←جستارهای وابسته
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
در مجموع [[دلایل]] معتبری در دست است که چنین اتهامی را از [[ابن عباس]] دور میکند و این [[اتهام]] بر ابن عباس صحیح نیست، و موضوع خیانت به بیت المال ظاهراً مربوط به برادرش [[عبیدالله بن عباس]] است<ref>برای توضیح بیشتر ر.ک: پاورقی مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۵، ص۱۵۳-۱۶۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۱؛ الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۹۰۸-۹۰۹.</ref> | در مجموع [[دلایل]] معتبری در دست است که چنین اتهامی را از [[ابن عباس]] دور میکند و این [[اتهام]] بر ابن عباس صحیح نیست، و موضوع خیانت به بیت المال ظاهراً مربوط به برادرش [[عبیدالله بن عباس]] است<ref>برای توضیح بیشتر ر.ک: پاورقی مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۵، ص۱۵۳-۱۶۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۱؛ الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۹۰۸-۹۰۹.</ref> | ||
== وفات == | |||
عبدالله بن عباس پس از سالها تلاش و مبازره و [[دفاع]] از علی و ذکر [[فضائل]] وی و [[خاندان پیامبر]] (آن [[زمان]] که بیان [[مناقب]] آنها،[[جرم]] بود) در طائف مریض شد و در بستر قرار گرفت. عطا گوید: ما با حدود سی نفر از جمله بزرگان [[شهر طائف]] به [[دیدار]] عبدالله بن عباس رفتیم. [[ابن عباس]] مریض و به شدت [[ضعیف]] شده بود. ما بر او [[سلام]] کرده و نشستیم. به من گفت: ای عطا اینها کیانند؟ گفتم: ای [[سرور]] من، اینها بزرگان این شهرند که از جمله آنها [[عبدالله بن سلمة بن حصرم طائفی]]، [[عمارة بن ابی احلج]] و [[ثابت بن مالک]] است. من آنها را یکی بعد از دیگری معرفی میکردم. آنها نیز جلو رفتند و گفتند: ای [[پسر عموی رسول خدا]]{{صل}}، تو [[رسول خدا]]{{صل}} را دیدهای و سخنانی از او شنیدهای. به ما خبر بده از [[اختلاف]] این [[امت]]؛ زیرا قومی علی{{ع}} را بر دیگران مقدم داشتهاند و گروه دیگری او را بعد از [[سه خلیفه]] قرار دادهاند. | |||
عطا گوید: ابن عباس نفسی عمیق کشید و گفت: شنیدم رسول خدا{{صل}} میفرمود: «علی همیشه با [[حق]] است،[[حق]] هم با اوست و او [[امام]] و [[خلیفه]] بعد از من است. هر کس به آن [[تمسک]] جوید [[رستگاری]] یابد و کسی که از او [[تخلف]] نماید، [[گمراه]] و [[منحرف]] گردد»<ref>{{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِي فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ فَازَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ ضَلَّ وَ غَوَى}}؛</ref> | |||
عبدالله بعد از این سخنان به شدت [[گریه]] کرد. [[قوم]] به او گفتند: آیا گریه میکنی در حالی که مکان و موقعیت خاصی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} داری. عبدالله گفت: ای عطا من به دو جهت گریه میکنم؛ هول [[مرگ]] و دوری از [[دوستان]]. پس از این آن قوم متفرق شدند. [[ابن عباس]] به من گفت: ای عطا دست مرا بگیر و به [[صحن]] [[منزل]] ببر. من همراه با سعید دست او را گرفته و به صحن منزل بردیم. او دستش را به [[آسمان]] بلند کرد و گفت: «بارالها! من [[تقرب]] میجویم به تو، توسط [[محمد و خاندان او]]. بارالها من به تو تقرب میجویم به [[ولایت]] شیخ علی بن ابی طالب»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِوَلَايَةِ الشَّيْخِ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}</ref>. | |||
او همیشه این کلمات را تکرار میکرد تا اینکه در روی [[زمین]] قرار گرفت. مدتی [[صبر]] کردیم. سپس او را حرکت دادیم اما متوجه شدیم که او از [[دنیا]] رفته است. [[رحمت خدا]] بر او باد<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۳؛ قمی، الکنی و الألقاب، ج۱، ص۳۴۷؛ دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۳۴۶.</ref>. | |||
[[وفات]] [[عبدالله بن عباس]] در سال ۶۸ هجری بود. محمد بن حنفیه بر او [[نماز]] خواند و در [[مسجد جامع]] [[طائف]] [[دفن]] گردید. بر سر [[قبر]] او خیمهای زدند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۳۳۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۲]]، ص 626 - 628.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |