بنی حلیل بن حبشیه: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] بنی حلیل== | ==[[تاریخ]] [[جاهلی]] بنی حلیل== | ||
پیش از [[زعامت]] [[قریش]] بر شهر مکه، [[بنی خزاعه]] بر [[ابطح]] و [[کعبه]] [[حاکم]] بودند و بزرگانشان امور [[مکه]] و [[خانه کعبه]] بر عهده داشتند. [[حلیل بن حبشیه]]-سرشاخه [[طایفه]] بنی حلیل- یکی از بزرگان این [[قبیله]] بود که از او در برخی منابع، با عنوان «[[حاجب]] کعبه» یاد شده است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵.</ref>. در آن [[زمان]]، [[قریش]] در اطراف [[مکه]]، در [[کوهها]] و شعب این [[شهر]] سکونت داشتند. وضع بدین منوال بود تا این که [[قصی بن کلاب]] که به همراه مادر و ناپدریاش به [[شام]] رفته بود، به مکه بازگشت و از حُلَیل بن حُبشیّه، آخرین امیرخُزاعی مکه و متولی [[کعبه]]، دخترش حُبّی را [[خواستگاری]] کرد. حلیل نیز که او را مردی نیرومند و [[با تدبیر]] و با اصل و [[نسب]] یافت، دخترش حُبّی را به او [[تزویج]] نمود. قصی نزد حلیل بود تا این که پسرانش [[عبدالدار]]، [[عبد مناف]]، عبد [[العزی]] و عبد قصی<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۸۵؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۳۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.</ref> و دخترانش تخمر<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۶؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۴.</ref> و بره<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۶؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۴.</ref> و به [[نقلی]] هند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.</ref> متولد شدند. چون [[فرزندان]] قصی بن کلاب بسیار شدند و اموالش فزونی یافت و [[شرف]] و بزرگی یافت، حلیل بن حبشیه به بستر [[مرگ]] افتاد. پس از مرگ حلیل، قصی خویشتن را به امور کعبه و مکه از [[خزاعه]] سزاوارتر دید؛ از اینرو، با مردان قریش و [[کنانه]] سخن کرد که در این امر یاریاش کنند. با مساعدت آنان و حمایتهای رزاح -[[برادر]] [[مادری]] قصی- و حامیان او، در نهایت قصی بر خزاعه و [[بنی بکر]] [[پیروز]] گردید و آنان را از مکه بیرون کرد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹-۲۰.</ref>. [[خزاعیها]] بر این [[اعتقاد]] بودند که حلیل پیش از مرگ، قصی را نزد خود خواند و [[ولایت]] [[بیتالله الحرام]] و [[کلیدداری]] [[خانه کعبه]] را به او واگذار کرد<ref>ر.ک: ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶.</ref>. برخی دیگر از گزارشها هم، نقلهای متفاوتتری از این ماجرا ارائه دادهاند. بر اساس این نقلها: در پی عارض شدن [[ضعف]] و [[پیری]] بر حلیل بن حبشیه، وی کلیدهای [[کعبه]] را به دخترش حبّی سپرد. حبی یک [[روز]] قصی را مامور گشودن کعبه و روز دیگر از برادرش ابوغبشان مخترش (محترش) بن حلیل میخواست تا در کعبه را باز کنند. وضع بدین منوال بود تا این که حلیل درگذشت و [[ریاست]] به پسرش مخترش (محترش) رسید. قصی از مخترش (محترش) خواست تا تولیت کعبه را بدو بسپارد و او نیز پذیرفت. در [[نقلی]] دیگر هم آمده که قصی از مخترش درخواست کرد تا تولیت کعبه را بدو بسپارد و مخترش هم آن را در ازای قیمتی ناچیز یعنی ناقهای [[ناجیه]] و خیکی شراب به او فروخت. این امر بر مذاق [[خزاعیان]] خوش نیامد. از این رو [[علم]] [[مخالفت]] برافراشتند و چون گفتگوها به جایی نرسید، [[عزم]] [[نبرد]] با قصی و [[قریش]] کردند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۹. و با اندک اختلاف در: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>. قصی نیز به کمک برادرانش به مقابله با آنان برخاست و با [[شکست]] [[خزاعه]] و [[کنانه]]، ضمن [[اخراج]] آنها از این [[شهر]]، امور [[مکه]] و کعبه را بهدست گرفت و قریش را در مکه اسکان داد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۰. در این باب روایات دیگری هم نقل شده که من باب نمونه ر.ک: ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹-۲۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | پیش از [[زعامت]] [[قریش]] بر شهر مکه، [[بنی خزاعه]] بر [[ابطح]] و [[کعبه]] [[حاکم]] بودند و بزرگانشان امور [[مکه]] و [[خانه کعبه]] بر عهده داشتند. [[حلیل بن حبشیه]]-سرشاخه [[طایفه]] بنی حلیل- یکی از بزرگان این [[قبیله]] بود که از او در برخی منابع، با عنوان «[[حاجب]] کعبه» یاد شده است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵.</ref>. در آن [[زمان]]، [[قریش]] در اطراف [[مکه]]، در [[کوهها]] و شعب این [[شهر]] سکونت داشتند. وضع بدین منوال بود تا این که [[قصی بن کلاب]] که به همراه مادر و ناپدریاش به [[شام]] رفته بود، به مکه بازگشت و از حُلَیل بن حُبشیّه، آخرین امیرخُزاعی مکه و متولی [[کعبه]]، دخترش حُبّی را [[خواستگاری]] کرد. حلیل نیز که او را مردی نیرومند و [[با تدبیر]] و با اصل و [[نسب]] یافت، دخترش حُبّی را به او [[تزویج]] نمود. قصی نزد حلیل بود تا این که پسرانش [[عبدالدار]]، [[عبد مناف]]، عبد [[العزی]] و عبد قصی<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۸۵؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۳۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.</ref> و دخترانش تخمر<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۶؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۴.</ref> و بره<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۶؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۴.</ref> و به [[نقلی]] هند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.</ref> متولد شدند. چون [[فرزندان]] قصی بن کلاب بسیار شدند و اموالش فزونی یافت و [[شرف]] و بزرگی یافت، حلیل بن حبشیه به بستر [[مرگ]] افتاد. پس از مرگ حلیل، قصی خویشتن را به امور کعبه و مکه از [[خزاعه]] سزاوارتر دید؛ از اینرو، با مردان قریش و [[کنانه]] سخن کرد که در این امر یاریاش کنند. با مساعدت آنان و حمایتهای رزاح -[[برادر]] [[مادری]] قصی- و حامیان او، در نهایت قصی بر خزاعه و [[بنی بکر]] [[پیروز]] گردید و آنان را از مکه بیرون کرد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹-۲۰.</ref>. [[خزاعیها]] بر این [[اعتقاد]] بودند که حلیل پیش از مرگ، قصی را نزد خود خواند و [[ولایت]] [[بیتالله الحرام]] و [[کلیدداری]] [[خانه کعبه]] را به او واگذار کرد<ref>ر.ک: ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶.</ref>. برخی دیگر از گزارشها هم، نقلهای متفاوتتری از این ماجرا ارائه دادهاند. بر اساس این نقلها: در پی عارض شدن [[ضعف]] و [[پیری]] بر حلیل بن حبشیه، وی کلیدهای [[کعبه]] را به دخترش حبّی سپرد. حبی یک [[روز]] قصی را مامور گشودن کعبه و روز دیگر از برادرش ابوغبشان مخترش (محترش) بن حلیل میخواست تا در کعبه را باز کنند. وضع بدین منوال بود تا این که حلیل درگذشت و [[ریاست]] به پسرش مخترش (محترش) رسید. قصی از مخترش (محترش) خواست تا تولیت کعبه را بدو بسپارد و او نیز پذیرفت. در [[نقلی]] دیگر هم آمده که قصی از مخترش درخواست کرد تا تولیت کعبه را بدو بسپارد و مخترش هم آن را در ازای قیمتی ناچیز یعنی ناقهای [[ناجیه]] و خیکی شراب به او فروخت. این امر بر مذاق [[خزاعیان]] خوش نیامد. از این رو [[علم]] [[مخالفت]] برافراشتند و چون گفتگوها به جایی نرسید، [[عزم]] [[نبرد]] با قصی و [[قریش]] کردند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۹. و با اندک اختلاف در: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>. قصی نیز به کمک برادرانش به مقابله با آنان برخاست و با [[شکست]] [[خزاعه]] و [[کنانه]]، ضمن [[اخراج]] آنها از این [[شهر]]، امور [[مکه]] و کعبه را بهدست گرفت و قریش را در مکه اسکان داد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۰. در این باب روایات دیگری هم نقل شده که من باب نمونه ر.ک: ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹-۲۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==[[تاریخ]] [[اسلامی]] بنی حلیل بن حبشیه== | |||
با توجه به اینکه موطن خزاعه، مکه و اطراف آن بوده و خزاعیان ارتباط وثیقی با اهالی مکه و امورات این شهر داشتند، بیتردید [[مردم]] این [[قبیله]] بسیار زودتر از دیگر [[قبایل]] [[جاهلی]] [[عرب]] با [[پیامبر]]{{صل}} و [[دین]] نوظهورش آشنا شده بودند؛ لکن، در [[منابع اسلامی]] نامی از [[فرزندان]] بنی حلیل در زمره [[مسلمانان نخستین]] و گروندگان به [[اسلام]] در نخستین سالهای [[بعثت نبی اکرم]]{{صل}}، به چشم نمیخورد. چنین به نظر میرسد که [[مردم]] این [[قبیله]]، تحت تأثیر [[قریش]] و روابط نزدیکی که با این [[قوم]] داشتند، به جهت برخی [[مصالح]]، تا سالها از [[پذیرش اسلام]] خودداری کرده بودند. بنابر شواهد و قراین موجود، به نظر میرسد که پذیرش جمعی اسلام توسط مردم این [[طایفه]] هم، -چونان دیگر [[طوایف]] [[قبیله خزاعه]]،- از پس [[صلح حدیبیه]] و نیز [[فتح مکه]] اتفاق افتاده باشد<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۱۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۶۹.</ref>. | |||
از تعاملات این قوم با [[رسول خدا]]{{صل}} و نقشآفرینی ایشان در حوادث و وقایع دوران [[نبوی]]{{صل}}، -جز خبر [[همراهی]] [[کرز بن علقمة بن هلال]] با [[کفار]] قریش و مساعدت ایشان در تعقیب پیامبر{{صل}} در [[زمان]] [[هجرت]] ایشان به [[مدینه]]،- اطلاعی در دست نیست. بر پایه برخی گزارشات، پس از آغاز هجرت [[پیغمبر]]{{صل}} به مدینه، قریش، با [[اجیر]] کردن [[کرز بن علقمه]] -که ردیابی [[قهار]] و زبردست بود-<ref>فرزندان کرز بعد از او وارث هنر ردیابی و چهرهشناسی او شدند چندان که به گفته ابن حزم، ایشان در زمان وی (قرن چهارم هجری) در حجاز به قیافهشناسی شهره بودند. (ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶)</ref>، سعی در دنبال نمودن رد رسول خدا{{صل}} و دستیابی به ایشان کرد. [[کرز]] در پی اثر پیامبر{{صل}}، به غاری رسید که حضرت و [[ابوبکر]] در آن پنهان شده بودند. پس روی [[غار]] تار عنکبوتی دید و اثر پای حضرت را نیز پایین آن [[مشاهده]] کرد و گفت: «این قدم محمد است و از همین جا رد پا گم شده است»<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۶۴؛ عوتبی صحاری، الأنساب، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۳۶.</ref>. [[کرز بن علقمه]] پس از [[فتح مکه]] ([[سال هشتم هجرت]]) [[اسلام]] آورد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۴۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۱۱.</ref>. | |||
از بنی حلیل و نقشآفرینی مردمانش در ادوار دیگر [[تاریخ]] [[اسلامی]] هم، جز خبر تجدید انصاب [[حرم]] و ترسیم علائم و نشانههای حرم توسط [[کرز بن علقمة بن هلال بن جریبه]] در ایام [[حکومت]] معاویة بن [[ابوسفیان]]، خبری به دست نیامده است<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
==اعلام و [[رجال]] بنی حلیل== | |||
علاوه بر نام [[کرز بن علقمة بن هلال بن جریبه]] -که برخی منابع، از او به عنوان [[صحابی پیامبر]]{{صل}} یاد کردند-<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۲؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۸۰؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۱.</ref>، و [[محترش بن حلیل بن حبشیه]]-آخرین [[حاجب]] [[خزاعی]] [[کعبه]]-<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۸۶. صحاری از او با نام و نسبت متفاوت «محترش بن عمرو بن ثور بن ملکان بن أفصى بن خزاعه» یاد کرده است. (عوتبی صحاری، الأنساب، ج۲، ص۵۷۴)</ref> که در متن ذکری از ایشان به میان آمد، از [[عبیدالله بن حلیل مصری]] از [[تابعین]] و [[محدثان]] این [[قوم]]<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۴، ص۱۶۷.</ref>، [[حائل بن سفیان بن ضابىء بن محترش]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۳.</ref>، سفّاح بن سلمة بن خالد بن عبید بن عبداللّه بن یعمر بن محترش<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۳.</ref> -هر دو از سران و بزرگان بنی حلیل- و [[یزید بن حلیل نخعی]] از [[راویان]] [[حدیث اهل سنت]]<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۳، ص۱۸۰؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۴، ص۱۶۷.</ref> هم میتوان، در شمار دیگر معاریف و مشاهیر این [[قوم]] نام برد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |