از جایگاه ویژهای در دربار [[خلفای عباسی]] و نیز نزد [[مردم]] بغداد برخوردار بودند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۶؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. مالک بن هیثم پسرانی به نامهای نصر، [[حمزه]]، عبداللّه<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶.</ref>، جعفر و داوود<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> داشت که از میان آنها، حمزه و عبداللّه<ref>ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶.</ref>، و به نقل [[ابن کلبی]] (م. ۲۰۴) همگی آنها<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> به [[منصب]] [[رییس]] پلیسی خلفای عباسی در برخی [[شهرها]] دست یافتند. از اقدامات [[عبدالله بن مالک بن هیثم]] مقابله با خرّمیه در [[منطقه جبل]] و [[آذربایجان]] در [[سال ۱۹۲ هجری]] بود. وی به دستور [[هارون الرشید]] هارون الرشید (حک. ۱۷۰-۱۹۳) همراه با ده هزار سواره به [[جنگ]] آنها رفت<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۰۶.</ref> و با کشتن عدهای از آنان و به [[اسارت]] جمعی دیگر همراه با [[زن]] و بچههایی که از آنان به اسارت گرفته بود، به [[بغداد]] بازگشت<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۹۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۲۰۶.</ref>. از [[حمزة بن مالک]] ملقب به «عروس» هم به عنوان [[والی]] [[هارون الرشید]] بر [[خراسان]] در [[سال ۱۷۶ هجری]] یاد شده است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۵۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۹.</ref>. [[نصر بن مالک بن هیثم]] از جمله این افراد بود. وی از [[امراء]] [[مهدی عباسی]] مهدی عباسی (حک. ۱۵۸-۱۶۹) بود<ref>زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۲۷.</ref> و سویقه ([[بازار]]) نصر در بخش شرقی بغداد که از [[اقطاعات]] [[مهدی]] [[عباسی]] به او بود، منسوب به نصر است<ref>ابن فقیه، البلدان، ص۳۰۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۲۷؛ نیز ر.ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۳۸۲.</ref>. [[برادر]] مالک بن هیثم یعنی [[عوف بن هیثم بن عوف]]، هم از [[فرماندهان]] و امرای [[دعوت عباسی]] به شمار آمده است که [[مسجد]] عوف [[مصر]] بدو منسوب است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref>. اما از شناختهشدهترین و معروفترین چهرههای این [[خاندان]] در دوران [[دولت عباسی]]، باید از [[احمد بن نصر بن مالک بن هیثم خزاعی]] نام برد. وی از بزرگان [[اهل حدیث]]<ref>مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹.</ref> در نیمه اول [[قرن سوم]] بود و چنان بود که بزرگانی نظیر یحیی بن معین و ابن دورقی و ابن [[خیثمه]] به مجلس او آمد و شد داشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۵؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۰.</ref>. او به سبب منزلتی که پدرش در دولت عباسی به نزد [[سلطان]] داشت، در برابر [[اعتقاد]] به [[مخلوق بودن قرآن]] که [[واثق عباسی]] (حک: ۲۲۷-۲۳۲) [[پشتیبان]] آن بود، به [[سختی]] [[ایستادگی]] کرد و از [[واثق]] با تعبیراتی مثل «خوک» یاد کرده و او را [[تکفیر]] مینمود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۵؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۱.</ref>. احمد بن نصر در [[سال ۲۰۱ هجری]] زمانی که در [[غیبت]] [[مأمون عباسی]] (حک. ۱۹۸-۲۱۸) [[فاسقان]] [[بغداد]] بسیار شده بودند و [[فساد]] علنی شده بود، [[مردم]] بر وی بر [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[اطاعت]] از او، [[بیعت]] کردند و وی تا [[سال ۲۰۴ هجری]] که [[مأمون]] به بغداد آمد، بر این امر برقرار بود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۶؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹-۲۸۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱، ص۳۰۳.</ref>. این مسأله و نیز با توجه به نفوذی که وی در بغداد داشت و نیز جایگاهی که پدر و جدش در [[دولت عباسی]] داشتند، موجب شد تا جمعی از از مردم بغداد و [[محدثان]] و [[منکران]] [[خلق قرآن]] بر او [[اجتماع]] کنند و از او بخواهند تا به جهت [[انکار]] [[عقیده]] خلق قرآن [[قیام]] کند. او هم پذیرفت و با [[همت]] و تلاش دو تن از [[یاران]] نزدیک خود، -ابوهارون [[سراج]] و طالب- قیامش را آغاز کرد. اما قیام او با به صدا در آمدن زود هنگام طبل قیام از سوی برخی قیام کنندگان، [[کشف]] شد و [[حکام عباسی]] به سرعت به [[دستگیری]] عوامل قیام اقدام نمودند. با دستگیری احمد بن نصر و دیگر سران قیام، [[اسرا]] در اواخر [[شعبان]] [[سال ۲۳۱ هجری]] نزد [[واثق]] –خلیفه [[عباسی]]- فرستاده شدند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۶-۱۳۸؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۹ -۲۸۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۱-۲۲. نیز ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۸۴.</ref>. واثق، در مجمعی عمومی احمد بن نصر را در دو مسئله خلق قرآن و [[رؤیت خداوند]] [[امتحان]] کرد. پاسخ وی این بود که [[قرآن]] کلاماللّه است و [[احادیث نبوی]] بر رؤیت خداوند دلالت دارند و [[واثق]] را [[نصیحت]] کرد که با [[احادیث نبوی]] [[مخالفت]] نکند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۷-۱۳۸؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۸۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۱-۲۲.</ref>. واثق نظر اطرافیانش را درباره وی جویا شد که برخی از اطرافیان وی، [[حکم]] به روا بودن [[خون]] [[خزاعی]] دادند<ref>مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۸۱-۲۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۲.</ref> و در نهایت واثق، خود، خزاعی را گردن زد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۳۸؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۳.</ref>. | ||
[[ثابت بن نصر بن مالک]] هم از دیگر چهرههای شهیر بنی قمیر و این [[خاندان]] است که به مدت هفده سال امارت نواحی مرزی [[شام]] را بهعهده داشت<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | [[ثابت بن نصر بن مالک]] هم از دیگر چهرههای شهیر بنی قمیر و این [[خاندان]] است که به مدت هفده سال امارت نواحی مرزی [[شام]] را بهعهده داشت<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==مشاهیر بنی قمیر== | |||
از معاریف و [[رجال]] بزرگی که از بنی قمیر بن حبشیه برخاستند، علاوه بر نام بزرگانی چون [[قبیصة بن ذؤیب بن حلحله]] -از [[تابعین]] و [[محدثان]] شامی-<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۵۶۵؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۳۱۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۹، ص۲۵۱.</ref> و احمد بن نصر [[فقیه]] و [[محدث]] قمیری<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶.</ref> و دیگر رجال و مشاهیری که در متن به اسامی شان پرداخته شد، میتوان از [[ذؤیب بن حلحلة بن عمرو بن کلیب]] -پدر قبیصة بن ذؤیب مذکور- از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۸۰؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۴۴۹؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۳، ص۲۱۲.</ref>، [[عمرو بن خالد بن عمرو بن عویمر]] -از اشراف و [[شجاعان]] [[جاهلی]] [[قوم]]-<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۱؛ زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۲۰۴.</ref>، [[حجاج بن عامر بن أرقم]] (اقرم)<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۶۹؛ عوتبی صحاری، الأنساب، ج۲، ص۵۸۷.</ref>، [[حلحلة بن عمرو بن کلیب]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۰؛ عوتبی صحاری، الأنساب، ج۲، ص۵۸۸.</ref>، -هر دو از اشراف بنی قمیر و [[خزاعه]]- [[أسید بن یعمر بن وهیب بن أصرم]] معروف به «[[نعیت خزاعی]]» از شعرای [[عرب]]<ref>آمدی، المؤتلف و المختلف فی أسماء الشعراء و کناهم و ألقابهم و أنسابهم و بعض شعرهم، ص۷۰.</ref>، [[ابوالفضل صالح بن نصر خزاعی]]<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۱۳؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۴۵.</ref> و [[نصربن مالک بن نصر خزاعی خطیب]]<ref>دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۴، ص۲۲۰۵؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۸۸.</ref> -هر دو از [[محدثان]] و [[راویان]] [[اهل سنت]]- یاد کرد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |