بنی حلیل بن حبشیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب این قوم

این طایفه قحطانی[۱] -که از افراد آن با نسبت «الحُلَیلی» یاد شده است-[۲]، از شعب قبیله خزاعه و از شاخه‌های قبیله بزرگ ازد‌اند که نسب از حُلَیل بن حبشیّة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة (لحی) بن حارثة بن عامر بن حارثة بن إمریءالقیس بن ثَعلبة بن مازن بن ازد می‌برند[۳]. مادر حلیل بن حبشیه را زنی از قبیله خزاعه به نام محض بنت عمرو بن سعد بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه گفته‌اند[۴]. حلیل پسرانی به اسامی محترش، هلال، عامر و عبدنهم داشت[۵] که طایفه بنی حلیل بن حبشیّه بر پایه آنان و فرزندانشان شکل گرفت. این طایفه نیز، چونان دیگر فرزندان رَبیعه و أَفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر[۶]، بواسطه سکونت در تهامه و عدم همراهی با سایر تیره‌های ازد که به قصد سکونت در شام، به آن سو حرکت کرده بودند، در کنار قبایل منتسب به ایشان یعنی: کعب، فتح، سعد، عوف و عدىّ فرزندان عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر همراه با أسلم و ملکان دو فرزند افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر، بواسطه این جدایی (تخزّع) و سکونت در تهامه، جملگی «خزاعی» خوانده شده‌اند[۷]. از این طایفه، شعب متعددی متفرع گردیده که تیره بنی جریب بن عبد نهم[۸] و بنى غبشان[۹] و خاندان‌هایی چون بنی حائل بن سفیان بن ضابى‌ء بن محترش[۱۰] و بنی السّفّاح بن سلمة بن خالد بن عبید بن عبداللّه بن یعمر بن محترش[۱۱] مهمترین آن است. از بقایای امروزین بنی حلیل بن حبشیه می‌توان به طایفه «ابی حلیل» در حومه دیر الزور سوریه اشاره کرد. این طایفه با شاخه‌های متعددی همچون: آل علی، آل بو درباس، آل بو حوری، آل بو عساف و آل بو سوید، همگی در منطقه «بو حسن» در دره‌ای کنار جاده تی ثری و دیر الزور که مملو از گوسفند و چراگاه و چاه‌هایی پر از آب است، زندگی می‌کنند[۱۲].[۱۳]

مواطن و مساکن بنی حلیل

فرزندان حلیل بن حبشیه نیز بمانند قبایل مادری‌شان ازد و خزاعه، اصالتی یمنی داشتند و در «مأرب» در جنوب یمن می‌زیسته‌اند[۱۴]. تا اینکه در پی آشفتگی‌های اقتصادی و سیاسی حاصل از کشمکش‌های حمیریان و قحطانیان و تغییر راه‌های تجاری یمن که شریان اصلی اقتصاد یمن بسته بدان بود و سرانجام با تخریب سد مأرب[۱۵] در حدود قرن اول و دوم میلادی[۱۶] و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، همراه با جمعی دیگر از ازدیان به رهبری عمرو بن عامر مُزَیقیاء جلای وطن کرده، به امید یافتن زیستگاهی بهتر روی به شمال آوردند و در نجد و تهامه وارد شدند[۱۷]. اندکی بعد، طوایف ازد به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند. بنی حلیل هم در کنار دیگر خویشان خود از بنی رَبیعه و بنی أَفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر، که جملگی «خزاعی» خوانده می‌شدند، در حجاز[۱۸]، -به‌ویژه شهر مکه و اطراف آن-[۱۹]، سکنی گزیدند. شماری از ایشان هم، در مدینه[۲۰] و مصر[۲۱]سکونت داشتند. ضمن این که -همان‌گونه که گذشت- از دیر الزور سوریه هم می‌توان به عنوان یکی از منازل و مساکن کنونی این قوم یاد کرد[۲۲].[۲۳]

تاریخ جاهلی بنی حلیل

پیش از زعامت قریش بر شهر مکه، بنی خزاعه بر ابطح و کعبه حاکم بودند و بزرگانشان امور مکه و خانه کعبه بر عهده داشتند. حلیل بن حبشیه-سرشاخه طایفه بنی حلیل- یکی از بزرگان این قبیله بود که از او در برخی منابع، با عنوان «حاجب کعبه» یاد شده است[۲۴]. در آن زمان، قریش در اطراف مکه، در کوه‌ها و شعب این شهر سکونت داشتند. وضع بدین منوال بود تا این که قصی بن کلاب که به همراه مادر و ناپدری‌اش به شام رفته بود، به مکه بازگشت و از حُلَیل بن حُبشیّه، آخرین امیرخُزاعی مکه و متولی کعبه، دخترش حُبّی را خواستگاری کرد. حلیل نیز که او را مردی نیرومند و با تدبیر و با اصل و نسب یافت، دخترش حُبّی را به او تزویج نمود. قصی نزد حلیل بود تا این که پسرانش عبدالدار، عبد مناف، عبد العزی و عبد قصی[۲۵] و دخترانش تخمر[۲۶] و بره[۲۷] و به نقلی هند[۲۸] متولد شدند. چون فرزندان قصی بن کلاب بسیار شدند و اموالش فزونی یافت و شرف و بزرگی یافت، حلیل بن حبشیه به بستر مرگ افتاد. پس از مرگ حلیل، قصی خویشتن را به امور کعبه و مکه از خزاعه سزاوارتر دید؛ از این‌رو، با مردان قریش و کنانه سخن کرد که در این امر یاری‌اش کنند. با مساعدت آنان و حمایت‌های رزاح -برادر مادری قصی- و حامیان او، در نهایت قصی بر خزاعه و بنی بکر پیروز گردید و آنان را از مکه بیرون کرد[۲۹]. خزاعی‌ها بر این اعتقاد بودند که حلیل پیش از مرگ، قصی را نزد خود خواند و ولایت بیت‌الله الحرام و کلیدداری خانه کعبه را به او واگذار کرد[۳۰]. برخی دیگر از گزارش‌ها هم، نقل‌های متفاوت‌تری از این ماجرا ارائه داده‌اند. بر اساس این نقل‌ها: در پی عارض شدن ضعف و پیری بر حلیل بن حبشیه، وی کلیدهای کعبه را به دخترش حبّی سپرد. حبی یک روز قصی را مامور گشودن کعبه و روز دیگر از برادرش ابوغبشان مخترش (محترش) بن حلیل می‌‌خواست تا در کعبه را باز کنند. وضع بدین منوال بود تا این که حلیل درگذشت و ریاست به پسرش مخترش (محترش) رسید. قصی از مخترش (محترش) خواست تا تولیت کعبه را بدو بسپارد و او نیز پذیرفت. در نقلی دیگر هم آمده که قصی از مخترش درخواست کرد تا تولیت کعبه را بدو بسپارد و مخترش هم آن را در ازای قیمتی ناچیز یعنی ناقه‌ای ناجیه و خیکی شراب به او فروخت. این امر بر مذاق خزاعیان خوش نیامد. از این رو علم مخالفت برافراشتند و چون گفتگوها به جایی نرسید، عزم نبرد با قصی و قریش کردند[۳۱]. قصی نیز به کمک برادرانش به مقابله با آنان برخاست و با شکست خزاعه و کنانه، ضمن اخراج آنها از این شهر، امور مکه و کعبه را به‌دست گرفت و قریش را در مکه اسکان داد[۳۲].[۳۳]

تاریخ اسلامی بنی حلیل بن حبشیه

با توجه به اینکه موطن خزاعه، مکه و اطراف آن بوده و خزاعیان ارتباط وثیقی با اهالی مکه و امورات این شهر داشتند، بی‌تردید مردم این قبیله بسیار زودتر از دیگر قبایل جاهلی عرب با پیامبر(ص) و دین نوظهورش آشنا شده بودند؛ لکن، در منابع اسلامی نامی از فرزندان بنی حلیل در زمره مسلمانان نخستین و گروندگان به اسلام در نخستین سال‌های بعثت نبی اکرم(ص)، به چشم نمی‌خورد. چنین به نظر می‌رسد که مردم این قبیله، تحت تأثیر قریش و روابط نزدیکی که با این قوم داشتند، به جهت برخی مصالح، تا سال‌ها از پذیرش اسلام خودداری کرده بودند. بنابر شواهد و قراین موجود، به نظر می‌رسد که پذیرش جمعی اسلام توسط مردم این طایفه هم، -چونان دیگر طوایف قبیله خزاعه،- از پس صلح حدیبیه و نیز فتح مکه اتفاق افتاده باشد[۳۴].

از تعاملات این قوم با رسول خدا(ص) و نقش‌آفرینی ایشان در حوادث و وقایع دوران نبوی(ص)، -جز خبر همراهی کرز بن علقمة بن هلال با کفار قریش و مساعدت ایشان در تعقیب پیامبر(ص) در زمان هجرت ایشان به مدینه،- اطلاعی در دست نیست. بر پایه برخی گزارشات، پس از آغاز هجرت پیغمبر(ص) به مدینه، قریش، با اجیر کردن کرز بن علقمه -که ردیابی قهار و زبردست بود-[۳۵]، سعی در دنبال نمودن رد رسول خدا(ص) و دستیابی به ایشان کرد. کرز در پی اثر پیامبر(ص)، به غاری رسید که حضرت و ابوبکر در آن پنهان شده بودند. پس روی غار تار عنکبوتی دید و اثر پای حضرت را نیز پایین آن مشاهده کرد و گفت: «این قدم محمد است و از همین جا رد پا گم شده است»[۳۶]. کرز بن علقمه پس از فتح مکه (سال هشتم هجرت) اسلام آورد[۳۷]. از بنی حلیل و نقش‌آفرینی مردمانش در ادوار دیگر تاریخ اسلامی هم، جز خبر تجدید انصاب حرم و ترسیم علائم و نشانه‌های حرم توسط کرز بن علقمة بن هلال بن جریبه در ایام حکومت معاویة بن ابوسفیان، خبری به دست نیامده است[۳۸].[۳۹]

اعلام و رجال بنی حلیل

علاوه بر نام کرز بن علقمة بن هلال بن جریبه -که برخی منابع، از او به عنوان صحابی پیامبر(ص) یاد کردند-[۴۰]، و محترش بن حلیل بن حبشیه-آخرین حاجب خزاعی کعبه-[۴۱] که در متن ذکری از ایشان به میان آمد، از عبیدالله بن حلیل مصری از تابعین و محدثان این قوم[۴۲]، حائل بن سفیان بن ضابى‌ء بن محترش[۴۳]، سفّاح بن سلمة بن خالد بن عبید بن عبداللّه بن یعمر بن محترش[۴۴] -هر دو از سران و بزرگان بنی حلیل- و یزید بن حلیل نخعی از راویان حدیث اهل سنت[۴۵] هم می‌توان، در شمار دیگر معاریف و مشاهیر این قوم نام برد.[۴۶]

منابع

پانویس

  1. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۲۳۵؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۹۱. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) و از فرزندان حلیل بن سلول بن کعب بن عمرو بن عامر بن لحىّ بن قُمعَة بن الیاس بن مضر بن نِزِار بن مَعدِ بن عَدنان گفته‌اند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵)
  2. سمعانی، الأنساب، ج‌۴، ص۲۲۰؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۸۲.
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۱. نیز ر.ک: ابن درید، الاشتقاق، ص۴۶۹؛ سمعانی، الأنساب، ج‌۴، ص۲۲۰؛ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۱۸.
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱.
  5. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۳؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.
  7. فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۵۶؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ ابن عبد البر، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۴.
  8. سمعانی، الأنساب، ج‌۳، ص۲۶۱.
  9. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶؛ زرکلی، الأعلام، ج‌۲، ص۲۷۰.
  10. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳.
  11. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳.
  12. بامطرف، محمد عبد القادر، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلى الیمن و قبائلهم)، ج‌۱، ص۳۸۶.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  14. ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.
  15. ر.ک: احمد امین؛ پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و....
  16. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.
  17. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹. نیز ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.
  18. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶؛ بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلى الیمن و قبائلهم)، ج‌۳، ص۱۶۷.
  19. ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۸.
  20. ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۴۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۱۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۶۹.
  21. زبیدی، تاج العروس، ج۱۴، ص۱۶۷.
  22. بامطرف، محمد عبد القادر، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلى الیمن و قبائلهم)، ج‌۱، ص۳۸۶.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  24. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵.
  25. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۸۵؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۳۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.
  26. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۶؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۴.
  27. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۰۶؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۴.
  28. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳.
  29. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹-۲۰.
  30. ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶.
  31. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۹. و با اندک اختلاف در: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۶-۲۵۷.
  32. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۰. در این باب روایات دیگری هم نقل شده که من باب نمونه ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹-۲۰.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  34. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۱۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۶۹.
  35. فرزندان کرز بعد از او وارث هنر ردیابی و چهره‌شناسی او شدند چندان که به گفته ابن حزم، ایشان در زمان وی (قرن چهارم هجری) در حجاز به قیافه‌شناسی شهره بودند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶)
  36. بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۶۴؛ عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۷۶-۵۷۷. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۴؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۳۶.
  37. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۴۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۱۱.
  38. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲.
  39. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  40. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۲؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۸۰؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۱.
  41. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۸۶. صحاری از او با نام و نسبت متفاوت «محترش بن عمرو بن ثور بن ملکان بن أفصى بن خزاعه» یاد کرده است. (عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۷۴)
  42. زبیدی، تاج العروس، ج۱۴، ص۱۶۷.
  43. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳.
  44. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳.
  45. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۳، ص۱۸۰؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۴، ص۱۶۷.
  46. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.